-
آمریکا و ضرورت عملگرایی منطقهای
سهشنبه ۱ اسفند ۱۳۸۵ ساعت ۱۸:۴۵
ورود مجدد برخی مقامات آمریکا به موضوع مذاکره با ایران و تاکید بر انجام گفت و گو با تهران در مورد مساله عراق، نشان میدهد که کاخ سفید به موازات ایجاد فضای خاص سیاسی علیه ایران، ناگزیر بسوی عملگرایی منطقهای، به عنوان یک گزینه مطرح در میان سایر گزینهها در ارتباط با ایران، مینگرد و توامان به آن سمت نیز حرکت میکند. بحث مذاکره آمریکا و ایران از هفته گذشته و پس از اظهارات وزیر امور خارجه آمریکا مبنی بر امکان گفت و گوی مستقیم میان تهران - واشنگتن و
ورود مجدد برخی مقامات آمریکا به موضوع مذاکره با ایران و تاکید بر انجام گفت و گو با تهران در مورد مساله عراق، نشان میدهد که کاخ سفید به موازات ایجاد فضای خاص سیاسی علیه ایران، ناگزیر بسوی عملگرایی منطقهای، به عنوان یک گزینه مطرح در میان سایر گزینهها در ارتباط با ایران، مینگرد و توامان به آن سمت نیز حرکت میکند. بحث مذاکره آمریکا و ایران از هفته گذشته و پس از اظهارات وزیر امور خارجه آمریکا مبنی بر امکان گفت و گوی مستقیم میان تهران - واشنگتن و به موازات تشدید جنگ روانی علیه فعالیتهای صلحآمیز هستهای ایران، مورد توجه محافل سیاسی و رسانههای غربی قرار گرفته است. "کاندولیزا رایس" با اشتباه خواندن سیاست کاخ سفید در قبال جمهوری اسلامی طی ۲۸سال گذشته گفته که آمریکا طی این سالها سیاست تماس با ایران را دنبال نمیکرد و اذعان کرده است، ما سیاست درستی را نداشتیم. رایس با ابراز تاسف از اینکه واشنگتن از زمان تسخیر سفارت آمریکا و گروگان گرفتن دیپلماتهای این کشور، مناسبات دیپلماتیک با تهران نداشته است ، اینگونه عنوان کرد که شخصا پیشنهاد تغییر ۱۸۰درجهای این سیاست را مطرح کردهام. وی گفت: آماده مذاکره با ایران درباره هر موضوعی هستم که تهران مایل به گفت و گو درباره آن باشد در هر زمان و مکانی اما فقط به شرط اینکه ایران برنامه غنیسازی اورانیوم را تعلیق کند. رایس مذاکره با ایران را دشوار قلمداد کرد و افزود: برخی دولتهای پیشین تلاش کردند که با ایران مذاکره کنند اما در طول ۲۷سال گذشته ناکام ماندند. البته خانم رایس در عین حال مدعی شده که آمریکا مایل است با ایران گفت و گو کند اما این ایرانیان هستند که نمیخواهند با واشنگتن گفت و گو کنند. اظهارات رایس در وضعیت و شرایط فعلی میتواند حاوی دو نکته اساسی باشد: یکی توجه کاخ سفید به توصیههای گزارش بیکر- همیلتون و همزمان با آن فشار سیاسی به ایران. سخنان رایس در زمانی اعلام میشود که برخی از رسانههای آمریکا از نقش سازنده ایران در تثبیت اوضاع افغانستان بعد از اخراج طالبان سخن گفته و مطالبی را به نقل از هنری کیسنجر وزیر امورخارجه اسبق آمریکا که در شورای روابط خارجی این کشور مطرح شد، اعلام کردهاند مبنی بر اینکه نقش ایران در جنگ علیه ترور از اغلب کشورهای متحد آمریکا بیشتر است. عملگرایی منطقهای ایران و تاکید بر ثبات و پایداری صلح و امنیت منطقهای به ویژه در مساله عراق، تا حدی نگاه مقامات کاخ سفید را به این نکته جلب کرده است که میتواند با گزینههای دیگر از جمله اذعان به نقش مثبت ایران در مسایل منطقهای به وضعیت امینتی خود و منطقه خاورمیانه کمک کند. در همین راستا شورای روابط خارجی آمریکا که پیش تر گزارشی توسط برژنیسکی و گیتس تهیه کرده بود، توصیههایی را به دولت بوش برای مذاکره با ایران داشت که قاعدتا بایستی برای تیم نئوکان حاکم بر کاخ سفید قابل توجه باشد به این معنا که: - برای شروع هر