Sorry! your web browser is not supported;

Please use last version of the modern browsers:

متاسفانه، مروگر شما خیلی قدیمی است و توسط این سایت پشتیبانی نمی‌شود؛

لطفا از جدیدترین نسخه مرورگرهای مدرن استفاده کنید:

للأسف ، متصفحك قديم جدًا ولا يدعمه هذا الموقع ؛

الرجاء استخدام أحدث إصدار من المتصفحات الحديثة:



Chrome 96+ | Firefox 96+
عملیات روانی
  • سیاست رسانه ای پوتین سیاست رسانه ای پوتین
    پنج‌شنبه ۱ مرداد ۱۳۸۳ ساعت ۱۲:۰۰

    سیاست رسانه‌ای پوتینداوود کیانیچکیده این مقاله در صدد است تا سیاست رسانه‌ای پوتین را در خصوص مدیریت افکار عمومی روسیه بررسی کند. از نظر نگارنده، پوتین موفق شده است تا با مهار رسانه‌های متنفذ و بزرگی چون ان.تی.وی( ) و تی.وی.6،( ) سیاستهای امنیتی، نظامی و خارجی خود را با سرعت بیشتر پیش ببرد، هرچند که این سیاست ممکن است آسیبهایی را برای آینده دموکراسی در این کشور در پیش داشته باشد. کلید واژه: سیاست رسانه‌ای پوتین، مهار رسانه‌ها، روسی

    سیاست رسانه‌ای پوتینداوود کیانیچکیده این مقاله در صدد است تا سیاست رسانه‌ای پوتین را در خصوص مدیریت افکار عمومی روسیه بررسی کند. از نظر نگارنده، پوتین موفق شده است تا با مهار رسانه‌های متنفذ و بزرگی چون ان.تی.وی( ) و تی.وی.6،( ) سیاستهای امنیتی، نظامی و خارجی خود را با سرعت بیشتر پیش ببرد، هرچند که این سیاست ممکن است آسیبهایی را برای آینده دموکراسی در این کشور در پیش داشته باشد. کلید واژه: سیاست رسانه‌ای پوتین، مهار رسانه‌ها، روسیه، یلتسین مقدمه بی‌تردید، تکیه پوتین بر کرسی قدرت ریاست جمهوری روسیه در اول ژانویه 2000 نقطه عطفی در سیاست داخلی و خارجی این کشور (حداقل پس از فروپاشی کمونیسم در کشور یاد شده) است. شاید مهم‌ترین ویژگی سیاست پوتین، دگرگونی در بسیاری از حوزه‌های اجتماعی روسیه باشد. اینکه یک مأمور ک.گ.ب ارتش سرخ که دست‌کم تا نیمه نخست دهه 1990 نیز سابقه و تجربه قابل ملاحظه‌ای در هرم قدرت روسیه نداشت، چگونه توانست در فاصله پنج سال گوی سبقت را از نخبگان سیاسی و چیره‌دست روسی گرفته و با جلب نظر یلتسین، ناگهان به مرد شماره یک این کشور تبدیل شود، اینها خود از ابهاماتی است که پاسخ به آن در این مجال نمی‌گنجد. اما قدرمسلم، پوتین پس از کسب قدرت، رهنامه جامعی را در دستور کار خود قرار داد که به نظر برگرفته از یافته‌های وی از تحولات دهه 1990 کشورش باشد. اعتقاد پوتین پس از کسب قدرت این بود که روسیه به دلیل تنگناهای وسیعی که در ابعاد مختلف حوزه‌های اجتماعی دارد باید در شرایط کنونی در سایه‌سار نظامی پدرسالار حرکت نماید. پوتین با تکیه بر این نظام، اصلاحات و دگرگونیهای متعددی را در حوزه‌های مختلف اجتماعی روسیه نظیر: اقتصاد، سیاست خارجی، دموکراسی، نظام حزبی، الیگاریشم، ارتش، ایالات و رسانه‌های