Sorry! your web browser is not supported;

Please use last version of the modern browsers:

متاسفانه، مروگر شما خیلی قدیمی است و توسط این سایت پشتیبانی نمی‌شود؛

لطفا از جدیدترین نسخه مرورگرهای مدرن استفاده کنید:

للأسف ، متصفحك قديم جدًا ولا يدعمه هذا الموقع ؛

الرجاء استخدام أحدث إصدار من المتصفحات الحديثة:



Chrome 96+ | Firefox 96+
عملیات روانی
  • ولترنت: اوباما نشان داد استعمارگر جنگجوست، نه رئیس جمهور تغییر (1)
    دوشنبه ۲۰ مهر ۱۳۸۸ ساعت ۲۲:۰۳

    یک پایگاه تحلیلی آمریکایی با اشاره به سوابق استعماری آمریکا، اوباما را سکانداری جدید برای استعمار خواند که توانست زیر چهره آفریقایی آمریکایی کاریزماتیکش مردم آمریکا را با شعارهای توخالی بفریبد. پایگاه تحلیلی "ولترنت " در بخش نخست مقاله‌ای به قلم "جاشوا بلکنی " با موضوع دروغ‌های گستاخانه اوباما در تبلیغات انتخاباتی، آورده است: با نگرش و تحلیل موشکافانه می‌توان ردپای مفهوم "آمریکای آسمانی " و سیاست های ضد اقوام بومی آمریکای شمالی را در دولت اوباما