رابطه جدیدی باایران، باید انتظارات دو طرف واقع واقعبینانه باشد. - "آمریکا" باید به روشنی با ایرانیان رابطه برقرار کند همان طور که با بازیگران گوناگون ارتباط دارد. - ایالات متحده باید موضوعات مختلف را جداگانه در نظر بگیرد بویژه در مواردی که منافع حیاتی ایران و آمریکا با یکدیگر تلاقی دارد و باید سعی کند تا در جهات گوناگونی پیشرفت داشته باشد حتی چنانچه اختلافات قابل ملاحظهای باقی مانده است. - ایران قادر است تا بصورت بالقوه نقشی حیاتی را در ایجاد یک عراق باثبات و دارای دولتی تکثرگرا ایفا نماید. لازم است ایران را برای ایفای نقش سازنده در عراق و افغانستان ترغیب و اقناع کرد. - فقدان تعامل مناسب با ایران در موقعیت زمانی کنونی، به منافع آمریکا در یک منطقه حیاتی جهان (خاورمیانه) آسیب میرساند لذا پیشنهاد میشود با انجام مذاکره مستقیم با تهران در خصوص برخی موضوعات خاص بااهمیت برای طرفین،این نقیصه برطرف گردد. - ایجاد زمینهای برای انجام مذاکرات سیاسی بین ایران و آمریکا نباید بیش از این به تعویق افتد. - آغاز روند مذاکرات گزینشی، بصورت بالقوه میتواند تفاوتهای عمیق بین دو کشور درخصوص مسایل هستهای ایران و همچنین درگیریهای منطقهای را روشن سازد. - همانطور که ایالات متحده روابط سازندهای را با چین و پیش از آن با اتحاد جماهیر شوروی آنهم در زمانی که در بخشهای خاصی از سیاستهای داخلی و بینالمللی با یکدیگر دارای اختلاف نظر بودند، برقرار ساخت، واشنگتن میبایست با ایجاد آمادگی برای کشف حیطههای منافع مشترک و اجتناب از سیاستهای مشکلساز، خود را به ایران نیز نزدیک سازد. - رسیدن به یک "توافق بزرگ" که به شکلی جامع، منازعات شاخص بین ایران و آمریکا را حل و فصل کند، مطمئنا هدفی واقعگرا نخواهد بود و تعقیب چنین نتیجهای، تنها پیشرفتی کوتاه مدت برای منافع اساسی آمریکا محسوب میشود. - آمریکا باید به شکلی انتخابی به تعامل در حوزههای منافع مشترک با ایران پرداخته و سپس زمینه را برای پیشرفتی فزاینده در خصوص حوزههایی که دو دولت را از همدیگر جدا میسازد، فراهم سازد. - تغییرات درعراق میتواند هم به ایران و هم به ایالاتمتحده انگیزههای جدیدی برای آغاز گفت و گوهای مثمرثمر دوجانبه بدهد. نخست در خصوص مسایلی که هر دو درآن دارای منافع مشترک هستند مثل ثبات منطقهای و سپس درخصوص مسایلی مشکل سازتر همچون تروریسم و تکثیر سلاحهای هستهای. - از سوی دیگر دولت آمریکا باید از تلاشهای خود در جهت ممانعت از تعامل ایران با نهادها و سازمانهای مالی بینالمللی دست بردارد، چرا که این تلاشها فینفسه و کاملا با هدف اصلی آمریکا مبنی بر ایجاد یک حکومت بهتر در ایران مغایرت دارد. بنظرمیرسد با وجود توصیههای برخی نخبگان آمریکایی و اظهارات پراکنده مقامات این کشور مبنی بر انجام مذاکره با ایران، از منظر دولت بوش این توصیه نه به عنوان راهبرد بلکه به عنوان تاکتیک ارزیابی خواهد شد. بطور قطع استفاده ازموقعیت و جایگاه ایران در خاورمیانه میتواند مشکلات کاخ سفید در منطقه را کاهش دهد، بشرطی که دولت بوش موقعیت و توان هستهای بومی و منافع امنیتی و سیاسی ایران در منطقه را به رسمیت بشناسد. در آن صورت دو کشور میتوانند نقطهای برای تعامل دوجانبه تعریف کنند که از سطوح کلان منطقهای آغاز میشود و به تدریج و با درک منافع متقابل به سوی موضوعات حساس تر که ناظر بر مسایل مستقیم دوطرفه است، تداوم یابد.
مقاله
نام منبع: احمد فراهانی - ایرنا
شماره مطلب: 8978
دفعات دیده شده: ۳۲۶۶ | آخرین مشاهده: ۲ روز پیش