Sorry! your web browser is not supported;

Please use last version of the modern browsers:

متاسفانه، مروگر شما خیلی قدیمی است و توسط این سایت پشتیبانی نمی‌شود؛

لطفا از جدیدترین نسخه مرورگرهای مدرن استفاده کنید:

للأسف ، متصفحك قديم جدًا ولا يدعمه هذا الموقع ؛

الرجاء استخدام أحدث إصدار من المتصفحات الحديثة:



Chrome 96+ | Firefox 96+
عملیات روانی
  • بسترسازی فرهنگی- روانی رژیم صهیونیستی برضد جهان اسلام بسترسازی فرهنگی- روانی رژیم صهیونیستی برضد جهان اسلام
    پنج‌شنبه ۱ اردیبهشت ۱۳۸۴ ساعت ۱۲:۰۰

    چکیده رژیم صهیونیستی به منظور نفوذ در کشورهای اسلامی از زمان ظهور به آماده‌سازی و بسترسازیهای مختلف در جهان اسلام پرداخته است، این بسترسازی در حوزه‌های اقتصادی، سیاسی، نظامی و فرهنگی جریان داشته است که مهم‌ترین و اثرگذارترین آنها بسترسازی فرهنگی و فرهنگ‌سازی است. در این راستا این رژیم به ابداع واژه‌ها و مفهوم‌سازی همت گمارده است تا رخدادهای آینده در قالب آن مفاهیم تجزیه و تحلیل و تفسیر شوند و پیامدهای احتمالی به این مفاهیم خودساخته نسبت داده شود

    چکیده رژیم صهیونیستی به منظور نفوذ در کشورهای اسلامی از زمان ظهور به آماده‌سازی و بسترسازیهای مختلف در جهان اسلام پرداخته است، این بسترسازی در حوزه‌های اقتصادی، سیاسی، نظامی و فرهنگی جریان داشته است که مهم‌ترین و اثرگذارترین آنها بسترسازی فرهنگی و فرهنگ‌سازی است. در این راستا این رژیم به ابداع واژه‌ها و مفهوم‌سازی همت گمارده است تا رخدادهای آینده در قالب آن مفاهیم تجزیه و تحلیل و تفسیر شوند و پیامدهای احتمالی به این مفاهیم خودساخته نسبت داده شود. برای نمونه طرح خاورمیانه بزرگ از جمله طرحهایی است که صرفاً از تعدادی مفاهیم و گزاره‌های خودساخته و دور از واقعیت ترکیب یافته است ولی عوامل صهیونیست جهانی مغرضانه هرگونه تغییر و تحول را در چارچوب این مفهوم گزارش می‌کنند. هدف از پردازش مفهوم مزبور القای این معنی است که رویدادهای جاری بر اساس خواست و نظر آنها پیش می‌رود، حال آنکه واقعیت نهفته بیانگر اغراض نامشروع و سوء استفاده صهیونیسم از جریان مفهوم‌سازی است. مقاله حاضر ضمن بررسی روند بسترسازی فرهنگی به بررسی پدیده نفوذ صهیونیست در میان کشورهای اسلامی پرداخته است تا از این طریق مخاطبان خود را با ترفندهای این رژیم آشنا کند. واژگان کلیدی: فرهنگ، کشورهای اسلامی، صهیونیست، رژیم صهیونیستی، جهان عرب، فلسطین، بسترسازی فرهنگی ـ روانی. مقدمه در حال حاضر که جهان اسلام در برهه حساسی به سر می‌برد، پرداختن به موضوع مهمی همچون بسترسازی، اهمیت به‌سزایی دارد، به ویژه آنکه زمینه‌ها و بستر برقراری روابط میان رژیم صهیونیستی و برخی از کشورهای عربی استحکام بیشتری پیدا کرده است و دستگاههای تبلیغاتی و اطلاع‌رسانی عربی،‌ از جمله ایستگاههای ماهواره‌ای، بستر تبلیغاتی مناسبی برای این رژیم فراهم می‌کنند و اخباری به گوش می‌رسد و نوشته‌هایی دیده می‌شود که کورکورانه منادی بازنگری تاریخ نزاع اعراب - رژیم صهیونیستی و بازنویسی آن است و سعی دارد به دعوتها و خواسته‌های آن دسته از مورخان صهیونیست پاسخ مثبت دهد که نام مورخان نوین (پساصهیونیسم) را بر