Sorry! your web browser is not supported;

Please use last version of the modern browsers:

متاسفانه، مروگر شما خیلی قدیمی است و توسط این سایت پشتیبانی نمی‌شود؛

لطفا از جدیدترین نسخه مرورگرهای مدرن استفاده کنید:

للأسف ، متصفحك قديم جدًا ولا يدعمه هذا الموقع ؛

الرجاء استخدام أحدث إصدار من المتصفحات الحديثة:



Chrome 96+ | Firefox 96+
عملیات روانی
  • مورخان نوین، یهودیانی که از خود متنفر می شوند مورخان نوین، یهودیانی که از خود متنفر می شوند
    پنج‌شنبه ۱ بهمن ۱۳۸۳ ساعت ۱۲:۰۰

    مورخان نوین، یهودیانی که از خود متنفر می‌شوندقبس زعفرانیچکیده عملیات روانی از جمله جنگهایی است که بدون جنگ و خونریزی نتایج مثبت بسیاری به همراه دارد و مورد توجه بسیاری از کشورها از جمله جهان غرب، امریکا و به ویژه رژیم صهیونیستی است. در این اواخر جنبشی در رژیم صهیونیستی سر بر آورده که نام جنبش مورخان نوین را به خود گرفته است. دیدگاهها و نظراتی که این جنبش مطرح می‌سازد با آنچه صهیونیستها به طور خاص و یهود به طور عام مطرح می‌کردند، تفاو

    مورخان نوین، یهودیانی که از خود متنفر می‌شوندقبس زعفرانیچکیده عملیات روانی از جمله جنگهایی است که بدون جنگ و خونریزی نتایج مثبت بسیاری به همراه دارد و مورد توجه بسیاری از کشورها از جمله جهان غرب، امریکا و به ویژه رژیم صهیونیستی است. در این اواخر جنبشی در رژیم صهیونیستی سر بر آورده که نام جنبش مورخان نوین را به خود گرفته است. دیدگاهها و نظراتی که این جنبش مطرح می‌سازد با آنچه صهیونیستها به طور خاص و یهود به طور عام مطرح می‌کردند، تفاوت فاحش دارد. برخی ظهور این جنبش را ساخته و پرداخته خود رژیم صهیونیستی می‌دانند تا با وارد ساختن جهان اسلام و جهان غرب به عملیات روانی نوین به اهداف موردنظر خویش دست یابد. واژگان کلیدی: مورخان نوین یهودی، عملیات روانی، قوم سامی، تاریخ صهیونیسم، رژیم صهیونیستی، اعراب، فریب مقدمه تحقیقات روانی، فرهنگی و انسان‌شناسی (شخصیت ملل یا اقوام) نشان می‌دهد، قوم سامی (یهود) دارای ویژگیهایی است که شخصیت فرهنگی آنها را از سایر اقوام متمایز می‌کند. فرهنگ یهود بافت و هویت خاص خود را دارد. از مهم‌ترین این ویژگیها دو ویژگی مظلوم‌نمایی و عقده توطئه‌چینی است. دین اسلام با تعالیم آسمانی خود نقش مهمی در کاهش رنگ و اهمیت این دو ویژگی در میان ملل مسلمان ایفا نمود و با آموزه‌های دینی و اخلاقی خود مسلمانان را از توسل به این‌گونه خصلتها نهی کرد. با وجود این، چنین خصوصیتهایی ظهور دوباره‌ای یافته است، به گونه‌ای که میان سرباز کردن این مشکل و سرآغاز کم‌رنگ شدن نقش سیاسی اعراب، با آغاز جنگهای صلیبی می‌توان رابطه برقرار کرد. به هر حال، این خصومتها با احیای یاد و خاطره توطئه‌ها و دسیسه‌های قوم یهود همراه بود، مسئله‌ای که باعث شد این تجربه‌ها بیش از پیش در جهان و روح شخصیت عربی ریشه بدواند و تا امروز به حیات خویش ادامه دهد. سمبلهای مظلوم‌نمایی تاریخی صهیونیسم یهود مظلوم‌نمایی را در میان خویش ترویج و تحکیم نموده است، دیوار ندبه تجسم عینی و سمبل مقدس دینی یهودیان است. این دیوار بیانگر نیاز شخصیت یهود به ایجاد ندبه‌های فرعی جهت حفظ ویژگی قومیت خویش است، با اضافه شدن عامل سود به این شخصیت، یهود ترجیح داد، بر زاری‌ای تکیه کند که بتواند از آن بهره برده و منافع موردنظر خویش را تأمین کند. از اینجاست که می‌توان فهمید، چرا، یهودیان یاد و خاطره هولوکاست( ) را گرامی می‌دارند و آن را بزرگ می‌نمایند و در بزرگداشت آن، چنان مبالغه می‌کنند که به عادت و رسم تبدیل می‌شود، به گونه‌ای که محال است