-
جنگ ادراکی، شیوه نوین درگیری
جمعه ۱ آبان ۱۳۸۳ ساعت ۱۲:۰۰
جنگ ادراکی؛ شیوه نوین درگیریمهدی کرکیچکیده در بحث رایج در مورد جنگ اطلاعاتی، ادراک، عنصر اصلی و عامل کلیدی در راه موفقیت است. ما در این مقاله در خصوص رابطه میان جنگ اطلاعاتی و جنگ ادراکی بحث میکنیم. تعداد آثاری که این دو شیوه جنگی را تاکنون بررسی کرده کم است. ما در این مقاله فرض میکنیم که آنچه جنگ ادراکی مینامیم وجود دارد و سعی میکنیم تا حد ممکن آن را تشریح کنیم و نشان میدهیم که جنگ ادراکی مبحث جدیدی نیست ولی تاکنون به آن به عن
جنگ ادراکی؛ شیوه نوین درگیریمهدی کرکیچکیده در بحث رایج در مورد جنگ اطلاعاتی، ادراک، عنصر اصلی و عامل کلیدی در راه موفقیت است. ما در این مقاله در خصوص رابطه میان جنگ اطلاعاتی و جنگ ادراکی بحث میکنیم. تعداد آثاری که این دو شیوه جنگی را تاکنون بررسی کرده کم است. ما در این مقاله فرض میکنیم که آنچه جنگ ادراکی مینامیم وجود دارد و سعی میکنیم تا حد ممکن آن را تشریح کنیم و نشان میدهیم که جنگ ادراکی مبحث جدیدی نیست ولی تاکنون به آن به عنوان بخش نهفته و ضمنی دیگر مفاهیم جنگی توجه شده است. با موضوع قرار دادن جنگ ادراکی و شفاف کردن آن، امیدواریم نظرات بیشتری را به این مفهوم جلب کنیم. منطقی است باور کنیم که ما دائماً آماج هدف حملات ادراکی میباشیم اما علت به وجود آورنده این جنگ چیست؟ این مقاله اولین فهرست مشکلات این شیوه جنگی است و باید تحقیقات بیشتری در این زمینه صورت گیرد. کلیدواژه: جنگ ادراکی، جنگ اطلاعاتی، ادراک، موقعیت فرمانده، وضعیت روانی. مقدمه شیوه جنگ سنتی که در آن زندگی انسانها با رفتن به جنگ فدای به دست آوردن اهداف پیش پا افتاده میشد، بسیار پر مخاطره بود. از دیدگاه انسانی یک سیاستمدار یا فرمانده نظامی باید همیشه به دنبال اهدافی باشد که بدون توسل به ماشین جنگی قابل وصول باشد. کلاوزویتس( ) به ما آموخت که همیشه هدف از جنگ نابودی نیروی دشمن نیست. حتی میتوان بدون درگیری و جنگ نیز به اهداف خود رسید. در انواع مختلف جنگ خیال باطل پیروزی یا شکست، اصل محوری است. هیچ یک از طرفین درگیر حاضر به قبول شکست نیست. در اینجا میبینیم که طرفین چگونه حوادث را نسبت به اوضاع خود میسنجند. مفهوم جنگ ادراکی این است که چگونه با فراهم کردن شرایط مناسب به طرفین درگیر تلقین کنیم که هر دو پیروز شدهاند. این مهم، جنگ ادراکی میان فرماندهان نظامی است.( ) در این مقاله شباهت میان جنگهای جدید و قدیمی در دیکته کردن اراده خود به طرف مقابل را، بحث و بررسی میکنیم. در کشورهای توسعهیافته ظاهراً خشونت فیزیکی پذیرفتنی نیست و جامعه به هر وسیلهای مانع استفاده از خشونت میشود. در شرایط فعلی ضروری است که با یک دست مانع از خشونت در جامعه بشویم و با دست دیگر نیروهایی را برای اجرای عملیات جنگی مهیا سازیم. قبل از این که جهانی عاری از خشونت در اختیار داشته باشیم باید کارهای زیادی انجام دهیم. بنابراین باید جنگ ادراکی را مکمل دیگر اشکال جنگ دانست. چنین فرض میشود که سیاستمدار و فرمانده تا حد ممکن از درگیری و خشونت اجتناب میکند و به خاطر انسانیت از