خود نهاده‌اند. هدف آنها از این دعوتها و بازنگریها، از بین بردن یاد و خاطره قتلها و کشتارهایی است که یهودیان صهیونیست در سرزمین فلسطین و در حق ملت مظلوم فلسطین مرتکب شدند. بی‌تردید هدف دیگر این مورخان تغییر وجهه صهیونیستی و ارائه چهره‌ای متمدن و دوستدار صلح و آرامش از این رژیم است‌. از این حیث به نظر می‌رسد، جهان اسلام ‌باید مقابل ترفند جدیدی که اندیشه شده است، آگاهانه عمل کند. بسترسازی جز با بسترسازی فرهنگی میسر نمی‌شود صهیونیستها موفق شده‌اند، در بخش بسترسازی سیاسی موفقیتهایی به دست آورند. دلیل این مدعی تبادل سفیر میان رژیم صهیونیستی و برخی از کشورهای عربی - اسلامی از جمله مصر، اردن و موریتانی است و برای اینکه تلاششان به نتیجه برسد سعی در انعقاد موافقتنامه‌های صلحی با لبنان دارند تا این رژیم سفارت خود را در لبنان نیز افتتاح کند. این در حالی است که رژیم صهیونیستی به این نیز اکتفا نکرده و تلاش کرده است، در سراسر جهان اسلام زمینه برقراری روابط سیاسی را فراهم کند. نمایندگیهای رژیم اشغالگر قدس فعالیت خود را در کشورهای اسلامی - عربی در بخشها و حوزه‌های اقتصادی نیز آغاز کرده‌اند تا پابه‌پای بسترسازی سیاسی، زمینه نفوذ اقتصادی را نیز فراهم کنند. امروزه کالاهای رژیم صهیونیستی در بعضی از بازارهای کشورهای اسلامی به فروش می‌رسند و خبری از تحریم این کالاها به گوش نمی‌رسد. افزون بر این، برخی طرحهای اقتصادی نیز با مشارکت این کشورها و رژیم اشغالگر قدس به مورد اجرا گذاشته شده است که نشان می‌دهد، بسترسازی اقتصادی نه تنها با موفقیت همراه بوده، بلکه نفوذ اقتصادی رژیم صهیونیستی را در جهان اسلام به اوج خود رسانده است، به ویژه طرحهای اقتصادی که در کشورهای آسیای میانه اجرا شده است. بنابراین ملاحظه می‌شود، در بخش بسترسازی هیچ دری مقابل رژیم صهیونیستی بسته نمی‌ماند، جز بسترسازی فرهنگی که همکاری یا بسترسازی تبلیغاتی، نوک پیکان آن را تشکیل می‌دهد، به همین دلیل بسترسازی تبلیغاتی برای رژیم اشغالگر قدس اهمیت به‌سزایی دارد چون تبلیغات هنوز هم مهم‌ترین خطری است که اندیشه و فرهنگ جهان اسلام را تهدید می‌کند. رژیم صهیونیستی بسترسازی فرهنگی خویش را با تلاش برای انعقاد گردهماییها و همکاریهای علمی - تحقیقاتی بین مراکز تحقیقاتی و دانشگاهی خویش با کشورهای اسلامی آغاز کرد، اما آنچه جای امیدواری است، اینکه بسیاری از مراکز فرهنگی، علمی و تحقیقاتی که نویسندگان، ادبا، روزنامه‌نگاران، حقوق‌دانان، مهندسان و هنرمندان جهان اسلام در آنها حضور دارند، با تمام وجود مقابل ترفند بسترسازی فرهنگی ایستادگی کرده‌اند. بی‌تردید رژیم صهیونیستی به اهمیت بسترسازی فرهنگی در جهان اسلام و دستاوردهایی که برای آن در پی دارد، به خوبی آگاه است، همچنین می‌داند، بسترسازی کامل با بسترسازی فرهنگی به دست می‌آید، در واقع باید گفت، بسترسازی فرهنگی در رأس انواع بسترسازیها قرار دارد، چرا که به کمک آن می‌توان زمینه‌های لازم همزیستی بعضی از کشورهای اسلامی با صهیونیسم را فراهم آورد و با از بین بردن موانع و سدهای موجود، روابط طبیعی کامل، ثابت و پایداری برقرار کرد. اما ایستادگی و مقاومت در مقابل بسترسازی فرهنگی بر نکات بسیاری دلالت