-
تحلیلی بر جنگ روانی: با تأکید بر کتاب و سنت/محمود منصورنژاد
پنجشنبه ۱۵ شهریور ۱۳۸۶ ساعت ۱۱:۵۰
چکیده مقاله حاضر، مسئله عملیات روانی علیه اسلام در عصر پیامبر(ص) را مورد بررسی قرار میدهد؛ چرا که این عنوان در عصر حاضر و در سال پیامبر اعظم(ص) از اهمیت ویژهای برخوردار است. این گونه جنگ، امروزه جایگزین جنگ سخت (نظامی) شده است. این همان چیزی است که برخی آن را نبرد تأثیر محور مینامند. این مقاله دوران مکه از زندگی پیامبر(ص) پس از بعثت، این فترت مهم در دعوت اسلام را در نظر دارد؛ فترتی که در خلال آن بنیادها و اصول و پایههای دین اسلام استوار گردید
چکیده مقاله حاضر، مسئله عملیات روانی علیه اسلام در عصر پیامبر(ص) را مورد بررسی قرار میدهد؛ چرا که این عنوان در عصر حاضر و در سال پیامبر اعظم(ص) از اهمیت ویژهای برخوردار است. این گونه جنگ، امروزه جایگزین جنگ سخت (نظامی) شده است. این همان چیزی است که برخی آن را نبرد تأثیر محور مینامند. این مقاله دوران مکه از زندگی پیامبر(ص) پس از بعثت، این فترت مهم در دعوت اسلام را در نظر دارد؛ فترتی که در خلال آن بنیادها و اصول و پایههای دین اسلام استوار گردید. بحث این مقاله به دو دلیل اساسی بر این فترت تاریخی متمرکز است: 1- اهمیت این فترت در تاریخ دعوت اسلام نمایانگر صلابت مسلمین و پایبندی به اصول اسلام و محبت آنها نسبت به پیامبر(ص) و پایداری در برابر هر نوع کارشکنی نیروهای متحد کفر بود که با همه شیوههای ممکن میکوشیدند آنها را از این دعوت جدا سازند و به بتپرستی بازگردانند. 2- حق این فترت از حیات نبوی بدان گونه که فترت مدنی مورد اهتمام مورخان و دانشمندان قرار گرفته و به تحقیق و تحلیل آن پرداختهاند ادا نشده است. از این رو بر آن شدم تا بر دوران زندگی پیامبر اعظم(ص) و تاریخ رسالت از زاویه عملیات روانی و تبلیغی نگاهی دوباره بیفکنیم و ابزارها و روشهای جنگ روانی را که دشمنان اسلام علیه دعوت و بر ضدپیامآوران و پیروان آئین مقدس به کار میبستند بررسی کرده و مهمترین ابزارها و روشهایی را که پیامبر(ص) و مسلمین برای حمایت دعوت به کار میبستند و به مقابله با جنگ روانی میپرداختند و کار دعوت و حکومت را در مدینه همچنان ادامه میدادند، بیان و روشها را از زاویه تبلیغی با ابزارها و شیوههایی که در جنگ روانی عصر جدید به کار میآید مقایسه کنیم. مقدمه پیش از ورود به بحث، تأملی در تعریف واژه کلیدی این مقاله یعنی جنگ روانی، ضروری به نظر میرسد: 1. تعریف جنگ روانی: از جمله تعاریف این اصطلاح میتوان گفت: به اقدامات طرحریزیشده به منظور تأثیر بر عواطف و عقاید دشمن برای تخریب و تضعیف روحیه آنان و در جهت پشتیبانی هدفهایی که از طریق عملیات رزمی دنبال میشود، اطلاق میگردد. اگر اقدامات یاد شده در شرایطی که جنگ وجود نداشته و در جریان نیست صورت بگیرد، بدان عملیات روانی گویند.(منطقی: 71، ص 251) در "فرهنگ روابط بینالملل" میخوانیم که جنگ روانی، فعالیتهای سیاسی، نظامی، اقتصادی و اجتماعی در خلال دوره نبرد و یا جنگ سرد است که با هدف نفوذ بر افکار و اعمال صورت میپذیرد. مقاصد عمده جنگ روانی عبارتند از: 1. تضعیف نیروی دشمن؛ 2. تضعیف اراده دشمن (بالقوه برای جنگ)؛ 3.گسترش جدایی ملت، مردم یا وفادارانشان؛ و 4. رسیدن به اهداف سیاسی. جنگ روانی اصولاً در خلال تبلیغات یا رقابت ایدئولوژیک مبتنی بر طرحهای استراتژیکی و تاکتیکی دقیق و به منظور هدایت و رسیدن به اهداف ویژه در جریان است. (Plano - Olton, 1988, P.210). و نیز از دیگر تعاریف یاد شده میتوان گفت: که جنگ روانی حملهای طراحیشده و فراگیر است که با استفاده از تبلیغات و شایعات و دیگر شیوهها و روشهای عملی با هویت سیاسی - نظامی، اقتصادی یا اجتماعی و از طریق وسایل مختلف ارتباطی بر احساسات، اندیشهها، آراء و رفتار گروه یا گروههای دشمن تأثیر بگذارد، بهگونهای که به سود جنگافروز باشد. (کحیل، 74، ص 28)چند نکته اساسی اول: براساس نکات یادشده، جنگ روانی در اصل یک پدیده بدیعی نیست، اما به جهت کارکرد آن با توجه به تعبیر تافلر از موج سوم و تعابیر دهکده جهانی مکلوهان تنوع، گستردگی، پیچیدگی و عمق تازهای یافته است و از این جهات قابل قیاس با عصر سنتی و قدیم نیست؛ دوم: فضای خصمانه، غیردوستانه و مبتنی بر سوءظن به قصد تخریب و آسیبرساندن از ویژگیهای گفتمان حاکم بر جنگ روانی است. به عبارت واضحتر در جنگ روانی تأمین منافع فرد حملهشونده هدف نیست، بلکه تهدید منافع، جوهره جنگ روانی است. از این رو اگر مصلحت و منفعتی نیز در میان باشد، منافع و مصالح فرد، گروه و یا دولت مهاجم است؛ سوم: جنگ روانی هم مقاطع مربوط به نبرد و جنگ فیزیکی و هم مقاطع مربوط به فضایی که در آن نبرد فیزیکی رخ داده است را دربرمیگیرد و متکی به نیروی انسانی و تسلیحات نمیباشد. از این رو حیطه زمانی جنگ روانی، هم قبل از نبرد فیزیکی و جنگ رسمی و حین جنگ و هم پس از آن را پوشش میدهد، البته چنانچه در تعریف آمده است تلاشهای انجام شده غیر از زمان جنگ را عملیات روانی مینامند؛ و چهارم: از آنجا که در فرهنگ دینی و اسلامی نیز امکان و مجوز خدعه، تبلیغات و اقدامات دیگر در مقابل دشمنان وجود دارد، و از آنجا که محتمل است مسلمانان در معرض جنگ روانی دیگران قرار گیرند، پس آنها نیز مجازند تا در صورت وجود فضای خصمانه، علیه دشمنانشان دست به جنگ روانی بزنند. این موضوع در ادامه بیشتر مورد بحث خواهد گرفت. ارکان اصلی جنگ روانی از دیدگاه فلسفی هر پدیدهای را در این منظر از چهار علت میتوان به تحلیل نشست: 1) علت مادی؛ 2) علت صوری؛ 3) علت غایی؛ 4) علت فاعلی؛ برای نمونه، درباره یک صندلی چوبی میتوان گفت که نجار، علت فاعلی؛ چوب، علت مادی؛ شکل صندلی، علت صوری؛ و نشستن بر روی آن علت غایی ساخت صندلی میباشد. در این قسمت ارکان چهارگانه جنگ روانی از دیدگاه دینی مورد بررسی قرار میگیرد: 1. علت مادی: در این قسمت پرسش اساسی آن است که، چه چیزهایی جنگ و یا عملیات روانی را میسازند؟ عناصر، اجزا و مؤلفههای شکلدهنده جنگ روانی چه چیزهایی هستند؟ از آنجا که جوهره جنگ روانی بر نوعی تلاش نرمافزاری تمرکز دارد، تعیین موادی از جنگ و عملیات روانی که ملموس و قابل ارجاع باشد (چنانچه لازمه کلمه ماده و مواد است) امکانپذیر نیست. ولی با اندکی مسامحه میتوان مواد، عناصر و اجزای جنگ روانی را، رسانههای مختلفی نام برد که برخی از اقسام آنها - البته با اهدافی کاملاً متفاوت از بحث جنگ روانی - به نظامهای زیر تقسیم میشوند: 1. نظام متکی بر انسان؛ 2. نظام متکی بر چاپ؛ 3. نظام متکی بر وسایل دیداری همچون نگارهها، نمودارها، نقشهها، فیلم، اسلاید، ورقههای شفاف و …؛ و 4. نظام متکی بر رایانه از جمله آموزش از راه دور، ویدئوی تعاملی متکی بر رایانه و …. (لشین، پولاک و ریگلوث: 83، فصل چهارم). میتوان عناصر فوق را بدین نحو نیز بیان کرد: 1. عناصری در جنگ روانی که به وجود انسان و مواجهه چهره به چهره او مشروط است؛ 2. عناصری در جنگ روانی که انسان از طریق ابزارها و رسانههای مختلف همچون فرآوردههای چاپی، صوتی، تصویری، سهبعدی و …) به دیگران القا میکند (این ارتباط نیز یکسویه است)؛ 3. عناصری از جنگ روانی که انسان از ابزار و رسانههای مختلف بهره میگیرد، ولی در شیوه ارسال پیام برای مخاطب نیز امکان برقراری ارتباط با فرستنده وجود دارد، (اینگونه از اجزا و عناصر جنگ روانی تنها در دهههای اخیر و با اختراع و فعال شدن اینترنت امکانپذیر شده است. اینترنت با کارکردهای مختلف (ویدئو کنفرانس، فعالیتهای الکترونی در قالبهای مختلف) جامعه مجازی و دولت الکترونیکی را ایجاد میکند که مسأله جنگ روانی را وارد تجربههای عجیب و بدیع نموده است. و لذا امروزه میتوان سخن از جنگ الکترونیکی نیز به میان آورد. به نظر تافلر اجزای تشکیلدهنده جنگ روانی را براساس رسانهها میتوان در سه مقطع مورد تحلیل قرار داد و بازسازی نمود: 1. در موج اول (عصر ابرتمدن کشاورزی). بیشتر ارتباطات در بین گروههای بسیار کوچک به صورت رو در رو و از طریق دهان به گوش صورت میگرفت و تنها راه رساندن یک پیام به توده شنوندگان، گردآوری آنها بود؛ 2. در موج دوم (عصر ابرتمدن صنعتی). سامانه پست، تلگراف، تلفن و رسانههای همگانی چون روزنامهها، مجلات، فیلمها، رادیو و تلویزیون که هر یک قادر بودند پیام واحدی را به طور همزمان به میلیونها نفر ابلاغ کنند، به ابزارهای اصلی تمرکزگرایی در جوامع مبدل شدند. 3. موج سوم (عصر ابرتمدن دانشمحور). انعطافپذیری و تمرکززدایی از ویژگیهای این موج است، رسانههای جدید در رابطه تنگاتنگ با یکدیگر بوده و در هم ادغام شدهاند. امروزه به عنوان نمونه شاهد وسیلهای چون: تلویزیون و رسانههای خبری، رایانه، واژهپرداز، دستگاههای حروفچینی الکترونیک تصویرسازی رقمی، شبکههای الکترونیک، ماهوارهها یا فناوریهای ادغامشده هستیم که به نوعی همگی به یکدیگر وابسته هستند. (تافلر، 1370، ص 5-512). اگر بتوان فضای انقلابی را از بسترهای بهکارگیری جنگ روانی دانست، (خصوصاً انقلاب ایران که به جد پرهیز از خشونت داشت) تافلر معتقد است که امام خمینی(ره) از رسانههای موج اول (موعظه رو در روی روحانیون) و فناوری موج سوم (نوارهای حاوی پیام سیاسی علیه شاه که به رسانههای موج دوم (مطبوعات، رادیو و تلویزیون) مجهز بود، بهره جسته و پیروز شد. (همان منبع، صص 9-518). در بحث از علت مادی، تمرکز، توجیه و بیان چند نکته در جنگ روانی موضوعیت دارد: اول: در نظام متکی بر انسان، و یا عناصری در جنگ روانی که به وجود چهره به چهره انسان نیاز دارد، تفاسیر متفاوت میپذیرند که اگر در اینجا انسانها را به عنوان انجامدهنده کار در نظر بگیریم، قطعاً به علت فاعلی جنگ روانی پرداختهایم، اما اگر در همین موضوع، کلام، گفتار و روابط آدمیان به عنوان محور سخن مورد توجه قرار گیرند، آنگاه اینها میتوانند به عنوان عناصر جنگ روانی باشند و در علت مادی مورد بحث قرار گیرند؛ دوم: چنانچه اشاره شد براساس گزارش تافلر، امام خمینی (ره) و طرفدارانش از هر نوع عناصر و مواد جنگ روانی علیه رژیم پهلوی بهره گرفتهاند. از آنجا که امام خمینی(ره)، به عنوان مرجع تقلید، فقیه نامآور، مفسر قرآن و معلم اخلاق و عرفان و در یک کلام ایدئولوگ اسلامی و شیعی، رهبری نهضت را به عهده گرفته و در بیان مواضع، کلمات و سیره، حساسیت لازم را برای به کارگیری طرق مشروع در مبارزه بر عهده داشتهاند، از این رو میتوان با استناد به مجموعه عملکرد ایشان، مشروعیت بهکارگیری ابزارهای مختلف و رسانههای موج اول، دوم و سوم را از سوی نیروهای مذهبی و دینی استخراج و استنباط نمود. همچنین ایشان در ملاقات با مسئولان وزارت ارشاد در آبان 1363هـ..ش اعلام داشتند: «ساختن تئاتری که مطابق با اخلاق انسانی - اسلامی باشد، زحمت دارد و سینما اگر بخواهد چنین باشد، نیازمند صرف مدتها وقت و هرگز در متن سینما و تئاتر نوشته نشده است که باید مرکز فساد باشند.»