Sorry! your web browser is not supported;

Please use last version of the modern browsers:

متاسفانه، مروگر شما خیلی قدیمی است و توسط این سایت پشتیبانی نمی‌شود؛

لطفا از جدیدترین نسخه مرورگرهای مدرن استفاده کنید:

للأسف ، متصفحك قديم جدًا ولا يدعمه هذا الموقع ؛

الرجاء استخدام أحدث إصدار من المتصفحات الحديثة:



Chrome 96+ | Firefox 96+
عملیات روانی
  • پلیس فرانسه به روایت پلیس زن فرانسوی-30 / پلیس‌های خاطی فرانسوی از ضعیف کشی لذت می‌برند پلیس فرانسه به روایت پلیس زن فرانسوی-30 / پلیس‌های خاطی فرانسوی از ضعیف کشی لذت می‌برند
    یکشنبه ۶ شهریور ۱۳۹۰ ساعت ۱۸:۳۰

    همیشه معتقد بودم که وصف نژادپرستی برای توضیح رفتار اینگونه افراد کافی نیست، به نظرم آنها در آزار دادن افراد ضعیفی که در معرض قدرت نمائیشان قرار می‌گیرند به دنبال نوعی لذت توأم با انحراف هستند. سیئم سوئید یک پلیس زن فرانسوی است که بعلت تبعیض‌هایی که در پلیس فرانسه دید اقدام به انتشار کتابی با نام «پرده پوشی در پلیس [فرانسه]» نمود. اگرچه سوئید از پدر و مادر تونسی متولد شده ولی فرانسه را بعنوان کشوری که در آن متولد شده دوست دارد و به همین دلیل بوده