روشهایی مشابه برای دستیابی به اهداف بهره میبرد. چنین فرضیهای را میتوان با بیان این مطلب که حمله به افکار دیگران، شستوشوی مغزی، عملی غیر اخلاقی است و این که حملات ادراکی میتواند در خفا و بدون اعلان جنگ صورت گیرد، زیر سؤال برد. هر دو استدلالها قوی بوده و نمیتوان وجود ارتباط میان آنها را رد کرد. به هر حال ما در این متن به دیدگاههای مختلف درباره مسائل اخلاقی کار نداریم و بیشتر بر روی تشریح مفهوم جنگ ادراکی متمرکز میشویم. دیدگاه سنتی جنگ و جنگ اطلاعاتی دیدگاه سنتی جنگ اطلاعات و ادراکی را باید درگیری میان موجودات رقیب یا عملیات نظامی میان دشمنان تعریف کرد. هدف، تضعیف یا نابودی یکدیگر است. جنگ را میتوان در اشکال متعددی تعریف کرد نظیر جنگ مداخلهجویانه، جنگ عقاید، جنگ ملی (جومینی( ) 1992). به نظر میرسد هدف اصلی در این مقاله بررسی اشکال مختلف جنگ مداخلهجویانه مانند مداخله هوایی، زیستی، شیمیایی و اطلاعاتی است. هندل( ) (1996) عنوان کرد که تعریف جنگ مسئلهای در سطح تجزیه و تحلیل است. بخشی از سردرگمیها را میتوان با استفاده از تفاوت در چارچوبهای تحلیلی و تعاریف ـ حل و فصل کرد. تنها مسئلهای که در تمامی توضیحات مشترک به نظر میرسد، این است که آگاهانه سعی میکنیم با استفاده از زور به اهداف خود برسیم. جنگ ادراکی همانند جنگ اطلاعاتی نیست ولی شباهتهای فراوانی با آن دارد. چند سال قبل تلاش شد دیدگاههای مختلف را در مورد مفاهیم جنگ اطلاعاتی بررسی کنیم(فریمن،( ) سوستد( ) و ویک( ) 1996). نتیجه مهم این مطالعه آن بود که نظرات پشت پرده مفهوم جنگ اطلاعاتی نوین نیستند ولی هنوز فناوری مدرن امکانات تازهای را فراهم میسازد. نمونهای از آن، حمله به منبع اطلاعات به کمک اسلحه اطلاعات است. در بحث بالا تا به امروز تمرکز اصلی جنگ اطلاعاتی یافتن راهحلهای مدرن و فناوری برای ایجاد کنترل بر سیل اطلاعات در مورد بحرانهاست. مفاهیم و روشها مانند جنگ فرماندهی و کنترل، جنگ اطلاعات پایهای،( ) جنگ الکترونیکی، جنگ روانی، جنگ سایبر، جنگ سارقان سیستمهای رایانهای،( ) جنگ اطلاعاتی ـ اقتصادی برای نشاندادن کاربستهای مختلف جنگ اطلاعاتی به وجود آمدند (لیبیکی( ) 1995) دیگر مفاهیم جنگ تبلیغات، عملیات فریب و اطلاعات اشتباه است. هنوز هم هدف تمامی حوزههای جنگ، کنترل اطلاعات و استفاده از آن برای به وجود آوردن نتیجه مورد نظر است. تجربیات به دست آمده از این حوزه به ما نشان دادهاند که کنترل کردن محصول واقعی فعالیتهای جنگ اطلاعات بسیار دشوار است. تمامی کارکنان نشان دادهاند که در مواقع سخت و با اطلاعات یکسان بسیار متفاوت عمل میکنند که این خود نشان میدهد که اطلاعات موجود به خودی خود بازده را توجیه نمیکند و این که مشکل، مشکل پیچیدهتر توضیح ارتباط دقیق میان اطلاعات و فرآوردهها است. توضیح برای پیچیدگی آن است که فرد یا گروه بسته به تأثیرات منطقی و احساساتش تصاویر متفاوتی را در شرایط مختلف تصور میکند که در بلندمدت به فعالیتهای گوناگون منجر میگردد. فرضیات در مورد مفاهیم جنگ اطلاعاتی بر پایه قانون اعداد کوچک و بزرگ آماری ساخته میشوند که از این نظر شباهت زیادی