Sorry! your web browser is not supported;

Please use last version of the modern browsers:

متاسفانه، مروگر شما خیلی قدیمی است و توسط این سایت پشتیبانی نمی‌شود؛

لطفا از جدیدترین نسخه مرورگرهای مدرن استفاده کنید:

للأسف ، متصفحك قديم جدًا ولا يدعمه هذا الموقع ؛

الرجاء استخدام أحدث إصدار من المتصفحات الحديثة:



Chrome 96+ | Firefox 96+
عملیات روانی
  • عملیات روانی در عملیاتهای سپر صحرا و طوفان صحرا عملیات روانی در عملیاتهای سپر صحرا و طوفان صحرا
    چهارشنبه ۱ مرداد ۱۳۸۲ ساعت ۱۲:۰۰

    عملیات روانی در عملیات‌های سپر صحرا و طوفان صحرا فرانک ال گلداشتاین ـ دانیل دبلیو کوبویتز گروه ترجمه فصلنامه عملیات روانی فهم و درک نقش عملیات‌های روانی در جنگ دوم خلیج فارس مستلزم نگاهی عمیق‌تر به تأثیرات این عملیات‌ها در درگیری‌های نظامی است. در شناخت عملیات‌های روانی، ما باید این عملیات‌ها را در محدوده زمان و به ویژه در ترتیب وقایعی که به عملیات‌های طوفان صحرا و سپر صحرا منتهی شد، ارزیابی کنیم. هنگامی که صدام حسین به تقویت نیروه

    عملیات روانی در عملیات‌های سپر صحرا و طوفان صحرا فرانک ال گلداشتاین ـ دانیل دبلیو کوبویتز گروه ترجمه فصلنامه عملیات روانی فهم و درک نقش عملیات‌های روانی در جنگ دوم خلیج فارس مستلزم نگاهی عمیق‌تر به تأثیرات این عملیات‌ها در درگیری‌های نظامی است. در شناخت عملیات‌های روانی، ما باید این عملیات‌ها را در محدوده زمان و به ویژه در ترتیب وقایعی که به عملیات‌های طوفان صحرا و سپر صحرا منتهی شد، ارزیابی کنیم. هنگامی که صدام حسین به تقویت نیروهای نظامی خود در مرز کویت اقدام کرد، سازمان ملل نسبت به این امر عکس‌العمل نشان داد و در طی 13 قطع‌نامه از عراق خواست از تجاوز خود دست بردارد. و نیروهای خود را از کویت خارج کند، از این رو، اولتیماتوم و تحریم‌های اقتصادی و سیاسی علیه عراق اعمال کرد. کشورهای عضو ائتلاف ـ امریکا، مصر، انگلستان، فرانسه، ایتالیا، عربستان سعودی و کویت ـ به استقرار نیرو یا تجهیزات بر علیه این کشور اقدام کردند. تقریباً و به طور عملی دنیای غرب و بیشتر ملل عرب با عراق مخالف بودند. امریکاییان در داخل کشور به طور قاطع از اقدامات رئیس جمهور حمایت کردند (بر خلاف شرایط داخلی در خلال جنگ ویتنام) حکومت ایالات متحده، ضمن عنوان کردن اهداف و سیاست‌های خود، از طریق گسترش مذاکرات و مناظرات سریع، کامل و عمومی با مشارکت قوای مجریه، مقننه و حتی قوه قضاییه آن را تکمیل کرد. قوه قضاییه حتی مخالف چالش‌های قانونی مغایر با سیاست‌های ارایه شده بود. یک نیروی جدید (رسانه‌های الکترونیکی خبری بین‌المللی) به عنصری اساسی در انجام موفقیت‌آمیز این جنگ تبدیل شد. به طور خاص، پوشش خبری شبکه کابلی سی.ان.ان قدرت پخش بین‌المللی را نشان داد و خود را به منزله وسیله‌ای برای کمک یا جلوگیری از طرح‌های عملیات روانی عراق مطرح کرد. در عرف سنتی رسانه‌های واقعی، ارسال انبوه گزارش‌های واقعی به مخاطبان آگاه اجازه داد تا طرح‌ها و رفتارهای صدام را به صورت کامل ارزیابی کنند. سیستم تبلیغاتی عراق هرمی شکل بود و صدام حسین در رأس آن قرار داشت. کنترل این سیستم از رأس هرم صورت می‌گرفت و این، در حالی بود که قاعده هرم، خروجی‌های بسیاری به صورت آشکار و پنهان داشت. تبلیغات این کشور از سوی وزارت فرهنگ و اطلاعات عراق تحت نظارت شدید حزب بعث، شورای فرماندهی انقلاب و شخص صدام حسین جریان می‌یافت. این سیستم با الگوبرداری از سیستم [تبلیغاتی] شوروی شکل می‌گرفت که به سیستم‌های تبلیغاتی دیگر دولت‌های توتالیتر شبیه بود. جنبه تعیین کننده تبلیغات عراق، استفاده از لغات و عبارات دینی بود. روش‌های تبلیغاتی این کشور طی این بحران همانند روشی بود که عراقی‌ها قبل از جنگ خلیج فارس به کار گرفتند. این جنگ تبلیغاتی بر نمادگرایی مذهبی، ملی‌گرایی عرب و تمجید از صدام حسین تأکید داشت. این موضوعات نمایان‌گر فرهنگ و سیاست‌های عراق و نشانگر توهم در طراحی عملیات روانی بود و بیش از آن که نشانگر ماهیت افرادی باشد که تحت تأثیر آن قرار می‌گیرند، مبتنی بر خصوصیات خود حکومت عراق بود. اهداف جنگ روانی عراق 1) توجیه تصرف کویت. 2) جلب حمایت توده‌های عرب. 3) دلسردکردن کشورها در تحریم اقتصادی سازمان ملل. 4) دلسردکردن و مانع شدن از تهاجم نظامی به عراق. موضوعات زیر دلیل اهداف مزبور بوده‌اند: الف) درخواست کمک نیروهای انقلابی کویت از عراق. ب) حمایت عراق از عرب‌های