    همیشه معتقد بودم که وصف نژادپرستی برای توضیح رفتار اینگونه افراد کافی نیست، به نظرم آنها در آزار دادن افراد ضعیفی که در معرض قدرت نمائیشان قرار می‌گیرند به دنبال نوعی لذت توأم با انحراف هستند. سیئم سوئید یک پلیس زن فرانسوی است که بعلت تبعیض‌هایی که در پلیس فرانسه دید اقدام به انتشار کتابی با نام «پرده پوشی در پلیس [فرانسه]» نمود. اگرچه سوئید از پدر و مادر تونسی متولد شده ولی فرانسه را بعنوان کشوری که در آن متولد شده دوست دارد و به همین دلیل بوده که به گفته خودش نتوانسته این تبعیض‌های ناروا که او را بشدت آزار داده به راحتی بگذرد ولو اینکه این کار به از دست دادن شغل و یا خطرات دیگری برایش منجر شود. سوئید در مقدمه کتابش آورده است: «این کتاب یک هجونامه نیست، بلکه مطالب آن به زندگی داخلی دستگاه پلیس مربوط می شود. تمام آنچه در این کتاب نقل شده بر پایه شهادت شهود، اسناد، صورت جلسات، گزارش های رسمی، و گزارش ها و یادداشت های حین خدمت تنظیم گردیده است. ممکن است با انتشار این کتاب، من شغلم را از دست بدهم ولی اگر حقیقت به این بها به دست آید، پشیمان نخواهم بود.» خبرگزاری فارس به دلیل اهمیت این موضوع و دست اول بودن مطالب آن اقدام به ترجمه متن کامل این کتاب نموده که قسمت سی ام آن تقدیم خوانندگان محترم می گردد: *رسوائی علنی می شود ماجرا به گوش نویسندگان روزنامة Le canard enchaîné هم می رسد. در نظر روزنامه نگاران، پلیس ها بطور سنتی، سوژة خوبی به حساب می آیند. آنها مدتها در تعقیب اخبار مربوط به بیانشی بوده اند و بالاخره مقاله ای چاپ می کنند که موضوع پروندة رسیدگی به اعمال وی در بازرسی پلیس تأیید می شود. روزنامة فوق که اطلاعات دست اولی هم در اختیار دارد در انتقاد از پلیس هوائی و مرزی رحم به خرج نمی دهد. کم و بیش همة اخبار مربوط به موضوع به بیرون درز پیدا می کند. رسوائی علنی می شود و این بار وزیر داخله مجبور است جدیت بیشتری از خود نشان دهد. در روز صدور حکم، یعنی 15 آوریل 2009، بخشنامه ای داخلی با هدف حفظ ظاهر صادر می گردد که در آن عنوان شده آلن بیانشی برای مدت 15 روز اداره را ترک خواهد کرد. در فرودگاه اورلی هنوز برای اعلام پیروزی زود است. اکثریت بزرگی از مأموران پلیس در برخورد با موضوع احتیاط فراوان به خرج می دهند: بنا به نظر آنها، بیانشی روباه پیری است که بالاخره راهی برای فرار پیدا خواهد کرد. بعد از پانزده روز دوباره سر و کله اش پیدا می شود و سر همة مخالفانش را خواهد برید. هر کس به خود جرأت داده و جلوی او ایستاده باشد پوستش کنده خواهد شد. *نفری پنج یورو برای جشن سقوط دیکتاتور اما بیانشی خودش به خوبی می داند که بازی را باخته است. روزی که مقالة روزنامه علیه او منتشر شد، خود بدون کمترین سر وصدائی دفتر کارش را ترک کرد و حتی وقت خود را هم برای جمع کردن وسائل اتاقش تلف نکرد. پانزده روز بعد طی بخشنامة دیگری به ما اطلاع داده می شود که به خدمات رئیس پلیس هوائی و مرزی فرودگاه اورلی خاتمه داده شده است. این خبر تسلای خاطر بزرگی برای کارکنان تمام بخش های اداره است و برای جشن گرفتن خروج دیکتاتور کوچک، از هر نفر پنج یورو گرفته می شود. اما خوشی ما کامل نیست: در همان بخشنامه اعلام شده که جانشین موقت بیانشی فعلاً نفر دوم پلیس هوائی و مرزی است و تا زمان انتصاب و معرفی رئیس جدید، وی عهده دار کارها خواهد بود. هیچ کس به موقت بودن وی باور ندارد. به علاوه، این نفر دوم پلیس هوائی و مرزی چنان محکم به میزش چسبیده که همین امروز هم آن را در اختیار دارد. برای من، علیرغم همة تبریکات و تشکراتی که از چپ و راست به سویم سرازیر می شود، معرفی معاون سابق بیانشی به عنوان مدیر جدید اصلاً خبر خوشی نیست. حتی می شود گفت که ضربة ناراحت کننده ای به حساب می آید. *سوءاستفاده ها همچنان ادامه دارد با پایان یافتن ماجرای بیانشی، نمودار محبوبیت من نزد همکارانم به شدت سیر صعودی پیدا می کند. من بودم که قبل از همه پایه های قدرت او را به لرزه درآوردم. راستش را بگویم، خودم هم از این موضوع چندان ناراضی نیستم. اولاً به این دلیل که همیشه آرزو داشتم از مظلومان دفاع کنم و این وضع با تصویری که در ذهن داشتم هماهنگ است. بعد هم به این علت که ترجیح می دهم دیگران مرا به چشم احترام و حتی کمی حسادت نگاه کنند تا به دیدة تحقیر. حال وقتی کوچکترین مشکلی اتفاق میفتد، همکاران برای شکایت از وضع به اتاق من پناه می آورند. من در جریان همة امور قرار دارم زیرا به من بیشتر از سندیکا اعتماد می کنند. البته سندیکا هم کارش را درست انجام می دهد ولی من معروف شده ام به اینکه هیچ مانعی متوقفم نمی کند، از هر تعلقی آزادم و هیچ عاملی نمی تواند مرا تحت تأثیر قرار بدهد. *بالا بردن آمار به هر قیمت در همین راستا، یکروز صبح، زن پلیس جوانی از واحد پلیس قضائی راجع به یکی از مأموران جوخة ضد جرم با من صحبت می کند. من مأمور مورد بحث را از روی قیافه می شناسم: فردی است پرمدعا، بسیار درشت