محققی در تاریخ یهود دست به تحقیق بزند و با این حادثه و تفصیلات آن برخورد نکند، حتی از این حادثه فیلم و داستان تهیه و مقالات و روایات فراوانی در مورد آن نوشته شده است؛ همچنین تحقیقات روان‌شناختی، اجتماعی و سیاسی پیرامون آن صورت گرفته است، تا آنجا که می‌توان گفت، یهودیان توانستند این حادثه را آنچنان که خود می‌خواستند در تمام دستگاهها و وسایل اطلاع‌رسانی و تبلیغاتی پردازش کنند. اما، شخصیت یهود به سمبلهای مذهبی (دیوار ندبه) یا تاریخی (اسطوره ماسادا،( ) هولوکاست و ...) بسنده نمی‌کند، بلکه به دنبال مظلوم‌نماییها و ندبه‌های بیشتری است، ‌به گونه‌ای که تعدد و کثرت گریه‌زاریها نزد یهود امری معمول و مرسوم است. این میل ما را به محورهای بخش اول بحث سوق می‌دهد و خود را در قالب سؤالاتی مطرح می‌سازد: آیا میل به مظلوم‌نمایی در طول تاریخ یهود، انگیزه‌ای بوده است تا ایشان نقش قربانی را بازی کنند و آیا این کشتارها در تاریخ ثبت شده‌اند یا اینکه روایات مختلفی هستند که از این و آن به گوش رسیده و به مرور زمان تبدیل به اسطوره شده‌اند. همچنین، دلیل یا دلایل وقوع چنین کشتارهایی چیست؟ آیا ممکن است، چنین حوادثی دوباره تکرار شود یا به طور اتفاقی و تصادفی به وقوع پیوسته‌اند؟ به ویژه اینکه روان‌شناسان معاصر به جرئت اقدام به تبیین اهدافی نمودند که ممکن است یک قربانی خواهان دستیابی به آن باشد. این روان‌شناسان عنوان می‌کنند، قربانیان به دو بخش تقسیم می‌شوند. یک بخش قربانیان حقیقی هستند که به طور اتفاقی در معرض تجاوز و تعدی قرار می‌گیرند، بخش دوم قربانیان دروغین هستند که خودآگاه یا ناخودآگاه با تحریک متجاوز باعث می‌شوند، بارها و به طور مکرر در معرض تجاوز و تعدی قرار گیرند. در اینجا امکان پرداختن به این بحث به طور کامل نیست و فقط کافی است، گفته شود، تجاوز و قربانی اشکال و انواع مختلف و متعددی دارد، تجاوز ممکن است نه فرد و نه گروه که یک ملت را نیز قربانی خویش نماید. به این ترتیب این سؤال مطرح می‌شود که آیا مظلوم‌نمایی (با توجه به اوضاع و احوال حاکم بر ملت قربانی) به تنهایی برای تبیین عقده مورد ظلم و ستم واقع شدن کافی نیست که از زمان ظهور یهود تا به امروز یکی از ارکان مهم شخصیت یهود را تشکیل می‌دهد و آیا این برای تبیین دلیل پیدایش اصطلاح دشمنی با سامیان کافی نیست. روان‌شناسان اعتقاد دارند، انتقام و انتقام‌گیری واکنش طبیعی افرادی است که تحت ظلم و ستم قرار می‌گیرند، اما اینکه میل به انتقام‌گیری شدت و ضعف خویش را از میزان و سطح حقیقی و واقعی در معرض ظلم و ستم قرار گرفتن می‌گیرد یا نه را رد می‌کنند و آن را با بیماری معروف روحی و روانی مرتبط می‌دانند که به هذیان‌گویی معروف است. این بیماری با واکنشی بیمارگونه مقابل تحت ظلم و ستم واقع شدن حقیقی آغاز می‌شود و با افزایش میل تفسیر نادرست و خیالی از امور (که در واقع شکهای توجیه‌ نشده است) روند خود را ادامه می‌دهد تا به حالتی می‌رسد که بیماری پارانویا نامیده می‌شود. اسطوره دشمنی با یهودیان احساس مورد ظلم و ستم واقع شدن از جمله احساسات ناخوشایندی است که فرد را به خصومت و دشمنی و میل به انتقام‌گیری سوق می‌دهد و با اینکه رفتاری ثانویه به شمار می‌آید، اما آنچنان با شخصیت فرد در می‌آمیزد که نه تنها جزو شخصیت او می‌شود بلکه بر توازن و تعادل شخصیتی فرد نیز تأثیر می‌گذارد. پیشرفت این بیماری باعث بروز بیماری دیگری به نام نفرت و انزجار می‌شود. از آنجا که عقل به آسانی نفرت از ظالم را (موضوع ناپسند) نمی‌پذیرد آن را به دیگران (تمام موضوعات) تعمیم می‌دهد و به دستاویزی پناه می‌برد که روان‌شناسان آن را