ستمدیده. ج) محروم ساختن مردم عراق از غذا و دارو به دست جهان غرب. د) عقب‌نشینی عراق از کویت در آینده‌ای نزدیک. سپس هدف پنجم (توجیه ادغام کویت به عنوان استان همیشگی عراق) مطرح شد. وزارت فرهنگ و اطلاعات، این موضوعات را برای پخش به خروجی‌های رسانه‌ای مختلف اعلام کرد. نتیجه این روش بسیار خوب بود، به طوری که این وزارت و حزب بعث را قادر ساخت روش‌های جنگ روانی را هماهنگ نمایند تا ملاک‌های جنگ روانی جاری را تحت تأثیر قرار دهند و به محض اعلام، به اجرای روش‌های جدیدی مبادرت کنند. برخی از این جنگ‌ها به طور گزینشی به منظور افزایش تأثیر و فشار بر هدف منتظر می‌شدند. دیگر روش‌های جنگ روانی تمام رسانه‌های ممکن را مورد استفاده قرار دادند تا اطمینان حاصل شود که انتشار با حداکثر قدرت و در کوتاه‌ترین مدت انجام می‌گیرد. محدودیت‌های اندکی بر نوع و محتوای تبلیغاتی عراق اعمال می‌شد. هیچ گاه اطلاعات متناقض یا اشتباه در عملیات‌ها دولت عراق را با اختلال مواجه نکرد و در صورت لزوم اسناد و مدارک به راحتی جعل می‌شد. در سیستم عملیات روانی عراق، محدودیت‌های اندکی بر تلاش‌هایی که به منظور پیشبرد اهداف عراق مورد استفاده قرار می‌گیرد، اعمال می‌شد. از این گذشته، عملیات‌های آنها از هیچ انسجام، منطق و شکل خاصی پیروی نمی‌کرد، انتقاد از بمباران نیروهای چندملیتی که در برخی مواقع، غیر دقیق بودند قابل پذیرش است ولی تأکید بر موضوع ویرانی به بار آمده از بمباران نیروهای چند ملیتی امر توجیه‌ناپذیر است. تا آنجا که به رسانه‌های گروهی عراق مربوط می‌شود، دقت بمباران‌های نیروهای چندملیتی تابعی از افزایش و بهبود تبلیغات عراق بود. استفاده صدام از عملیات روانی نتایج متفاوتی در بر داشت. وی از حملات موشکی علیه رژیم اشغال‌گر قدس و عربستان به عنوان حربه سیاسی استفاده کرد تا توجه متحدین و تلاش اصلی نظامی آنها را از میدان جنگ منحرف کند. تهدید همیشگی کلاهک‌های شیمیایی، عنصر اصلی طرح صدام بود. طبق نظر سپهبد تام کلی مدیر عملیات کمیته رؤسای ستاد مشترک موشک‌های اسکاد از اهمیت اندکی برخوردار بودند، ولی اثرات روانی و هیجانی فوق‌العاده‌ای داشتند. هر چند صدام رعب و وحشت را بین اسرائیلی‌ها و عربستانی‌ها و به طور کلی دلهره را بین متحدین به وجود آورده بود، ولی در نهایت، طرح او تحت‌الشعاع واقعیت نظامی قرار داشت. به هر تقدیر، ترکیبی از فناوری نظامی قدیمی عراق و سیاست هدف قرار دادن عربستان و اسرائیل باعث شد تا منابع متحدین از سایر اهداف به عملیات شکار موشک‌های اسکاد منحرف شود. صدام به هدف تاکتیکی خود دست یافت، اما، هدف استراتژیک وی با عکس‌العمل‌های دوگانه متحدین مواجه شد. عملیات‌های هوایی تاکتیکی نیروهای متحدین علیه موشک‌های اسکاد به رژیم اشغال‌گر قدس کمک کرد تا سیاست خویشتن‌داری خود را حفظ کنند و این در حالی بود که موفقیت فناوری موشک‌های پاتریوت مردم فلسطین اشغالی و عربستان را آرام کرد و شکست‌ناپذیری متحدین را بیشتر آشکار ساخت. عکس‌العمل نظامی تاکتیکی مبتنی بر توان و برتری نظامی، حربه سیاسی را که قلب متحدین را نشانه گرفته بود، کم‌اثر کرد. تلاش‌های عراق برای استفاده از تلویزیون‌های جهان غرب به عنوان دستگاه تقویت‌کننده برنامه‌های تبلیغاتی هر چند تا حدودی در جهان عرب مؤثر بود، اما برای متقاعد کردن بخش قابل توجهی از مخاطبان جهان با شکست مواجه شد، از جمله تأثیرات تلاش‌های مزبور، حضور شخص صدام در میان گروگان‌ها بود. وی تلاش کرد تا چنین وانمود کند که گروگان‌ها میهمان عراق هستند. اما اقدام صدام به دلیل عکس‌العمل منفی کاملاً طبیعی و خودجوش پسربچه‌ای انگلیسی که صدام سعی داشت به باور محبت و توجه خود متقاعد کند ناکام ماند. بدلیل تکرار صحنه‌های ساختگی در مورد گروگان‌ها، افکار عمومی جهان غرب به وضعیت واقعی گروگان‌ها معطوف شد و تلاش صدام برای استفاده از رسانه‌های غرب، به نتیجه و تأثیری کاملاً معکوس منتهی شد. گذشته از این، با افشا شدن تلاش‌های فریب‌کارانه صدام، اعتباری که صدام به دست آورده بود نیز به طور کامل از بین رفت. پخش برنامه‌های عراق نیز تأثیر خود را از دست داد. به عنوان مثال، صحنه‌های ویرانی ناشی از بمباران ساختمانی ناشناخته توسط عراقی‌ها که به صورت یک کارخانه شیر خشک نمایش داده شد، (آرم انگلیسی بر روی لباس‌های کارگران) به عنوان تبلیغی خام از سوی همگان رد شد. علائم مبهم بر روی لباس‌ها و رفتار محافظان عراقی که خبرنگاران رسانه‌ها را همراهی و دسترسی