Sorry! your web browser is not supported;

Please use last version of the modern browsers:

متاسفانه، مروگر شما خیلی قدیمی است و توسط این سایت پشتیبانی نمی‌شود؛

لطفا از جدیدترین نسخه مرورگرهای مدرن استفاده کنید:

للأسف ، متصفحك قديم جدًا ولا يدعمه هذا الموقع ؛

الرجاء استخدام أحدث إصدار من المتصفحات الحديثة:



Chrome 96+ | Firefox 96+
عملیات روانی
  • پایان دیپلماسی گاوچرانی بوش پایان دیپلماسی گاوچرانی بوش
    سه‌شنبه ۲۰ تیر ۱۳۸۵ ساعت ۶:۵۳

    سایت عملیات روانی_ از دیرباز لباس رسمی برای حضور در مهمانی‌های کاخ سفید، کت وشلوار رسمی با دکمه سردست و یقه آهار زده بوده است. این استاندارد لازم نشان‌دهنده خلق و خوی رییس جمهوری است که به مهمل‌گویی وقعی نمی‌نهد و دارای قاطعیت‌ کاملا مردانه‌ای است. اما بوش در مراسم روز استقلال آمریکا با لباس غیررسمی در مراسم حضور یافت تا تمامی ‪ ۲۰۰‬مهمان حاضر را شگفت زده کند. این مراسم در واقع جشن تولد ‪ ۶۰‬سالگی بوش نیز بود که البته اندکی زودتر از موعد برگزا

    سایت عملیات روانی_ از دیرباز لباس رسمی برای حضور در مهمانی‌های کاخ سفید، کت وشلوار رسمی با دکمه سردست و یقه آهار زده بوده است. این استاندارد لازم نشان‌دهنده خلق و خوی رییس جمهوری است که به مهمل‌گویی وقعی نمی‌نهد و دارای قاطعیت‌ کاملا مردانه‌ای است. اما بوش در مراسم روز استقلال آمریکا با لباس غیررسمی در مراسم حضور یافت تا تمامی ‪ ۲۰۰‬مهمان حاضر را شگفت زده کند. این مراسم در واقع جشن تولد ‪ ۶۰‬سالگی بوش نیز بود که البته اندکی زودتر از موعد برگزار می‌شد. رییس جمهور با روحیه‌ای شاداب به میهمانانش که شامل همکلاسی‌های وی از کلاس‌اول تا دانشگاه یل نیز می‌شدند، خوشامد می‌گفت. او که پیراهن قرمز و سفید طرح هاوایی را به جای لباس رسمی به تن داشت برای مردمی که برای تماشای آتش بازی در محوطه ضلع جنوبی کاخ جمع‌شده بودند دست تکان داد و آنان نیز متقابلا و در پاسخ به بوش، سرود تولدت مبارک را با سرعت و نه با حوصله خواندند. با گذشت شش سال از ریاست جمهوری‌بوش، نمی‌توان او را بخاطر تمایل به اندک تغییری مورد سرزنش قرار داد اما تمامی آن فضای حاکم برمیهمانی چهارم ژوئیه هم نمی‌توانست جرج بوش را از حقایق آزاردهنده اطرافش نجات دهد چرا که او همچنان درگیر مسائلی چون جنگ طاقت فرسای عراق، افزایش درگیری‌ها در افغانستان، بن بست جاه‌طلبی‌های هسته‌ای ایران و جنگ رو به گسترش میان اسراییل و فلسطین است. قدرت این بحران‌های جهانی کمر هر رییس جمهوری را خم می‌کند چه رسد به جرج بوشی که دور دوم خدمت خود را در حالی طی می‌کند که از درصد بالایی از اعتبار و تایید مردمی برخوردار نیست. درست در روز جشن تولد بوش، کره شمالی کشوری که گمان می‌رود مواد لازم برای تهیه بمب اتم را در اختیار داشته باشد، هفت موشک را آزمایش کرد. یکی از این موشک‌ها، موشکی قاره‌پیما بود که برای رسیدن به خاک آمریکا طراحی شده است اما آزمایش آن با موفقیت همراه نبود. آنچه بیشتر از خود آزمایش‌ها توجهات را جلب می‌کند، واکنش بوش به آنها می‌باشد. واکنش او بسیار متفاوت‌تر از چهار سال پیش بود. چهار سال پیش وی، کره شمالی را یکی از اعضای محور شرارت نامید و در `وست پوینت` اعلام کرد که `تنها راه امن، راه عمل` است.این بار در عوض بوش قول داد که `تلاش ما و دوستان و هم پیمانانمان بر این است که پیامی واحد و یکسان به پیونگ یانگ دهیم`. بوش همچنین در کنفرانس خبری که به دنبال آزمایش موشکی کره برگزار شد، نزدیک به شش بار از واژه دیپلماسی استفاده کرد. تغییرات ایجاد شده در سیاست خارجی بوش فراتر و عمیق‌تر از تغییر لباس و یا تلطیف لحن است. او با شعار تمرکز بر امور داخلی و اتخاذ سیاست خارجی فروتنانه، در انتخابات پیروز شد تا آمریکا را از گرفتاری‌های دوره کلینتون رهابی دهد اما پس از واقعه ‪ ۱۱‬سپتامبر، او و تیم همراهش راه دیگری را در پیش گرفتند راهی که تصویری قهار، آرمانگرایانه و تکرو را از توان آمریکا ارائه می‌کرد. او تلاش خود را بر مبارزه با اسلامگرایان تروریست و کشورهای یاغی متمرکز کرد و در این راستا اقدام به گسترش دموکراسی در سراسر دنیا و پیشگیری از هر خطر بالقوه کرد. این شیوه با شخصیت جرج بوش نیز همخوانی داشت چرا که وی علاقه‌ای به نکات ریز جغرافیای سیاسی نداشت و ترجیح می‌داد سیاست‌هایش را با شجاعت خود به پیش ببرد. بوش، خود