-
آمریکا چگونه ابرقدرت جهان شد؟
جمعه ۱۷ آذر ۱۴۰۲ ساعت ۱۹:۳۸
آمریکا چگونه ابرقدرت جهان شد؟ از ۱۶۰۰ دانشمند آلمان نازی که آمریکا وارد خاک خود کرد ۱۰۴ دانشمند علم هوافضا بودند و تا می توانست از آنها استفاده کرد. آنها در زمینه فیزیک، شیمی، تولیدات صنعتی، پزشکی مورد استفاده آمریکایی
آمریکا چگونه ابرقدرت جهان شد؟
اَبَرقدرت به کشوری گفته می شود که دارای موقعیت ممتازی در روابط بین الملل باشد و توانایی تأثیرگذاری در طرح ها و رخدادها در مقیاس جهانی را داشته باشد. به طور سنتی ابرقدرت مرحله بالاتر از قدرت بزرگ محسوب می شود. آلیس لایمن میلر، استاد در رشته امور امنیت ملی در مرکز کارشناسی ارشد نیروی دریایی آمریکا، ابرقدرت را کشوری توصیف می کند که دارای توانایی لازم برای اثرگذاری در هر نقطه از جهان باشد حتی در برخی مواقع این توانایی ها را برای استفاده در چندین منطقه از جهان به طور همزمان داشته باشد؛ و قادر به ایجاد یک هژمونی در جهان باشد در تاریخ نخستین بار در اوایل سال ۱۹۴۵ در طول جنگ جهانی دوم، کشورهای ایالات متحده آمریکا، اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی و امپراتوری بریتانیا ابرقدرت بودند.
اما آمریکا چرا و چگونه ابر قدرت جهان شد؟
قبل از جنگ جهانی دوم
تاریکترین روزهای آمریکا سال ۱۹۲۹ زمانی که آمریکا از نظر اقتصادی فروپاشید و آمریکا وارد دوری شد موسوم به رکود بزرگ یا great depressionدر سال ۱۹۳۰ رئیس جمهوری آمریکا Herbert hoover یک طرحی را پیاده کرد که آمریکا را از این وضعیت خارج کند اسم طرحش Smoot Hawley tariff act طبق این طرح کالاهای وارداتی شامل تعرفه های سنگین می شدند و قیمتشان بالا می رفت و قصدشان این بود کالاها را گران کنند و مردم به سمت کالاهای تولید داخل پیش بروند و تولید داخلی حمایت کنند بیشتره کالاها از اروپا وارد می شدند و یک ضربه اقتصادی به اروپا وارد کردند، اروپا هم با آمریکا مقابله به مثل کرد (آمریکا که تعرفه کالاهای اروپایی را زیاد کرده بود پس اروپا هم تعرفه کالاهای آمریکایی را زیاد می کند).
از این طریق آمریکا و اروپا وارد یک بحران مالی شدند مخصوصاً آمریکا ضربه شدیدتری دید.
فرانکلین روزولت
در سال ۱۹۳۳ فرانکلین روزولت، رئیس جمهوری ایالات متحده آمریکا شد و خیلی سریع تحولی در سیستم اقتصادی ایجاد کرد. او طرحی را پیاده کرد به اسم FDIC (federal deposit insurance corporation) و مردم آمریکا را بیمه کرد. طبق این طرح روزولت مردمی که از کار افتاده بودند. افرادی که مسن بودند حقوق دریافت می کردند و کمی آمریکا بهتر شد و مردمی که قدرتی برای خرید نداشتند قدرتی به دست آورده بودند که دوباره به جامعه برگردند و شرایط برای عموم مردم جامعه بهتر شده بود .
"جنگ جهانی دوم"
جنگ جهانی دوم برای آمریکا سکوی پرتاپ آمریکا برای ابرقدرت شدن بود
جنگ جهانی دوم وقتی بسیاری از ابرقدرت ها و غول های اروپایی در حال جنگ و کشتار همدیگر بودند آمریکا یک فرصت طلایی به دست آورد و آن فرصت رشد اقتصادی بود .در جریان جنگ، کشورها نیاز زیادی به تجهیزات جنگی داشتند. آمریکا شروع به تولید گسترده در این زمینه کرد تانک، لباس جنگی، اسلحه و...
بدین ترتیب کارخانه های تولید افزایش پیدا کردند و نرخ بیکاری به شدت کاهش یافت به قدری نیاز به کار داشتند که دچار کمبود نیروی کار شدند، در این مرحله آمریکا به سراغ زنان جامعه خودش رفت و زنان، مشاغل را پر کردند. بدین ترتیب یک قطب اقتصادی در جهان ظهور کرد.
روزولت قانون G.li bill of rights در سال ۱۹۴۴امضا کرد .
این قانون چی بود؟
طبق این قانون به سربازانی که از جنگ برگشته بودند کمک هزینه تحصیلی و وام برای خرید خانه شغل و... داده می شد.
کهنه سربازان آمریکایی از جمله دلایل توسعه شهر سازی و توسعه صنعت خودرو در آمریکا به حساب می آیند. با وجود اینکه بعد از جنگ جهانی اول به سربازهایی که از جنگ برگشته بودند (G.I) رسیدگی نمی شد و نبود کار و درآمد باعث افسرده شدن آنها می شد اما بعد از جنگ جهانی دوم شرایط کاملا متفاوت شد و با تصویب بودجه حقوق سربازان توسط رئیس جمهوری وقت آمریکا (روزولت) در سال ۱۹۴۴ مزایای بسیار زیادی از قبیل:
• ضمانت فدرال برای پرداخت وام مسکن برای ۲.۴ میلیون کهنه سرباز
• یارانه دولتی برای تحصیل در دانشگاه ها برای ۷.۵ میلیون کهنه سرباز
در اختیار سربازانی که از جنگ جهانی دوم برگشته بودند قرار گرفت.کهنه سربازان آمریکایی با وام مسکن دریافتی در شهرک های نوساز در اطراف کلان شهرها ساکن شدند و پس مدتی با افزایش این شهرک ها، آمریکا با گسترش شهرها و شهرک های جدید و سختی رفت و آمد نیروی کار به شهرهای بزرگ مواجه شد. اینجا بود که توسعه و رونق صنعت خودروسازی و راه سازی در آمریکا شکل گرفت که علاوه بر رفع نیاز تردد مردم و حمل و نقل باعث رشد اقتصاد آمریکا نیز شد.
