-
سیاهپوستان آمریکا به روایت مارتین لوترکینگ- 10/آمریکا از کمبود انبار برای تولیدات خود در رنج است و آفریقا و آسیا از گرسنگی
شنبه ۴ دی ۱۳۸۹ ساعت ۲۳:۲۳
هر سال از خود سؤال میکنیم، چه کنیم؟ زیرا محل کافی برای انبار کردن محصول ندارم. من جواب این سؤال را بر چهره میلیونها مرد و زن بینوا، در آسیا و آفریقا و آمریکای جنوبی دیدهام. مارتین لوتر کینگ جونیور (15 ژانویه 1929 - 4 آوریل 1968) رهبر سیاهپوست «جنبش حقوق مدنی» ایالات متحده آمریکا بوده است. در سال 1957 بههمراه 60 رهبر سیاهپوست دیگر سازمانی را بنیان گذاشت که بعدها به «کنفرانس رهبران مسیحی جنوب» شناخته شد. وی در مبارزه علیه نژادپرستی از تعالیم مس
هر سال از خود سؤال میکنیم، چه کنیم؟ زیرا محل کافی برای انبار کردن محصول ندارم. من جواب این سؤال را بر چهره میلیونها مرد و زن بینوا، در آسیا و آفریقا و آمریکای جنوبی دیدهام. مارتین لوتر کینگ جونیور (15 ژانویه 1929 - 4 آوریل 1968) رهبر سیاهپوست «جنبش حقوق مدنی» ایالات متحده آمریکا بوده است. در سال 1957 بههمراه 60 رهبر سیاهپوست دیگر سازمانی را بنیان گذاشت که بعدها به «کنفرانس رهبران مسیحی جنوب» شناخته شد. وی در مبارزه علیه نژادپرستی از تعالیم مسیح و مهاتما گاندی پیروی میکرد. اوج فعالیتهای مبارزاتی مارتین لوتر کینگ در دهه 1960 و برای تصویب قانون حقوق مدنی بود. وی در سال 1963 در گردهمایی بزرگ طرفداران تساوی حقوق سیاهان که دربرابر بنای یادبود آبراهام لینکلن در واشنگتن دیسی برگزار شد، معروفترین سخنرانی خود را بهنام «رویایی دارم» انجام داد که از مهمترین سخنرانیها در تاریخ آمریکا به شمار میآید. مارتین لوتر کینگ در 4 آوریل 1968 در شهر ممفیس ایالت تنسی ترور شد. در سال 1986 مقرر شد برای بزرگداشت یاد وی در ایالات متحده آمریکا سومین دوشنبه ماه ژانویه تعطیل رسمی اعلام شود. نوشته زیر از کتاب «ندای سیاه» اثر مارتین لوتر کینگ است که در آن سیاه پوستان آمریکا را به مقابله با وضعیت حاکم بر محیط سیاسی و اجتماعیشان ترغیب میکند. قسمت دهم از متن کامل کتاب لوتر کینگ در پی میآید: * روایت مرد دولتمند و خطاب مسیح به وی میخواهم داستان دراماتیک کوتاهی را برای شما تعریف کنم که بسی عبرتانگیز است. حکایت مردی است که به اصطلاح امروزی به طور بارزی در زندگی موفق شد ولی مسیح احمق خطابش کرد. قهرمان اصلی این داستان مرد دولتمندی است. محصول مزرعه او به قدری فراوان بود که تصمیم گرفت برای جمعآوری و ذخیره آن، انبارهای بزرگتری بنا کند و به خود گفت: به روح خود خواهم گفت، روح من، تو تا چند سال ثروت زیادی ذخیره داری، استراحت کن، بخور، بخواب و تفریح کن. ولی خداوند وی را گفت: ای احمق همین امشب جان تو را از تو خواهند گرفت. نیت پروردگار عملی شد و مرد دولتمندی که به اوج ثروت و رفاه رسید، جان به جهان آفرین تسلیم کرد. به این مرد فکر کنید، اگر امروز در بین ما زندگی میکرد، مرد بزرگی شناخته میشد. در اجتماع اعتبار زیادی داشت، مورد احترام مردم قرار میگرفت و از گردانندگان چرخ اقتصادی به شمار میرفت. با وجود این یک دهقان جلیلهای جرأت کرد او را احمق بنامد. مسیح هیچگاه به طور کلی ثروت را محکوم کرده است. او فقط علیه روش استفاده نامناسب از ثروت بپا خواسته، پول هم مانند تمام نیروهای دیگر مثل نیروی برق، ارزش معنوی خاصی ندارد. همانطوری که میتوان آن را برای نیل به هدفهای شریف بکار برد، همانطور که ممکن است در راههای ناپسند از آن استفاده کرد. * دلیل احمق نامیدن مرد ثروتمند توسط مسیح ثروت اساساً فاسد نیست و فقر اساساً شریف نیست. مسیح این مرد را به دلیل اینکه ثروتش را از راههای نامشروع جمعآوری کرده بود محکوم نکرد زیرا مرد دولتمند ظاهراً ثروت خود را با کاری دشورا و زحمتی فراوان و واقعبینی یک سرمایهگذار دوراندیش بدست آورده بود، در این صورت چرا احمق بود؟ حماقت مرد دولتمند در این بود که غایت و هدف زندگی را در مقابل وسایل زندگی از یاد برده بود و استخوانبندی اقتصادی زندگی او سرنوشتش را تحتالشعاع قرار داده بود. زندگی ما دارای دو جنبه است: درونی و خارجی. زندگی درونی در قلمرو افکار عالی که در هنر، ادبیات، اخلاق و مذهبی تجلی مییابد، شکل میگیرد. زندگی خارجی در بین طرحهای پیچیده، صنایع، دستگاهها و وسایل مادی انجام میگیرد. این وسایل عبارتند از: خانهای که در آن زندگی میکنیم، اتومبیلی که میرانیم، لباسهایی که میپوشیم و عایدات اقتصادی که بدست میآوریم. خلاصه تمام این بار و بنه مادی که برای گذراندن زندگی باید در اختیار داشته باشیم ولی همیشه این خطر وجود دارد که به وسایل مادی زندگی اجازه دهیم جایگزین غایت و هدف زندگی شود، خطر اینکه امور درونی در امور خارجی حل شده و از بین برود. مرد دولتمند احمق بود. زیرا از یاد برده بود که حدفاصلی بین وسائل مادی و غایت زندگی تعیین کند. زندگی او در موجهای سرکش وسائل مادی غرق شده بود. * اولویت به مسائل مادی و فراموشی هدف زندگی اولین اشتباه انسان است ما ادعا نمیکنیم که امور خارجی در زندگی اهمیتی ندارد. ما در عین حال وظیفه داریم و مجاز هستیم که وسایل اولیه لازم برای زندگی را به دست آوریم. فقط یک مذهب غیر منطقی ممکن است خواستار رفاه اقتصادی بشر نباشد. یک مذهب منطقی و قابل اعتماد به خوبی واقف است که تا زمانی که بدن از بیم گرسنگی در عذاب میباشد و از فقدان مسکن رنج میبرد، روح انسان آرامش نمییابد. مسیح به خوبی میدانست که ما احتیاج به غذا، لباس، مسکن و تأمین اقتصادی داریم. او این موضوع را با عباراتی روشن و فشرده بیان کرده است: خداوند حاجات شما را میداند. ولی مسیح همچنان میدانست که انسان با سگی که میتوان آن را با مقداری استخوان بدون گوشت راضی کرد تفاوت زیادی دارد. او به خوبی میدانست که امور داخلی زندگی انسان از چیزهای خارجی اهمیت کمتری ندارد. بدین دلیل است که اضافه میکند: اول ملکوت خدا و عدالت او را بطلبید که این همه برای شما مزید خواهد شد. اشتباه مرد ثروتمند در این بود که در مرحله اول به وسائل مادی توجه داشت و این عمل باعث شد که غایت و هدف زندگی در این وسایل حل شود و از بین برود. مرد ثروتمند هر چه از لحاظ مادی غنیتر میشد از لحاظ معنوی فقیرتر میگشت. او شاید ازدواج کرده بود ولی احتمالاً همسر خود را دوست نمیداشت. ممکن است هدایای گرانقیمتی برای همسرش میخرید ولی قادر نبود عشق و محبت به او ببخشد. شاید چند فرزند داشت ولی احتمالاً به آنها اهمیت نمیداد. * بحران کنونی جهانی ناشی از خودخواهی دولتمندان است شاید سودمندترین کتابهای جهان را به طور منظمی در کتابخانه شخصی خود چیده بود ولی هیچگاه آنها را نمیخواند. شاید قادر بود بهترین موسیقیدانان را اجیر کند ولی به موسیقی گوش فرا نمیداد. چشمانش متوجه عظمت پرشکوه آسمانها نبود. گوشهایش با خوشآهنگی موسیقی لطیف آسمانی تطابق نداشت. او واقعاً