Sorry! your web browser is not supported;

Please use last version of the modern browsers:

متاسفانه، مروگر شما خیلی قدیمی است و توسط این سایت پشتیبانی نمی‌شود؛

لطفا از جدیدترین نسخه مرورگرهای مدرن استفاده کنید:

للأسف ، متصفحك قديم جدًا ولا يدعمه هذا الموقع ؛

الرجاء استخدام أحدث إصدار من المتصفحات الحديثة:



Chrome 96+ | Firefox 96+
عملیات روانی
  • عملیات روانی نومحافظه کاران امریکا بر ضد جمهوری اسلامی ایران عملیات روانی نومحافظه کاران امریکا بر ضد جمهوری اسلامی ایران
    پنج‌شنبه ۱ آبان ۱۳۸۲ ساعت ۱۲:۰۰

    عملیات روانی نومحافظه‌کاران امریکا بر ضد جمهوری اسلامی ایرانمحمدرضا قائدیاشاره حادثه 11 سپتامبر نقطه عطفی در استراتژی امریکاست. در این حادثه موج گسترده سخنان تند و افراطی برخی سیاستمداران امریکایی را بر ضد برخی کشورها ـ از جمله جمهوری اسلامی ایران ـ شاهد بودیم. در این مقاله، نویسنده به تشریح دیدگاه‌های نومحافظه‌کاران امریکا در مورد ایران می‌پردازد و تأثیر لابی صهیونیستی را در پرورش و گسترش این دیدگاه‌ها مورد مطالعه قرار می‌دهد. م

    عملیات روانی نومحافظه‌کاران امریکا بر ضد جمهوری اسلامی ایرانمحمدرضا قائدیاشاره حادثه 11 سپتامبر نقطه عطفی در استراتژی امریکاست. در این حادثه موج گسترده سخنان تند و افراطی برخی سیاستمداران امریکایی را بر ضد برخی کشورها ـ از جمله جمهوری اسلامی ایران ـ شاهد بودیم. در این مقاله، نویسنده به تشریح دیدگاه‌های نومحافظه‌کاران امریکا در مورد ایران می‌پردازد و تأثیر لابی صهیونیستی را در پرورش و گسترش این دیدگاه‌ها مورد مطالعه قرار می‌دهد. مقدمه پس از وقوع حمله به برجهای دوقلوی شهر نیویورک امریکا در 11 سپتامبر سال 2001 میلادی، شکل‌گیری موج گسترده سخنان تند و افراطی برخی گروه‌های متنفذ و نیز سیاستمداران امریکایی را بر ضد برخی کشورها از جمله جمهوری اسلامی ایران شاهد بودیم. از جمله این گروه‌ها که در دستگاه دیپلماسی ایالات متحده نیز نفوذ دارند، نومحافظه‌کاران( ) هستند. این اشخاص که بیشتر، خط‌مشی سخت‌افزاری را در عرصه نظام بین‌الملل برای دولت امریکا (برای مقابله با کشورهای به اصطلاح شرور از نظر آنها) تجویز می‌کنند، معتقدند که 11 سپتامبر بهترین فرصت را برای ایالات متحده فراهم کرد تا هژمونی و سلطه خود را بر جهان حاکم کند و نظام بین‌الملل را بر پایه ساختار تک قطبی، سامان دهد. این افراد که به گروه محافظه‌کاران نو شهرت دارند، از 11 سپتامبر به عنوان یک فرصت بزرگ یاد می‌کنند و معتقدند که پس از فروپاشی نظام شوروی، اسلام سیاسی بزرگ‌ترین خطر و رقیب برای ایالات متحده محسوب می‌شود. به نظر آنها، جمهوری اسلامی ایران، نماینده برجسته تفکر اسلام سیاسی است، لذا از دیدگاه آنها باید ماهیت رژیم ایران یا حکومت آن تغییر یابد. نگرش محافظه‌کاران نو را نسبت به جمهوری اسلامی