به رویکرد بازاریابی تجارت عمومی دارد. محصول فرضیه با نمونهای محاسبه میشود ولی ضمانتی مبنی بر این که گروههای واقعی فعالیت یکسانی را با توجه به نمونه، از خود به اجرا بگذارند، وجود ندارد. در آمار تمایل بیشتر به پیشبینی نتایج برای جمعیت خاصی است و پیشبینی فعالیت تک تک افراد خطرناک است. در جامعهشناسی، بعضی افراد که رهبر خوانده میشوند فعالیتهای دیگران را که پیروان نامیده میشوند کنترل میکنند. برای پدیدآوردن فعالیتهای اطلاعاتی مفید باید بر روی رهبرانی که غیرمستقیم در پیروان خود تأثیر میگذارند متمرکز شد. این مسئله را میتوان در بازاریابی دقیق( ) که تأثیر بیشتری نسبت به بازاریابی عمومی( ) دارد مشاهده کرد. در بازاریابی دقیق آمار نشان میدهد که در ارتباط با کیفیت اطلاعات، افراد اهمیت کمتری دارند. ما بر این باوریم که فرمانده یا تصمیمگیرنده، مرکز اصلی فعالیتهای اطلاعاتی است. یعنی بیان این مطلب که هدف نهایی تصمیمگیری انسان است. تحقیقات مرکز مطالعات جنگ اطلاعاتی سوئد( ) عنوان میکند که مهمترین هدف در جنگ اطلاعاتی تأثیرگذاری بر توانایی طرفین درگیر و رساندن آنها به حد تصمیمگیری منطقی است. چنین تصویری از موقعیت برای اقدامات بعدی سازمانها و گروهها حیاتی بوده و این که جنگ اطلاعات در واقع همان جنگ ادراکی در به وجود آوردن چنین تصویری است. افکار عمومی با سخنرانیهای رهبران و فرماندهان مستقیم و غیرمستقیم تحت تأثیر قرار میگیرد. چنین چشماندازی با تبلیغات همسویی دارد ولی در بخشهایی از اهداف متفاوت است. در جنگ ادراکی هدف اصلی انسان است و تبلیغات بیشتر بر افکار عمومی متمرکز است. مائوتسهتونگ( ) در کتاب جنگ طولانی 1938 اظهار میکند که: «برای کسب پیروزی باید تا حد ممکن تلاش کنیم که چشمها و گوشهای دشمن را بسته و او را کر و کور نگه داریم و با ایجاد سردرگمی در افکار فرماندهان دشمن آنها را دیوانه سازیم». جمله مائو در واقع تعریف چیزی است که آن را جنگ ادراکی مینامیم. تاکنون مقالههای کمی به طور واضح و آشکار مسئله جنگ ادراکی را بررسی کرده است. یکی از نخستین آثار در این مورد اثر گلن و پترسون (1995) است که در آن مسئله جنگ ادراکی به وضوح در قالب روانشناسی در جنگ اطلاعات که از منظر رایج ریشه در برداشت و ادراک دارد، مورد بررسی قرار میگیرد. مسئله ادراک و برداشت از دیرباز مفهومی در جنگ روانی در قالب مدیریت ادراک مورد نظر بوده است.( ) ما ذکر میکنیم که مسئله ادراک نه تنها در جنگ اطلاعاتی و روانی برای کسب موفقیت حائز اهمیت است بلکه مسئله جنگ ادراکی باید خود نوعی جنگ خوانده شود نه آنکه بخشی از دیگر مفاهیم محسوب شود. احتمال دارد که مثل جنگ اطلاعاتی در آینده با جنگ ادراکی نیز مواجه شویم. به نظر میرسد که مفهوم جنگ ادراکی با مطالعات بعدی بسیار مرتبط باشد. مفاهیم جنگ ادراکی جدید نیستند ولی فناوری حامی این نوع جنگ، امروزه طرفداران بسیاری دارد. همچنین میتوان فرض کرد که ارزش ریسک و تأثیرگذاری استفاده از این نوع جنگ بسیار جالب است. برای فهم معنی جنگ ادراکی و شناخت ارتباط آن با دیگر جنگها به درک عمیقتری نیازمندیم. عناصر اصلی جنگ ادراکی پپر( ) (1967) فعالیتهای ادراکی را فعالیت هوشمندی تلقی میکند که مانند پلی، اطلاعات حسی دریافتشده را به محیط مرتبط میسازد. در سادهترین شکل آن ادراک به شیء درک شده و شخص مشاهدهگر نیازمند است. زمانی که ما میگوییم «من یک صندلی را میبینم» صندلی شیء و من مشاهدهگر است. از دیدگاه فلسفی ما میتوانیم چنان بحث کنیم که آیا مرجع ضمیری مستقل از اطلاعات حسی که ما مشاهده میکنیم، وجود دارد یا خیر. فلاسفه آرمانگرا بیشترین توجه خود را به اطلاعات حسی معطوف کردهاند و فلاسفه واقعگرا بیشتر به استقلال مشاهدهگر و منابع فعالیت ادراکی توجه میکنند. ما بسته به عقاید فلسفی خود، اهداف متفاوتی خواهیم داشت. پپر یک روانشناس شناختی( ) طرفدار ترکیبی از دو فلسفه مذکور است. او با تمرکز بر مشاهدهگر بهعنوان طرف فعال در روند ادراک که بر طبیعت برداشت تأثیر میگذارد، نشان میدهد که حد وسط را رعایت کرده است. ما برای شفافسازی مفهوم جنگ ادراکی مثال نظری از حمله و دفاع ادراکی را مدنظر میگیریم. فرض کنید که بخش A منبعی دارد که باعث برتری آن نسبت به بخش B میشود. چنانچه B به دنبال رفع چنین برتری باشد میتواند تأثیرات این منبع را نابود سازد و یا سعی کند که ادراک بخش A نسبت به اهمیت این منبع در ارتباط به دیگر چیزها را کاهش دهد. آخرین راهحل بسیار قابل وصول است ولی با کنترل منطق بخش A و تغییر برداشت آن نسبت به منبع. این کنترل تنها با شناخت روند ادراکی رقیب به دست میآید. سپس ما باید از شیوههایی که طبیعت ادراک رقیب را به وجود میآورد، آگاه باشیم. به نظر میرسد که انسانها برای درک شرایط، تواناییهای محدودی دارند (میلر( ) 1956). سایمون( ) (1987) نشان داده که آنچه موجب تفاوت میان یک بازیگر باتجربه و یک تازهکار در بازی شطرنج میشود، توانایی بازیگر باتجربه در مشاهده شیوههای گوناگون در شرایط مختلف است که به دنبال ساختارهای شناخته شده میآید ولی اگر هیچ ساختاری نباشد، بازیگر باتجربه دیگر قدرت خاصی برای غلبهکردن در اختیار نخواهد داشت. به همین ترتیب، حمله به ادراک همان حمله به توانایی فرمانده برای کشف ساختارهایی است که در شرایط مختلف به ذهن وی خطور میکند. بر عکس یک حمله میتواند ساختارهایی را در ذهن فرمانده به وجود آورد که همان ساختارها شیوههای اجرایی را نیز به دنبال خواهند داشت، که همه فعالیت فرمانده مورد نظر در مسیر آماج اهداف گروه قرار میگیرد. مسئله این است که انسانها نشان دادهاند که پیشبینی نشدنیاند و پیشبینی نتایج واقعی حمله ادراکی بسیار دشوار است. با این وجود شناخت جنگ ادراکی به ما نشان میدهد که چه چیز برای حمایت مهم بوده و میتواند در شرایط رقابتی کنترل شود. مسائل مرکزی عبارتند از: چگونه فرمانده آگاهی لازم از شرایط را به دست میآورد و چه نوع برداشتی دارد؟ روشهای آگاهی فرمانده از شرایط و عقایدش، اهداف اصلی برای حمله احتمالی و منابع محوری برای حمایت است. سان تزو( ) اظهار میکند که «کسی که درک میکند چگونه از نیروهای کوچک و بزرگ استفاده کند، پیروز میشود» (کریفیت 1971 صفحه 82). شاید منظور سان تزو این است که ما باید برای رسیدن به موفقیت سطوح مختلف مسائل را مشاهده کنیم. سان تزو نتیجه میگیرد که لشکر گیج و بینظم پیروزی رقیب را موجب میشود. مفهوم وی از بینظمی را میتوان در از دست دادن کنترل بر شرایط یا شرایط نامطمئن یافت. اولین قربانی جنگ حقیقت است نتایج مطالعات اخیر بر روی جنگ مدرن نشان میدهد که توانایی پدیدآوردن آگاهی از شرایط، عامل کلیدی کسب موفقیت در جنگ است. میتوانیم جنگ مدرن را همان جنگ اعتماد بنامیم. ما در جنگ اعتماد، نه تنها به دنبال حقیقت نیستیم بلکه بر عکس سعی میکنیم حقیقت را کنترل کنیم. یک سؤال قدیمی در فلسفه این است که چه چیز حقیقی و صحیح است ولی تاکنون این سؤال فاقد جواب صحیح و دقیق بوده. این مبحث اغلب به این نتیجه میرسد که همه چیز به شرایط بستگی دارد. عقیده ما درباره این عنوان آن است که حقیقت اجتماعی، بر پایه ساختارهای فکری و توافقی است. این نظریه به این معناست که آنچه برای من صحیح است به طور حتم برای شما صحیح نیست ولی در بیشتر موارد توافقی بر روی آنچه نظر عمومی، آن را واقعیت میداند وجود دارد. پس حقیقت چیزی مربوط به سیستم هنجاری است. مفاهیم سنتی جنگ اطلاعات را چنین فرض میکنند که فقط یک حقیقت وجود دارد و این که جنگ برای کنترل توانایی افراد برای مشاهده تصویر حقیقی شرایط است، ولی بدون وجود تنها یک حقیقت، جنگ اطلاعات موظف است که برای تغییر دیدگاه عمومی نسبت به واقعیت نیز اطلاعاتی را فراهم کند. به عبارت دیگر مردم چه چیز را واقعی میدانند نیز مهم است. تأثیرگذاری بر سیستم هنجاری فرایندی است که زمان زیادی میطلبد که بحث زمان همیشه علیه جنگ اطلاعات بوده است. جنگ اطلاعات متضمن اهداف روشنی است که باید در کوتاهمدت به آنها توجه کرد. (برای نمونه کاد ویلا( ) 1992). جنگ موقعیتی آشفته با درصد بیثباتی بالاست. نخستین مسئلهای که در جنگ نابود میشود توانایی تهیه نظریه از آنچه واقعی به نظر میرسد، است. مشاهدهگر و سیستم هنجاری هر دو زیر سؤال خواهند رفت. شایعات و اطلاعات غلط مشکل واقعی بودن اطلاعات را دو چندان کرده و مجبور میشویم که بر پایه اطلاعات ناکامل برنامهریزی کنیم. ما در این موقعیت نیز میتوانیم با درک صحیح به خود این امتیاز را بدهیم که مسئله را باور کنیم یا نه. آنچه به نظر صحیح میرسد بر پایه ساختارهای عقاید فردی بنا نهاده خواهد شد که میتواند تحت تأثیر زمان تغییر کند. اطمینان به برداشتهای اجتماعی قابل بسط و تحریف شدنی است. جنگ ادراکی در پی ضربهزدن به واقعیت نیست، بلکه درباره پدیدآوردن حقیقت است. در هر دو دیدگاه حقیقت قربانی است. توصیف فرمانده از موقعیت برای شناخت چگونگی ایجاد مزاحمت و وقفه در فعالیت توصیفی فرمانده از موقعیت باید بدانیم که فرمانده چه کار میکند. توضیح مختصر این که شناخت فرماندهی در سیستمی نظیر سیستم کامپیوتری که تصمیمات پایهای و طرحها، همه توسط آنها گرفته میشود همه ریشه در توصیف ایشان از اوضاع دارد. نتیجه این عمل ورودیهای جدیدی را فراهم میکند که تصویر ذهنی فرمانده از اوضاع را، تغییر داده و موجب اتخاذ تصمیمات جدید میشود.