Sorry! your web browser is not supported;

Please use last version of the modern browsers:

متاسفانه، مروگر شما خیلی قدیمی است و توسط این سایت پشتیبانی نمی‌شود؛

لطفا از جدیدترین نسخه مرورگرهای مدرن استفاده کنید:

للأسف ، متصفحك قديم جدًا ولا يدعمه هذا الموقع ؛

الرجاء استخدام أحدث إصدار من المتصفحات الحديثة:



Chrome 96+ | Firefox 96+
عملیات روانی
  • یک تحلیلگر غربی: (بخش اول) دخالت‌های نظامی آمریکا پاکستان را در آستانه بحران انسانی قرار داده است
    چهارشنبه ۲۴ شهریور ۱۳۸۹ ساعت ۲۲:۴۵

    یک تحلیلگر غربی با تقبیح اتخاد سیاست‌های دامنه‌دار نظامی آمریکا و با اشاره به آثار سوء شدید این سیاست‌ها در عراق، افغانستان و پاکستان نوشت: دخالت‌های نظامی آمریکا پاکستان را در آستانه بحران انسانی قرار داده است. "مایکل شوارتز " (Michael Schwartz) تحلیلگر غربی در مقاله‌ای که در پایگاه اینترنتی "گلوبال ریسرچ " (Global Research) منتشر شد، با بررسی وضعیتی که آمریکا با حمله به عراق در این کشور به وجود آورده، تنها نتیجه این جنگ را آوارگی و درماندگی مرد

