-
طولانیترین نسلکشی تاریخ چگونه اتفاق افتاد-12 / وحشتناکترین صحنه کشتار سرخ پوستان به نقل از مترجم آمریکایی
پنجشنبه ۲۹ مهر ۱۳۸۹ ساعت ۱۵:۱۹
«اسمیت» مترجم استعمارگران و سرخ پوستان گفت که بدترین صحنهای را که در عمرم دیدهام تکه پاره کردن پیکرهای زنان باردار و کشتن نوزادان دو و سه ماهه بود. بررسی تاریخ آمریکا و ماهیت بنیانگذاران آن نشان میدهد که پدران ایالات متحده برای برپایی کشور جدید، نسل سرخ پوستان را که صاحبان اصلی این سرزمین بودند از بین بردند و هیچگاه تا به امروز حقی ولو اندک برای زندگی آنان قائل نبودهاند. قسمت یازدهم این مطلب از نظر خوانندگان گذشت و هم اینک قسمت دوازدهم آن
«اسمیت» مترجم استعمارگران و سرخ پوستان گفت که بدترین صحنهای را که در عمرم دیدهام تکه پاره کردن پیکرهای زنان باردار و کشتن نوزادان دو و سه ماهه بود. بررسی تاریخ آمریکا و ماهیت بنیانگذاران آن نشان میدهد که پدران ایالات متحده برای برپایی کشور جدید، نسل سرخ پوستان را که صاحبان اصلی این سرزمین بودند از بین بردند و هیچگاه تا به امروز حقی ولو اندک برای زندگی آنان قائل نبودهاند. قسمت یازدهم این مطلب از نظر خوانندگان گذشت و هم اینک قسمت دوازدهم آن تقدیم میگردد: *وحشتناکترین صحنه کشتار سرخپوستان بهنقل از مترجم آمریکایی جان اسمیت که نقش مترجمی را میان استعمارگران و سرخ پوستان ایفا میکرده است در اظهاراتش درباره جنایات اروپایی ها در برابر کنگره گفت: سربازان همه چیز سرخ پوستان را غارت کردند، جمجمه آنان را شکستند و پوست و مغز سرشان را بیرون آوردند. با سلاح سرد پیکرهای زنان را پاره کردند. کودکان را مورد آزار و اذیت و شکنجه قرار دادند، با قنداق تفنگ بر سر آنان کوبیدند و مغزشان را متلاشی کردند. بدترین صحنهای را که در عمرم دیدهام تکه پاره کردن پیکرهای زنان باردار و کشتن نوزادان دو و سه ماهه بود. یک روز بعد که به این شکارگاه سر زدم دیدم که پوست سر و اعضای تناسلی کشته شدگان را بریده بودند. *تشبیه «پوست سر» سرخپوستان به پوست قورباغه توسط نشریه آمریکایی جیمز کانن یکی دیگر از سربازان آمریکایی نیز درباره جزئیات این جنایات چنین توضیح داده است: «سربازی را دیدم اعتراف میکرد که آلت تناسلی سرخپوستان را میبریده و روی چوپ به نمایش میگذاشته است. از سرباز دیگری شنیدم که انگشتان زن سرخ پوست را قطع کرده تا انگشتر او را به غنیمت ببرد. سربازان دیگری میگفتند که دستگاههای تناسلی زنان را پاره کرده و آنها را به زین اسب خود چسباندهاند، قلب زنان را و مردان را نیز کندهاند و هنگام رژه روی کلاه خودشان آویختهاند». با پایان یافتن مأموریت کشتار، «ساندکریک» سرگرد چونگتون کنفرانس مطبوعاتی برگزار کرد و اظهار داشت که او با همراهی و همکاری سربازانش خونین ترین جنگ را ضد سرخ پوستان انجام داده است. در این جنگ مهمترین و مقاوم ترین پایگاه قوم سرخ پوست شایین را ویران کرده است. در پی اعلام و انتشار این خبر، شادی و هیجان سراسر وجود سفیدهای مهاجم در سراسر قاره آمریکا را فرا گرفت. به همین مناسبت راهپیماییهای متعددی در تأیید این اقدام در خیابانهای برخی شهرهای آمریکا به راه افتاد. یکی از روزنامههای وقت آن کشور با چاپ سرمقالهای پوست سرهای بریده و پراکنده شده در مناطق گوناگون آمریکا را مانند قورباغههایی تشبیه کرد که قبل از خروج بنیاسرائیل، سرزمین مصر را فرا گرفت. *روزولت کشتار سرخپوستان توسط سربازان شجاعش! را ستود این روزنامه آشکار کرد که هیچ سفید پوستی از داشتن تکهای از پوست سر سرخپوستان قوم شایین بیبهره نماند. برخی از سفید پوستان به اندازهای هیجان زده شدند که تکههای پوست سر سرخپوستان را برای