ایران، در سخنان مایکل لدین، سناتور سام براوبک و … می‌توان به خوبی دریافت. به طور خلاصه، نگرش محافظه‌کاران نو نسبت به جمهوری اسلامی ایران، تغییر ماهیت حکومت و یا سرنگونی آن حکومت است. آنها معتقدند در این راستا می‌بایست فشارهای مستمری را بر جمهوری اسلامی وارد کرد و نوعی عملیات روانی گسترده بر ضد این کشور به راه انداخت. هر چند در ابتدا از سوی برخی محافظه‌کاران نو (نئوکانها)، حمله نظامی به ایران به عنوان بهترین راهکار به دولت بوش پسر تجویز می‌شد، اما با ناکامی‌های آنها در افغانستان و عراق، این اندیشه، به شدت مقبولیت خود را از دست داده و تشدید عملیات روانی بر ضد این کشور محور اصلی سیاسی آنان شده است. اتهاماتی از قبیل دستیابی به سلاحهای کشتار جمعی، تلاش جهت دستیابی به بمب اتمی و تسلیحات هسته‌ای، همکاری با القاعده و پذیرفتن آنها در ایران، دخالت در اوضاع افغانستان و عراق، نقض حقوق بشر و … از جمله مواردی است که در این راستا به جمهوری اسلامی ایران نسبت داده می‌شود. اندیشه‌های سیاسی محافظه‌کاران نو نومحافظه‌کاران که در امریکا از آنها به عنوان گروه بازها یا عقابها نام برده می‌شود، معتقدند؛ دنیا دو راه بیشتر ندارد، یا زیر سلطه کامل امریکا قرار خواهد گرفت و یا دچار هرج و مرج و آشوب خواهد شد. ارزشهای جهانی در نظر این گروه همان منافع امریکاست و باید برای حفظ این منافع از آن ارزشها دفاع کرد. به نظر این گروه، سیاستهای کلینتون، کارتر و امثال آنها یا شیوه‌های دیپلماتیک کسانی چون کسینجر، فقط به اتلاف وقت می‌انجامد و نمی‌تواند منافع امریکا را حفظ کند. در مقابل، سیاست افرادی چون ریگان که زمان را از دست نمی‌داد و با هر وسیله‌ای ـ حتی جنگ ـ از منافع امریکا دفاع می‌کرد، قابل پیروی است. جهان چند قطبی در نگاه این افراد جایگاهی ندارد و ارزشهای بین‌المللی نیز بی‌معناست. در یک سوی این تقابل دو قطبی، امریکا با ارزشهای جهانی و در دیگر سو، جهانی خطرناک و فاسد قرار گرفته است. در نگاه دوگانه این گروه، همه چیز به دو بخش خیر و شر تقسیم می‌شود. به نظر آنان، زمانی که واشنگتن سمبل و نمونه خیر مطلق است سوی دیگر آن شر مطلق است و این الگوی دوگانه یا دوقطبی نسبیت بردار نیست. به اعتقاد آنها، وضع کنونی قابل دوام نیست و اگر امریکا نجنبد، غافلگیر می‌شود. این گروه معتقدند که حادثه 11 سپتامبر بهترین فرصت را فراهم کرد تا ایده‌های آنان شکوفا و پذیرفته شود. در واقع، پیش از 11 سپتامبر از این گروه به عنوان محققانی تندرو یاد می‌شد که کمتر کسی به آنها می‌پرداخت. ملت امریکا از نظر این گروه، ملتی استثنایی است و رسالت تاریخی دارد. رسالت این ملت، تحقق بخشیدن به سیطره خیر در جهان است. آنان معتقدند که برای تحقق این امر، باید سه اقدام مهم انجام داد: 1) تسلیح دوباره امریکا؛ 2) جلوگیری از رقابت دیگر کشورها با امریکا با مقابله با