Sorry! your web browser is not supported;

Please use last version of the modern browsers:

متاسفانه، مروگر شما خیلی قدیمی است و توسط این سایت پشتیبانی نمی‌شود؛

لطفا از جدیدترین نسخه مرورگرهای مدرن استفاده کنید:

للأسف ، متصفحك قديم جدًا ولا يدعمه هذا الموقع ؛

الرجاء استخدام أحدث إصدار من المتصفحات الحديثة:



Chrome 96+ | Firefox 96+
عملیات روانی
  • تلاش آمریکا و اسراییل برای مشروع جلوه دادن جنگ و جنایت تلاش آمریکا و اسراییل برای مشروع جلوه دادن جنگ و جنایت
    سه‌شنبه ۳ مرداد ۱۳۸۵ ساعت ۵:۲۸

    نویسنده: جاستین ریموندو سایت عملیات روانی_آنچه اسراییل و نیروهایش امروز درگیر آن هستند نه تنها یک جنگ گرم، بلکه یک جنگ تبلیغاتی است. حتی اگر امکان صرفنظر و اغماض از تلفات غیرنظامیان لبنانی، تخریب تأسیسات زیربنایی و حتی بمباران یک ایستگاه تلوزیونی متعلق به مسیحیان ضد حزب الله نیز وجود داشته باشد، شکی نیست که تبلیغات‌چی‌های رژیم صهیونیستی جز توجیه و قانونمند جلوه دادن این جنگ راهی ندارند. در واقع نکته اصلی اینجا است که تلاش می‌شود جریان جنگ و د