به کارگیری واکنش معکوس( ) می‌نامند. این پدیده خود به اتخاذ موضعی غیرحقیقی و ظاهری منجر می‌شود که در وضعیتی مخالف با میل درونی ظاهر شده (در این حالت نفرت از دیگران) و واکنش علیه آن را می‌طلبد. به این ترتیب یهود نفرت خویش را از دیگران تحت پوشش اظهار تمایل به همکاری با ایشان پنهان می‌کنند تا بدین وسیله امیال و اهداف خویش را محقق کند. این رفتار از زمان ظهور یهود در تاریخ و تاکنون مورد استفاده بوده است. این قوم به حدی در این فن تبحر و مهارت یافته‌اند که به راحتی برای تحقق نیات خود از آن سود می‌جویند. به این ترتیب آنها موفق شدند، تنفر خویش از دیگران را پنهان کنند و بالطبع منظور از دیگران در اینجا جوییمها یا غیریهودیان هستند. حتی زیگموند فروید، روان‌شناس معروف یهودی به این موضوع اشاره می‌کند و از این جرئت یهود در فریب افکار عمومی تعجب می‌کند. از آنچه گذشت، معلوم می‌شود ‌احساس تحت ظلم و ستم بودن در سراسر تاریخ و نیز اسطوره‌های یهود را فرا گرفته است. این احساس باعث می‌شود، یک یهودی به راحتی از دیگران متنفر باشد، چون دیگران او و ملتش را مورد ظلم و ستم قرار داده‌اند. او نیازمند اثبات این روایات و اسطوره‌ها نیست، چون با جان و دل به آنها ایمان دارد. به این ترتیب دشمنی با سامیان یا نفرت از یهود، از جمله اصطلاحاتی است که از ازل همراه یهود بوده و تنها در اواخر قرن نوزدهم وارد عرصه سیاست شده است. بی‌شک زمان ظهور این اصطلاح را باید آوریل سال 1881 به شمار آورد که طی آن انماتوف وزیر کشور وقت روسیه، مجموعه دستوراتی صادر کرد که هدف از صدور آنها دور ساختن یهود و آلمانها از میان جامعه روسیه و گردآوردنشان در بیست و پنجمین ایالتی بود که در غرب روسیه قرار داشت. این مهاجرتهای جبری و قهری باعث شد، یهود در مناطق جدیدی که اسکان داده شده بودند،‌ در شرایط بسیار سختی به سر برند؛ و به این ترتیب اصطلاح دشمنی با سامیان پای به عرصه وجود گذاشت که در واقع واکنشی به این تصمیمات بود. با این حال کارشناسان و تحلیلگران رابطه‌ میان جنبش صهیونیسم و ظهور این اصطلاح را که از حمایتهای سیاسی - اجتماعی برخوردار بود، نادیده نمی‌گیرند، به گونه‌ای که برخی آن را اصطلاح ابداعی - تبلیغاتی صهیونیسم می‌دانند که هدف آن خلق اسطوره‌های جدید متناسب با شکل و ماهیت اسطور‌ه‌های قدیم و احیای آنهاست. افزون بر آن این اساطیر نقش کارکردی بسیار مهمی نیز برای جنبش صهیونیسم ایفا می‌کردند که خود را به عنوان جنبشی لائیک و لامذهب معرفی می‌کرد بر این اساس اسطوره‌های نوین حلقه ارتباطی صهیونیسم و یهودیان ارتدوکس بود و طلیعه این اسطوره‌های صهیونیستی اصطلاح دشمنی با سامیان بود. دشمنی با سامیان تمایزی میان یهودیان لائیک و یهودیان متدین قائل نمی‌شود. این اسطوره و اسطوره‌های دیگر صهیونیستی، زمینه تشکیل اولین مستعمره صهیونیست‌نشین را در فلسطین فراهم ساخت و موسی دی مونتفیوری، میلیاردر یهودی، با خرید قطعه زمینی در نزدیکی یافا در سال 1855 آن را به اسکان یهود، چه لائیکها و چه متدینها اختصاص داد. این به یهودیان روس اجازه داد در سال 1881 به فلسطین مهاجرت کنند و نخستین شهرک یهودی‌نشین را به نام ریشیون لتسیون تأسیس کنند. اما اوج سوء استفاده از اصطلاح دشمنی با سامیان به جنگ جهانی دوم باز می‌گردد که طی آن هیتلر، رهبر آلمان نازی، فرصت طلایی سوء استفاده از این اصطلاح را به جنبش صهیونیسم داد. هیتلر در واقع هدایای ارزنده‌ای به صهیونیستها تقدیم کرد تا آنها برپایی رژیم صهیونیستی را ممکن بدانند، از جمله: الف. فرصت تغییر و تبدیل اصطلاح دشمنی با سامیان از صرف دعوی‌ای روانی - یهودی به اصطلاحی