(امام خمینی: 73، ص 280). و یا در استفتایی پیرامون فیلم و سریالهای تلویزیون، مدیرعامل صدا و سیمای وقت پرسیدند: «جهت روشن شدن موضوع، نظر مبارک را درخصوص موارد زیر اعلام فرمایید: 1. پخش برنامههای تلویزیونی که در آنها بر حسب موضوع زنانی ایفای نقش مینمایند که ضوابط کامل پوشش اسلامی در حد چهره و گردن و موی سر را رعایت ننمودهاند؛ 2. پخش برنامههای ورزشی نظیر کشتی و فوتبال که در آن قسمتی از بدن مردان ورزشکار پوشیده نیست؛ 3. نگاه کردن به برنامههای فوق الذکر که از تلویزیون پخش میشود.» پاسخ: «نظر نمودن به این قبیل فیلمها و نمایشها هیچ یک اشکال شرعی ندارد و بسیاری از آنها آموزنده است و پخش آنها نیز اشکالی ندارد و همین طور فیلمهای ورزشی و آهنگها اکثراً بیاشکال است … لکن دو نکته باید مراعات شود: اول آنکه، کسانی که گریم میکنند باید محرم باشند و اجنبی حرام است چنین کاری را انجام دهند؛ دوم آنکه بینندگان از روی شهوت نظر نکنند.»(همان، ص 281). از فتاوا و اظهارنظرهای یاد شده، به خوبی میتوان فهمید که تئاتر، سینما و تلویزیون (عناصر و مواد جنگ روانی) ذاتاً حرمت ندارند و در جامعه اسلامی به عنوان منابع انتقال پیام تفریحی و یا سازنده هستند و از این منابع و عناصر میتوانند در جنگ روانی از سوی دولت و ملت اسلامی علیه دشمنان استفاده شوند و از جهت شرعی بهکارگیری این عناصر، منعی ندارد. سوم: واضح است که هم مواد و عناصر موج دوم (رادیو، تلویزیون و …) و هم عناصر موج سوم (ماهواره، رایانه و اینترنت و …) در صدر اسلام وجود نداشته و از مسائل مستحدثهاند. از این رو نصوص دینی (قرآن، سنت و سیره) نسبت به آنها نفیاً و اثباتاً ساکتاند و نمیتوان از نگاه دینی، آیات و روایاتی که به طور مستقیم بر حرمت و یا حلیت و … بهکارگیری این مواد از نگاه اسلام دلالت کند، یافت. و اما در جنگ روانی پیامبر علیه مشرکان، کفار، منافقان و … از مواد موج اولی (عنصر کلام و مخاطب قرار گرفتن جمع …) بهره گرفته میشد، چنانچه در ادامه شواهدی بر این دیدگاه خواهد آمد. 2. علت صوری: در علت صوری جنگ روانی، مسئله اصلی اشکال، قالبها، صورتها و مدلهای ظاهر شدن جنگ و عملیات روانی است؟ در برخی از پژوهشها، صور و انواع عملیات مشخص جنگ روانی را در پنج شکل (که در عین حال مرتبط با هم یک هدف مشترک را دنبال میکنند) مرتب نمودهاند: این اشکال عبارتند از: تبلیغات؛ شایعهپراکنی؛ شستشوی مغزی؛ وحشتآفرینی؛ و نبرد اطلاعاتی. (کحیل: 74، ص 98-68). تبلیغات( ): تبلیغات عبارت است از کوشش کم و بیش نظامدار که هدف نهایی آن شکل دادن به عقاید، بازخوردها است و رفتار مردم در جنبه سیاسی آن مطرح میباشد، زیرا تبلیغات یعنی تحت تأثیر قراردادن افکار و حالات بسیاری از مردم وابسته به یک گروه یا جامعه. (فتحی آشتیانی: 1377، ص 131) واضح است که آن گاه تبلیغات با جهتگیری سیاسی را میتوان در راستای مباحث جنگ روانی به کار گرفت. که این شکل از اقدام علیه دشمن و یا اغیار، در فضای خصومتآمیز اعمال شود. شرطی کردن، تکرار، تظاهر به یکپارچگی، پنهان و آشکارسازی هدف، ضدتبلیغ، و بحث و گفتگو از روشهای تبلیغ میباشند.(همان منبع، ص 41-135) بعضی گوبلز( )، وزیر تبلیغات آلمان نازی در جنگ جهانی دوم را مبتکر جنگهای روانی مدرن میدانند. او روش تبلیغات توتالیتری( ) را پایهگذاری نمود که به طور مبسوط در کتاب توتالیتاریسیم( ) هانا آرنت مورد بحث قرار گرفته است. در این نگاه، تبلیغات در ارتباط با ترساندن بدین نحو مورد بررسی واقع شده است، که، هر جا توتالیتاریسم سلطه مطلق پیدا کند، تلقین را جایگزین تبلیغات میکند و تا حدی خشونت را برای وحشتزده ساختن مردم و در بیشتر اوقات برای تحقق آیینهای ایدئولوژیک و دروغهای عملی جنبش، به کار میبندد. و نیز در تبلیغات توتالیتر، آنچه از تهدیدها و جنایات مستقیم علیه افراد مهمتر است، نخست، کاربرد اشارات تهدیدآمیز غیرمستقیم و پنهانی علیه کسانی است که به تعالیم توتالیتر شدن تن در نمیدهند و سپس ارتکاب قتل تودهای علیه گناهکاران و بیگناهان بدون قائل شدن تمایزی میان دو دسته است.(آرنت: 1366، ص 104-98) راجر مانول و هاینریش فرنکل، زندگی و شیوه عمل گوبلز را در کتابی، (بیش از پانصد صفحه) مورد بررسی قرار داده و از جمله به شیوه تبلیغات او پرداختهاند. در این اثر از جمله میخوانیم که گوبلز پس از فعال نمودن وزارت تبلیغات عنوان کرد که، تولیدات جدید فیلم آلمان باید جهتگیری فکری داشته باشد. او میگفت: «یک فیلم باید چنان باشد که تودههای مردم را به هیجان آورد و وضع آنها را به نمایش گذارد. هدف اصلی ما آن نیست که تولیدات فیلم را کاملاً در دست بگیریم. البته ممکن است در آینده یک یا چند فیلم با مایه گرفتن از تفکرات ناسیونالیستی( ) تولید شود، ولی این مسئله به صورت یک قاعده همگانی و لازم الاتباع درخواهد آمد.» رادیو برای گوبلز ابزار جدیدی بود که باید آن را به یک وسیله تبلیغاتی بانفوذ و فراگیر تبدیل کند. او خیلی سریع نسبت به افزایش تعداد فرستندههای رادیویی و قدرت پوشش آنها اقدام کرد و تمام پهنه سرزمین آلمان را تحت پوشش امواج رادیویی درآورد. و در همان زمان بود که به کارخانجات رادیوسازی دستور داده شد تا خیلی سریع، به تولید انبوه رادیوهای ارزان بپردازند و آنها را در دسترس عموم ملت قرار دهند.