-
مروری کوتاه بر عملیات روانی رژیم صهیونیستی علیه لبنان در جنگ اخیر/دکتر محمدحسین الیاسی-روانشناس و عضو هیئت علمی دانشگاه امام حسین(ع)
پنجشنبه ۱۲ مرداد ۱۳۸۵ ساعت ۱۰:۳۶
چکیده در بیست و یکم تیرماه 1385 (12 جولای 2006م.) رزمندگان حزبالله لبنان خطوط مرزی رژیم صهیونیستی را زیر پا گذاشتند و دو سرباز رژیم صهیونیستی را ربودند. سید حسن نصرالله گفت: «تنها راه برای آزادی این دو سرباز که در یک مکان امن و دور افتاده نگه داشته میشوند، معاوضه آنها با زندانیان لبنانی است.» وی افزود: «عملیات نظامی به هیچ وجه نخواهد توانست موجب آزادی آنها شود. تنها راه ممکن، مذاکرات غیر مستقیم و معامله میباشد.» این مقاله فقط درباره ابعاد نظام
چکیده در بیست و یکم تیرماه 1385 (12 جولای 2006م.) رزمندگان حزبالله لبنان خطوط مرزی رژیم صهیونیستی را زیر پا گذاشتند و دو سرباز رژیم صهیونیستی را ربودند. سید حسن نصرالله گفت: «تنها راه برای آزادی این دو سرباز که در یک مکان امن و دور افتاده نگه داشته میشوند، معاوضه آنها با زندانیان لبنانی است.» وی افزود: «عملیات نظامی به هیچ وجه نخواهد توانست موجب آزادی آنها شود. تنها راه ممکن، مذاکرات غیر مستقیم و معامله میباشد.» این مقاله فقط درباره ابعاد نظامی این حمله سی و چهار روزه نیست بلکه به عملیات روانی انجام گرفته در این جنگ توسط رژیم صهیونیستی، میپردازد. البته برداشتهای به عمل آمده از پیامهای روانی مختلف مربوط به این جنگ، با هم متفاوتند. واژگان کلیدی: رژیم صهیونیستی، حزبالله لبنان، اعلامیه، نبرد روانی، عملیات روانی. مقدمه با تأمل دوباره در جنگ رژیم صهیونیستی علیه لبنان، آشکارا میتوان دریافت که این جنگ دارای سه بعد اساسی بوده است: 1. بعد نظامی؛ 2. بعد سیاسی؛ و 3. بعد روانی در خلال سی و چهار روز نبرد و پس از آن، دو بعد نظامی و سیاسی نبرد در تحلیلها و نوشتار و گزارشهای مختلف خبری مورد بررسی، کنکاش و امحان نظر قرار گرفته است. لیکن، بعد سوم نبرد از منظر بسیاری از تحلیلگران مغفول مانده و یا توجه اندکی را مبذول خود داشته است. از همین روی در این نوشتار تلاش میشود تا این بعد جنگ به اختصار مورد ملاحظه قرار گیرد. لیکن، پیش از آن لازم است جایگاه و نقش عملیات روانی در سیاستهای نظامی رژیم صهیونیستی و نیز اهداف کلان رژیم صهیونیستی از بهرهگیری از آن مرور شود. جایگاه و اهداف عملیات روانی رژیم صهیونیستی رژیم صهیونیستی در عملیات نظامی خود علیه جهان اسلام چند اصل اساسی را به عنوان سرلوحه استراتژی خویش مد نظر قرار داده است. گال( ) و منگلسدوف( ) (1991 م.) آن اصول را به شرح زیر تشریح کردهاند: اصل اول: نبرد کوتاه مدت اما قاطع و کوبنده است. بر اساس این اصل، رژیم صهیونیستی میکوشد تا دشمنان خود را در مدت زمان کوتاهی وادار به تسلیم کند، چه، به تعبیر کامپبل (2001 م.)، ارتش و مردم اسرائیل به شدت در برابر نبردهای طولانی و فرسایشی آسیب پذیرند. کامپیل در تبیین این ادعا به نا ایمنی بنیادی رژیم صهیونیستی اشاره میکند. به باور او ساکنان رژیم صهیونیستی، اعم از نظامی و غیر نظامی، در تمام طول زندگی خود از یک ترس و دلهره ناهشیارانه رنج میبرند. به زعم او، این دلهره به صورت ناخودآگاه بر بسیاری از تصمیمگیریها و اقدامات آنان تأثیر میگذارد. از همین روی، آنان با استمرار نبرد دچار این واهمه میشوند که نکند کل موجودیت و هستی