-
فصلنامه عملیات روانی11
دوشنبه ۲۸ آبان ۱۳۸۶ ساعت ۸:۴۶
بررسی تطبیقی عملیات روانی ایالات متحده در دو کشور افغانستان و عراق، راهبردهایی برای جمهوری اسلامی ایران علیرضا بیاباننورد مقدمه عملیات روانی، در جنگهای معاصر نقش عمدهای ایفا کرده است و از جمله مهمترین و اثربخشترین بخش جنگها محسوب میشود، و نیز جزء جدیدترین و مؤثرترین سلاحهای معاصر علیه باورها، اندیشهها، اعتقادات و احساسات افراد است و در دو حالت دفاعی و هجومی کاربرد دارد، چرا که هم به تقویت روحیة افراد خودی میپردازد و هم تضعیف روانی دشمن را
بررسی تطبیقی عملیات روانی ایالات متحده در دو کشور افغانستان و عراق، راهبردهایی برای جمهوری اسلامی ایران علیرضا بیاباننورد مقدمه عملیات روانی، در جنگهای معاصر نقش عمدهای ایفا کرده است و از جمله مهمترین و اثربخشترین بخش جنگها محسوب میشود، و نیز جزء جدیدترین و مؤثرترین سلاحهای معاصر علیه باورها، اندیشهها، اعتقادات و احساسات افراد است و در دو حالت دفاعی و هجومی کاربرد دارد، چرا که هم به تقویت روحیة افراد خودی میپردازد و هم تضعیف روانی دشمن را در پی دارد و این کار از طریق از بین بردن امید مخاطبان کشور مقابل، ترویج بیاعتمادی نسبت به رهبران این کشورها و نیز ایجاد شکاف در جوامع و جامعه بینالملل، صورت میگیرد. کشورهای سلطهجو امروزه از این نوع جنگها استفاده میکنند. اگر جنگهای اخیر را بررسی کنیم درمییابیم نقش عملیات روانی در موفقیتهای این جنگها انکارناپذیر است. در این مقاله ضمن بررسی عملکرد ایالات متحده به لحاظ روانی در دو کشور افغانستان و عراق، نیمنگاهی نیز به شرایط ایران شده است و پس از آن راهکارهایی را برای مقابله با موارد مشابه که ایالات متحده انجام میدهد، ارائه میشود. گفتاری در بابِ روش در علوم تجربی از راههای گوناگونی برای کشف روابط علت و معلولی و یا درستی و نادرستی فرضیهها و نظریهها، از جمله آزمایش، مشاهدة میدانی و تجربی و … میتوان بهره بُرد، اما در علوم اجتماعی به دلیل تفاوت ماهوی در پدیدههای انسانی با پدیدههای فیزیکی نمیتوان به سادگی از روشهای موجود علوم طبیعی سود جُست، بنابراین بهره بُردن از روشهایی چون مقایسه میتواند از طریق توصیف، طبقهبندی و تبیین در ارائه نتیجههایی مؤثر در تمامی سطوح در پرداختن به رویکردی تجویزی و یا هنجاری موفقتر عمل کند. در این روش به منظور دور ماندن از معایب روشهای سنتیتر نظیر روش مطالعه موردی و تحلیلهای آماری و ضمن سود جستن از آن دو، با بررسی شمار زیادی از نمونهها به مقایسة چند روش با سیاستهای گوناگون میپردازند که در این فرآیند ضمن وجود تفاوت و تمایز، نقاط ضعف و قوت نظریهها روشن، و به نوعی تبیین و آزمایش میشوند. بهکارگیری این روش نه تنها باعث شناخت بیشتر پژوهشگر از نظریهها و سیاستهای مختلف و درس گرفتن از آن میشود، بلکه شناخت بیشتر او از روشهای مختلف را در پی دارد. طبیعی است که موارد مورد مقایسه باید از نمونههایی تشکیل شده باشد که در بعضی از موارد با هم متفاوت و در بعضی از موارد، مشابه باشند. عملیات روانی و چیستی آن کلاوزویتس، جنگ را ابزاری میداند که از طریق به آن میتوان در ارادة دشمن تغییر ایجاد کرد. از دید او جنگ عبارت است از استفاده از زور برای مجبور کردن دشمن به انجام رفتاری مطابق با ارادة عامل و بنابراین زور وسیلهای است که هدفِ تحمیل ارادة عامل بر دشمن را، دنبال میکند. او جنگ را ادامة سیاست، با ابزاری دیگر میداند و معتقد است که سیاست بستری برای پرورش جنگ است. در اندیشههای کلاوزویتس آگاهی عمیقی نسبت به ابعاد روانی جنگ به چشم میخورَد، چون وی هدف از جنگ را انهدام فیزیکی دشمن نمیداند و تغییر رفتار او مطابق با ارادة عامل را امری اساسی برمیشمارد، تغییری که اساساً با منافع ملی عامل در تضاد نیست، به عبارتی، اگر ما بتوانیم بر مغز دشمن تأثیر بگذاریم، دیگر مجبور نخواهیم بود که بر بازوهایش ضربه بزنیم. پس جنگ را همچون سایر پدیدههای انسانی میتوان در دو بُعد بررسی کرد. نخست، بُعد فیزیکی است که در جنگ ضمن وارد ساختن خسارت و تلفات با کاربرد زور و خشونت، دشمن را به تسلیم در برابر خواستههای عامل و یا عاملان وادار میکند و دوم، بُعد روانی است که هدف آن استفاده از ابزارهای روانی، فکری، ذهنی و فرهنگی است که در صدد است با انجام اثرگذاری بر ذهن و احساسات و عواطف، انسان را به سمت برآوردن خواستههای عامل، سوق دهد. هر چه از جنگهای سنتی به سمت جنگهای مدرن حرکت کنیم، نقش عملیات روانی در جنگهای مدرن رو به گسترش است. امروزه