جهانی که صهیونیسم از آن برای مقابله با مخالفان و دشمنانش استفاده می‌کرد. ب. فرصت سوء استفاده از هولوکاست، به عنوان نمونه‌ای که عقده تحت ظلم و ستم واقع شدن را در روان یهود تثبیت کرد. ج. فرصت گرد آوردن تعداد بیشتری از یهودیان در فلسطین. د‌. تبیین نقش یهود در جنگ جهانی دوم و تبدیل این نقش به نیرویی قدرتمند و فعال و سرنوشت‌ساز. به همین دلیل مورخان معاصری که از فشارهای رژیم صهیونیستی نجات یافته‌اند، اتفاق‌نظر دارند، باید در روایات توراتی - صهیونیستی تجدیدنظر شود، به اندازه‌ای که برخی مصداقیت این روایات را به طور کامل رد می‌کنند. بنابراین چاره‌ای نیست جز اینکه بر حوادث و وقایع تاریخی جوامعی تکیه کنیم که با یهود برخورد داشته‌اند، در این وقایع می‌خوانیم: الف. اولین گردهمایی کلیساهای جهان در سال 325 میلادی قرار تکفیر یهود را صادر کرد، آنان قاتلان مسیح بودند. طبیعی است این تکفیر باعث نفرت یهود از مسیحیان و رشد روحیه خصومت‌آمیز و دشمنانه در آنها شود. ب: دو قرن پس از این تکفیر، اسلام ظهور کرد. با اینکه اسلام رفتارهای نادرست و خصومت‌آمیز علیه پیروان سایر ادیان را رد و به مدارا با اقلیتها توصیه می‌کرد، اما مسلمانان صدر اسلام آزار و اذیت بی‌شماری از سوی یهودیان متحمل شدند به گونه‌ای که توسط پیامبر (ص) از مدینه طرد شدند. با این حال کشورهای اسلامی همیشه مأمن و پناهگاه یهود بودند و یهودیان شرقی در چنان رفاهی به سر می‌بردند و از چنان امتیازاتی برخوردار بودند که رشک و حسد یهودیان غربی را برمی‌انگیخت. ج. تاریخ، آغاز مهاجرت یهودیان روسیه به اروپا را در قرن نهم و دهم می‌داند، این مهاجرتها تا زمان آغاز جنگهای صلیبی در اواخر قرن یازدهم ادامه داشت. ماهیت مذهبی این جنگها باعث شد، در برخورد با یهود به عنوان قاتلان مسیح تجدیدنظر شود. اما ظهور جنبش اصلاح مذهبی پروتستانها در قرن شانزدهم (مسیحیان یهودی) نقش مهمی به سود یهود بازی کرد. مطالعه تاریخ نشان می‌دهد، نفرت یهود از دیگران بیش از آنکه بر مستندات مذهبی تکیه کند بر داده‌های اجتماعی متکی است. یهود زمانی کینه و دشمنی خویش را ابراز می‌کند که متحدان قدرتمندی داشته باشد و این ارتباط به خوبی می‌تواند، تکرار کشتار یهود همزمان با سقوط متحدان قدرتمند آنها یا بروز ضعف و ناتوانی در میان آنها را تبیین کند. بی‌شک دومین موج اذیت یهود، انقلابی بود که در روسیه رخ داد و به انقلاب کبیر معروف شد و یهودیان روسیه را هدف قرار داد. به هر روی و علی‌رغم نفرت دیگران، آنها به حیات خویش در گیتو (کوی و محله یهود) ادامه دادند به گونه‌ای که امروزه تعداد یهودیان در جهان در حدود 13 میلیون نفر تخمین زده می‌شود، کلمه حدود و تقریب از آن رو به کار برده شده است که جامعه یهود علاوه بر اینکه با حل و جذب در جوامعی که به سر می‌برد، مواجه است، از اختلافات داخلی نیز رنج می‌برد. مهم‌ترین این اختلافات در تفاوت میان ساکنان رژیم صهیونیستی و ساکنان خارج از فلسطین اشغالی، اختلافات موجود میان اشکونازیها( ) و سفارویها،( ) مهاجران جدید (یا مهاجرانی که در یهودی بودنشان شک و تردید وجود دارد)، اختلافات بنیاد‌گرایان و لائیکها و سرانجام اختلاف بر حسب کشور منشأ خلاصه می‌شود. بی‌شک مجموعه این اختلافات زمینه لازم را برای روشن شدن جنگ خانگی میان یهودیان رژیم صهیونیستی فراهم می‌کند. بدون شک ظهور جنبشهایی از قبیل جنبش مورخان نوین که در صفحات آینده درباره آن به تفصیل سخن خواهیم گفت می‌تواند یکی از عمده دلایل مدعای فوق به حساب آید. به هر روی صهیونیسم موفق شد اصطلاح دشمنی با سامیان را وارد فرهنگ یهود کند و از آن به نحو احسن