    یک تحلیلگر غربی با تقبیح اتخاد سیاست‌های دامنه‌دار نظامی آمریکا و با اشاره به آثار سوء شدید این سیاست‌ها در عراق، افغانستان و پاکستان نوشت: دخالت‌های نظامی آمریکا پاکستان را در آستانه بحران انسانی قرار داده است. "مایکل شوارتز " (Michael Schwartz) تحلیلگر غربی در مقاله‌ای که در پایگاه اینترنتی "گلوبال ریسرچ " (Global Research) منتشر شد، با بررسی وضعیتی که آمریکا با حمله به عراق در این کشور به وجود آورده، تنها نتیجه این جنگ را آوارگی و درماندگی مردم دانست و نسبت به وجود بحران‌های بشری در عراق، افغانستان و پاکستان هشدار داد. وی در این مقاله نوشت: در سال 2009، رسانه‌های جریان اصلی آمریکا با رضایت گزارش دادند که دولت پاکستان سرانجام به تقاضای آمریکا و ناتو برای اتخاد یک سیاست نظامی تهاجمی با هدف ممانعت از دستیابی طالبان به "قرارگاه‌های امن " در پاکستان جواب مثبت داده است. حمله متعاقب آن، که شامل حمله زمینی پاکستان به این مناطق و حمله هوایی توسط آمریکا و متحدان آن در ناتو بود، به یکی دیگر از عناصر غیرمنتظره کمپین نظامی بی‌انتهای آمریکا که با نام "مبارزه جهانی با تروریسم " شناخته می‌شود، تبدیل شد. با این حال، این جنگ پاکستان، تحت سیادت دولت اوباما، بی‌نام مانده است. رسانه‌های جریان عمده توجهی به آن نمی‌کنند و توجه محدود خود را، علاوه بر سایر جنگ‌های جاری آمریکا در عراق و پاکستان، بر افغانستان متمرکز کرده‌اند. رسانه‌های آمریکا، با کوتاهی در پوشش خبری فرآیند و تاثیر جنگ پاکستان، رویدادهای عمده این جنگ را، به ویژه بحران انسانی که این جنگ به وجود آورده، نادیده گرفته یا به طور گذرا (به صورت تبلیغات در هنگام پوشش جنگ افغانستان) به آن پرداخته‌اند. • 3.5 میلیون آواره غیر نظامی در اثر عملیات نظامی آمریکا در پاکستان شوارتز یکی از نمونه‌های واضح و کاملاً چشم‌گیر این نوع برخورد رسانه‌ای با رویدادها که تاریخ کشور میزبان را دگرگون می‌سازد، پوشش خبری گزارش اخیر سازمان ملل درباره جنگ پاکستان دانست و به نقل از آسوشیتد پرس در این باره نوشت: به گزارش سازمان ملل، بیش از 200 هزار نفر به خاطر حمله اخیر پاکستان به شبه‌نظامیان طالبان در شمال غرب این کشور از خانه‌های خود گریخته‌اند؛ این در حالی است که در درگیری‌های جدید در این منطقه 41 شورشی و شش سرباز کشته شده‌اند. به گفته شوارتز، در ادامه مقاله آسوشیتد پرس، مشخص می‌شود که این رویداد عمده در منطقه‌ای که ماهانه 50 هزار تن در آنجا آواره می‌شوند، با حملات دیگری در مناطق اطراف همراه بوده که طبق گزارش سازمان ملل، 1.3 میلیون پناهنده به خاطر درگیری‌های منطقه شمال غربی پاکستان از خانه‌های خود رانده شده و امکان بازگشت ندارند. استاد جامعه‌شناسی دانشگاه ایالتی نیویورک ادامه داد: با این حال حتی این آمار 1.3 میلیون پناهنده هم رقمی جزئی محسوب می‌شود چرا که این آمار، تاثیرات حملات پیشین و همزمان با این حمله را در بر نمی‌گیرد که توسط نیروهای پاکستانی، نیروهای ویژه ناتو و حملات به شدت بدنام هواپیماهای بدون سرنشین آمریکایی که از هزاران مایل فاصله هدایت می‌شوند، اجرا شده‌اند. تا ماه ژوئن امسال، این حملات 3.5 میلیون نفر آواره، از جمله چند صد هزار نفر که بیش از یک سال است از خانه‌های خود رانده شده‌اند، بر جای گذاشته‌اند. بنابراین، این فاجعه انسانی از بحران دارفور که طبق برآوردهای اواسط سال 2010، 2.7 میلیون نفر آواره در پی داشته، بزرگ‌تر است. این در حالی است که بالاترین آمار آوارگان همچنان متعلق به عراق است که به مرز 5 میلیون نفر رسیده یا از آن گذشته است. وی افزود: آنچه که هیچ‌گاه در رسانه‌های آمریکایی به چشم نمی‌خورد، فرآیندی است که طی آن، این حملات عمده به آوارگی مردم تبدیل می‌شود. بر خلاف آنچه که ما از این جنگ‌ها به طور مبهم در ذهن داریم، که طبق آن مردم به خاطر جنگ فرار می‌کنند و هنگامی که صلح و یا امنیت برقرار شود، به خانه‌های خود باز می‌گردند، این حملات، دست‌کم با توجه به اهداف و سیاست‌های کنونی آمریکا، معمولاً آسیب‌های ماندگار از خود به جای می‌گذارند و بازسازی و بهبود در آن‌ها ممکن نیست. در نتیجه، احتمال می‌رود آوارگی بخش عمده‌ای از مردم طولانی مدت باشد و این در حالی است که پناهندگی، بدبختی‌های بسیاری در پی دارد. به عنوان نمونه به حمله‌ای که طبق گزارش‌ها به مناطق قبیله‌نشین پاکستان صورت گرفت، توجه کنید. • بحران بشری آشکار در پاکستان، در نتیجه سیاست نظامی آمریکا "کتی کلی " (Kathy Kelly) خبرنگار مستقل و فعال حقوق بشر با سال‌ها تجربه درباره منطقه پاکستان و افغانستان، به نشریه "دموکراسی نو " (Democracy Now) درباره فرآیند تنزلی که در آخرین سفر خود به مناطق قبیله‌ای پاکستان شاهد آن بود، توضیح داد. اوج این فاجعه خاص هدف قرار دادن سیستماتیک تاسیسات برقی توسط ناتو و ارتش پاکستان بود و گفته می‌شد چنین کاری برای درهم شکستن مقاومت شورشیان ضروری است. مدت کوتاهی پس از آغاز این حمله، شهرهای درگیر تنها