آنان به مخاطره بیفتد. اصل دوم: حداقل تلفات در استراتژی نظامی رژیم صهیونیستی است. گال و منلگسدورف (1991م.) در تعیین این اصل به کمی جمعیت رژیم صهیونیستی و حتی کمی جمعیت کل یهودیان دنیا، اشاره میکنند. محدود بودن جمعیت کل یهودیان دنیا (که به باور برخی نویسندگان از سیزده میلیون تجاوز نمیکند) سردمداران رژیم صهیونیستی را دچار این واهمه ساخته است که در یک نبرد فراگیر و طولانی ممکن است کل جمعیت آنان منقرض شود و دنیا بدون وجود یهودیان به عمر خود ادامه دهد. به همین سبب، آنان در پی آن هستند که در نبردها، از یک سو تلفات سنگینی بر دشمنان خود وارد سازند و از سوی دیگر خود متحمل کمترین تلفات شوند. اصل سوم: اصل هشدار استراتژیک در استراتژی نظامی و امنیتی رژیم صهیونیستی است. بر اساس این اصل رژیم صهیونیستی بر این باور است که باید از چنان قدرت و اقتداری برخوردار باشد که ترس و واهمه از قدرت آنان، مسلمانان و اعراب را از هر نوع اقدام نظامی و امنیتی علیه آنان باز دارد. لیکن، به زعم آنان چنان که یک کشور یا گروه و سازمان نظامی در پی حمله به رژیم صهیونیستی برآید، نظام اطلاعاتی رژیم صهیونیستی باید پیش از حمله از آن باخبر شود و به سیستمهای نظامی آن رژیم هشدار دهد، تا با اقداماتی نظیر ضربات پیشگیرانه و تهاجم پیشدستانه، مانع از نابودی و مغلوب شدن خود شوند. (یوری بارجورف ، 1998) اصل چهارم: اصل بازدارندگی در استراتژی نظامی رژیم صهیونیستی است که ارتباط زیادی با اصل پیش گفته دارد. رژیم صهیونیستی این اصل را پس از شکست در جنگ رمضان 1973 م. در استراتژی نظامی و امنیتی خویش گنجانده است. بر اساس این اصل، رژیم صهیونیستی میکوشد تا با بهرهگیری از شگردهای مختلف، اعم از تجهیز روزافزون، هستهای شدن و عملیات فراگیر روانی، کشورهای اسلامی و سازمانهای شبهه نظامی را از حمله به خود باز دارد. اصل پنجم: نبرد در خارج از سرزمینهای اشغالی و از مهمترین استراتژی امنیتی و نظامی رژیم صهیونیستی است. به تعبیر کامپیل (2001 م.) رژیم صهیونیستی میداند که نبرد در داخل رژیم صهیونیستی هم از حیث اقتصادی و هم از حیث اجتماعی و سیاسی، ضربات مهلکی بر پیکره آن رژیم وارد میسازد. به ویژه آنکه رژیم صهیونیستی همواره بیم آن دارد که با نا امن شدن مناطق جمعیتی رژیم صهیونیستی، مهاجرت به آن کشور سیر معکوسی بیابد و ساکنان آن سرزمین به کشورهای اصلی خویش - که پیشتر از آنجا به سرزمینهای اشغالی نقل مکان کردهاند - بازگردند. از همین روی، آن رژیم میکوشد تا نبرد را به خارج از رژیم صهیونیستی بکشاند و به این طریق مانع از افزایش احساس نا ایمنی و ترس و دلهره ساکنان آن سرزمین شود. با تأمل در پنج اصل بالا میتوان به اهمیت و کارکرد عملیات روانی در استراتژی نظامی و امنیتی رژیم صهیونیستی پی برد. به تعبیر گل وایتزر (2005 م.)، محققی که عملیات روانی رژیم صهیونیستی را مورد مطالعه و بررسی روشمند قرار داده است، رژیم صهیونیستی بدون بهرهگیری از عملیات روانی هرگز قادر به تحقق اهداف و مقاصد نظامی و امنیتی خود نیست. به تعبیر دقیقتر، حتی میتوان پا را از این فراتر گذاشت و اذعان داشت که، اساساً رژیم صهیونیستی بدون بهرهگیری روز افزون و مستمر از عملیات روانی حتی قادر به استمرار حیات و موجودیت سیاسی و حکومتی خود نیست. چه، آن رژیم از آغاز با بهرهگیری از روشهایی نظیر فریب، تطمیع، تهدید، ایجاد