-
استاد روابط بینالملل آمریکا: هولوکاست یکی از 10 افسانه صهیونیستی است
پنجشنبه ۳ دی ۱۳۸۸ ساعت ۲۱:۲۸
یک استاد روابط بینالملل آمریکا هولوکاست را یکی از 10 افسانه بزرگ صهیونیستها خواند که مورخان و محققان غربی نیز آن را رد میکنند. "عبدالله سیندی " در ابتدای مقاله خود که پایگاه اینترنتی "رادیو اسلام " آن را منتشر کرده است، پس از تعریف واژه هولوکاست (نابودی گسترده انسانها توسط انسانهایی دیگر که منجر به کشتار عمده، خصوصاً بوسیله آتش میشود)، هولوکاست کذایی آلمانیهای نازی علیه یهودیان را دروغی بزرگ مینامد و مینویسد: اولین دروغ این است که نازیها
یک استاد روابط بینالملل آمریکا هولوکاست را یکی از 10 افسانه بزرگ صهیونیستها خواند که مورخان و محققان غربی نیز آن را رد میکنند. "عبدالله سیندی " در ابتدای مقاله خود که پایگاه اینترنتی "رادیو اسلام " آن را منتشر کرده است، پس از تعریف واژه هولوکاست (نابودی گسترده انسانها توسط انسانهایی دیگر که منجر به کشتار عمده، خصوصاً بوسیله آتش میشود)، هولوکاست کذایی آلمانیهای نازی علیه یهودیان را دروغی بزرگ مینامد و مینویسد: اولین دروغ این است که نازیها "6 میلیون " یهودی را کشتهاند. این رقم بسیار مبالغهآمیز است. دومین دروغ این است که این "6 میلیون " نفر ابتدا جمعآوری شدهاند سپس زندهزنده "آتش زده " یا "با گاز کشته شدهاند ". این نیز دروغ است چرا که هیچ سندی وجود ندارد که نشان دهد در آلمان نازی یک یهودی زنده در اتاق گاز یا کوره آدمسوزی کشته یا آتش زده شده باشد. نویسنده معتقد است تنها افرادی (یهودی یا غیریهودی) که در اثر ابتلا به بیماریهای خطرناکی مثل تیفوس مرده بودند در دوران آلمان نازی سوزانده و خاکستر میشدند تا از همهگیری این بیماریها جلوگیری شود. تعداد این مردگان سوزانده شده بسیار کمتر از افسانه 6 میلیون است. سوزاندن یا خاکستر کردن اجساد کسانی که در اثر بیماریهای مهلک مسری مردهاند عملی قانونی و رایج است که آلمان نازی و دیگر کشورها برای جلوگیری از مبتلا شدن مردم انجام میدادهاند. تاکنون هیچ کس این نوع اعمال را غیرقانونی اعلام نکرده است. استاد روابط بین الملل آمریکا تصریح میکند: یهودیانی هم با ابزارهای متداول نازیها کشته شدهاند (یعنی با گاز کشته نشده یا سوزانده نشدهاند) چندان بیشتر از تعداد بسیار زیاد قربانیان غیریهودی که با همان ابزارهای نازیها کشته شده اند، نیست. با توجه به اینکه هیچ کس کشتار غیریهودیان به دست نازیها را "هولوکاست " نمیداند، و در ادامه با تعجب آور خواندن این مسأله مینویسد: چرا کشتار یهودیان با ابزارهای متعارف توسط نازیها باید تشکیل یک "هولوکاست " بدهد؟ نویسنده سپس با تاکید بر اینکه اسرائیل از ابتدا با زور اسلحه حفظ شده است، بیان میدارد: تمامی اعراب و مسلمانان (بعلاوه بسیاری دیگر از مردم جهان) بخوبی میدانند که اسرائیل یک کشور غیرقانونی و نامشروع است. اسرائیل بر مبنای افسانهها و دروغهای مشهور بسیاری تأسیس شده و مرتکب اعمال و برنامههای غیردموکراتیک و وحشیانهای میشود که تنها میتوان از طریق زور آنها را انجام داد. عبدالله سیندی در ادامه به ده مورد از دروغها و افسانههای صهیونیستها اشاره میکند: - یهودیان "ملت برگزیده خداوند " هستند. - فلسطین "سرزمین موعود خداوند " تنها برای یهودیان است (علی رغم این واقعیت که مسیحیت در آنجا زاده شده است). - "سرزمین موعود از نیل تا فرات گسترده شده است ". - یهودیان در 2000 سال گذشته "بیخانمان " بودهاند تا اینکه در سال 1948 اسرائیل برای آنها ایجاد شد. - تأسیس اسرائیل در سال 1948 "اجرای یک رسالت کتاب مقدس " بوده است. - در طول 2000 سال گذشته اعراب "دشمن " یهودیان بودهاند (علیرغم این واقعیت که اعراب همواره از مسلمانان، مسیحیان و یهودیان تشکیل شدهاند). - فلسطین "سرزمینی خالی از سکنه " بوده است و هنگامی که یهودیان صهیونیست غرب در سال 1948 اسرائیل را در آن تأسیس کردند، هیچ ساکن عربی در آن نبوده است. - پیش از اینکه اسرائیل در سال 1948 تأسیس شود، یهودیان "مجاز " به انجام آزادانه آداب مذهبی خود در فلسطین نبودهاند. - اسرائیل یک کشور "دموکراتیک " و "صلحجو " است (ولو اینکه جنگهای وحشیانه و توسعهطلبانه زیادی را علیه اعراب برپا کرده، مسیحیان و مسلمانان عرب بومی را بطور برنامهریزی شده کشته و از سرزمین تاریخی خودشان، فلسطین، ریشهکن کرده، و در 57 سال گذشته دارایی های آنها را غارت کرده است). - آلمان نازی در طول جنگ جهانی دوم با "سوزاندن و کشتن شش میلیون یهودی بوسیله گاز " مرتکب هولوکاست شده است. سیندی بر این باور است که بسیاری از غربیها لااقل با 9 مورد اول افسانههای بالا موافق نیستند، ولی اکثر مردم غرب عموماً آخرین ادعای یهودی/صهیونیستی در مورد "هولوکاست " کذایی را بدون هیچ اعتراضی پذیرفتهاند گویی که این یک "حقیقت الهی " است. او میافزاید: غربیهای تحصیلکرده و بیسواد به یک صورت در مورد دروغ بزرگ هولوکاست فکر میکنند چه راست افراطی باشند (مثل بنیادگرایان مسیحی) یا از به اصطلاح "میانهروها " باشند و یا حتی از چپ افراطی (مثل سوسیالیستها یا کمونیستها) باشند. این استاد علوم سیاسی در ادامه مقاله خود، ضمن رد آزادی بیان در آمریکا، آن را صرفاً یک ادعا دانسته و معتقد است: گرچه آمریکا معتقد است که یک کشور آزاد است که در آن اولین لایحه قانون اساسی آمریکا تضمین کننده آزادی بیان برای تمامی کسانی است که میخواهند بطور منطقی و عقلانی دیدگاهشان را در مورد هر موضوعی بیان کنند، "هولوکاست " کذایی صریحاً یک استثنا در این قانون است. در حالیکه حمله و انتقاد از سوی هر کسی در آمریکا علیه دولت این کشور، رئیس جمهور، عیسی مسیح یا حتی خدا، مجاز است، حمله یا اظهارنظر انتقادی علنی (برخلاف اظهار نظر مخفیانه) از سوی هرکسی در آمریکا نسبت به لابی قدرتمند یهود یا "هولوکاست " کذایی در سرزمین "آزادی " مجاز نیست. هرکه جرأت آن را دارد که بطور علنی مطلبی انتقادی در مورد نفوذ یهود یا صهیونیسم در آمریکا بگوید یا بنویسد سریعاً به عنوان "نژادپرست " یا "یهودستیز " مورد انتقاد شدید قرار میگیرد و باید بهای سنگین آن را با آسیبی که به شهرت و حرفهاش وارد میشود بپردازد، همانطور که هنرپیشگانی