    یک پایگاه تحلیلی آمریکایی با اشاره به سوابق استعماری آمریکا، اوباما را سکانداری جدید برای استعمار خواند که توانست زیر چهره آفریقایی آمریکایی کاریزماتیکش مردم آمریکا را با شعارهای توخالی بفریبد. پایگاه تحلیلی "ولترنت " در بخش نخست مقاله‌ای به قلم "جاشوا بلکنی " با موضوع دروغ‌های گستاخانه اوباما در تبلیغات انتخاباتی، آورده است: با نگرش و تحلیل موشکافانه می‌توان ردپای مفهوم "آمریکای آسمانی " و سیاست های ضد اقوام بومی آمریکای شمالی را در دولت اوباما مشاهده کرد. اوبامای دو رگه که پسر یک کینیایی استثمار شده است حالا اکنون خود یک استثمار کننده است. نویسنده این مقاله در ادامه اوبامای جدید را -که زمانی قهرمان جنبش حقوق مدنی بود و همین امر او را در مقابل نظامی‌گری پیروز ساخت و به قدرت رساند- سکاندار مهلک‌ترین ماشین نظامی آمریکا می‌داند، ماشینی که در خدمت بزرگترین برنامه کشورگشایی قرار دارد. وی در ادامه می افزاید: کدام از این دو چهره اوباما را می‌توان باور کرد و چرا جناح چپ تاکنون تنها یکی از این دو چهره را دیده است؟ "جرج اورول " در کتاب "روزهای برمه " که ارزش آن تاکنون شناخته نشده است مختصراً داستان فرمانروایی را بیان می‌کند که به کشورهای دیگر می‌رفته و اموال مردم را به سرقت می‌برده است. اورول زمانی به عنوان کارگزار نیروهای استعماری در میانمار (که بعدها برمه نامیده شد) کار می‌کرد. یکبار وی مجبور شد که برخلاف میلش به فیلی که در اطراف دهکده دیوانه‌وار حرکت می‌کرد شلیک کند. اورول این ماجرا را در مقاله "شلیک به فیل " منعکس می‌کند و می‌گوید که از نظر افرادی نظیر وی، استعمار دیگر کشورها بعد از اتمام همه ماجراها تنها یک تقلای طولانی خواهد بود که نمی‌توان به آن خندید. نویسنده سپس با اشاره به رونق نام تجاری اوباما می‌نویسد: هنگامی که در حال تحقیق برای نوشتن این مقاله بودم به طور اتفاقی به سایت "عصر تبلیغات " برخوردم که در آن "نام تجاری اوباما " بعنوان برترین نام تجاری حتی بالاتر از شرکت اپل (کامپیوتر) اعلام شده بود. این موضوع باعث خنده من شد چرا که ماهیت ناصواب تفکر آمریکایی را در آن مشاهده می‌کردم، تفکری که یک ایدئولوژی استعماری است و اکنون به یاری باراک اوبامای جنگ طلب و دستیاران رسانه‌ای‌اش در حال تغییر ظاهری می‌باشد. در واقع نام تجاری اوباما تلاشی از طرف یک قدرت استعماری برای کسب مشروعیت در هنگام سرقت اموال مردم در کشورهای دیگر می‌باشد. در حالیکه این تلاش گاهی موجب خنده و بدبینی می‌شود. روزنامه‌نگاری با نام کریس هجز اینگونه می‌نویسد: "نام تجاری اوباما رؤیای بازاریان است. اوبامای رئیس جمهور کاری را انجام می‌دهد و نام تجاری اوباما شما را وادار می‌کند تا به چیز دیگری بیاندیشید. این اصل تبلیغات موفق است. شما چیزی را می‌خرید یا کاری را انجام می‌دهید که تبلیغ کننده می‌خواهد چرا که می‌تواند حس چنین عملی را در شما بوجود آورد. " (گفتنی است شرکت کنندگان در کنفرانس سالانه شرکت‌های تبلیغاتی در سال 2008 نام "اوباما " را به عنوان برترین نام تجاری آمریکا در آن سال برگزیدند. آنها عقیده داشتند دنیای بازاریابی و تبلیغات باید از روش به قدرت رسیدن اوباما و تبلیغات وی قبل از انتخابات ریاست جمهوری درس بگیرد.) در ادامه این مقاله می‌خوانیم: طنز تلخ روزگار است که فرزند یک کنیایی تحت استعمار اکنون خود استعمار کننده است و منافع نخبگان عمدتاً سفیدپوست آمریکایی را پیش می‌برد. اوباما با دولتمردان جنگ‌طلب چاپلوس و توجیه‌کننده شکنجه در حال احیا کردن مفهوم "آمریکای آسمانی " است که ریشه در سیاست‌های توسعه طلبانه‌ای دارد که علیه بومیان آمریکا اتخاذ شد. اعلامیه استقلال "سرخپوستان وحشی و بی‌رحم " را به عنوان "تروریست " معرفی کرد و با این گناه علیه بومیان آمریکا، قتل عام انسان‌ها بعنوان وجهی از رفتار کشور آمریکا درآمد. هر یک از افراد بومی که در جهت حقوق خدادادی خود برای دسترسی به امکانات مادی تلاش می‌کرد و در برابر "آمریکای آسمانی " مقاومت می‌نمود تحت فشار قرار می‌گرفت مگر اینکه به غارت ذخایر سرزمین خود رضایت می‌داد. برده‌داری سیاهان، دزدی زمین‌های مکزیک، مقهور کردن آمریکای مرکزی، کوبا و فیلیپین همگی حاصل سیاست‌های توسعه طلبانه این حکومت استعماری