از آن با عناوین مختلفی نام میبرند. فولر( ) در سال 1920 اصطلاح جنگ روانی( ) را برای بُعد روانی جنگ بهکار بُرد و معتقد بود کمکم مسائل سنتی جنگها جای خود را به جنگهای روانی که در آنها از سلاح کمتر استفاده میشود، میدهد. اهداف جنگ روانی عبارت است از: زایل کردن خرد انسانی و حیات معنوی و اخلاقی یک ملت از طریق نفوذ در ارادة آنها. در سالهای گذشته جنگ روانی عبارت بود از: مجموع اقدامات یک کشور به منظور اثرگذاری و نفوذ بر عقاید و رفتار دولتها با ابزارهایی غیر از ابزار نظامی، سیاسی و اقتصادی. هر چند استفاده از فعالیتهای پنهان و آشکار نظیر جاسوسی، براندازی، ترور، سانسور، شستشوی مغزی، هیپنوتیزم و سود جستن از عوامل روانگردان و نیز ترغیب و تهاجمهای غیرمستقیم و … را نیز در برمیگرفت. این واژه در جنگ دوم جهانی استفادة گستردهتری یافت و عملاً در خدمت ارتشهای دو طرف بهکار برده میشد. اما کمکم در دهة 60 قرن بیستم با تأسیس ادارة جنگ روانی( ) و نیز تأسیس مرکزی در کارولینای شمالی امریکا به منظور تدوین دکترین و آموزش کارکنان نظامی در زمینة آنچه جنگ روانی خوانده میشد، ضمن گسترش علاقه نسبت به این پدیده بعد از جنگ، اصطلاح جنگ روانی، به واژه جدید عملیات روانی( ) و اقدامات روانی( ) تغییر یافت و هدف از آن اقدامات سیاسی، نظامی، اقتصادی و ایدئولوژیکی بود که برای ایجاد احساسات، نگرشها، رفتارهای مطلوب در گروههای دوست، دشمن، بیطرف و مخالف، به منظور تأمین مقاصد ملی، طراحی و اجرا میشد و سپس به یکی از 4 عناصر اصلی قدرت در نظامهای بینالملل تبدیل و به رسمیت شناخته شد و در عالیترین سطوح دولتی، نظامی و بینالمللی، همواره با عوامل سیاسی، اقتصادی و نظامی در تصمیمگیریهای عمدة سیاست خارجی دولتها، نقش عمدهای ایفا کرد که البته با پیشرفتهای فناوری در علم ارتباطات و رسانه نیز شکل جدیتری یافت و نقش آن را در مرتبة عالیتری قرار داد. عملیات روانی را میتوان در موارد مختلف بهکار برد، اما آنچه در این مقاله به آن پرداخته میشود توجه به بُعدی از عملیات روانی است که در خدمت جنگ افروزی و تسهیل بیشتر پشتوانههای لازم برای جنگهای موفقتر است. بنابراین عملیات روانی به ابزاری مکمل برای فعالیتهای نظامی محسوب میشود که به دو روش عمده اجرا میشود. روش نخست در واقع به صورت تبلیغات و با استفاده از ابزارهای خاص آن نظیر رسانهها و اعلامیه و … است. و روش دوم شامل اقدامات خاصی است که برای تغییر مطلوب در نگرشها و رفتار ملتها انجام میشود.1 اهمیت عملیات روانی در جنگهای معاصر نیز افزایش زیادی یافته است چون نوع بحرانها و جنگهای کوچک و حرکتهای انقلابی در کشورهای مختلف به گونهای است که استفاده از نیروهای نظامی را نامشروع جلوه میدهد و به این دلیل است که عملیات روانی میتواند وارد عمل شود و بر مردم غیرنظامی نیز تأثیر گذارد.2 اعتقاد عمومی بر آن است که قبل از سازماندهی دشمن باید آنها را متقاعد کرد و پس از آن به اقدامات چریکی و جنگهای فیزیکی دست زد. امروزه اهمیت تبلیغات حتی از نبرد نیز بیشتر است. در این مقاله سعی شده است عملیات روانی در سه موقعیت مختلف تحلیل و بررسی شود. الف) عملیات روانی پیش از جنگ در دنیای امروز نمیتوان همچون گذشته خاک کشوری را آماج هدف حمله مستقیم نظامی قرار داد مگر آن که افکار عمومی برای آن آماده شده باشد. طبیعی است کشوری همچون ایالات متحده برای حمله به کشورهای افغانستان و عراق نیاز به بسیج افکار عمومی داشت که نخست باید افکار عمومی داخلی را آماده میکرد. پس از جنگ ویتنام رهبران سیاسی و نظامی ایالات متحده، تحت تأثیر وقایع پس از جنگ ناچار شدند پیش از اقدام نظامی عمده و یا در حین آن، به اقدامات تبلیغاتی وسیعی دست بزنند تا مردم را با خود همصدا نمایند. آنها با مطالعة دقیق در نمونة جنگ ویتنام دریافتند که موفقیت بیش از پیش در جنگ، بیشتر از هر چیز منوط به حمایت و پشتیبانی مردم است و به این دلیل تصمیمگیرندگان پنتاگون، با همکاری و همراهی نهادها، مؤسسات و شبکههای خبری مهم امریکا، پیش از هرگونه جنگی، از ماهها قبل عملیات روانی گستردهای را علیه افکار عمومی کشور خود سازماندهی و اجرا میکنند تا مانع از بحرانهای پیش آمده در جریان جنگ ویتنام شوند. مسئله بعدی در اجرای عملیات روانی نظام بینالملل است. قدرتهای عامل برای سهولت در اجرای مقاصد خود و نیز همسو و همراه ساختن دیگران، ناچارند اعمال خود را نه بر اساس ایدئولوژیهای پذیرفته شده خود، بلکه براساس مفاهیم مورد وفاق عامه، توجیه کنند. آخرین مرحله برای حمله به