Sorry! your web browser is not supported;

Please use last version of the modern browsers:

متاسفانه، مروگر شما خیلی قدیمی است و توسط این سایت پشتیبانی نمی‌شود؛

لطفا از جدیدترین نسخه مرورگرهای مدرن استفاده کنید:

للأسف ، متصفحك قديم جدًا ولا يدعمه هذا الموقع ؛

الرجاء استخدام أحدث إصدار من المتصفحات الحديثة:



Chrome 96+ | Firefox 96+
عملیات روانی
  • مداخلات نرم در شاخ آفریقا
    دوشنبه ۱ آذر ۱۳۸۹ ساعت ۱۹:۴۷

    اشاره شاخ آفریقا با توجه به موقعیت راهبردی در قاره سیاه پس از جنگ جهانی دوم و به خصوص دوران جنگ سرد، توجه خاص استکبار جهانی را به سوی خود جلب کرد و آمریکا و شوروی به عنوان ابرقدرت های زورگو تلاش کردند، موقعیت خود را در آن تثبیت کنند. دراین مقاله که بخش نخست آن در ابتدای ماه جاری به چاپ رسید به روند نفوذ آمریکا و شوروی سابق در شاخ آفریقا اشاره شد. اما در بخش آخر نویسنده مقاله با استناد به اسناد و نوع دیپلماسی آمریکا به عنوان قدرت بدون منازع در شاخ