دوستانشان در شرق آمریکا فرستادند. کمیته حقیقتیاب کنگره آمریکا در پی بررسیهای خود با محکوم کردن ضمنی عاملان این کشتار، این پرونده را مختومه اعلام کرد. تئودور روزولت رئیس جمهور وقت آمریکا نیز شجاعت سربازان را ستود و به وجود آنان افتخار کرد. او نظرش را درباره این کشتار چنین بیان کرد: «حادثه ساندکریک یک حرکت اخلاقی و برای جامعه آمریکا سودمند بوده است، از بین بردن نژادهای پست و فرومایه ضرورتی اجتناب ناپذیر است.» *اوج وحشیگری در ابداع یک صنعت عجیب توسط آمریکاییها در سالی که کشتار ساندکریک روی داد، این ابتکار به ذهن یکی از شکارچیان ارواح رسید که از پوست اعضای تناسلی مردان سرخپوست کیسه برای بسته بندی توتون بسازد. این اندیشه شیطانی که از علاقه و ابتکار شخصی یک شکارچی ناشی شده بود بهمرور زمان به یک صنعت رایج تبدیل شد. صنعتگران بستهبندی تنباکو، سپس این کیسههای بستهبندی را به شکل « سبیل کلفت یک انسان» که نشانگر اشرافیت استعمارگران است درآوردند. آمریکاییها نیز هنگام شرکت در مناسبتهای شاد و جشنهای ملی این بستهها را خریداری و به دوستانشان هدیه میکردند. با کاهش جمعیت سرخ پوستان به 250 هزار تن در سال 1900 این صنعت در آمریکا به کسادی گرایید و آمریکاییها به علت کمبود مواد اولیه برای تداوم این صنعت به ستوده بهستوه آمدند. لذا صاحبان صنایع متمدن آمریکا بهترین راهحل را در این یافتند که سرزمینهای ناشناخته و گمنام تازهای را در آن سوی اقیانوسها جستجو و انسانهای وحشی تازهای را در پاناما، فیلیپین، ژاپن، کره، ویتنام، و سرزمینهای اعراب شناسایی کنند. *تحقیر ژاپنیها توسط محققان آمریکایی در دهه چهارم قرن گذشته نام و نقشه ژاپن در اطلس سرزمینهای ناشناخته و گمنام آمریکاییها به ثبت رسید، و در پی آن ژاپنیها هم به فهرست خلقهای وحشی پیوستند. دیری نپایید که اداره انتروبولوژی مؤسسه فرهنگی اسمیت سونیان آمریکا، نژاد ژاپنی را در ردیفهای نژادهای پست و فرومایه روی زمین قرار داد. اداره مزبور در یادداشتی برای مسئولان آمریکا اعلام کرد: «جمجمه ژاپنی به اندازه دو هزار سال از جمجمه ما انگلوساکسونها عقب ماندهتر است». کارشناسان نظامی آمریکا نیز چنین ادعا کردند: «ژاپنیها خلبان شایسته که بتواند اهداف را خوب رهگیری کند ندارند، چرا که چشمان آنان انحراف دارد». طبق معمول، ماشین تبلیغات آمریکا پیش از حمله به ژاپن جوّ روانی گستردهای برای وحشی جلوه دادن ژاپنیها به راه انداخت. *گزارش یک خبرنگار جنگی آمریکا درباره جزئیات یک رویداد نظامی! در حقیقت آمریکاییها با راه انداختن اینگونه تبلیغات ضد خلقهای جهان این اجازه را به خود میدهند تا از هر گونه پایبندی اخلاقی، انسانی و قانونی در برابر قربانیان آینده خود شانه خالی کنند. نگاه کنید به گزارش یک خبرنگار جنگی آمریکا در نشریه Matlantic Monthly که چگونه جزئیات یک رویداد نظامی را شرح داده است: «اسیران را با خونسردی کشتیم، بیمارستانها را ویران کردیم، قایقهای نجات و امداد را غرق کردیم، نظامیان اسیر را پس از شکنجه به قتل رساندیم. حتی یک زخمی را زنده نگذاشتیم، آنان را با بولدوزر در گورهای جمعی خاک کردیم، آنجا در اقیانوس آرام گوشت جمجمه دشمنان خود را آبپز کردیم و از آن اشیای یادگاری ساختیم. تا آن را روی میزها قرار دهیم، و یا به دوستان پیشکش کنیم. استخوان آنان را تراشیدیم و از آن کارد پاکت بازکنی ساختیم.» *مدالهای یادگاری از گوشت استخوان و پوست جمجمه مهمترین غنایم نظامیان آمریکایی همان مدالهای گوشتی بود که از پیکرهای قربانیان و یا اسیران در حال احتضار میساختند. «جان دوور» در کتاب «جنگ بیرحمانه» رفتار نژاد پرستانه سربازان آمریکا در جنگهای