کشورهای مختلف، متقاعد کردن مردم آن کشورهاست. در اینجا با هدف تحمیل ارادة خود به کشور یا جمعیت هدف و با ادعاهای عامه پسند، به تأثیرگذاری در سطوح وسیعی اقدام میکنند تا با مقاومت عمومی کمتری مواجه شوند. برای مثال در عملیات توفان صحرا در جنوب عراق، مردم که از ظلم و ستم حزب بعث خسته شده بودند و با توجه به ضعفهای موجود در هیئت حاکمه و … ناخواسته تحت تأثیر تبلیغات روانی ایالات متحده قرار گرفتند.3 اهداف قدرتهای عامل قبل از حمله نظامی به کشورها عبارت است از: همسو کردن مردم و توجیه عمل خود به منظور کاهش نیافتن میزان محبوبیت در کشور مورد نظر به دلیل تسهیل در انجام اقدامات بعدی. ب) عملیات روانی در حین جنگ از مراحل مهم عملیات روانی، استفاده از سازوکارهای روانی در پشتیبانی از عملیات نظامی است. این مسئله هرچند همانند مطلب گذشته سه مرحله را در بر میگیرد اما بیشتر فعالیتها روی نیروهای دشمن صورت میگیرد. این شیوه در پشتیبانی از عملیات نظامی در گذشتههای دور هم بهکار برده میشده است. از روزگار کهن انسان برای شکست دادن دشمن خود سعی میکرد همراه با در هم شکستن تجهیزات دشمن، ارادة نبرد را نیز در او نابود کند. در جنگ جهانی دوم نیز این روشها به شکل منسجم بهکار گرفته میشد، به گونهای که اسرا بارها اعتراف کردند. پیامهایی را که همزمان با آتش توپخانهها پخش میشد، هشداری جدی تلقی میکردند. در این مورد متخصصان عملیات روانی همدوش با نظامیان در صحنة رزم حضور مییابند و فعالیتهای تبلیغاتی خود را به مثابة جزئی از طرح کلی نظامی بهکار میبندند. از این رو متخصصان عملیات روانی باید در طراحی اولیة عملیاتهای نظامی شرکت داشته باشند تا بتوانند عملیات روانی را با روشهای تسلیحاتی موجود هماهنگ کنند. چون اثر هرگونه تأثیرگذاری در این مرحله به دلیل هیجانانگیز بودن آن، با گذشت زمان و به سرعت کاهش مییابد. از این رو فعالیتهای نظامی و تبلیغاتی بایستی همزمان و قبل از آنکه دشمن فرصت پاسخگویی برنامهریزی شده را پیدا کند، انجام شوند.4 در این مرحله متخصصان در میان نیروهای رزمی حضور مییابند و از فرصتهای کوتاهی که در مناطق مختلف به دست میآید، بهرهبرداری میکنند. عملیات روانی در حین جنگ از روشهای زیر از نیروهای رزمی پشتیبانی میکند: 1. سربازان دشمن را به تسلیم شدن تشویق و راهنمایی میکند؛ 2. با حملات روانی، تأثیرات سلاحهای مرگبار را افزایش میدهد؛ 3. برای مقابله با تبلیغات دشمن بهکار میرود؛ 4. بخشهایی از اطلاعات واقعی را که گزینش شدهاند به دشمن ارائه میدهد؛ 5. با تأکید بر بیفایده بودن جنگ، روحیة دشمن را تضعیف میکند؛ 6. برای پشتیبانی از نیروهای مقاومت مورد استفاده قرار میگیرد؛ 7. برای کنترل شهروندان دوست یا دشمن در منطقة نبرد بهکار گرفته میشود؛ 8. در اقدامات مربوط به کنترل خسارتها و دفاع در پشت جبهه بهکار میرود؛ و 9. برای اعلام و انتشار اعلامیههای نظامی استفاده میشود. در واقع عملیات روانی در حین جنگ از عملیاتهای جنگی پشتیبانی میکند و هر چند نمیتواند به تنهایی دشمن را شکست دهد اما در بسیاری از مواقع عامل برتر است که ضمن تقویت تأثیر سلاحهای مرگبار، کارایی آنها را نیز افزایش میدهد و در عین حال از هزینة اقتصادی و سرسامآور جنگها میکاهد و باعث میشود در اشغال اهداف زمان کمتری صرف شود. ج) عملیات روانی پس از جنگ یکی از مراحل دیگر عملیات روانی که آن را نیز در سه سطح میتوان بررسی کرد، عملیات روانی در دوران پس از جنگ است. طبیعی است که پس از جنگ نیز قدرتهای عامل باید در سطوح ملی، بینالمللی و داخلی کشور دشمن به بزرگنمایی نتایج و دستاوردها و نیز وعده و وعیدها برای به دست آوردن مشروعیت بینالمللی برای اقدامات آینده بپردازند، ضمن آنکه بتوانند با سهولت بیشتری به اهداف غیرنظامی و ایدئولوژیکی خود در کشور مقابل برسند. کشور ایالات متحده که عامل ایجاد جنگهای متعدد در قرن بیستم، به ویژه جنگهای اخیر افغانستان، خلیجفارس و … بوده است، همواره درصدد است برای کسب موقعیت خدشهدار شده خود در سطح داخلی، بینالمللی و نیز کشور مقابل، به اقدامات به اصطلاح مشروعی دست بزند که تلاشهای مهم آن کشور، توسل گسترده به عملیات روانی به منظور دستیابی به ابزارهای لازم برای اقناء جمعیت کشور هدف بوده است. خاورمیانه عرصه عملیات روانی ایالات متحده پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و نیز اتمام جنگ دوم خلیجفارس بود که، ایالات متحدة امریکا به منظور بازسازی یک دشمن فرضی خارجی و برای تداوم هرچه بیشتر نظام کاپیتالیستی