مثل "مارلون براندو " و "وانسا ردگریو " این مسیر سخت را پیمودند. برخی اوقات بهای سخن گفتن علیه صهیونیستها در سرزمین "آزادی "، مرگ است، همانطور که در مورد "آلکس اوده "، رخ داد، او یک عرب-آمریکایی بود که در سال 1985 در دفتر ADC (کمیته عربی ضدتبعیض) در کالیفرنیای جنوبی، بطرز وحشیانهای کشته شد. نویسنده سپس میافزاید: گرچه یهودیان آمریکا بر اساس بهترین برآوردها تنها یک اقلیت کوچک حدود 2 تا 3 درصدی از کل جمعیت آمریکا را تشکیل میدهند، ولی انسان در شگفت میماند که آیا آمریکا به واقع یک کشور مسیحی است یا یک کشور یهودی، خصوصاً وقتی بحث علنی آزاد در مورد "هولوکاست " مطرح باشد. استاد علوم سیاسی و روابط بین الملل آمریکا به این سؤال که دروغپردازیهای هولوکاست چرا و چگونه آغاز شد این گونه پاسخ میدهد: در جریان بخشهای آخر جنگ جهانی دوم (1945-1939)، هنگامی که مشخص شده بود که شکست نظامی آلمان نازی نزدیک است، رهبران صهیونیست در داخل و خارج از آمریکا، بیم این را داشتند که طرح استعمارگرانه آنها برای سرقت سرزمین مقدس فلسطین از اعراب، حمایت خود را از دست بدهد. علیرغم این حقیقت که نازیهای ضدیهود در شرف نابودی بودند (علاوه بر اینکه اکثر یهودیان اروپا پیش از آن در بین مردم همسان شده و با آرامش در کشورهای غربی بومی خود زندگی میکردند، از جمله در آمریکا که بسیاری از یهودیان آلمانی و اروپای شرقی به آنجا مهاجرت کرده بودند)، رهبران صهیونیست هنوز با ناامیدی میخواستند تا به هر هزینهای طرح قدیمی پیش از دوران نازی برای استعمار فلسطین عربی را ادامه دهند. عبدالله سیندی در بخش دیگری از مقاله خود که پایگاه اینترنتی "رادیو اسلام " آن را منتشر کرده است، مینویسد: روشن است که در طول ماههای نتیجهگیری از جنگ جهانی دوم و پس از آن به دو دلیل مهم، به مسئلهای تأثرآور، دردناک و تکان دهنده نیاز بود. اول اینکه طرح قدیمی سالهای 1897 (پیدایش سازمان جهانی صهیونیسم) و 1917 (بیانیه انگلیسی بالفور) صهیونیسم برای استعمار فلسطین، حمایت و مشروعیت جهانی لازم را بدست آورد. دوم اینکه روحی تازه در کالبد صهیونیسم دمیده شود به این صورت که یهودیان غیرصهیونیست و بیتفاوت غرب را به حامیان صهیونیسمی تبدیل کند که در حال تأسیس یک کشور "منحصراً " یهودی در سرزمین مهم و مقدس عربی فلسطین برای یهودیان غربی به اصطلاح "بیخانمان " بود. در اینجا بایستی اشاره شود که غرب از زمان جنگهای خونبار صلیبی گذشته (1291-1095) بر آن بود که فلسطین را از اعراب بگیرد. در ادامه این مقاله میخوانیم: رهبران صهیونیسم در داخل و خارج از آمریکا، برای بدست آوردن حمایت، دلسوزی و همدردی جهانی از طرح استعمار فلسطین عربی، ناگهان شروع به نقل داستانهای بشدت وحشتناک در اینباره کردند که نازیها در پایان سال 1942 و نوامبر سال 1944 (یعنی پنج ماه قبل از اینکه آدولف هیتلر در آوریل 1945 خودکشی کند) "شش میلیون " یهودی را در "اتاقهای گاز "، "اجاقها " و "کورههای آدمسوزی " در داخل و خارج از آلمان "سوزانده " یا "خفه کردهاند ". صهیونیستها همچنین افزودند که نازیها