در سال ‪ ۲۰۰۳‬سوار بر هواپیمای مخصوص ریاست جمهوری به تام بروکا گفته بود: `دکترین بوش با عمل معنی می‌یابد نه با حرف`. اما پس از گذشت ‪ ۴‬سال، دولت آمریکا مجبور به بازنگری دکترین خود شد چراکه ناکارآمدی این استراتژی دقیقا توسط سیاست‌هایی که خود نسخه آن را نوشته بود، نمایان گردید. فرمانده کل خودستا(بوش) که خود معرف این دکترین بود نیز مجبور به تعدیل دیدگاه‌هایش شد. بوش اکنون شعار قدیمی غرب وحشی را یعنی `دشمنان خود را زنده یا مرده بگیرید`، کنار گذاشته است و توجیه او نیز این است که`این کلام در برخی مناطق دنیا بد تفسیر شده است`. پاسخ بوش به آزمایش‌های موشکی کره‌شمالی نیز بیانگر همین تغییر است، در دکترین گذشته بوش این بی‌اعتنایی از سوی دیکتاتور کره‌ای مستحق اقدامات تنبیهی آمریکا و یا حداقل تهدید زبانی بود اما امروز در عوض دولت بوش بیشتر از همیشه از چند جانبه‌گرایی سخن می‌گوید و سعی در کم اهمیت جلوه دادن تحریک پیونگ یانگ دارد. تمامی این‌ها مهر تاییدی است بر آنچه گری جیباس،استاد علوم سیاسی پرینستون، از آن به عنوان `خاموشی دکترین` یا به‌بیان دیگر`پایان دیپلماسی گاو چرانی` یاد می‌کند. پس دقیقا چه اتفاقی افتاده است؟ مشخص‌ترین پاسخ به سوال این است که دکترین بوش در پاسخگویی به نیازهای اساسی آمریکا ناتوان بوده است گرچه هیچ کس در کاخ سفید به روشنی از جنگ عراق انتقاد نمی‌کند اما بسیاری به این نتیجه رسیده‌اند که این جنگ هزینه سنگینی را به منابع نظامی، کاهش حمایت عمومی و اعتبار جهانی آمریکا تحمیل کرده است. با این وضعیت، پیشبرد سیاست خارجی و دکترین بوش، آن هم در شرایطی که آمریکا به‌دنبال راه برون‌رفتی از عراق می‌باشد، بسیار غیرممکن به‌نظر می‌رسد. هم‌اکنون دوستان و دشمنان آمریکا متوجه فشارهای وارده بر کشور هستند و حتی در مواقعی از این ناتوانی آمریکا به سود خود بهره می‌گیرند. گرچه سرنگونی صدام حسین بیانگر قدرت و سلطه آمریکا بود، اما در طول سه سال گذشته دنیا شاهد فرسودگی تدریجی واشنگتن در قبولاندن اراده خود به جهانیان بوده است. کاخ سفید بر خلاف آنچه آشکار است اعلام می‌کند که تغییری در دکترین بوش به وجود نیامده است. دن بارتلت، مشاور کاخ سفید می‌گوید: `رییس جمهور همیشه بر این امر تاکید کرده که شرایط متفاوت نیازمند پاسخ‌های متفاوت است و این نگرش که سیاست ما بر مبنای حملات پیشگیرانه است، صحیح نیست. عراق حادثه‌ای منحصر به فرد در تاریخ بود و حس فوریت و اتخاذ تصمیمات قاطع در اوایل دور اول ریاست جمهوری بوش، بیانگر قاطعیت ملتی بود که مورد حمله قرار گرفته بود`. با این وجود، این تغییر استراتژی در انتصاب کاندولیزا رایس به عنوان وزیر امور خارجه عینیت می‌یابد. رایس کسی است که سعی در بهبود روابط آمریکا با هم پیمانانش دارد و بوش را متقاعد کرده است تا برای خروج از بن بست مسایل ایران و کره شمالی به مذاکرات چندجانبه بپیوندد. رایس را می‌توان هم براساس عملکرد و هم براساس خلق و خو، یک سیاستمدار واقعگرا نامید که کمتر تمایلی به روش اخلاقی نومحافظه‌کاران دارد، نومحافظه کارانی که در دور اول حاکم بر کابینه جنگ بوش بودند. اصرار رایس بر مصلحت گرایی گوی سبقت را از بازهایی همچون دیک چنی ربوده است. چنی، معاون اول رییس جمهور طراح اصلی سیاست‌های بوش پس از یازده سپتامبر بوده