برای خانواده و این افراد تحصیل کرده ماشین هایی تولید شد تا بتوانند با قیمت مناسب ماشین ها را خریداری و از آن استفاده کنند و به این ترتیب صنعت جاده سازی و خودروسازی پیشرفت کرد.
عملیات گیره کاغذ یا Operation paperclip
از ۱۶۰۰ دانشمند آلمان نازی که آمریکا وارد خاک خود کرد ۱۰۴ دانشمند علم هوافضا بودند و تا می توانست از آنها استفاده کرد. آنها در زمینه فیزیک، شیمی، تولیدات صنعتی، پزشکی مورد استفاده آمریکایی ها قرار گرفتند.
رقیب آمریکا، شوروی یک شب در سال ۱۹۴۶، ۲۲۰۰ نفر از دانشمندان آلمانه نازی را به همراه خانواده هایشان وارد خاک شوروی کرد تا از آنها استفاده کند و جنگ سرد بین آمریکا و شوروی و همینطور جنگ فضایی بین آمریکا و شوروی به نوعی جنگ بین نخبگان آلمانی بود.
نابرابری اجتماعی
دو معضل وجود داشت اول سیاه پوستان آمریکا بودند و حقوق برابر با سفید پوستان نداشتند .داستان برمی گردد به سال ۱۸۷۶ در این سال قانونی تصویب شد به اسم Jim crow law طبق این قانون از سال ۱۸۹۰ به بعد تمامی تاسیسات عمومی برای سفیدپوستان و سیاه پوستان می بایست جدا شود تعیین قانون یک قانون جداسازی نژادی بود.
معضل دوم زنان جامعه آمریکا بودند؛ زنانی که در کارگاه ها بودند اخراج می شدند چون مردان از جنگ برگشته بودند تا به مردها کار بدهند.
قدرت گرفتن دلار
طرح ژوئیه ۱۹۴۴ آمریکا ۷۳۰ نماینده از ۴۴ کشور را به منظور برگزاری کنفرانس پولی و مالی دعوت کرد و در هتلی به اسم منت واشنگتن دور هم جمع شدند و موافقت نامه ای را امضا کردند مربوط به Bretton woods . در این موافقتنامه که بین کشورهای ایالت متحده آمریکا، کانادا، کشورهای اروپایی، استرالیا و ژاپن امضا شد، با وضع قوانین و تاسیس نهادهایی روابط مالی و بازرگانی بین کشورها را تعیین کردند. این نشست باعث به وجود آمدن صندوق بین المللی پول و بانک جهانی شد و بازسازی وتوسعه جهانی پس از جنگ بنیان نهاد.
آمریکا که بعد از جنگ جهانی دوم بسیار ثروتمند شده بود، ۲/۳ طلای کل جهان را در اختیار داشت و طرحی پیاده کرد و نظام Bretton woods که قرار شد اقتصاد جهانی بشود بر پایه دو اصل طلا و دلار به جلو پیش برود. شوروی این توافق را قبول نکرد اما به مرور زمان تعداد کشورهای موافق بیشتر شد و در نهایت همه قبول کردند که دلار آمریکا بخشی از تجارت بین الملل باشد.
در سال ۱۹۷۱ آمریکا نظام Bretton woods را منحل اعلام کرد.
روزولت اعتقاد داشت که جهان نیازمند به یک بدنه قدرتمند است و باید که یک رهبر قدرتمند در جهان باشد که از مناقشات و جنگ های آینده جلوگیری کند. روزولت اعتقاد داشت این رهبر قدرتمند کسی نیست جز آمریکا، برای همین کشورهای شوروی، بریتانیا و چین را به واشنگتن دعوت کرد و کنفرانسی تشکیل داد موسوم به Dumbarton oaks conference. این کنفرانس در اکتبر ۱۹۴۴ برگزار شد و درباره تاسیس سازمان ملل صحبت کردند. در این کنفرانس حق "وتو" به تصویب حاضران رسید و در نهایت در ۲۴ اکتبر ۱۹۴۵ سازمان ملل متحد به طور رسمی تاسیس شد .
آمریکا یک قدرت بزرگ دیگر هم داشت و آن Hollywood بود که به یک نفوذ فرهنگی بزرگ دست پیدا کرد. فیلم های هالیوودی در سراسر دنیا پخش می شدند و به نمایش در می آمدند و تاثیر زیادی بر فرهنگ مردم در سراسر جهان می گذاشتند. به عباراتی مردم فرهنگ خودشان را از هالیوود آمریکا وام می گرفتند .
در اینجا آمریکا هم فرهنگ را داشت هم اقتصاد و هم سیاست را.
در این میان آمریکا رقیبی جدی داشت که آن کمونیسم بود. شوروی با تفکرات کمونیستی ها به طرز وحشتناکی در حال رشد بودند و از اروپای شرقی تا قلب آسیا نفوذ کرده بودند و کم کم داشتند کل دنیا را فتح می کردند.