وحشت، ترور، آدم ربایی و مظلوم نمایی توانسته است، موجودیتی برای خود دست و پا کند. رژیم صهیونیستی در عملیات روانی خود اهداف و مقاصد مختلفی را تعقیب میکند. مک گرین (1994 م.) در یک بررسی تاریخی و دقیق پیرامون عملیات روانی رژیم صهیونیستی، مهمترین اهداف عملیات روانی آن رژیم را به شرح ذیل فهرست کرده است: 1. کاهش و تقلیل روحیه و کارایی رزمی مخالفان؛ 2. ایجاد اختلاف و تنش بین دشمنان و جلوگیری از اتحاد کشورهای عرب و اسلامی علیه خود؛ 3. ترغیب سربازان کشورهای دشمن به فرار از جبهه و دست کشیدن از نبرد؛ 4. فریب دشمن و نیروهای او با بهرهگیری از فنون فریب استراتژیکی یا تاکتیکی؛ 5. جلب حمایت و پشتیبانی همپیمانان خود؛ 6. افزایش روحیه و کارایی نیروهای خود؛ و 7. منزوی ساختن دشمنان خود. رژیم صهیونیستی برای تحقق این اهداف معمولاً عملیات روانی خود را با تأثیرگذاری بر چند آماج زیر طراحی و اجرا میکند: 1. فرماندهان و نیروهای دشمن (نیروهایی که درگیر نبرد با او هستند)؛ 2. رهبران، سران و مردم کشورهای منطقه؛ 3. افکار عمومی جهانیان، به ویژه کشورهای حامی و همپیمان خود؛ 4. سربازان و نیروهای خودی؛ و 5. ساکنان سرزمینهای اشغالی و سایر یهودیان جهان. در این نوشتار تنها عملیات روانی رژیم صهیونیستی علیه حزبالله و مردم لبنان در جنگ اخیر مرور میشود و تحلیل ابعاد دیگر عملیات روانی این رژیم به فرصتی دیگر موکول میشود. اهداف و روشهای عملیات روانی رژیم صهیونیستی علیه حزبالله و مردم لبنان نخستین هدف عملیات روانی رژیم صهیونیستی در جنگ اخیر تخریب روحیه رزمندگان حزبالله بود. چه، رژیم صهیونیستی از این واقعیت آگاه بود که حزبالله با برخورداری از روحیه و انگیزه بالا، قادر است تا مدتها در برابر حملات آن رژیم مقاومت کند. رژیم صهیونیستی برای تخریب روحیه حزبالله و ایجاد تردید در مقاومت نیروهای آن، از روشها و ابزارهای مختلفی بهره گرفت. یکی از پر استفادهترین آن روشها جنگ اعلامیهها بود. رژیم صهیونیستی در طول سی و چهار روز نبرد با حزبالله و مقاومت لبنان، از دوازده نوع اعلامیه استفاده کرد و به باور لین (2006م.) آن دوازده نوع اعلامیه را در شمارگان (تیراژ) بیش از پانصدهزار نسخه تکثیر و بر مناطق مختلف لبنان، به ویژه مناطق جنوبی و محل استقرار نیروهای مقاومت لبنان، فرو ریخت. در آن اعلامیهها از افراد حزبالله خواسته میشد که از مقاومت بیهوده دست بردارند، اسلحه را زمین بگذارند، و به استقبال مرگ حتمی نروند. همچنین در برخی دیگر از اعلامیهها، نیروهای مقاومت را از سلاحهای ویرانگر، بمبافکنهای مرگآفرین، و خشم ویرانگر سربازان رژیم صهیونیستی میترساند. و چنین به آنان القا میکرد که مقاومت یعنی مرگ و نابودی. افزون بر آن، در برخی از اعلامیهها، حزبالله به عنوان مسبب اصلی جنگ و نابودی لبنان معرفی میشد. اما تعدادی از اعلامیهها نیز معطوف مردم لبنان، به ویژه ساکنان جنوب، بود. در آن اعلامیهها از مردم خواسته میشد تا با حمایت از حزبالله، موجبات نابودی لبنان را فراهم نسازند و به آنان وعده پیروزی حتمی سربازان رژیم صهیونیستی و شکست قطعی حزبالله، داده میشد. همچنین در آن اعلامیهها چنین به مردم لبنان القا میشد که جهان اسلام و اعراب دفاع حزبالله را نامشروع میدانند. اعلامیههای عملیات روانی رژیم صهیونیستی از حیث شکل و هم از حیث محتوا دارای اشکالات اساسی بودند. برای تهیه اعلامیهها