گروهی مدیریت نمود، به گونه‌ای که باید وی را معمار اصلاحات جمهوری فدراتیو روسیه تلقی نمود. اینکه چگونه پوتین توانست زورق اصلاحات را از میان امواج سهمگین فشارهای داخلی و خارجی هدایت نماید نیاز مداقه و بازشناسی جنس و سنخ اصلاحات نوع پوتینی می‌باشد. در سخنی کوتاه می‌توان رسالت پوتین در مدیریت اصلاحات را مهار و کنترل سیاست و نیروهای داخلی برای پیشبرد یکنواخت و منسجم سیاست خارجی در دو سپهر منطقه‌ای و جهانی ارزیابی کرد. از این روی برخی، ورود پوتین به ساحت قدرت روسیه را آغازگر نوعی اقتدارگرایی نوین برای جامعه این کشور ارزیابی می‌کنند. منفعل‌‌سازی شورای فدرال، سلب توان بازدارندگی از دومای دولتی، برچیدن نظام رسانه‌ای مستقل، اعمال کنترل و نفوذ فشرده‌تر بر حیطه فعالیت فرمانداران مناطق همگی تدابیری‌اند که تنها در قالب مفهوم دموکراسی هدایت شونده معنا می‌شوند. یکی از مهم‌ترین حوزه‌هایی که نقش تعیین‌کننده در رهنامه اصلاحات پوتین ایفاء کرده است، حوزه رسانه‌های گروهی این کشور است. وی دریافته بود که، با توجه به تجربه ناموفق یلتسین در پیشبرد سیاستهای منطقه‌ای و جهانی، چنانچه نتواند الیگارشهای رسانه‌ای روسیه را هدایت و کنترل نماید حرکتهای سینوسی سیاست خارجی این کشور حتی در دامنه‌ای عمیق تداوم خواهد یافت. در ادامه، قبل از مطالعه سیاست رسانه‌ای پوتین در آغاز هزاره جدید لازم است برای شناخت بهتر، نقش رسانه‌های گروهی روسیه در زمان زمامداری یلتسین در تحولات داخلی و خارجی این کشور را مرور کنیم. یلتسین و رسانه‌های گروهی در طول قرن بیستم، فرهنگ روسیه در ابعاد سیاسی، اقتصادی و اجتماعی چندان مستقل‌ از دولت نبوده است. به بیان دیگر، نظام سیاسی شوروی سابق با هدف مدیریت اقتصاد، انحصار فعالیتهای سیاسی و کنترل بر رسانه‌ها، مانع از ظهور جامعه مدنی قوی در این کشور گردید. در اواخر دهه1980، گورباچف برای آزادسازی نظام سیاسی شوروی در قالب طرح گلاسنوست به برخی روزنامه‌ها و مجلات جهت نقد نظام سیاسی کشور مجوز فعالیت صادر کرد. در حقیقت، هدف اصلی گورباچف پایه‌گذاری نوعی نظام رسانه‌ای مستقل بود. پس از فروپاشی کمونیسم در شوروی سابق و روی‌کارآمدن یلتسین، رئیس جمهور روسیه، رهبری جدید روسیه در تلاش برای ایجاد فضای جدیدی از پویشهای سیاسی، اجتماعی و اقتصادی از استقرار نظام رسانه و مطبوعاتی مستقل استقبال کرد. یلتسین در طول دوران ریاست جمهوری خویش هرگز انتقاداتی را که از جانب رسانه‌ها نسبت به عملکرد خود یا دولتش می‌شد، سرکوب نکرد، جالب اینکه وی حضور رسانه‌های مستقل و منتقد در جامعه روسیه را نشان از دستاورد خود در اجرای موفقیت‌آمیز اصلاحات دموکراتیک در کشور می‌دانست. در حقیقت، یلتسین با تصویب لایحه‌ای مبنی بر ارائه برخی آزادیها در چهارچوب قانون مطبوعات، فضای بازتری را برای فعالیتهای رسانه‌ای و مطبوعاتی فراهم کرد.1 یکی از مهم‌ترین نتایج سیاستهای رسانه‌ای وی‌‌، ظهور برخی شبکه‌های تلویزیونی و رادیویی خصوصی در کشور بود. بی‌تردید، شبکه تلویزیونی ان.