آنان؛ و 3) شکار رژیمهای دیکتاتوری در جهان. نومحافظه‌کاران، اصولاً به فرهنگ مدارا اعتقادی ندارد و معتقدند که بهترین واکنش در برابر اشرار، کوبیدن آنهاست و به جای نوازش دیو باید آن را نابود کرد. از نظر این گروه، سازمان مللی که صرفاً به اقدامات نوع دوستانه‌ای چون صلیب سرخ بپردازد، برای امریکا قابل قبول خواهد بود و قدرت و توان شورای امنیت آن نیز اندک اندک باید رنگ ببازد، اصولاً از نظر این گروه، شورای امنیت، دلیل وجودی ندارد، چین از نظر آنان عضو دیکتاتور شورای امنیت است، روسیه خود مسئله‌دار است و فرانسه نیز قادر به پاسخگویی مشکلات بزرگ جهانی نیست. آنان معتقدند: «سازمان ملل، مترسکی است که در دنیای امروز نمی‌تواند نقش مؤثری داشته باشد، همان گونه که در ماجرای رواندا یا بالکان که در آنها نتوانست نقشی ایفا کند. پس باید هرچه زودتر از دست سازمان ملل راحت شد». به نظر آنان برای سازمانهای بین‌المللی باید تعریف دیگری قائل شد، جهان امروز، جهان دیروز نیست و باید سازمانهایی بر آن حاکم شوند که کارکرد آنها بتواند با شرایط نوین جهان منطبق باشد و این، البته مستلزم زمان و کار زیادی است. آنها، فرانسویان را نماینده نظم قدیم جهان می‌دانند و توصیه می‌کنند تا شیراک نیز نظم نوین جهان را به رسمیت شناسد و آن را درک کند. محافظه‌کاران جدید، تز پاریس در دفاع از دنیای چندقطبی را به ریشخند گرفته و با استهزا می‌پرسند که فرانسه کدام دنیای چندقطبی را مدنظر دارد؟ بسیاری از اعضای گروه نومحافظه‌کاران، یهودی هستند و به نظر می‌رسد دفاع از منافع رژیم اشغالگر قدس، اولین وظیفه این گروه کوچک، ولی پر قدرت، باشد. بر این اساس، در تعبیر مختصرتر، برجسته‌ترین اندیشه‌های محافظه‌کاران به قرار زیر است: 1) جهان چندقطبی در نگاه این افراد جایگاهی ندارد و ارزشهای بین‌المللی نیز نمی‌تواند مفهومی داشته باشد. از نظر آنها، واشنگتن، نمونه و سمبل خیر مطلق است و بایستی آن خیر بر کل جهان سلطه یابد؛ 2) آنها معتقدند به یک سیاست خارجی فعال، مداخله‌گرا و یک‌جانبه‌نگر( ) هستند (با هدف گسترش قدرت امریکا و تضعیف رقبای احتمالی در سراسر جهان و تقویت متحدان به ویژه اسرائیل و برخورد نظامی با دشمنان و تشکیل امپراتوری امریکایی)؛ 3) معتقد به تقسیم جهان به دو قطب شر و خیر یا سیاه و سفید یا متمدن و غیرمتمدن هستند و بر این باورند که هزینه جنگیدن بر ضد شر به مراتب کمتر از عدم مقابله با آن است؛ 4) از نظر آنها چانه‌زنی با تروریسم و کشورهای شرور، ناکارآمد و بازدارندگی، بی‌معنی است، لذا بهترین شیوه، اقدام غافلگیرانه و پیش‌دستی است؛ و 5) در تلاشند که از حیث نظری، اسلام را جایگزین خطر شوروی کنند، از این رو ایران را کانون تولید و رواج شر دانسته و ترکیه را به عنوان الگوی جهان اسلام معرفی می‌کنند. بر این اساس، وجود رژیم اشغالگر قدس را برای مهار کشورهای اسلامی ضروری