از کاغذ نامرغوب، طراحی نامناسب و تصاویر و حروف غیرجذاب و غیر هنری استفاده شده بود. علاوه بر آن، با وجودی که اعلامیهها به زبان عربی تهیه شده بودند اما جملهبندی برخی از آنها دارای اشکالات اساسی بود. گویی دستگاه عملیات روانی و سیستمهای اطلاعاتی رژیم صهیونیستی نتوانسته بودند حتی از یک فرد باسواد عرب و یا یک مجری آشنا به زبان عربی، استفاده کنند. از همین روی، بعضی اعلامیههای عملیات روانی رژیم صهیونیستی موجب مضحکه و خنده مردم لبنان میشد. افزایش تلفات روانی حزبالله، یکی دیگر از اهداف عملیات روانی رژیم صهیونیستی در نبرد با مقاومت لبنان بود. رژیم صهیونیستی از این واقعیت آگاه بود که تحمیل تلفات فیزیکی فراگیر بر حزبالله کاری غیرممکن است. چرا که، حزبالله همانند یک گروه چریکی مجرب و آموزش دیده عمل میکرد و نیروهای آن در یک یا چند محل یا مقر ثابت تجمع ننموده بودند که رژیم صهیونیستی بتواند با یورشهای نظامی، تلفات سنگینی بر آنان وارد سازد. به همین سبب، رژیم صهیونیستی میکوشید تا با فرو ریختن حجم وسیعی از بمبهای خوشهای و ناپالم و حتی تهدید به بهرهگیری از جنگافزارهای غیرمتعارف، افراد حزبالله را دچار عوارضی نظیر وحشتزدگی (پانیک)، فشار عصبی (استرس) پس از ضربه( ) و واکنش فشار عصبی نبرد( ) نماید. چون تجارب گذشته نشان داده است که سربازان یا چریکهایی که دچار عوارض روانی جنگ میشوند از استمرار مقاومت و نبرد باز میمانند و در زمره تلفات روانی جنگ قرار میگیرند. به ویژه رژیم صهیونیستی با آگاهی از شرایط و زمینههای تشدید تلفات روانی جنگ میکوشید تا 1- با بمبارانها و موشکبارانهای مکرر، چریکهای حزبالله را از امکانات و تدارکات مورد نیاز (آب و غذا و …) محروم سازد؛ 2- تلاش میکرد تا با نابودی تأسیسات زیربنایی لبنان، قطع برق، تخریب شریانهای حیاتی و وادار کردن شهروندان لبنان به کوچ اجباری، مناطق جنوبی لبنان را تبدیل به خانه ارواح سازد و بدین ترتیب زمینه را برای ایجاد ترس و وحشت در نیروهای حزبالله فراهم سازد؛ 3- اسرائیل به صورت ینقطع به حملات هوایی و موشکی خود ادامه میداد و به صورت مستمر تهدید به تجاوز فراگیر زمینی نیز میکرد تا هر نوع مجالی را از افراد حزبالله برای آرامش، استراحت و خواب برباید. به تعبیر لین (2006م.) رژیم صهیونیستی میپنداشت که استمرار حملات، موجب خستگی و استهلاک روانی رزمندگان حزبالله میشود و خستگی و بیخوابی مزمن نیز آنان را ناگزیر دچار واکنش فشار عصبی نبرد میسازد و بدین ترتیب امکان مقاومت را از آنان سلب میکند. اما سی و چهار روز نبرد رژیم صهیونیستی و حزبالله لبنان بیتأثیری و یا کمتأثیری، این شگرد رژیم صهیونیستی را آشکار کرد. حزبالله لبنان در سی و چهار روز نبرد، همانند روز نخست به مقاومت خود در برابر رژیم صهیونیستی ادامه داد. چنین رخدادی شگفتی محققانی مانند لین را نیز برانگیخته است. او در نوشتار خود اذعان میدارد که: «یورشها و حملات ارتش رژیم صهیونیستی، همراه با فعالیت مستمر زرادخانه عملیات روانی آن ارتش، آن چنان گسترده بود که حداقل در تئوری (و روی کاغذ) قادر بود هر گروه شبه نظامی را دچار فروپاشی و استیصال کند و نیروهای آن را از هر نوع مقاومتی بازدارد. اما واقعیت جنگ لبنان خلاف این را آشکار ساخت. حزبالله نه تنها دچار فروپاشی نشد، بلکه روز به روز بر قدرت و توان مقاومت آن افزوده شد. از همین روی شاید