می‌کند، از جمله نفی وجود رژیم صهیونیستی در منطقه و جهان اسلام و این باعث می‌شود تا کوششها و توافقنامه‌های صلحی که برخی از کشورهای اسلامی با این رژیم منعقد کرده‌اند، در آینده هیچ ثمری در برنداشته باشد، همچنین درگیری کشورهای اسلامی و رژیم صهیونیستی پایان نمی‌گیرد و نسلهای بعد با تمام وجود آن را ادامه خواهند داد. عوامل بسترسازی فرهنگی و الزامات آن معروف است که یهود متون و مفاهیم را به‌گونه‌ای تفسیر و تأویل می‌کند که در خدمت اهدافش باشد، به همین دلیل برای بسترسازی فرهنگی چارچوب خاصی دارند که برای بسیاری از ما پوشیده است. اگر بسترسازی سیاسی به گشایش سفارت‌خانه‌ها و تبادل سفرا نیازمند است و بسترسازی اقتصادی خواستار حذف قوانینی است که مانع ورود کالاهای رژیم صهیونیستی و سرمایه‌گذاری و اجرای طرحهای مشترک نشود، بنابراین هدف بسترسازی فرهنگی نیز باید بر این اصل استوار باشد که جهان اسلام و اعراب در تاریخ اسلامی و عربی و ادبیات و فرهنگ و هنر و مسائل مذهبی و تربیتی و آموزشها تجدیدنظر کند و روایات و حوادث و متونی را که مورد پسند رژیم صهیونیستی نیست، حذف کند. به عبارت دیگر جهان اسلام باید جنایاتی را که صهیونیستها در سرزمین فلسطین و سایر کشورهای اسلامی از تاریخ قدیم تاکنون مرتکب شدند، همچنین ادبیات و هنرهای خویش را که به ظلم و ستم یهود ارتباط دارد حذف کند؛ تاریخ مربوط به جنگ اعراب و رژیم صهیونیستی را تغییر دهد و هر چیزی را که باعث تحریک و برانگیختگی مسلمانان می‌شود از بین ببرد، مانند اشغال فلسطین توسط صهیونیستها و به جای آن از عبارات و اصطلاحات اسرائیلی استفاده شود، مانند بازگشت بنی‌اسرائیل به سرزمین موعود که وعده آن را خداوند به ایشان داد و این بازگشت با بازگرداندن شکوه و مجد گذشته این قوم همراه خواهد بود تا مملکت یهود دوباره احیا شود و نیز مسلمانان نباید در نوشته‌ها و مطبوعات خویش از قتلها و کشتارها و اعمال تروریستی که صهیونیستها در حق ملت فلسطین و جهان اسلام مرتکب شده و می‌شوند، نامی ببرند، به این بهانه که یادآوری آنها باعث سرباز کردن زخمهای گذشته خواهد شد و این مسئله صلح منطقه را به خطر خواهد انداخت. برای اینکه جهان اسلام وفاداری خویش را به یهود - بسان اروپاییها و امریکاییها - ثابت کند و برای اینکه به دشمنی با نژاد سامی متهم نشود، با اینکه اعراب از نژاد سامی‌اند، ‌باید نوشته‌ها و کتابهای آموزشی ایشان از هر گونه توهین و ناسزا به صهیونیسم پاکسازی شود و جای آن را ادعاهای صهیونیستی بگیرد، مانند این ادعا که یهود در طول تاریخ در معرض ظلمها و ستمها و کشتارهای بی‌شماری قرار گرفته‌اند، از جمله هولوکاست و آدم‌سوزیها که آخرین آن به دست آلمانها و توسط هیتلر طی جنگ جهانی سوم صورت گرفت و اعتقاد دارند، طی آن شش میلیون یهودی قربانی شدند. کسانی که در صحت و درستی این موضوع شک کنند یا از میزان قربانیان آن بکاهند سرنوشتی بسان، روژه‌گارودی، اندیشمند فرانسوی و ارفنگ، مورخ بریتانیایی، خواهند داشت. افزون بر این، جهان اسلام باید در ادبیات خویش بازنگری و تجدیدنظر کند و اشعار، متون و روایاتی را که به نوعی یهود را سرزنش می‌کند‌، حذف کند و برای اینکه بسترسازی فرهنگی، واقعی و حقیقی جلوه