خود در کشورهای خاورمیانه و نیز کشورهای مسلمان مناطق دیگر جهان اقداماتی را آغاز کرد. در همین سالها بود که ایالات متحده عملیات روانی هدفمند و سازماندهی شدهای را علیه این کشورها بهکار گرفت. منطقة خاورمیانه به دلیل موقعیت ویژهای که دارد، همواره مورد توجه قدرتهای بزرگ بینالمللی بوده است، که این اهمیت به تَبَع حضور قدرتهای بزرگ در این منطقه، برای تأمین منافع و منابع پایدار خود و نیز بهانهتراشی برای حفظ صلح و امنیت منطقهای و بینالمللی، چند برابر شده است، به طوری که اصطلاح منطقه استراتژیک آشوبزده برای آن بهکار رفته است. کشورهای قدرتمند با قراردادن مسائل خاورمیانه در کانون توجه خود و مرکز ثقل سیاستهای منطقهای و بینالمللی، همواره درصدد بودهاند، در این منطقه منافع پایدار خود را، با حداکثر سود، تأمین نمایند. در این میان ایالات امریکا بیشتر از دیگر کشورهای قدرتمند در خاورمیانه همواره درصدد است تا به منظور به دست آوردن و نیز حفظ منابع پایدار خود، اقدام نماید. پس از جنگ سرد ایالات متحده برآورد کرد که جایگاهش در این منطقه آشوبزده با تهدیدات و چالشهای گوناگونی مواجه خواهد شد، چون منتقدان دولت بوش معتقد بودند که در جریان روابط پرتنش میان اعراب و رژیم صهیونیستی در آن زمان، ایالات متحده با روند خطرناکی در خاورمیانه مواجه شده بود. گرچه به اعتقاد بعضی از کارشناسان، با پیروزی امریکا در جنگ سرد و نیز جنگ دوم خلیجفارس و رهبری این کشور در روند مذاکرات صلح خاورمیانه (هرچند همراه با تنش) و نیز برقراری امنیت در خلیجفارس توانسته بود به تحکیم منافع خود بپردازد و موقعیتها و دستاوردهایی را در این منطقه به ارمغان آورد، اما کماکان با تهدیدات جدی روبهرو بود زیرا درگیریهای میان فلسطین و رژیم صهیونیستی موجب تنش در روابط اعراب با این کشور شده و ساختن خاورمیانهای بزرگ و جدید را با بحران مواجه کرده بود، ضمن آنکه احساسات ضدامریکایی و موج گستردهای از اعتراضات صدها هزار عرب برای محکوم کردن سیاستهای امریکا در خاورمیانه و حمایتش از رژیم صهیونیستی نیز، موجب شده بود، حتی سران کشورهای عربی نیز علیه سیاستهای امریکا در حمایت از رژیم صهیونیستی، موضعگیری نمایند و این مسئله علیرغم روابط نزدیک واشنگتن با سران کشورهای عرب، میتوانست در نهایت پیامدهای منفیای برای امریکا در پی داشته باشد. مانع دیگر از پس از جنگ سرد در راه استیلای کامل ایالات متحده در خاورمیانه، فروپاشی ائتلاف جنگ خلیجفارس و افزایش اختلاف میان قدرتهای بزرگ بینالمللی در مسائل کلیدی خاورمیانه بود که این نیز جایگاه ایالات متحده در خاورمیانه را با تهدید مواجه میکرد. زیرا از طرفی روسیه و چین به سادگی با برقرار کردن روابط در سطوح مختلف با دو کشور عراق و ایران و طرح مسئله انتقال فناوریهای موشکی و هستهای به منطقه، میتوانستند موازنة قدرت را به زیان ایالات متحده بر هم بزنند و رهبری و اقتدار منطقهای ایالات متحده را به چالش بکشند. از این رو بود که ایالات متحده کشورهای عراق و ایران را آماج عملیات روانی هدفمند و سازماندهی شدهای قرار داد. در برنامههای پنتاگون نیز کاملاً مشهود است که در کشور ایالات متحده به ویژه پس از جنگ سرد، ایجاد مناقشات سیاسی در سطوح مختلف داخلی، منطقهای و بینالمللی و نیز اجرای عملیات روانی گسترده از اهداف عمدة سیاست به حساب میآید. کشورهای خاورمیانه به ویژه کشورهای مسلمان منطقه از دهه 70 میلادی به بعد، آماج حملات مختلف عملیات روانی ایالات متحده قرار گرفتند که این وضعیت در حمله این کشور به عراق (با ادعای مبارزه با تروریسم و سلاحهای کشتارجمعی) به اوج میرسد، به طوری که پس از آن ایالات متحده با شعارهای توسعة دمکراسی و یکسانسازی اقتصادی و سیاسی، عملیات روانی گستردهای را بر ضد جهان اسلام و حتی مردم امریکا برپا کرده است که حوادث 11 سپتامبر برای رسیدن به اهداف ایالات متحده در خاورمیانه شرایط خاصی را فراهم ساخت. این کشور عملیات روانی خود را با استفاده از ابزارهای گوناگونی اجرا میکند که عملیات مختلف تبلیغاتی در کشورهای جهان سوم و مسلمان، از طریق سیطرة بر وسایل ارتباط جمعی و اطلاعرسانی و در اختیار داشتن مجلات و خبرگزاریهای مختلف در همین خصوص قابل تحلیل است. مهمترین سازوکارهای عملیات روانی ایالات متحده در خاورمیانه عبارت است از:6 1) استفاده از سازوکارهای رسانهای و ماهوارهای از طریق حمایت و یا تأسیس خبرگزاریهای مختلف و نیز شبکههای ماهوارهای برای کشورهای منطقه، به منظور تبلیغات گسترده بر ضدارزشهای بومی منطقه و همراه ساختن افکار عمومی با منافع ملی و استراتژیک خود. 2) تبلیغ نظام کاپیتالیستی و دستاوردهای آن از طریق رسانهها و به منظور طبیعی جلوه دادن ثروت در کشورهای غربی و نیز فقر در کشورهای غیرغربی و ترویج تفکرات غربی به صورت نظامهای اقتصادی موفق و نیز کنترل افکار و اذهان مردم برای جذب افکار عمومی منطقه به سمت نظامهای اقتصادی و اعتقادی غرب با هدف پیشرفت بیشتر (القای از خود بیزاری). 