-
نوشتههای تاریخدان آمریکایی- 1 / تاریخچه مداخلات آمریکا و "سیا" در کشورهای مختلف از زمان جنگ جهانی دوم
جمعه ۱۳ آبان ۱۳۹۰ ساعت ۱۴:۰۵
یک تاریخدان آمریکایی در مقدمه کتابی که مداخلات تروریستی، نظامی، جنگ روانی آمریکا در 70 کشور جهان را توصیف میکند، مینویسد: "شاید رهبران آمریکا آنقدر که ضد اخلاق هستند، غیراخلاقی نباشند." ویلیام بلوم"، تاریخدان آمریکایی، فعال سیاسی و منتقد سیاستهای خارجی آمریکا است. این نویسنده در کتاب "کشتار امید" (killing hope) به شرح مداخلات مختلف آمریکا و سازمان سیا، اعم از نظامی، تروریستی، چنگ روانی و غیره در تقریبا 70 کشور مختلف از زمان جنگ جهانی دوم تا آخر
یک تاریخدان آمریکایی در مقدمه کتابی که مداخلات تروریستی، نظامی، جنگ روانی آمریکا در 70 کشور جهان را توصیف میکند، مینویسد: "شاید رهبران آمریکا آنقدر که ضد اخلاق هستند، غیراخلاقی نباشند." ویلیام بلوم"، تاریخدان آمریکایی، فعال سیاسی و منتقد سیاستهای خارجی آمریکا است. این نویسنده در کتاب "کشتار امید" (killing hope) به شرح مداخلات مختلف آمریکا و سازمان سیا، اعم از نظامی، تروریستی، چنگ روانی و غیره در تقریبا 70 کشور مختلف از زمان جنگ جهانی دوم تا آخرین ویراست کتاب در سال 2004 پرداخته است؛ لحن جالب و علمی نویسنده، بسیاری از فعالان سیاسی و نویسندگان آمریکا از جمله "نوام چامسکی"، "گور ویدال"، "الیور استون"، "دکتر هلن کالدیکات" و غیره را به تحسین این نویسنده وتلاشهای شجاعانه او برای پرده برداشتن از حقایق واداشته است. قصد داریم در بخشهای مختلف این نوشتار، به صورت فهرستوار بعضی از کشورهایی که در این کتاب در مورد اقدامات نظامی آمریکا و سازمان سیا در آنها صحبت شده است را ذکر کنیم. در بخش اول به کشورهای چین، ایتالیا، یونان، فیلیپین، کره جنوبی، آلبانی، آلمان، ایران و اندونزی میپردازیم. * رهبران سیاسی آمریکا ضد اخلاق هستند، نه غیر اخلاقی ویلیام بلوم در بخش مقدمه این کتاب مینویسد: شاید رهبران سیاسی آمریکا آنقدر که ضد اخلاق هستند، غیر اخلاقی نباشند. مسئله اصلا این نیست که آنها اینقدر از به کام مرگ کشیدن دیگران و آفریدن رنج برای آنها لذت میبرند، بلکه آنها اساسا به چنین مسائلی اصلا اهمیت نمیدهند... و این درست توصیفی است که در روانشناسی برای اختلال شخصیت جامعهستیز میتوان به کار برد. تا آنجا که چنین کشتارها و رنجهایی برنامههای سلطهگری آنها را پیش میبرد، تا آنجا که همان شرکتها و افرادی که مد نظر آنهاست به ثروت، قدرت، امتیاز و شان اجتماعی دست مییابند، تا آنجا که این کشتارها و مصائب برای خود آنها و نزدیکانشان رخ نمیدهد، آنها اهمیتی نمیدهند قربانیان کیستند... اگر رهبران آمریکا خودشان همین مصیبت ها را میدیدند، شک نکنید امروز به این راحتی بر اریکههای قدرتشان تکیه نزده بودند. * منافع فردی موتور محرکه سیاست خارجی آمریکا وی در فصل اول کتاب در مورد سیاست خارجی آمربکا مینویسد: "موتو ر محرکه سیاست خارجی آمریکا را طرفداری از اخلاق، از هیچ نوع آن، رقم نزده است بلکه الزامی که این کشور به برآوره کردن ضروریات دیگرش داشته است، نقش مهمی در سیاست خارجی آن بازی کردهاند؛ پارهای از این ضروریات از این قرارند: ـ ایمن کردن دنیا برای شرکتهای آمریکایی ـ ارتقا وضعیت مالی پیمانکاران داخلی وزارت دفاع آمریکا که کمکهای سخاوتمندانهای به اعضای کنگره کردهاند؛ ـ جلوگیری از شکلگیری هر گونه جامعهای که ممکن است به عنوان نمونه موفقی در برابر مدل سرمایهداری قد علم کند؛ ـ گسترش دادن هژمونی اقتصادی و سیاسی خود بر هر منطقهای که امکانپذیر باشد؛ تا حدی که آمریکا را شایسته عنوان "ابرقدرت" کند؛ * توجیه مداخلات نظامی آمریکا: مبارزه با کمونیسم وی ادامه میدهد: «این جنگ صلیبی به اصطلاح اخلاق محوری که درگیرشوندگان در جنگ سرد خودشان و مردم آمریکا را به وارد شدن در مبارزه با آن توجیه میکردند، مبارزه با وجود توطئه شوم "کمونیسم بینالمللی" بود؛ توطئهای که هرگز وجود خارجی نداشت که بخواهد شوم یا غیر شوم باشد!