از پوست، چربی و موهای یهودیان "نابودشده "، "کود "، "لامپ "، "کیفدستی "، "طناب " و "صابون " میساختهاند. اولین کسی که به این اطلاعات وحشتناک در مورد "هولوکاست " کذایی و "نابودسازی شش میلیون یهودی " اشاره کرد، خاخام صهیونیست، اسرائیل "گلدشتاین " بود. او در 13 دسامبر سال 1942 این ادعای ماجراجویانه را بیان کرد. پس از پایان جنگ جهانی دوم، ادعای بررسی نشده گلدشتاین از سوی رهبران صهیونیست در داخل و خارج از آمریکا و همدردهای آنها در سراسر جهان بطور گستردهای تکرار شد. نویسنده سپس ادعای هولوکاست را در ارائه "قطعنامه 181 مجمع عمومی سازمان ملل " در 29 نوامبر 1947 برای مشروعیت بخشیدن به تأسیس کشور صهیونیستی برخلاف خواست بومیان عرب، سودمند دانسته و اشاره میکند که این قطعنامه "سازمان ملل " که با فشار آمریکا بر اعضای سازمان ملل طراحی شده بود، با 33 رأی موافق، 13 رأی مخالف و 10 رأی ممتنع تصویب شد. وی با تاکید بر اینکه دانشمندان و مورخان غربی در اروپا و آمریکا هولوکاست را تبلیغات دروغین برنامهریزی شده دوران جنگ صهیونیستها میدانند، میافزاید: آنها "هولوکاست " را با دیگر تبلیغات این چنینی در جریان دیگر جنگها مقایسه میکردند مثل تبلیغات دروغینی که در دوران جنگ جهانی اول منتشر شده بود و آلمانها را متهم به "خوردن اجساد بلژیکیها، پرتاب کردن آنها به آسمان و سوراخ کردن این اجساد با سرنیزه " میکرد. در ادامه مقاله از قول "دکتر آرتور بوتز " استاد آمریکایی دانشگاه "نورثوسترن " آمده است: صهیونیستها، خصوصاً کنگره جهانی یهود، مهملات خود در مورد هولوکاست را به دولتهای متفقین، خصوصاً دولت آمریکا ارائه کرده و خواهان تصدیق این مهملات شدهاند. این مقاله میافزاید: گرچه صهیونیستها و حامیان آنها همواره هرکسی را که "هولوکاست " را انکار کند، "راستگرا " یا "نژادپرست " مینامند، اما حقیقت امر این است که از اواسط دهه 1940 بسیاری از دانشمندان و مورخان غربی و غیرغربی، با حرفههای گوناگون و زمینههای اعتقادی و عقاید سیاسی مختلف (ازجمله یهودیان)، بطور مطلق، "نسلکشی " و "اتاقهای گاز " ادعایی دوران نازی و تعداد غیرقابلقبول "شش میلیون " قربانی را رد کردهاند. استاد علوم سیاسی و روابط بین الملل آمریکا با تأکید بر اینکه دانشمندان و مورخانی مثل دکتر "بوتز "، منکر این حقیقت نشدهاند که یهودیان و غیریهودیان بسیاری در آلمان نازی و مناطقی که در طول جنگ جهانی دوم تحت تصرف این کشور بوده است، در داخل و خارج از اردوگاههای وحشتناک اسرا، کشته و اعدام شدهاند، بیان میکند: آنچه که آنها رد میکنند، این "هولوکاست " کذایی است. آنها عدد "شش میلیون " و شیوه کشتن یهودیان را رد میکنند. این منکران هولوکاست همگی شش نکته اساسی زیر را قبول دارند: اینکه "هولوکاست " کذایی و داستان "شش میلیون " نفر قربانی، از سوی خود صهیونیستها و نه مقامات دولتی یا منابع مستقل دیگر سرچشمه گرفته است. نه کنفرانس "یالتا " در سال 1945 (نشست رهبران روسیه، آمریکا و انگلیس)، نه "واتیکان "، و نه حتی "صلیب سرخ بینالملل "، علیه هولوکاست یا افسانه شش