اینک برای هر صاحبنظری این سؤال پیش آید که، حزبالله چگونه و با بهرهگیری از چه سازوکارهایی توانست به مقاومت خود ادامه دهد و دچار فروپاشی نشود؟» پیداست که یافتن پاسخ سؤال لین مستلزم کنکاش دقیق در روشها و سازوکارهایی است که حزبالله با بهرهگیری به موقع، دقیق، و شاید از پیش اندیشیده شده، توانست از آنها در برابر موج گسترده حملات روانی، هوایی و زمینی رژیم صهیونیستی مقاومت کند و تلفات روانی خود را - همانند تلفات فیزیکی - پایین نگه دارد. تلاش برای کاهش مقبولیت و محبوبیت رهبری حزبالله یکی دیگر از ترفندهای عملیات روانی رژیم صهیونیستی بود. رژیم صهیونیستی میدانست که در یک مقاومت نامنظم و چریکی، فرمانده و رهبری توانا، خردمند، مردمی و شجاع، نقش حیاتی و بسیار مهمی در استمرار مقاومت دارد. چرا که رهبر برای یک گروه چریکی هم به منزله سر( ) است و هم به منزله قلب ( ) و اگر یک رژیم بتواند این دو - H - را از رزمندگان بستاند، میتواند به حیات رزمنده خاتمه بخشد. به همین سبب، رژیم صهیونیستی در حین نبرد، تلاش کرد تا با ادعاهایی نظیر وابستگی سید حسن نصرالله به ایران و سوریه و حتی انتشار اسناد دروغین، مبنی بر حیف و میلهای مالی نصرالله و کژرویهای رفتاری او، از شأن و منزلت و محبوبیت او در نزد افراد حزبالله و افکار عمومی لبنان بکاهد. به ویژه رژیم صهیونیستی میکوشید تا چنین وانمود کند که سید حسن نصرالله در پی تشکیل یک حکومت شیعی، ضدسنی و ضدمسیحی در لبنان است. آن رژیم به زعم خود و با این روش در پی آن بود که مسلمانان سنی و پیروان ادیان دیگر را از سید حسن نصرالله و جنبش او بترساند و آنان را علیه حزبالله و سید حسن نصرالله برانگیزاند. اما بسیاری از افکار سنجان و نیز خبرنگارانی که در حین جنگ لبنان از آن کشور و از منطقه خاورمیانه، گزارش تهیه میکردند بر بیاثری این شیوه عملیات روانی رژیم صهیونیستی صحه گذاشتهاند. برای مثال، نشریه نیوزویک در گزارشی نشان داده است که، در طول جنگ لبنان محبوبیت سید حسن نصرالله هم در نزد افکار عمومی لبنان و هم جهان اسلام، به شدت افزایش یافته است. افزایش محبوبیت سید حسن نصرالله در نزد افکار عمومی کشورهای عرب و اسلامی برای خبرنگاران، تحلیلگران سیاسی و افکارسنجان شگفتانگیز بوده است. به باور آنان، مردم کشورهای اسلامی و عرب تلاش حزبالله و سید حسن نصرالله را فریاد در گلومانده خود علیه رژیم صهیونیستی ارزیابی کردهاند. به تعبیر یک تحلیلگر انگلیسی «مردم کشورهای خاورمیانه و جهان اسلام دیر زمانی بود که به سبب شکست کشورهای عرب در برابر رژیم صهیونیستی از یک سو احساس حقارت میکردند و از سوی دیگر کینه و نفرتی وصفناشدنی از ارتش رژیم صهیونیستی در سینه داشتند به همین خاطر برای آنان اقدام حزبالله گوشمالی جانانهای بود که به منزله مرهمی بر زخمروانی حاصل از احساس حقارت آنان در برابر اسرائیل عمل میکرد.» رژیم صهیونیستی علاوه بر تلاش برای کاهش مقبولیت و محبوبیت سید حسن نصرالله، از نشر شایعه علیه سید حسن نصرالله نیز خودداری نکرد. به عنوان مثال، رادیو رژیم صهیونیستی یک هفته پس از شروع جنگ لبنان چنین ادعا کرد: «امروز نیز حملات مرگبار نیروی هوایی اسرائیل علیه مواضع حزبالله ادامه یافت. بنا به گزارش منابع موثق و افراد محلی در حملات امروز دهها تن از افراد حزبالله کشته شدهاند. گفته میشود که سید حسن نصرالله رهبر حزبالله نیز از