3) تشریح سیاستها و عملکردهای کشورهای خاورمیانه و بزرگنمایی بحرانهای موجود در این منطقه به منظور تهییج و تشویش افکار عمومی جهانی و منطقهای. 4) تخریب چهرة رهبران و قهرمانان منطقهای با وارد کردن اتهاماتی چون فسادهای مختلف مالی، سیاسی و اخلاقی در افکار عمومی داخلی، جهانی و منطقهای. 5) آلودهسازی و تخریب اطلاعات موثّق و نیز تهییج رهبران منطقه به اجرای عملیات مختلف بر ضد سایر کشورهای منطقه. 6) ایجاد آشوب و تشنّج در روابط کشورهای منطقه و بزرگنمایی خطرات ناشی از آن کشورها و مسائل گوناگون از جمله: دامن زدن به اختلافات ایران و امارات در مورد جزایر سهگانه خلیجفارس و نیز کمک به تشکیل ائتلاف کشورهای عرب بر ضد ایران. 7) نفوذ در حکومتها و گروههای مختلف موافق و مخالف برای القای افکار خود به کشورهای منطقه و ارسال اطلاعات مختلف و اقناع افکار عمومی برای اقدامات نظامی خود و نیز خنثی کردن حرکات ایدئولوژیک بر ضد منافع خود. 8) برقراری عملیات گستردة روانی علیه رهبران کشورهای منطقه در تأیید تفکرات لیبرالی و غربی بر ضد تفکرات اسلامی و بومی، به منظور ایجاد اغتشاش در روابط بین کشورهای منطقه. 9) برقراری قراردادها و روابط یک طرفه با کشورهای منطقه که منافع سایر کشورها را تحتالشعاع قرار میدهد. 10) همواره بزرگ جلوه دادن بحرانهای منطقهای و ارائة پیشبینیهای نگران کننده و القاء آن در میان رهبران و مردم کشورهای منطقه. 11) دامن زدن به اختلافات قومی و منطقهای و دادن وعده و وعیدهای مختلف برای بازسازی پس از جدایی این مناطق از کشور خود. 12) بزرگنمایی نقش خود در ایجاد صلح منطقهای و بینالمللی و به اصطلاح دفاع از حقوق اقلیتهای قومی و نژادی. 13) استفاده از گروههای مخالف مربوط به کشورهای منطقه و کمکهای مختلف مالی و معنوی به دلیل در دست داشتن ابزارهای اقدام، علیه کشورهای مختلف. افغانستان و اهداف طرحریزی عملیات روانی ایالات متحده ایالات متحده به دلایل مختلفی و با ابعاد گستردة نظامی، سیاسی، اقتصادی و تاریخی از مدتها قبل از واقعة 11 سپتامبر، درصدد برآمده بود برای سرنگونی حکومت طالبان در افغانستان و استقرار حکومتی طرفدار امریکا اقدام نماید. افغانستان که مهد گروههای مختلف القاعده بود، گروههایی که سالها قبل، پس از تجاوز شوروی سابق به افغانستان و تشکیل نهضت مقاومت اسلامی در افغانستان یا گروه موسوم به مجاهدین تشکیل شدند و چون در آن زمان این گروهها با اهداف ایالات متحده در افغانستان همسو بودند مورد حمایت آن کشور قرار گرفتند، به طوری که ایالات متحده سالانه به طور متوسط مبلغ 500 میلیون دلار برای تجهیز و آموزش مجاهدین افغان هزینه میکرد و این کمکها تا جایی بود که گروه القاعده به رهبری بنلادن جزء یکی از 7 گروهی بود که تحت حمایت ایالات متحده توانستند به موشکهای ضدهواپیمای استینگر دست یابند. اما پس از پایان جنگ در افغانستان و پیروزی مجاهدین بر قوای شوروی سابق، گروههای القاعده و نیروهای مشابه در کشورهایی نظیر مصر، الجزایر، پاکستان و … به مبارزات خود، اما این بار با دولتهای سکولار تحت نفوذ غرب مانند مصر و الجزایر ادامه دادند و درصدد برآمدند ضمن گسترش خود، در سایر مناطق دنیای اسلام نیز به نفوذ و ایجاد پایگاههای متعددی بپردازند. بنلادن با گستردهشدن فعالیتها و پایگاههای خود در نقاط مختلف جهان توانست حملات مختلفی را در دهة 90 رهبری نماید که میتوان به نمونههای زیر اشاره کرد: 1- سال 1993، دست داشتن در بمبگذاری در مرکز تجارت جهانی که منجر به کشته شدن 6 نفر شد. 2- سال 1993، همکاری با شبه نظامیان سومالیایی در کشتار سربازان امریکایی. 3- سال 1996، انفجار در برجهای الخُبر در عربستان و قتل 19 سرباز امریکایی. 4- سال 1998، بمبگذاری در سفارتخانههای امریکا در تانزانیا و کنیا که منجر به کشته شدن 224 نفر شد که از این میان 12 نفر امریکایی بودند. 