طرح مارشال
آمریکا برای مقابله با شوروی طرحی را اجرا کرد موسوم به Marshall plan که موفق ترین طرح آمریکا بعد از جنگ جهانی دوم بود .آمریکا اعتقاد داشت که از این طریق می تواند وارد کشورهای اروپایی بشود و زندگی مرفه را برای مردم اروپا به وجود آورد.
طرح مارشال در سال ۱۹۴۷ توسط هری ترومن، رئیس جمهوری وقت آمریکا مطرح شد. این طرح در ابتدا ناظر به ارائه کمک های مالی و اقتصادی به دو کشور ترکیه و یونان بود و به تدریج سایر کشورها را که به شدت در معرض خطر کمونیسم و تجاوز از طرف دولت شوروی قرار داشتند، در برگرفت.
هری ترومن معتقد بود که کمونیسم در شرایط فقر اقتصادی امکان رشد و گسترش دارد، بنابراین به دنبال ارائه کمک های اقتصادی به کشورهای توسعه نیافته و حتی کشورهای غربی بود.
اما جلوگیری از کمومنیسم تنها هدف طرح مارشال نبود و آمریکا توانست با کمک اقتصادی به اروپای غربی هم از نفوذ بیشتر شوروی جلوگیری کند و هم موفق شد در یک برنامه ریزی بلند مدت یک بازار گسترده برای محصولات آمریکایی به وجود آورد.
با این روش پیش رفت و به کشورهای اروپا به دلیل اینکه از جنگ آمده بودند و چون خرابی های زیادی را تجربه کرده بودند کمک می کرد تا خرابی ها را سر و سامان دهند. امریکا از این طریق نفوذ اقتصادی خودش را آغاز کرد .
از آن طرف شوروی یک تعاون اقتصادی تشکیل داد که یک طرف شوروی بود و کشورهایی که در آسیا بودند که کمونیستی بودند و هم پیمانانش در اروپای شرقی. به این ترتیب جهان تبدیل به یک جهان دوقطبی شد.
سایر کشورهای جهان دو راه بیشتر نداشتند یا باید زیر پرچم آمریکا قرار می گرفتند یا زیر پرچم شوروی.
در مرحله بعد آمریکا علیه کمونیست اقدام و تلاش کرد کشورها انقلاب کننند و از زیر پرچم کمونیست و شوروی خارج بشوند.
در قدم بعد از نفوذش در ژاپن استفاده کرد، و رفت تا امپراتوری متلاطم شده ژاپن را سر و سامان بدهد و از آن طریق در آسیا هم نفوذ کند. در سال ۱۹۵۱ بین آمریکا و ژاپن قراردادی بسته شد که حق حاکمیت ملی را به ژاپن اعطا می کرد و یک سری امتیازاتی هم دریافت می کرد که پایگاه های نظامی خودش را به طور نامحدود در خاک ژاپن برقرار کند و سربازان آمریکایی در ژاپن حضور داشته باشند. از طرفی هیچ کشوری حق نداشت در خاک ژاپن پایگاه نظامی بزند مگر این که با اجازه آمریکا باشد.
در دهه ۶۰-۵۰ آمریکا رسما وارد یک سری فعالیت های نظامی شده و دست به یک سری کودتاهای نظامی در یک سری از کشورها زد که حکومت شان چندان با حکومت آمریکا هم راستا نبودند؛ شورشیانی که تحت پوشش آمریکا بودند دست به انقلاب زدند و حکومت ضد آمریکایی را کنار زدند و حکومت هایی روی کار می آمدند که هم راستا با آمریکا بودند .
بالاترین بودجه نظامی و بزرگ ترین ارتش جهان
پس از جنگ جهانی دوم آمریکا شروع به گسترش پایگاه های نظامی خود در اروپا و شمال شرق آسیا کرد تا با شوروی مقابله کند. همین موضوع سنگ بنای گسترش پایگاه های نظامی آمریکایی در خارج از مرزهای آمریکا شد. هم اکنون ارتش آمریکا با بیش از ۷۵۰ پایگاه نظامی در نقاط مختلف جهان، به یکی از بزرگترین و یا حتی قدرتمندترین سازمان های کره زمین در تاریخ بشریت تبدیل شده است. این گستردگی نظامی در سراسر جهان، علاوه بر اینکه امکان مداخله و اعمال نفوذ آمریکا در کشورهای میزبان را فراهم کرده است، این امکان را برای آمریکا ایجاد کرده که به سرعت بتواند به حالت جنگی درآمده و علیه دیگر کشورها از ابزارها و قدرت نظامی خود استفاده کند.
یکی دیگر از علل ابرقدرتِی آمریکا در جهان، اختصاص بودجه ی نظامیِ بالا و به تبع آن ایجاد بزرگترین ارتش جهان است. آمریکا با اختصاص بیش از ۷۷۰ میلیارد دلار بودجه به بخش نظامی خود (در سال ۲۰۲۱) ، به تنهایی و با اختلاف، بالاترین بودجه نظامی را در میان دیگر کشورهای جهان داراست. جالب است بدانید رقم بودجه نظامی آمریکا حدوداً برابری می کند با بودجه نظامی ۱۱ کشور شامل چین، هند، روسیه، انگلستان، عربستان سعودی، فرانسه، ژاپن، کره جنوبی، ایتالیا و استرالیا !این میزان بودجه تقریباً معادل ۳۹ درصد از کل هزینه های نظامی دنیا و چهاردهمین از نظر نسبت هزینه های نظامی به میزان تولید ناخالص داخلی در بین کشورهای جهان با ۳٫۴ درصد کل تولید ناخالص داخلی آمریکاست. تعداد نیروهای مسلح آمریکا نیز نزدیک به سه میلیون نفر است که حدود ۶۰۰ هزار نفر از آنها نیروی ذخیره هستند که نسبت به میانگین نیروهای ذخیرهٔ دیگر کشورها، ۶۰ درصد بیشتر است. تعداد نیروی مسلح فعال در آمریکا در سال ۲۰۲۱ نیز حدود ۱٬۳۴۶٬۴۰۰ نفر برآورد شده است و آمریکا در جایگاه سوم از نظر تعداد پرسنل نظامی فعال قرار دارد.