استفاده نماید، همچنین موفق شد، دیوار ندبه جدید و معاصری بسازد که همان هولوکاست است و به خوبی توانست از آن بهره‌برداری تجاری کند. مورخان نوین زیاده‌رویها و مبالغه‌های صهیونیسم و گرایش به ایالات متحده، انتقادات و اعتراضات متفاوتی از سوی شخصیتهای مختلف یهودی را در بر داشت،‌ از اینجاست که اصطلاح هیچ دشمنی جز من، دشمن سامیان نیست، یا به عبارت دیگر، یهود از خود متنفر می‌شوند زاده شد. اما آیا می‌توان هیچ دشمنی جز من، دشمن سامیان نیست را ساخته و پرداخته خود صهیونیسم دانست؟ یا اینکه باید آن را واکنش و یا عکس‌العملی مقابل صهیونیسم به شمار آورد؟ تأمل در میراث یهود نشان می‌دهد، نفرت یهود از خود، بسان نفرت از دیگران،‌ بخشی از میراث یهود است. زیگموند فروید، یهودی‌ای که پس از مرگش از خود متنفر شد، نمونه بی‌همتایی است که بر تغییرات به وجود آمده بر مفهوم دشمنی با سامیان پس از برپایی رژیم صهیونیستی دلالت می‌کند. فروید یهودی زاده شد و از نعمت یهودی زاده شدن برخوردار بود. وی از جمله شخصیتهای یهودی بود که یهود به او مباهات و افتخار می‌کنند، اما او یهودی کافر و ملحدی بود که هیچ یک از اصول یهودیت را قبول نداشت و در تحلیل شخصیت موسی(ع) بسیاری از اصول و مبادی آیین یهودیت را انکار نمود. او اساطیر مذهبی یهود را نفی و آنها را صرفاً حیله‌هایی سیاسی به شمار آورد. نفی این اساطیر او را به شخصیتی دشمن صهیونیسم تبدیل کرد. او در تمام اساطیری که رژیم صهیونیستی بر اساس آن برپا شد، شک نمود. به این ترتیب فروید پیش از گارودی و سایر مورخان، اساطیر تشکیل‌دهنده رژیم صهیونیستی را نفی و انکار نمود، به جز اسطوره هولوکاست که پس از مرگ وی مطرح شد و از آنجا که معیار هیچ دشمنی با سامیان، جز من نیست، معیار دشمنی با رژیم صهیونیستی است، بنابراین فروید از یهودی که به یهودیت خویش مباهات می‌کند به یهودی تبدیل شد که به محض برپایی این رژیم از یهودیت خویش متنفر می‌شود. اما این اصطلاح شهرت جهانی نیافت مگر زمانی که نوآم چامسکی نیز به جرگه یهودیان از خود متنفر پیوست، در واقع شهرت این اندیشمند، این اصطلاح را جهانی ساخت، او از جمله مشهورترین اندیشمندان امریکایی جهان سوم و کشورهای در حال رشد است. او اعتقاد دارد، ‌سیاستهایی که رژیم صهیونیستی در حال حاضر پیش گرفته است، به زوال و فروپاشی این کشور خواهد انجامید و برای نجات از این سرنوشت پیشنهاد می‌کند، دولتی دو قومیتی یا دو ملیتی (عربی - یهودی) تشکیل شود تا ضامن بقای آن باشد. آیا با این سخنان نمی‌توان چامسکی را یهودی‌ای به شمار آورد که از خود متنفر است؟ اما جنبش مورخان نوین چیست؟ اهداف آن چیست؟ پشتیبانان آن چه کسانی هستند؟ مخالفان آن چه کسانی هستند؟ و سؤالات دیگری که در ذیل به آن خواهیم پرداخت. در نیمه دوم دهه هشتاد قرن بیستم در میان محافل آکادمیک رژیم اشغالگر قدس، نوشته‌های تاریخی جدیدی پای به عرصه وجود گذاشت و منتشر شدند که به نشو نمای دولت صهیونیستی نگاه دیگری داشتند و در روایات رسمی این نشو و نما شک و تردید داشتند، از جمله مطالب مورد توجه این نوشته‌ها نقد جنبش صهیونیسم و رابطه این جنبش با یهودیان مهاجر و ملت فلسطین بود. مطالعه این نوشته‌ها به خواننده این حس را القا می‌کند که این نوشته‌ها بیشتر به افکار، اندیشه‌ها، نظرات و نوشته‌های اعراب و مسلمانان درباره برپایی رژیم صهیونیستی نزدیک است تا خود یهودیان، این باعث شد تا عکس‌العملها و واکنشهای مختلفی مقابل این نوشته‌ها به وجود آید که فقط میدانهای علمی را در بر نمی‌گرفت، بلکه وارد حوزه‌های فرهنگی نیز شد، دستاورد این اختلاف‌نظرها و واکنشها این بود که بر پیروان