(روزنی( ) 1979). تصویر ذهنی فرمانده از اوضاع را میتوان در عبارت «اطلاع از اوضاع که در اثر مشاهدات و ادراک صحیح به وجود آمده تعریف کرد». درک فرمانده، منحصر به فرد و مخصوص خود اوست و این خود توضیح میدهد که چرا ورود اطلاعات یکسان میتواند به اتخاذ تدابیر متفاوت منجر شود. چنین آگاهی از اوضاع بر پایه عوامل منطقی و احساسی استوار است. بخشهای مختلف تصویر ذهنی که بر منطق استوار است صحیح و اصولیاند ولی بخشهایی که بر پایه احساس استوار است فاقد منطقاند. میتوانیم بخش منطقی را مدلسازی کرده و پیشبینی قطعی را ارائه دهیم ولی در مورد بخش احساسی، از حس ششم خود که قطعی نیست کمک بگیریم. فکر و نحوه نگرش فرمانده نقطه ضعف او به اوضاع است. «فکر آنها را محبوس کنید، قلب و روحشان از شما پیروی خواهد کرد.»( ) روش فکر فرمانده، تصویری ذهنی را از چگونگی نگرش او نسبت به اوضاع حقیقی به وجود میآورد. این تصویر به طور قطع صحیح نیست ولی بر تصمیمات و نحوه عمل فرمانده تأثیر میگذارد. فرمانده با وجود خطرات و تهدیدها بر این باور خواهد بود که تا حد مطلوب اوضاع را تحت کنترل خود دارد. به واسطه توضیح منطقی اوضاع و قالببندی اطلاعات، کنترل حاصل میشود. وی با جستوجوی اطلاعات سعی میکند تا از میزان شک و تردید خود بکاهد. از این منظر، جنگ ادراکی توانایی ایجاد اختلال در تصویر ذهنی فرمانده از اوضاع به روشی کنترل شده است که این خود هنر تأثیرگذاری بر تصمیمات است. بسیار مهم است که چنین اختلالی کنترل شده باشد. در غیر این صورت خطر بروز فعالیتهای پیشبینی نشده از طرف فرمانده وجود دارد. مطلب مهم این است که هیچ فرماندهای نمیخواهد به چشم بازنده به او نگاه شود. در یک حمله ادراکی موفق دو طرف خیال میکنند که پیروز جنگاند. هدف ایجاد چنین برداشتی است که همه در جنگ پیروزاند. جنگ نوعی بازی نیست که با نتیجه صفر ـ صفر تمام شود. موفقیت یک طرف به معنی شکست طرف مقابل است. حتی در واقعیت همیشه یک طرف از طرف دیگر موفقتر است. ادراک موقعیت، عنصر اصلی برای تشخیص نحوه عمل فرمانده است. دشمن حقیقی فکر شماست چنانچه افراد با فعالیتهای جنگ ادراکی روبهرو شدند، هدف اصلی حمله فکر است. توانایی پدیدآوردن تصویری روشن از اوضاع توسط یک فرمانده برای انجام فعالیتهای بعدی ضروری است. در جنگ ادراکی دشمن حقیقی فکر خود فرمانده است نه رقیب. رقیب به هر نحوی سعی میکند تصویری را برای مشاهدهگر به وجود آورد که اهداف او را برآورده میسازد. حال فکر فرمانده چنین تصور میکند که تصویر واقعی از اوضاع به وجود آمده است. پس سؤال این است که چگونه از فکر خود حفاظت و دفاع کنیم. این مشکل بسیار شبیه مشکل ویروسهای کامپیوتری است ولی راهحل متفاوتی را میطلبد. در دنیای کامپیوتر بهترین راه سالم ماندن قطع ارتباط با دنیای بیرونی با استفاده از ماشینهای خودکار و کدهای ورودی است. این شیوه برای افرادی که به فعالیتهای اجتماعی نیازمنداند، مناسب نیست. در عوض باید شیوههای جدیدی را برای تأثیر اعطای اختیار که به ما در شناخت حملات ادراکی کمک میکند دریابیم. یک ذهن خلاق، خلاقیت لازم در حل مشکلات را دارد. در عین حال این ذهن خلاق در مقابل مداخلات خارجی بسیار شکننده است. جنگ ادراک جنگی است در سطح فردی و به خصوص