    اشاره شاخ آفریقا با توجه به موقعیت راهبردی در قاره سیاه پس از جنگ جهانی دوم و به خصوص دوران جنگ سرد، توجه خاص استکبار جهانی را به سوی خود جلب کرد و آمریکا و شوروی به عنوان ابرقدرت های زورگو تلاش کردند، موقعیت خود را در آن تثبیت کنند. دراین مقاله که بخش نخست آن در ابتدای ماه جاری به چاپ رسید به روند نفوذ آمریکا و شوروی سابق در شاخ آفریقا اشاره شد. اما در بخش آخر نویسنده مقاله با استناد به اسناد و نوع دیپلماسی آمریکا به عنوان قدرت بدون منازع در شاخ آفریقا، حضور این ابرقدرت را در آن با استفاده از قدرت نرم به جای زور و لشکرکشی مورد تجزیه و تحلیل قرار داده و نتیجه گیری کرده است که با توجه به آگاهی مردم آفریقا و روحیه ضداستعماری آنها، در آینده خیزش بزرگی علیه آمریکا در شاخ آفریقا به وقوع خواهد پیوست. سرویس خارجی کیهان نخست، این پروژه شرط احراز شرایط برای کشورها را حاکمیت عادلانه، تشویق آزادی اقتصادی و سرمایه گذاری بر مردم می دانست و علاوه بر آنها باید در مبارزه با فساد امتیاز متوسط به بالا را کسب کنند. مؤلفه هایی مانند حفاظت از آزادی های مدنی، حکومت داری مؤثر و مطلوب، سرمایه گذاری بر آموزش ابتدایی، همکاری با سازمان هایی مانند سازمان تجارت جهانی، خانه آزادی و یونسکو نیز در این راستا تأثیرگذار بودند. پروژه چالش هزاره ابزاری مهم و موثر برای قدرت نرم آمریکا به شمار می رود. به طوری که «جوزف نای» صاحبنظر آمریکایی در مسائل افریقا معتقد است: موفقیت در اجرای این برنامه ها به سرمایه گذاری چشم گیر در قدرت نرم آمریکا منجر خواهد شد. به اعتقاد او با توجه به شرایط احراز شایستگی، مطابق معیارهای پروژه چالش هزاره، افریقایی ها خواهند فهمید که حکومت داری مطلوب، دموکراسی سازی و حقوق بشر بسیار اهمیت دارند؟! - همچنین در ششم فوریه 2007 جرج بوش، رئیس جمهور پیشین و رابرت گیتس، وزیر دفاع آمریکا تشکیل آفریکوم (فرماندهی نظامی آمریکا در آفریقا) را اعلام کردند. به علاوه، به دلیل اینکه آفریکوم (در عین داشتن مسئولیت و نقش یک نیروی نظامی سنتی و رهبری عملیات های نظامی) عملا نقش موثری را در اعمال قدرت نرم و امور غیرنظامی از جمله با به کارگیری مدیران و کارمندان وزارت خارجه آمریکا و آژانس توسعه بین المللی آمریکا (به عنوان بازوهای اعمال قدرت نرم) به عهده داشت آن را می توان آمیزه ای از قدرت سخت و نرم آمریکا تلقی کرد. هر چند دولت آمریکا نقش آفریکوم را «مدیریت روابط نظامی ارتش آمریکا» و نیروهای نظامی آفریقا و همکاری و ارائه مشاوره نظامی (نه مداخله و حضور نظامی) می داند، اما به منظور ارائه چهره ای مطلوب تر از این فرماندهی نظامی، بخشی از مسئولیت های اعمال قدرت نرم دولت آمریکا (دیپلماسی و کمک های بشردوستانه) نیز به آفریکوم سپرده شده است. به طوری که حتی کاترین المکویست (دستیار مدیر آژانس توسعه بین المللی آمریکا در آفریقا در مرکز فرماندهی آفریکوم در اشتوتگارت آلمان) در تشریح اهمیت و نقش آفرینی آفریکوم در مدیریت کمک های آژانس توسعه بین المللی آمریکا می گوید: آفریکوم در ارتقا صلح، ثبات و توسعه در آفریقا نقش مهمی ایفا می کند و هیچ جا مانند آفریقا بین امنیت و توسعه چنین رابطه تنگاتنگی وجود ندارد. اما در واقع شکل گیری آفریکوم ناشی از این واقعیت بود که آفریقا برای منافع ملی آمریکا اهمیت فراوانی دارد و علاوه بر عوامل مثلاً بشردوستانه که آفریقا را در صدر اولویت ها برای آمریکا قرار می دهد، سه عامل نفت، تروریسم و مناطق ناامن و نفوذ فزاینده چین نیز تاثیرگذارند. همچنین این فرماندهی نوع جدیدی از مدیریت نظامی و امنیتی به همراه کمک های بشردوستانه را ارائه می دهد. آفریکوم با بهره گیری از ظرفیت های وزارت خارجه و آژانس توسعه بین المللی آمریکا در پی ارتقا روابط امنیتی گسترده ای میان آمریکا و آفریقا، ایجاد فرصت های جدیدی به منظور ارتقا روابط نظامی دو جانبه و تقویت ظرفیت سازمان های منطقه ای و فرومنطقه ای آفریقاست. هرچند به باور جوزف نای، ارتش می تواند گاهی با تبادل گسترده افسران، آموزش مشترک و برنامه های کمک رسانی با سایر کشورها در زمان صلح، در تولید قدرت نرم نقش مهمی