طی قسمتی از روز برق دریافت می‌کردند که این مسئله منجر به واکنش زنجیره‌ای مردم شد. شوارتز ادامه داد: با وجود قطع برق به مدت هشت ساعت در روز، کارخانه‌های صنعت نساجی نمی‌توانند به طور صحیح به کار خود ادامه دهند و در نتیجه تعداد افرادی که بیکار، آواره و آماده برای راهپیمایی در خیابان‌ها هستند، افزایش می‌یابد که این مسئله در کشوری که تا این حد تحت سلطه ارتش قرار دارد، مخاطره‌آمیز به شمار می‌آید. ما با "انجمن متصدیان پاکستان " (Pakistani Clerks Association) که در این کشور راهپیمایی می‌کرد، گفتگو کردیم. در زمان مصاحبه، آن‌ها سه ماه بود که به راهپیمایی مشغول بودند. دانش‌آموزان مدت 10 روز بود که راهپیمایی می‌کردند و می‌گفتند که همه آن‌ها به طور موقت از کار بیکار شده‌اند و کار دیگری برای انجام دادن ندارند. بنابراین، موقعیت‌هایی مانند آنچه که در پاکستان به وجود آمده، هم باعث تظاهرات می‌شود که با وخیم‌تر شدن اوضاع، شدت می‌یابد و هم باعث آوارگی می‌شود که به دنبال آن، مردم به دنبال مکانی با امکانات بهتر می‌گردند. برخی از مردم ترجیح می‌دهند به جای فرار از خانه یا تظاهرات، منتظر شوند تا بحران پایان پذیرد و به فردای بهتر امیدوارند ولی از آنجا که این نوع فاجعه از بین نمی‌رود، صبر مردم به زودی به سر می‌رسد و در مقابل گرسنگی کشیدن، بی سر پناه ماندن و بدون لباس مناسب ماندن بچه‌های‌ خود ساکت نمی‌نشینند. این منتقد برجسته جنگ عراق ادامه داد: آوارگی مردم نشان‌دهنده بحران بشری آشکار در پاکستان است که "کمیسیون عالی پناهندگی سازمان ملل " (United Nations High Commissioner on Refugees) درحال بررسی و در تلاش برای بهبود آن است. ضمن این که تظاهرات هم‌زمان مردم، اغلب به درستی، به عنوان خشم آن‌ها نسبت به ارتش، دولت محلی و اشغال نیروهای خارجی تعبیر می‌شود. هر آنچه که باعث شکل‌گیری تظاهرات می‌شود، از دادخواست‌های مردمی برای راهپیمایی گرفته تا مردم خشمگین، خرابکاری‌های سیستماتیک و حملات تروریستی، این تظاهرات به توجیهی برای یورش‌های نظامی جدید و در نتیجه دامن زدن بیشتر به بحران تبدیل می‌شود. این چرخه تهاجم نظامی، درمانده‌سازی (immiseration) و آوارگی مردم و تظاهرات که به حملات جدید با هدف برقراری آرامش ماندگار می‌انجامد، ویژگی همیشگی مداخلات آشکار (عراق، پاکستان و افغانستان) و غیرآشکار (سومالی و یمن) آمریکا به عنوان جزئی از یک استراتژی نظامی است که پیش‌تر با نام "مبارزه جهانی با تروریسم " شناخته می‌شد. وی با مطرح کردن این سوال که "چرا آمریکا و دولت‌های متحد با آن اقدامی سریع برای جبران آسیب‌هایی که با حملات خود به وجود می‌آورند، صورت نمی‌دهند تا تظاهرات خاموش شده و آوارگی مردم پایان پذیرد "، نوشت: در چنین صورتی، باید در پاکستان به دنبال راه‌اندازی سریع خدمات برق‌رسانی به شهرهای درگیر جنگ و به دنبال آن، احیای صنعت نساجی بود چرا که این اقدام به احیای اقتصاد محلی و شاید در میان‌مدت، حتی به بهبود شرایط پیش از جنگ نیز بیانجامد. این استراتژی که در حال حاضر با عنوان "جنگ ضدشورش " (Counterinsurgency Warfare) شناخته می‌شود، هدف رسمی کمپین‌های آمریکا است. این نویسنده افزود: ولی آنچه که در واقع اتفاق می‌افتد، کاملاً خلاف این قضیه است؛ فرسایش بیش از پیش شرایط زندگی محلی که جزء غیر قابل اجتناب استراتژی "مبارزه جهانی با تروریسم " است. در مناطقی که آرامش در آن‌ها برقرار شده و مقاومت در آن‌ها خاموش است یا دیگر وجود ندارد، فرآیند بازسازی با پشتیبانی آمریکا با نوعی تخصیص بودجه معکوس مواجه بوده که این امر به درمانده‌سازی جوامع محلی دامن زده است. به عنوان مثال، به سیستم برق در عراق توجه کنید که در عین حال یک هدف نظامی عمده، هم در زمان جنگ اول خلیج در 1990 و هم در زمان حمله 2003، محسوب می‌شد. هنگامی که رژیم "صدام حسین " در بهار سال 2003 سرنگون شد، ظرفیت تولید برق عراق تقریباً تا 50 درصد، از میزان 9000 مگاوات در سال 1990 به کمتر از 5000 مگاوات کاهش یافت که این امر به قطعی روزانه برق در سراسر کشور منجر شد. طی شش سال پس از حمله آمریکا به عراق، آمریکا بیش از 5 میلیارد دلار با هدف بازسازی و توسعه در سیستم برق عراق سرمایه‌گذاری کرد تا بتواند تقاضای روزافزون به برق، از لوازم برقی جدید گرفته تا تاسیسات تازه‌ساز آمریکا در این کشور را برآورده کند. علاوه بر این، ظرفیت تولید برق عراق که بر میزان 5000 مگاوات راکد مانده، به سختی از مجموع پیش از جنگ بالاتر و بسیار کمتر از نیمی از میزان مورد نیاز این کشور می‌شود که طبق برآوردهای سال 2010 برابر با 14 هزار مگاوات است. در سراسر عراق، شهرها گاهی تنها دو ساعت در روز برق داشتند که این میزان حتی بسیار کمتر از آن چیزی بود که پس از ویرانی‌هایی که براندازی رژیم بعث در سال 2003 در دسترس بود، محسوب می‌شد. ادامه دارد ...



    گزارش
    نام منبع: خبرگزاری فارس
    شماره مطلب: 14503
    دفعات دیده شده: ۱۱۵۲ | آخرین مشاهده: ۵ روز پیش