می‌دانند. نگرش نومحافظه‌کاران درباره اسلام به اعتقاد گروه، دمکراسی امریکایی که معادل خیر مطلق! محسوب می‌شود، همیشه در معرض آسیب و حمله است. از دیدگاه آنها زمانی، اتحاد جماهیر شوروی دشمن این خیر محسوب می‌شد و امروز، اسلام بنیادگرا و فردا ممکن است اروپای غربی قدرتمند، اساس این خیر را مورد تهدید قرار دهد. پس از حادثه 11 سپتامبر 2001 میلادی، اسلام مبارزه‌جو در نظر این گروه جایگزین شوروی سابق شده است. این گروه، تعبیر و اصطلاح اسلام مبارزه‌جو را بر واژه تروریسم ترجیح می‌دهد. کوهن از محافظه‌کارانی است که در حوزه راهبردهای نظامی استاد شناخته شده است. او برای اولین بار پس از حادثه 11 سپتامبر، عبارت جنگ جهانی چهارم را به کار برد. به نظر وی جنگ جهانی سوم، همان جنگ سرد است که با پیروزی امریکا پایان یافت و جنگ جهانی چهارم، جنگ امریکا و متحدان آن با اسلام است. این جنگ که همان جنگ ادیان است، در واقع دورنمایی هانتیگتونی از فردای جهان را تصویر می‌کند. هانتینگتون در جدیدترین مقاله خود با عنوان عصر جنگهای مسلمانان ممعتقد است در حال حاضر، رستاخیز بیداری اسلامی شکل گرفته و اسلام، بزرگ‌ترین خطر برای تمدن غرب، محسوب می‌شود. در نظر افرادی همچون وولسی رئیس پیشین سازمان سیا که به این گروه تعلق دارد، نیز جنگ جهانی چهارم با جنگ عراق شروع شده و در واقع تسخیر بغداد، آغازی بر این سلسله درگیریها در جنگ جهانی چهارم است. به اعتقاد وی، در این جنگ، برخی نظامهای عربی باید در منطقه خشکانید تا اسلام نتواند در آنها مجال رشد و نمو بیابد. در این میان، عراق نه بدترین نظام بود و نه بیشترین حمایت را از تروریسم به عمل آورده است، فقط عراق، ساده‌ترین هدف بود. به همین دلیل، از دیدگاه نومحافظه‌کاران، در جنگ جهانی چهارم، مبارزه با اسلام در بالاترین نقطه فهرست اهداف آنان، قرار خواهد گرفت. دیدگاه‌های مایکل لدین( ) مایکل لدین با درجه دکترای تاریخ فلسفه از دانشگاه ویسکانسین، کرسی استادی مبحث آزادی( ) را در مؤسسه امریکن اینتر پرایز( ) دارد. وی کارمند سابق پنتاگون، وزارت امور خارجه و شورای امنیت ملی امریکا بود و به عنوان همکار رابرت مک فارلین رئیس شورای امنیت ملی، در ماجرای معروف به ایران گیت درگیر شده بود؛ ماجرایی که او در کتاب مأموریت خطرناک: روایت یک خودی از ماجرای ایران ـ گیت شرح داده است. تأثیرگذارترین کتاب او در سال 2002 با نام جنگ بر علیه فرماندهان ترور: چرا اتفاق افتاد، اکنون در چه موقعیتی هستیم. چگونه پیروز خواهیم شد، است. مایکل لدین در کابینه ریگان یکی از مشاوران الیورنورس( ) در شورای امنیت ملی امریکا بود که در قضیه ایران ـ گیت نیز مدتی تحت بازجویی قرار گرفت. نظرگاه‌های لدین، همه روزه از سوی دیک چنی، دونالد رامسفلد و پل ولفوویتز تکرار می‌شوند. دیدگاه‌های وی چگونگی تغییر فلسفه حاکم بر سیاست خارجی امریکا پس از حادثه 