یک مسیر صعب کوهستانی دارد که با هم کاری قوم جاجی (از اقوام سنی مذهب افغانستان) می توانند در مواقع بسیار بحرانی از طریق افغانستان با دنیای بیرون ارتباط بگیرند. هر از چندی که مثلا کاروان چندین کامیونی راه می افتد که بیاید این جا در راه طالبان ترتیب کامیون ها را می دهند، مثلا سر راننده ها را می فرستند و… برای هر ۱۰ کاروان تقریبا فقط یکی دو بار رخ می دهد که بتوانند از منطقه رد شوند.

شهر، ادویه، نان محلی، مرغ مینا و اینترنت ۳۰ کیلوبایتی!
در کوی و برزن پیشاور بوی تعفن و فاضلاب می آید، ولی در پاراچنار و مناطق اطرافش این شرایط کاملا متفاوت است. در این شهر بوی ادویه و نان برشته است که شامه ها را می نوازد. در عموم شهرهای پاکستان شما چشم تان به پرنده گان بسیار بزرگ شکاری می افتد که از خانواده ی کرکس ها هستند ولی در پاراچنار این مرغ مینا است که بر روی درختان نغمه خوانی می کند و این برای من خیلی عجیب بود. پاراچنار آب و هوا و میوه های خوبی دارد. به خاطر نبود سوخت مجبورند، مثلا درختان میوه ی باغشان را ببرند و بسوزانند یا فضله ی حیوانات را بسوزانند. دولت به این ها برقی داده است که یک لامپ تنگستن صرفا در آن تارش دیده می شود. که تازه این هم در شبانه روز فقط ده، دوازده ساعت است. البته این قدر هست که بشود موبایل و… را شارژ کرد. دولت البته تلفن هم به منطقه داده برای این که کنترل شان کند. یک پادگان ارتش هم هست که نمایشی است. دو سه پمپ گاز و پمپ بنزین هم در منطقه وجود دارد. ماشین هم عمدتا تویوتای استیشن است که قاچاقی از افغانستان آورده اند و لذا هیچ کدام پلاک ندارد. آخرین آسفالت منطقه هم مال سی و چند سال پیش است. اینترنت هم در حد سی کیلوبایت که سایت ها را به سختی باز می کند در شهر پاراچنار موجود است ولی در مناطق دیگر از این خبرها نیست. با وجود محاصره ی عجیب این مردم دسترنج شان برکت عجیبی دارد. در هر خانه که بروید سفره رنگین پهن می کنند. مردم آنجا انگلیسی را به راحتی صحبت می کنند.

در تشییع جنازه های شان لباس بسیجی می پوشند و سربند یازهرا می بندند
اصلا زمانی نیست که صدای خمپاره و انفجار آن جا شنیده نشود. بیش از ۱۳۰۰ نفر در سه سال گذشته در مناطق گوناگون کُرام ایجنسی شهید شده اند. و در سه چهار سال اخیر به خاطر بیماری و نبودن درمانگاه و… ۱۵۰۰ نفر زن و کودک از بین رفته اند. در هر کوچه دو سه شهید را به صورت پراکنده دفن کرده اند. بر سر مزار شهدا هم یا پرچم جمهوری اسلامی نصب است، یا پرچم قرمز رنگ یا حسین. در کم تر مغازه ای که عکس امام و آقا نباشد. عموما ولایتمدار و علاقه مند به جمهوری اسلامی هستند. یک عده آن جا هستند که مدام در مورد مسائل داخل ایران درباره پاراچنار سمپاشی می کنند. اما عموم مردم شدیدا به ولایت فقیه و حضرت آقا اعتقاد دارند. مردم آن جا می گویند ما ۴۰۰، ۵۰۰ سال است این جاییم اما حاضریم ما را ببرند ایران، اهل سنت ایران را بیاورند این جا که دعوا خاتمه پیدا کند. ما چیز زیادی هم نمی خواهیم حاضریم کارگری کنیم.

