Sorry! your web browser is not supported;

Please use last version of the modern browsers:

متاسفانه، مروگر شما خیلی قدیمی است و توسط این سایت پشتیبانی نمی‌شود؛

لطفا از جدیدترین نسخه مرورگرهای مدرن استفاده کنید:

للأسف ، متصفحك قديم جدًا ولا يدعمه هذا الموقع ؛

الرجاء استخدام أحدث إصدار من المتصفحات الحديثة:



Chrome 96+ | Firefox 96+
عملیات روانی
  • منافع آمریکا در گرو بی‌ثباتی آسیای مرکزی/ پایگاه اینترنتی "ولترنت " /بخش اول
    پنج‌شنبه ۱۷ تیر ۱۳۸۹ ساعت ۱۰:۵۰

    یک پایگاه اینترنتی در مقاله‌ای به بررسی استراتژی اتخاذ شده آمریکا در منطقه اوراسیا و بالاخص آسیای مرکزی پرداخته و معتقد است منافع آمریکا در بی‌ثباتی منطقه نهفته است. پایگاه اینترنتی "ولترنت " ((Voltairenet در مقاله‌ای تحلیلی به قلم "تیبریو گرازیانی " (Tiberio Graziani) که در ادامه خواهد آمد چشم‌اندازی ژئوپلتیک را، به‌عنوان کلیدی برای فهم رابطه بین استراتژی جهانیِ ایالات متحده و وجود نیروهای آمریکایی در افغانستان ارائه می‌کند و نفوذ ایالات متحده د