5- سال 1999، بمبگذاری در کشتی امریکایی در یمن و قتل 17 سرباز امریکایی 6- سال 2001، حمله به نیویورک و واشنگتن در یازدهم سپتامبر 7- سال 2002، انفجار در یک محوطة باستانی در تونس که به کشته شدن 17نفر از جمله 11 جهانگرد آلمانی منجر شد. 8- سال 2002، انفجار بمب در خارج از محوطة کنگره امریکا در کراچی و قتل 12 نفر. 9- سال 2002، انفجار در کلوپ شبانه در بالی اندونزی و کشته شدن 202 نفر که بیشترشان شهروندان استرالیایی بودند. 10- سال 2003، بمبگذاری در یک مجتمع مسکونی در ریاض عربستان و قتل 18 امریکایی. 11- سال 2004، انفجار ده بمب مهیب در مادرید و کشتن 191 نفر.7 12- سال 2005: انفجار بمب در متروی شهر لندن بر این اساس امریکا درصدد برآمده بود به افغانستان که مهد تفکرات گروههای شبه نظامی نظیر القاعده بود، حمله کند. هرچند ایالات متحده قبل از واقعة 11 سپتامبر به وجود منابع عظیم نفتی در منطقه و اهمیت ژئواستراتژیک افغانستان و هممرز بودن آن با چین، هند، ایران، پاکستان و آسیای مرکزی و امکان عبور لولههای نفت و گاز آسیای مرکزی از افغانستان نیز، واقف بود. بنابراین به عنوان منطقة رقیبی برای خلیجفارس استفاده کرد تا از این طریق، وابستگی شدید خود را به نفت خلیجفارس کمتر کند. ایالات متحده در ماههای مه و ژوئیه 2001 در جلسات مختلفی در سنا و نیز در جریان اجلاس گروه 8 در جِنوای ایتالیا طرحهای گوناگونی را برای حمله به افغانستان از طریق پایگاههایش در تاجیکستان، پاکستان و کشورهای عربی جنوب خلیجفارس، به تصویب رسانیده بود و قرار بود عملیات در اواسط اکتبر 2001 به اجرا درآید تا اینکه رویداد 11 سپتامبر فرصتی را برای سیاستمداران کاخ سفید فراهم آورد تا از طریق شعارهایی چون لزوم مبارزه با تروریسم، برخورد با طالبان و … حضور نظامی خود را در منطقه تقویت کنند و حملات منفعتطلبانة خود را مشروعیت ببخشند، ضمن آنکه با مخالفت کشورهای قدرتمند و همسایه افغانستان نظیر چین و روسیه مواجه نشوند و به یکهتازی خود در عرصة نظام بینالملل ادامه دهند. عملیات روانی ایالات متحده در افغانستان پس از رویداد 11 سپتامبر، ایالات متحده در رسانههای گوناگون، القاعده را جزء متهمان ردیف اول این واقعه معرفی کرد و با استفاده از تنفر ایجاد شده در میان مردم ایالات متحده نسبت به بنلادن و طرفدارانش، توانست حملات هوایی خود را در 17 اکتبر 2001 آغاز کند و در ادامه به حملات خود مشروعیت بخشد. ایالات متحده در سطح داخلی نیز با اعلام شرایط خاص و بحرانی توسط رسانههای غربی، مکرراً اعلام میکرد که حدود 90% مردم ایالات متحده با جنگ علیه طالبان موافقاند. به قول نوام چامسکی سیاستمدارانی نظیر بوش، دیک چنی، رامسفلد و … با توسل به رسانهها توانستند مجوز جنگ را صادر نمایند. ایالات متحده از مدتها قبل درصدد برآمده بود با بزرگ جلوه دادن اقدامات تروریستی و فعالیتهای اسامه بنلادن در افغانستان، زمینه و افکار عمومی داخلی و بینالمللی را برای حمله خود به این کشور آماده کند.8 رئوس عملیات روانی ایالات متحده برای مشروع جلوه دادن جنگ افغانستان به پیش از واقعة 11 سپتامبر بر میگردد که به شرح زیر است: 1- عملیات روانی ایالات متحده علیه افغانستان در سطوح منطقهای و بینالمللی الف) بزرگنمایی حضور و فعالیتهای ستادی اسامه به لادن در افغانستان و نیز برجستهنمایی میزان ترورهای انجام شده این گروه در کشورهای مختلف (توجه به این نکته زمانی اهمیت مییابد که اقدامات مستقیم و غیرمستقیم نظامی ایالات متحده از زمان فعالیت این کشور در عرصههای بینالمللی تاکنون برشمرده شود، ضمن آنکه این کشور خود زمینهساز پرورش چنین گروههایی بوده است.) ب) طرح مسئله قاچاق موادمخدر از افغانستان به سایر کشورهای جهان از جمله کشورهای غربی. ج) سرکوب مردم افغانستان به دست نیروهای طالبان و آوارگی آنها در نقاط مختلف جهان. د) جنگ با تروریسم و حملات تروریستی در نیویورک و واشنگتن در 11 سپتامبر، قبل و بعد از آن. هـ) تبلیغ خدشهدار شدن امنیت ملی ایالات متحده امریکا برای مردم این کشور. 2- عملیات روانی ایالات متحده علیه مردم افغانستان ایالات متحده در مدتها پیش از 11 سپتامبر، عملیات روانی گستردهای را در افغانستان به راه انداخته بود تا بتواند مردم بیشتری را علیه طالبان و نیروهای القاعده بسیج نماید و از این طریق امریکا قبل از جنگ توانست به تسخیر روح و ذهن مردم افغانستان بپردازد که رئوس آن به شرح زیر است: 1) ناکارآمدی دولت طالبان در پایان دادن به معضلات کشور افغانستان پس از جنگ با متجاوزان شوروی سابق. 2) توسل به نابود کردن بناهای تاریخی و مذهبی فراوان و تأکید بر احساسات جریحهدار شده مذهبی مردم افغانستان. 3) پخش هدیهها و موادغذایی گوناگون در اعیاد به نمایندگی از طرف مردم امریکا. 