    نویسنده: جاستین ریموندو سایت عملیات روانی_آنچه اسراییل و نیروهایش امروز درگیر آن هستند نه تنها یک جنگ گرم، بلکه یک جنگ تبلیغاتی است. حتی اگر امکان صرفنظر و اغماض از تلفات غیرنظامیان لبنانی، تخریب تأسیسات زیربنایی و حتی بمباران یک ایستگاه تلوزیونی متعلق به مسیحیان ضد حزب الله نیز وجود داشته باشد، شکی نیست که تبلیغات‌چی‌های رژیم صهیونیستی جز توجیه و قانونمند جلوه دادن این جنگ راهی ندارند. در واقع نکته اصلی اینجا است که تلاش می‌شود جریان جنگ و درگیری به گونه‌ای به تصویر کشیده شود که در آن رژیم صهیونیستی به عنوان چهره‌ای که با اکراه و بی‌میلی درگیر جنگ شده است، بزرگنمایی شود. این ترفند در آمریکا چندان پیچیده نیست: رسانه ها همواره به لابی قدرتمند اسراییلی توجه دارند و به همین خاطر از ارایه تصاویر و انعکاس مطالبی که چهره به ظاهر موجّه دولت یهود را مخدوش یا آسیبی به این غول ضدعرب و ضد اسلام وارد کند، شدید خودداری می‌کنند. حتّا در حوزه های قابل بحث اگر کارشناس یا متخصصی برای مشاوره وجود داشته باشد، غالباً اسراییلی است و این به اصطلاح کارشناسان اسراییلی را معمولاً سیاسی و وابسته به دولت لبنان معرفی می‌کنند. به هر ترتیب آنچه قابل توجه و در خور تأمل به نظر می‌رسد این است که در انعکاس رسانه‌ای جنگ ماه جاری هیچ گاه به توازن طرفین درگیر اشاره‌ای نمی‌شود. به تعبیر دیگر عملکرد و انعکاس رسانه‌ای همیشه و در همه حال در حمایت از رژیم صهیونیستی صورت می‌گیرد و اوج آزادی عمل رسانه‌ای آنها در حدّی است که به منتقد شناخته شده و معروفی مانند بوچانان نیز اجازه ابراز نظر داده می‌شود که این نیز نکته‌ای در خور تأمل است. از این رو می‌توان گفت که دولت آمریکا هرگاه در جایگاه رهبری رژیم صهیونیستی قرار می‌گیرد از آزادی عمل بیشتری برخوردار است. دولت آمریکا هرگاه صلاح بداند از تعقیب منافع رژیم صهیونیستی دست برمی‌دارد و به منافع خود می‌پردازد و تمام این اقدامات را با استفاده از عدم آگاهی اغلب مردم از ماهیّت روابط خاص ، ژئوپلتیک و پیامدهای مالی ناشی از آن انجام می‌دهد. از نمونه‌های بارزی که می‌توان به آن اشاره کرد این است که اغلب مردم نمی‌دانند که رژیم صهیونیستی رقم هنگفتی بالغ بر سه میلیارد دلار در سال به عنوان کمک خارجی از آمریکا دریافت می‌کند. از این گذشته آمریکا 20 درصد از یارانه مورد نیاز ارتش رژیم صهیونیستی را نیز تأمین می‌کند. به همین خاطر در بعد رسانه‌ای هر خبری که به نوعی هویّت و عملکرد رژیم صهیونیستی را زیر سؤال ببرد، تحریف و یا به طور کامل از آن صرفنظر می‌شود. این ویژگی و عملکرد رسانه ای در اروپا جلوه‌ی متفاوتی دارد: تصویر و انعکاس عملکرد هر ظالم و جنایتکاری از طریق رسانه‌های جمعی منعکس می‌شود و مردم به همین خاطر از هویت و ماهیت دولت رژیم صهیونیستی اطلاع نسبتاً بیشتری دارند. به هر ترتیب باید توجه داشت که رژیم صهیونیستی در اقدام اخیر خود ضمن حمله به ملّت لبنان، بعضی از جوامع معاند با جنبش حزب‌الله را نیز مورد تهاجم قرار داده است (مثل تشکل‌های مسیحی) و حتّا استحکامات ارتش لبنان را نیز بمباران کرده و سعی در از کار انداختن ابزار رسانه‌ای لبنان داشته است. با نگاهی اجمالی میتوان تمام این اقدامات را با عملکرد صدام حسین در حمله به کویت مقایسه کرد. البته انجام چنین اقداماتی از سوی رژیم صهیونیستی بدیهی است و تعجبی ندارد، امّا جالب اینجا است که آمریکا هیچگاه در این زمینه هیچگونه انتقادی از رژیم صهیونیستی نکرده است. چرا که جورج بوش بیش از هر اسراییلی طرفدار اسراییل است و حمایتش از تهاجم ظالمانه این رژیم صهیونیستی کاملاً جانبدارانه و جهت دار بوده است. به همین دلیل میتوان گفت که آمریکا با حمایت از اقدامات ظالمانه و غیرقانونی رژیم صهیونیستی عملاً به واکنش‌های منفی علیه ظلم و وحشیگری اسراییل دامن می‌زند. علاوه بر دلایل متداول و معمولی، شاید بتوان گفت که