همچنین اختصاص چنین بودجه بالایی به بخش نظامی، باعث برتری قابل توجه آمریکا از لحاظ تجهیزات و ادوات نظامی نسبت به دیگر قدرت های جهانی شده است .ازنظر قدرت هوایی، ارتش ایالات متحده ۱۳ هزار و ۲۳۳ هواپیمای نظامی، یک هزار و ۹۵۶ جنگنده، ۷۶۱ هواپیمای تهاجمی، بیش از ۹۴۵ هواپیمای باری نظامی، ۲ هزار و ۷۶۵ هواپیمای آموزشی و ۵ هزار و ۴۳۶ بالگرد نطامی از جمله ۹۰۴ بالگرد تهاجمی دارد. ارتش آمریکا علاوه بر یک هزار و ۳۶۵ سامانه موشک انداز، بیش از ۶ هزار و ۱۰۰ تانک، ۴۰هزار خودروی زرهی، یک هزار و ۵۰۰ توپ خودران و بیش از یک هزار و ۳۴۰ توپخانه میدانی دارد.از نظر قدرت دریایی، ناوگان دریایی آمریکا ۴۹۰ فروند شناور شامل ۱۱ ناو هواپیمابر، ۹۲ ناوشکن و ۶۸ زیردریایی و ۸ مین جمع کن در اختیار دارد. همچنین از نظر قدرت هسته ای که عامل تعیین کننده توازن قدرت بین کشورهاست، براساس گزارش موسسه Atomic Scientists’ Nuclear Notebook ، آمریکا با ۵ هزار و ۸۰۰ سلاح هسته ای در کنار روسیه با ۶ هزار و ۳۷۰ سلاح هسته ای، در صدر دارندگان سلاح های هسته ای جهان قرار دارد. اکنون ارتش آمریکا با بیش از ۷۵۰ پایگاه نظامی در نقاط مختلف جهان، به یکی از بزرگترین و یا حتی قدرتمندترین سازمان های کره زمین در تاریخ بشریت تبدیل شده است. این گستردگی نظامی در سراسر جهان، علاوه بر اینکه امکان مداخله و اعمال نفوذ آمریکا در کشورهای میزبان را فراهم کرده است، این امکان را برای آمریکا ایجاد کرده که به سرعت بتواند به حالت جنگی درآمده و علیه دیگر کشورها از ابزارها و قدرت نظامی خود استفاده کند.
قدرت نرم
یکی از دلایل ابرقدرت شدن آمریکا، قدرت نمایی این کشور در عرصه قدرت نرم و صنعت فرهنگ است. آمریکا توانست از طریق صنعت سینما (هالییود) و صنعت موسیقی، بازارهای فرهنگی و به تبع آن سلایق و سبک زندگی مردمان کشورهای جهان را از آن خود کند .
سینمای آمریکا به سرعت یک نیروی غالب در این صنعت نوظهور شد. در خلال جنگ جهانی اول هالیوود تبدیل به پایتخت سینمایی جهان شد. جالب است بدانید که قدرت یابی سینمای آمریکا نیز مرهون غیرآمریکایی ها و مهاجران است. از سال ۱۹۰۱ که صنعت فیلمسازی به صورت بسیار محدود در بندر نیویورک شکل گرفت تا یک دهه پس از آن که کالیفرنیا مهد سینما شد، این بزرگان سینمای کشورهایی مثل آلمان و فرانسه و انگلستان بودند که عوامل تولید را در آمریکا فراهم می کردند. در واقع کمپانی هایی مثل یونایتد آرتیستز، والت دیزنی و بعدها برادران وارنر، کلمبیا، پارامونت و غیره همگی بر اساس این طرز تفکر بنیاد نهاده و گسترش یافتند.
در همان ابتدای دهه ۱۹۱۰ تقسیم کاری نانوشته ای صورت گرفت. استودیوها را آمریکایی راه می انداختند اما عوامل ساخت و ساز غیر آمریکایی یا تازه واردان بودند. چارلی چاپلین که از انگلستان آمده بود از مهم ترین و تاثیرگذارترین هنرمندانی است که در ۱۹۱۲ در سینمای آمریکا جا افتاد و باعث شد سهم سینمای این کشور به رشدی فراوان در آن بازه زمانی برسد.
برتری آمریکا در عرصه سینما و موسیقی و بصورت کلی صنایع فرهنگی علاوه بر منافع اقتصادی، برای آمریکا مطلوبیت بالای فرهنگ و سبک زندگی را در اقصی نقاط جهان به ارمغان آورد و به تبع آن تصویر بین المللی آمریکا را ارتقا بخشید. تصویر «سرزمین رؤیاها»، «رهبر منجی جهانی»، «سرزمین فرصت ها»، «سرزمین آزادی»، «سرزمین رفاه و کامیابی» نمونه بارز تصاویری است که آمریکا توانست از طریق هالییود برای خود ایجاد کند. این امر برای آمریکا دو دستاورد مشخص داشت: افزایش قدرت، مطلوبیت و نفوذ آمریکا در کشورهای دیگر جهان و سیل مهاجران و نیروی کار به آمریکا برای دستیابی به زندگی بهتر.