11 سپتامبر 2001 را تبیین می‌کند. او اعتقاد دارد که در پروژه گسترش دموکراسی، خشونت سرنوشت آشکار امریکاست. مایل لدین که جزو گروه نومحافظه‌کاران (بازها یا عقابها) محسوب می‌شود، مشی سخت‌افزاری و برخوردهای خشن را در مقابل دولتهایی که با امریکا همراه نیستند، تجویز می‌کند. لدین خواهان تغییر رژیمهای پیرامون عراق است. وی در گردهمایی سیاسی مربوط به مؤسسه یهودی امور امنیت ملی( ) در سخنرانی خود با عنوان زمان توجه به ایران، مادر تروریسم، اعلام کرد: «زمان برای دیپلماسی به پایان رسیده است. اکنون نوبت ایران آزاد، سوریه آزاد و لبنان آزاد است». وی اخیراً با همراهی گروهی دیگر از محافظه‌کاران، مرکز دموکراسی در ایران( ) را تأسیس کرده، مرکزی که فعالیتهایش بر روی تغییر رژیم در ایران متمرکز شده است. لدین که در فرهنگ سیاسی امروز امریکا، توسط روشنفکران آزاداندیش به عالیجناب سیاه‌پوش( ) معروف است، در کنفرانس آینده ایران، دموکراسی و جنگ علیه تروریسم در ششم مه 2003 در واشنگتن دی سی، سخنانش را با این جمله شروع کرد: « دولت حاکم بر ایران این روزها آخرین مراحل حاکمیت خود را تجربه می‌کند». مایکل لدین در مصاحبه با رادیو فردا می‌گوید: «امریکا روی عناصر اصلاح‌طلب ایران هم حساب نمی‌کند. سیاست امریکا، حمایت از مردم ایران و محکوم کردن رژیم ایران است. پرزیدنت بوش، رژیم ایران را در مرکز محور شرارت ـ که ما بر ضد آن اعلام جنگ داده‌ایم ـ قرار داده است. می‌توان گفت، رئیس جمهوری امریکا اعلام کرده است که بین امریکا و رژیم ایران حالت جنگی وجود دارد». وی می‌افزاید: «امریکا دیگر روی عناصر اصلاح‌طلب ایران حساب نمی‌کند زیرا فکر نمی‌کند آنها بتوانند اصلاحاتی واقعی در ایران به وجود بیاورند». از نظر لدین، حمایت از دانشجویان و تقویت ایستگاههای رادیویی و تلویزیونی اپوزیسیون خارج کشور و فشار به حکومت ایران در راستای عدم دستیابی به فناوری هسته‌ای باید در دستور کار دولت بوش قرار گیرد. مایکل لدین می‌افزاید: «ایالات متحده از مردم ایران پشتیبانی می‌کند و امیدوار است شاهد تغییری واقعی در دولت ایران باشد». از نظر لدین: «تا زمانی که رژیم کاملاً سقوط نکرده، نمی‌توان گفت امریکا به اندازه کافی کمک کرده است. مطمئنم با گذشت زمان، بیشتر و بیشتر کمک خواهیم کرد». وی می‌گوید: «امریکا قصد حمله نظامی به ایران را ندارد و هر کس چنین حرفی را بزند گمراه شده است». لدین معتقد است: «تحولات ایران در هیچ یک از رسانه‌های غربی به اندازه کافی پوشش داده نمی‌شود. حتی روزنامه‌های عمده ما مانند واشنگتن پست، نیویورک تایمز و وال استریت ژورنال، آنچه را که در ایران می‌گذرد با ذکر جزئیات کافی پوشش نمی‌دهد». وی می‌گوید: «اگر من یک روزنامه‌نگار به ایران پوشش خبری بیشتری می‌دادم زیرا فکر می‌کنم آنچه در ایران می‌گذرد، از مهم‌ترین تحولات جهان است». لدین در 6 مه 2003 در