تی.وی را باید نخستین و بزرگ‌ترین رسانه خصوصی در روسیه دانست. این شبکه که کار خود را در سال 1993 به رهبری ولادیمیر گوزینسکی( ) آغاز کرد، خیلی زود تبدیل به یک سازمان خبری مستقل از دولت گردید. ان.تی.وی با پوشش خبری انتقادآمیزی که از جنگ نخست چچن ارائه داد، اعتبار زیادی کسب کرد. سبک حرفه‌ای‌گری ان.تی.وی به حدی بود که شبکه‌های دولتی همچون اُ.آر.تی( ) (شبکه1) و آر.تی.آر( ) (شبکه2) نتوانستند گوی سبقت را از آن شبکه در این زمینه بگیرند. گوزینسکی با موفقیتی که از این رهگذر کسب کرد بر ‌آن شد تا نفوذ رسانه‌ای خود را با عنوان یک الیگارش توسعه بخشد. چاپ روزنامه‌ای با عنوان سی گودنای، خرید سهام یکی از شبکه‌های محبوب رادیویی به نام ایکوی مسکوی، راه‌اندازی هفته‌نامه‌ای موسوم به ای توگی، از جمله ابتکارات رسانه‌ای این الیگارش بود که بعدها به شرکت رسانه‌ای مدیاموست( ) گوزینسکی معروف گردید. به دنبال موفقیتهایی که گوزینسکی از رهگذر قدرت و نفوذ رسانه‌ای به دست آورد، بسیاری از شرکتهای نفت و گاز روسی نیز به اندیشه چاپ و نشر روزنامه‌های سراسری و راه‌اندازی شبکه‌های تلویزیونی خصوصی افتادند.2 بوریس برزوفسکی( ) یکی دیگر از الیگارشهای رسانه‌ای است که از طریق کنترل و تملک بخشی از شبکه اُ.آر.تی، بزرگ‌ترین شبکه تلویزیونی دولتی روسیه، به یکی از غولهای رسانه‌ای کشور تبدیل شد. به هر ترتیب، قدرت بازدارندگی این رسانه‌های خصوصی و نیمه‌خصوصی تا آنجا پیش رفت که عملاً مانع از ایفای نقش فعال یلتسین در دو عرصه سیاست داخلی و خارجی می‌شدند. مثلاً، در نسل اول جنگهای روسیه و جدایی‌طلبان چچنی، شرکت رسانه‌ای مدیا موست گوزینسکی با ارائه نوعی پوشش خبری کاملاً انتقادی از بافت رقت‌بار و فرسوده ارتش روسیه، عملاً افکار عمومی داخلی را برای توقف جنگ به‌رغم تلاش همه‌جانبه دولت، برای تداوم مبارزه با شبه نظامیان چچنی، بسیج کرد.3 اهمیت این تأثیرگذاری رسانه‌ای تا آنجا بود که بدانیم که شبکه‌ای تلویزیونی همچون ان.تی.وی به رهبری گوزینسکی توانست در ژانویه 1995 (یک سال پس از جنگ) 71 درصد مردم روسیه را به مخالفت با تداوم جنگ، تحریک کند. رفته رفته این مخالفتها افت شدید محبوبیت بوریس یلتسین را باعث می‌شد. به بیان دیگر، آن 70 درصدی که طبق نظرسنجیهای به عمل آمده در سپتامبر 1994 با عملکرد یلتسین در مقام رئیس جمهوری کارآمد مخالف بودند، در پی این تحولات و در ژانویه 1995 به 80 درصد رسیدند، وضعیت بسیار نامطلوبی که بلافاصله یلتسین و تیم همراهش را به اندیشه بازنگری در برخی سیاستهای خود به ویژه لزوم توقف جنگ با استقلال‌طلبان چچنی به دلیل نزدیک بودن انتخابات ریاست جمهوری سال 1996 سوق داد. 4 در مثالی دیگر اما این بار سازنده، الیگارشهای رسانه‌ای روسیه به ‌ویژه ان.