گزارش‌گران را به محل محدود می‌کردند، با ادعاهای عراق مغایرت داشت. هنگامی که تحلیل‌گران اطلاعاتی غرب اثبات کردند که خسارت بمباران به امکانات فرهنگی عراق در حقیقت به دست خود عراقی‌ها به بار آمده است، اندک اعتبار باقی‌مانده تبلیغاتی تلویزیون عراق نیز از بین رفت. (این بمباران بر اساس قوانین پذیرفته شده جنگ، غیرقانونی محسوب می‌شود.) هنوز بحث‌های چالش‌برانگیزی (به ویژه در بخش‌های خبری تلویزیون) مبنی بر عاقلانه بودن یا نبودن پخش برنامه‌های تلویزیونی سانسور شده و تحت فشار از پایتخت کشور دشمن مطرح است. پخش این گونه برنامه‌های تلویزیونی متولی تأثیرات تاکتیکی مثبت و منفی به همراه داشته است. مسئولان نیروهای متحدین با مشاهده تصاویری از بغداد یا قطع پخش برنامه‌های زنده از تلویزیون عراق می‌توانند به این نتیجه برسند که آیا به اهداف مورد نظر با کارآیی حمله شده است یا خیر. افزون بر این، نمایش خلبان‌های اسیرشده متحدین از تلویزیون در پیشبرد اهداف عراق نتیجه معکوس داشت؛ زیرا، این عملیات روانی به جای این که شرکای متحدین را به پذیرفتن شرایط صدام متقاعد کند، موجب شد مخاطبان جهانی این برنامه‌های نسبت به وضعیت فیزیکی اسرا نگران شوند و در نتیجه، حمایت بیشتری از متحدین ـ برای نجات جان اسرا ـ به عمل آید. نگاهی دقیق‌تر به همین عملیات ناموفق عراق به مشخص شدن روندهای تبلیغاتی آن کشور کمک می‌کند. هدف عراق از این عملیات تبلیغاتی، مخدوش کردن اتحاد میان متحدین بود. رهبری عراق به این نتیجه رسید که اگر می‌توانست افکار عمومی مردم امریکا را ـ همانند جنگ ویتنام ـ علیه این جنگ همراه کند، امریکا قطعاً عقب‌نشینی می‌کرد. بر این اساس، متخصصان تبلیغاتی عراق سعی می‌کردند برخی تاکتیک‌های موفق ویتنام شمالی را به کار گیرند. یکی از این تاکتیک‌های به کار رفته، پخش مصاحبه‌های تلویزیونی خلبان‌های اسیر متحدین بود. عراقی‌ها به این باور بودند که پخش این مصاحبه‌ها مردم امریکا را تحریک می‌کند تا خواستار عقب‌نشینی نیروهای امریکایی شوند و در جستجوی صلح باشند، ولی درست بر خلاف این تصور، تخطی آشکار عراق از کنوانسیون ژنو به عکس‌العمل‌های شدیدتر علیه صدام منجر شد. افراد رده بالای وزارت فرهنگ و اطلاعات و حزب بعث تصمیم گرفتند تا از خلبان‌های اسیر متحدین برای اهداف تبلیغاتی استفاده کنند. آژانس خبری عراق ـ یکی از خروجی‌های اصلی رسانه‌ای به جهان غرب ـ کنترل کل عملیات را به عهده گرفت. نقشه استفاده از خلبان‌های متحدین برای تبلیغات مبتنی بر استراتژی زیر بود: • اسیر کردن چندین خلبان. • گرداندن آنها در خیابان‌ها. • مصاحبه با آنها با سئوال و جواب‌های از قبل آماده شده روی صحنه تلویزیون. • مشاهده تأثیر پخش برنامه‌ها در رسانه‌های غربی. • انتشار این برنامه‌ها از رسانه‌ها و تعیین میزان تأثیر آنها. مشکل اصلی عراق چگونگی پخش برنامه‌های خود بود، متحدین در طول جنگ، قابلیت پخش برنامه تلویزیونی عراق را از بین برده بودند و آنها به استفاده از فرستنده‌های زنده تلویزیونی با قدرت پایین مجبور بودند. عراقی‌ها، قبلاً برای پخش تصاویر خلبان‌ها در خیابان‌های بغداد از این فرستنده‌ها استفاده کرده بودند. ایران شاید تنها کشوری بود که توانست برنامه‌های آنها را دریافت کند که طبعاً این برنامه‌ها متناسب با اهداف عراق در اختیار جهانیان قرار نگرفت. عراقی‌ها برای اجتناب از این مشکل مصاحبه‌های خلبان‌ها را بر روی نوار ویدئو ضبط و به آژانس‌های مختلف خبری غرب ارایه کردند. مصاحبه‌های خلبان‌ها با سئوال‌ها و جواب‌های خاصی تنظیم شده بود. مصاحبه‌کننده: نظر شما درباره تهاجم علیه عراق چیست؟ خلبان: به نظر من این جنگ احمقانه است و هرگز نباید اتفاق می‌افتاد و تعرض علیه عراقی که در صلح به سر می‌برد را محکوم می‌کنم. مصاحبه‌کننده: درباره این تعرض علیه عراق چه فکر می‌کنید؟ خلبان: فکر می‌کنم رهبران و مردم ما به اشتباه به مردم عراق که در صلح به سر می‌برند حمله کرده‌اند. در این مصاحبه‌ها، خلبان‌ها به خانواده‌های خود می‌گفتند که با آنها به خوبی رفتار می‌شود. وزارت فرهنگ و اطلاعات و حزب بعث عراق مصاحبه‌ها را قبل از پخش از رسانه‌ها می‌دیدند و تأیید می‌کردند. تمام دولت‌ها، مردم و رسانه‌های گروهی غرب نسبت به پخش این برنامه و استفاده از خلبان‌های اسیر به این شکل بی‌درنگ واکنش نشان دادند و آن را شدیداً محکوم کردند. محکومیت جهانی به قدری شدید و قوی بود که برنامه‌هایی که پخش آنها از 20 ژانویه آغاز شده بود در 24 ژانویه به پایان رسید. در 25 ژانویه وزارت فرهنگ و اطلاعات عراق اعلام کرد مصاحبه‌های خلبان‌های اسیر متوقف می‌شود. اگر از دیگر فعالیت‌های عملیات روانی صدام، پخش برنامه رادیویی برای سربازان امریکایی در میدان جنگ بود. این برنامه را فتی بغدادی اجرا می‌کرد که یادآور رادیو رز توکیو در جنگ جهانی دوم بود، با این تفاوت که پیام‌های بتی قصد تضعیف روحیه سربازان امریکایی را داشت و به صورت برنامه‌ای کمدی پخش می‌شد که به نظامیان امریکایی هشدار می‌داد: همسران آنها در خانه با ستاره‌های مشهور سینمایی مانند تام کروز، آرنولد، شوارتزینگر و برت سیمپسون هم‌بستر می‌شوند. عملیات روانی، همان طور که مورد استفاده عراق قرار گرفت، در صدد بود تا حداکثر فشار روحی منفی را در میان نیروهای متحدین، مردم این کشورها و غیرنظامیان و رهبران سیاسی کشورهای مجاور عربی ایجاد کند. همان گونه که قبلاً گفته شد، این عملیات روانی اثر کمتری بر نیروهای نظامی متحدین داشت، اما عملیات روانی که عراق بر بخش‌های مشخصی از کشورهای متحدین و کشورهای عرب مجاور اجرا کرده بود، قابل توجه بود. به نظر می‌رسید تلاش تبلیغاتی صدام به عنوان ابزار و محرک تنش روانی، در پایان جنگ تشدید شود، همان گونه که ویتنام شمالی از این ابزار ـ که بعدها قسمتی از تاکتیک جنگ ویتنامی‌ها شد ـ استفاده کرد. تلاش عملیات روانی عراق در پی زیر فشار قرار دادن کشورهای حامی متحدین و قطعنامه‌های سازمان ملل بود. فعالیت دیگر عراق، جلب حمایت در راستای لغو تحریم‌های اقتصادی به عنوان راه چاره‌ای برای فعالیت نظامی بود. عراق، امریکا و به ویژه رئیس جمهور آن کشور (جرج بوش) را به عنوان دشمن اصلی صدام معرفی کرد. برخی از موضوعات مهمی که در این عملیات‌ها مورد استفاده قرار گرفت، عبارت بودند از: • این جنگ در واقع برای دستیابی به نفت است. • امریکا از این جنگ به عنوان توجیهی برای توسعه امپریالیسم استفاده می‌کند. • امریکا حکومت دست‌نشانده‌ای در کویت خواهد داشت. میزان موفقیت این عملیات‌های روانی بر مردم انگلستان، آلمان، فرانسه، استرالیا، کانادا، امریکا و کشورهای عربی عضو ائتلاف متفاوت بود. جنگ عراق علیه امپریالیسم نسخه‌ای از موضوعات جنگی دوران ویتنام بود. صدام از بحران خلیج فارس به عنوان ویتنام دیگری یاد می‌کرد و این تصویر را از امریکا و متحدین ترسیم کرد که بار دیگر دست به اشتباه بزرگی می‌زنند. در این رابطه تلاش زیادی صرف موضوعات تبلیغاتی زیر شد: • امریکا اقدام به یک جنگ کثیف کرده است. • این یک جنگ خونین خواهد بود و مدت زیادی طول خواهد کشید. • بار دیگر در میان مردم امریکا بر سر این جنگ، اختلاف نظر پیش خواهد آمد. • فقرا و اقلیت‌ها دوباره برای ثروتمندان و قدرتمندان می‌جنگند. سخنان صدام حسین بر صحنه‌های مرگبار به شیوه ویتنام و این که هزاران تابوت به کشور خود باز گردانده می‌شوند تأکید می‌کرد. وی متذکر می‌شد که دشمنی که در بمباران هوایی شکست می‌خورد مجبور است در جنگ زمینی خونین و محیطی که مانند جنگل است و به هیچ عنوان مکان امنی برای دشمن محسوب نمی‌شود، شرکت کند. وی از شهروندان عادی غرب انتظار داشت تا از ترس چنین جنگی عقب‌نشینی کنند. او برای منصرف کردن رأی‌دهندگان حامی متحدین، تبلیغات بیشتری به کار می‌گرفت. به نظر صدام، میان ملل غربی شکاف ایجاد خواهد شد. این استراتژی در رسانه‌های نوشتاری جهان منعکس شد: عراق پاناما نیست و صدام هم ژنرال نوریگا نیست ... امریکا همان طور که در شالیزارهای ویتنام گرفتار شد، در شن‌های بیابان‌ها نیز زمین‌گیر خواهد شد (New Straits، 13 آگوست، 1990) از ابتدا مشخص بود که جنگ خلیج فارس فقط در شن‌های داغ صحرا خاتمه نمی‌یابد، بلکه در شن‌های روان افکار عمومی امریکاییان حل و فصل خواهد شد. ... چندین سال به طول انجامید تا واکنش مردم دنیا علیه امریکا در جنگ ویتنام شکل گیرد، ولی در خاورمیانه این عکس‌العمل بسیار سریع شکل گرفت و پیشرفت خوبی محسوب می‌شد (La Jornado، 22 اکتبر، 1990) صدام در صدد بود تا ثبات غرب را متزلزل کند و بیش از همه دولت بوش را منزوی نماید. زمان هم‌اکنون به نفع عراق است؛ زیرا، افکار عمومی امریکا ابعاد روشن‌تری از هزینه سنگینی که به دلیل کشته شدن سربازانشان آن هم در سرزمین‌های دوردست می‌پردازند، در خواهند یافت (La Nacion، 22 آگوست، 1990) تقویت نیروی نظامی علیه صدام حسین به گونه‌ای است که در هر لحظه امکان آسیب‌پذیری آن وجود دارد. امریکا همان گونه که یک بار در شالیزارهای