آمریکا مقصد اول مهاجران
نظرسنجی ها نشان می دهد ۱۵درصد جمعیت بزرگسالان جهان، یعنی حدود ۷۵۰میلیون نفر اگر شانس داشته باشند مایلند مهاجرت کنند. پرطرفدارترین مقصد برای مهاجرت ایالات متحده است که ۲۱درصد از آن۷۵۰میلیون نفر دوست دارند به آنجا مهاجرت کنند.
این واقعیت سبب شده آمریکا در قرن گذشته همواره به منابع نیروی انسانی باکیفیت از اقصی نقاط جهان دسترسی داشته باشد و همین امر یکی از دلایل اصلی برتری علمی و تفوقِ تکنولوژی آمریکا در جهان و به تبع آن رشد اقتصاد و قدرتمند شدن این کشور شده است. بسیاری از پیشرفت های تکنولوژیک و راهبردی منجر به افزایش قدرت آمریکا، مرهون همین مهاجران بوده است. مثلاً بمب اتم را یک مهاجر یهودی –آلمانی به نام رابرت اوپنهایمر با کمک یک مهاجر ایتالیایی به نام انریکو فرمی اختراع کردند. همچنین دانشمندان تاریخ سازی نظیر انیشتین از جمله این مهاجران بودند. پیشتازیِ آمریکا در دریافتِ جوایزِ نوبل از آغاز (۱۹۰۱) تا کنون (۲۰۱۳) نیز گرچه بهترین نشانه از این واقعیت نیست، اما به قدرِ کافی گویاست. بیشترین نوبل هایی که آمریکا تا کنون گرفته در زمینه های علمی بوده است. این کشور با اینکه ۴ درصدِ جمعیتِ دنیا را دربر دارد، اما ۳۴ درصدِ دریافت کنندگانِ نوبل را تشکیل می دهد. بر اساس گزارش Forbes از سال ۲۰۰۰، ۴۰% جوایز نوبل توسط آمریکایی ها در زمینه هایی مثل شیمی، پزشکی و فیزیک دریافت شد (۳۱ از ۷۸ جایزه) که همگی مهاجر بودند. ثروت، رفاه، اقتصادی که خلاقیت آفرین است، آموزش، سرمایه گذاری های عظیمِ ایالتی و خصوصی بر برنامه های تحقیقاتی، دموکراسی و آزادی های اجتماعی و در رأس آن انگاره «آمریکا سرزمین رؤیاها» و شعار «رؤیای آمریکایی» که قرار است بر اساس آن این قابلیت را برای هر شهروند آمریکا فراهم شود تا فارغ از طبقه اجتماعی یا شرایط زاده شدنش به بالاترین سطح رفاه و ثروت برسد، دست به دستِ هم داده اند که آمریکا نزد مهاجران مقصد جذابی باشد .
بزرگترین اقتصاد جهان
ایالات متحده آمریکا بزرگترین اقتصاد جهان را در اختیار دارد. تولید ناخالص داخلی این کشور ۲۴٫۱۱۶ تریلیون دلار است که به تنهایی یک چهارم کل اقتصاد جهانی را شامل می شود و همچنان پس از سال های فراوان، بزرگترین اقتصاد جهان است. در مقایسه، تمامی کشورهای صاحب ارز یورو در اتحادیه اروپا (موسوم به یوروزون) مجموعاً به تولید ناخالص داخلی ۱۷٫۱ تریلیون دلار در سال ۲۰۲۰ دست یافتند که بازهم اختلاف زیادی با آمریکا دارند. ایالات متحده یک کشور توسعه یافته با اقتصاد بازار محور و یک اقتصاد فرا صنعتی و عظیم است که در فعالیت های خدماتی به شکلی عالی عمل کرده و در زمینهٔ اقتصاد دانش بنیان جزء سرآمدهای دنیا محسوب می شود و دارای بزرگترین تولید ناخالص داخلی اسمی و ثروت خالص جهان است. این کشور از نظر برابری قدرت خرید پس از چین دومین کشور بزرگ جهان است. ایالات متحده همچنین نهمین کشور با بالاترین تولید ناخالص داخلی سرانه (اسمی) و پانزدهمین کشور با بالاترین تولید ناخالص داخلی سرانه (PPP) در جهان را در سال ۲۰۲۱ داشت. ایالات متحده قدرتمندترین و نوآورترین اقتصاد جهان را از نظر فناوری دارد. شرکت های آن در پیشرفت های فناوری، به ویژه در زمینه هوش مصنوعی، رایانه، داروسازی، و تجهیزات پزشکی، هوافضا و نظامی در خط مقدم جهانی یا نزدیک به آن قرار دارند دلار آمریکا ارزی است که بیشترین استفاده را در معاملات بین المللی دارد و اصلی ترین ارز ذخیره جهان است که توسط اقتصاد، سیستم دلارهای نفتی و دلار یورو و بازار بزرگ خزانه داری ایالات متحده پشتیبانی می شود. اقتصاد این کشور از منابع طبیعی فراوان، زیرساخت های توسعه یافته و بهره وری بالا تغذیه می شود. ایالات متحده جزء ده کشور با بالاترین ارزش کل برآورد شده منابع طبیعی است که به ارزش ۴۵ تریلیون دلار در سال ۲۰۱۵ می رسد. همچنین در سال ۲۰۲۰ پنجمین کشور با بالاترین درآمد متوسط خانوار را دارد. بانک مرکزی آمریکا فدرال رزرو نام دارد.