در پاکستان بزرگ ترین افتخار، کار در سعودی است، در پاراچنار اکثرا ۶، ۷ ماه سابقه ی کار در ایران دارند، همه هم می گویند که مثلا ۹ ماه کار کردیم در مترو یا فلان شرکت پول ما را ندادند. می گویند حاضریم به جای وهابی ها بیاییم برای شیعیان ایرانی کار کنیم، نصف حقوق افغانی ها را به ما بدهند فقط ما را مهاجر حساب کنند. در تشییع جنازه های شان لباس بسیجی می پوشند و سربند یازهرا می بندند و مثل همین ادای احترام مسئولین و خارجی ها به حرم امام، یک عکس حضرت امام را برداشته و با مراسم خاصی آن قاب عکس را بر سر پیکر شهید می گذارند. ما واقعا برای این مردم کاری نکردیم. در لبنان عشق و علاقه نسبت به جمهوری اسلامی هست، ما ده برابر آن برای شان کار کردیم. حالا خود مردم پاراچنار لاپوشانی می کنند و برای عدم کمک ما توجیه می آوردند. عشق شان این است که بگویند این ها ایرانی هستند و به خاطر همین به شهادت برسند. بعضی گروه های صوفی در کراچی و پاراچنار هم زیاد هستند که خیلی از شایعات به آن ها برمی گردد، ولی ربطی به این تیم ولایت مدار مقلد آقا در پاراچنار ندارد.

همه چیز از شهید عارف حسینی نشئت می گیرد
منشأ انقلابی شدن مردم منطقه شهید عارف الحسینی است. این ها اکثرا طایفه ی طوری یا بنگش هستند و فامیلی ندارند. آقای جنتی که برای قرائت پیام حضرت امام و تشییع پیکر شهید عارف رفته بودند آنجا، بسیاری شان شهرت شان را جنتی گذاشته بودند.علامه ی شهید، در ابتدای انقلاب و در حمایت از حرکت انقلابی امام رحمة الله و به پشتیبانی از انقلاب اسلامی ایران، راه پیمایی چند هزار نفری به مسافت دویست کیلومتر از «پاراچنار» تا «پیشاور» را تدارک دید و در پیشاور، ضمن تشکیل یک اجتماع عظیم، به دفاع از انقلاب اسلامی و ره بری امام خمینی رحمة الله پرداخت که این تجمع عظیم و اجتماع بزرگ مسلمین که در نوع خود در تاریخ پاکستان بی نظیر بود، باعث جلب توجه مردم پاکستان به انقلاب اسلامی ایران گردید.

در همان سال ها و در جریان کشتار وحشیانه ی شیعیان «پاراچنار» توسط نواصب که از جانب حکومت «ضیا ء الحق» حمایت می شدند، شهید الحسینی روز عید فطر آن سال را به عنوان «روز سیاه» اعلام کرد و با یک اشاره ی وی، بازار و مغازه های شهر تعطیل شد. در ادامه این اعتراضات، شهید عارف حسینی دست گیر شد. دست گیری این عالم بزرگ وار، راه پیمایی عظیم شیعیان را در پی داشت که با فریادهای «یا حجت ابن الحسن، العجل، العجل» و «کل ارض کربلا، کل یوم عاشورا» به سمت زندان علامه ی شهید راهی شدند و ظرف ۲۲ روز اعتراض بیش از ۴۰۰ نفر از این افراد به خواست خود به زندان افتادند و پس از این مدت، حکومت «ضیاء الحق» آزادی مبارزین شیعه را اعلام کرد ولیکن شهید «الحسینی» با آزادی خودش از زندان مخالفت ورزیده و به مأمورین تصریح کرد: «من در زندان برای زندانیان دیگر، سلسله درس هایی را شروع کرده ام که فعلاً ناتمام است و تا وقتی که این درس ها به پایان نرسد از زندان بیرون نخواهم رفت.» لذا شهید پس از اتمام یک دوره ی کامل از این دروس، از زندان خارج شد.

در خیابان ها آن جا بیش تر از تبلیغات، عکس امام و آقا نصب شده است. شهید ظاهر حسین شهید همت آن هاست، چند ماه پیش شهید شده است. در خیلی از خانه ها به جز تصاویر حضرت امام و آقا، عکس شهید مطهری، شهید آوینی، شهید رجایی و سید حسن نصرالله بود و در همه ی مراسم رسمی و غیر رسمی برای اینان، شهید بهشتی، شهید محمدباقر صدر، شهید سید عباس موسوی و شهید سیدمحمدباقر حکیم دعا می کنند. دقیقا با الگوبرداری از بسیج ما، رده های مقاومت سازمان دهی شده که همان طور بسیجی گونه پای داری می کنند.