ویتنام گرفتار شد، در شن‌های بیابان‌ها نیز زمین‌گیر خواهد شد (La Suisse، 23 آگوست، 1990) اعتقاد محکم و پابرجایی وجود دارد که تجربه ویتنام، امریکا را در جلب حمایت عمومی برای آغاز جنگی دیگر ناتوان ساخته است (Irish Independent، 20 سپتامبر، 1990). تلاش تبلیغاتی عراق مطمئناً باعث سردرگمی و افزایش فشار روحی بر بخش‌های آسیب‌پذیر مخاطبان خود شد، این در حالی است که هیچ یک از افکار عمومی و رسانه‌های گروهی جهان آن گونه که رئیس جمهور عراق انتظار داشت، اقدامی نکردند. مردم امریکا و سایر متحدین به حمایت از سربازان خودی مستقر در خلیج فارس مصمم شدند. نه تظاهرات و نه هتک حرمت به نیروهای نظامی طی جنگ هیچ یک اعتباری برای صدام به دنبال نداشت. شکست در اکثر فعالیت‌های تبلیغاتی عراق به دلیل بی‌اعتباری آن بود. در حالی که شخص صدام بیش از همه تبلیغات خود را قبول داشت، به نظر می‌رسد اکثر مردم جهان تبلیغات او را قبول نداشتند. موفقیت تبلیغات صدام حتی در کشورهای عربی نیز چشم‌گیر نبوده است. این تبلیغات به طور کلی بسیار پایین‌تر از سطح تجربه مخاطبانی که تحت تأثیر آن قرار داشتند، بود. بخش‌های آگاه سیاسی مردم عراق که به طور کلی تمایلات ضد جنگ داشتند، اگر هم می‌توانستند کاری انجام دهند به دلیل تلاش‌های خشن عراقی‌ها جهت ایجاد اعتقادات جدید در آن، از فعالیت باز ماندند. بیان آشکار اهداف، حمایت بین‌المللی از طریق متحدین و سازمان ملل و عملیات نظامی با کمترین تلفات، تبلیغات عراقی را بی‌اثر کرد. عملیات‌های روانی متحدین در مقایسه با تلاش‌های صدام، عملیات روانی متحدین سربازان عراقی را تحت تأثیر قرار داد. فعالیت‌های عملیات روانی متحدین ماهیت تاکتیکی داشت (یعنی در پی آن بود تا سربازان عراقی را به تسلیم شدن متقاعد کند). همچنین، ترکیب عملیات روانی با عملیات‌های زمینی و هوایی به منظور تأثیر بر سربازان و فرماندهان ارشد نظامی در نظر گرفته شده بود. کارآیی و اثربخشی عملیات روانی تاکتیکی در خلیج فارس طی چهار مرحله عملیات اصلی به اثبات رسید: • پخش برنامه‌های رادیویی. • پخش برنامه از طریق بلندگو. • پخش اعلامیه. • فعالیت‌های تیمی بر روی اسرای جنگی دشمن. موفقیت عملیات روانی، از نوآوری مؤثر در میدان رزم و طرح‌ریزی مناسب به لحاظ زمان و اجرای دقیق ناشی شد. در درجه بعدی، عملیات‌های تاکتیکی بر اساس الگوی طرح‌ریزی سنجیده صورت می‌گرفت. عملیات روانی با استفاده از چهار مجموعه عملیات مشخص به دست عوامل و سازمان‌های مختلف از گروه‌های در سطح صحنه گرفته تا گروه‌های کوچک سه نفره که واحدهای رزمی خط مقدم را مستقیماً پشتیبانی می‌کردند، به مرحله اجرا درآمد. این چهار عملیات، سطوح مختلف اثربخشی را با توجه به میزان تأثیرشان بر مخاطبان مورد نظر عراقی‌ها نشان داد. در جدول شماره 1 تلاش‌ها و اثرات نسبی ناشی از چهار مرحله عملیات فهرست شده است. فعالیت انجام شده برای عملیات روانی • پخش 1/29 میلیون اعلامیه در صحنه. • پخش 17 ساعت برنامه رادیویی روزانه. • پخش 30/19 ساعت برنامه بر روی آنتن. اثرات نسبی عملیات روانی • این عملیات روانی 73 هزار اسیر عراقی را تحت پوشش قرار داد. • 70% پیام‌های تسلیم بر روی اسرای جنگی مؤثر واقع شد. جدول 1) بخش اول عملیات روانی و تأثیر نسبی آن در جنگ خلیج فارس منبع: فرماندهی عملیات‌های ویژه امریکا. تحلیل بعد از عملیات روانی عراق در عملیات‌های سپر صحرا و طوفان صحرا، 1992. این چهار عملیات و عملیات‌های زمینی و هوایی، مخاطبان عراقی را هدف قرار داده بود، اما چون عملیات روانی در طرح عملیاتی چندان مورد اهمیت قرار نگرفت، در ابتدا از این ترکیب (عملیات روانی و عملیات‌های هوایی و زمینی) استفاده نشد. اسارت تعداد زیادی از عراقی‌ها در واقع نتیجه تأثیر دور از انتظار ترکیب عملیات روانی و عملیات هوایی و زمینی بود. چهار مرحله عملیات روانی یاد شده در ماه‌های ژانویه و فوریه 1991 انجام شد. متحدین پخش اعلامیه و فعالیت‌های رادیویی را در ژانویه 1991 همزمان با شروع عملیات هوایی آغاز کردند و در ماه‌های مارس و مه به اتمام رساندند. پخش برنامه از بلندگو و اقدام گروه‌های ویژه در مورد اسرای دشمن در ماه فوریه همزمان با شروع عملیات زمینی آغاز شد و در ماه‌های مارس و آوریل به پایان رسید. اعمال‌کنندگان عملیات روانی تاکتیکی به یگان‌های زمینی عراقی اعلام می‌کردند که بمباران در مکان و زمان خاصی در شرف وقوع است. روز بعد، (فقط اگر طبق طرح قبلی انجام شده بود) اعلام می‌کردند همان