-
طولانیترین نسلکشی تاریخ چگونه اتفاق افتاد-21 و پایانی / برپایی «مملکت خدا» در آمریکا به نقل از فیلسوف انگلوساکسون
جمعه ۷ آبان ۱۳۸۹ ساعت ۱۹:۳۴
«جاناتان ادواردس» یکی از بزرگترین فیلسوفان استعمار انگلوساکسونی قرن هجدهم ضمن تأکید بر مفهوم اسراییلی بودن آمریکا کوشید این پرسش را در اذهان ایجاد کند که چرا باید «مملکت خدا» در آمریکا برپا شود و نور آن سراسر جهان را روشن کند. بررسی تاریخ آمریکا و ماهیت بنیانگذاران آن نشان میدهد که پدران ایالات متحده برای برپایی کشور جدید، نسل سرخ پوستان که صاحبان اصلی این سرزمین بودند را از بین بردند و هیچگاه تا به امروز حقی ولو اندک برای زندگی آنان قایل نبوده
«جاناتان ادواردس» یکی از بزرگترین فیلسوفان استعمار انگلوساکسونی قرن هجدهم ضمن تأکید بر مفهوم اسراییلی بودن آمریکا کوشید این پرسش را در اذهان ایجاد کند که چرا باید «مملکت خدا» در آمریکا برپا شود و نور آن سراسر جهان را روشن کند. بررسی تاریخ آمریکا و ماهیت بنیانگذاران آن نشان میدهد که پدران ایالات متحده برای برپایی کشور جدید، نسل سرخ پوستان که صاحبان اصلی این سرزمین بودند را از بین بردند و هیچگاه تا به امروز حقی ولو اندک برای زندگی آنان قایل نبوده اند. قسمت بیستم این مطلب از نظر خوانندگان گذشت و هم اینک بیست و یکمین و آخرین قسمت آن تقدیم می گردد: *نخستین مهاجران انگلیسی، آمریکا را «اسراییل جدید» نامیدند شکی نیست که پیدایش آمریکا جز نتیجه و دستاورد قطعی شناخت و مفهوم عملی انگلیسیها از اندیشه تاریخی اسراییل چیز دیگری نمیتواند بوده باشد. اگر خواسته باشیم جزییات و لحظههای تاریخی استعمار شمال آمریکا توسط انگلیسیها را بررسی کنیم بی تردید باید ریشه آن را در ادبیات و اندیشههای تاریخی اسراییلیها جستجو کنیم. رویدادها، شخصیتهای تأثیرگذار و ابعاد گرایشات دینی، اجتماعی، سیاسی و ساختار ایدئولوژیکی این ادبیات همه در پوشش واژگان «برگزیدگی الهی» و «خودخواهی» و «حق مالکیت بر دیگران و تملک سرزمینهای دیگران» مطرح بوده است. نخستین مهاجران انگلیسی به قاره آمریکا نه تنها در چارچوب خیال پردازیهای خود گمان کردند اسراییلیاند بلکه عمدتا خود را «اسراییلی»، «عبرانی»، «یهودی» نامیدند و برای دنیای نو نامهای سرزمین «کنعان» و «اسراییل جدید» را برگزیدند آنان در راه تلاش برای از بین بردن سرخ پوستان «کنعانی» و اشغال سرزمینهای آنان باورها و خیال پردازیهای دیرینه عبرانیان را یدک کشیدند. *نسل کشی اقوام گوناگون با استناد به اندیشه «جایگزینی ملتی به جای ملت دیگر» آیا بررسی مفهوم اسراییلی بودن آمریکا امکانپذیر است یا خیر؟ آیا این موضوع ارزش زحمت بحث و بررسی را دارد؟ آیا بررسی اسراییلی بودن آمریکا مطلق است و با عقل و منطق سازگار می باشد و آیا می توان به آن استناد کرد؟ در حقیقت اندیشه پیدایش آمریکا از اندیشه «جایگزینی ملتی به جای ملت دیگری و جایگزینی هویت و فرهنگ به خصوصی به جای فرهنگ مردم بومی» ناشی میشود. این اندیشه از گرایش به راه اندازی جنگ و اشغالگری به بهانهها و توجیههای «غیرطبیعی» سرچشمه میگیرد که محور اندیشههای تاریخی اسراییل را تشکیل میدهد. به درستی که عملیات نسل کشی اقوام گوناگون با استناد به همان اندیشههای تاریخی روی داده است. *آمریکاییها، «ملت برگزیده» خداوند این نسلکشی ها توسط گروهها و افرادی انجام گرفته که خود را «اسراییلی»، «ملت