4) اقدامات اجرایی مانند راهاندازی رادیو آزادی افغانستان در واشنگتن و ناحیة سانفرانسیسکو. 5) استفاده از تاکتیکها و تکنیکهای عملیات روانی شامل رادیو سرّی، پرتاب اعلامیه، جنگ تبلیغاتی و … .9 عراق و اهداف طرحریزی عملیات روانی ایالات متحده در زمان اشغال عراق لطیفهای بر سر زبانها افتاده بود: دونالد رامسفلد، وزیردفاع امریکا نعره میزند: «عراق سلاحهای کشتارجمعی دارد!» یک نفر میپرسد: از کجا میدانید؟ رامسفلد میگوید: چون فاکتور خرید پیش من است! کشور عراق تا قبل از حملة 11 سپتامبر نیز، از اهداف نظامی مورد نظر ایالات متحده بود. ایالات متحده از پس از جنگ سرد درصدد بود به اصطلاح مأموریت مقدس خود را با عناوین مداخلات نظامی بشردوستانه اجرا کند و نظامهای مخالف خود را از میان بردارد و راه پیشرفت ملتها را بگشاید که به منظور تحقق اهداف، تئوریپردازان، برای مشروعیت بخشیدن به این گونه مداخلات از مدتها پیش از واقعة 11 سپتامبر به تقسیم دولتها، پرداخته بودند، فارغ از اینکه دولت صدام نیز همانند گروههای موسوم به القاعده مدتها تحت حمایت این کشور بودهاند. در سال 2002 دونالد رامسفلد وزیردفاع امریکا اعلام کرد: «رژیم صدام حسین بسیار بیرحم است و با سلاحهای شیمیایی بسیاری از مردم کشورش را قتلعام کرده است. رژیم صدام یکی از بیرحمترین رژیمها در صفحة روزگار است.» در صورتی که تا چند سال پیش صدام، دیکتاتور محبوب رامسفلد در خاورمیانه بود، هیچ یک از این موارد چندان مهم به نظر نمیرسید. در آگوست 2002 با افزایش فشار دولت امریکا برای جلب حمایت کنگره برای حمله به عراق، حرمی اسکاهیل (روزنامهنگار)، طی گزارشی فاش کرد که چگونه ایالات متحده زمانی که صدام حسین در سال 1988 فعالانه از سلاحهای شیمیایی استفاده کرد، مورد حمایت واشنگتن بود و در آن زمان روابط رسمی عراق و امریکا تحکیم بیشتری یافت و در اول ژانویه 1984 بود که واشنگتن پست اعلام کرد ایالات متحده با تغییر در خطمشی سیاسی به کشورهای دوست خود در خلیجفارس اعلام کرده است که شکست عراق در طی سه سال جنگ با ایران، مغایر با منافع امریکا تلقی میشود و امریکا در این مورد، برای جلوگیری از چنین پیامدی دست به هر اقدامی خواهد زد. در مارس 1984 نیز خبرگزاری یونایتدپرس استفادة عراق از گاز خردل و عامل عصبی علیه سربازان ایرانی را گزارش کرد که در همان زمان رامسفلد در نقش فرستادة امریکا در بغداد در حال مذاکره بود و وزارت خارجه امریکا نیز طی گزارشی در 5 مارس 1984 استفادة عراق از سلاحهای شیمیایی را اعلام کرد. در سال 2003 رامسفلد علت حمله به عراق را استفادة این کشور از گازهای سمی عنوان کرد اما درسال 1984 او در این مورد سکوت کرد و حتی دیپلماتهایش را برای عادیسازی روابط به بغداد فرستاد به طوری که در نوامبر 1984 روابط سیاسی کامل میان عراق و ایالات متحده برقرار شده بود. رامسفلد در همان سال جریان خریدهای عراق از شرکتهای امریکایی را تسهیل میبخشید، به طوری که لس آنجلس تایمز از فروش کلان فناوریهای پیشرفتهای به ارزش 5/1 میلیارد دلار به عراق از سال 1985 تا 1995 سخن به میان آورد، که با همان تجهیزات و اهداف نظامی بود که عراق مردم کُرد شهر حلبچه را در 1988 بمباران شیمیایی کرد و حدود 5000 نفر را نابود کرد. در پاسخ به این حملات حتی سنای امریکا نیز طرح تحریم گستردة عراق برای جلوگیری از دستیابی این کشور به فناوری امریکا را تصویب کرد که کاخ سفید آن را رد کرد و پس از حمله شیمیایی 1988 به حلبچه در دسامبر 1988، حدود 5/1 میلیون دلار مواد شیمیایی آفتکش، به عراق فروخته شد. این درحالی است که خاطرة حلبچه دوباره زنده شده و گزارشهای خبری مجلة سلاحهای اغفال جمعی در خصوص بمباران حلبچه در مارس 2003 نسبت به سال حمله شیمیایی (1988)، افزایش چشمگیری یافت و پانزده سال پس از وقوع آن، ایالات متحده تازه به خشم آمده است!10 عملیات روانی ایالات متحده در عراق پس از واقعة 11 سپتامبر و به دنبال فضای روانی پدید آمده، جریانهای راستگرای افراطی ایالات متحده به رهبری نومحافظهکاران، تلاش کردند در افکار عمومی داخلی و بینالمللی، بسترهای کافی و لازمی را برای حمله به عراق و نیز تداوم حضور خود پس از جنگ، را مهیا سازند، این تصمیم یک روز پس از واقعة 11 سپتامبر با اعلام رامسفلد در واکنش به حمله به مرکز تجارت جهانی و پنتاگون، رسمیت یافت. وی اعلام کرد که ایالات متحده باید فوراً به عراق حمله کند و به قول مایکل میجر وزیر محیط زیست تونیبلر، «واقعة یازده سپتامبر بهانة خوبی برای تحقق بخشیدن