(مانول – فرنکل: 1365، صص 1-250) امروزه با بهکارگیری وسایل ارتباطی جدید موج سومی، تبلیغات، کاربرد بسیار وسیعتری در جنگ روانی یافته است. به عنوان نمونه تافلر از جنگ اول خلیجفارس و درگیری امریکا و متحدانش علیه عراق بدین نحو گزارش میکند: «از روز نخست، نوع اساساً متفاوتی از جنگ به راه افتاد. جهان از همان آغاز با دیدن تصاویر فراموش نشدنی تلویزیونی از موشکهای تام هاوک و بمبهای هدایتشونده لیزری … گیج شد … در سراسر روزهایی که از جنگ باقی بود، تلویزیون این شکل تازه جنگ را مدنظر داشت. موشکها به گوشه و کنار میرفت و در دریچههای از پیش نشانهگیریشده، پناهگاههایی که تانکها و سربازان عراقی را پنهان میداشت، نفوذ میکرد. جنگ همانگونه که بر پرده و گیرندههای الکترونیک خلبانان و سربازان در حال جنگ میآمد، از صفحه تلویزیونهای ما، دیده میشد. نتیجه، تصویری بسیار پاکیزه و بهداشتی از جنگ بود. شکلی از جنگ که در ظاهر نشانی از خونریزی نداشت. در تضاد کامل با فیلمهای خبری تلویزیونی مربوط به جنگ ویتنام بود …» (تافلر: 75، صص 100-99) این مورد از تبلیغات که، جنگ روانی چنین جنگ فیزیکی و عینی را گزارش میکند این قابلیت را دارد که واقعیتها را محو نموده، آنها را تغییر داده، و صحنههای ساختگی، جعلی و مجازی را به خورد جهانیان دهد، طوری که محصول نبرد به نحوی باشد که به توجیه نبرد مهاجمین و محکومیت کشور و یا ملت و یا گروه مورد هجوم در نزد افکار عمومی منتهی شود. تبلیغات از دیدگاه دینی نیز جای بحث فراوان دارد. در برخی اندیشهها و تفکرات از قلمرو، مراحل، ضرورت، پاداش، عنصر زمان و مکان، ابزار، شیوههای تبلیغ و همچنین از صفات و وظایف مبلغ و … به صورت مبسوط سخن به میان آمده است.(قرائتی: 1372) از این نگاه، در قران به عنوان شیوههای تبلیغ (که با علت صوری نسبت و تلازم دارد) استفاده از تشکیلات و داشتن برنامه و انسجام، شیوه یادآوری نعمتها، بازسازی و تقویت روحیههای شکستخورده، تحریک عواطف، بیدارکردن وجدان، استفاده از تاریخ و تجربه و سرگذشت پیشینیان، استفاده از تشویق و تهدید، تلقین، بیدارسازی عقلها و نظرها، تمثیل، برهان، جدل و مناظره، جنگ سرد، استفاده از هنر قصهگویی، تداعی معانی، روش اعترافگرفتن و تحقیر مبتکران و … به صورت مبسوط سخن به میان آمده است.(همان، صص 236-151) از آنجا که هدف از بررسی مواردی یاد شده از قران جنبه تبلیغ آن در راستای جنگ روانی نبود، از این رو عمده اشکال و صور بسط دادهشده، به تبلیغ مبلغین اسلامی در جامعه دینی و اسلامی اختصاص دارد. در عین حال در موارد محدودی این قابلیت را نیز دارد که در جهت تبلیغات به عنوان یکی از صور جنگ روانی مورد توجه قرار گیرد. برای نمونه، جنگ روانی در جامعه اسلامی میتواند حالت دفاعی داشته باشد، یعنی مسلمانان در مقابل هجوم تبلیغاتی بیگانگان از خود دفاع کنند و یا حالت هجومی که به بنیادهای فکری و اعتقادی مشرکان، کافران و منافقان بتازند، در قرآن مجید هر دو گونه تبلیغ مورد اهتمام قرار گرفته است. اگر دیگران پیامبر را شاعر دانستهاند که این کلمات را از خود بافته است (انبیاء،5) و از مردم میخواستند که به آن گوش نداده و سخنان لغو و باطل را در آن داخل کنند (فصلت، 26) قرآن در دفاع کلام خدا و سخن پیامبرش جدیترین عبارات را متوجه کسانی که این جریان را رهبری نمودهاند، کرده و میفرماید: «اِنَّهُ فَکَّرَ وَ قَدَّرَ، فَقُتِلَ کَیفَ قَدَّرَ، ثُمَّ قُتِلَ کَیْفَ قَدَّرَ، ثُمَّ نَظَرَ، ثُمَّ عَبَسَ وَ بَسَرَ، ثُمَّ اَدْبَرَ وَ اسْتَکبَرَ، فَقَالَ اِنَّ هذَا اِلّا سِحرٌ یُوثَرُ، اِنَّ هَذا اِلاّ قَولُ البَشَر»(مؤثر، 18-25) «یعنی آن کافر فکر کرد و اندیشه بدی کرد. مرگ بر او اندیشه بدی کرد.( ) باز هم مرگ بر او چه فکر خطایی کرد. باز اندیشه کرد و روترش کرد و چهره در هم کشید، سپسی روی گرداند و تکبر کرد و گفت این قرآن به جز سحر نیست. این آیات گفتار بشری بیش نیست.» و در جای دیگر در حالتی هجومی به عملیات روانی علیه مشرکان روی میآورد و حتی در سوره مستقلی به سران آنها میتازد. برای مثال در سوره تبت به ابولهب بود که دائم در پی آزار پیغمبر بود. حمله میکند در این آیه وعده داده شده است که «زود باشد که به دوزخ در آتش شعلهور افتد و همسرش نیز هیزم آتشافروز دوزخ باشد.(تبت، 3-4) بحث تبلیغ به عنوان شیوهای برای عملیات روانی و یا جنگ روانی میان منادیان حق و سرمداران باطل از موضوعاتی است که از نگاه قرآن جای بسط بسیار دارد. در قرآن مجید به فراوانی میتوان تبلیغ ملاء و مترفها را در مقابل انبیاء بزرگ الهی دید. این موضوع آن قدر زیاد در فرهنگ اسلامی مطرح شده است که جا دارد در حد یک کتاب بدان پرداخته شود. به عنوان نمونه میتوان در داستانهای پیامبران بیش از حضرت رسول (ص) به عملیات روانی میان نوح و امتش، هود و مخاطبانش (اعراف، 6-65) حضرت ابراهیم و نمرود، موسی و فرعون و پیروانش و (اعراف، 3-112، و 50 و 148) اشاره داشت. همچنین برای نمونه میتوان به هنگامی که حضرت هود به رسالت مبعوث شد، اشاره کرد که ملاء و اشراف قومش گفتند: «این شخص، بنشری مانند شما، بیش نیست. که از هر چه شما میخورید، میخورد و از هر چه میآشامید، میآشامد. و شما مردم اگر بشری مانند خود را اطاعت کنید بسیار زیانکار و نالایق مردمی خواهید بود آیا این مدعی رسالت به شما نوید میدهد که پس از آنکه مردید و استخوانهای شما هم پوسیده شد و خاک گردیدید، باز زنده میشوید و سر از خاک بیرون میآورید، هیهات هیهات که این وعده که به شما میدهد از آخرت و زندگی ابد راست باشد، بلکه همه دروغ است زندگانی جز این چند روزه حیات دنیا بیش نیست که زنده شده خواهیم مرد و دیگر هرگز از خاک برانگیخته نخواهیم شد، و این شخص جز آنکه مردی است دروغ بر خدا میبندد چیزی با او نیست و ما هرگز به او ایمان نخواهیم آورد، آن رسول هم در مقابل این تکذیب عرض کرد خدایا مرا بر این قوم که تکذیب من کردند یاری فرما، خدا به رسول خود فرمود: اندک زمانی نگذرد که قوم از تکذیب و انکار سخت پشیمان خواهند شد تا آنگاه که بانگ عذاب آنها را بگرفت و ما آنان را خاک و خاشاک بیابان مرگ ساختیم که ستمکاران را از رحمت الهی دوری باد.