است. یکی از مشاوران رییس جمهوری می‌گوید `حتی چنی نیز گرایشی به سمت تفکر کیسینجری مبنی بر تمرکز روی منافع حیاتی پیدا کرده است، به گونه‌ای که می‌توان گفت نیروی پیش‌برنده در این نوع سیاست خارجی، واقعگرایی و نه ایدئولوژی است`. این تغییر برای بیشتر جهانیان آرامش خاطر به بار آورده است اما پس از هزینه کردن این همه انرژی و منابع روی مسایلی همچون القاعده و عراق، اکنون‌آمریکا خود را دربرابر دیگرچالش‌های جهانی چون ناآرامی در خاورمیانه، نسل کشی در سودان و جاه طلبی‌های چین در منطقه، ناتوان می‌یابد. وندی شرمن، یک مقام وزارت خارجه در دوران کلینتون، می‌گوید: `در زمان هیچ رییس جمهور دیگری در دوران آمریکا، این همه حوادث خطرناک در یک زمان رخ نداده است. اکنون در تمام نقاط حساس دنیا اتفاقاتی در حال وقوع است چرا که دولت بوش بدون در اختیار داشتن برنامه‌ای مناسب، در جعبه پاندو را را گشوده است`. او می‌گوید `در عین‌حال این خطر نیز وجود دارد که این چرخش دیر هنگام به سمت دیپلماسی رایج، تنها پوششی برای کنار کشیدن آمریکا از مسایلی باشد که بر دوش آن سنگینی می‌کند، مسایلی همچون پایان‌دادن به جنگ داخلی در عراق، عقب نشاندن ایران و کره شمالی و حتی القاعده. در حال حاضر ما شاهد زوال دکترین بوش هستیم، اما آیا برای آن جایگزینی در نظر گرفته‌ایم؟ شاید هنوز نتوان گفت که آیا تاریخ نگرشی مثبت به تصمیم آمریکا مبنی بر حمله به عراق خواهد داشت یا نه، اما این حقیقت که هنوز پس از سه سال مناطقی از عراق اسیر خشونت و آشوب است و تاکنون ‪ ۲۵۰۰‬سرباز آمریکایی کشته شده‌اند، دلیلی غیرقابل تردید بر اشتباه کابینه جرج بوش است. سرنگونی صدام تنها نمونه‌ای از دکترین بوش است که طی یک حمله سریع و قاطع، در قلب خاورمیانه صورت گرفت.این حادثه همچنین در بر دارنده پیامی برای دیگر خاطیان جهان نیز بود تا کشورهایی همچون ایران و کره شمالی در اصرار خود مبنی بر دستیابی به توان هسته‌ای تجدید نظر کنند و این گونه صبر آمریکایی‌ها را آزمایش نکنند`. میدان عراق نه تنها اولین بلکه آخرین آزمایشگاه جنگ پیشگیرانه نیز بود و رنجی که آمریکا در جریان اشغال این کشور متحمل شد، سبب شد که سران تهران و کره نه تنها نترسند بلکه در کوشش خود برای دستیابی به‌توان هسته‌ای جسورتر نیز شوند. جوزف هور، ژنرال بازنشسته نیروی دریایی آمریکا که بین سال‌های ‪ ۹۱‬تا ‪۹۴‬ فرماندهی مرکز فرماندهی ارتش (‪ (U.S. Central Command‬را برعهده داشت، می‌گوید: `ما به سه کشور ایران، عراق و کره شمالی اخطار دادیم و تنها علیه عراق دست به حمله پیشگیرانه زدیم با این وجود دو کشور دیگر راهی غیر از آنچه ما انتظار داشتیم در پیش گرفتند`. مبارزه با شورشیان در عراق سبب فرسوده شدن جذبه دکترین بوش شده است. ماه گذشته به دنبال کشته شدن ابومصعب الزرقاوی، رهبر القاعده در عراق، درصد حمایت عمومی از جنگ عراق اندکی افزایش یافت اما شمار روزافزون کشته شدگان در عراق، آن اندک افزایش را نیز از میان برد. بیش از نیمی از مردم باور دارند که جنگ عراق ارزش این همه هزینه را نداشته است، در عین حال اسراف منابع نظامی آمریکا بسیار شرم‌آور شده است. بنا به گزارش آسوشیتدپرس، خروج سرمایه‌های ارتش به سمت عراق یکی از عوامل کسری بودجه ارتش است. به سبب این کسری، پایگاه Fort Bragg‬قادر