میان فرماندهان عامل. عنصر کلیدی تولید شک و تردید در مسائل است که فرمانده آنها را مهم تلقی میکند. این تردید و دودلی در نهایت به از بین رفتن کنترل منجر میشود. زمانی که ما کنترل را از دست میدهیم، در طیف وسیعتر چشمانداز فعالیتهای بعدی خود را نیز از دست میدهیم و این خطر پیرو شدن به جای رهبریت همواره به دنبال ما است. شخصی که اقدامات بعدی او را رقبایش تعیین میکنند دیگر رهبر نیست بلکه یک پیرو است. شناخت رهبر تأثیرپذیر بسیار آسانتر از شناخت پیروانش است. برای توانایی در به دست آوردن کنترل ضروری است آنچه را که فرمانده مهم میداند و به آن اهمیت میدهد شناسایی کنیم. مثلاً اگر فرمانده بفهمد که وقتشناس بودن مهم است، ما میتوانیم با دادن اطلاعات تأخیری او را عصبانی کنیم. ولی این کافی نیست. اطلاعات چقدر تأخیر داشته باشد و هنوز سر وقت به دست بیایند؟ مسئله ادراک در مورد عقاید است، که اساس ارزشدهی ما به اوضاع است. آخرین مطلب در مورد جنگ ادراکی تغییرات در رشته افکار و تغییر تجلی اراده است. برخلاف جنگ سنتی هر دو طرف درگیر در جنگ ادراکی، میتوانند تصور کنند که پیروزاند. سخن پایانی در این مقاله ما سعی کردیم تا مفهوم جنگ ادراکی را توضیح دهیم. هدف اصلی به جای بحث مشکلات به طور جزء به جزء جهت دادن به تحقیقات آتی است. این تحقیقات باید در آینده انجام شود. به هر حال از این وضع درمییابیم که ما در مورد بسیاری مسائل آگاهی نداریم و این که ضروری است کارهای زیادی قبل از به وجودآوردن دیدگاه جنگ ادراکی صورت گیرد. برای تصویر آنچه ذکر شده بایستی در راستای مطالعات و اقدامات کلی گام برداریم.یادداشت 1. Codavilla، A. (1992) \'\'Informing Statecraft\" 2. de Rosnay. J (1979) \'The Macroscope\"، Harper & Row، Publishers، New York (Translated from the French by Robert Edwards) 3. de Jommi، H. (1992) \"The Art of War\"، Greenhill Books، London 4. Friman، H. Sjostedt، G. and Wik، M. (eds) (1996) \"Informationskrigsforing - nagra perspektiv\"، Utrikespolitiska Institutet، Stockholm (in Swedish) 5. Handel. M. (1996) \"Masters of War: Classical Strategic Thought. 2 ed\\ Frank Cass، London 6. Glenn، J. and Peterson، J. (1995) \"Information Warfare، Cyber Warfare، Perception Warfare and their Prevention\"، World Future Society، Atlanta. 7. Griffith، S. (1971) \"Sun Tzu: The art of war\"، Oxford University Press 8. Libicki، M. (1995) \"What is Information Warfare?\"، National Defence University، Washington 9. Miller G. (1956) \"The Magical Number Seven، Plus or Minus Two.\"، Psychological Review، 63 (2) 10. Pepper، S. (1967). \"Concept and Quality: a world hypothesis\". La Salle. Ill، Open Court. 11. Simon، H. (1987) \"Making management decisions: the role of intuition and emotion\"، Academy of Management Executive، Feb، pp 57-64.
مقالات مجله
نام منبع: مهدی کرکی
شماره مطلب: 2175
دفعات دیده شده: ۲۷۴۴ | آخرین مشاهده: ۱۵ ساعت پیش