جمله کشتهشدگان است.» جالب آنکه همزمان با پخش خبر کشته شدن سید حسن نصرالله توسط رادیو رژیم صهیونیستی، نصرالله بر صفحه تلویزیون المنار ظاهر شد و بر استمرار مقاومت در برابر تجاوزات و یورشهای بیرحمانه رژیم صهیونیستی تأکید کرد. کمتر نمایی کشتههای خود و بزرگنمایی کشتههای حزبالله یکی دیگر از ترفندهای عملیات روانی رژیم صهیونیستی بود. به ویژه آنکه با افزایش دامنه حملات موشکی حزبالله به شهرهای رژیم صهیونیستی و افزایش ترس و وحشت در میان اسرائیلیها، آن رژیم در خبرهای خود تعداد کشتههای حزبالله را بسیار بیش از حد واقعی بیان میکرد، در حالی که سعی میکرد تعداد کشتههای نظامی خود را کتمان کند و یا کمتر از حد واقعی اعلام نماید. بزرگنمایی تعداد کشتههای حزبالله بسیار وسیع بود و به گفته یکی از خبرنگارانی که در حین جنگ برای شبکههای خبری اروپا گزارش تهیه میکرد: «اگر تعداد کشتههای حزبالله بر اثر بمبارانها و موشکبارانها آن قدر بود که اسرائیل ادعا میکرد، میبایست کل افراد حزبالله در دو هفته اول جنگ کشته میشدند!» نتیجهگیری در طول سی و چهار روز جنگ علیه لبنان رژیم صهیونیستی عملیات روانی گستردهای را علیه حزبالله و مقاومت لبنان به راه انداخت بدان امید که: 1. روحیه چریکهای مبارز و پر انگیزه و مومن مقاومت را درهم شکند؛ 2. از مقبولیت سید حسن نصرالله در نزد افکارعمومی لبنان و جهان عرب بکاهد؛ 3. مبارزان لبنانی را از استمرار مبارزه و مقاومت بازدارد؛ 4. دامنه اختلاف و تنش را در لبنان دامن زند؛ و 5. روحیه و توان رزمی نیروهای خود را مضاعف سازد. اما، شواهد نشان میدهد که هیچ یک از این اقدامات مؤثر واقع نشدند. در واقع از یک سو حزبالله، هر روز پیش از روز قبل به مقاومت خود ادامه داد و روز به روز بر محبوبیت حزبالله و سید حسن نصرالله در نزد افکارعمومی افزوده شد، و از سوی دیگر با استمرار نبرد بر تنش و اختلاف میان احزاب و گروههای حاکم در رژیم صهیونیستی افزوده شد و روحیه ارتش رژیم صهیونیستی تا فروپاشی کامل تقلیل یافت. حال شاید این شائبه برای خواننده پدید آید که، عملیات روانی تأثیری در تخریب روحیه حریف و تقویت روحیه نیروهای خودی ندارد و هزینه کردن در آن هزینهای غیرضرور است. اما واقعیت را نه در بیتأثیری عملیات روانی به صورت عام، بلکه در اثربخشی فزونتر عملیات روانی مقابل باید جست. در جنگ علیه لبنان و در مقابل عملیات روانی رژیم صهیونیستی، حزبالله (با بهرهگیری از ابزارهای موجود خود) و گروهها و کشورهای حامی آن سازمان عملیات روانی خلاقانهای را طراحی و اجرا کردند که توانست عملیات روانی رژیم صهیونیستی را - همانند عملیات نظامی آن - بیتأثیر و یا کم اثر سازند. منابع Gal, R and Mangelsdorff, A.D. Military Psychology. New York: John Wiley and Sons, 1991. Compbell, L. Psychology of Israel`s People, 2001, www.Psy.org. Uri Bar Joseph Israel, Paleastinian Conflict, New York: Mc Graw - Hill, 1998. Golwitzav, s Psychological Operations and Israel approach, 2005, www.NWL.ir. MC Green, H.L. The history of psychological operations, 1994. www.Oha.ir.NL. Lin, F. Israel Army and Psywar, 2004, www.NL.ir.
مقالات مجله
نام منبع: Scientific - Research Quarterly on Psychological Operations
شماره مطلب: 10633
دفعات دیده شده: ۱۴۷۵ | آخرین مشاهده: ۲ هفته پیش