است. نویسنده سپس فهرستی از فعالیت های استعماری آمریکا را در برابر مخاطبان خود قرار داده و می‌نویسد: پس از جنگ جهانی دوم، بسیاری از سیاست‌های ماشین ضد کمونیستی هیتلر و حامیان آمریکائیش مانند هنری فورد، آی بی ام و جنرال موتورز توسط آمریکا قرض گرفته شد. حامیان هیتلر او را در راه‌اندازی هولوکاست علیه کولی‌ها، برده‌ها، یهودیان و همجنسگرایان کمک می‌کردند و با این کار از سیستم سرمایه داری در مقابل رشد سوسیالیزم دفاع می‌نمودند. در بحبوحه جنگ سرد، آمریکا 50 دولت را ساقط کرد و 30 جنبش آزادیبخش را از میان برد. (رجوع شود به اثر تحقیقی ویلیام بلام) این اعمال با توسعه امپراطوری ناآشکار آمریکا از طریق عمال خود و قاچاقچیان مواد مخدر و با پیروی از سنت‌های استعماری و حمایت از گروه‌هایی مانند مجاهدین در افغانستان انجام می گرفت (رجوع شود به اثر تحقیقی پیتردیل اسکات در رابطه با همدستی دولت آمریکا در تجارت مواد مخدر). در وقایع مشکوک یازده سپتامبر 2001، سه ساختمان در نیویورک بر اثر برخورد دو هواپیما بکلی نابود شدند ودر این میان ساختمان شماره 7 مرکز تجارت جهانی را می‌توان اولین ساختمان در تاریخ معماری دانست که بر اثر آتش‌سوزی داخلی فرو ریخته است. این رخداد بهانه ای شد برای "جنگ علیه ترور " که اصطلاحی مبهم است. (به منظور مطالعه آثار علمی و مستدل درباره تفسیرهای بی‌پایه دولت آمریکا از وقایع 19 سپتامبر رجوع کنید به کارهای: پروفسور پیتردیل اسکات، پروفسور دیوید ری گریفین، پروفسور کوین بارت، پروفسور آنتونی جی هال، پروفسور استفان جونز، ریچارد گیج (معمار)، پروفسر مایکل کیفر و پروفسور گراهام مک کوین) این تحلیلگر با تاکید بر این که عبارت "جنگ علیه ترور " اصطلاحی بی معنی است، درباره ریشه و کاربرد این مفهوم نوشته است: این اصطلاح در سال 1979 توسط نخست‌وزیر اسرائیل بنیامین نتانیاهو که متهم به ارتکاب جنایات جنگی است ابداع شد. این عبارت نامفهوم به عنوان یک شعار توسط آمریکا استعمال شد تا بدینوسیله اشغال غیرقانونی افغانستان و عراق توجیه شود. اشغال این کشورها که موجب کشته شدن ساکنین آنها شد شاید تنها به این علت صورت گرفت که بتوان خط لوله دریای خزر برای به تاراج بردن ذخایر این منطقه را بر پا کرد. دولت‌هایی دست نشانده در عراق و افغانستان به کار گماشته شدند تا پوششی باشند در جهت مشروعیت بخشیدن به این استعمار. وی می‌افزاید: باراک اوباما رئیس جمهور آمریکا تصمیم گرفته است بجای تخریب این بنای پیچیده استعماری که برایش به ارث رسیده است آنرا با آغوش باز بپذیرد. برخلاف عقیده همگان، اوباما در تبلیغات انتخاباتی خود از حمایت اصناف مختلف بیش از رقیب خود جان مک کین برخوردار بود. نویسنده سپس به تبلیغات فریبنده و شعارهای توخالی اوباما اشاره کرده و می‌نویسد: هزینه تبلیغات تلوزیونی اوباما قبل از پیروزی قاطع وی در انتخابات به رکورد بی‌سابقه 75 میلیون دلار رسید. شگفت‌انگیزتر از همه اینکه بیشتر مردم دنیا چنان مجذوب این شخصیت جوان، جذاب و کاریزماتیک آفریقایی-آمریکایی شدند که نتوانستند متوجه سیاست‌های راست افراطی و طرفدارانه وی از سرمایه‌داری شوند. اگر مردم برنامه پیشنهادی اوباما را بیشتر تحلیل می‌کردند متوجه می‌شدند که فرق وی با رقیب سالخورده‌اش مانند تفاوت پپسی و کوکا کولا است. هر دو کاندیدا تقریباً در همه موارد اتفاق نظر داشتند و خود را متعهد به هر دو حزب جمهوریخواه و دمکرات می‌دانستند. اصلی‌ترین وجه این تعهد التزام به ادامه جنگ غیر قانونی علیه ترور بود. اوباما مانند بوش و مک کین بهانه این جنگ‌های غیر قانونی را بر پایه اعترافات تحت شکنجه شخصی به نام شیخ خالد محمد قرار داده بود. این شخص خود قبلاً از طریق سازمان جاسوسی پاکستان بعنوان عامل وابسته سیا فعالیت می‌کرد. شعارهای بی‌معنی اوباما یعنی "ما تغییر پدید می‌آوریم " و "بله، ما می‌توانیم " (شعار دوم اقتباسی بدون مجوز بود از شعار سزار چاور رهبر اتحادیه های کارگری آمریکای لاتین) در همان ابتدای ریاست جمهوری وی یعنی در ژانویه 2009 و در خلال کشتار 1400 فلسطینی اهل غزه توسط اسرائیل توخالی از آب درآمد.



    مقاله
    نام منبع: خبرگزاری فارس
    شماره مطلب: 12121
    دفعات دیده شده: ۲۶۸۴ | آخرین مشاهده: ۶ روز پیش