مجله تورنتو گلوب اند میل نوشت: «من کسی را نمی‌شناسم که بخواهد جنگ با ایران و سوریه را شروع کند ولی فکر می‌کنم اکنون نشانه‌های روشنی وجود دارد که ما باید در برابر آنها از خودمان دفاع کنیم». حملات لدین به سیا و وزارت امورخارجه، نقش بسزایی در کنار گذشته شدن این دو سازمان از فرایند تصمیم‌گیری در مورد عراق ایفا کرد. او سازمان سیا را به خاطر کلی‌گویی درباره شواهدی که می‌تواند منجر به محکوم کردن دشمنان امریکا و توجیه عملیات نظامی شود، مورد انتقاد قرار می‌دهد. حملات او به ایران، به دولت بوش کمک کرد تا از هر گونه نزدیکی با تهران اجتناب کند. دیدگاه‌های سناتور سام براون بک سام براون که در دومین دوره نمایندگی‌اش را از کانزاس می‌گذارند؛ عضو کمیته روابط خارجی سنا می‌باشد. وی در کنفرانس آینده ایران در ششم مه 2003 میلادی جملات خود را این گونه شروع کرد: «ایران بزرگ‌ترین منبع تروریسم و در ضمن تنها و بزرگ‌ترین شانس برای انقلاب دموکراتیک مسالمت‌آمیز است». وی با محکوم کردن اصلاح‌طلبان در ایران، آنان را به حمایت از تروریسم و تضییع حقوق بشر متهم کرد. او همچنین اظهار داشت که اکثریت بزرگ ایرانیها طرفدار امریکا هستند! او به شدت از هر نوع ابتکار دولت امریکا برای بازکردن باب گفت و گو با ایران مخالفت کرد و اضافه نمود که مردم ایران می‌خواهند آزاد شوند و امریکا باید از این خواست ایرانیها حمایت کند. او از قانون دموکراسی ایران( ) سخن گفت که سلطنت‌طلبان ایرانی و کمیته امور عمومی امریکا ـ اسرائیل (آیپک)( ) به شدت در به تصویب رساندن آن فعال بودند و از آن حمایت می‌کردند. وی از دو قانونی که خود او هم در تهیه آن نقش داشت حرف زد. یکی از آنها، قطعنامه 82 سنا و دیگری متمم آن یعنی قانون دموکراسی ایران( ) بود که به موجب آن، از طریق وزارت امور خارجه امریکا بودجه‌ای پنجاه میلیون دلاری در اختیار بنیاد دموکراسی ایران گذاشته می‌شود که از محل آن برای سازماندهی ایرانیهای فعال مقیم امریکا در راستای دموکراسی در ایران هزینه خواهد شد. افزون بر این، از محل این اعتبار، به بنگاههای سخن پراکنی مانند رادیو فردا و چاپ و ترجمه کتب به زبان فارسی و نیز به تلویزیون سلطنت‌طلبان در لس‌آنجلس کمکهای مالی خواهد شد. نگرش محافظه‌کاران نو پیرامون نوع برخورد با جمهوری اسلامی ایران هر چند نگرش محافظه‌کاران نو و بازهای واشنگتن نسبت به جمهوری اسلامی ایران تا حد خواستن سرنگونی و تغییر رژیم در ایران خصمانه است، اما نسبت به شیوه‌ها و راهکارهای تحقق آن، برداشتهای مختلفی دارند. لابی صهیونیسم (هچون مؤسسه اپیک) و سلطنت‌طلبان ایرانی، از جمله گروههایی که گرایش بسیار نزدیکی با نومحافظه‌کاران در رابطه با ایران دارند و خواهان تغییر رژیم ایران از راههای سیاسی و حتی از طریق پنهانی هستند. به نظر می‌رسد دو گروه یاد شده، محرکه‌های تأثیرگذار و اثربخش بر تفکرات