آموزش عالی قدرتمند
اگر برای تحصیل به آمریکا می روید بهتر است که بورس تحصیلی خوبی بگیرید چون در این کشور باید برای آموزش عالی مبالغی زیادی هزینه کنید چون این پول ها در سیستم آموزش عالی خرج می شود. دانشگاه های آمریکا کیفیت آموزشی خوبی دارند. خوابگاه های دانشگاه ها هم دقیقا امکانات یک هتل را دارند. ایالات متحده آمریکا با داشتن قریب به ۵٬۸۰۰ دانشگاه و مؤسسه آموزش عالی مکان تحصیلات در سطوح مختلف آموزش عالی را برای تقریباً تمامی افراد جامعه خود فراهم کرده است. در سال ۲۰۰۴ بیش از ۱۷ میلیون دانشجو در دانشگاه های آمریکا مشغول به تحصیل بودند.
ارگان آموزشی دولت فدرال در این کشور وزارت آموزش است.
دانشگاه های آمریکا از نظر تصمیم گیری و اختیارات، به شدت (نسبت به دولت فدرال) غیر متمرکز عمل می کنند؛ و این برگرفته از متمم دهم قانون اساسی ایالات متحده آمریکاست. با این حال، دولت فدرال با اعطای مبالغ بودجه (همانند federal grants) قابلیت تأثیرگذاری بر روند تصمیم گیری این موسسات را دارد. ارگان های دولتی همانند موسسات ملی بهداشت ایالات متحده آمریکا، وزارت نیروی ایالات متحده آمریکا، و بنیاد ملی علوم آمریکا نقش بسیار عمده ای را در تأمین مخارج پژوهشی دانشگاه ها بر عهده دارند.
همانند آموزش و تحصیلات در سطوح مدرسه ای و متوسطه، در ایالات متحده برخی دانشگاه ها «عمومی» بوده که اکثر هزینه هایشان توسط دولت ایالتی یا فدرال پرداخت می شود، و برخی دیگر از دانشگاه ها خصوصی و با سرمایه های اهدایی اداره می شوند. با این حال در سطوح دانشگاهی، بودجه های دولتی درصد کمتری از منبع دخل یک دانشگاه را تشکیل می دهد، و دانشگاه ها مدام در جستجوی منابع گوناگون دیگر برای تأمین مخارج خود هستند.
برخی دانشگاه ها مثل دانشگاه های آیوی لیگ دارای سرمایه های خصوصی خود گردان (endowments) و در نتیجه کاملاً خودکفا هستند. به طور مثال دانشگاه هاروارد با سرمایه کل ۲۹ میلیارد دلاری خود یک دانشگاه تماماً خصوصیست که بودجه سالیانه خود را از منابع گوناگون مانند صنعت، پروانه اکتشاف و اختراع، سرمایه داران و همچنین از دایره فارغ التحصیلان خود تأمین می کند.
دانشگاه تگزاس در آستین در عوض با وجود سرمایه خصوصی ۱۳٬۵ میلیارد دلاری خود به صرف بودن یک مؤسسه دولتی به منابع فدرال و ایالتی نیز برای بودجه خود وابسته است. دانشگاه کارولینای شمالی در چپل هیل به طور نمونه نیز بیش از ۴۵۰ میلیون دلار در سال از ایالت کارولینای شمالی بودجه دریافت می کند و لذا یک دانشگاه دولتی است که عضو لیگ آیوی عمومی است.
یکی از دلایل مهم موفقیت دانشگاه های آمریکایی در سالیان متمادی، حمایت روزافزون نهادهای غیردولتی، شرکت ها، و افراد خیّر آمریکا از نظام آموزش عالی کشورشان بوده است. این فرهنگ وقف به موسسات فرهنگی در هیچ جای دیگر دنیا نظیر ندارد. تنها در سال ۲۰۰۷، دانشگاه های آمریکا مجموعاً مبلغ ۳۰ میلیارد دلار هدایای نقدی دریافت کردند.
بسیاری از این افراد خیّر از قشرهای گوناگون ایرانیان آمریکا نیز بوده اند. به طور نمونه، در سال ۲۰۰۶ در تگزاس، گیتی و علی صابریون مقیم هیوستون ۱۰ میلیون دلار به مرکز سرطان ام دی اندرسون دانشگاه تگزاس اهدا کردند. در لس آنجلس، دانشگاه جنوب کالیفرنیا نیز در سال ۲۰۰۷ دریافت کنندهٔ هدیهٔ ۱۷ میلیون دلاری یک مهندس ایرانی بود، در حالی که دانشگاه کالیفرنیا در ایرواین هدیه ای ۳۰ میلیون دلاری از آقای معراج دریافت کرد. در سانفرانسیسکو، دانشگاه ایالتی سان فرانسیسکو بزرگ ترین هدیه خود را از یک زوج دیگر ایرانی به نام ندا و مانی مشعوف به مبلغ ۱۰ میلیون دلار دریافت کرد، و دانشگاه ایالتی پورتلند حتی به پاس هدیه ۸ میلیون دلاری دکتر فریبرز مسیح، دانشکده مهندسی خود را بنام او کرد.
اخیراً تعدادی از دانشگاه های صاحب نام آمریکایی در نقاط متعددی در کشورهای مختلف اقدام به تأسیس شعبات رسمی کرده اند تا بلکه منبع درآمدی و حرکتی به سوی سرمایه گذاری های جدید برای این موسسات باشد. از این نمونه می توان به دانشگاه های زیر اشاره کرد:
دوبی: دانشگاه مونتانا، دانشگاه ایالتی میشیگان، و مؤسسه فناوری روچستر
قطر: کالج پزشکی ویل کرنل در قطر، دانشگاه تگزاس A&M در قطر، دانشگاه جرجتاون، دانشگاه نورث وسترن، دانشگاه کامن ولث ویرجینیا و دانشگاه کارنگی ملون
چین و مکزیک: دانشگاه اینکارنت ورد
ابوظبی: دانشگاه نیویورک
چین، هند، سنگاپور، آفریقای جنوبی، ایتالیا، و فرانسه: مؤسسه فناوری جرجیا
راس الخیمه: دانشگاه جرج میسون
اسرائیل و سنگاپور: دانشگاه نیویورک
کرواسی و کوزوو: مؤسسه فناوری روچستر و دانشگاه آمریکن
عربستان سعودی: دانشگاه علم و صنعت ملک عبدالله در ساخت و الگوبرداری آموزشی خود از کمک های دانشگاه استنفورد، دانشگاه برکلی و دانشگاه تگزاس در آستین استفاده کرده است.