نماید، جهان اسلام ‌باید از کتابهای درسی و تربیتی مدارس خویش تمام آیات قرآنی و احادیث نبوی را که به گونه‌ای یهود را هجو و سرزنش و آنها را به کفر و عصیان و سرکشی علیه خداوند و پیامبران و فرستادگانش متهم می‌کند، ‌حذف نمایند، چون وجود این آیات و احادیث باعث پیدایش نفرت و انزجار از یهود شده و همزیستی میان آنها و جهان اسلام را از بین می‌برد. به همین منظور رژیم صهیونیستی خود را به یکی از مهم‌ترین سلاحهایی مجهز کرده ‌است که کشورهای قدرتمند جهان در روابط بین‌الملل و یا حتی درون جوامع خویش از آن استفاده می‌کنند و آن عبارت از ابزار فرهنگی و تبلیغاتی است که به آنها اجازه آفرینش اصطلاحات و تعاریف نوینی را می‌دهد. بنابراین اصطلاحات یا تعاریف به گمان برخی، صرف کلام نیستند، بلکه پایه‌های مرجع به شمار می‌آیند که در مشخص کردن و محدود کردن قوانین بازی سیاسی سهیم‌اند و باعث تغییر دیدگاههای مردم و افکار عمومی جهان می‌شوند و در بلندمدت تأثیر به‌سزایی بر آگاهی و بیداری جهانیان می‌گذارند. به‌گونه‌ای که پس از گذشت چندین نسل شاهد ظهور فرهنگ و مردمانی خواهیم شد که از گذر مجموعه ارزشها و مفاهیمی که به جهانیان اطلاعاتی نادرست می‌دهد هویت خویش را از دست داده و یار و یاور صهیونیسم شده‌اند. لذا اصطلاحات و تعاریف، کلید گشایش نوعی از آگاهی و بیداری موردنظر صهیونیستها در دستگاههای تبلیغاتی و خبری و فرهنگی است. صهیونیسم با بسترسازی فرهنگی تلاش می‌کند، اسلام را مقابل کار انجام شده قرار دهد و به گونه‌ای اعمال جنایت‌بار خویش را توجیه کند. نمونه‌ای از عملیات روانی و ساخت اصطلاحات و تعاریف صهیونیستی برای روشن شدن بحث می‌توان به اصطلاح خاورمیانه اشاره کرد. در قرن نوزدهم هنگامی که بریتانیا و فرانسه مشغول جنگ بودند تا جهان را تقسیم و دایره نفوذ خود را تعیین کنند، بر مناطقی که اکنون کشورهایی همچون ایران، پاکستان و افغانستان قرار دارند و در میانه قاره آسیا قرار می‌گیرند، نام خاورمیانه نهادند. اما بخش جنوب غربی قاره آسیا که کشورهای هلال خصیب (یا هلال بارور) را در برمی‌گیرد و شامل کشورهایی مانند سوریه، عراق، لبنان، اردن و فلسطین است به خاور نزدیک معروف شدند. اصطلاح خاور دور نیز بر کشورهای آسیایی که از اروپا بسیار دور می‌باشند، اطلاق شد. نزدیک، میانه، دور همه بیانگر روابطی‌اند که کانون با پیرامون خویش دارد و این کلمات صرفاً یک اصطلاح یا تعریف نیستند، بلکه بیانگر روابط حاکم بر جهان می‌باشند. با توسعه نفوذ بریتانیا در مصر، شمال افریقا و هند، مفهوم خاورمیانه متحول شد تا پس از جنگ جهانی اول، فلسطین و عراق را نیز در بر گیرد و حوزه‌ای که خاورمیانه نامیده می‌شد گسترش یابد تا هم مناطق نفوذ بریتانیا و هم مناطق نفوذ فرانسه را که در کنار مناطق نفوذ بریتانیا قرار داشت، در بر گیرد. اینگونه بود که اصطلاح خاور نزدیک در اواسط قرن بیستم از زبان انگلیسی محو شد و جای آن را خاورمیانه بزرگ گرفت که در حال حاضر نیز استفاده می‌شود و مفهومی استعماری دارد. کشورهای این منطقه به بازار فروش کالاها و منبع تأمین‌کننده مواد اولیه اروپا و امریکا تبدیل شدند. صهیونیستها به خوبی از این بازی اطلاع دارند و موفق شدند، در دستگاههای تبلیغاتی