نئوکانها در خصوص ایران محسوب می‌شوند. پویا دیانیم رئیس کمیته امور اجتماعی یهودیان ایرانی مقیم لس‌آنجلس که خود از طرفداران سیاست نومحافظه‌کاران در مورد ایران است می‌گوید: «به منظور تقویت حمایت از سیاست تغییر رژیم در ایران، میان بازهای دولت بوش، گروههای یهودی و حامیان ایرانی رضا پهلوی معاهده‌ای بسته شده است». رضا پهلوی، فرزند شاه سابق و فراری ایران در تلاش است تا محبوبیتی را که احمد چلبی رئیس کنگره ملی عراق نزد نومحافظه‌کاران امریکایی بدست آورده است، وی نیز کسب کند. او برای نزدیکی خود با محافظه‌کاران نو، از کاتالیزور یهودیان استفاده کرده است. رضا پهلوی مثل احمد چلبی روابط خوبی با یهودیان دارد. وی در شورای مؤسسه یهودی امور امنیت ملی که نهادی یهودی و افراطی است، در لس‌آنجلس سخنرانی کرد و با رهبران محلی جامعه یهودیان دیدار نمود. ویلیام کریستول سردبیر هفته‌نامه ویکلی استاندارد و پیش قراول سیاست تهاجمی در رابطه ایران در سرمقاله شماره 12 ماه مه 2003 از اقدامات پنهان و سایر تمهیدات ماهرانه برای اجرای پروژه تغییر رژیم ایران صحبت کرد. سناتور جمهوری‌خواه، سام براون بک از ایالات کانزاس نیز طرحی را مبنی بر اختصاص کمک پنجاه میلیون دلاری برای تقویت فرستنده‌های رادیویی و تلویزیونی مخالفان ایرانی، مستقر در لس‌آنجلس پیشنهاد کرده است. این فرستنده‌ها عمدتاً از بازگشت رژیم سلطنتی به ایران و نیز از گروههای به اصطلاح مدافع حقوق بشر و دموکراسی! در ایران حمایت می‌کنند. طرفداران پسر شاه، رضا پهلوی و نیز گروه اصلی لابی طرفدار اسرائیل به نام کمیته امور عمومی امریکاییان اسرائیلی (آیپک)، هر دو از اصلاحیه سناتور سام براون بک که به قانون دموکراسی برای ایران معروف شده حمایت کرده‌اند. ربکا دانیار سخنگوی آیپک می‌گوید: «ما از کوششهایی حمایت می‌کنیم که مردم ایران را به قطع روابط با تروریسم تشویق می‌کند و می‌کوشد تا تجهیز به سلاح هسته‌ای را ناکام بگذارد». مایکل لدین، از نومحافظه‌کاران، یکی از حامیان سرشناس و کلیدی رضا پهلوی است که در میان محافل امریکاییان ایرانی (اپوزیسیون) محبوبیت بسیار دارد. لدین در مقالات و سخنرانیهای متعدد استدلال می‌کند که رژیم فعلی ایران در حال فروپاشی است و زمان آن فرا رسیده که واشنگتن برای یکسره شدن کار فشار بیاورد. وی که برای یک اجتماع سلطنت‌طلبان در لس‌آنجلس سخنرانی می‌کرد در قسمت پرسش و پاسخ تأکید کرد که با بیست میلیون دلار می‌توان ایران را آزاد ساخت و ادعا کرد که وی کسی است که می‌داند بهترین راه مصرف این پول کدام است. لدین که در ماجرای ایران ـ گیت هم شرکت داشته است، از توضیح بیشتر، خودداری کرد. وقتی درباره امکان اقدام پنهانی سؤال شد، وی در یک کلمه گفت: ممکن است.



    مقالات مجله
    نام منبع: محمد رضا قائدی
    شماره مطلب: 2127
    دفعات دیده شده: ۱۹۷۶ | آخرین مشاهده: ۱ هفته پیش