مهمترین دلیل و عامل اصلی، ثبات فزاینده‌ای است که جورج بوش برای مسند ریاست جمهوری‌اش تعریف کرده است – وی با جهت‌گیری شدید و حمایت از رژیم صهیونیستی و سپردن سیاست ‌خارجی آمریکا به دست نومحافظه‌کاران و همچنین حمایت از رژیم صهیونیستی با توسل به جمهوری‌خواهان صاحب نفوذی نظیر مسیحیان پروتستان، تمام تلاش خود را در جهت تثبیت موضع ریاست جمهوری خود و مشروعیت بخشیدن به آن بکار گرفته است. امّا در عین حال تمام شخصیت‌های کاخ سفید که به پایان دور دوم حضور خود در کابینه نزدیک می‌شوند، بطور مشترک دچار نگرانی‌هایی شده اند: همه آنها دوست دارند اطمینان حاصل کنند که نام آنها به عنوان یک شکست خورده وارد کتب تاریخ نخواهند شد. امّا آنچه رییس جمهور آمریکا بعنوان رییس اجرایی دولت در آن سرمایه‌گذاری کرده است نه ورود به راهی ساده بلکه شنا بر خلاف جهت امواج است. وی امیدوار است تاریخ، حقانیت و مشروعیت ادعاها و تفکرات او را ثابت کند و هم اکنون که دوران حاکمیت او رو به اتمام است باید برای جبران از دست دادن موقعیت‌ها شدیداً تلاش کند وتاریخ و ابعاد آن را تا جای ممکن به نفع خود رقم بزند. چون هیچگاه موقعیت‌های از دست رفته‌اش تکرار نخواهند شد. تهاجم اسراییل به خاک لبنان نیز یکی از همین فرصت‌ها است که سردمداران آمریکا همواره بدنبال استفاده از آن بوده‌اند. نکته حیرت انگیز در این تهاجم وحشیانه، واکنش آمریکا نسبت به عملکرد تل‌آویو و در واقع حمایت آشکار از این اقدام نیست بلکه این است که آمریکا و ایادی‌اش بسرعت و بدون فوت وقت از این فرصت استفاده کرده و علیه تهران و دمشق موضع جدید و خصمانه‌تری اتخاذ کرده‌اند و در خیال خام خود سودای کشاندن بحران به این دو کشور و حتّی تعمیم اختلافات فرقه‌ای (نظیر آنچه در عراق ظهور کرد) در آنها را در سر می‌پرورانند. چرا که جورج بوش به هیچ وجه مایل نیست بعنوان یک «جورج» بی‌نام و نشان به تاریخ بپوندد. او سودای تبدیل شدن به «جورج فاتح» را دارد و میکوشد از خود شخصیتی به نمایش بگذارد که در طول دوران صدارتش کارشناسان، رسانه‌ها و مردم آمریکا را به چالش طلبیده و علاوه بر عراق، آزادی را در تمام منطقه خاورمیانه به ارمغان آورده است. امّا بر کسی پوشیده نیست که جورج بوش تمام ویژگیهای نامیمون و شوم یک فرد را یکجا در خود دارد. او رییس جمهوری است که در سخنرانی افتتاحیه اخیرش، داعیه پایان بخشیدن به ظلم و استبداد در جهان را داشت. این بزرگ نمایی تفکّرات و خط مشی در واقع ناشی از خود بزرگ‌بینی اوست و خطر ناشی از جاه طلبی و زیاده خواهی‌های او آنقدر محسوس و زیاد است که بر کسی پوشیده نیست. همگام با این تفکر و خط مشی امپریالیسم و جاه‌طبانه جورج بوش، رژیم صهیونیستی نیز با اقدامات اخیرش در حال ضربه زدن به مشروعیت «حریری» - وی کسی بود که بیروت را پس از آخرین تهاجم اسراییل بازسازی و ترمیم کرد – و قطعاً این روند تا زمان تصمیم گیری اربابان آمریکایی دولت رژیم صهیونیستی ادامه خواهد یافت. البته در باب روابط «خاص» موجود بین واشنگتن و تل‌آویو هیچکس با صراحت نمی‌تواند بگوید که کدامیک «برده» و کدام «ارباب» است. امّا تبانی و همفکری این ارباب و برده، سناریوی این جنگ و اشغالگری را از پیش طراحی کرده است. چون اگر روند اشغالگری رژیم صهیونیستی ادامه بیابد و به اشغال منطقه حایل در لبنان بیانجامد، آنگاه تشکیل و وساطت هر نیروی بین‌المللی حافظ صلح برای نظارت و میانجیگری مستلزم صرف روزها و ماههای زیادی است و در چنین شرایطی اسراییل وقت کافی برای ادامه عملیات جنایتکارانه‌اش دارد و حتّا ممکن است بتواند به دروازه‌های بیروت نیز برسد. امّا این جریانات به هر شکلی که به اتمام برسد، حاوی یک پیام قطعی و آشکار خواهد بود و آن اینکه سناریوی این جنایات و خونریزی‌ها از پیش نوشته شده است.



    مقاله
    نام منبع: Anti War
    شماره مطلب: 4922
    دفعات دیده شده: ۳۲۲۳ | آخرین مشاهده: ۴ روز پیش