و خبری غربی شهروند فلسطینی عرب یا مسلمان را تروریست و فلسطین، جهان عرب و جهان اسلام را مهد تروریسم معرفی کنند. همچنین مقاومت ملت فلسطین علیه اشغالگری را اعمال خشونت‌باری که هیچ مشروعیتی ندارد، تلقی کنند و بر مناطق اسلامی نامهای یهودی بگذارند، در این راستا کرانه باختری و نوار غزه، به یهودا و سامره و کوه ابوغتیم به هارهوما تغییر نام یافت. در این زمینه نمونه‌های بسیار دیگری وجود دارد. بی‌تردید اصطلاح خاورمیانه باعث تعدیل یا تغییر هویت قومی، ملی و تمدن کشورهای اسلامی می‌شود و چنانچه جایگزین اصطلاح جهان عرب یا جهان اسلام شود، موجب نادیده گرفتن فرهنگ و تمدن اسلامی این منطقه شده و فرهنگ یا تمدن خاورمیانه‌ای را جایگزین آن می‌کند و در نتیجه بستر مناسبی را برای حضور رژیم صهیونیستی در منطقه فراهم می‌نماید، با وجود واژه جهان عرب یا جهان اسلام، دیگر حضور کشوری به نام رژیم صهیونیستی در این تعریف، بیگانه و نامأنوس است، در حالی‌که اصطلاح خاورمیانه، پذیرش تلویحی حضور رژیم صهیونیستی یا قومیت یهود یا هر قومیت دیگر است. در این راستا، دستگاههای تبلیغاتی و اطلاعاتی، این اصطلاح استعماری را روزانه دهها بار پخش می‌کردند تا به تدریج میراث اسلامی، میراثی خاورمیانه‌ای شود و مانند سایر گفتگوها، زمینه گفتگوی ادیان نیز فراهم شود با این انگیزه که صهیونیست اشغالگر، از دشمن، به شخصی بی‌طرف، دوست و در نهایت به متحدی استراتژیک تبدیل شود. این واژه، از جمله اصطلاحاتی بود که فرهنگ صلح‌نمایی با وقاحت تمام در دهه نود قرن بیستم آن را ابداع کرد و مراکز و مؤسسات صهیونیستی خاصی را برای نشر این فرهنگ پدید آورد. از جمله شبکه الشرق و مرکز تحقیقات خاورمیانه‌ای اسرائیل - فلسطین (لطفاً به اسمها دقت شود). افزون بر این اقدامات، دستگاههای تبلیغاتی غرب، مسلمانان و امت اسلامی را هدف قرار می‌دهند تا آنها را به پذیرش حضور دشمن متقاعد کنند. هر چند این کار روند بسیار آهسته و کندی را طی می‌کند، اما تأثیر آن نیز در خور توجه است. برای نمونه، از چندین دهه پیش، شعار عملیات صلح هر روز از طریق دستگاههای تبلیغاتی و اطلاعاتی شنیده می‌شود؛ این نشان می‌دهد، رژیم صهیونیستی خواهان دستیابی به صلحی سریع و فوری نیست، مگر اینکه جهان اسلام از توطئه‌ها و مقاصد آن بی‌اطلاع باشد. این هدف، تنها با فراهم کردن بستر فرهنگی مناسب توسط دستگاههای تبلیغاتی و اطلاعاتی به دست می‌آید. البته ماهیت برخی از اصطلاحات نیز برملا شده است، مانند شعار دولت دو ملیتی در رژیم صهیونیستی، این شعار فقط اعتراف و به رسمیت شناختن حق موجودیت دولت خصم نیست، بلکه به معنای چشم‌پوشی از هویت اسلامی - عربی فلسطین است. به همین دلیل به نظر می‌رسد جهان اسلام در مقابل چنین ترفندها و بسترسازیهایی، باید با هوشیاری و آگاهی کامل عمل کند. بسترسازی تبلیغاتی مقدمه بسترسازی فرهنگی مایه تأسف است که برخی از کشورهای اسلامی همراه و همگام با بسترسازیهای فرهنگی رژیم صهیونیستی، منادی تجدیدنظرطلبی و بازنگری در تاریخ اسلامی شده‌اند و می‌خواهند با طرحها و برنامه‌های رژیم صهیونیستی هماهنگ باشند و یا ایستگاههای ماهواره‌ایی عربی با مشارکت صهیونیستها تأسیس کرده‌اند، در حالی‌که می‌دانیم، هجوم