تی.وی در حمایت از یلتسین کمک شایانی به وی برای پیروزی دوباره در انتخابات ریاست ‌جمهوری سال 1996 کردند. شبکه ان.تی.وی همراه روزنامه و هفته‌نامه متبوع خود با پیوستن به تیم تبلیغاتی یلتسین، حمایت از وی را دفاع از دموکراسی خوانده و به مردم نسبت به پیروزی کمونیستها به رهبری زیرگائف و تعطیل شدن دموکراسی در کشور هشدار دادند. پوتین در برابر الیگارشهای رسانه‌ای با روی کارآمدن ولادیمیر پوتین نخست‌وزیر روسیه در 1999 بار دیگر رویارویی میان الیگارشهای رسانه‌ای و دولت شدت گرفت‌. شاید نخستین نشانه مهم این رویارویی، آغاز نسل دوم جنگهای روسیه با جدایی‌طلبان ‌چچن باشد. در شرایطی که پوتین با اراده‌ای آهنین تصمیم گرفته بود تا به هر شکل ممکن این جنبش جدایی‌طلبی را سرکوب کند، بار دیگر گوزینسکی و تیم رسانه‌ای‌اش بر آن شدند تا با ارائه پوشش خبری کاملاً انتقادی، افکار عمومی را علیه این نخست‌وزیر جدید بسیج نمایند. دومین چالشی که ان.تی.وی فراروی پوتین و تیم همراه وی در کرملین قرار داد، حمایت نکردن از نامزدهای معرفی شده دولت برای احراز کرسیهای نمایندگی پارلمان و در عوض ارائه پوششی خبری و کاملاً حمایتی از احزاب مخالف دولت نظیر سرزمین پدری( ) (به رهبری یوکنی پریما‌کوف) و یابلوکو( ) بود. ان.تی.وی حتی پریما‌کوف را رقیب بسیار جدی و سرسخت پوتین در انتخابات ریاست ‌جمهوری 2000 معرفی کرد. حوادثی از این دست در کنار یافته‌هایی که پوتین از نقش بازدارنده رسانه‌های خصوصی در مهار سیاستهای دولت یلتسین کسب کرده بود، همگی سبب شدند تا وی به عنوان رئیس‌جمهور جدید روسیه از مارس 2000، استراتژی نوینی موسوم به دکترین امنیت اطلاعاتی( ) را در قبال مطبوعات، رسانه‌ها و نهادهای دموکراتیک در پیش‌ گیرد، سیاستی که به لحاظ ماهوی کاملاً متفاوت از سیاست بوریس یلتسین بود. پوتین در نخستین سخنرانی سالیانه خود نزد نمایندگان پارلمان روسیه در ژولای 2001 با اشاره به بی‌اعتمادی خود نسبت به رسانه‌ها می‌گوید: «گاهی اوقات [رسانه‌ها] به ابزاری جهت اغفال مردم و سلاحی علیه نظام سیاسی تبدیل می‌شوند».5 بر اساس دکترین امنیت اطلاعاتی پوتین که به فاصله چند ماه پس از انتخاب شدن وی به عنوان رئیس‌ جمهور، صادر شد، از آنجا که مسئولیت اصلی اطلاع‌رسانی واقعی به شهروندان در مورد امور جاری کشور به عهده دولت است، لذا لازم است تا رسانه‌های دولتی بر بازار اطلاعات روسیه تسلط داشته باشند. در حقیقت، پوتین با تنظیم این دکترین، سلسله اقدامات خود را علیه رسانه‌های خصوصی و آزاد برای محدود‌سازی فضای باز سیاسی کشور آغاز کرد. دستگیری و بازداشت آندره باپتیکی، گزارش‌گر رادیو آزاد در چچن توسط سرویس امنیتی روسیه در مارس 2000، نخستین اقدام پوتین در اجرای دکترین امنیت اطلاعاتی بود. با این همه، بزرگ‌ترین دستاورد این دکترین را باید در انجام اصلاحات و تغییرات اساسی در مدیریت دو رسانه بزرگ و خصوصی روسیه یعنی ان.