اندام و با ظاهری خشن. در مورد او شایعات زیادی به گوش می رسد. البته همه چیز فقط در حد شایعه است نه بیشتر. شهرت پیدا کرده که او به افراد ضعیف و بی دفاعی که از هواپیما پیاده می شوند و زبان ما را بلد نیستند بی جهت پیله می کند و هیچ هدفی ندارد جز بالا بردن آمار بازداشت ها. این مأمور خشن و وحشی قهرمان جمع زدن و ضرب کردن چوب خط هاست. 10+10=20، 20X5= 100، 100+50= 150 ... من هم می دانم که روش های کاری او سرسری و در نتیجه پر از ایراد است. در واقع این مأمور خشن تخصصی ندارد جز پایین آوردن کیفیت کار:‌بی کفایتی او میانگین بازده کاری اداره را پایین می آورد... خلاصه اینکه مدتی است من و چند نفر دیگر حرکات او را زیر نظر گرفته ایم. تازه وقتی از ماجرای اصلی که در پشت رفتار خشن وی با مسافران ضعیف پنهان شده با خبر شوید از تعجب شاخ در می آورید: درست وسط فرودگاه اورلی، این جناب پلیس قاچاق لوازم الکترونیکی به راه انداخته است. خلاصه بگویم، دو نوبت در هفته، روزهای دوشنبه و پنجشنبه، یک وانت برای او جنس می آورد. وانت در یکی از محل های پارک ممنوع درست مقابل ورودی فرودگاه توقف می کند، وسائل آن تخلیه و در ساختمان یکی از شرکت های هواپیمائی که خود نیز از قضیه نفع می برد جاسازی می شود. کارتن های وسائل قاچاق آنجا کنار دیوار روی هم انبار شده و بعضاً ارتفاعشان تا سقف هم می رسد. *پلیس های خاطی فرانسوی از ضعیف کشی لذت می برند یک روز من جناب مأمور خشن را در حین گیر دادن به یک مسافر فاقد مدارک قانونی، غافلگیر می کنم. روش کار او معمولاً یکسان است:‌در برخورد با متهمان از حدود قانونی و از اختیاراتش تجاوز می کند. همیشه معتقد بودم که وصف نژادپرستی برای توضیح رفتار اینگونه افراد کافی نیست. به نظرم آنها در آزار دادن افراد ضعیفی که در معرض قدرت نمائیشان قرار می گیرند به دنبال نوعی لذت توأم با انحراف هستند. آنها با له کردن دیگران می خواهند مردانگی خود را ثابت کنند. اگر قربانی آنها یک «کاکاسیاه» یا یک «عرب» باشد لذتشان چند برابر می شود. در همین اندیشه هستم که او را مخاطب قرار می دهم: «باید فقط مقررات رو دربارة این افراد اجرا کنی نه بیشتر. فقط قانون رو اجرا کن و از سوء رفتار دست بردار، حتی در مورد مسافران غیر قانونی.» *نفر دوم در جریان است او سر تا پای مرا با نگاه برانداز می کند و در تعجب است که مرا در کنار خود می یابد. به تندی به من نگاه می کند تا برتریش را بیشتر ثابت کرده باشد: برتری یک مرد، و یک فرانسوی اصیل. «فکر کردی من کی هستم، سیئم؟ برو پی کارت. - اشتباه می کنی. من از کارهای پشت پرده و تجارت غیر قانونیت اطلاع دارم. ازت اون قدر مدرک دارم که واسة بیرون انداختنت کافی باشه.» او می خندد. با این حرکت می خواهد هر چه تحقیر است نثار من کند. به طرف من خم می شود، تا حدی که بوی توتونش آزارم می دهد: «تو هیچ مدرکی علیه من نداری. من تحت حمایت کاملم. نفر دوم اداره هر گزارشی که بدی میندازه توی زباله دونی. - کی گفته که من گزارشم رو به ایشون تقدیم می کنم؟» و این حرف آخرم او را سر جایش میخکوب می کند. حس می کنم که با نگاهش می خواهد پشت مرا مثل خنجر سوراخ کند. تصمیم می گیرم او را سر جایش بنشانم. 27 مارس 2009، گزارشم را برای مدیرکل پلیس مرزی ارسال می کنم. در زمان ارسال گزارش، این پست هنوز در اختیار بیانشی است. *گزارش به رئیس وقت "هدف از نگارش این گزارش آن است که جنابعالی در خصوص رفتار غیر قانونی و ناشایست یکی از مأموران پلیس اتخاذ تصمیم بفرمائید. فرد مزبور انباری از محصولات الکترونیک در اختیار دارد نظیر تلویزیون های صفحه تخت مدل قدیمی، گوشی همراه، و حتی عطر و ادکلن و خیلی چیزها که ذکر نمی کنم... تمام کارهای ایشان در برابر دیدگان پرسنلی انجام می شود که در فرودگاه کار می کنند و مدت دو سال نیز می شود که او به این اعمال اشتغال دارد. به علاوه،‌ایشان با چند شرکت هواپیمائی نیز برای فروش این محصولات معامله دارند... این محصولات به کارکنان شرکت های مزبور فروخته می شوند... مقامات در جریان کامل امر هستند ولی چشم خور به روی موضوع می بندند. خودتان مستحضرید که اگر یک فرد خارجی از این قبیل فعالیت ها انجام می داد تا الآن مدت ها بود که مجازات قانونی در موردش اعمال شده بود... لازم به ذکر است که پیش از تنظیم این گزارش، شخصاً با مأمور مورد نر در این خصوص صحبت کردم و اعتراضم را به اطلاعش رساندم. ایشان به من پاسخ دادند که نفر دوم پلیس هوائی و مرزی در جریان کامل امر قرار دارند و از نامبرده حمایت خواهند نمود... در پایان می خواهم به اطلاعتان برسانم که نامبرده افراد را در فرودگاه تحت بازداشت غیر قانونی قرار می دهند، و حقوق فردی آنها را نقض می نمایند در حالی که خیلی از این افراد کاملاً‌بی گناهند. تمام این کارها صرفاً‌با هدف افزایش آمار عملکرد صورت می گیرد.



    خبر
    نام منبع: خبرگزاری فارس
    شماره مطلب: 16869
    دفعات دیده شده: ۷۴۲ | آخرین مشاهده: ۲ هفته پیش