(مؤمنون 41-34) و اما در قرآن مجید از جنگ روانی میان پیامبر اعظم(ص) و دشمنانش و تبلیغ آنها علیه آن حضرت نیز مطالب فراوانی نقل شده است که در ادامه به برخی از آنها اشاره میکنیم. در تبلیغات مشرکان و کافران، پیامبر اعظم(ص) ساحر بوده (یونس، 2) و شاعر است (انبیاء، 5) و …( ) از جمله تعابیر قرآنی در تبلیغات دشمنان علیه احکام اسلامی در سوره انعام آیه 121 این چنین است: ... وَ اِنَّ الشَّیاطینَ لَیُوحُونَ اِلی اَولیائِهِمْ لِیُجادِلُوکُم ... یعنی «اهریمنان سخت به دوستان خود وسوسه کنند تا با شما به جدل و منازعه برخیزند.» حداقل برداشت از آیه این است که کار برخورد و جنگ روانی علیه پیامبر اعظم(ص)، کاری سازماندهی شده است؛ زیرا این وسوسه از سوی نخبگان به پیروان آنان است و این، حکایت از نوعی تشکل و سازمان دارد و در تعبیر آیه نیز نوعی پیچیدگی و رمزی بودن نهفته است، زیرا از واژه لَیُوحُونَ بهره گرفته شده است و نیز از محتوای آیه برمیآید که بر کارشان اصرار داشته و اقدامی دفعی و اتفاقی نبوده است.( ) حاصل آنکه براساس آیات قرآنی تبلیغ و ضدتبلیغ میان پیروان حق و باطل در طول تاریخ در جریان بوده و اولیای خدا نیز گاه مأمور بودند که علیه دشمنان دست به تبلیغ زده و مشت آنها را باز نمایند و یا یکسره آنها را از هر گونه طمع نسبت به خود و یارانش مأیوس کنند. چنانچه پیامبر اکرم(ص)، در سوره کافرون مأمور بودند که ضمن نفی درخواستهای آنها، به صراحت راه خود را از آنها جدا کنند. شایعه: ترویج یک خبر ساختگی است که اساساً دور از واقعیت و با مبالغه و ایجاد رعب یا تحریف خبری که بهره ناچیزی از حقیقت دارد، همراه است و هدف آن تحت تأثیر قرار دادن افکار عمومی با مقاصد سیاسی، اقتصادی و یا نظامی همراه است. بنابراین باید شایعه را گزارش تأیید نشده هر حادثه دانست که اساساً انتقال آن از طریق دهان به دهان صورت میگیرد.(فتحیآشتیانی: 1377، صص8-147). اهداف شایعه: 1. ایجاد بدبینی نسبت به نظام و مسئولان است که یقیناً نتیجهای جز حاکم ساختن روحیه یأس و دلمردگی برای گروههای مردم نخواهد داشت؛ 2. افزایش نگرانی و اضطراب در مردم؛ 3. ترور شخصیت و لکهدار کردن حیثیت مسئولان و رهبران نظام؛ 4. ایجاد فضای ناسالم اجتماعی و جنگ روانی؛ و 5. ایجاد تقابل و صفبندی میان قشرهای مختلف مردم.(همان، ص 151) کمترین نکتهای که درباره شایعه به عنوان یکی از روشهای (علت صوری) جنگ روانی میتوان گفت آن است که برای این که آتش شایعه مؤثر افتد و فراگیر شود، دو عامل نقش کلیدی دارند و سهم هر یک در برافروخته شدن یا نشدن شعله مؤثر است: الف: نوع آتشی که از ابتدا جرقه زده میشود. (ممکن است شعله از کبریتی باشد، یا از فندکی یا از صاعقهای و یا …) ب: بستر و محیطی که ممکن است آماده باشد و یا نباشد. (شعله کبریت در یک اطاق موزاییکی خاموش میشود ولی اگر در همان اطاق پتویی باشد ضریب احتمالی آتشافروزی بیشتر میشود و اگر آن پتو آغشته به بنزین باشد، در آن صورت همان شعله کبریت چه بسا فاجعهآفرین خواهد بود و …) شایعه نیز ممکن است در موضوعی کوچک و با جرقهای معمولی باشد و یا اینکه با قدرت و گستردگی خاص مطرح شود. از تحولات عصر و تطورات وسایل ارتباط جمعی و با وجود ماهوارهها، اینترنت و نرمافزارهای مختلف، بشر امروز این قدرت را یافته است که نسبت به انسانهای قدیم، با شعلههای بسیار قوی و گسترده، آتش شایعه را برافروزاند و در چند لحظه جهان را تحت تأثیر خبری دروغین قرار دهد. اما آنچه در بحث شایعه بسیار حائز اهمیت است این مطلب است که خبر هر قدر هم گسترده منتشر شود، تا زمینه فکری، ذهنی، اجتماعی و فرهنگی نسبت به قبول آن وجود نداشته باشد، مورد پذیرش قرار نخواهد گرفت و چه بسا به راحتی پس زده شده و شکست میخورد، اگر در مورد عامل اول (نوع آتش و شعله) تحول عمدهای در زمان حاضر نسبت به قرون سابق و با بهرهگیری از وسایل ارتباطی اتفاق افتاده است، اما درباره عامل دوم (بستر و محیط) قاعده همواره آن بوده و هست که تا محیط آماده نباشد، شایعهپراکنان راه به جایی نمیبرند. در فرهنگ اسلامی تا آنجا که نگارنده میداند در صدر اسلام و یا در قرآن مجید، از سوی پیامبر و یا مسلمانان (و یا هر یک از انبیای پیشین) علیه دشمنانشان از شیوه و شکل شایعه برای تخریب آنها بهره گرفته نشده است. به عبارت دیگر قالب شایعه، حربهای اسلامی برای تخریب دیگران نیست، اما از سوی دشمنان علیه پیامبر و اولیا شایعهپراکنی میشده است که تنها به یک مورد قرآنی آن هم به صورت مختصر اشاره میشود. زیرا بحث شایعه از آیه 11 تا 25 سوره نور یعنی 15 آیه پشت سر هم آمده و شأن نزول آن نیز نکات جالب توجه و پند فراوانی دارد.