برگزیده»، «نژادبرتر»مینامیدند و قربانیان خود را نیز «کنعانیان»، «نفرین شدگان»، «وحشی صفتان» و «درندگان» توصیف میکردند. «سرزمین کنعان و اسراییل» میدان این نسل کشی بود و «حقوق الهی و فرهنگ و تمدن برتر» ابزار توجیه گرایانه این نسل کشی نامیده می شد. تصرف سرزمین دیگران و ریشه کنی مردم و فرهنگ آن سرزمین، اهداف قطعی و نهایی اندیشه تاریخی اسراییل را تشکیل می داد. در شرایط حاضر نیز این باور در فکر و هوش و حافظه امریکاییها ریشه دوانده که آمریکای کنونی سرزمین اسراییل است و آمریکاییها اسراییلی های جدید و «ملت برگزیده» هستند و این «تقدیر الهی» است که آنان را به برتری رسانده است. در حال حاضر همه این افکار و اندیشهها در گرایشات نوین لائیکی جامعه آمریکا و یا آنچه که به نام «دین مدنی» شهرت یافته به روشنی بازتاب دارد. * اندیشه «برگزیدگی الهی» تقویت کننده باورهای نظامیان امریکا در بیشتر آیینهای دینی و ملی و در همه سخنرانیهای روسای جمهوری امریکا این باورها که «تقدیر الهی، سرنوشت و ناگزیری تاریخ» بوده که امت امریکا و امت انگلوساکسون را به برتری برگزیده و نقش نجات دهنده جهان را به او واگذار کرده به روشنی احساس میشود. چه بسا اندیشه «برگزیدگی الهی» مهمترین عامل حرکت بخش تاریخ آمریکا و سازنده متافیزیکی بیشترین اقدامات و رفتارهای نژادپرستانه در تاریخ گذشته و کنونی آمریکایی ها بوده است. این اندیشه مهمترین شعاری بوده که آتش حماسههای احساس برانگیز را در دل نظامیان آمریکا هنگام هجوم و تاخت و تاز و بمباران شهرها و روستاهای 40 کشور جهان و بر بالین پیکرهای کشته شدگان می افروخته است. اندیشه «برگزیدگی الهی» باورهایی را در ذهن و احساس نظامیان امریکا تقویت می کند که جایگاه ملت آن کشور بلندتر از همه ملتهای روی گیتی است و هر بلایی که بر سر اسراییلی های فلسطین می آید اسراییل امریکایی همچنان دژ تسخیرناپذیر و پایگاه اصلی بازسازی و حفظ ارزشها، اصول و اخلاق اسراییل در فلسطین باقی می ماند. *روند تاریخ با دستان انگلیسیها بعنوان نمایندگان خدا در زمین رقم میخورد از نخستین دوره استعمار، ملتهای جهان به فرزندان قدیسان آموختند که روند تاریخ با دستان انگلیسیها که نماینده خدا در زمین هستند رقم می خورد خداوند نعمتهای خود را به انگلیسی ها ارزانی داشته و نقش نجات دهنده به آنان بخشیده است. این فرضیهها که بر مبنای باورهای رستاخیزی استناد داشت دو هدف را دنبال می کرد: هدف اول گردآوری یهودیان جهان در فلسطین به منظور تعجیل در ظهور عیسی مسیح و دوم نابودی قوای اهریمنی همچون عثمانیها، کاتولیکها و سرخ پوستان کنعانی. بدیهی بود که برخی سیاستمداران انگلیسی، استعمار دنیای نو را فرصتی برای جبران ناتوانی تحقق وعدههای الهی در میهنشان یافتند. برای انگلیسیها پس از ورود به دنیای نو محرز شده بود که خروجشان از جزیره انگلستان همانند خروج اسطورهای عبرانیان از سرزمین مصر بوده است. *بازگشت یهودیان به سرزمین موعود الهام بخش «کوتون ماذر» همه ادبیات استعمارگران نخستین بر «تقدیر متجلی تاریخی» تأکید میکند که در اندیشهها، تئوریها، خلاقیتها و پندهای «جان وینتروب» نخستین فرماندار مستعمره ماساچوست تبلور یافت. درحالی که سرگذشت و روند اجرای اسطوره «تقدیر متجلی تاریخی» با دیدگاههای «کوتون ماذر» در کتاب او به عنوان «نحمیا آمیرکا» تدوین و رهنمون ساز شد. این اسطوره از داستان «نحمیا» که