گونه که هشدار داده شد، بمباران انجام شد. تکرار این چرخه اعلام و اجرا، در این که وسایل پرتاب این اعلامیه‌ها و پیام‌ها مطمئن می‌باشند و نیز این که تسلیم گزینه و راه چاره‌ بهتری نسبت به مرگ می‌باشد در متقاعدسازی عراقی‌ها نقش مهمی را ایفا می‌کرد. پخش برنامه‌های رادیویی در صحنه عملیات خلیج فارس از شش ایستگاه پخش برنامه‌های رادیویی استفاده شد. سه ایستگاه رادیویی با استفاده از هواپیمای 130 ـ EC از هوا اقدام به پخش برنامه می‌کردند و تکرار برنامه‌ها با پرواز هواپیمای 130 ـ C انجام می‌گرفت. این هواپیماها برای پخش برنامه‌های رادیویی از طریق هوا تجهیز شده بودند. سه ایستگاه دیگر یعنی ایستگاه‌های زمینی رادیویی، صدای خلیج، صدای امریکا (تجهیزات این دو از سوی وزارت دفاع امریکا تأمین می‌شد) و خلق کویت آزاد نام داشتند. طبق اسناد و مدارکی که اکنون از حالت محرمانه خارج شده‌اند، ایستگاه‌های رادیویی را فرماندهی مرکزی امریکا به عنوان بخشی از طرح عملیاتی صحنه اداره می‌کرد و پخش برنامه‌ها را منحصراً در اختیار داشت. از این رو، این ایستگاه‌ها قبلاً و از ابتدا با تلاش عملیات روانی ـ رزمی جامع به طور نسبی با یکدیگر اقدام شده بودند. برنامه‌ها از پخش پیام‌های از قبل ضبط شده که هر روز به صورت مستمر 17 ساعت در روز پخش می‌شد، تشکیل یافته بود و حاوی موضوعاتی نظیر: حتمی بودن شکست، رهبری نادرست صدام و درخواست تسلیم از نیروهای عراقی بود. نمونه پیامی که به صورت پخش مستقیم ارسال می‌شد به شرح زیر است: فردا لشکر شما بمباران می‌شود. تجهیزات نظامی و موضع خود را ترک کنید و جان خود را نجات دهید. تأثیر نسبی این برنامه‌های رادیویی، در صورتی که سمع شنوندگان برسد، 58% است. همچنین، اگر هیچ برنامه‌ای پخش نشود، درصد تأثیر صفر خواهد بود. میزان ترغیب این پیام‌ها 44% برآورد می‌شود و تأثیر برنامه برای تسلیم به حدود 34% می‌رسد. طبق برخی نظرها، چنین میانگینی احتمالاً بیان‌گر فرهنگی است که سیستم‌های اصلی تجسمی (با کانال‌های گفتاری) آن به نظر می‌رسید دیداری و احساسی باشد و نه شنیداری (همانند پخش اعلامیه و نیز اقدامات رودررو که نسبت به اسرای جنگی توسط گروه‌های بازجویی انجام می‌گرفت). پخش برنامه از طریق بلندگو عملیات روانی در صحنه عملیات توسط گروه‌های دو یا سه نفره با بلندگو و با پشتیبانی مستقیم تیپ‌های رزمی خط مقدم انجام می‌شد. این گروه‌ها معمولاً از دو درجه‌دار و یک مترجم یا متخصص ارتباطات تشکیل شده بود. این گروه‌ها پیام‌هایی را پخش می‌کردند که قبلاً آماده و بر روی نوار ضبط شده بود. گروه‌های دیگر با چهارمین گروه عملیات روانی از طریق گردان پخش برنامه‌ها، پیام‌ها را پخش می‌کردند. گاهی اوقات و در صورت اقتضا، گروه این اجازه را داشت که از مهارت زبانی و ابتکار عمل خود برای تغییر پیام‌های از پیش نوشته شده استفاده کند. به طور کلی، پخش برنامه از طریق بلندگو با توجه به میزان دسترسی مخاطبان، تأثیر ترغیبی آن را محدود می‌کرد. موفقیت‌های نسبتاً ناهماهنگ عملیات‌های پخش از بلندگو، به فعالیت‌های پخش رادیویی شباهت داشت. هر چند برخی از نتایج احتمالاً مثبت این عملیات‌ها از طریق درخواست‌های متقاعدکننده گروه‌های پخش برنامه به دست آمده بود، حداقل یک گروه توانستند یک گروهبان اسیر شده عراقی را متقاعد کنند تا با استفاده از همان بلندگویی که باعث تسلیم وی شده بود برای دوست خود در آن طرف جاده پیام بفرستد و او را به تسلیم شدن متقاعد کند. اظهار نظر برخی از اسرای جنگی دشمن نشان می‌داد که هرچند اعلامیه‌ها و رادیوها چگونگی تسلیم شدن را تشریح می‌کردند. اما گروه‌های بلندگو به دست محل دقیق تسلیم را نشان می‌دادند. گزارش زیر از گروهبان دوم ادوارد فیول (از گردان نهم، گروه چهارم عملیات روانی) نشان می‌دهد که عملیات پخش با بلندگو اثرات عجیبی در پی داشته است: «ما می‌بایست فرمانده گروهان یگان بالاتر خود را متقاعد می‌کردیم تا به گروه عملیات روانی اجازه دهد برای بیرون آوردن سربازان عراقی از پناهگاه‌های زیرزمینی خود اقدام کند. ما به کرات به فرمانده متذکر می‌شدیم که با انجام دادن این عملیات چیزی را از دست نمی‌دهیم، به خصوص که حملات سنگین صبح توسط لشکر 101 هوابرد کاری از پیش نبرده بود. بنابراین، سه نفر از ما یک بار دیگر تلاش کردیم و با یک فروند بالگرد تهاجمی به محل پناهگاه عراقی‌ها رفتیم و شروع به پخش اعلامیه کردیم، سپس به پایگاه بازگشتیم، ولی اتفاقی نیفتاد. نه کسی تسلیم شد و