به تهیه لوازم اداری خود نیست و پایگاه ‪ Houston Fort Sam ‬اخطارهایی برای گسیختگی امکانات دریافت کرده است. جنگ عراق هزینه‌دیگری هم داشت و آن هزینه ذهنی و انرژی روانی در کابینه بوش است. دولت بوش بر حسب عادت توان خود را در دستیابی به‌اهداف بزرگنمایی و وقت لازم برای پرداختن به مسایل حساس پیش رویش را کوچکنمایی می‌کند. دستیاران بوش می‌گویند: بوش و دولتش می‌توانند چند کار را به‌طور همزمان انجام دهند. یکی از این دستیاران به‌طور نمادین گفته است: `ما می‌توانیم هم راه برویم و هم آدامس بجویم!` اما تلاش برای گذار از یک وضعیت وخیم، تمامی مسایل دیگر را نیز تحت‌الشعاع قرار می‌دهد. یک مقام مسوول در کاخ سفید می‌گوید: `اگر شرایط در عراق بهبود یابد، همه چیز بهتر می‌شود و اگر در عراق تغییری حاصل نشود، دیگر هیچ امیدی نیست`. عراق، آسیابی است که یکی از ستون‌های دکترین بوش یعنی `پیش‌دستی کردن` را خرد کرده است. پیچیدگی سیاست امروز جهان، آمریکا را در راستای گسترش دموکراسی در جهان به عنوان سدی در برابر تروریسم دچار دردسر کرده است. برخی از فعالان دموکراسی از بوش خواستند تا تغییرات اندک در رژیم‌های عربی را تقویت کند اما امید دولت برای اصلاحات اساسی بسیار کودکانه بود. در مصر، مردم شاهد فضای باز سیاسی مختصری بودند اما کابینه حسنی مبارک دور جدیدی از آزار و فشار بر مخالفین سیاسی را آغاز کرده است، در لبنان نیز که زمانی بوش در آن موفقیت بزرگی به دست آورده بود شاهد تشکیل ائتلافی هستیم که نتیجه آن بیرون راندن سوری‌ها در بهار گذشته بود. خشم مسلمانان از خونریزی‌ها در عراق، ادامه عملیات علیه القاعده و گزارش‌های مکرر از بدرفتاری‌ها در ابوغریب و گوانتانامو، سبب گرایش هر چه بیشتر مسلمانان به اسلامگرایان ضد غرب شده است و در نتیجه افرادی که در انتخابات کشورهای اسلامی به پیروزی می‌رسند بیشتر از میان تندروهای مسلمان می‌باشند. نمونه این اتفاق، پیروزی حماس در فلسطین است، حماسی که هم در اروپا و هم در آمریکا به عنوان گروهی تروریستی شناخته می‌شود اما در پاسخ به این انتخاب، غرب به رهبری آمریکا کمک‌های خود به حکومت مردمی و دموکراتیک فلسطین را قطع کرد که این خود بیانگر کمرنگ تر شدن تعهد آمریکا به همکاری با دولت‌های منتخب مردمی است. رهبری جهانی تنها به امیدواری نیست و دیپلماسی واقعی تکرار مکررات جهانی نیست. با توجه به همه این بحران‌ها، بوش راه‌حل‌های دیگری دارد ولی هنوز هیچ اشتیاق یا تمایلی برای اجرای آن‌ها نشان نداده است. ممکن است که سیاست‌های بوش در عراق در پایان موفقیت‌آمیز باشد، ولی حتی خود او به این قضیه تا پایان دوره ریاست جمهوریش باور ندارد. بوش اگر بخواهد یک میراث کم جنجال‌تری از خود باقی بگذارد باید به سیاست‌های واقع بینانه‌تر و ماورای مساله عراق بپردارد. این سیاست‌ها شاید بتواند نزدیکی سوق‌الجیشی دوستانه با ایران، کمک‌های گسترده انساندوستانه (مارشال پلن) به آفریقا و اتحاد مجدد با ائتلاف قدیم باشد. هرچند اشتیاق برای این چنین سیاست‌های خارجی خوشبینانه معمول است و همیشه با یاس روبروست، ولی بوش ممکن است که از این سرنوشت دوری کند هر چند زمان زیادی برایش باقی نمانده است.



    خبر
    نام منبع: Time
    شماره مطلب: 4597
    دفعات دیده شده: ۶۰۸ | آخرین مشاهده: ۳ هفته پیش