یهودیان را پس از آزادی از اسارت بابلی ها و بازگشت به سرزمین موعود رهبری کرد الهام بخش کوتون ماذر بوده است. در کتاب های تاریخ ذکر شده است که نحمیا موج بازگشت یهودیان از بابل به فلسطین را ساماندهی کرد و بر تلاش های یهودیان برای نجات اورشلیم از ویرانی حتمی و بازسازی آن روی کوه city Upon a hill نظارت داشت. فرزندان مهاجران و نسل هایی که پس از فرماندار مستعمره ماساچوست متولد شدند جان وینتروب را همردیف پیامبران بزرگ بنی اسراییل همچون موسی، یعقوب و داوود توصیف کردند اما در نهایت نام نحمیا، قهرمان احیای اسراییل بر همه اسطوره سازان و نظریه پردازان اسراییلی امریکا پیشی گرفت. *اسراییل مانند آیینهای است که چهره خود را در آن نگاه میکنیم سرگذشت نحمیای امریکایی گویای بزرگترین واقعیت بر اصرارورزی استعمارگران انگلیسی به تکرار آزمون عبرانیان قدیم در دنیای نو است آنگونه که در کتب عهد قدیم آمده است. به تعبیر «ساموئل فیشر» در کتاب «the restim ony of truth» اسراییل مانند آیینهای است که چهره خود را در آن نگاه میکنیم. اما وینتروب با ایراد سخنانی میان مهاجران سفیدپوست روی کشتی اسطورهای «اربیلا» بر لزوم هماهنگی میان عهد جدید و عهد قدیم و میان اسراییل جدید و یهودیان قدیم تأکید داشت. او با اشاره به پیامی که برای سرزمین های گمنام و ناشناخته کنعانیان جدید بر دوش دارند به آنان گفت: ما خدای اسراییل را میان خود خواهیم یافت او به کمک ما خواهد آمد، آنگاه ده تن از سربازان ما حریف هزار تن از سربازان دشمن میشوند. زمانی که خداوند به ما مجد و عظمت می بخشد وظیفه خواهیم داشت شهر نئوانگلاند را روی کوه city puon a bill بسازیم». (این تعبیری است برای شهر اورشلیم روی کوه صهیون). *«city upon a hiil» از زبان ریگان، بوش پدر، کلینتون و بوش پسر آمریکایی ها به نشانه تأکید و تأیید مفهوم اسراییلی بودن آمریکا پیوسته این واژهها را به کار میبرند. من با گوش خودم سخنان آخرین چهار رئیس جمهوری آمریکا (رونالد ریگان، جرج بوش پدر، بیل کلینتون و جرج بوش پسر) را شنیدم که در مناسبتهای گوناگون واژه city upon a hill (شهری روی تپه) رابه کار می بردند. * به زانو درآمدن سرخ پوستان در برابر سربازان خدا در نیمه قرن هفدهم این اعتقاد رواج یافت که خدا از ملت جدید خود گله دارد نشانههای اختلاف و نزاع میان او و ملت برگزیدهاش نمایان شده است. «میخاییل ویگل وورث» یکی از شعرهای بزرگ عصر خود با سرودن قصیدهای حماسی با عنوان «منازعه خدا با نئوانگلاند» برای ناکامی استعمارگران در ادای رسالت خود مرثیه خوانی کرد. این قصیده حماسی با مقدمه طولانی آغاز شد که در آن سرخپوستان را شیطان صفت، درنده خو و گمراه توصیف کرده است. وی در این قصیده مدعی شده که این کنعانیان نره غول و نفرین شده برای جنگ با خدای اسراییل بسیج شدند اما سرانجام در برابر سربازان خدا به زمین زانو زدند و شکست خوردند. در آمریکا دهها شاعر دسته دوم دیگری کوشیدند این قصیده حماسی را تقلید نمایند. آنان چنین وانمود کردند که پیمانشکنی سفیدپوستان سبب خشم خدا شده است و آنان خواستار تجدید عهد باخدا شدند آنگونه که عبرانیان قدیم این کار را کردند. *چرا باید «مملکت خدا» در آمریکا برپا شود و نور آن سراسر جهان را روشن کند؟ در آغاز قرن هجدهم و با آغاز آنچه که «بیداری بزرگ» نامیده میشد امیدها نیز به یاری و کمک خدا به ملت برگزیده خود در دلها زنده شد تا خورشید آمریکا دوباره در جهان پرتو افکند. «جاناتان ادواردس» یکی از بزرگترین فیلسوفان استعمار انگلوساکسونی قرن هجدهم نقش بسزایی در پایهگذاری ساختار فکری این بیداری ایفا کرد تا در آینده سرآغاز «تجدید پیمان همه انسانها باخدا بشود». ادواردس ضمن تأکید بر مفهوم اسراییلی بودن آمریکا خواستار تأسیس شهر اورشلیم بر کوه (city Upon a hill) شد تا مردم این شهر روح و مفهوم خود را از دست ندهد. او با تحلیل و تفسیر جغرافیای تاریخ بشری کوشید این پرسش را از دست ندهد. او با تحلیل و تفسیر جغرافیای تاریخ بشری کوشید این پرسش را در اذهان ایجاد کند که چرا باید «مملکت خدا» در آمریکا برپا شود و به چه دلیل باید نور آن به زودی سراسر جهان را روشن کند؟ *تجدید حیات اسراییلی بودن آمریکا با «بیداری بزرگ» با وجودی که «بیداری بزرگ» به اندیشه مفهوم اسراییلی بودن آمریکا تجدید حیات داد و این ایده را مطرح کرد که آمریکا سرزمین موعود است اما تولد نابهنگام و غیرقابل پیش بینی نظام جمهوری بر این باورها صحه گذاشت که «درد و رنجهای تولد انقلاب که به استقلال منجر شد، شهرک نشینان را در برابر رسالت جدیدشان در سرزمینهای گمنام آگاه ساخت». آنان پیروزی انقلاب را یکی از نشانههای بارز تأییدات خدا از آرزوها و رؤیاهای انگلوساکسونها تعبیر کردند. باور کردنی نبود که سرزمین اسراییل به جمهوری تبدیل شده است سرنوشت و تقدیر استعمارگران به تقدیر ملی تبدیل شده است. پس از گذشت حدود دو قرن از ورود نخستین مهاجر اروپایی به دنیای نو زنبورها(اصطلاح نویسنده برای استعمارگران) شامل: سفیدپوستان، انگلوساکسونها پروتستانتها احساس کردند به آرزو و اهداف خود رسیدهاند اکنون واژههای «ملی» و «قومی» شعار دلخواه و مورد اتفاق نظر همه جوامع نژادی و طبقات گوناگون اجتماعی در ایالات متحده شده است. زنبورها راهشان را بر وفق گردآوری و تأمین منافع ثروت ملتها یافتهاند. متقابلا هیچ اتفاق نظر ملی و قومی درباره قضیهای که اهداف زنبورها و منافع دایناسورهای وول ستریت را تأمین نکند وجود نخواهد داشت. *حرکت کند فعالیتهای استعمارگرایانه نتیجه قطعی گناهکاریهای سفیدپوستان با خدا «نیکولاس ستریت» در کتابی تحت عنوان «ایالات متحده نقش بنی اسراییل را در سرزمینهای گمنام ایفا میکند» تصویری از عشق و علاقه زایدالوصوف انگلوساکسونهای عصر خود برای گسترش دامنه مستعمرههای خود در پی ناکامیهای فراوان ترسیم کرده است. نیکولاس در این کتاب دیدگاهها و نظریههای میخاییل ویگل وورث در قصیده حماسی «منازعه خدا با نئوانگلاند» را در اذهان زنده کرد او با لحنی اندرزگویانه و پندآموز خاطرنشان ساخت: «حرکت کند و سست فعالیتهای استعمارگرایانه نتیجه قطعی گناهکاریها، تبهکاریها و عهدشکنیهای سفیدپوستان با خدا بوده است». نیکولاس ستریت هشدار داد که ستم و بیعدالتی فرعون لندن (پادشاه انگلیس) نباید بر شرارتهای فرزندان بنی اسراییل امریکا سرپوش بگذارد. اگر ملت برگزیده خدا برای افریدگار خود فروتنی نکند و از او آمرزش نخواهد و به عهد و پیمان خود وفادار نماند هرگز قادر نخواهد بود از قید و بند تاج و تخت انگلستان رهایی یابد. هرگز نخواهد توانست از دریای سرخ به سوی سرزمین موعود (فلسطین) بگذرد و استقلال این سرزمین را به ارمغان بیاورد. پایان
گزارش
نام منبع: خبرگزاری فارس
شماره مطلب: 14939
دفعات دیده شده: ۱۵۳۱ | آخرین مشاهده: ۶ دقیقه پیش