شایسته عنوان احمق بود. مرد دولتمند بیعقل بود زیرا به همبستگی خود با دیگران توجه نداشت. حرفهایی را که به خود زده بود تقریباً از 60 کلمه تشکیل میشد ولی کلمات منم و مال من دوازده مرتبه در آن بکار رفته بود. او بقدری با کلمه من و مال من مأنوس شده بود که دیگر نمیتوانست کله ما و مال ما را به زبان بیاورد. او به نوعی بیماری که خودخواهی نام دارد مبتلا بود و توجه نداشت که ثروت شخصی زاییده ثروت عمومی میباشد، او طوری حرف میزد که گویی به تنهایی توانسته مزارع را کشت کند و انبارها را بنا کند. او درک نکرده بود که وارث گنجینه عظیمی از افکار و فعالیتهایی است که زندگان و مردگان هر یک در آن سهمی دارند. هنگامی که افراد و کشورها به این همبستگی توجه نمیکنند جنون تأثرآمیزی بروز میکنند. اهمیت معنای این تمثیل در بحران کنونی جهان به خوبی به چشم میخورد. رژیم ملی تولیدی به حدی وسیله مادی عرضه میکند که باید انبارهای وسیعتری بنا کنیم و روزانه بیش از یک میلیون دلار برای انبار کردن وسایل مازاد بر احتیاج خرج کنیم. * ما از کمبود جا برای انبار غذای خود در رنجیم و آفریقا و آسیا از گرسنگی هر سال از خود سؤال میکنیم، چه کنم زیرا محل کافی برای انبار کردن محصول ندارم. من جواب این سؤال را بر چهره میلیونها مرد و زن بینوا، در آسیا و آفریقا و آمریکای جنوبی دیدهام. جواب این سؤال را در فقر سرسامآوری که در دلتای میسیسیپی حکمفرماست و در وضع تأثر آمیز مردم بیکار شهرهای بزرگ صنعتی شمال آمریکا مشاهده کردم. چه کنیم؟ جواب این سؤال بسی آسان و ساده است. به اشخاص بیچاره لباس دهیم، غذا در اختیار گرسنگان گذاریم و بیماران را مداوا کنیم. کجا محصول خود را انبار کنیم؟ جواب این سؤال هم ساده است: میتوانیم محصولات غذایی مازاد بر احتیاج خود را در شکم هزاران بنده خدا که هر شب گرسنه میخوابند انبار کنیم. میتوانیم عایدات هنگفت خود را در راه از بین بردن فقر به مصرف رسانیم. مطالبی که درباره همبستگی افراد و کشورها بیان کردیم یک نکته اساسی را مکشوف میسازد و آن این است که هر یک از ما تا ابد مدیون دیگران هستیم. ما تا ابد مدیون مردان و زنان آشنا و غریبه میباشیم، ما نمیتوانیم صبحانه خود را تمام کنیم بدون اینکه به نیمی از جهانیان مدیون نشده باشیم. * قبل از اینکه برای کار روزانه از منزل خارج شویم به نیمی از جهانیان مدیون شدهایم اما توجهی نداریم صبح هنگامیکه از خواب برمیخیزیم و به حمام میرویم از اسفنجی استفاده میکنیم که یکی از جزیرهنشینان اقیانوس آرام آن را تهیه کرده، صابون دستشویی را یک نفر فرانسوی ساخته و حوله را یک نفر ترک عرضه داشته است. سرمیز قهوهای را مینوشیم که توسط یکی از اهالی آمریکای جنوبی تهیه شده، چای را یک نفر چینی و کاکائو را یک آفریقایی عرضه کرده است. بدین ترتیب قبل از اینکه برای کار روزانه از منزل خارج شویم به نیمی از جهانیان مدیون شدهایم. زندگی ما از هر لحاظ وابسته به زندگی دیگران است هر اتفاقی که مستقیماً برای ما بیفتد غیرمستقیم برای دیگران نیز رخ داده است. من هیچ گاه نخواهم توانست مقام واقعی خود را اشغال کنم اگر شما مقام واقعی خود را اشغال نکرده باشید و شما نمیتوانید مقام واقعی خود را اشغال کنید اگر من مقام واقعی خود را اشغال نکرده باشم. این است همبستگی واقعی بشر.
گزارش
نام منبع: خبرگزاری فارس
شماره مطلب: 15425
دفعات دیده شده: ۱۷۲۷ | آخرین مشاهده: ۱۰ ساعت پیش