-
در کشورهای حامی هولوکاست:هولوکاست برای تکذیب وجود خدا و حمله به دین مسیحیت به کار میرود
دوشنبه ۲۹ شهریور ۱۳۸۹ ساعت ۱۸:۵۸
یک نویسنده آمریکایی در مقالهای نوشت: حامیان افسانه هولوکاست از آن برای زیر سوال بردن و انتقاد از موجودیت خدا استفاده کرده، و بهوسیله جمله "خدا با آشویتز مرد " این کار را انجام میدهند این در حالی است که کسی نمیتواند این خدای دیگر یعنی هولوکاست را مورد انتقاد قرار دهد. پایگاه خبری- تحلیلی " اینکانونینت هیستوری " (Inconvenient History)، در مقالهای به قلم "پاول گروباچ " (Paul Grubach) مینویسد: ژانویه سال جاری، پاپ بندیکت شانزدهم، تکفیر چهار اسق
یک نویسنده آمریکایی در مقالهای نوشت: حامیان افسانه هولوکاست از آن برای زیر سوال بردن و انتقاد از موجودیت خدا استفاده کرده، و بهوسیله جمله "خدا با آشویتز مرد " این کار را انجام میدهند این در حالی است که کسی نمیتواند این خدای دیگر یعنی هولوکاست را مورد انتقاد قرار دهد. پایگاه خبری- تحلیلی " اینکانونینت هیستوری " (Inconvenient History)، در مقالهای به قلم "پاول گروباچ " (Paul Grubach) مینویسد: ژانویه سال جاری، پاپ بندیکت شانزدهم، تکفیر چهار اسقف جامعه سنتگرای "سنت پیوس دهم " را لغو کرد. این چهار اسقف، در سال 1988 و پس از آنکه بر خلاف مقررات واتیکان و بدون حضور پاپ، توسط اسقف اعظم "مارسل لفبور " منصوب شده بودند، از سوی واتیکان تکفیر شدند. اخبار بسیار محدودی از لغو تکفیر این چهار اسقف منتشر شد. زیرا یکی از آنها به نام "ریچارد ویلیامسون "، طی مصاحبه با تلویزیون سوئد، داستان هولوکاست را نفی کرده بود. ویلیامسون در این مصاحبه گفته بود که شواهد تاریخی "شدیدا علیه این مطلب است که شش میلیون یهودی عمدا و بر اساس سیاست آدولف هیتلر در اتاقهای گاز، کشته شدهاند ". ویلیامسون ضمن اعلام موافقت با تجدیدنظرطلبان هولوکاست گفت که نتیجه گرفته است که "بین 200 هزار تا 300 هزار یهودی در اردوگاههای نازی مردهاند که مرگ هیچ یک از آنها نیز بر اثر مسمویت با گاز نبوده است. " تحت فشار گروههای یهودی و حامیان غیریهودی آنها، بلند مرتبهترین ارگان کاتولیک (واتیکان)، اعتقادات ویلیامسون را محکوم کرد و وی نیز سرانجام یک عذرخواهی دوپهلو انجام داد. در 26 ژانویه، واتیکان اعلام کرد که هرگونه نفی ماجرای هولوکاست، بر خلاف آموزههای کلیسای مسیحیت است. در ماه مارس نیز نماینده واتیکان در اسرائیل اظهار داشت که نمیتوان "نفیکنندگان هولوکاست " را کاتولیک نامید. سخنگوی دیگری از واتیکان نیز ادعا کرد که نفی روایت ارتدکس از اتفاقات رخ داده برای یهودیان در جریان جنگ جهانی دوم، "گناه " است. در حال حاضر و با توجه به تلقینات فکری دولت و رسانهها، بخش قابل توجهی از دنیای مسیحیت داستان هولوکاست را پذیرفتهاند. هشدار اخیر کلیسای کاتولیک مبنی بر اینکه نفی هولوکاست "برخلاف آموزههای کاتولیک " بوده و "گناه " محسوب میشود، موجب خواهد شد تا بسیاری از کاتولیکهای معتقد حتی از فکر کردن به اینکه ماجرای هولوکاست، بعد دیگری نیز دارد، خودداری کنند. اما در زمان کنونی، سوال مهم این است که آیا واقعا سیرت و اخلاقیات مسیحی خواستار پذیرش روایت سنتی هولوکاست است؟ • روایت هولوکاست و مسیحیت ارتدکس یکی از ادعاهای متداول روایت ارتدکس هولوکاست این است که جامعه مسیحیت غرب، شرایطی را ایجاد کرد که بر اساس آن قتل شش میلیون یهودی امکانپذیر شد. از این رو، جامعه مسیحیت اروپائی تا حد زیادی مسئول این قتل عام وحشتناک است. اسقف "بریان فارل " (Brian Farrell)، معاون رئیس "کمیسیون اسقفها برای روابط مذهبی با یهودیان " در این رابطه گفته است که هولوکاست یک مسئله مذهبی است زیرا این واقعه "در قلب قاره مسیحی اروپا رخ داده است. " اتهامات جدی علیه مسیحیت غرب مطرح شده است. برای ارزیابی این اتهام که "جامعه مسیحیت غرب تا حد زیادی مسئول هولوکاست است "، میبایست ابتدا مشخص شود که آیا کشتار شش میلیون یهودی واقعا رخ داده است یا خیر؛ البته این مطلب (متهم کردن جامعه مسیحیت غرب)، تنها راهی نیست که دکترین هولوکاست، مسیحیت را تحت تاثیر قرار میدهد. بلکه هولوکاست نه فقط جامعه مسیحیت اروپا، بلکه جهان مسیحیت را تحت تاثیر قرار میدهد. یکی از مدارس معروف فلسفه ادعا کرده که "خدا با آشویتز مرد ". طبق این خط فکری، خدای کامل و قادر مطلقی که عمیقا همه بشریت را دوست دارد هیچگاه اجازه نمیدهد که چیزی به دهشتناکی و عظمت هولوکاست به وقوع بپیوندد. اما هولوکاست رخ داد و از این رو خدای یهودیت و مسیحیت دیگر وجود ندارد. "آموس فینکلاشتاین " (Amos Finkelstein)، خداشناس یهودی، این فلسفه را با جمله زیر بیان کرده است: "پذیرش اینکه خدا، یا توحید اخلاقی، در آشویتز مرد، به خاطر آن است که آشویتز همه مفاهیمی را که برای یک تغییر اساسی در بنیادیترین مقدمات به ما گفته شده را به مبارزه طلبید. " "رابرت مکآفی براون "، خداشناس مسیحی نیز تاحدودی با فینکلاشتاین موافقت کرده است: " این یک بحران اعتقاد است که هولوکاست به ما تحمیل کرده است. آیا هر انسانی، چه یهودی و چه مسیحی میتواند باور کند که در دنیایی که چنین اتفاقاتی میافتد، خدایی وجود دارد؟ راز ابدی شر، منبع بزرگترین آسیبپذیری ما به عنوان معتقدان، جلوه واحدی در هولوکاست پیدا میکند. هیچ عدالت الهی نمیتواند این واقعه را طوری در بر بگیرد که زخمهای آن بسته شده و درمان شود. این حادثه برای همیشه مانع از ایمان سلیس به خدا یا بشریت میشود. " "هری جیمز کارگاس " (Harry James Cargas)، خداشناس کاتولیک حامی صهیونیست نیز نتیجه مشابهی میگیرد: " هولوکاست از دیدگاه من، بزرگترین تراژدی برای یهودیان از زمان به صلیب کشیدن عیسی بوده است. در نمونه اول عیسی مرد و در نمونه دوم نیز باید گفت که مسیحیت مرده است. " به دنبال بیانات اسقف ویلیامسون، پدر "فدریکو لامباردی " (Federico Lombardi)، سخنگوی پاپ نیز احساسات مشابهی را بروز داده و گفت که نفی هولوکاست، نفی "واضحترین جلوه " حضور شر در دنیا است. وی افزود: " هر شخص مذهبی و مسیحی باید با چالش ایمان که توسط شر و با استفاده از این حقیقت (هولوکاست) ایجاد شده، روبرو شود. " شبهات مذهبی مکآفی براون، کارگاس و لامباردی را میتوان بطوری که در ادامه میآید خلاصه کرد. این باورنکردنی است که دینی که مستقیما از خدا الهام گرفته، مسئول چیزی به هولناکی هولوکاست باشد. اما هولوکاست اتفاق افتاده و جامعه مسیحیت نیز تا حد زیادی