تبلیغاتی سرآغاز هجوم فرهنگی است. رژیم صهیونیستی از مدتها پیش تمام تلاش خود را به کار برد تا ایستگاهی ماهواره‌ای به زبان عربی به نام خاورمیانه (الشرق) راه‌اندازی کند، هدف این ایستگاه اعراب فلسطینی و کشورهای مجاور و به طور کلی جهان اسلام است تا زمینه و بستر حذف اندیشه مخالفت و دشمنی جهان اسلام با این رژیم را فراهم کند. به همین دلیل، شولدمیت آلونی از وزرای کابینه رژیم صهیونیستی، تأکید می‌کند، این ایستگاهی بی‌طرف است. در حالی‌که عزمی بشاره، اندیشمند معروف فلسطینی، تأکید می‌کند، هدف این ایستگاه و برنامه‌های پخش شده از آن «تحریف و تغییر حقایق و ترویج آنهاست. این ایستگاه را عاملان سازمان اطلاعات و جاسوسی اسرائیل کنترل و هدایت می‌کنند که به دنبال یافتن جایگاهی در میان حدود چهل ایستگاه ماهواره‌ای عربی است.» اما آیا رژیم صهیونیستی به این اندازه بسنده کرده است؟ استیلای رژیم صهیونیستی فقط شامل تاریخ و جغرافیا نیست و همانگونه که گفته شد، بسترسازی فرهنگی صهیونیستها علیه جهان اسلام نیز بسیار مهم است. بنابراین دستگاههای تبلیغاتی جهان اسلام باید بسیار بیش از آنکه در حال حاضر فعالند، حضور خود را ثابت کنند و این نیازمند حضور جدی‌تر و فعال‌تر در صحنه‌های جهانی و تجدیدنظر و دقت بیشتر در مطالب و برنامه‌های پخش شده از دستگاههای اطلاع‌رسانی و تبلیغاتی و یافتن راههای مناسب برای بیان حقایق است. بسترسازی و اندیشه سیاسی اسلامی اگر رژیم صهیونیستی از تمام وسایل و راههای سیاسی، اقتصادی، نظامی، خسته شود و به کمک آنها نتواند به هدف خود که تسلط بر جهان اسلام است، برسد، بر استراتژی بسترسازی تأکید می‌کند. از اینجاست که واقعیت خطرناکی برای ما رخ می‌نماید و آن اینکه دولتهای غربی حد و حدودی برای این رژیم قائل نشده و نمی‌شوند. اگر به سخنان صهیونیستها هنگام تأسیس و شکل‌گیری این رژیم نگاهی اندازیم، خواهیم دید موشه‌دایان چنین می‌گوید: «من می‌جنگم، پس هستم.» پس از آن به سخنان شیمون پرز می‌رسیم که ظاهراً بر خلاف سخنان دایان است، اما در باطن یکی است، وی می‌گوید: «من بر زمین، اقتصاد و آب حکومت می‌کنم، پس هستم.» نتانیاهو نیز از این دو موضوع که به عنوان دو اصل در این رژیم از آن استفاده می‌کنند و بیانگر بسترسازی اندیشه صهیونیستی است، طرحهای خود را بنا نهاد. او می‌گوید: «من با قدرت می‌جنگم و جنگجویی با قدرتم پس هستم،» و نکته جالب اینکه اگر به عناوین نوشته‌ها و تألیفات افراد یاد شده نگاه کنیم، خواهیم دید، تمام آنها از عناوینی همچون انقلاب، خاورمیانه جدید، جایی زیر آفتاب و غیره استفاده می‌کنند به همین دلیل می‌توان بسترسازی صهیونیستی را در اندیشه ذیل خلاصه کرد: آنچه برای صهیونیستها مفید و سودمند باشد، خوب است، در غیر این صورت بد به شمار می‌آید و هر کسی که یهودی صهیونیست باشد، از آنان است، در غیر این صورت بیگانه یا به عبارت بهتر جوبیم تلقی می‌گردد، بنابراین هر هویتی غیر از هویت صهیونیستی، هویتی سلبی و منفی است و باید نابود و از صفحه روزگار محو شود. در نتیجه صلح و آرامشی که رژیم صهیونیستی بالفعل منادی آن است، دروازه‌ایست به سوی اهداف صهیونیستی که تفکیک جهان اسلام و از بین بردن فرهنگ و تمدن اسلام را