سیستم کتابخانه ای آمریکا
کتابخانه کنگره آمریکا واقع در واشینگتن دی سی پس از کتابخانه بریتانیا در لندن، دومین کتابخانه بزرگ جهان از نظر تعداد منابع است. این کتابخانه که متعلق به کنگره آمریکاست، با دارا بودن ۱۳۴ میلیون نسخه احتیاج به بیش از ۸۰۰ کیلومتر قفسه برای ذخیره سازی کلکسیون خود دارد. گنجینهٔ کتب فارسی این کتابخانه حاوی کتب ارزشمندی همچون نسخه های خطی اسکندرنامه نظامی گنجوی، سفرنامه ناصرالدین شاه قاجار و تفسیر سیزده جلدی مثنوی مولانا جلال الدین رومی اثر سید محمد تقی جعفری است.
در حیطه تخصصی، کتابخانه ملی پزشکی ایالات متحده آمریکا(با ۹ میلیون نسخه دارایی بزرگ ترین کتابخانه پزشکی و تاریخ پزشکی جهان است. از دیگر کتابخانه های بزرگ آمریکا می توان کتابخانه عمومی شهر نیویورک را نام برد. در میان کتابخانه های دانشگاهی، بزرگ ترین کتابخانه های قاره آمریکای شمالی به ترتیب عبارت اند از
کتابخانه دانشگاه هاروارد 16,250,117
کتابخانه دانشگاه ییل 12,519,514
کتابخانه دانشگاه ایلینوی در اوربانا شامپاین 11,686,060
کتابخانه دانشگاه برکلی 11,087,687
کتابخانه دانشگاه کلمبیا 10,296,816
کتابخانه پری کاستانیدا دانشگاه تگزاس 9,447,434نفوذ جهانی با تاسیس نهاد ها و سازمان های بین المللی
مهمترین نمود توسعه نفوذ جهانی آمریکا از طریق نهادسازی و ایجاد سازمان های بین المللی را می توان در نقش آمریکا در شکل گیری سازمان ملل متحد و سازمان های تابعه و مرتبط با آن جستجو کرد.
پرزدینت روزوولت معتقد بود دنیا به یک نهاد بین المللی قدرتمند نیاز دارد و رهبر آن باید آمریکا باشد. رزولت نمایندگان چین، شوروی و انگلیس را به “دمبارتون اوکس” که یک سکونت گاه تاریخی خارج از واشنگتن دی-سی بود دع.ت کرد و از اوت تا اکتبر ۱۹۴۴ شرایط تاسیس سازمان ملل را فراهم کرد. در نهایت در اکتبر ۱۹۴۵ سازمان ملل به طور رسمی در سان فرانسیسکو تاسیس شد و با عضویت ۵۱ کشور شروع به کار کرد.
آمریکا با قرار دادن حق وتو برای خود و چهار کشور دیگر در مکانیسم شورای امنیت گامی دیگر برای افزایش قدرت و نفوذ خود در جهان برداشت، اما این مسائل باعث نشد استفاده از نیروی نظامی از مولفه های نفوذ آمریکا در جهان کنار رود.
همچنین در همین راستا آمریکا توانست با شکل دهی و کمک به تاسیس دیگر سازمان های بین المللی مرتبط با سازمان ملل نظیر سازمان تجارت جهانی، صندوق بین المللی پول، بانک جهانی، یونسکو، سازمان انرژی اتمی و دیگر سازمان های تحت نفوذ تشکیلات سازمان ملل، نفوذ و حکمرانی بین المللی خود را در عرصه جهانی بسط دهد و تقویت کند.
تسلط بر منابع نفتی کشورها و مناطق نفت خیز جهان
تفکرات نظامی – استراتژیک ایالات متحده خصوصاً بعد از جنگ جهانی دوم دچار تحولات بنیادی شد. یکی از استراتژی های در پیش گرفته شده توسط آمریکا در دوران پس از جنگ، اقداماتی برای تسلط بر منابع نفتی در کشورها و مناطق مختلف جهان بود.
در این میان منابع نفتی مناطقی نظیر خاورمیانه و خلیج فارس به دلیل حجم بالای منابع ذخیره نفتی جهان (۶۶ درصد منابع نفت جهان)، ارزان بودن و حمل آسان به شدت مورد توجه آمریکا قرار گرفت و سهم مهمی در استراتژی انرژی ایالات متحده ایفا کرد. از جمله اقدامات آمریکا برای تسلط و نفوذ بر منابع نفتی که عمدتا در مناطق بی ثبات به لحاظ سیاسی قرار گرفته بودند، مداخلات سیاسی و نظامی و به اجرا گذاشتن پروژه های مختلف در این مناطق بود. ارسال کمک و حمایت از کشورهای نفت خیز در راستای تسلط بر منابع نفتی از دیگر سیاست ها و اقداماتی بود که در این زمان در پیش گرفته شد.
