Sorry! your web browser is not supported;

Please use last version of the modern browsers:

متاسفانه، مروگر شما خیلی قدیمی است و توسط این سایت پشتیبانی نمی‌شود؛

لطفا از جدیدترین نسخه مرورگرهای مدرن استفاده کنید:

للأسف ، متصفحك قديم جدًا ولا يدعمه هذا الموقع ؛

الرجاء استخدام أحدث إصدار من المتصفحات الحديثة:



Chrome 96+ | Firefox 96+
عملیات روانی
  • طالع نحس در 14 می 1948 تولد غده سرطانی طالع نحس در 14 می 1948 تولد غده سرطانی
    شنبه ۲۸ اردیبهشت ۱۳۸۷ ساعت ۱۴:۵۴

    حاکمان رژیم صهیونیستی بیست و پنجم ماه می، به باور خود شصتمین سالروز تشکیل اسرائیل را جشن می گیرند. سران بسیاری از قدرتهای جهانی و کشورهای بانی این فاجعه تاریخی امروز در تل آویو میهمان سران رژیم صهیونیستی هستند تا در جشن تولد شصت سالگی فرزند ناخلف و نامشروع تفکرات سلطه گرانه خود همراهی و شادمانی شان را هدیه کنند، اما گویی این واقعیت تلخ که پس از جنگ جهانی دوم با توافق پیشینیان آنها، ملتی با سابقه تاریخی چند هزار ساله بی سرزمین و آواره شده و برخی د