اقیانوس آرام را به روشنی شرح داده و نوشته است: «سربازان از دندانهای طلا، گوشت استخوان و پوست جمجمه کشته شدگان، مدالهای یادگاری میساختند. از نظر جامعه شناسان و کارشناسان مسائل نژادی این رفتارها نشانگر ذهنیت ابتدایی و مغزهای بیمارگونه و سادیسمی است که فقط ماده را میپرستد. *جمجمه یک ژاپنی کادوی نظامی آمریکایی برای نامزدش مدالهای یادگاری که از گوشت انسان ساخته میشد به نحوی با استقبال کمنظیر مردم آمریکا مواجه میشد. مجله لایف در سال 1944 در چهارچوب یک گزارش جنگی عکس دختر سفیدپوستی را کنار جمجمه یک ژاپنی چاپ کرده بود این دختر آمریکایی از اینکه نامزدش از جبهه جنگ برایش جمجمه انسان فرستاده است اظهار شادی و خنده میکرد و به این کادو افتخار میورزید. به نظر میرسد که مدال پرستی میان استعمارگران آمریکاییها یک آیین قدیمی است و به سال 1814 باز میگردد. آندور جکسون رئیس جمهوری وقت آمریکا که در آن سال ناظر کشتار و پوستکنی 800 سرخ پوست قوم کریک بود، پیشنهاد کرد تکههایی از پیکرهای قربانی سرخ پوست برای زنان اشرافی ایالت تنسی به عنوان پیشکش فرستاده شود. *ژنرال آمریکایی: ویتنامیها بهتر از شپش که در پوست سگ لانه میکند نیستند پس از گذشت دو دهه از چاپ عکس دختر زیباروی آمریکایی در کنار جمجمه ژاپنی در مجله لایف، ژنرال « ویلیام ویستمورلند » در اظهاراتی ملت ویتنام را مورچه سفید توصیف کرد چرا که از نظر شهروندان آمریکایی مورچه سفید خطرناکترین حشره است و از آن وحشت دارند، و در ذهن خود مبارزه با آن را با انواع داروهای حشرهکش یک ضرورت اخلاقی و مشروع میدانند. در سال 1971 میلادی «هیو مانکه» رئیس بخش داوطلبان بین المللی اعزام به ویتنام، هنگام حضور در کنگره آمریکا و ادای توضیجات تأکید کرد، سربازان آمریکا تصمیم جدی گرفتهاند، ویتنامیهای ساکن مناطق کوهستانی را یکی پس از دیگری از بین ببرند. او گفت: «مشکل ویتنامیها را حل خواهیم کرد، آنگونه که مشکل سرخپوستان را حل کردیم». ژنرال «مکسویل تایلور» نیز در سخنرانی در کنگره آمریکا، ویتکنگهای ویتنامی را سرخ پوست توصیف کرد و افزود: «آنان بهتر از شپش که در پوست سگ لانه میکند نیستند.» جان مکلین مسئول روابط عمومی سفارت آمریکا در سایگون درباره ویتنامیها چنین اظهار نظر کرد: «مغرشان مانند ساق سست یک کودک فلج کار میکند، درک و شعور ویتنامی بالغ بیش از درک و شعور کودک شش ساله آمریکایی نیست.» *فقط آقایان سفیدپوست را نجات دهید . . . در آخرین لحظههای حضور سربازان آمریکایی در ویتنام جنوبی و در پی فرو ریختن 14 میلیون تن بمب بر سر مردم آن کشور . . . دولت آمریکا در آستانه عقبنشینی از ویتنام همه تلاشهای خود را روی نجات زنبورهای سفید پوستان متمرکز کرد. آمریکاییها در این فرار بزرگ نه فقط همپیمانان ویتنامی خود را به حال خود رها کردند که از سربازان رنگین پوست خودشان هم چشم پوشیدند و رفتند. هنگام خروج آخرین سرباز آمریکایی از ویتنام، صدها تن از کارکنان و همکاران محلیشان به نشانه اعتراض به بیتفاوتی نسبت به سرنوشت آنان در هتل HOTEL Duc سایگون تجمع کردند. همچنین هزاران مزدور و همکار در سفارت آمریکا تجمع کرده بودند. دستوری که دولت آمریکا برای سفارتخانه خود صادر کرد، قاطع و روشن بود: «فقط آقایان سفیدپوست را نجات دهید. . . . از اینکه هلیکوپتر «هنری بودرو کنسول آمریکا از بام سفارتخانه به پرواز درآید و سایگون را ترک کند از پنجره هلیکوپتر به انبوه جمعیت صف کشیده در پارکینگ نگاه کرد و با احساس خرسندی گفت: «چهره سفیدپوستی را میان جمعیت نمیبینیم».
گزارش
نام منبع: خبرگزاری فارس
شماره مطلب: 14833
دفعات دیده شده: ۱۲۹۶ | آخرین مشاهده: ۶ ساعت پیش