( ) متن اولین آیه مورد بحث این چنین است: «اِنَّ الَّذینَ جاءُوا بِالْاِفْکِ عُصْبَةٌ مِنْکُمْ لاَتَحْسَبُوهُ شَرّاً لَّکُمْ بَلْ هُوَ خَیْرٌ لَّکُمْ لِکُلِّ امْرِیٍ مِّنْهُمْ مَّااکْتَسَبَ مِنَ الْاِثْمِ وَ الَّذی تَوَلّی کِبْرَه مِنْهُمْ لَهُ عَذابٌ عَظیم» «حقیقتاً آنانی که دروغ بستند گروهی از شما هستند. نپندارید که او برای شما شر است بلکه او برای شما خیر است و هر یک از آنها به عقاب اعمال خود خواهد رسید و آن کس که از منافقان که رأس و منشأ این بهتان بزرگ گشت هم به عذابی بسیار سخت معذب خواهد شد.» از جمله موارد گفته شده در شأن نزول آیه( ) این است که عایشه در جنگ بنی مصطلق همراه پیامبر(ص) بود و عایشه نقل میکند که در هنگام بازگشت از جنگ، در هودج نشسته بودم که دستم به سینهام خورد و دریافتم که گردنبندم گم شده است. تصمیم گرفتم از هودج خارج شوم و آن را پیدا کنم. لذا مقداری از لشکریان فاصله گرفته و پس از جستجوی زیاد، گردنبندم را پیدا کردم، ولی قافله به راه افتاده بود و حاملین هودج من، به خیال اینکه من در آن هستم، حرکت کرده بودند و من تنها و غمگین ماندم و با دلتنگی سر راه نشستم و به انتظار اینکه کسی برسد و مرا به مدینه برساند. پس از مدتی لشکر صفوان بن معطل که دسته دیگری از لشکریان بود، رسید و مرا شناخته و سوار شتر خود نمود و افسار شتر را گرفت و به قافله رسانید. منافقان به سردستگی عبداللهابن ابی، سوژه مناسبی برای توطئه علیه پیامبر(ص) یافتند و مسئله همراهی عایشه با صفوان در تاریکی شب و … را عنوان کردند و افتراها و تهمتهای ناجوانمردانهای را بر زبانها انداختند. این مسئله فضای سنگینی را علیه پیامبر(ص) در مدینه ایجاد کرد، تا حدی که پیامبر(ص) نسبت به عایشه عواطف محدودی ابراز مینمود و عایشه بعدها دلسردی پیامبر(ص) و جو ایجاد شده علیه خودش را میفهمد و ناراحت و منقلب به منزل پدرش میرود، تا یک ماه آیاتی در این باره نازل نشد و فضای مبهم و سنگینی در مدینه ادامه داشت. ولی آیات وارده به نفی شایعه پرداخته و شایعهپردازها و مردمی را که تحت تأثیر شایعه قرار گرفتهاند و دروغی را نسبت به عایشه زبان به زبان نقل کردهاند، شدیداً سرزنش میکند. شاید یکی از فلسفههای تأخیر وحی این باشد که زمینه را برای گرفتن یک درس اساسی و برای کسب یک تجربه تلخی که بتواند در آینده معیار باشد، تا مسلمانها به سادگی تحت تأثیر منافقان و دشمنان قرار نگیرند، آماده سازد. از نکاتی که در آیات مورد بحث قابل تأمل است عبارتند از: 1. تعبیر جاءوُا بِالْاِفْکِ، یعنی دروغ را آورد و منظور کسانی هستند که اقدام به دروغ گفتن کردند، آن هم نه یک دروغ معمولی، بلکه اِفْک، که معنی اضافی بر دروغ را میرساند. اِفْک انحراف و دروغی را میگویند که با تعمد همراه باشد و شخص دروغگو و تهمتزن با علم و عمد قصد انحراف واقعیات را داشته باشد. 2. تعبیر عُصْبَةٌ مِّنْکُمْ، میرساند که پشت داستان دروغ و شایعه، گروهی سازمان یافته بودند. زیرا در عرب به جمع منظم و سازمان یافته و دارای برنامه عصبه( ) گفته میشود. 3. از جمله در این آیات (لَوْلا اِذْ سَمِعْتُمُوهُ ظَنَّ الْمُومِنُونَ وَ الْمُومِناتُ …) (نور، 12) قرآن به گلایه از مسلمانها میپردازد که چرا شما این قدر رشد نداشتید و چرا اجازه دادید که چنین اتهامی پا بگیرد، آیا سزاوار نبود که شما مومنان زن و مردتان، چون از منافقان چنان بهتان و دروغی را شنیدید، حسن ظنتان درباره یکدیگر بیشتر شده و … 4. و چون اثر سوء این گونه تهمتها در جامعه بالاست و ممکن است خانوادهای را از هم بگسلد، قرآن معیار را سخت گرفته و برای اثبات مدعا در زنا شهادت چهار نفر را لازم دانسته است. (حتی اگر سه نفر شهادت بدهند، همین افراد را حد میزنند و ادعایشان دروغ محسوب میشود) و میپرسد که چرا اینهایی که میخواستند چنین تهمتی بزنند و ادعایی بکنند، چهار شاهد نیاوردند؟ 5. درس مهم آیه به مسلمانها آن است که، وقتی مطلبی را شنیدید براساس حسن ظن به مسلمان دیگر شک نکنید. ما حق نداریم که درباره سخنی که به صحت آن اعتماد نداریم، تکلم کنیم: «نباید آنچه به گوشتان رسیده، بلافاصله به زبانتان درآید. «وَ لَوْلا اِذْ سَمِعْتُمُوهُ قُلْتُمْ مَّا یَکُونُ لَنا اَنْ نَّتَکَلَّمَ بِهَذا ...» (نور، 16) حاصل آنکه شایعه یکی از طرق جنگ روانی علیه اسلام و مسلمانان پیامبر در صدر اسلام بوده است و به قدری این موضوع نیاز به تأمل و بسط داشته که به صورت متمرکز در آیات متعدد مورد توجه و تجزیه و تحلیل قرار گرفته است. فرهنگ اصالت الصحه و گفتمان حسن ظن به یکدیگر از عوامل و بسترهایی است که شایعه دشمنان را میتواند همواره خنثی سازد، از آن رو که این صورت از عملیات روانی امروزه نیز میتواند از سوی دشمنان علیه مسلمانان به کار گرفته شود، مراجعه مجدد و مبسوط به این آیات و تمرین برای درس برادری، صمیمیت، اعتماد به یکدیگر در جامعه اسلامی (به تعبیری تقویت بهداشت روانی) از درسهای مهم قرآنی برای مبارزه با این روش دشمنان علیه مسلمانان و حکومت اسلامی است. شستشوی مغزی( ): این اصطلاح در یک تعریف، شیوهای است که بر محور خرد کردن شخصیت فردی دور میزند. یعنی یک شخصیت کامل یا در حکم کامل را، به مرحله متلاشی شدن و انهدام تنزل میدهد، به نوعی که بتوان آن را بازیچه قرار داد و به صورت ابزاری در دست بازیگران فتنه درآورد. همچنین شستشوی مغزی به هر نوع تلاش گفته میشود که برای هدایت اندیشه انسانی بر ضد تمایل آزاد فرد یا اراده و عقل او انجام میگیرد.(کحیل، 1374، ص 88). اصولاً اصطلاح شستشوی مغزی پس از جنگ کره توسط مطبوعات امریکایی توسعه یافت و جنبه جهانی به خود گرفت. ولی این مسئله که شامل تأثیرگذاری بر افکار و عقاید یک نفر یا یک یا چند گروه، قبیله، شهر، کشور و یا جهان میشود، موضوع جدیدی نیست و از ابتدای تاریخ بشر به صورت متفاوت وجود داشته و اعمال شده است. لیکن شاید همراه پیشرفت تمدن بشر، تغییر شکل داده و تا حدودی لطیفتر شده است. درباره امکان شستشوی مغزی آدمیان هنوز برخی از متفکران از جمله بیدرمن( ) شک دارند. آنها بیان میکنند که آیا تعداد و عمق مشاهدات و تحقیقات مستقیم انجام شده در افرادی که تحت شستشوی مغزی قرار گرفتهاند، کافی است؟ آیا میتوان موارد احتمال و انحراف آن را از نظر آماری به حساب آورد و پذیرفت؟ و آیا تعصب اعمال کنندگان شستشوی مغزی را میتوان نادیده گرفت و از تحقیق دور داشت؟(سارجنت، 1372، صص 11-20) گرچه برخی دیگر مثل کورت لووین( ) عقیده دارد که این پدیده در سه مرحله انجام میشود: 1. مرحله ذوب کردن یخ، معنای اساسیتر این مرحله عبارت است از درهم شکستن شخصیت و از بین بردن تعادل شخصیتی انسان و به وجود آوردن حالت ناپایداری و بیثباتی؛ 2. مرحله تبدیل و تغییر و ایجاد نمونههای جدید به خاطر تغییر دادن جهت ذهنی و شخصیتی؛ و 3. مرحله انجماد مجدد که عبارت است از ایجاد تعادل مجدد در شخصیت انسان.( )(همان، ص 13) این شیوه تأثیر بر دیگران (برداشت دوم) که در جنگ روانی میتواند کاربرد داشته باشد، با آزمایشهای پاولوف روسی در بازتابهای شرطی در آغاز قرن بیستم میلادی شروع شد و توسط دیگر روانشناسان (ثرندایک - واتسون) ادامه یافت و بر مبنای آن اسکینر، رفتارگرایی جدیدی را بنیاد نهاد. او در نیمه دوم قرن بیستم میلادی با دیدگاههای افراطیاش معتقد بود که کنترل وسیع مردم و شرطی کردن دوباره آنها تنها راه حفظ جهان غرب است.(پاگارد، 1370، صص3-30) این برداشت تا به آنجا پیش رفت که متأثر از آزمایشهای پاولف بر روی سگ و در مقایسه با انسان، افرادی همچون ویلیام سارجنت این نظریه را مورد بررسی قرار دادند که «تجارب انجام شده پاولوف روی سگها به طرزی جالب، در بعضی از مشکلات رفتاری انسان قابل اجراست و جمله انسان سگ، نیست، تقریباً و به طور کامل بیاهمیت است.»( )(سارجنت، 72، ص 59) اما به دلایلی در فرهنگ اسلامی به کارگیری این شیوه و فن نمیتواند اعمال شود و مسلمانان حق به کارگیری چنین شیوههایی را در جنگ روانی ندارند. اولاً چنانچه اشاره شد این صورت از مبارزه علیه آدمیان در قالب یاد شده، محصول قرن بیستم میلادی است، از اینرو نمیتوان در صدر اسلام و سیره معصومین و نصوص دینی به صورت مطابقهای درباره آن نفیاً یا اثباتاً به طرح بحث نشست؛ ثانیاً: در گفتمان دینی اجازه هر نوع فعالیت، برای رسیدن به اهداف الهی و اسلامی وجود ندارد و به عبارت دیگر هدف، وسیله را توجیه نمیکند، گرچه ممکن است دشمنان علیه مسلمانان این گونه شیوهها را به کار برند. از جمله نصوصی که میتواند بر غیرمجاز بودن شستشوی مغزی از نگاه اسلامی اشعار داشته باشند، آن است که اگر در فنی هدف تغییر فکری، ذهنی و یا دگرگونی در باورهای افراد از طریق اجبار، تهدید و تطمیع … است اما ایمان - که جوهره دینی است - با اجبار به دست نمیآید. بیجهت نیست که در قرآن مجید میخوانیم «لا اِکْراهَ فِی الْدّین»، (بقره، 256) یعنی کار دین به اجبار نیست و پیامبران آمدهاند تا غل و زنجیرهای بشری را از گردن آنها باز کرده و به وادی نور برسانند، نه اینکه آنها را به غل و زنجیر ببندند و به تاریکی رهنمون سازند. چنانچه در آیه 157 سوره اعراف میخوانیم: «اَلَّذینَ یَتَّبِعُونَ الرَّسولَ النَّبیَّ الْاُمِّیَّ الَّذی یَجِدُونَهُ مَکْتوبَاً عِنْدَهُمْ فِی التَّوریةِ وَ الْاِنْجیل یَأمُرُهُمْ بِالْمَعْرُوف وَ یَنْهاهُمْ عَنِ الْمُنْکَرِ وَ یُحِلُّ لَهُمُ الطَّیِّباتِ وَ یُحَرِّمُ عَلَیْهِمُ الْخَبائِثَ وَ یَضَعُ عَنْهُمْ اِصْرَهُمْ وَ الْاَغْلالَ الَّتی کانَتْ عَلَیهِمْ فَالَّذینَ آمَنُوا بِه وَ عَزَرُوهُ وَ نَصَرُوهُ وَ اتَّبَعُوا النُّورَ الَّذی اُنْزِلَ مَعَهُ اُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُون. یعنی آنان که پیروی کنند از فرستاده شدهای که پیامبر امی است، آن پیغمبری که او را در تورات و انجیلی که در دست آنهاست نگاشته مییابد (که آن رسول) آنها را امر به نیکویی و نهی از زشتی خواهد کرد و بر آنان هر طعام پاکیزه و مطبوع را حلال و هر پلید منفور را حرام میگرداند و احکام پررنج و مشقتی را که از (جهل و هوی) چون زنجیر به گردن خود نهادهاند همه را برمیدارد پس آنان که به او گرویدند و از حرمت و عزت نگاه داشتند و یاری او کردند و نوری را که به او نازل شد پیروی نمودند، آن گروه به حقیقت رستگاران عالمند.» در پیروی از راه انبیاء، حیات و زندگی واقعی بشری میجوشد و پیامبران آمدهاند که بشر را زنده کنند، نه اینکه قلب هویت نموده و سلب شخصیت نمایند: چنانچه در آیه 24 سوره انفال میخوانیم: «یا اَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اسْتَجیبُوا لله وَ لِلرَّسُولِ اِذَا دَعاکُمْ لِما یُحْییکُمْ… یعنی «ای کسانی که ایمان آوردهاید، چون خدا و رسول شما را به ایمان دعوت کنند، اجابت کنید تا به حیات ابدی برسید…» و به تعبیر حضرت امیر(ع)، پیامبر طبیب دلسوزی بود که برای درمان مردم، خانه به خانه و کوی به کوی میگشت، و کوران را بینا میکرد نه بینایان را کور، و در چنین گفتمانی آسیب به هویت و شخصیت آدمیان با هیچ توجیهی مقبول نمیافتد و مشروعیت ندارد. حضرت علی (ع) میفرماید: «طبیب دوار بطبه قد احکم مراهمه و احمی مواسمه، یضع ذلک حیث الحاجه الیه من قلوب عمی و آذان صم و السنه بکم متتبع بدوائه مواضع الغفله و مواطن الحیره.(نهجالبلاغه، کلام 107) یعنی: «او (پیامبر) طبیبی است سیار که با طب خویش همواره به گردش میپردازد، مرهمهایش را به خوبی آماده ساخته، حتی برای موقع اضطرار و داغ کردن محل زخمها، ابزارش را گداخته است برای قلبهای نابینا، گوشهای کر و زبانهای گنگ، با داروی خود در جستجوی بیماران فراموششده و سرگردان است.» وحشتآفرینی: شیوه ارعاب، به معنی ایجاد اضطراب و دلهره و القای ترس در صفوف دشمن و در دلهای فرماندهان آنان و ارتش و توده ملت است. به دلایلی این شیوه مورد بحث، چندان نیاز به بسط ندارد؛ از سویی دیگر نیز از آنجا که اگر وحشتآفرینی به مثابه شیوه به شمار آید، در عرض سایر شیوههای یاد شده نخواهد بود. از این رو مدعی این روش، عبدالوهاب کحیل نیز در شرح موضوع مینویسد: «از جمله شیوههای ایجاد وحشت، نشر شایعات است».