مسئول آن است. از این رو، جامعه مسیحیت احتمالا از یک موجودیت کامل و قادر مطلق ملهم نشده و یا اینکه این موجودیت متعالی اصلا وجود ندارد. واضح است که بعد از چنین اعتقادی، ایدئولوژی هولوکاست، یک چالش مستقیم با قابل قبول بودن و موجودیت مسیجیت و باور به خدا را ارایه میکند. بطوریکه تعداد قابل توجهی از خداشناسان و کشیشها نیز به خداشناسی "خدا با آشویتز مرد " توجه جدی کردهاند. به هر حال برای آنکه مسیحیان بتوانند بطور موفقیتآمیزی با بحران ایمانی که ایدئولوپی هولوکاست بوجود آورده، روبرو شوند، ضروری است تا در ابتدا به سوال بسیار واضحی پاسخ گفته شود: آیا هولوکاست واقعا اتفاق افتاده است؟ برای پاسخ صادقانه به این سوال نیز، میبایست یک نفر هر دو دیدگاه سنتی و تجدیدنظرطلبانه در رابطه با هولوکاست را در یک وضعیت منصفانه و بیطرفانه ارزیابی کند. البته در جامعه غرب این امر ممکن نیست. هولوکاست همچنین برای بیاعتبارسازی و تکذیب وجود خدا و حمله به دین مسیحیت به کار میرود. ( "الی وسل " (Eli Wiesel)، چنین کاری را با طرح این ادعا که "مسیحیان صادق میدانند که آنچه در آشویتز مرد، مردمان یهود نبودند، بلکه مسیحیت بوده است "، انجام داد.) اما تاکنون این پذیرفتنی نبوده که روایت سنتی هولوکاست زیر سوال برود. و طبق آدابی که متداول شده است، نفی هولوکاست "شر و غیراخلاقی " است. این "قضاوت اخلاقی " متداول وقتی اظهار شد که لامباردینی، سخنگوی هولوکاست گفت که "نفی کردن " روایت سنتی هولوکاست میتواند "یک گناه جدی شامل دروغگویی، به علاوه عناصری از نژادپرسی و آنتیسمتیسم باشد ". اما آیا واقعا اگر یک مسیحی روایت سنتی هولوکاست را نفی کند، یک اشتباه اخلاقی انجام داده است؟ در حقیقت برای آنکه هولوکاست را دور از انتقادات منطقی قرار دهند و غلط دانستن آن را گناه و غیراخلاقی معرفی کنند، این مسئله را برابر یک مسئله اصل عقیدتی و حساس قرار دادند. در عین حال، روایت سنتی هولوکاست تفسیر یک انسان از تاریخی است که توسط تاریخدانان خلق شده و نهادهای انسانی نیز آن را تبلیغ کرده و گسترش دادهاند. در واقع هیچ دلیلی برای ترس از ایدئولوژی هولوکاست وجود ندارد و پروردگار متعالی نیز به هیچ وجه آن را به رسمیت نشناخته است. خداوند همراه ده فرمان، در صحرای سینا دکترین هولوکاست را به موسی الهام نکرده است. روایت ارتدکس هولوکاست تنها به اندازه اعتبار شواهدش، خوب بوده و اعتبار دارد. مثلا یک نفر میتواند با قدرت این دکترین خلق شده بدست بشر را با یک هاله مقدس همراه کرده و یک مصونیت مذهبی برای آن ایجاد کند که این امر طبق اخلاقیات مسیحیت، بتپرستی محسوب میشود. در آیات 1 تا 7 سوره 20 از کتاب "سفر خروج " بتپرستی به صراحت محکوم شده است. در این کتاب میخوانیم: "من خدای شما هستم...شما پیش از من خدای دیگری ندارید...