میلیون سخن نگفتهاند و هیچ یک نیز دلیلی برای آن ارائه نکردهاند. در هیچ کدام از سه خاطره مهم دوران جنگ جهانی دوم، یعنی خاطرات رهبر فرانسه "چارلز دیگاول "، رهبر انگلستان "وینستون " "چرچیل " و رهبر آمریکا "دوایت آیزنهاور "، هیچ اشارهای به هولوکاست نشده است. دادگاههای پس از جنگ جهانی دوم "نورنبرگ " در آلمان، که خودبهخود ادعای شش میلیون صهیونیستها را "پذیرفته " بود چیزی بیشتر از پیگردهای سیاسی جانبدارانه و غیرمنصفانهای که از سوی قدرتهای پیروز اجرا میشد نبود. تنها "اعترافنامه " موجود در مورد "سوزاندن و کشتار با گاز یهودیان " در 5 آوریل 1946 از سوی سرهنگ "رادولف فرانز هاس "، فرمانده نازی اردوگاه "آشویتس " بیان شده و او این اعترافات را پس از شکنجه زیر دست شش افسر پلیس آگاهی گفته است؛ گروهبان برنارد "کلارک "، یکی از این شکنجهگران بعدها این مسئله را تأیید کرد. بهترین برآوردها در مورد تعداد یهودیانی که در داخل و خارج از اردوگاههای وحشتناک آلمان مرده یا کشته شدهاند (نه با "گاز " یا در "کورههای آدمسوزی ") و یا جان خود را در اثر وحشیگریهای نازیها، گرسنگی، بیماری معلولیتهای ناشی از جنگ یا دیگر دلایل از دست دادهاند، از 300.000 تا 500.000 (و نه شش میلیون نفر) است. باید اشاره داشت که در طول جنگ جهانی دوم حدود 74 میلیون نفر مردهاند که اکثریت قاطعی از آن را غیریهودیان تشکیل میدهند، و غیرنظامیان شهرهای هیروشیما و ناکازاکی ژاپن که در بمباران به خاکستر تبدیل شدند نیز بخشی از این تعداد هستند. سیندی در ادامه مقاله مینویسد: "پل راسینیه "، جغرافیدان فرانسوی (که به نام "پدر مکتب تاریخ حقیقی هولوکاست نامیده شده است)، در سال 1945 به عنوان یک سوسیالیست به مجلس ملی فرانسه راه یافت، در سال 1948 کتابی با نام "عبور از استوا " نوشت که در آن تجربیات وحشتناکی که بین سالهای 1943 تا 1945 به عنوان یک زندانی سیاسی چپگرا در اردوگاههای اسرای جنگی "بوخنوالد " و "دورا " داشته را بازگو کرده است. او در این کتاب و کتابهای بسیار دیگری که پس از آن منتشر شد مثل کتاب داستان هولوکاست و دروغهای "الیسز "، "هولوکاست "، "اتاقهای گاز " و رقم "شش میلیون " را قویاً رد کرده است. راسینیه در عین حالیکه ادعای "نابودسازی " یهودیان توسط نازیها را کاملاً رد کرده، با نگاهی سخاوتمندانه برآورد کرده است که بین سالهای 1933 تا 1945، احتمالاً یک میلیون یهودی در اثر سیاستهای وحشیانه گوناگون مستقیم و غیرمستقیم نازیها مثل غوغای اخراج یهودیان، شرایط سخت کارگران، بازداشتگاهها، سوءتغذیه، بیماری، همهگیری و از همه مهمتر خود جنگ جهانی دوم، از بین رفتهاند. استاد روابط بین الملل و علوم سیاسی آمریکا همچنین بیان میدارد: یک فرانسوی دیگر به نام روبرت "فوریسون "، استاد سابق دانشگاه "لیون "، نیز هولوکاست کذایی نازیها را رد کرده و تمامی کسانی که "اتاقهای گاز نازی " را طراحی یا توصیف کردهاند، به چالش کشیده است؛ او کتاب مشهور خاطرات "آنه فرانک " را یک دروغ بزرگ دانسته است؛ و موزه یادمان هولوکاست در واشنگتن را "یک شکست مفتضحانه تاریخی " نامیده است. عبدالله سیندی در بخشهای پایانی مقاله خود مینویسد: در حالیکه برای شش میلیون کشته فرضی یهودی توسط نازیهای آلمانی در اتاقهای گاز یک موزه یادمان هولوکاست در آمریکا وجود دارد، در هیچ جای این کشور موزه یادمان هولوکاست، مرکز غرامت یا حتی عذرخواهی بخاطر کشتار دهها میلیون بومی آمریکایی یا سیاهپوست آمریکایی که در جریان بزرگترین هولوکاست واقعی جهان مثل حیوان، به دست آمریکایی-اروپاییها قتل عام شدند وجود ندارد. به گفته "وارد چرچیل "، استاد آمریکایی، روی هم رفته احتمالاً بیش از یکصد میلیون بومی، در دوران "متمدن سازی " مداوم نیمکره غربی توسط اروپاییان، نابود شدهاند. استاد دیگر آمریکایی، "دیوید استانارد " مینویسد که بین 40 تا 60 میلیون سیاهپوست آمریکایی در اثر وحشیگریهای سیستم بردهداری اروپایی-آمریکایی جان خود را از دست دادهاند. نویسنده در ادامه به سخنان "دکتر آرتور بوتز " در کتاب محققانه و مستند دروغ بزرگ قرن بیستم استناد میکند که در پروندهای علیه نابودسازی فرضی یهودیان اروپا آورده است: در جریان جنگ جهانی دوم، حتی مقامات وزارت کشور آمریکا مثل "بریکنریج لانگ " و همکارانش "... تمام صحبتها در مورد "نابودسازی " را تنها یک پروپاگاند ابداعی برای دوران جنگ مثل داستانهایی که در جریان جنگ جهانی اول ساخته شدند، می دانستند. به بیان دکتر بوتز اتاقهای گاز، تنها پروپاگاندهای افسانهای دوران جنگ هستند که کاملاً شبیه به مهملاتی است که در دوران جنگ جهانی اول از سوی "لرد بریک " گفته شده است. دکتر بوتز همچنین نشان داده است که تعداد کل زندانیانی که در کل سیستم اردوگاههای اسرای جنگی آلمان بودهاند، اعم از یهودی و غیریهودی (چراکه هیچ اردوگاه مخصوصی برای یهودیان وجود نداشته)، حدود 224.000 در سال 1943 و 524.000 در سال 1944 بوده است. علاوه براین دکتر بوتز اشاره داشته است که "هنریش هیملر "، دومین فرد قدرتمند در آلمان نازی (که به ظاهر در 23 می سال 1945 هنگامی که در اسارت انگلیسیها بوده "با مسموم کردن خود، خودکشی کرده است ") چند هفته پیش از پایان جنگ جهانی دوم در مصاحبهای با نماینده کنگره جهانی یهود اظهار داشته است که: "ما برای متوقف ساختن همهگیری "تیفوس " مجبور شدیم که اجساد تعداد بسیاری از مردم را که بواسطه این بیماری مرده بودند، بسوزانیم. به این منظور مجبور به ساخت کوره مردهسوزی شدیم که بخاطر آن اکنون طناب دار ما را مهیا کردهاند. در نهایت دکتر بوتز ثابت میکند که هیچ مدرک مستند ملموسی از نازیها وجود ندارد که مستقیماً نشان دهنده هر نوع برنامهای برای "نابودسازی " باشد. او اشاره میکند که حتی دکتر "آریه لئون کوبوی " از مرکز اسرائیلی اسناد یهود در تلآویو، در سال 1960 تصدیق کرده است که "هیچ سندی با امضای "هیتلر "، "هیملر " یا "هایدریش " وجود ندارد که در مورد نابودسازی یهودیان باشد ... در نامهای که از "گورینگ " به هایدریش در خصوص راهحل نهایی مسئله یهودیان فرستاده شده است واژه "نابودسازی " بکار نرفته است. نویسنده یهودی فرانسوی، "الگا ورمسر-میگوت " نیز در کتاب سیستم