(کحیل، 74، ص 84) و حال آنکه شایعه را به عنوان روش مستقل در جنگ روانی مورد بحث قرار داده و ثانیاً وحشتآفرینی بیش از آنکه بر سبک و روش (علت صوری) مبارزه در جنگ روانی تأکید داشته باشد، به هدف جنگ روانی مربوط است (علت غایی)، زیرا هدف از جنگ روانی میتواند و باید وحشتآفرینی در صفوف دشمنان باشد. به طور اختصار چنین روشی (و یا هدفی) از نگاه اسلامی بر علیه دشمنان قابلیت کاربرد دارد. (چنانچه دشمنان در صدر اسلام و نیز حتی در عصر جدید، مسلمانان را از طرق مختلف تهدید میکنند). برای نمونه، پیامبر اعظم(ص) در جریان فتح مکه در سال هشتم هجرت، با کمال مهارت اردوی ده هزار نفری خود را تا کرانههای مکه رهبری کرد در حالی که قریش و جاسوسان آنها و کسانی که به نفع آنها فعالیت میکردند، هرگز از حرکت سپاه آگاهی نداشتند. اما پیامبر(ص) برای ایجاد رعب و هراس در دل مردم مکه، و برای اینکه اهالی بدون مقاومت سر تسلیم فرود آورند و این دژ بزرگ و مرکز تقدس بدون خونریزی فتح شود، دستور داد که سربازان اسلام در نقاط مرتفع پیرامون شهر مکه آتش افروزند و برای ایجاد ترس بیشتر، دستور داد تا هر فردی نیز به طور مستقل آتش افروزد، تا نواری از شعلههای آتش، همه کوهها و نقاط مرتفع را فراگیرد. «قریش و همپیمانان آنان، در خواب غفلت فرو رفته بودند. از طرف دیگر زبانههای آتش و شعلههای آن تمامی نقاط مرتفع را به صورت توده آتش درآورده و به خانههای اهل مکه روشنایی بخشیده بودند، رعب و وحشتی در دل آنها افکنده و توجه آنها را به خود جلب نمود … در این میان سخنان عباس عموی پیامبر به رهبر مکه، ابوسفیان، لرزه شدیدی بر اندام او افکند. ابوسفیان در حالی که بدنش میلرزید و دندانهایش به هم میخورد، رو به عباس(ع) کرد و گفت: پدرم و مادرم فدای تو، چاره چیست؟»(سبحانی، بیتا، صص 5-324) سیره نبوی، متأثر از قرآن، بلکه قرآن مجسم بود، زیرا در قالب صیغه امر و فرمان (که دلالت بر وجوب دارد) خداوند، مسلمانان را به تجهیز عِده و عُده فرا میخواند و فلسفه حکم (مفعول له) نیز ترس و وحشت دشمنان خدا و مسلمانان است. در سوره انفال، آیه 60 میخوانیم: «وَاَعِدوُّا لَهُمْ مَااسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّه وَ مِنْ رِباطِ الْخَیْلِ تُرْهِبُونَ بِهِ عَدوُالله وَ عَدوَّکُمْ…» یعنی «و شما ای مؤمنان در مقام مبارزه با آنها خود را مهیا کنید و تا آن حد که توانید از آذوقه و آلات جنگی و اسبان سواری برای تهدید دشمنان خدا و دشمنان خود فراهم سازید…» کمترین نکتهای که از این آیه میتوان استنباط نمود این است که مسلمانان باید به سلاحی مجهز باشند که دشمنان جرئت حمله به آنها را نداشته باشند و بازدارندگی( ) ایجاد کند. برای نمونه، اگر نیروهای مسلح ایران در 1359 هـ . ش آماده و مهیا شده و امکانات دفاعی در اختیار بود، هرگز رژیم بعث عراق، به خود اجازه تجاوز به خاک ایران را نمیداد و از هرگونه تهدید نظامی نسبت به ایران بازمیماند. پس وحشتآفرینی، ارهاب و ارعاب میتواند از شیوههای جنگ روانی مسلمانان علیه دشمنانشان باشد که با توسل به توانمندیهای آنها در ابعاد مختلف میتواند (نظامی، اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و …) تحقق یابد.( ) جنگ اطلاعاتی: به عنوان یکی از شیوههای مقابله در جنگ روانی، امر بسیار با سابقهای است و همواره از قدیم بر مسئله کسب اطلاعات از دشمن و از سوی دیگر حفظ اسرار نیروهای خودی در تمام جنگها تأکید میشده است. اما در عصر جدید و خصوصاً در دهههای اخیر و با رشد فناوری ارتباطاتی و ورود شبکههای خبری متکی بر ماهوارهها، اینترنت و … جنگ اطلاعاتی وارد فضای جدید و تازهای شده است و تحول بسیار عمیقی را تجربه میکند. از این رو، اگر جنگ اطلاعاتی پیش از این، به استفاده از اطلاعات برای دستیابی به اهداف ملی یا فردی تعریف میشد، امروزه در تعریف این اصطلاح گفته میشود: «عملیاتی که منجر به حصول برتری اطلاعات با تأثیرگذاری بر روی اطلاعات دشمن، فرایند پردازش اطلاعات، سامانههای اطلاعاتی و شبکههای رایانهای میشود و در عین حال از اطلاعات و فرایندهای پردازش و سامانههای اطلاعاتی و شبکههای رایانهای خودی، حفاظت و دفاع میشود.»(صدوقی، 1380، ص 129) در تعریف جامعتری، جنگ اطلاعاتی عبارت است از، به کارگیری شبکههای الکترونیکی برای تخریب یا از کارانداختن و غیرعملیاتی کردن زیرساختهای اطلاعاتی دشمن که هم میتواند علیه یک جامعه (اهداف غیرنظامی) و هم علیه ارتش یا نیروی نظامی آن جهتگیری شود. استفاده الکترونیکی رایانهای برای اهداف اطلاعاتی، بخش عظیمی از جنگ اطلاعاتی را تشکیل میدهد. (همان، ص 129) اصولاً جنگ اطلاعاتی نتیجه ظهور جامعه اطلاعاتی است که هنوز در بسیاری از کشورها رایج نشده است. ابزارهای جنگ اطلاعاتی نظیر ویروسها، کرمهای اینترنتی، اسب تروا، بمب منطقی، درهای پشتی یا دامی، تخریب چیپسها، میکروبها، اختلالات الکترونیکی، پالسهای الکترومگنتیک( ) و … میباشند. نیاز به توضیح نیست که نمیتوان با دلالت مطابقی ب
مقالات مجله
نام منبع: Scientific - Research Quarterly on Psychological Operations
شماره مطلب: 10691
دفعات دیده شده: ۳۹۲۶ | آخرین مشاهده: ۲ هفته پیش