ایفا می کند، اما وزارت دفاع آمریکا و آفریکوم تاکنون نتوانسته اند در تولید قدرت نرم موفق باشند. زیرا به هر حال ماهیت نظامی آنها تردیدهایی را در مورد انگیزه های واقعی دولت آمریکا به وجود می آورد. این در حالی است که دولت آمریکا، آفریکوم را برای رهبران و ملت های آفریقایی به عنوان عامل توسعه، بهداشت، آموزش، دموکراسی و رشد اقتصادی معرفی کرده است و بر نقش نظامی آن تأکید نمی کند اما پیش از آنکه در مورد وظایف آفریکوم در آفریقا به حد کافی شفاف سازی کند، به دنبال یافتن کشوری برای میزبانی این فرماندهی بود. به طوری که تعداد بسیار اندکی از ملت ها یا دولت های آفریقایی پیش از شکل گیری آفریکوم از ماهیت واقعی آن مطلع بودند و از نیات و اهداف واشنگتن در قاره سیاه اطلاع داشتند. بنابراین با بررسی چهاربرنامه اجرایی آمریکا در آفریقا که در بالا در مورد آنها بحث شد، می توان این پرسش را مطرح ساخت که آیا آمریکا در توسعه قدرت نرم خود موفق عمل کرده است. این چهاربرنامه نشان داد، که دولت آمریکا نحوه به کارگیری منابع قدرت نرم را تا حدی آموخته است و از ارزش هایی که باید به نمایش بگذارد، آگاهی دارد. چرا که برنامه هایی مانند کمک به مبارزه با بیماری ایدز، توسعه و تدوین برنامه های کمک رسانی در سراسر جهان به خوبی مورد استقبال جهانیان قرار می گیرد، اما اقدام دولت آمریکا در نظامی کردن این کمک ها به بعد قدرت نرم آن آسیب می زد. به همین دلیل سیاست دولت آمریکا در ارائه این کمک ها نیز مبتنی بر توجیه و مشروعیت بخشی به عملیات ها و حضور نظامی راهبردی در دراز مدت است. پس از روی کارآمدن باراک اوباما نیز دولت وی همسو با سیاست های کلان آمریکا در آفریقا و به ویژه شاخ آفریقا، با مطرح کردن بحث «دموکراسی» و «ثبات» درصدد پیشبرد سیاست ها و منافع خود در این منطقه برآمد. به عنوان مثال، در حال حاضر بی ثباتی سیاسی اتیوپی و تاثیر آن بر کشورهای منطقه شاخ آفریقا توجیه مطلوبی برای دخالت دولت آمریکا در این منطقه به بهانه ایجاد ثبات و دموکراسی سازی است. در این راستا، اوباما در بودجه پیشنهادی برای سال 2010 افزایش چشمگیری در برنامه های کمک های امنیتی آمریکا برای کشورهای آفریقایی و فعالیت آفریکوم (فرماندهی نظامی آمریکا در آفریقا) پیش بینی کرد، که نشان می دهد دولت اوباما در مورد حضور نظامی و نقش آفرینی فرماندهی جدید آفریکوم همان مسیر دولت بوش را در پیش گرفته است و در پی تغییر و بازنگری در سیاست های امنیتی آمریکا در قبال آفریقا نیست. همچنین دولت اوباما میزان وام های پرداختی به برخی از کشورهای آفریقایی را مطابق برنامه فروش نظامی خارجی افزایش داده و به همین ترتیب شاهد افزایش جدی بودجه پیشنهادی مربوط به برنامه های آموزش نظامی، برنامه عملیات های ایجاد ثبات، مشارکت ضدتروریسم فراصحرا، ابتکار عمل راهبرد منطقه ای شرق آفریقا، توافق صلح فراگیر در جنوب سودان، حمایت نظامی از ارتش لیبرال، کمک به جمهوری دموکراتیک کنگو برای اصلاحات نظامی و برنامه ایجاد ثبات و امنیت مرزی آفریقا هستیم و بودجه پیشنهادی برنامه های مبارزه با تروریسم نیز دو برابر شده است. بنابراین، می توان نتیجه گرفت برخلاف این انتظار که تصور می شد دولت اوباما به شدت سیاست های نظامی و یکجانبه بوش را در آفریقا و به ویژه منطقه شاخ آفریقا تغییر خواهد داد، تغییری به وجود نیامده و حتی توجه به این منطقه دوچندان شده است. البته در عین حال دولت اوباما سیاست های خود را با سیاست های جدید قدرت هوشمند همراه کرده است تا به بعد سوخت برنامه ها و عملیات های نظامی جلوه ای مطلوب و توجیه پذیر ببخشد که کمک های اقتصادی و بشردوستانه بخشی از سیاست های موازی به منظور مطلوبیت بخشی و توجیه سیاست های نظامی و مداخله گرانه است. به طوری که هیلاری کلینتون نیز در آغاز به کار به عنوان وزیرخارجه آمریکا از لزوم به کارگیری قدرت هوشمند در سیاست های جدید آمریکا صحبت به میان آورد و گفت: «آمریکا باید از تمام ابزارهای دیپلماتیک، اقتصادی، نظامی، سیاسی، حقوقی و فرهنگی خود از طریق ایجاد تناسب میان آنها برای موقعیت های مختلف استفاده کند چرا که در قدرت هوشمند دیپلماسی طلایه