نه حرکتی دیده شد. این بار، نوع عملیات خود را عوض کردیم، دوباره سوار بالگرد شدیم و به محل مورد نظر برگشتیم، این بار تصمیم گرفتیم از سیستم بلندگو و یک پیام ضبط شده بر روی نوار که قرارگاه فرماندهی به ما داده بود استفاده کنیم. محلی را روی زمین در فاصله حدود 800 متری پناهگاه عراقی‌ها انتخاب و به پخش برنامه پیام‌ها اقدام کردیم. اتفاق خاصی نیفتاد. فکر می‌کنم به خاطر سر و صدای بالگرد قادر به شنیدن نبودند. از خلبان خواستیم که ما را در فاصله نه چندان دور از پناهگاه پیاده کند و او با تردید این کار را کرد. با سه بالگرد آپاچی و یک بالگرد تهاجمی عظیم‌الجثه که بالای سر و طرف راست ما قرار داشت، کمی احساس حمایت می‌کردیم. خلبان سریع از زمین بلند شد و گفت که از طریق رادیو با ما در تماس خواهد بود. حالا یک گروه سه نفره روی زمین بودیم. به پناهگاه دشمن نزدیک شدیم و این در حالی بود که نیروهای اطلاعاتی حضور بیست سرباز دشمن را در این پناهگاه خبر داده بودند؛ سربازانی که احتمالاً آماده خوشامدگویی به ما بودند. تجهیزات بلندگویی خود ـ فرستنده و بلندگو ـ را برداشتیم و حدود 200 متر به پناهگاه نزدیک شدیم. تجهیزات خود را روی زمین گذاشتیم و به پخش نوارهای مخصوصی که برای تسلیم شدن آنها تهیه شده بود، اقدام کردیم. دوباره هیچ حرکتی دیده نشد. فرمانده گروه ما تصمیم گرفت بلندگو را در دست بگیرد و به پناهگاه نزدیک شود. بلندگو را دقیقاً تا پنجاه متر جلو برد. فاصله را به خوبی می‌دانستم، چون سیم بلندگو تا 50 متر طول داشت. فرمانده گروه، به دشمن خیلی نزدیک شد. سپس سرپا ایستاد و بلندگو را بالای سر خود قرار داد [مانند یک مجسمه که از دور جام بزرگی را به جمعیتی نشان می‌دهد]. من به نفر دوم گفتم که با من برگردد و تمام این واقع را تماشا کند و به افسر ارتباطاتی گفتم که پخش پیام را قطع کند و به صورت زنده پیام ارسال کند و به این کار ادامه دهد. او تازه از دانشکده زبان فارغ‌التحصیل شده بود، بنابراین، از عهده زبان عربی به خوبی برمی‌آمد. طی چهار مرحله با بلندگو پیام ارسال کرد. این عملیات مؤثر واقع شد. از رادیوی خود صدای خش‌خش شنیدیم. این صدا از خلبان بالگرد بود که هنوز همراه ما حرکت می‌کرد. خلبان، حرکتی مشاهده کرده بود، سپس سربازان عراقی در مقابل فرمانده گروه ما بدون اسلحه و در حالی که پرچم سفیدی را تکان می‌دادند از پناهگاه خارج شدند. خلبان از رادیو بالگرد اعلام کرد که قصد دارد برای بردن ما فرود بیاید و در پایگاه 101 لشکر هوابرد مجدداً سوخت‌گیری کند. سوخت بالگرد واقعاً کم بود. ما تعداد عراقی‌هایی را که از پناهگاه خارج می‌شدند نمی‌دیدیم ولی قبل از آن که مجدداً پرواز کنیم در حدود بیست نفر را شمارش کردیم. وقتی به پایگاه بازگشتیم، خلبان و ما سه نفر، پیام‌های تبریک عجیب و غریبی دریافت کردیم. علتش را نمی‌دانستیم. به نظر می‌رسید که در نهایت بالغ بر 400 نفر عراقی بدون درگیری از آن پناهگاه بیرون آمده بود.» «تا دو روز بعد، بالگردهای موجود در لشکر 101 به سمت پناهگاه عراقی پرواز می‌کردند و سربازان عراقی را از آن پناهگاه به اردوگاه اسرای جنگی دشمن در خط مقدم منتقل می‌کردند. اردوگاه حتماً شلوغ شده بود. مسئله‌ای که بعداً متوجه شدیم آن بود که این عملیات‌ها فرصتی طلایی در جنگ زمینی به وجود آورد و واحدهای عراقی را در برابر ما زمین‌گیر کرد که این امر به نوبه خود موجب شد که نیروهای جناحین ما در لشکر دیگر بتوانند نیروهای اصلی عراق را دور زده و محاصره کنند.» پخش اعلامیه اعلامیه‌ها و دیگر روش‌های عملیات روانی نوشتاری مؤثر بوده‌اند، زیرا از مخاطبان مورد نظر این اعلامیه‌ها (300 هزار نفر به علاوه سربازان عراقی)، حدود 98% آنها اعلامیه‌ها را خواندند یا در معرض 1/29 میلیون اعلامیه‌ای قرار گرفتند که در صحنه پخش شد. تعداد بسیاری از اسرای جنگی دشمن یا با اعلامیه‌هایی که در دستشان محکم گرفته بودند، یا با اعلامیه‌هایی که جایی در لباس نظامی خود پنهان می‌کردند، دیده می‌شدند که دست‌های خود را برای تسلیم بالا آورده بودند. همان طور که از قبل پیش‌بینی شده بود، 88% نیروهای عراقی تحت تأثیر پخش اعلامیه‌ها قرار گرفتند و 77% آنها با ترکیب اقدامات رزمی و پخش اعلامیه و فعالیت‌ها و تهدیدات نظامی قابل قبول، به دست برداشتن از جنگ متقاعد شدند. ظاهراً پخش اعلامیه‌ها در بحران خلیج فارس نتیجه‌بخش بود. زبان به کار گرفته شده در این اعلامیه‌ها ساده و واضح بود، برای تأثیر بیشتر بر مخاطبان در