تی.وی و شرکت مدیا موست به رهبری گوزینسکی و تی.وی.6 به مدیریت برزوفسکی مشاهده کرد. در حقیقت، پوتین با مشاهده تجارب ناموفق یلتسین در خصوص بازگذاردن حیطه عمل رسانه‌ها در مواقع بحرانی، تلاش کرد تا مدیریت افکار عمومی را خود به دست گیرد. هرچند شبکه تلویزیونی ان.تی.وی دچار برخی دیون و تعهدات مالی بود،6 اما توجه مقامات کرملین به این رسانه از جهات دیگری اهمیت داشت. برخی از این مقامات به ویژه آنهایی که در پیروزی انتخاباتی پوتین سهم به سزایی داشتند، بسیار راغب بودند تا کنترل سومین شبکه تلویزیونی بزرگ و نیز تنها شبکه تلویزیونی خصوصی سراسری کشور را به دست گیرند. با این همه، از عوامل مهم دیگری که موجبات خصومت کرملین را با نحوه عملکرد ان.تی.وی فراهم ساخته بود، خاطرات کدر و ناخوشایندی بود که شخص پوتین از مدیر این رسانه، ولادیمیر گوزینسکی داشت. پوتین مخالفت گوزینسکی و تیم تبلیغاتیش را با پیروزی وی در انتخابات ریاست ‌جمهوری 2000 روسیه و نیز پوشش خبری کاملاً انتقادی و یک‌سویه این رسانه را به هنگام اقدام نظامی دولت روسیه به ایالت خودمختار چچن در فاصله سالهای 1999 تا 2002 فراموش نکرده بود. در حقیقت، بر اساس برداشت و تعریفی که پوتین، از منابع ملی روسیه ارائه می‌داد، گوزینسکی دشمن دولت و طبعاً دشمن وی بود. با این همه، یکی از موانعی که سرعت عمل پوتین را در مهار این رسانه کند می‌کرد، نگرانی او از مخدوش شدن چهره‌اش نزد غرب و افکار عمومی این منطقه از جهان بود. از همین ‌روی، پوتین و تیم همکارش در کرملین خیزش چند ماهه و آرامی را برای مهار شرکت رسانه‌ای مدیا موست و شبکه تلویزیونی وابسته به آن، ان.تی.وی آغاز کردند. متهم ساختن گوزینسکی به فساد مالی و در نتیجه مجبور ساختن وی به فروش سهام اصلی خود در شرکت مدیا موست سبب شد تا مدیریت شبکه تلویزیونی ان.تی.وی در اختیار گازپروم (شرکتی که بخش اعظم سهام آن متعلق به دولت روسیه می‌باشد) قرار گیرد.7 در همین‌حال، با کوچ کارکنان ان.تی.وی به تی.وی.6 که مدیریت آن شبکه نیز بر عهده بوریس برزوفسکی بود، دولت این ‌بار شبکه مزبور را آماج حمله خود قرار داد. در همین حال، شرکت لوک اویل که 15 درصد سهام تی.وی.6 را در اختیار داشت با اقامه این دلیل که طی سه سال گذشته (2000 ـ 1998) سودی از مدیریت اصلی این شبکه تلویزیونی دریافت نکرده است، خواستار توقیف شبکه مزبور شد. طبق قوانین روسیه، هر سهامداری ولو کوچک حتی اگر دارایی خالصش کمتر از حداقل سرمایه مجاز باشد، می‌تواند تقاضای توقیف شرکت متبوع خود را نماید.8 شایان ذکر است که تلاش کرملین در برچیدن یا دولتی کردن شبکه تی.وی.6 با مخالفتهایی از داخل و خارج کشور روبه‌رو شد. بوریس یلتسین، رئیس‌جمهور سابق روسیه، طی مصاحبه‌ای در کانال آر.