در پی دارد و بی‌شک چنین صلحی از بین برنده حرمت و حق تعیین سرنوشت ملل مسلمان است، بنابراین در قبال آن جهان اسلام، یک موضوع را باید مدنظر داشته باشد و آن اینکه همانند صهیونیستها دست به بسترسازی بزند و مثل اندیشمندان و نظریه‌پردازان صهیونیست، نظریه‌پردازی کند و در قبال شعارهایی که دایان، نتانیاهو و پرز سر می‌دادند، جهان اسلام نیز باید شعار من ایستاده‌ام، پس هستم را سر دهد و از شیوه‌های مختلفی برای اجرا و تطبیق آن استفاده کند. مهم‌ترین نکته‌ای که باید موردنظر جهان اسلام باشد، این است که در حال حاضر که ما در عصر جهانی شدن امریکایی - صهیونیستی به سر می‌بریم، باید دست به بسترسازی اسلامی بزنیم. این نوع از بسترسازی دو وجه یا دو بعد دارد، 1. بسترسازی در میان نظام و ملل مسلمان 2. بسترسازی درون خود سیستمها و نظامهای اسلامی، تا بدین وسیله جهان اسلام هویت خویش را از دست ندهد و از مسیر تاریخی خویش به بهانه‌های مختلفی همچون جهانی شدن و سایر اصطلاحاتی که زاده نوگرایی است، خارج نشود. فرهنگ بسترسازی و تغییر در پایان لازم به نظر می‌رسد، نگاهی به فرهنگ بسترسازی و فرهنگ تغییر نیز داشته باشیم تا بدانیم جهان اسلام باید تابع کدامیک از انواع تغییر و تحول باشد. هرج و مرج، تخریب، نابودی، جنگ، نبود امنیت، گرسنگی، ترس و هراس همه و همه از جمله عواملی‌اند که فرهنگ، اعتقادات و مجموعه ارزشها و شیوه‌های زندگی و عوامل شخصیتی و شخصیت فرهنگی را تهدید می‌کنند و مهم‌ترین تهدید در این زمینه تغییر هر یک از موارد یاد شده است، به ویژه پس از نفوذ صهیونیستها در جهان اسلام. در این راستا صهیونیسم و امریکا با یکدیگر متحد شدند تا جنگی علیه جهان اسلام راه بیاندازند که هدف آن، فرهنگ اسلامی و عوامل تشکیل‌دهنده آن هویت ملی - اسلامی و منافع ملی امت اسلام، جغرافیای سیاسی کشورهای اسلامی و اراده مقاومت است نه زمین و سرزمین. بنابراین اگر امریکاییها و صهیونیستها می‌خواهند که حق را باطل و باطل را حق جلوه دهند، در این صورت این وظیفه نویسندگان و اندیشمندان مسلمان است که پرده از روی واقعیتها بردارند و تاریخ واقعی امریکا و جنایات و جرایمش را به جهانیان بشناسانند. جهان اسلام با تغییر و تحولی که موجب پیشرفت، رشد انسانی، بهبود شرایط زیستی و همزیستی مسالمت‌آمیز در جهان اسلام و احترام کامل به حقوق انسانی شود مخالف نیست و معتقد است، آگاهی و بیداری کامل دروازه ورود به این تغییرات و تحولات و فرهنگ یکی از مهم‌ترین میدانها و عرصه‌های تغییر است. از این حیث جهان اسلام خواهان مقاومت در مقابل تغییر فرهنگ و شخصیت امت اسلامی است و جهانیان به ویژه صهیونیستها و امریکاییها بدانند، جهان اسلام در پی فرهنگ تغییر است، نه تغییر فرهنگ، البته به این نکته نیز باید توجه داشت که فرهنگ تغییر چه فرهنگی است و چگونه با غارت فرهنگی که فرهنگ اسلامی را هدف قرار داده است، مقابله خواهد کرد، فرهنگ اسلامی، میراث نسلهای گذشته است که به ما رسیده و باید به نسلهای بعدی برسد، دشمن از این جهت فرهنگ اسلامی را هدف قرار داده است که از عوامل پرقدرتی بهره می‌برد و ابراز می‌دارد که با هر گونه گرایشهای نژادپرستانه و جهل و نادانی مخالفت می‌کند، بر این اساس باید