شما نباید از آنها (خدایان دیگر) اطاعت کرده یا به آنها خدمت کنید. " در جامعه معاصر غرب و محافل اصلی مسیحی، هولوکاست قبل از مفهوم خدا و بالاتر از آن است. بطوریکه میتوانید از ایدئولوژی هولوکاست برای تکذیب و بیاعتبار ساختن مفهوم خدا و مسیحیت استفاده کنید (همانطور که جمله مشهور "خدا با آشویتز مرد " نشان میدهد). اما تلاش برای نفی ایدئولوژی هولوکاست، "شرورانه و غیراخلاقی " است. شما حتی میتوانید از هولوکاست برای زیر سوال بردن و انتقاد از موجودیت خدا نیز استفاده کنید، همانطور که خداشناسان معتقد به جمله "خدا با آشویتز مرد " این کار را انجام میدهند. این در حالی است که کسی نمیتواند این "خدای دیگر "، یعنی هولوکاست را مورد انتقاد قرار دهد. و شما فقط باید از آن اطاعت کرده و به آن خدمت کنید. در حقیقت باید گفت که بدون انتقاد و ایراد گرفتن، هولوکاست را بپذیرید. حتی تند و تیزترین مخالفت "نفی هولوکاست "، یعنی "یهودا بائر " (Yehoda Bauer) نیز اعتراف کرده است که هماکنون هولوکاست به عنوان "یک رویداد مبهم و یک معجزه وارونه " دیده میشود. هولوکاست در دین سکولار دنیای غرب، با مجازات و حکمهای حبس برای کسانی که آن را رد میکنند، کامل میشود. این "خدایی دیگر " است که مافوق تمام ادیان دیگر از جمله دین مسیحیت و مفهوم خدا شده است و از این بابت به واقع شکلی از بتپرستی ضد مسیحیت است. • ترویج دروغهای هولوکاست توسط واتیکان و جستجوی حقیقت در رابطه با روایت سنتی هولوکاست، پاپهای مسیحی خط سیری را در ترویج دروغهای هولوکاست طی کردند که در ادامه به آن اشاره میشود. در دادگاه پس از جنگ "نورنبرگ "، متفقین، آلمان را متهم کردند که چهار میلیون نفر را در آشویتز به قتل رسانده است. بنابر این تا سال 1990 در لوح یادبود موجود در اردوگاه آشویتز نوشته شده بود: " چهار میلیون نفری که بین سالهای 1940 تا 1945 اینجا بوده و بدست قاتلان نازی رنج کشیده و کشته شدند. " پاپ ژان پل دوم نیز طی بازدید سال 1979 خود از اردوگاه آشویتز در روبروی این لوح ایستاد و برای این چهار میلیون قربانی مورد ادعا، دعا کرد. در جولای سال 1990، موزه آشویتز لهستان همراه با مرکز اسراییلی "یاد واشم هولوکاست "، تصدیق کرد که عدد چهار میلیون، اغراق است. و تمامی ارجاعات به آن نیز از آشویتز پاک شده است. در نتیجه مقامات لهستانی و اسراییلی با تجدید نظر در میزان تلفات یهودیان گفتند که 1.1 میلیون نفر در آشویتز مردهاند. حول و حوش سپتامبر 1989 تاریخدانان جریان غالب هولوکاست شروع به تایید عدد چهار میلیون کردند که مشخص بود دروغ و افسانه است. طبق گفته های "یهودا بائر "، تاریخدان اسرائیلی، لهستانی میخواستند تا یک "افسانه ملی " خلق کنند، بنابراین برای تحقق این خواسته آنها "نیاز " بود تا تعداد زیادی از لهستانی و یهودیان جان خود را در آشویتز از دست بدهند. تبلیغاتچیهای لهستانی از عمد اعداد را اغراق کرده و به دنیا گفتند که 1.5 میلیون لهستانی و 2.5 میلیون یهودی در اردوگاه اسرای آشویتز به قتل رسیدهاند. در همین رابطه "رابرت ژان ونپلت "، تاریخدان یهودی اهل هلند به این مطلب اشاره کرده است که دروغ چهار میلیون در اصل توسط شوروی بیان شده و بعدها نیز توسط حاکمان کمونیست لهستان و در راستای هدف سیاسی آنها برای هدف قرار دادن تروریستهای سابق آلمان به کار گرفته شد. اگرچه دروغ کشته شدن چهار میلیون نفر در اردوگاه آشویتز با اهداف سیاسی بود، اما پاپ ژان پل دوم گفته بود که باید این ماجرا را یک "الهام دینی " و مذهبی دانست. در همین رابطه به بخشی از گزارش نشریه نیویورکتایمز در رابطه با