تی.آر صریحاً اعلام کرد که تی.وی.6 نباید توقیف شود. در همین‌حال، ریچارد بوچر، سخنگوی وزارت خارجه امریکا نیز نارضایتی دولت متبوعش را از این اقدام روسیه آشکارا بیان کرد.9 به رغم این مخالفتها، کرملین بقای تی.وی.6 را به اخراج الیگارشهایی چون گوزینسکی و برزوفسکی از آن و به مالکیت دولت درآمدن کنترل شبکه مزبور مشروط کرد. هرچند با تحقق نیافتن این شروط، مسئولان تی.وی.6 در 22 ژانویه 2002 پایان حیات شبکه را اعلام کردند، اما چندی نگذشت که کایزلف( ) نفر سوم تشکیلات ان.تی.وی و تی.وی.6 که روابط بهتری با کرملین داشت، تصمیم گرفت با تشکیل کنسرسیومی موسوم به مدیا سسیوم( ) متشکل از برخی شرکتها و مدیران دولتی بالاخره شرایط دولت را بپذیرد. جالب اینجاست که یوکنی پریما‌کوف نیز چندی بعد به این کنسرسیوم ملحق شد. سرانجام در یکم ژوئن 2002، تی.وی.اس.( ) با مالکیت مدیا سسیوم پخش برنامه‌های خود را در کانال 6 آغاز کرد.10 نتیجه پس از حملات تروریستی 11 سپتامبر 2001، ولادیمیر پوتین فرصت را غنیمت شمرد تا با اعلام آمادگی کشور خود برای مبارزه با تروریسم، روند ‌همگرایی روسیه با جامعه غرب به ویژه ایالات متحده امریکا را شدت بخشد. نکته جالب توجه در اینجا جهت‌گیری غرب‌گرایانه پوتین در سیاست خارجی است که چندان با تدابیر وی در سیاست داخلی همساز و هماهنگ نبود. به عبارت دیگر، پوتین همزمان با آغاز دوران ریاست‌جمهوری خود تلاش کرد تا با اقتدار کامل در کشور تا آنجا که ممکن است از تقویت نهادهای دموکراتیک در روسیه جلوگیری نماید. از نظر پوتین، پویشهای دموکراتیک درون جامعه روسیه مانع از پیشبرد پیروز‌مندانه سیاست خارجی غرب‌گرایانه وی بود. او بر این باور است که وجود رسانه‌های مستقل از نظارت و کنترل دولت، آزادی عمل وی را در هدایت سیاست خارجی روسیه به ویژه در تنظیم روابط این کشور نسبت به اروپا و ایالات متحده امریکا سلب می‌نماید. اینکه روسیه پس از رویدادهای تروریستی 11 سپتامبر به راحتی به نیروهای نظامی ایالات متحده امریکا اجازه داد تا جهت سرنگون‌ ساختن رژیم طالبان وارد خاک برخی کشورهای آسیای مرکزی همچون ازبکستان، تاجیکستان و ترکمنستان گردند و حتی از همکاریهای اطلاعاتی مسکو نیز بهره برند نمی‌تواند بی‌ارتباط با شرایط حاکم بر سیاست داخلی این کشور باشد. اهمیت این نکته زمانی واضح‌تر می‌شود که دریابیم آسیای مرکزی و قفقاز در طول دوران جنگ سرد و در دهه 1990 حیاط خلوت روسیه به شمار می‌آمده و امریکا همواره این منطقه را حوزه نفوذ انحصاری این کشور پذیرفته بود، حال‌ این که چگونه این اقدام پوتین ـ که کاملاً برای همگرایی با ایالات متحده امریکا ارزیابی می‌شود ـ با مخالفت جدی داخلی روبه‌رو نشد، پرسشی است که بخش مهمی از پاسخ آن به اقدامات وی در مدیریت رسانه‌ای و نیز مهار دومای دولتی و شورای فدرال این کشور بر می‌گردد. در حقیقت، پوتین برخلاف یلتسین که از وجود نظام رسانه‌ای مستقل استقبال می‌کرد، هرگز حاضر نشد سیاستهای سلف خود را در پیش گیرد. وی با از صحنه خارج کردن الیگارشهایی همچون گوزینسکی و برزوفسکی و دولتی کردن شبکه‌‌های خصوصی و پرطرفداری نظیر ان.