سایت عملیات روانی_ با توجه به زیاده خواهی های دولت آمریکا باید گفت سیاست های بوش به گونه‌ای بوده است که آمریکا اکنون دیگر همانند گذشته از توان بالای نظامی و نفوذ زیادی در جهان برخوردار نیست. امروزه اعضای دولت بوش را نومحافظه‌کارانی تشکیل داده اند که در دوران بوش پدر به دیوانه‌ترین ها مشهور بودند. این نومحافظه کاران همانند دیک چنی (معاون رییس جمهوری آمریکا) و دونالد رامسفلد (وزیر دفاع) در آن زمان اعتقاد داشتند واشنگتن می‌تواند با چند جنگ کوچک پرزرق و برق جهان را به گونه‌ای تغییر دهد که خود دوست دارد و به همین دلیل به `دیوانه‌ترین‌ها` مشهور بودند. در آن زمان افراد باتجربه در هر دو حزب جمهوریخواه و دمکرات با خطرناک قلمداد کردن تصورات چنین افرادی، با آن مخالفت کرده بودند ولی در سال ‪ ۲۰۰۰‬دادگاه عالی آمریکا، کاخ سفید را به دستان کسی سپرد که هرچند اکنون ‪ ۶۰‬ساله‌است، ولی همچون یک کودک رفتار می‌کند. جورج بوش پسر قطعا تکبر را با قدرت اشتباه گرفته است و افرادی همچون دیوانه‌ترین‌ها را به انسان‌هایی که مسائل را مورد بررسی قرار می‌دهند، ترجیح می‌دهد. بوش در نهایت پس از حملات ‪ ۱۱‬سپتامبر فرصت یافت تصورات دیوانه‌ترین‌ها را عملی کند، زیرا در آن شرایط افراد بسیار اندکی در کنگره و رسانه‌ها جرات داشتند سیاست های دولت را زیر سوال ببرند و نتیجه این ترس نیز شرایط آشفته و خونین کنونی است که در آن هستیم. البته از همان ابتدا مشخص بود که آمریکا از ارتش کافی برای اجرای برنامه کاری دیوانه‌ترین‌ها برخوردار نیست و بوش نیز هرگز خواستار ارتش بزرگتری نشد. همانگونه که در ژانویه ‪۲۰۰۳‬ نوشته بودم، یعنی `دکترین بوش` نسبت به جنگ های پیش‌گیرانه، طرح آنها `صحبت کردن بی‌خود و تنبیه کوچک` بود. حتی در آن زمان کاملا مشخص بود که آمریکا برای حمله به عراق آماده می‌شود البته نه به خاطر اینکه عراق یک تهدید واقعی بود، بلکه بخاطر اینکه یک هدف ضعیف بود. پیام آمریکا به کره شمالی نیز که از یک برنامه هسته‌ای فعال برخوردار است کاملا مشخص بود. دولت بوش حتی به کره شمالی قول نخواهد داد که به آن حمله نمی‌کند چون معتقد است از بین بردن رژیم های شرور یکی از مهم ترین ماموریت های آمریکا است. دولت بوش در اجرای این به اصطلاح ماموریت خود حتا به این که آیا دولت های مذکور خطری برای آمریکا دارند یا خیر توجه نمی کند.. باتوجه به تمامی جنگ‌هایی که آمریکا انجام داده است به نظر می رسد دولت بوش تنها به مقابله با کشورهایی خواهد پرداخت که از نظر نظامی ضعیف هستند. با توجه به این واقعیت می توان گفت از نظر دولت بوش بهترین سیاست محافظت از خود ارعاب دیگر کشورهاست. البته مشخص نیست که اگر آمریکا از بهانه حملات ‪ ۱۱‬سپتامبر برای مبارزه با تروریسم استفاده نکرده بود، از بحران کنونی در مرزهای لبنان و اسراییل برای این منظور استفاده می‌کرد یا خیر ولی کاملا مشخص است که دولت بوش اگر اعتبار و توانایی نظامی کشور را از بین نبرده بود ، هم اکنون از گزینه‌ها و توانایی بیشتری برای نفوذ در این شرایط برخوردار بود. در حال حاضر نیز کمتر کسی از گروه دیوانه‌ترین‌ها از رشادت اخلاقی لازم برای اعتراف به اشتباهات خود برخوردار است. به عنوان مثال دیک چنی معاون رییس جمهوری آمریکا همچنان بر دو اظهار عقیده خود در مورد عراق پافشاری می‌کند. او معتقد است اظهارات او مبنی بر اینکه عراقی‌ها از سربازان آمریکایی به عنوان `آزادکنندگان ` استقبال خواهند کرد و اینکه نیروهای مقاومت در لبنان در `آخرین گیر و دارهای (نفس کشیدن‌های ) خود هستند`، کاملا دقیق بوده است. پس اگر دکترین بوش درست بود، چرا شرایط جهان وخیم تر از گذشته شد؟ البته دیوانه‌ترین‌ها در پاسخ به این سووال باز هم به تخیلات خود نسبت به برخورداری از قدرت مطلق باز می‌گردند و عقیده دارند عدم اراده از استفاده از این قدرت مطلق مشکلات کنونی را به وجود آورده است. اظهارات ویلیام کریستول ‬سردبیر هفته‌نامه محافظه‌کار `ویکلی استاندارد` که خواستار حمله هوایی علیه ایران شده بود، مثال خوبی از جنون جنگ طلبی نو محافظه کاران آمریکاست. رییس جمهور آمریکا که خود را `رییس جمهور جنگ` لقب داده است ، نو دیوانگان آمریکا و سیاستهای آنها را ستایش و اجرا کرده است. ولی هم اکنون همین نو دیوانگان بوش را فردی ترسو می‌خوانند، به گونه‌ای که کریستول در مقاله خود نوشته بود، `دولت بوش بسیار ضعیف عمل کرده‌ و به دیگران نیز اجازه داده است ما را ضعیف تصور کنند.` حال باید دید آیا بوش واقعا برای ایستادگی و مقاومت در برابر فشار نودیوانگان به بلوغ ذهنی رسیده است؟