مداخلات در امور دیگر کشورها از طریق جنگ ، کودتا و راه اندازی انقلاب
بدون شک یکی از دلایل افزایش و توسعه قدرت آمریکا در عرصه جهانی، مداخلات مستقیم و غیرمستقیم این کشور در دیگر کشورهای جهان با هدف تامین منافع خود بوده است. آمریکا خصوصا در قرن اخیر به دنبال تصاحب و کنترل منابع و ثروت های کشورهای هدف یا تامین اهداف ژئوپلوتیک، با مداخله در امور دیگر کشورها، حکومت های غیر همسو با خود را به طرق مختلف از قبیل جنگ، کودتا و انقلاب کنار زده و یا بالعکس از حکومت های همسو با خود دفاع کرده است. مداخله های ایالات متحده آمریکا در امورات داخلی دیگر کشورها از قرن ۱۹ آغاز شد و شامل کلیه تلاش های علنی و مخفیانه (نظامی، سیاسی، اطلاعاتی) با هدف تغییر نظام یا جایگزینی یا حفظ دولت ها و افراد مدنظر در دیگر کشورهای جهان در راستای تامین منافع آمریکا می شود.
این روند باعث شد تا در قرن ۲۰ میلادی، آمریکا در کشورهای بسیاری نظیر پاناما، هندوراس، نیکاراگوئه، مکزیک، هائیتی و جمهوری دومینیکن، دولت های دوست و حامی خود را مستقر کند یا به حکومت این کشورها طبق خواست خود شکل دهد. آمریکا در قرن گذشته، فقط در منطقه آمریکای لاتین بیش از ۵۶ مورد مداخله مستقیم نظامی و اطلاعاتی را به نام خود ثبت کرده است.
بعد از جنگ جهانی دوم، ایالات متحده حوزه جغرافیایی تلاش هایش را برای تغییر رژیم به شدت توسعه داد و وارد رقابت با اتحاد جماهیر شوروی برای به دست گرفتن رهبری جهان و پیروزی در جنگ سرد شد. از مهم ترین عملیات های این دوره می توان به کودتای ۲۸ مرداد با هدف تغییر نظام دموکراتیک ایران و روی کارآوردن محمد رضا پهلوی، عملیات خلیج خوک ها با هدف تغییر نظام کوبا و به زیر کشیدن فیدل کاسترو، حمایت از کشتار جمعی ضدکمونیستی اندونزی در دهه ۱۹۶۰ و پشتیبانی از جنگ کثیف در آرژانتین اشاره کرد.
علاوه بر این، آمریکا در تعیین نتایج انتخابات بسیاری از کشورهای دیگر مداخله کرده است. برای نمونه می توان به مداخله در انتخابات ژاپن در دهه های ۱۹۵۰ و ۱۹۶۰ برای حفظ حزب مورد نظر خود در قدرت به وسیله کمک های مالی مخفیانه، در فیلیپین برای پیشبرد کمپین ریاست جمهوری رامون ماگسایسای در سال ۱۹۵۳ و در لبنان برای کمک به احزاب مسیحی در سال ۱۹۵۷ اشاره کرد. ایالات متحده در بین سال های ۱۹۴۶ تا ۲۰۰۰ حداقل ۸۱ عملیات مخفی یا آشکار برای مداخله در نتیجه انتخابات سایر کشورها انجام داده است.
همچنین پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی نیز آمریکا جنگ هایی را برای اشغال یا تغییر دولت های تعدادی از کشورهای جهان رهبری یا حمایت کرده است. انگیزه مطرح شده از سوی آمریکا برای این مداخلات، مواردی نظیر جنگ علیه تروریسم نظیر جنگ علیه افغانستان و از بین بردن سلاح های کشتار جمعی نظیر جنگ علیه عراق و اشغال این کشورها بود.
اتحاد کشورهای اروپایی با آمریکا تحت پیمان ناتو
در سال ۱۹۴۸، اتحاد جماهیرِ شوروی، برلین را از آلمانِ غربی جدا کرد. یک سال بعد، قدرت های اروپای غربی در امضای یک پیمانِ دفاعیِ مشترک به نامِ سازمانِ پیمانِ آتلانتیکِ شمالی، ناتو، به آمریکا و کانادا پیوستند، که هدف از آن مقابله نظامی با شوروی و جبرانِ خلأِ شوروی در اروپا بود.
سازمان پیمان آتلانتیک شمالی یا ناتو به انگلیسیNorth Atlantic Treaty Organization با مخفف NATO به فرانسوی Organization du trite de l’Atlantique Nord با مخفف OTANدر ۴ آوریل ۱۹۴۹ میلادی ۱۵ فروردین با هدف دفاع جمعی از کشورهای عضو، در واشینگتن دی.سی. پایه گذاری شد. این پیمان در حال حاضر بزرگترین پیمان نظامی در جهان است و هم اکنون ۳۰ عضو دارد.قلب پیمان ناتو ماده ۵ آن است که در آن کشورهای امضاکننده توافق کرده اند حمله نظامی علیه یک یا چند کشور عضو در اروپا یا آمریکای شمالی را به عنوان حمله به تمامی کشورهای عضو تلقی کنند و به مقابله آن برخیزند.
پیمان ناتو ثبات اروپا و امنیت اعضای آن را تضمین می کند، اما این اتفاق عملاً به قیمتِ وابستگیِ کشورهای اروپایی به قدرتِ نظامی آمریکا، افزایش نفوذ آمریکا در این کشورها و نهایتا افزایش نفوذ و قدرت آمریکا در محیط بین الملل شد.
پریسا باقرزاده افشاری، کارشناس علوم سیاسی
خبر
شماره مطلب: 24899
دفعات دیده شده: ۳۶۰ | آخرین مشاهده: ۱۴ ساعت پیش