تی.وی و تی.وی.6 مانع از آن شد که نظام رسانه‌ای کشور، افکار عمومی را علیه سیاستهایش به ویژه در عرصه سیاست خارجی بسیج نماید. هم اکنون سرمایه اصلی ولادیمیر پوتین در پیشبرد سیاست امنیتی و خارجی خود، حمایت مردم روسیه است. سرمایه‌ای که منجر به انتخاب مجدد وی به عنوان رئیس‌جمهور روسیه شد. بی‌شک، بخش مهمی از این دستاورد مرهون مدیریت رسانه‌ای وی می‌باشد. انتخاب مجدد وی نشان داد که در فرهنگ سیاسی کنونی روسیه مفاهیمی چون نظم، انتظام، اقتدار و ثبات بهایی بیشتر از دموکراسی، آزادی بیان، آزادی رسانه‌ها و ... دارند، مادام که پوتین بتواند این سرمایه را حفظ نماید، ضریب موفقیت وی نیز در عرصه سیاست خارجی، موضوعی که اولویت نخست را در دستور کار او دارد، افزایش خواهد یافت. با این همه، نباید فراموش کرد که این شگرد پوتینی ممکن است با تحدید آزادی بیان و جلوگیری از تشکیل نظامهای رسانه‌ای مستقل، آسیبها و تبعات نامطلوبی را برای آینده روسیه به دنبال داشته باشد. از همین روی هرچند سیاست رسانه‌ای پوتین در کوتاه‌مدت می‌تواند تأمین‌کننده بخشی از منافع ملی روسیه باشد، اما در درازمدت، تداوم این سیاست، چشم‌انداز ناخوشایندی را پیش روی او قرار می‌دهد.یادداشت 1- Michael Mc Faul, Russia’s 1996 Presidential Election: The End of polarized politics (Stan ford: Hoover Institution press,1997). 2- Floriana Fossato, “Russia: Changes Sweep Through Two Tv Networks”, REF/RL, November, 1997. 3- Anatol Lieven, “Chechnya: Tombstone of Russian power (New Haven, Conn: Yale university press, 1998). 4- Mc Faul, Ibid. 5- برای دستیابی به متن کامل این سخنرانی که در 10 مارس 2000 ارائه گردید، مراجعه کنید به آدرس اینترنتی: www.president.kremlin.ru 6- Charis Renaud, “Finance and Strategic Director. Media – Most”, NTV Had No Financial Crisis” . Wall Street Journal Europe, April 30,2001. 7- Masha Lipman and Micheal Mc Faul, “putin and the Media”, in Dale R.Herspring, ced), “putin’s Russia” (New York: Rowman & Littlefield publisher, JNC, 2003) P.71. 8- Ibid. 74. 9- “Russian Tv station Ordered to Close”, Associated press. January 11. 2002. 10- Michael McFaul, “Putin’s Risky westward Turn”, Christian Science Monitor, November 9,2001.



    مقالات مجله
    نام منبع: داوود کیانی
    شماره مطلب: 2159
    دفعات دیده شده: ۲۲۰۸ | آخرین مشاهده: ۱ هفته پیش