در خلال این دوران (جنگ سرد)، آمریکا مداخلات جدی بسیاری را در بیش از 70 کشور به راه انداخت که خلاصهای از بعضی از آنها را در زیر میخوانید»: * آمریکا در چین طرف چیانگ کای شک را گرفت - چین، 1945- 1949 آمریکا در یک جنگ غیر نظامی مداخله کرد و در حالی طرف "چیانگ کای شک" ضد کمونیست را گرفت که کمونیستها در جنگ جهانی، نسبت به چیانگ متحدان نزدیکتری با آمریکا بودند. آمریکا از سربازان اسیر ژاپنی برای درگیر شدن در جنگی به طرفداری از وی استفاده کرد. کمونیستها چیانگ را مجبور کردند در سال 1949 به سمت تایوان متواری شود. * مداخله آمریکا در انتخابات ایتالیا با عنوان نجات دموکراسی بود ـ ایتالیا، 1948-1947 آمریکاییها از هر ترفندی که بلد بودند در انتخابات ایتالیا دخالت کردند تا از روی کار آمدن قانونی و آزاد حزب کمونیست جلوگیری کنند. این انحراف از اصول دموکراسی در ایتالیا با عنوان " نجات دموکراسی" انجام شد. در این انتخابات، حزب کمونیست بازنده شد. در طول دهههای بعدی، سازمان سیا و سایر سازمانهای آمریکایی با سرازیر کردن صدها میلیون دلار پول و استفاده از جنگ روانی به مداخلات خود در انتخابات ایتالیا ادامه دادند تا از آمدن شبحی که کابوس اروپا شده بود، جلوگیری کنند. * امریکا در یونان طرفدار نوفاشیستها بود ـ یونان، 1949-1947 امریکا در یک جنگ نظامی مداخله کرده و در مقابل چپ گراهای یونانی که جسورانه در مقابل نازیها مبارزه کرده بودند، طرف نئو فاشیستها را گرفت. نئوفاشیستها برنده شدند و رژیم بسیار بیرحمانهای راه انداختند؛ سازمان سیا برای این رژیم یک سازمان امنیت داخلی به نام KYP ایجاد کرد. چندان طولی نکشید که سازمان KYP دست به انجام تمام اقدامات شنیعی زد که پلیسهای مخفی به آن دست میزنند. * دیکتاتوری فردیناند حاصل مداخله آمریکا در فیلیپین ـ فیلیپین، 1953-1945 نیروهای نظامی آمریکا اقدام به مبارزه با نیروهای چپ گرای فیلیپین، موسوم به "هاک" کردند؛ اقدام نظامی آمریکا علیه هاکها در حالی صورت گرفت که آنها هنوز در حال مبارزه با مهاجمان ژاپنی بودند. بعد از این جنگ، آمریکاییها باز هم به مبارزه خود با هاکها ادامه دادند که سرانجام توانستند بر آنها غلبه کرده و رئیس جمهورهایی که عروسکهای خیمه شب بازی خودشان بودند را روی کار آورند؛ این اقدامات آمریکا در نهایت منجر به روی کار آمدن دیکتاتوری "فردیناند مارکوس" شد. * سرکوب و ارتجاع حاصل دخالت در کره جنوبی ـ کره جنوبی، 1953-1945 بعد از جنگ جهانی دوم، آمریکا اقدام به سرکوب نیروهای مردمی و طرفداری از محافظه کارانی کرد که با ژاپنیها همکاری کرده بودند. این امر منجر به استقرار دورههای طولانی فساد، ارتجاع و دولتهای بی رحم شد. * کمک به طرفداران فاشیستها و نازیها در آلبانی ـ آلبانی، 1953-1949 آمریکا و انگلیس با همکاری هم سعی کردند دولت کمونیست این کشور را براندازی کنند و حکومت جدیدی مستقر کنند که غربگرا بود و اعضای آن را اکثرا پادشاهان و کسانی تشکیل میدادند که با فاشیستهای ایتالیا و نازیها همدستی داشتند. * اقدامات خرابکارانه سازمان سیا در آلمان شرقی ـ آلمان، دهه 1950 سازمان سیا مبارزات خرابکارانه، اقدامات