دار سیاست خارجی خواهد بود.» به طور کلی، دولت آمریکا با اجرای برنامه های اقتصادی و به اصطلاح بشر دوستانه در پی افزایش اعتبار و مشروعیت خود در آفریقا است و مثلاً چنین اعتبار و مشروعیتی علاوه بر اینکه آفریقایی ها را مجذوب خواهد کرد در آینده به آمریکا در مواجهه با برخی مسائل بسیار چالش برانگیز قدرت سخت کمک خواهد کرد. به عنوان نمونه بحران دارفور، جنگ های داخلی آفریقا و ناامنی مداوم انرژی از جمله مواردی هستند که آمریکا امید دارد با قدرت سخت خود به ویژه از طریق بهره گیری مناسب از آفریقوم بر آن فائق آید که ضریب موفقیت آنها با تقویت ترکیب قدرت سخت با قدرت نرم آمریکا (قدرت هوشمند) بالا خواهد رفت. به ویژه آنکه در حال حاضر قرار است آفریکوم به عنوان تبلور قدرت هوشمند آمریکا این نقش را به عهده بگیرد. در این راستا، رهبران آمریکا در هنگام پیشنهاد راه حل برای مسائل آفریقا توصیه های آفریقایی ها را مدنظر قرار می دهند و برای آنها این ذهنیت را به وجود می آورند که نظرات آنها نیز مهم و تاثیرگذار است. به علاوه، دولت آمریکا در تلاش است با طراحی دیپلماسی عمومی و اجرای برنامه هایی مانند سپاه صلح، تبادلات آموزشی، آموزش نظامی و سایر برنامه هایی که آفریقایی ها را به سوی آمریکا جذب خواهد کرد، حمایت مردم آفریقا را بدست آورد و قدرت نرم خود را تقویت کند. شاخ آفریقا در دکترین آمریکا جنگ سرد دوره رقابت دو ابرقدرت آمریکا و شوروی در شاخ آفریقا و پیرامون آن بود که با پایان آن آمریکا در این منطقه بی رقیب ماند و به همین دلیل از حضور جدی خود در این منطقه کاست اما این موضوع سبب نشد که آمریکا این منطقه را به طور کامل رها کند. به طوری که در زمان ریاست جمهوری بوش پدر و سپس بیل کلینتون به این منطقه کمک های بشردوستانه و اقتصادی شد که به طور کلی جلوه ای از قدرت نرم آمریکا به شمار می رفت. همچنین دولت بوش پسر با تصویب مجدد قانون توسعه تجارت با آفریقای زیر صحرا تحت عنوان قانون رشد فرصت های تجاری با آفریقا (که در دوره کلینتون به تصویب رسیده بود) و نامگذاری آن به نام آگوا2، تمایل خود به تاکید بر توسعه اقتصادی شاخ آفریقا در جهت تقویت استقلال اقتصادی را به عنوان زیرمجموعه کشورهای زیرصحرا نشان داد. به علاوه، دولت بوش با ارائه چهاربرنامه (آگوا، طرح اضطراری رئیس جمهور برای مبارزه با ایدز، پروژه چالش هزاره و آفریکوم) نشان داد این قاره همچنان در کانون سیاست های قدرت نرم دولت آمریکاست. در حال حاضر نیز مطابق چنین سیاست هایی، آژانس توسعه بین المللی آمریکا ماموریت های پیشین خود را در منطقه شاخ بزرگ آفریقا در چارچوب کشورهای زیرصحرا ادامه می دهد و آفریکوم به عنوان بازوی مدیریتی نیروهای نظامی آفریقا و ناظر کمک های آژانس توسعه بین المللی آمریکا ایفای نقش می کند. همچنین دولت آمریکا با تلفیق قدرت نرم و قدرت سخت در آفریکوم، از آن به عنوان تجلی قدرت هوشمند آمریکا استفاده می کند و مسلماً در آینده نقش فعال تری به آن خواهد داد. در حال حاضر دولت باراک اوباما علاوه بر اجرا و ادامه چهار برنامه قبلی دولت بوش که به آن اشاره شد، بودجه بسیاری از بخش ها را به طور جدی افزایش داده و نوع متفاوتی از نقش آفرینی خود را در قاره آفریقا به اجرا گذاشته است که با نقش آفرینی کاخ سفید در سایر مناطق جهان تفاوت دارد. به طوری که تلاش کرده است با سیاست های جدید خود و به کارگیری قدرت هوشمند چنین نشان دهد که در قاره آفریقا در راستای افزایش توجه و مشروعیت بخشی به دیدگاه رهبران و مردم این قاره و نیز ایجاد ثبات و امنیت سیاسی و اقتصادی گام برمی دارد و سیاست هایش یکجانبه و تحمیلی نیست. به طور کلی، دولت آمریکا در دوره پس از جنگ سرد و حادثه یازدهم سپتامبر تلاش کرد، به طور هدفمند و از طریق تاکید بر کمک های اقتصادی و بشردوستانه و مشروعیت بخشی به حضور نظامی خود در آفریقا مطابق اصول قدرت نرم عمل کند و علاوه بر پیشبرد سیاست خارجی خود، منافع عموسام را تحقق بخشد. حمید نیکو



    گزارش
    نام منبع: روزنامه کیهان - دوشنبه اول آذز 1389- شماره 19795
    شماره مطلب: 15165
    دفعات دیده شده: ۱۹۴۵ | آخرین مشاهده: ۱ روز پیش