-
یک تحلیلگر مسایل افغانستان: آمریکا برای تامین نقدینگی از طریق مواد مخدر باید افغانستان را اشغال میکرد (بخش اول)
شنبه ۱۴ فروردین ۱۳۸۹ ساعت ۲۲:۰۵
یک تحلیلگر مسایل افغانستان با تشریح ابعاد و دلایل مختلف اشغال افغانستان از سوی آمریکا نوشت: آمریکا برای کنترل بازار مواد مخدر و تامین نقدینگی مافیای مالی و ورشکسته وال استریت باید افغانستان را اشغال میکرد. "ویلیام انگدل " تحلیلگر و کارشناس مسایل بینالملل در مقالهای که پایگاه اینترنتی "ولترنت " آنرا منتشر کرد، نوشت: یکی از زوایای قابل تأمل برنامه ریاست جمهوری اوباما این است که در تمام ایالات متحده کمتر کسی در رسانهها یا جاهای دیگر دلیل درگیری
یک تحلیلگر مسایل افغانستان با تشریح ابعاد و دلایل مختلف اشغال افغانستان از سوی آمریکا نوشت: آمریکا برای کنترل بازار مواد مخدر و تامین نقدینگی مافیای مالی و ورشکسته وال استریت باید افغانستان را اشغال میکرد. "ویلیام انگدل " تحلیلگر و کارشناس مسایل بینالملل در مقالهای که پایگاه اینترنتی "ولترنت " آنرا منتشر کرد، نوشت: یکی از زوایای قابل تأمل برنامه ریاست جمهوری اوباما این است که در تمام ایالات متحده کمتر کسی در رسانهها یا جاهای دیگر دلیل درگیری پنتاگون در اشغال نظامی افغانستان زیر سوال ببرد. دو دلیل اساسی برای این عمل وجود دارد که هیچکدام از این دو دلیل را نمیتوان برای مردم آشکار ساخت. در پس همه مباحث دروغین در مورد تعداد نظامیان لازم برای پیروز شدن جنگ در افغانستان، مثلاً نیاز به حضور 30 هزار سرباز کافی است یا اینکه حداقل 200 هزار سرباز احتیاج است، هدف واقعی حضور نظامی آمریکا در این کشور مهم آسیای مرکزی پنهان شده است. طی مبارزات انتخاباتی 2008، اوباما به عنوان کاندیدا اظهار داشت که افغانستان و نه عراق جایی است که ایالات متحده باید بدون دلیل بجنگد چرا که طبق اظهارات او سازمان القاعده در افغانستان سنگر گرفته و این سازمان تهدیدی جدی برای امنیت ملی آمریکا محسوب میشود. دلایل استقرار آمریکا در افغانستان بسیار متفاوت هستند. ارتش آمریکا افغانستان را به دو علت اشغال کرده است، مهمترین علت، سامان دادن و کنترل بزرگترین تولید کننده جهانی تریاک و بازارهای جهانی هروئین و استفاده از مواد مخدر به عنوان سلاحی علیه رقبای ژئوپولتیک خود، خصوصاً روسیه است. کنترل بازار مواد مخدر افغانستان برای تهیه نقدینگی لازم برای مافیای مالی و ورشکسته و منحط وال استریت حیاتی است. * ژئوپولتیک تریاک افغانستان طبق گزارش رسمی سازمان ملل متحد بعد از سقوط رژیم طالبان در سال 2001 میزان تولید تریاک افغانستان به طرز چشمگیری بالا رفته است. آمارها و دادههای دفتر مواد مخدر در سازمان ملل نمایانگر آن است که کشت تریاک در مقایسه فصل به فصل سالهای 2007 و 2008 با فصول یک سال حکومت طالبان افزایش یافته است. سطح زمینهای زیر کشت تریاک در افغانستان بیش از زمینهای زیر کشت کوکائین در آمریکای لاتین است. در سال 2007، 93 درصد از گیاهان حاوی مواد مخدر جهان در افغانستان برداشت شدهاند. این امر تصادفی و بدون هدف نیست. مدت زیادی بعد از اینکه افکار عمومی اسامه بن لادن مرموز را فراموش کرد و علاقهای به دانستن ماهیت واقعی القاعده یا به اصطلاح سازمان تروریستیاش ندارد، فرصت مناسبی است برای اینکه از خود بپرسیم آیا واقعاً آنها وجود خارجی دارند؟ به نظر میرسد دومین دلیل استقرار ارتش آمریکا در افغانستان بهانهای است برای ساختن یک نیروی دائم ضربتی نظامی آمریکایی با یک سری پایگاههای ثابت هوایی در افغانستان. هدف این پایگاهها یا نابودی کانونهای القاعدهای است که ممکن است در غارهای تورا بورا از مهلکه نجات پیدا کرده باشند، یا نابودی طالبان اسرارآمیزی است که طبق شواهد عینی، هم اکنون غالباً از افغانهای معمولی تشکیل شدهاند تا یکبار دیگر برای نابودی ارتشهای اشغالگر به نبرد بپردازند، همانگونه که در سالهای دهه 1980 علیه نیروهای شوروی جنگیدند. * اشغال افغانستان برای مهار چین و روسیه برای ایالات متحده علت استقرار پایگاههایش در افغانستان، هدف قرار دادن و کسب توانایی برای ضربه زدن به دو کشور چین و روسیه عنوان شده است که امروز با یکدیگر متحد شدهاند و تنها تهدیدی هستند که طبق ادعای پنتاگون قدرت سلطهگری آمریکا را در تمام ابعاد آن به خطر انداختهاند. مسئله برای نخبگان صاحب قدرت در وال استریت واشنگتن فرو رفتن در عمیقترین بحران اقتصادی تاریخ این کشور است. تمام دنیا این بحران را به شکلی قطعی تجربه کرده است و در جهت بقای خود عمل میکند. نخبگان آمریکایی چیزی را که در تاریخ امپراطوری چینی به نام قدرت آسمانی نامیده میشود از دست دادهاند. این قدرت به پادشاه و یا نخبهای داده میشود تا ملت خود را با عدالت و انصاف رهبری کند. اگر آنها مانند مستبدین، ظالمانه حکومت کنند، این قدرت آسمانی بخاطر سوءاستفاده از آن از آنها گرفته میشود. اگر نخبگان قدرتمند بخش خصوصی که سیاستهای مهم مالی و خارجی را کنترل کردند، اکثرشان حداقل در قرن گذشته، این قدرت آسمانی را در اختیار داشتند، آشکار است که اکنون آن را از دست دادهاند. تحول داخلی در کشورها به سوی ایجاد یک حکومت پلیسی غیرعادلانه، با شهروندانی محروم از حقوق مشروعه خود و اعمال مستبدانه قدرت بوسیله غیر منتخبین مانند وزیر دارائی هانری پلسون Henry Paulson و هم اکنون تیم گیتنر Tim Geithner، پیش میرود که میلیونها دلار از پول مالیات دهندگان را میربایند و بدون رضایت آنها برای جبران ورشکستگی بزرگترین بانکهای وال استریت یا همان بانکهایی که بزرگتر از آن شدهاند که بتوانند جریان سرمایه داشته باشند هزینه میکنند. تمام اینها به جهان ثابت میکند که آنها قدرت آسمانی را از دست دادهاند. در این اوضاع نخبگانی که با کمک ماشینهای تبلیغاتیاشان به قدرت رسیدهاند بیش از پیش از حفظ کنترل بر امپراطوری جهانی و انگلی خود یا همان جهانیسازی ناامید شدهاند. ضروری است که ایالات متحده برای حفظ تسلط خود قادر به ایجاد گسست در هر نوع همکاری در زمینه اقتصادی، انرژی یا نظامی بین دو قدرت بزرگ اروپا – آسیایی یعنی چین و روسیه باشد زیرا این دو کشور از نظر تئوری میتوانند در آینده تهدیدی برای کنترل تنها ابرقدرت فعلی جهان محسوب شوند. چین قویترین اقتصاد جهان با نیروی کاری جوان و فعال و طبقه متوسط آموزش دیده است. روسیه که اقتصادش پس از پایان دوران ویرانگر عصر شوروی و غارت این کشور در زمان یلتسین هنوز احیاء نشده است هنوز هم برگهای برنده مهمی برای مشارکت دارد.
مقاله
نام منبع: خبرگزاری فارس
شماره مطلب: 13176
دفعات دیده شده: ۱۶۵۸ | آخرین مشاهده: ۱ هفته پیش