تروریستی، عملیات فریب و جنگ روانشناختی گستردهای علیه آلمان شرقی به راه انداخت. یکی از عواملی که منجر به ساخت دیوار برلین در سال 1961 شد، همین بود. * سرنگونی دولت دموکراتیک مصدق حاصل مداخله در ایران ـ ایران، 1953: نخست وزیر مصدق با عملیات مشترک انگلیس و آلمان سرنگون شد. مصدق با رای اکثریت مجلس به این سمت رسیده بود اما مرتکب اشتباه مرگباری شده بود: وی پیشگام جنبش ملی کردن صنعت نفت در ایران شده بود. کودتای آمریکایی، شاه ایران را به قدرت مطلق بازگرداند، منجر به 25 سال سرکوب و شکنجه در این کشور شد و مالکیت صنعت نفت نیز به این صورت به آغوش خارجیها برگشت: انگلیس و آمریکا هر کدام 40 درصد و کشورهای دیگر هر کدام 20 درصد. * یکی از بزرگترین فاجعههای انسانی حاصل کودتای آمریکایی گواتمالا ـ گواتمالا کودتای سازماندهی شده به وسیله سازمان سیا دولت رو به پیشرفت "جاکوبو آربنز" که به صورت دموکراتیک روی کار آمده بود را سرنگون کرد؛ این اقدام منجر به آغاز دوران 40 ساله جوخههای مرگ، شکنجه، آدم ربایی، اعدامهای دسته جمعی و بی رحمی غیر قابل تصوری شد که بیش از 100 هزار انسان را به کام مرگ کشانید ـ بی شک یکی از غیر انسانیترین فصلهای قرن بیستم. جرم "آربنز" این بود که شرکت امریکایی "شرکت میوه ایالات متحده" را ملی کرده بود که ارتباط بسیار نزدیکی با برگزیدگان سیاسی آمریکا داشت. توجیه واشنگتن برای این کودتا این بود که گواتمالا در آستانه قرار گرفتن تحت تاثیر نفوذ شوروی بودغ این در حالی بود که علاقه روسیه به این کشور انقدر کم بود که حتی با ان روابط دیپلماتیک هم نداشتند. از منظر واشنگتن خطر اصلی گواتمالا، علاوه بر کمپانی میوه، این بود که دموکراسی اجتماعی این کشور به سایر کشورهای آمریکای لاتین سرایت کند. * چشم آمریکا به منابع نفتی خاورمیانه ـ خاورمیانه، 1958-1956 دکترین آیزنهاور اعلام میکرد که آمریکا " آماده است تا با استفاده از نیروهای نظامی خود به هر کدام از کشورهای خاورمیانه که در برابر خشونت نظامی کشورهای تحت نفوذ کمونیسم بینالمللی نیاز به کمک دارند، یاریرسانی کند." ترجمه این بیانیه آمریکا این بود که هیچ کس به غیر از آمریکا حق تسلط یا اعمال نفوذ بیش از حد بر خاورمیانه و منابع نفتی آن ندارد و هر کس چنین خیالی در سر بپروراند مشمول تعریف "کمونیسم" خواهد شد. آمریکا در راستای همین سیاست دو بار تلاش کرد دولت سوریه را سرنگون کند، چندین "نمایش قدرت" در سواحل مدیترانه راهاندازی مرد تا جنبشهای مخالف با دولتهای موافق آمریکا در اردن و لبنان را مرعوب کند، 14 هزار نیروی نظامی به لبنان فرستاد و برای براندازی ملیگرایی خاورمیانهای جمال ناصر در مصر (که برای آمریکا بسیار دست و پا گیر بود) و ترور خود وی توطئه چید. * تزریق پول توسط سازمان سیا به انتخابات اندونزی ـ اندونزی، 1958-1957 "سوکرانو" نیزمانند ناصر از قماش ان دسته از رهبران جهان سوم بود که امریکا تحملش را نداشت. او به شدت در جنگ سرد بیطرف بود؛ سوکرانو هم به اتحاد جماهیر شوروی، هم به چین و هم به امریکا سفر میکرد. او بسیاری از داراییهای خصوصی هلندیها که قبلادر این کشور قدرت مستعمرهگر بودند را ملی اعلام کرد. سوکرانو حزب کمونیست اندونزی را سرکوب نکرد؛ بنابراین سازمان سیا با تزریق پول به انتخابات این کشور، توطئهچینی برای ترور سوکرانو و ائتلاف با افسران نظامی مخالف وی تلاش کرد جنگی همهجانبه علیه دولت وی راه بیندازد. سوکرانو از تمام این دسیسهها جان سالم به در برد
گزارش
نام منبع: خبرگزاری فارس
شماره مطلب: 17692
دفعات دیده شده: ۱۹۲۷ | آخرین مشاهده: ۶ ساعت پیش