علیرغم اخبار رسانه های ایران؛ جنگ سر اسلام ناب و اسلام آمریکایی است نه نبرد قبیله ای
این تبلیغاتی که در داخل کشور ما می شود که آن جا جنگ قبیله ای است و… همه بی مبناست. آن جا خود مردم با رفتارهای تند برخورد می کنند. اول هر شهر ، یک تابلو زده اند و یک علم بزرگ که رویش نوشته یا حضرت علمدار(مردم آن جا بسیار به حضرت عباس علیه السلام با عنوان حضرت علم دار ارادت دارند) طالبان هم هرجا را که می گیرند اولین چیزی را که به محض ورود تخریب می کنند، همین علم است. در چندین روستا، کل خانواده ها را کشته اند، اسیر شده های شان گفته بودند، تنها بچه ی گهواره ای مانده بود گفته بودند در رگ های این نوزاد هم خون شیعه جریان دارد و بعد سر نیزه را در گلوی ش فشرده بودند. یا در روستای دیگر یک دیوانه پیدا کرده بودند، او را هم به این بهانه که در طول عمرش یک بار یا علی گفته پس ریختن خون ش حلال است به شهادت رسانده بودند.

به مناطق که حمله می کنند، اولین جایی که آتش می زنند حسینیه ها هستند. بعد که شیعیان می آیند مناطق خودشان را آزاد کنند، دولتی ها برای دفاع از ناصبیون به شیعیان حمله می کنند. آن وقت حضرات ما در داخل کشور کمکی که نمی کنند هیچ، شایعه ی جنگ قبیله ای هم راه می اندازند. شایعاتی که از منطقه می رسد را طالبان در روزنامه های اسلام آباد اعلام می کند. دولت در آن منطقه دخالت ندارد. البته از طالبان حمایت می کند. مردم می گویند دولت پاکستان به تعهد سه جانبه بین مهاجرین، مردم پاراچنار و دولت وفادار بماند.آمریکایی ها مسیر ارتباطی این ها با افغانستان را بسته اند، البته عملیات خود امریکا در منطقه ی جنوب این هاست.

برادری اهالی منطقه و دشمنی نمک ناشناسان
ضیاء الحق روی قضیه ی شیعه و سنی خیلی کار می کرد. شیعیان این منطقه بیش تر از دیگر مناطق به جمهوری اسلامی اعتقاد دارند. در سال ۱۹۸۶ ژنرال ضیاءالحق ۱۱ هزار مهاجر افغانی با گرایش سلفی گری را مسلح کرد که این جا را بگیرند. در اوایل دهه ی ۶۰ شهید عارف حسینی می گفت، مهاجرین افغانی برادر شما هستند، مسجدها را با این ها شریک شده بودند، در باغ های شان چادر زده بودند، اجازه داده بودند بعضا اتاق بسازند و… امکان نماز جماعت خواسته بودند مسجد را دو تکه کرده بودند، . حالا مسجد ضرار مسجد ناصبیون آن جا بود در فیلم هست از آن جا خمپاره و تیربار گذاشته اند ملت را گلوله باران می کنند.

سلفی ها مدام علیه امام حسین شعار می دهند و می آیند بیرون. در هفته ی وحدت کشتار شیعیان را باز شروع می کنند، شیعیان هم که طاقتشان طاق شده بود کل پاراچنار را از سلفیون پاکسازی می کنند. زن و بچه های شان را می گویند بیایید ببریم تان پیشاور تکلیف تان را مشخص کنید. زن و بچه های شان مخالفت می کنند می گویند این کسانی که ما را رها کردند مرد نیستند! بعد با هماهنگی دولت پاکستان آن ها را تحت الحفظ می برند پیشاور. بعد از این قضایا در سال ۲۰۰۷ جنگ در پاراچنار علنی می شود. خود ما در دوران دفاع مقدس کار به جایی رسید که مجبور شدیم شهرهای عراق را بزنیم، آن جا هم همین طور شده، اعلام می کنند، تخلیه کنید بعد می زنند. صلیب سرخ و UN فقط در اسلام آباد حضور دارند.

اسلام آمریکایی شیعی آن جا هم هست
یک شیخ در آن جا هست که در مایه ی منتظری ماست. وقتی بنده آن جا بودم ایشان در منطقه ی گلگیت بود، تا فهمید من ایرانی به پاراچنار آمده ام، تماس گرفت و کلی هم قربان صدقه ی آقا رفت. حالا در مدرسه عکس آقا را برداشته عکس خود را بزرگ جای آن زده است. یک مدرسه دیگر هم هست مدرسه ی امام خامنه ای که رییس اش سید عابد حسینی است، روحانی مبارز و متعبدی است که کار فرهنگی می کند و تلاش می کند که در منطقه اختلاف ایجاد نشود. آن آقای پیش گفته سال پیش حضور در راه پیمایی روز قدس را حرام اعلام کرده بود که مورد اعتراض مردم ولایت مدار قرار گرفته بود.

تفکری که دشمن اول را شیعه می داند در دانشگاه تدریس می شود!
آن کسی که در این مناطق سلفی نظامی می شود، طبیعتا جزو طالبان می شود، به خصوص کسانی که در دانشگاه سلفیه اسلام آباد درس خوانده باشند. ریشه ی طالبان به جنگ مجاهدین افغانستان با کمونیست ها بر می گردد. بچه های شهدای مجاهدین را می آوردند پیشاور می بردند تحت آموزش علوم دینی. شد دهه ی۹۰ که چند وقت پیش تا نزدیک افغانستان پیش روی کردند. آن تفکر می گوید باید سلاح دست بگیری باید بیایی سراغ نیروهای غیر وهابی. دشمن اول هم شیعه است، مرحله ی بعد می رود سراغ بعدی ها. کلا عملیات های استشهادی ما را هم زیر سوال بردند در این چند سال دیگر خیلی نتوانستیم عملیات استشهادی کنیم. دانشگاه سلفیه در مجاورت مدرسه ی علمیه آقای خویی است. این قدر علنی و راحت دارند کار می کنند. خود دولت هم خوشش می آید. بزرگ ترین مسجد، مسجد ملک فیصل است، بزرگ ترین بزرگ راه اسلام آباد هم به نام ملک فیصل است و… عربستان دارد خیلی آشکار کار می کند.

خرمشهر ۴۵ روز مقاومت کرد؛ این ها ۳۱ سال
مهمات مقاومت شان هم اصولا غنیمتی است. هر چه شخصی خریده اند با گلوله و… هیچ آموزش تاکتیکی ندیده اند. اما در هفت ماه گذشته خیلی جاها را پاک سازی کرده اند. آن روزی که داشتینم منطقه را ترک می کردیم خبر رسید که در پشت مرزهای افغانستان ۱۶ هزار نفر طالبان را مسلح کرده اند. در منطقه ی خیو َص که بنده افتخار مواجهه با طالبان را پیدا کردم، دو یا سه شهید بودند که همین اخیرا جنازه های شان را در آورده بودند، جسارت هایی کرده بودند، یکی را کلا سوزانده بودند، آثارش هنوز آن جا بود. امکان ندارد جایی جنازه ی شهدا را بیابند جسارت نکنند، با همین وضعیت در این مدت چند شبه مقاومت توانست ۱۱ روستا را آزاد کند و ده ها نفر را به هلاکت برساند. انجمن حسینیه زیر نظر همان آخوند درباری است. سازمان دانش جویان امامیه موسوم به ISO هم زیر نظر سید عابد حسینی هستند و بقیه همه زیر نظر مرکز علمای اسلامی که این ها هم ولایت مدار هستند، اما مستقل عمل می کنند.

در حاشیه ی روستای پیوار شهید عارف حسینی سال ۶۵ یکی از خانه های روستای پیوار را نشان داده بود و گفته بود این خانه را محکم نگه دارید. صاحب خانه یک برج سه طبقه بالای خانه اش ساخته که اهالی به نوبت و داوطلبانه شب ها می آیند آن جا نگه بانی می دهند. مقاومت خرمشهر با این عظمتش مال ۴۵ روز است ولی این ها ۳۱ سال است دارند مقاومت می کنند. واقعا موضوع خرمشهر جلوی ۳۱ سال مقاومت پاراچنار خیلی کم است. نه این که بی حرمتی به آن پای داری و خون شهدا کرده باشم. منظورم این است که حداقل به همین مقدار هم ما باید به مقاومت پاراچنار ارزش و بها بدهیم.