    حاکمان رژیم صهیونیستی بیست و پنجم ماه می، به باور خود شصتمین سالروز تشکیل اسرائیل را جشن می گیرند. سران بسیاری از قدرتهای جهانی و کشورهای بانی این فاجعه تاریخی امروز در تل آویو میهمان سران رژیم صهیونیستی هستند تا در جشن تولد شصت سالگی فرزند ناخلف و نامشروع تفکرات سلطه گرانه خود همراهی و شادمانی شان را هدیه کنند، اما گویی این واقعیت تلخ که پس از جنگ جهانی دوم با توافق پیشینیان آنها، ملتی با سابقه تاریخی چند هزار ساله بی سرزمین و آواره شده و برخی دیگر، بدون هویت تاریخی ملت یهود نامیده می شوند از فهرست دغدغه های آنان محو شده است. این در حالی است که هیچ سند یا مکتوب تاریخی وجود ندارد که ثابت کند یهودیان اروپای غربی و شرقی در تاریخ قبل از تأسیس اسرائیل یک ملت واحد بوده اند. حتی به لحاظ فرهنگی نیز هیچ شباهتی بین مردمانی که به فلسطین آمدند وجود نداشت، مگر انزوا در جامعه ای که در آن می زیستند. با آنکه از تشکیل اسرائیل بیش از شش دهه نمی گذرد، اما زمینه ها و ریشه های جریان فکری و سیاسی که این رخداد را محقق کرد به قرن نوزدهم میلادی باز می گردد. اولین جرقه فکری صهیونیسم برای تشکیل سرزمین از تفکرات شخصی به نام «جوزف سالوادور» نشأت گرفت که در سال 1866 ایده تشکیل دولت یهود در سرزمین کنعان را مطرح کرد. پس از او «تئودور هرتسل» بنیانگذار کنگره بال سوئیس با این ایده که یهودیان باید بخشی از یک دیوار دفاعی برای تمدن قدیمی اروپا در مقابل بربریت آسیا را تشکیل دهند و در ارتباط نزدیک با اروپا باشند، در سال 1895 کتابی به نام دولت یهود به رشته تحریر در آورد و در آن از یهود خواست که دولتی در فلسطین یا آرژانتین تأسیس کنند. این کتاب سر و صدای زیادی در جهان آن روز به پا کرد. هرتسل به ترکیه رفت و از سلطان عبدالحمید خواست در مقابل دریافت مبالغ زیادی، به یهودیان اجازه بدهد تا وارد فلسطین شوند. سلطان عبدالحمید، این پیشنهاد را نپذیرفت، بنابراین هرتسل به بریتانیا متوسل شد و سرانجام لندن را راضی کرد که صحرای سینا را به آنها بدهد. چند مهندس یهودی با همکاری مهندسین انگلیسی برای کاوش به صحرای سینا رهسپار مصر شدند، اما چون شن زار صحرای سینا بی ارزش و غیرقابل سکونت بود از آن صرف نظر کرده و برای استعمار فلسطین، نقشه های جدیدی ریختند. هرتسل موفق شد در سال 1897 اولین کنگره صهیونیستها را با بیش از 200 عضو تشکیل دهد. این کنگره، سازمان جهانی صهیونیستی را به وجود آورد و یهودیان را برای تشکیل یک دولت یهودی در کشور فلسطین فراخواند. هرتسل پیروزمندانه ادعا کرد: «اگر آنچه در کنگره بال روی داد جمع بندی شود، باید بگویم من دولت یهود را تأسیس کردم، این بیان امروز خنده همگان را برخواهد انگیخت، اما شاید در بیست و پنج و بی تردید در پنجاه سال آینده این کشور تشکیل خواهد شد و همه جهان آن را خواهند دید». در سال 1896 هرتسل در نامه خود به «گراند دوک بادن» به او اطمینان داد که «وقتی یهودیان به سرزمین اجدادی خود برگشتند همانند نمایندگان تمدن غرب عمل خواهند کرد که پاکی و نظم و عادات استقرار یافته غرب را به این گوشه شرق طاعون شده و شیطان زده خواهند برد». با شروع جنگ جهانی اول (1914م) نگرانی عجیبی، جهان و به خصوص یهودیان را فرا گرفت. این جنگ که برای بریتانیا بسیار خطرناک می نمود، نویدی خوش برای سازمان صهیونیست بود، زیرا بریتانیا می کوشید آمریکا را داخل جنگ کند و از این راه جبهه خود را تقویت نماید، اما سیاست آمریکا به دست یهود بود، پس لندن احتیاج شدیدی به همراهی یهودیان داشت. سازمان صهیونیسم که برای چنین روزی دقیقه شماری می کرد، فرصت را غنیمت شمرده و متعهد شد در مقابل آن که بریتانیا دولتی برای یهود در فلسطین تشکیل دهد (در حالی که موج مهاجرت یهودیان به این سرزمین روز به روز گسترده تر می شد)، آمریکا را با هر ترفندی وارد جنگ کند. «جیمس مالکوم» در خاطرات خود می نویسد: «در موضوع وارد شدن آمریکا در جنگ اول، من نقش مهمی را دارا بودم و با سفرهای متعدد به آمریکا، فرانسه و بقیه شهرهای اروپایی و نشر مقالات مفصلی در مجله تایمز لندن و روزنامه های آمریکا توانستم نظر رهبران این کشورها را به یهود جلب کنم». مالکوم در خاطرات خود نوشته است: «آقای «حاییم وایزمن» رهبر صهیونیستها به آقایان روتشیلدبر، لوید جورج، وینستون چرچیل و بالفور فشار آورد که بی درنگ تصویب نامه ای برای حکومت یهود در فلسطین، صادر کنند. بریتانیا هم که پیشتر چنین وعده ای به آنها داده بود، وزارت جنگ را موظف کرد که صورت این عهدنامه را طوری بنویسد که یهود را راضی کرده و عواطف و احساسات عرب را تحریک نکند» و بدین گونه بود که اعلامیه بالفور شکل گرفت. این عهدنامه در روز 2 نوامبر 1917، یعنی درست یکسال پیش از سقوط خلافت اسلامی عثمانی