درخواست‌ها از تصاویر استفاده می‌شد. زیرا مخاطبان از لحاظ روانی و احساسی نسبت به ابزارهای بصری واکنش نشان می‌دادند. این مسئله که علت تأثیر اعلامیه‌ها به دلایل روانی مربوط می‌شود یا فقط به حجم اعلامیه‌هایی که هر روز پخش می‌شد، هنوز جای بحث دارد. شرایط جوی، میزان ناچیز ضایعات اعلامیه‌ها همراه با موضوعات کاملاً مؤثری مانند آسیب‌پذیری‌های مخاطبان و عملیات نظامی متحدین به موفقیتی بی‌سابقه و پذیرش تسلیم از سوی نیروهای دشمن انجامید. این اعلامیه‌ها سربازان عراقی را که از انگیزه بالایی در تصرف کویت برخوردار نبودند آگاه کرد تا بی‌دلیل و یا به دلایل واهی جان خود را قربانی نکنند. با این همه برخی تأثیرات شگفت‌انگیز به طرح اعلامیه‌ها مربوط می‌شود. این تأثیرات آن چنان بود که حتی متحدین عرب را که از قرار معلوم منابع این طرح را تهیه کرده بود شگفت‌زده کرد. پرسنل عملیات روانی بعدها دریافتند در صورتی که نشانه‌های غیرکلامی و فرهنگی مستقر در این اعلامیه‌ها که از سوی عراقی‌ها درج شده است به شکلی مطلوب مورد بررسی قرار گیرد، احتمالاً تأثیر این اعلامیه‌های آشکارتر خواهد شد. هر چند این مفهوم [معنای درونی زبان] در ابتدا از سوی طراحان و دیگران به درستی درک نمی‌شد و تا اندازه‌ای مبهم بود ولی کاربرد این عملیات طی مصاحبه‌هایی که بعدها با اسرای جنگی دشمن در عملیات طوفان صحرا و موقعیت‌های مشابه آن صورت گرفت، کاملاً هویدا شد. نیروهای عملیات روانی به این نتیجه رسیدند که هنگام طراحی اعلامیه‌ها بعضی جنبه‌های مهم ارتباطات فرهنگی را فراموش کرده‌اند. در برخی موارد توانستند با تغییراتی آنها را تجدید چاپ کنند و در موارد دیگر بعد از آتش‌بس و درگیری‌ها دروس فرهنگی را آموختند. این نمونه مهم از این مفهوم [معنای درونی زبان] پیام نهفته‌ای است که رنگ قرمز منتقل می‌کرد. هنگامی که جوهر قرمز که احتمالاً برای جلب توجه و یا به عنوان یک رنگ‌بندی در اعلامیه‌ها به کار می‌رفت، سربازان عراقی معمولاً از نزدیک شدن به اعلامیه‌ای که بر روی زمین افتاده بود امتناع می‌کردند؛ زیرا از رنگ قرمز که علامت خطر بود یا می‌ترسیدند یا خواندان آن را دون شأن خود می‌دانستند. هرگاه سربازان عراقی اعلامیه‌ای را می‌خواندند که تصویر سربازان متحدین را نشان می‌داد که بدون ریش با چهره‌ای مهربان برای عراقی‌ها دست تکان می‌دادند، سربازان عراقی بدگمان می‌شدند، چون برای عراقی‌ها چهره با ریش نشانه تقوا و اعتماد است و چهره بدون ریش این معنا را متبادر نمی‌کند. زمانی که عراقی‌ها اعلامیه حاوی تصویری از اسرای جنگی عراق را می‌دیدند که از خوردن میوه لذت می‌بردند، از این که در ظرف موزی وجود نداشت سرخورده می‌شدند. موز در فرهنگ عراق میوه‌ای لذیذ و مطلوب محسوب می‌شود. هنگامی که یک سرباز عراقی عباراتی را در حباب‌های کارتنی (متنی که در بالای یک نقاشی از زبان تصویر بیان می‌شود) نوشتاری غربی می‌بیند، کاملاً گیج می‌شود. بر خلاف جهان غرب و انگلیسی‌زبانان و بعضی فرهنگ‌های دیگر، فرهنگ عراقی بین حباب‌ها، عبارات و تصاویر ارتباطی برقرار نمی‌کند. طراحان اعلامیه در ابتدا اصلاً به این موضوع توجهی نمی‌کردند که در فرهنگ‌های مختلف برای نشان دادن کلام شخصیت کارتنی از نشانه‌های دیگری استفاده می‌کنند. روی هم رفته، عملیات روانی در عملیات طوفان صحرا از موفق‌ترین عملیات‌های روانی رسانه‌ای است که تا به حال انجام گرفته. طرح‌ریزان عملیات روانی را از ابتدا در متن عملیات‌های هوایی گنجاندند و به منظور افزایش فشار حملات بمباران بدون مقاومت، بر سیاست پخش اعلامیه‌ها تکیه کردند. عملیات روانی نیروهای متحدین در عملیات طوفان صحرا ارزش این عملیات را در اغلب عملیات رزمی در سطح تاکتیکی به اثبات رساند و بار دیگر اهمیت بسیار زیاد باورپذیری را مورد تأکید قرار داد. پایبندی عراقی‌ها به صداقت و راست‌گویی با رفتار مؤدبانه و نحوه تهیه اعلامیه‌ها به دست غربی‌ها قابل مقایسه است. تصمیم متحدین به انجام عملیات روانی مناسب با تکیه بر اجرای عملیات نظامی قابل قبول موجب پیشگیری از اشتباهات فرهنگی جزئی در تهیه پیام‌ها شد و هزاران نفر با توجه به این انگیزه تسلیم شدند که این امر بسیار موفقیت‌آمیزی بود. عامل اصلی در سیاست‌گذاری متحدین، در امر عملیات روانی، کاهش میزان تلفات هر دو طرف بود.



    مقالات مجله
    نام منبع: فرانک ال گلداشتاین- دانیل دبلیو کوبویتز
    شماره مطلب: 2108
    دفعات دیده شده: ۳۲۶۸ | آخرین مشاهده: ۱۶ ساعت پیش