سید ساجد نقوی و… هیچ کاری نمی کنند. سید عابد حسینی دارد کار می کند. بچه های ISO هم خیلی فعال ند. کار فرهنگی بیش تر از حد توان شان دارند انجام می دهند. آن جا بچه های امامیه یک تلویزیون کابلی دارند به اسم البلاغ اما تکنولوژی های صوتی و تصویری خیلی درمنطقه هست. در شهر کراچی یک مجموعه دارند به اسم پیام سنتر مثل مهستان خودمان است. منتها فیلم های درست به آن جا نمی رود، خیلی از بازیگر های ما را می شناسند. مشکل اینترنت آن مناطق را خیلی راحت می شود حل کرد. بچه های ISO به همان ۳۰Kb اینترنت امید دارند . در خود پاکستان عجیب فیس بوک بازند.

هیچ خبری از پاراچنار به این جا نمی رسد
اطلاعات آن جا به کشور ما نمی رسد، پاراچنار جای کار کردن زیاد دارد. این مردم خط مقدم دفاع از ما هستند، ما در ارتباط با پاکستان چه چیز را داریم که از دست بدهیم؟ آقا زاده ی عارف حسینی سید علی بعد از چند ماه می آید پاراچنار یک خمپاره جلوی پایش می خورد می آید بقیه الله این جا عملش نمی کنند، گوشت پای زخمی اش می گندد! برمی گردد کراچی بیمارستان اسماعیلیه آن جا می گویند عملش می کنیم. جریان های مردمی دانشجویی می توانند کمک مالی بکنند و از آن مهم تر تبلیغات است. مهم ترین کاری که می شود کرد، همین تبلیغ است، نشست و راهپیمایی و… ما می گوییم این ها فقط حداقل در امنیت زندگی کنند.

ما کل انقلاب را صادر کرده ایم، هیچ چیزش برای خودمان نمانده است
اتفاقی که در ترکیه دارد می افتد خیلی جالب است. چه قدر هم دولت ترکیه دست این ها را باز گذاشته اند. آزادی کامل دینی است. مردم برای شان خیلی چیزها حل شده، مثل بچه بسیجی های ما شبی با شهدا گذاشته بودند با عکس شهدای کاروان آزادی و چچن و فلسطین و… بچه های بسیار پاک در استانبول، شیعه های همین جوری دیده می شوند. عجیب انقلاب اسلامی نفوذ کرده بود. در هنگام پخش صدای اذان همه چیز قطع می شود. بفهمند ایرانی هستی هر چه بشود می گویند احمدی نژاد. ما کل انقلاب را صادر کردیم، هیچی اش برای خودمان نمانده است.

حتی صدا و سیمای ما تجمع بزرگ استانبول را پخش نکرد

یک شهید متین در سال ۵۷ راهپیمایی برای انقلاب ایران راه می انداخته، لاییک ها دم در مسجد فاتح بعد از نماز جمعه ترورش می کنند. الآن سرود برایش ساخته اند، با تم سرود به لاله ی در خون خفته. من آن را در فیس بوکم شیرش کرده ام. به خصوص ۹ شهید ماوی مرمره به قدری این گفتمان را زنده کرده است که قابل وصف نیست. جالب این جاست در این قضیه هم عده ای در ایران گفتند گول این قصه را نخورید. حتی صدا و سیمای ما تجمع بزرگ استانبول را پخش نکرد. ببنید چه قدر آدم آمده پرچم اسراییل و آمریکا را دارد آتش می زند. شهید چتین توپچی اوغلو که تنها شهید شیعه ی کشتی ماوی مرمره هم هست اهل آدانا است که پایگاه اینجرلیگ بزرگ ترین پایگاه ناتو نیز در آن است. این خون ها ثمره دارد. اثر دارد. در این زمینه دولت ترکیه دارد خوب عمل می کند، در مقابل لاییک ها آدم باید همین جوری برخورد کند. در آن جا هم همه ی مردم، ایران را دوست دارند، همه تشنه ی انقلاب ایران هستند. وقتی می شنوند شما ایرانی هستی مثل تاج روی سر می گذارند. ما در کانون مستند سازان جهادی با همه ی این بچه های انقلابی در تماس هستیم. فعلا همین فیس بوک صهیونیستی در این حالت اضطرار به ترین وسیله ی ارتباطی ما با آرمان خواهان ایران، پاکستان و ترکیه است.