اردوگاههای نازی در سال 1968 مینویسد: همانطور که هیچ ... دستوری مبنی بر نابودسازی با گاز در آشویتس وجود ندارد، هیچ دستوری نیز برای متوقف ساختن آن در نوامبر 1944 موجود نیست. نه در دادگاه نورنبرگ، نه در دادگاههای حاشیهای، نه در دادگاه "هِس " در "کراکو " نه در دادگاه "آیشمن " در اسرائیل، نه در دادگاه فرماندهان اردوگاهها در نوامبر 1945 در فرانکفورت و دادگاه آگوست 1946 در مورد ارقام ثانوی "آشویتس "، در هیچ کدام دستور شناخته شدهای که در تاریخ 22 نوامبر 1942 به امضای هیملر رسیده باشد و مبنی بر این باشد که نابودسازی یهودیان با گاز متوقف شود، وجود ندارد. علاوه براین دکتر "آوستین آپ " استاد آمریکایی ادبیات انگلیسی در دانشگاه "اسکرانتون " و "کالج لاساله "، در کتاب فریب شش میلیونی: تهدید مردم آلمان به خاطر نشانههایی سخت از جنازههای تقلبی، چهار نکته اساسی زیر را توضیح داده است: اینکه آنچه "راهحل نهایی " هیتلر برای مسئله یهودیان نامیده میشود، به معنای "نابودسازی " آنان نبوده بلکه اخراج یا بیرون کردن آنها از آلمان بوده است، آنچه این مسئله را ثابت میکند همکاری آزاد و تشویق خود صهیونیستها است که از یهودیان آلمان میخواستند که به یهودیان دیگر نقاط جهان پیوسته و کشور بومی خود را ترک کنند تا در فلسطین ساکن شده و آنجا را استعمار کنند (این برنامه صهیونیستها از سال 1897 و مطابق با بیانیه انگلیسی سال 1917 بالفور بوده است). مطلقاً هیچ فرد زندهای (چه یهودی و چه غیریهودی) در اردوگاههای اسرای جنگی آلمان، ازجمله آشویتس (که به ظاهر مرکز اصلی "نابودسازی " بوده است) "با گاز کشته نشده " یا "سوزانده " نشده است. به اعتقاد نویسنده یهودیانی که به دست نازیها جان خود را از دست دادهاند یا به خاطر بیماریهای همهگیر مردهاند و یا به این دلیل کشته شدهاند که شورشی، جاسوس، خرابکار یا جنایتکار بودهاند و یا در غیر اینصورت قربانیان انتقامها و تلافیهای تأسفبار اما بطور بینالمللی قانونی آلمانها بودهاند. صهیونیستها و حامیان آمریکایی آنها در داخل و خارج از صنعت سینما و رسانه آمریکا، که دائماً رقم "شش میلیون " را بکار میبرند نتوانستهاند کمترین سندی برای اثبات ادعای خود بیابند. این استاد روابط بین الملل آمریکا علاوه بر موارد فوق دیگر دانشمندانی را که هولوکاست را رد کرده اند ذکر میکند و مینویسد: غربیها نیز ادعاهای داستان هولوکاست را رد کردهاند. در میان آنها نام این دو آمریکایی به چشم میخورد: سرهنگ "جان بیتی " از سرویس اطلاعات نظامی وزارت دفاع آمریکا در جنگ جهانی دوم که در کتاب "پوشش آهنی بر روی آمریکا "، افسانه "شش میلیون " را تمسخر کرده است، و دکتر "دیوید لسلی هوگان "، استاد سابق دانشگاه کالیفرنیا در "برکلی ". در میان مورخان انگلیسی که هولوکاست را رد کردهاند به این دو نفر میتوان اشاره کرد: "دیوید ایروینگ " نویسنده پروفروشترین کتاب در زمینه هولوکاست، و "ریچارد هاروود " که در سال 1947 کتابی با عنوان "آیا واقعاً شش میلیون نفر مردهاند؟ حقیقت از دست رفته " را منتشر کرد. لااقل سه دانشمند آلمانی، هولوکاست را رد کردهاند. از جمله دکتر "ویلهلم استیجلیک " که کتاب "آشویتس: یک قاضی به دنبال مدرک " را نوشته است، "امیل آرتز " نویسنده کتاب "جدول ضرب جادوگران، دروغ است "، و نیز "کریستفرسن " نویسنده کتاب "دروغ آشویتس ". از میان منکران ژاپنی هولوکاست میتوان به این دو اشاره کرد: دکتر "ماسانوری نیشیوکا " نویسنده مقاله برجسته ده صفحهای با عنوان "بزرگترین تابوی تاریخ پس از جنگ: هیچ اتاق گازی در آلمان نازی وجود نداشته است " در مجله ژاپنی "مارکوپولو " (فوریه 1995)، و بهترین نویسنده ژاپنی "ماسامی اونو " که هولوکاست را توصیف کرده و خاطرات "آنه فرانک " را دروغ خوانده است. دیگر منکران برجسته هولوکاست شامل دو کانادایی به نام "ارنست زاندل " که یک ناشر است، "جان بال " زمین شناس متخصص عکسهای هوایی؛ معلم راستگرای سوئیسی "یورگن گراف "؛ متخصص ایتالیایی اسناد، "کارلو ماتوینو "؛ نویسنده چپگرای فرانسوی و عضو سابق حزب کمونیست فرانسه، "روژه گارودی " که کتاب "کشف افسانههای سیاست اسرائیل " او در سال 1995 توسط "پیر گیلام " منتشر شد، هستند. در کنار نویسنده یهودی الگا ورسمر-میگوت که قبلاً به او اشاره شد، یهودیان غربی دیگری نیز هستند که بطور مطلق منکر این امر شدهاند که دولت نازی به کشتار یهودیان با "گاز " دست زده و یا اصلاً در اندیشه چنین کاری بوده است. از این جمله میتوان به ناشر سوئدی "دیتلیب فلدرر " از پژوهشنامه اطلاعاتی یهود، "دیوید کول " آمریکایی و دانشمند آلمانی "ژزف گینسبرگ "، اشاره کرد. در ادامه این مقاله آمده است: در واقع کسانی که هولوکاست را به چالش کشیدهاند حتی در خود هالیوود نیز یافت میشوند، یعنی جایی که یهودیان بزرگترین استودیوهای فیلم مثل "کلمبیا "، "مترو-گلدوین-میر "، "پارامونت "، "فوکس قرن بیستم "، "یونیورسال " و "برادران وارنر " را تأسیس کردهاند. به عنوان مثال در سال 1983 "روبرت میشم " هنرپیشه برجسته آمریکایی، در مصاحبهای در مجله "اسکویر "، هولوکاست را تمسخر کرد. هنگامی که از او در مورد کشتار شش میلیون یهودی توسط نازیها سوال شد او پاسخ داد: یهودیان این مسئله را میگویند، ولی مردم آن را انکار میکنند. این استاد علوم سیاسی در پایان مقالهاش مقبولیت و همدردی گسترده عمومی در سراسر غرب با رژیم صهیونیستی را واقعه دروغین هولوکاست میداند و اینطور نتیجه میگیرد: هولوکاست منجر به تأسیس وحشیانه کشور بیگانه اسرائیل در سرزمین عربی فلسطین در سال 1948 شده و هزینه بسیار غمانگیز آن را مسلمانان و مسیحیان بومی بیگناه فلسطین پرداختهاند. در نتیجه، چه نازیها یک یهودی را کشته باشند و چه شش میلیون یهودی (و با هر وسیله و روشی که این کار را انجام داده باشند)، آلمانها -و مطمئناً نه اعراب فلسطینی- بایستی هزینه این هولوکاست کذایی را بپردازند. اگر بطور منطقی سخن بگوییم، کشور نامشروع و غیرقانونی یهودی/صهیونیستی اسرائیل که باعث مرگ و بدبختی اعراب شده است باید در جایی در آلمان (و نه فلسطین) تأسیس میشد.
مقاله
نام منبع: خبرگزاری فارس
شماره مطلب: 12529
دفعات دیده شده: ۲۳۵۰ | آخرین مشاهده: ۲ روز پیش