    یک پایگاه اینترنتی در مقاله‌ای به بررسی استراتژی اتخاذ شده آمریکا در منطقه اوراسیا و بالاخص آسیای مرکزی پرداخته و معتقد است منافع آمریکا در بی‌ثباتی منطقه نهفته است. پایگاه اینترنتی "ولترنت " Voltairenet در مقاله‌ای تحلیلی به قلم "تیبریو گرازیانی " (Tiberio Graziani) که در ادامه خواهد آمد چشم‌اندازی ژئوپلتیک را، به‌عنوان کلیدی برای فهم رابطه بین استراتژی جهانیِ ایالات متحده و وجود نیروهای آمریکایی در افغانستان ارائه می‌کند و نفوذ ایالات متحده در منطقه "اوراسیا " (Eurasia) با تاکید ویژه بر منطقه آسیای مرکزی که در متن منافع ژئوپلتیک ایالات متحده به‌عنوان نقطه حساس اوراسیا در نظر گرفته شده مورد بررسی قرار می‌دهد. در اینجا برای شناخت بازیگران واقعی در صحنه افغانستان از معیارهایی مشخص استفاده شده که به طور کلی در مطالعات مرتبط با ژئوپلتیک و روابط بین‌الملل به‌کار برده می‌شود. گرازیانی در قسمت اول مقاله خود به بررسی مشخصات اصلی نامزدهای بالقوه که آنها را برای پرداختن به مسئله مواد مخدر در افغانستان واجد شرایط می‌کند پرداخته و می‌نویسد: در این بین نقش ویژه‌ای به ایران، روسیه و چین محول شده است. به هر حال، به‌خاطر رابطه مستقیم میان استراتژی آمریکا در اوراسیا و ثبات در افغانستان مورد اخیر تنها می‌تواند در چارچوب روندی که ضامن یکپارچگی اوراسیا باشد به طور کامل به دست آید. وی بر بررسی دقیق سیاست آمریکا مبنی بر تحت نفوذ قرار دادن و محاصره اوراسیا تاکید کرده و می‌نویسد: به این منظور علاوه بر اینکه اجتناب از پیش‌داوری ایدئولوژیک و در عین حال راستگویی خردمندانه در مورد مسئله تولید مواد مخدر در افغانستان و مسائل بین‌المللی مربوط به آن لازم و مفید است، باید که چارچوب ژئوپلتیک آن (حتی در ابعادی گسترده‌تر) مشخص شده و هم‌چنین جهت وضوح بیشتر، برخی از مفاهیم که معمولا قابل درک فرض شده و به‌طور گسترده‌ای مطرح شده‌اند. • منافع آمریکا در بی‌ثباتی منطقه نهفته است وی در همین رابطه با تاکید بر اینکه بی‌ثباتی آسیای مرکزی تامین‌کننده منافع آمریکا است، توضیح می‌دهد که با در نظر گرفتن بازیگران مهم جهانی یعنی ایالات متحده، روسیه، چین و هند و موقعیت جغرافیایی آنها که در دو منطقه مشخص آمریکا و اوراسیا قرار دارند و مهم‌تر از همه روابط آنها در رابطه با قدرت و استراتژی جغرافیایی جهان و ساخت افغانستان همراه با قفقاز و جمهوری‌هایِِ آسیای مرکزی منطقه وسیعی است که بی‌ثباتی آن مزایایی را برای ایالات متحده به‌عنوان تنها بازیگر ژئوپلتیک فرامنطقه‌ای دربر خواهد داشت. به‌خصوص بی‌ثبات‌سازی این منطقه بزرگ حداقل سه فرصت ژئوپلتیک و ژئواستراتژیک در اختیار آمریکا خواهد گذاشت: الف- نفوذ فزاینده در منطقه اوراسیا. ب- سیاست تحدید نفوذ روسیه. ج- ایجاد جراحتی تازه در منطقه اوراسیا. • اوراسیا اصلی‌ترین مسیر توسعه‌طلبی آمریکا است تحلیلگر سایت ولترنت در ادامه تشریح سیاست توسعه طلبانه آمریکا، اوراسیا را اصلی‌ترین راه در این زمینه دانسته و می‌نویسد: همان‌طوری که "هنری کسینجر " (Henry Kissinger) خاطر نشان کرده است، ملت دو اقیانوسیِِ ایالات متحده، جزیره‌ای بیرون از قاره اوراسیا محسوب می‌شود. از نقطه نظر ژئوپلتیک این منطقه ویژه به‌ عنوان اصلی‌ترین مسیر توسعه‌طلبی در زمین برای آمریکا تعیین شده است. در ابتدا کنترل کلِ نیم‌کره غربی (آمریکای شمالی و جنوبی) و سپس رقابت برای "تسلطِ هژمونی " (مفهومی است برای توصیف و توضیح نفوذ و تسلط یک گروه اجتماعی بر گروهی دیگر، چنان‌که گروه مسلط "هژمون " درجه‌ای از رضایت گروه تحت سلطه را به‌دست می‌آورد و با "تسلط داشتن به دلیل زور صرف " فرق دارد.) در گستره اروپا، آفریقا، آسیا بوده که باید گفت نیم‌کره شرقی محسوب می‌شوند. ما این‌طور در نظر می‌گیریم که روند نفوذ ایالات متحده در اوراسیا از شبه جزیره اروپا و با مداخله واشنگتن در مشاجرات داخلی بین ملت‌های اروپایی و امپراطوری‌ها آغاز گردید و در خلال جنگ جهانی دوم ادامه پیدا کرد. البته ارزش یادآوری را دارد که خاطر نشان کنیم در جریان جنگ جهانی اول در آوریل سال 1945 نیروهای به اصطلاح "آزادی‌بخش "، بخش غربی اروپا تا برلین شرقی را تحت اشغال خود درآوردند. از این زمان واشنگتن و پنتاگون اروپا را به مثابه بخش غربی اوراسیا یعنی مرز آمریکا با اوراسیا به حساب آورد. ایالات متحده چنین نقشی را به ملت تحت اشغال ژاپن نیز تحمیل کرده است که قوس جزیره‌ای اوراسیا را نشان می‌دهد. از این منظر می‌توان گفت پیامد حقیقی چنگ‌اندازی ایالات متحده به منطقه اوراسیا جنگ جهانی دوم را به‌وجود آورد. نویسنده در پایان قسمت اول مقاله خود به بیان پیشینه تاریخی توسعه‌طلبی آمریکا می‌پردازد: با ابداع برخی بازیچه‌های نظامی جدید مانند "ناتو " (سازمان پیمان آتلانتیک شمالی1949) و پیمان امنیتی بین استرالیا، نیوزلند و ایالات متحده ( "آنزوس " ANZUS 1951 (پیمان بغداد که بعدا به پیمان "سنتو " (CENTO) بسط یافت (سازمان پیمان مرکزی 1959) پیمان "مانیل-سیتو " (Manila – SEATO) (سازمان پیمان آسیای جنوب شرقی 1954)، محاصره نظامی کل منطقه اوراسیا در کمتر از یک دهه کامل گردید. گام سوم از حرکت طولانی ایالات متحده به سوی قلب اوراسیا که از ناحیه غربی آن شروع شد در سال 1956 و در خلال بحران "کانال سوئز " با پاک‌سازی گسترده فرانسه و از برخی جهات بریتانیای کبیر به عنوان بازیگران ژئوپلتیک در دریای مدیترانه برداشته شد. در کمتر از یک دهه ایالات متحده به‌خاطر روابط ویژه بین تل‌آویو و واشنگتن، مهمترین بازیگر در منطقه خاور نزدیک شد. به دنبال این نقش در خاور نزدیک و خاورمیانه، ایالات متحده هم توانست رهبری هژمونیک خود در سیستم غرب را تثبیت و هم دریای مدیترانه را به‌عنوان نقطه آغاز راهی طولانی که نهایتا بتواند نیروهای ایالات متحده را به منطقه آسیای مرکزی برساند، قلمداد کند. نفوذ ایالات متحده در منطقه اوراسیا هم‌چنین در بخش‌های دیگر ژئوپلتیک نیز میسر شد. به‌ویژه در قسمت جنوب شرقی آسیا (کره،1953-1950، ویتنام از 1960 تا 1975 ). منطبق بر استراتژی ایالات متحده که هدف آن تسلط در نیم‌کره شرقی بود، واشنگتن در سطوح دیپلماتیک نیز تلاش کرده و در این مسیر توجه خود را بر پکن متمرکز ساخت. با به‌وجود آمدن محور واشنگتن- پکن که هم‌زمان کسینجر و "نیکسون " (1972-1971) آن‌را در سر پروراندند، ایالات متحده توانست به تشدید شکاف موجود میان چین و اتحاد جماهیر شوروی درون فضای سوسیالیسم کمک کرده و بنابراین از هرگونه به‌هم پیوستگی بالقوه بین "دو ریه و مرکز تنفس " آسیا که چین و روسیه بودند، جلوگیری شد. در خلال دهه 70، دو محور اصلی ژئوپلتیک در گستره اوراسیا به رویارویی پرداختند: یکی محور واشنگتن – اسلام‌آباد - پکن و دیگری محور دهلی نو - مسکو.



    مقاله
    نام منبع: خبرگزاری فارس:
    شماره مطلب: 14001
    دفعات دیده شده: ۲۸۹۴ | آخرین مشاهده: ۲ هفته پیش