سفر پاپ به اردوگاه آشویتز در ژوئن 1979 توجه کنید: " صدای او (پاپ ژان پل دوم) در ششمین روز دیدارش از سرزمین مادریش، لهستان، خشن و گرفته شده و پاپ از حضار مجلس یادبود چهار میلیون کشته شده اردوگاهها، از جمله 2.5 میلیون یهودی، خواست تا برای بشریت و مظلومان غم خورده و به یاد آنها باشند. در اینجا، نمونه واضحی را میبینیم که ژان پل دوم، اعتبار معنوی والای خود را در اختیار دروغهای تبلیغاتی گذاشت. باید پرسید که چند میلیون مسیحی به خاطر آن که پاپ قدرت معنوی خود را برای دروغ کشته شدن چهار میلیون یهودی به کار گرفت، این دروغ را باور کردهاند؟ در دفاع از پاپ، کسانی هستند که میگویند ژان پل دوم از اینکه رقم چهار میلیون یک دروغ و افسانه است، آگاه نبوده و نمیخواسته که مردم را گمراه کند. بنابراین وی مرتکب هیچ گونه خطا و اشتباهی نشده است. اما حتی اگر فرض کنیم که این گفته درست است، باز هم این حقیقت باقی است که وی به پیروانش دستور داد تا این دروغ را باور کنند. اگر پاپ ژان پل دوم واقعا در رابطه با این موضوع صداقت اخلاقی داشت، میبایست به خاطر آنکه اعتبار معنوی خود را برای کذب و دروغ به کار گرفته و پیروانش را گمراه کرده، بطور علنی عذرخواهی میکرد. و یا دستکم میبایست با اعتراف علنی به آنکه آمار تلفات چهار میلیونی آشویتز، اغراق است، صداقت خود را نشان میداد. اما وی هیچگاه چنین کاری را انجام نداد و حتی هیچ مقام رسمی از کلیسای کاتولیک نیز به خاطر اشتباه پاپ در به کار گرفتن اعتبارش برای دروغ تبلیغاتی کشته شدن چهار میلیون نفر در آشویتز، از مردم عذرخواهی نکرد. اجازه بدهیم تا به این موضوع از زاویه دیگری نیز نگاه کنیم. در بخش 20:16 از کتاب "سفر خروج " نوشته شده: " شما نباید در شهادت دروغ علیه همسایهتان نقشی داشته باشد. " حال این ادعای دروغ که آلمانها چهار میلیون نفر را در آشویتز کشتهاند،در حقیقت نمونهای است از این مطلب که نخبگان سیاسی مختلفی (شورویها، کمونیستهای لهستانی، متفقین)، علیه همسایگان آلمانی خود شهادت دروغ دادهاند. پاپ ژان پل دوم، هیچگاه از مردم به خاطر کمکش به نخبگان سیاسی در "شهادت دروغ علیه همسایهشان "، عذرخواهی نکرد. این نشان میدهد که حتی "وجدان اخلاقی " مورد ادعای غرب نیز صداقت معنوی سوالبرانگیزی در مسئله هولوکاست داشته است. بیائی تا کمی بیشتر به تاکیدات برخی بیانیههای واتیکان اشاره کنیم؛ در 12 فوریه، بندیکت شانزدهم ادعا کرد که "واضح است که هر گونه نفی یا کوچک جلوه دادن این جرم هولناک (هولوکاست) قابل تحمل نبوده و غیرقابل قبول است. " طبق اظهار عقیده رسمی پاپ، موزه آشویتز و "یادبود واشم یاد " اسراییل که در رابطه با هولوکاست هستند، نیز "اقدام غیرقابل تحملی " را انجام دادهاند. آنها تعداد کسانی که ادعا میشود در آشویتز کشته شدهاند را از چهار میلیون به 1.1 میلیون نفر کاهش دادهاند. مسیحیان و جستجوی حقیقت هیچ دستوری در انجیل وجود ندارد که بگوید: " شما باید به ایدئولوژی هولوکاست معتقد باشید ". این در حالی است که در "عهد جدید " جملاتی وجود دارد که به مسیحیان دستور میدهد تا به جستجوی حقیقت بپردازند. برای مثال در "مارک " بخش 10:19 آمده: "شما دستورات را میدانید:... شما