و اشغال فلسطین از سوی انگلیس به امضا رسید، اما مسلمانان پس از اشغال در سال 1918م از آن با خبر شدند. سازمان یهود که منتظر چنین فرصتی بود، تصویب نامه ای را به امضای سران کنفرانس «متفقین» که در «سان ریمو» به تاریخ 25 نوامبر1920م، منعقد شده بود رساند که در آن آمده بود: «باید فلسطین را در یک موقعیت اداری و سیاسی قرار داد که یهود برای تأسیس میهن ناسیونالیسم خود تمام آزادی را داشته باشد و هجرت به فلسطین را تقویت کند که برای این موضوع توصیه می شود کابینه ای برای رسیدگی به امور یهود مهاجر تأسیس شود». در این سالها با اوج گیری تنشها میان اعراب و یهودیان و درگیریهای آنان، از سوی شورای عالی کنفرانس صلح سان ریمو، قیمومیت فلسطین به عنوان عضوی از جامعه ملل به بریتانیا واگذار شد و این پیشنهاد را سازمان ملل با نفوذ صهیونیستها، در سال1922 تصویب کرد و اعلامیه بالفور به یک تعهد بین المللی به نام سند قیمومیت انگلستان بر فلسطین با موافقت سازمان ملل تبدیل شد. بریتانیا «هربرت صموئیل» یهودی را به عنوان نماینده خود به فلسطین اعزام داشت. صموئیل که مدت پنجاه سال در فلسطین بود تعداد ششصد هزار یهودی مهاجر را در این منطقه سکونت داد و پستهای مهم را به آنها واگذار کرد. وی زمینهای بسیاری را با سرنیزه از عربها خریداری کرد و به صهیونیستها داد و امتیاز تجارت خارجی را به انحصار صهیونیستها در آورد.به دستور او، حمل سلاح نیز برای عربها ممنوع شد، در صورتی که تسهیلات فراوانی برای خریداری اسلحه به یهودیان اعطا می شد. مهاجرت یهودیان در موج چهارم(1929-1924) پس از جنگ اول جهانی ادامه یافت، تا به شورش اعراب در 1929 در فلسطین انجامید. گسترش نازیسم در 1933 آغازگر موج پنجم مهاجرت بود که در نتیجه آن نسبت یهودیان صهیونیست از 11 درصد در 1922 به 30 درصد جمعیت در 1940 افزایش یافت در حالی که پیش از این 28 درصد از زمینهای سرزمین فلسطین توسط آنها و یا سازمانهای صهیونیست خریداری شده بود. پس از جنگ جهانی دوم تبلیغات زیاد درباره هولوکاست، در استقرار دولت اسرائیل نقش بسزایی داشت و شرایط دوران جنگ و پس از آن، دستمایه حرکت نهایی جریان صهیونیسم برای اعلام موجودیت دولت اسرائیل را فراهم کرد که با اقدام نظامی گروههای مسلح صهیونیست و نسل کشی و کوچاندن اقوام فلسطینی کلید خورد، در حالی که جمعیت یهودیان مهاجر به فلسطین در آن زمان با حمایت انگلستان و شخص چرچیل به بیش از 600 هزار نفر رسیده بود. رفته رفته روز موعود برای رهبران جریان صهیونیسم فرا می رسید. دولت انگلیس که قیمومیت فلسطین و حفظ منافع صهیونیستها را بر عهده داشت در برابر جریان رو به رشد مقاومتهای فلسطینی ها و افزایش درگیریها و برخوردهای مسلحانه به آموزش و تجهیز شبه نظامیان صهیونیست می پرداخت و آنها را در اشغال مزارع، زمینها و روستاهای مسلمانان بومی حمایت می کرد. سرانجام این پروژه در 29 نوامبر 1947 با صدور قطعنامه سازمان ملل که فلسطین را به دو بخش یهودی با سهم 56 و نیم درصد و تحت کنترل اعراب با سهم 43 درصد تقسیم و بیت المقدس را به عنوان ناحیه بین الملل تقسیم می کرد، محقق شد.از این تاریخ تا اعلام رسمی موجودیت دولت اسرائیل فقط شش ماه زمان سپری شد. به گفته سیدهادی خسروشاهی، در کتاب حرکت اسلامی فلسطین از آغاز تا انتفاضه مردمی؛ رژیمهای عرب همجوار با فلسطین که غلام حلقه به گوش و فرمانبردار بی چون و چرای اربابان انگلیسی بودند هم نقش مخرب و گمراه کننده ای را به عهده گرفتند.آنها از یک سو پوشش حفاظتی لازم را برای پیشروی اختاپوس وار صهیونیستها در سرتاسر فلسطین از راه سلب اراده مقاومت فلسطینیها فراهم ساختند و از سوی دیگر با اشکال تراشیهای بی مورد، کار امدادرسانی به رزمندگان فلسطینی را مختل کردند. این رژیمهای سرسپرده و خائن حتی از مشارکت داوطلبان عرب در عملیات جنگی هم جلوگیری می کردند و بدین ترتیب راه غصب فلسطین توسط صهیونیستها را هموار می ساختند.این موضع گیری خائنانه در آنچه نخستین جنگ اعراب و اسرائیل (جنگ 1948) خوانده شد، نیز در صفحات سیاه تاریخ ثبت شده است . سه ماه پس از قطعنامه سازمان ملل، قتل عام فلسطینیها با کشتار دیر یاسین توسط گروههای ترور هاگانا و شوهایمر و با رهبری مناخیم بگین و اسحاق شامیر به اوج خود رسید و مهار رخدادها از دست انگلستان هم خارج شد. لندن برای هموار ساختن اعلام موجودیت اسرائیل در چهاردهم ماه می 1948 قیمومیت خود را بر سرزمین فلسطین پایان یافته خواند و دولت غاصب اسرائیل در ساعت چهار بعدازظهر همان روز در تل آویو اعلام موجودیت کرد و 6 ساعت بعد دولت آمریکا نخستین کشوری بود که آن را به رسمیت شناخت.



    مقاله
    نام منبع: خبرگزاری انتخاب :
    شماره مطلب: 11060
    دفعات دیده شده: ۵۳۴۳ | آخرین مشاهده: ۳ هفته پیش