تأکید کرد که فرهنگ اسلامی، فرهنگی نژادپرستانه بر پایه اسطوره‌های خرافاتی نیست که سرخپوستان را به نام اینکه کنعانیان دنیای جدیدند، به قتل برساند و نیز برداشتی کورکورانه از تاریخ همانند صهیونیستها ندارد تا به این نتیجه برسد، «هر که با ما نیست، پس دشمن است» و «هر کس با ما دشمنی کند با تمدن دشمنی کرده است» و «هر که به موجودیت صهیونیسم نه بگوید، به دشمنی با یهودیت برخاسته است و بی‌شک دشمن نژاد سامی است» و «هر که مقابل تجاوز و اشغال ایستادگی کند، تروریست است». نتیجه رژیم صهیونیستی تلاش می‌کند با بسترسازی، خود را پرچمدار عدالت و تمدن و دموکراسی و آزادی در جهان معرفی کند، در حالی‌که وحشیانه و بی‌توجه به قوانین بین‌المللی روزانه مرتکب دهها مورد قتل و کشتار و تجاوز می‌شود. در مقابل بعضی از کشورهای اسلامی از تمام این قضایا و مسائل بی‌توجه می‌گذرند و نتیجه آن می‌شود که رژیم صهیونیستی با استیلا و حاکمیت بر دستگاههای تبلیغاتی جهان، جهان اسلام را جهانی عقب‌مانده و بی‌پیشینه که در آن ساده‌ترین حقوق بشری زیر پا گذاشته می‌شود، معرفی می‌کند. جهان اسلام از زمان حوادث یازده سپتامبر در معرض اتهامات بسیاری قرار گرفته است و به گونه‌ای به محور شر تبدیل شده تا محور خیر بیاید و جهانیان را از قید و بند محور شر نجات دهد. از این حیث باید راههای نجاتی در زمینه‌های فرهنگی یافت، هرچند نفوذها و شکافهایی در جهان اسلام مشاهده می‌شود، باید از دو مسئله فلسطین و عراق درس عبرت گرفت، چرا که اکنون جهان اسلام از راههای مختلف در معرض استعمار سیاسی، فرهنگی و اجتماعی قرار دارد. اکنون فرهنگ، زبان، اعتقادات مذهبی و تمام پایه‌های زندگی ما هدف قرار گرفته‌اند و باید در برخورد با این بسترسازیها اندیشمندانه و متفکرانه عمل کنیم. جهان اسلام اکنون در معرض سریال کشتارهای نژادپرستانه قرار گرفته است که نمونه آن کشتارهایی است که در عراق و فلسطین صورت می‌گیرد. بی‌شک اهداف صهیونیسم و امریکا به این بسنده نمی‌کند، بلکه پس از آن سوریه و لبنان را هدف قرار داده است، بنابراین، ضروری است با آگاهی و بیداری کامل مقابل طرح و برنامه‌های صهیونیسم و حاکمیت امریکا ایستادگی کنیم و این میسر نمی‌شود، مگر با وحدت و یکپارچگی جهان اسلام.یادداشت 1- سیکولوجیه الخداع: شائقه التطبیع نموذجاً، دکتر محمداحمد النابلسی، سخنرانی در اتحادیه نویسندگان عرب در لوذقیه، منتشر شده در مجله الفکر، شمارة 73، ژوئیه 2000. 2- اسرائیل و الحرب الاعلامیه، پایگاه اینترنتی www.moqavamo.TV. 26/5/2004. 3- فی ثقافه التغییر، علی عقله عرسان، روزنامه اماراتی العیان،29/12/2003. 4- التطبیع و الفکر السیاسی العربی، طیب تیزبینی، روزنامه اماراتی الاتحاد، 12/9/2001. 5- الحرب النفسیه و المصطلح التطبیعی، دکتر ابراهیم علوش، الصوت العربی الحر، پایگاه اینترنتی www. moqavama. TV مورخ 29/9/24. 6- المصطلح التطبیعی و فن اداره الخصم ضد نفسه، پیشین. 7- التطبیع الثقافی خطر یهدد ثقافتنا العربیه - الاسلامیه، دکتر محمد، علی الفرا، روزنامه اماراتی الاتحاد، مورخ 22/4/2003.



    مقالات مجله
    نام منبع: قبس زعفرانی
    شماره مطلب: 2259
    دفعات دیده شده: ۱۹۲۸ | آخرین مشاهده: ۱ هفته پیش