نباید به شهادت دروغ تن بدهید. " در "جان " بخش 3:21 میخوانیم: " اما او که تنها حقیقت را انجام میدهد به نور وارد شد و به وضوح دیده میشود که کردار او خدایی است. " در "جان " بخش 8:31 و 32 آماده است که : " اگر شما گفتههای مرا پی بگیرید، شما حقیقتا حواریون من خواهید بود و حقیقت را خواهید دانست و حقیقت نیز شما را آزاد میکند. " در "جان " بخش 2:21 نیز مسئله حقیقتیابی آماده است: " من برای شما نوشتم، نه به خاطر آنکه شما حقیقت را نمیدانید،بلکه به خاطر آنکه آن را میدانید و میدانید که هیچ دروغی، حقیقت نیست ". در نهایت، برای تشریح این مسئله اجازه دهید تا بخش 20:16 کتاب "سفر خروج " را نقل قول کنیم: " شما نباید به شهادت دروغ علیه همسایهتان تن بدهید. " این جملات به وضوح تاکید میکند که پیروان آموزههای انجیل به جستجوی حقیقت خواهند پرداخت و دروغ را نفی میکنند. در این رابطه، درس مهمی را از توجه و احترام پاپ ژان پل دوم به دروغ " کشته شدن چهار میلیون در آشویتز " میگیریم. یک مسیحی با پذیرش چشم بسته آنچه که رسانههای جمعی و نخبگان مختلف سیاسی به او میگویند، حقیقت را راجع به هولوکاست در نخواهد یافت. و اگر این کار را کرد، عاقبتش مثل پاپ ژان پل دوم میشود که دروغهای تبلیغاتی را راجع به کشته شدن چهر میلیون نفر در آشویتز باور کرد و آن را توسعه نیز داد. یک مسیحی حقیقی برای حقیقت میکوشد و تلاش میکند. او دیدگاه تجدیدنظرطلبان و سنتگرایان در رابطه با هولوکاست را بطور مساوی میشنود و سپس تلاش میکند تا تشخیص دهد که حقیقت در کدام است. "هولوکاست "، تفسیر ایدئولوژیک تاریخی است که توسط نخبگان قدرتمند در سطح جهانی منتشر شده است. این مسئله را باید با روشهای منطقی-علمی که تاریخدانان و دانشمندان سیاسی برای دیگر دکترینهای طبیعت به کار میبرند، مورد ارزیابی قرار داد. اسقف ویلیامسون، این نقطه نظر را به دستی در یک مصاحبه بیان داشته است: " هماکنون من باید مدارک تاریخی راجع به دکترین هولوکاست را یک بار دیگر بازبینی کنم. من در مصاحبه با تلوزیون سوئد نیز همین مطلب را گفتم که : مدرک تاریخی مهم است نه احساسات. و اگر من این مدرک را پیدا کنم، نظر خود را هم اصلاح خواهم نمود. اما این مسئله زمان خواهد برد ". آیا یک اسقف واتیکان در رابطه با مدرک هولوکاست، " به شهادت دروغ تن داده است "؟ در واکنش به اقدامات ویلیامسون، اسقف "برایان فارل "، معاون رییس "کمیسیون اسقفها در روابط مذهبی با یهودیان "، موضع واتیکان در رابطه با هولوکاست را تشریح کرد. او گفت که شهادت بازماندگان اردوگاههای مرگ نازی، و مدارکی دقیقی که توسط خود نازیها نگه داشته شده، ثابت میکند که هولوکاست و مرگ شش میلیون یهودی یک حقیقت تاریخی است که تنها با نادانی و غرضورزی میتوان آنها را تکذیب کرد. اما همانطور که به زودی خواهیم دید، این اسقف فارل است که با نادانی و غرضورزی سخن میگوید، بنابراین شاید او از فرمان مسیح مبنی بر اینکه "شهادت دروغ ندهید " تخطی کرده است. آیا شهادت بازماندگان "اردوگاههای مرگ "، هولوکاست را ثابت میکند؟ اگر اسقف فارل واقعا باور دارد که اینطور است، پس باید کتاب "قاتلان حافظه " را که توسط "پیر ویدال ناکت " (Pierre Vidal-Naquet)، تاریخدان جریان غالب هولوکاست نوشته شده بخواند. ویدال ناکت در بخشها و یادداشتهای مختلفی بطور خلاصه در رابطه با شاهدان عینی که ادها کردهاند خود "اتاقهای گاز را به چشم دیدهاند " بحث کرده و گفته است که آنها هیچگاه در مکان مورد ادعایشان نبودهاند. او تایید کرده است که " اتاقهای گاز، موهوم هستند " و وجود نداشتهاند. در واقع بازماندگان زیادی از هولوکاست هستند که شهادت دروغ داده و ادعای کشتارهای جمعی به واسطه گاز را کردهاند اما هماکنون معلوم شده که این اتفاق هیچگاه نیافتاده است. ویدال شهادت دروغ "چارلز هاوتر، یک خداشناس پروتستان را نقل کرده که به بوچنوالد تبعید شد و هیچگاه، هیچ اتاق گازی را ندید " ( حتی خداشناسان مسیحی هم میتوانند راجع به هولوکاست دروغ بگویند، اسقف فارل) در توضیحات دکتر "رابرت فاوریزن " (Robert Faurisson)، تجدیدنظرطلب هولوکاست در مورد کتاب ویدال ناکت، آمده: " به علاوه، با توجه به آنکه گزارشهای تعداد بیشماری از شاهدان عینی اتاقهای گازی که برای کشتار استفاده میشده، بیاعتبار شده است، بر چه اساسی میتوان چنین شهادتهایی را پذیرفت؟ اسقف فارل نیز باید از خودش این سوال را بپرسد. چطور شهادت بازماندگان "اردوگاههای مرگ " میتواند ثابت کند که هولوکاست و مرگ شش میلیون یهودی یک حقیقت تاریخی بوده در حالی که غیر قابل اطمینان بودن بسیاری از این شهادتها مشخص شده است. اسقف فارل میگوید که " مدارکی دقیقی که توسط خود نازیها نگه داشته شده، ثابت میکند که هولوکاست و مرگ شش میلیون یهودی یک حقیقت تاریخی است. " این جمله نیز بر پایه نادانی و غرضورزی بیان شده است. "لئون پلیاکوف " (Leon Poliakov)، تاریخدان جریان غالب هولوکاست به دهها پیش اشاره کرده که هیچ سندی برای اثبات این مطلب که نازیها برنامهای برای قلع و قمع یهودیان اروپا داشتهاند، وجود نداشت: "تصمیم برای قلع و قمع یهودیان، با توجه به آنکه مفهوم آن همانند دیگر جنبههای حیاتیاش، در تاریکی باقی مانده است. استنتاجها، ملاحظات روانشناختی و گزارشهای دست سوم یا چهارم ما را قادر میکند تا ظهور و گسترش آن را با صحت قابل توجهی بازسازی کنیم. اگرچه جزییات قطعی آن برای همیشه ناشناخته باقی خواهد ماند. زیرا سه یا چهار نفری که عمدتا در طرحریزی قلع و قمع نقش داشتند، مردهاند و هیچ سندی نیز باقی نماینده و اصلا شاید هیچگاه وجود نداشته است. " بطور خلاصه، "مدرکی " که وجود طرحی که ادعا میشود نازیها برای قلع و قمع یهودیان داشتهاند، را ثابت میکند، حدسیات تاریخدانان هولوکاست است. بر خلاف آنچه که اسقف فارل گفت، هیچ سند دقیقی توسط نازیها نگه داشته نشده که ثابت کند داستان هولوکاست یک حقیقت تاریخی است. اسقف فارل میگوید که خود باقیمانده اردوگاهها نیز ثابت میکند که هولوکاست و مرگ شش میلیون یهودی یک حقیقت تاریخی است. اما آیا این ادعا درست است؟ در زمستان و بهار سال 2000، "دیوید ایروینگ " (David Irving)، تاریخدان یهودی انگلیسی "دبورا لیپستادت " (Deborah Lipstadt) و ناشر کتابهایش را به دادگاه عالی لندن کشاند و ادعا کرد که لیپستادت در کتاب ضد تجدیدنظرطلبانه خود به نام "نفی هولوکاست: یورش رو به گسترش به حقیقت و یادگار "، به او تهمت زده است. لیپستادت و وکلای مدافع انتشارات او نیز تیمی از متخصصان هولوکاست را گردآوری کردند تا با بی اعتبار کردن ایروینگف ادعاهای لیپستادت را معتبر جلوه دهند. قاضی "چارلز گری " (Charles Gray)، با قویترین مدارک و استدلالها به سود دیدگاه سنتی هولوکاست روبرو شد. نتیجهگیریهای قطعی قاضی گری ادعای فارل در مورد اینکه مدرک فیزیکی اردوگاههای نازی دلیلی بر صحت داستان هولوکاست است را باطل کرد. همانطور که این قاضی انگلیسی اشاره کرد، هیچ چیزی در اردوگاههای آلمان باقی نمانده که داستان سنتی هولوکاست را ثابت کند. او مینویسد: " چه مدرکی در آن اردوگاهها وجود دارد که قلع و قمع یهودیان را ثابت کند؟پیامدهای فقدان وجود هیچگونه مدرک مستند و آشکار از اتاقهای گاز در این اردوگاهها، به همراه فقدان مدرک باستانشناسی بدین معناست که میبایست تنها به شاهدان عینی و مدارک ضمنی تکیه کرد... " قاضی گری کمی بعدتر اشاره میکند که حتی تاریخدانان جریان غالب هولوکاست نیز اعتراف کردهاند که باقیماندههای آشویتز مدرک کمی برای ادعاهای کشتار وسیع یهودیان ارایه میدهد: " تیم متخصصان هولوکاست قبول دارد که مدارک فیزیکی باقی مانده از سایت آشویتز مدرک کمی برای حمایت از این ادعا که اتاقهای گاز با هدف نسلکشی به کار گرفته میشدند، ارایه میکند. " بنابراین شهادت مشکوک بازماندگان "اردوگاههای مرگ "، آثار بسیار کمی که از این اردوگاهها مانده و مستندات بسیار کمی که آلمانها به جای گذاشتهاند، این ادعای اسقف فارل را که چنین مدارکی اثبات کننده دیدگاه سنتی راجع به هولوکاست و مرگ شش میلیون یهودی هستند را باطل میکند. در اینجا یک بار دیگر بخش 10:9 از "مارک " را نقل میکنیم: "شما دستورات را میدانید: ... شما نباید به شهادت دروغ تن بدهید. " اما اگر بپرسید چرا اسقف فارل مرتکب گناه "تن دادن به شهادت دروغ " شده، باید گفت که او به دروغ (حال از روی نادانی یا غرضورزی) ادعا کرده که روایت سنتی هولوکاست، یک حقیقت تغییر ناپذیر است. اما در واقع این روایت بسیار مشکوک و ابهامبرانگیز است. واتیکان: مانعی برای حقیقت؟ واتیکان در محکوم کردن نظریههای کمطرفداری که در نهایت معلوم شده، حقیقت دارند، سابقه دارد. در سال 1616 و همینطور در سال 1633، "دفتر مقدس تفتیش عقاید " بطور رسمی علم نوظهوری را که دریافته بود زمین به دور خورشید میچرخد، کفر اعلام داشت. پاپ پل پنجم و پاپ اربن هشتم این فتوا را صادر کردند. اما با طلوع عصر جدیدی از منطق و برهان، تشکیلات کاتولیک به عنوان مانعی بر سر راه کشف حقایق علمی، دیده میشد. هماکنون نیز یک بار دیگر پاپ خطاهای مشابهی را در رابطه با ایدئولوژی هولوکاست، تکرار میکند. واتیکان که تحت فشار سازمانهای یهودی- صهیونیستی و قرار دادن ایدئولوژی هولوکاست در مقام یک تعصب مذهبی غیرقابل پرسش، باورهای دینی را وارد منازعهای کرده که باید بر پایه تحقیق و اسناد تاریخی باشد. واتیکان با انتخاب مسیر کمترین مقاومت، در طول تاریخ نه به دنیای مسیحیت که چشم انتظار دریافت راهنمایی واتیکان بوده، خدمت کرده و نه اینکه انگیزهای برای کشف حقیقت بوده است.
گزارش
نام منبع: خبرگزاری فارس
شماره مطلب: 14538
دفعات دیده شده: ۱۳۸۷ | آخرین مشاهده: ۱۸ ساعت پیش