این افکار و اندیشه‌ها نام مورخان نوین نهاده شد. از وقتی که رژیم صهیونیستی مطالعه اسناد رسمی خویش را که سی سال از آن گذشته بود، آزاد کرد، این فرصت به مورخان نوین دست داد تا نخستین‌بار به اسنادی دست یابند که به برپایی دولت عبری می‌پرداختند. آنها با دستیابی به این اسناد موفق شدند به حقایق پشت پرده و پنهان بسیاری دست یابند که دلایل رسمی دولت، آنها را آشکار نمی‌ساخت. همزمان با رشد و توسعه جامعه رژیم صهیونیستی طی دهه‌های پیشین و اثرپذیری این جامعه از افکار و اندیشه‌های غربی، به ویژه اصول و مبادی لیبرالیسم و اخیراً تبدیل این جامعه به جامعه‌ای سرمایه‌داری که فردگرایی در آن در رأس توجهات جامعه قرار دارد، بسیاری از افراد از دیدگاههای ایدئولوژیک که فرد را فدای جامعه می‌کرد، روی برگرداندند. همچنین نوشتن تاریخ و روابط یهود با خویش و با دیگران را از دست دولت و مؤسسات رسمی خارج ساخت و زمینه را برای این گشایش فرهنگی فراهم کرد که از دهه هشتاد آشکارا به چشم می‌خورد. در کنار این عوامل موضوعی، دو ویژگی اساسی و مهم، مورخان نوین را از سایر یهودیان متمایز می‌کند و به آنها امکان می‌دهد، از حصار رسمی فرهنگی دولت خارج شوند. اول اینکه آنها متولدین دهه چهل میلادی هستند، به عبارت دیگر آنها شاهد برپایی دولت صهیونیستی نبودند و از معجزه میلاد تأثیر نپذیرفتند بلکه برعکس در جامعه‌ای رشد و نمو یافتند که میان سوسیالیسم و فردگرایی و میان پیروزی 1967 و شکستهای نظامی 1973 و 1982 در نوسان بود، این از جمله عواملی بود که باعث شد، آنها در ارزشهای القایی دولت شک کنند. اما دومین ویژگی این مورخان آن است که اکثر آنها برای مدتی طولانی برای اتمام تحصیلات عالیه خویش خارج از رژیم صهیونیستی به سر می‌بردند و پس از اتمام تحصیلات یا به کشور باز گشتند و یا ماندن در خارج را بر آمدن ترجیح دادند. این تجربه باعث شد، آنها به پدیده‌های جامعه خویش دیدی واقع‌بینانه داشته باشند و دیدگاهی انتقادی نسبت به آن کسب نمایند. در همان‌زمان از نظریه‌های غربی جامعه‌شناسانه‌ نیز تأثیر پذیرفتند که به پدیده پست‌مدرنیسم (پسامدرن) می‌پرداخت که وجود یک حقیقت واحد برای حوادث را رد می‌کرد. مورخان نوین معتقدند، تاریخ رسمی دولت صهیونیسم، به عمد تفسیری سطحی و جانبدارانه از حوادثی ارائه داده که با برپایی رژیم اشغالگر قدس همراه بود. این تاریخ دست به حذف تمام مطالبی زده است که تصویری سلبی و منفی به این رژیم می‌دهد، آن هم به دو دلیل اساسی: 1- کسانی که این تاریخ را نوشتند، به معنای حقیقی کلمه مورخ نبوده‌اند، بلکه ثبت‌کنندگان حوادث بودند، همان‌گونه که اکثر آنها در جنگ 1948 حضور داشتند و بالاخره اینکه این افراد در ثبت روایات بی‌طرف نبودند. 2- دیدگاه رسمی حاکم بر رژیم صهیونیستی این بود که نگارش تاریخ به این سیاق ضروری و لازم است و با توجه به ادامه و استقرار نزاع اعراب - رژیم صهیونیستی، ارائه تصویری ایجابی و مثبت از دولت عبری ضروری ارزیابی می‌شد چرا که بیان خطاها و اشتباهات این دولت، بی‌شک بر جایگاه سیاسی آن تأثیر می‌گذاشت. در حالی که مورخان نوین اعتقاد دارند، جامعه صهیونیستی اکنون به رشد سیاسی - اجتماعی لازم دست یافته و دیگر از اساطیر تاریخی که در آن به سر می‌برد، بی‌نیاز است و باید، بدون غرض و به درستی به ریشه‌های نزاع اعراب - رژیم صهیونیستی پرداخت تا شاید از این طریق بتوان راه‌حلی برای این نزاع یافت. از اینجاست که مطالعات آنها به دهه‌های چهل و پنجاه، به ویژه جنگ 1948 تمرکز یافت، چون این جنگ نقطه آغاز این نزاع و تولد دولت عبری به شمار می‌آید و بالاخره اینکه مطالعه درست این تاریخ و حوادثی که با آن همراه گردید، برای ارزیابی تجربه رژیم صهیونیستی لازم و ضروری می‌نماید. با مطالعه اسناد رژیم صهیونیستی در این دوره، مورخان نوین ادعاهای صهیونیستها در مورد فلسطینیها، اعراب و حتی یهود را رد کردند و با توجه به بافت و ماهیت نزاع اعراب – رژیم صهیونیستی رابطه با طرف فلسطینی بیش از هر مورد دیگری مورد توجه مورخان نوین قرار گرفت. این نوشته‌ها بحثها و جدلهای بسیاری در درون و بیرون رژیم صهیونیستی به راه انداخت. مورخان نوین به بطلان و نادرستی استدلالهای جنبش صهیونیسم در عدم اعتراف به ارتکاب هر گونه خطا و اشتباه در حق ملت فلسطین، اعتراف کردند که مهم‌ترین آنها بیرون راندن فلسطینیها از سرزمین خویش و درخواست همزیستی مسالمت‌آمیز از سوی فلسطینیها با یهودیان بود. اسناد و مدارکی که این محققان ارائه دادند، بر درستی مطالب و گفته‌های فلسطینیها در جنگ 1948 و به ویژه مسئله پناهندگان صحه گذاشت. این اسناد ثابت می‌کند، برتری قدرت نظامی صهیونیستها و کشت و کشتارهایی که این نیروها در حق ملت فلسطین از نوامبر 1947 تا ژانویه 1948 انجام دادند، باعث آواره شدن حدود سه چهارم ملت فلسطین (650 تا 750 هزار نفر) از سرزمینشان شد. آنها همچنین رابطه یهود و فلسطینیها را مورد بررسی قرار دادند و در تحلیلهای خویش بر دوره برپایی دولت صهیونیستی تأکید کردند و ادعاهای رژیم صهیونیستی را در این‌باره که عنوان می‌کند، این رژیم از زمان تولد تاکنون خواهان دستیابی به صلح با اعراب بوده و این اعراب هستند که صلح را رد می‌کنند و باعث شده‌اند نزاع اعراب - رژیم صهیونیستی تاکنون ادامه یابد را، رد کردند. این اسناد نشان می‌دهند، ملک عبدا... پادشاه اردن - از دهه بیست مدام با دوایر رژیم صهیونیستی در ارتباط بود تا نظر آنها درباره تشکیل دولتی عربی - صهیونیستی در فلسطین را جلب کند و با تقسیم فلسطین حتی قبل از تصویب قطعنامه تقسیم سازمان ملل متحد موافق بود. ( ) و بالاخره اینکه مورخان نوین کشف کردند، خود یهود نیز در برخی مواقع قربانی صهیونیسم بوده‌اند و به تحلیل واقعه هولوکاست و برخورد رژیم اشغالگر با یهودیان مهاجر شرقی پرداختند. آنها عنوان می‌کنند، جنبش صهیونیسم از آدم‌کشی یهود استفاده کرد تا به اهداف مورد نظر خودش دست یابد که در کسب مشروعیت و همدردی جهانیان و دستیابی بر حمایتهای سیاسی و نظامی و مادی خلاصه می‌شود. آنها اعتقاد دارند، هنگام وقوع این حوادث، رهبران صهیونیسم، به ویژه بن‌گورین از ادامه هرگونه تلاشی جهت نجات یهود از آلمان و هیتلر دریغ نمودند. پس از آن به ظلم و ستم روا داشته شده علیه مهاجران شرقی پرداختند و این به معضلی در جامعه رژیم صهیونیستی تبدیل شده است که تا حال حاضر از آن رنج می‌برد. واکنشها در رژیم صهیونیستی بی‌شک ظهور چنین جریانی در جامعه صهیونیستی شکاف عمیقی در آن به وجود آورده است، نکته جالب توجه اینکه حزب کار رژیم صهیونیستی حامی و پشتیبان این جریان است، به گونه‌ای که می‌توان، این حزب را پدر غیرعلنی این جریان دانست،‌ در حالی‌که باید حزب لیکود را مخالف این جریان دانست. یوسی بیلین یکی از اندیشمندان و نظریه‌پردازان حزب کار که در دولت باراک منصب وزیر دادگستری را بر عهده داشت و طراح موافقتنامه اسلو، از جمله مهم‌ترین افرادی به شمار می‌آید که در مطرح کردن افکار مورخان نوین در مدارس غیرمذهبی رژیم اشغالگر نقش به‌سزایی ایفا نمود. او در کتاب مرگ پسرعموی امریکایی عنوان می‌کند، جنبش صهیونیسم در تحقق اهداف خویش با شکست مواجه شده است. او از آینده یهود و یهودیت خارج از رژیم صهیونیستی و حل و جذب آنها در جوامعی که به سر می‌برند سخن می‌گوید، در حالی که رژیم صهیونیستی با مسئله بزرگی چون کمبود جمعیت مواجه است. به همین دلیل خواستار بازنگری در قانون یهودی کیست؟ می‌شود که توسط خاخامهای ارتدوکس وضع شده است، بدین ترتیب بیلین را می‌توان پایه‌گذار به یهودیت در آمدن لائیک نام نهاد. از دیگر افرادی که نقش مهمی در نشر و رسوخ کتابها و نوشته‌های مورخان نوین به جامعه صهیونیستی ایفا نمودند، می‌توان به اسحاق رابین، اشاره کرد که طرح سیاسی خاورمیانه نوین را ارائه داد. این طرح با مخالفتهای بسیاری در محافل صهیونیستی مواجه شد که سرانجام به ترور رابین انجامید. به این ترتیب ملاحظه می‌کنیم این جریان دارای پشتیبانی قدرتمندی چون حزب کار است که به سرعت تبدیل به جریان می‌شود. در حال حاضر ده تن از مورخان برجسته یهودی این جنبش را تشکیل می‌دهند که از میان آنها می‌توان به آوی شلیم( ) نویسنده کتاب دیوار آهنین، اسرائیل و جهان عرب؛ ایلان بابی، تام زیگف( ) نویسنده کتاب اسرائیلیهای اولیه و کتاب هفتمین میلیون؛ زئیف استرنهل( ) نویسنده کتاب اسطوره‌های تشکیل‌دهنده اسرائیل؛ سمیحا فالبان( ) نویسنده کتاب تولد اسرائیل: خرافات و حقایق؛ نوآم چامسکی( ) نویسنده کتابهای: مثلث شوم، نظام نوین و قدیم جهانی و موانع دمکراسی و بالاخره بینی موریس( ) اشاره کرد. مواضع اعراب ظهور این جنبش سه نوع واکنش را در جهان عرب به همراه داشته است: 1. برخی از کارشناسان و صاحب‌نظران جهان عرب تأکید دارند، این جنبش، جنبشی است که توسط خود صهیونیستها ارائه شده تا به منابع دست اول جهان عرب در قضیه جنگ اعراب – رژیم صهیونیستی دست یابند، چون این مورخان از عدم دسترسی به آرشیو اعراب و در دسترس نبودن این منابع گله‌مند هستند. 2. برخی به این جنبش دیدی مثبت دارند و خواهان همراهی با این جنبش هستند، به ویژه آنکه مورخان نوین اعتقاد دارند، زمانی کار ایشان کامل‌تر و موفقیت‌آمیزتر است که با جنبش مورخان نوین دیگری که در جهان عرب به وجود خواهد آمد، همراه گردد. 3. برخی از کارشناسان کشورهای اسلامی نیز این جنبش را آغاز عملیات روانی دیگری از سوی رژیم صهیونیستی می‌دانند، به همین دلیل با آگاهی دادن، شهروندان خویش را از اخطارهای عملیات روانی رژیم صهیونیستی که تمام دستگاهای اطلاع‌رسانی و خبرپراکنی جهان را در اختیار دارد، مطلع می‌سازند. نتیجه‌گیری این جنبش بازتابهای مختلفی در جهان عرب و جهان اسلام داشته است و از آنجا که ایران خود را ام‌القرای جهان اسلام می‌داند، بنابراین این جنبش و اهداف آن، افزون بر اینکه باید به دقت مورد توجه کارشناسان محترم قرار گیرد، نیات و اهداف واقعی و پنهانی آن نیز بررسی شود. همان‌گونه که مطرح شد، باید با دیدی باز و محتاطانه به این جنبش نگاه کرد و مواضع و دیدگاههای اولیه آن نباید ما را فریب دهد که می‌توان با رژیم صهیونیستی به صلح دست یافت. آیا صرف اعتراف به جنایاتی که جنبش صهیونیسم در حق ملت فلسطین و حتی خود یهود انجام داد و هم‌چنان انجام می‌دهد. کافی است؟یادداشت 1. محمد احمد النابلسی؛‌ یهود یکرهون انفسهم؛ (یهودیانی که از خویش متنفر می‌شوند) لبنان: بیروت، انتشارات دارالفکر، اکتبر 2002. 2. ابراهیم ابولغد؛ اسطوره اسرائیل هشتم؛ 26 نوامبر 2004، سایت 3. دکتر احمد ثابت؛ اسرائیل و یهودیان خارج؛ 5 مارس 2004، سایت اسلام آن‌لاین 4. یاسر شعبان؛ دولتی از دروغ: مورخان نوین ... تغییر خون اسرائیل؛ 30 نوامبر 2000، سایت اخبار الیوم. 5. خالد الحروب؛ جنبش اسرائیلی مورخان نوین؛ 26 نوامبر 2004، سایت المستقبلیات.



    مقالات مجله
    نام منبع: قبس زعفرانی
    شماره مطلب: 2191
    دفعات دیده شده: ۱۵۲۴ | آخرین مشاهده: ۴ روز پیش