سلطة جهانی امریکا فراهم ساخته بود.» در 5 ژوئن 2003، معاون وزیر امور خارجة امریکا جان بولتون رسماً در کمیتة روابط بینالملل این کشور، اعلام کرد که ایالات متحده باید در مقابل سلاحهای کشتارجمعی، حتی به جنگ و عملیات نظامی متوسل شود که البته این اعلام در پی طرح کلی جنگ علیه تروریسم است که بخشی از طرح عملیات 5 سالهای بود که 7 کشور عراق، سوریه، لبنان، لیبی، ایران، سومالی و سودان را دربر میگیرد. ایالات متحده در پناه طرح جنگ علیه تروریسم درصدد بود به دلیل رو به اتمام بودن ذخایر انرژی هیدروکربن در امریکا و انگلستان، زمینة برنامه کاملاً متفاوتی را که حاکی از سلطة امریکا بر پایة تسلط نظامی بر ذخایر نفتی است، پیگیری کند و گرنه واقعة 11 سپتامبر و کشتههای فراوان آن، بارها و بارها در اقصی نقاط جهان از شیلی گرفته تا آرژانتین، کامبوج، ویتنام، لائوس و تیمورشرقی و … تکرار شده است و هیچ واکنش و انعکاس جهانی در مورد آن وجود نداشته است. در زیر به رئوس عملیات روانی ایالات متحده در عراق اشاره میشود: الف) عملیات روانی بر ضد عراق در صحنة بینالمللی و منطقهای 1) ایالات متحده با استفاده از فضای پدید آمده در جریان واقعة 11 سپتامبر سعی کرد مسلمانان را تروریست جلوه دهد و از این طریق بر افکار عمومی جهان تأثیر بگذارد. این کشور با بزرگنمایی حمایت عراق از تروریسم بینالملل و ضرورت از بین بردن تسلیحات کشتارجمعی در این کشور، تا حدود زیادی توانست افکار عمومی جهان را در کنترل گیرد. 2) سیاستمداران ایالات متحده با ابداع شیوة نوین پوشش خبری از واقعه 11 سپتامبر و پخش مداوم آن و تکرار حکایت خانوادههای داغدار امریکایی که در این واقعه مورد ظلم قرار گرفتهاند و نیز عکسهای دلخراش و تصاویر کودکان رها و بدون پدر و مادر و اجساد قهرمانان گمنام، سعی در تهییج افکار عمومی مردم ایالات متحده و سایر نقاط جهان را داشتند. 3) سانسور و حذف نکات اساسی گزارش عراق به سازمان ملل که حاوی بخشهایی پرارزش از تجربهها و شیوههای دستیابی این کشور به سلاحهای شیمیای بود، به منظور اینکه در صورت پخش عمومی آن، تمایل جهانی به جنگ کمرنگتر میشد. چون در این گزارش حداقل نام 24 شرکت امریکایی که برای سوخت موشک و طرحهای تسلیحاتی پیش از جنگ دوم خلیجفارس به عراق کمک کرده بودند، ذکر شده بود، ضمن آنکه عراق در این اسناد به تشریح کمکهای دولت بوش پدر در دهة 90 که عناصر شیمیایی ناشکافتهای را برای برنامههای هستهای و نیز عوامل شیمیایی و بیولوژیک عامل سیاه زخم و طاعون را در اختیار عراق گذاشته بودند، پرداخته بود. امریکا با سپردن نسخة سانسور شده برنامههای تسلیحاتی عراق به سازمان ملل سعی در کم رنگ کردن حضور خود در عراق را داشت. 4) استفاده از اخبار و وقایع گذشته و زنده کردن آنها نظیر استفادة گستردة عراق از عوامل شیمیایی در بمباران مردم بیدفاع خود در سال 1988 در جریان بمباران منطقة حلبچه. 5) نشان دادن چهرة شیطانی صدام در اذهان مردم جهان در نقش مرد اول تروریسم جهانی و عامل ناامنی در خاورمیانه. 6) القاء ترس از کشیده شدن بحرانهای خاورمیانه به سایر نقاط جهان در صورت دستیابی عراق به سلاحهای خطرناک و هستهای و به خطر افتادن کشورهای اروپایی و امریکا. 7) تبلیغات وسیع برای دفاع از بشریت و مسائل انساندوستانه در قالب حقوق بشر و نجات مردم عراق از دست دیکتاتوری صدام. 8) استفاده وسیع و مؤثر از شبکههای رسانهای داخلی و خارجی به منظور ایجاد ادراک نامناسب از اوضاع و بزرگ جلوه دادن خطر عراق و صدام حسین و احتمال استفادة این کشور از سلاحهای کشتارجمعی علیه منافع اروپا و امریکا. 9) تبلیغ اهداف جنگ از قبیل از بین بردن سلاحهای کشتارجمعی صدام، کاهش خطر تروریسم جهانی، ایجاد دمکراسی در عراق و مناطق پیرامونی و …. ب) عملیات روانی بر ضد دولتمردان عراق در بین مردم این کشور 1- تهیه و تنظیم 5/3 میلیون نسخه اعلامیه با استفاده از آخرین روشهای طراحی، تکثیر و پخش آن از طریق هواپیما و هلیکوپتر، روی هدفهای از پیش تعیین شده در سال 2003. 2- استفاده از تلویزیون و رادیوی همراه و پخش برنامههایی در قالب عملیات روانی برای مردم و توزیع رادیوهای کوچک در بین نیروهای رزمی عراق و ترغیب آنها به گوش دادن به این رادیوها. 3- نشان دادن کشتار نیروهای بعثی عراق در تصاویر پخش شده از تلویزیون، به منظور جلب رضایت مردم عراق. 4- جلوگیری از هجوم و ورود نیروهای نظامی مهاجم به اماکن متبرکه که مورد علاقه و توجه عموم مردم مسلمان عراق بود و تشریح جنایات صدام علیه اقوام عراقی و اماکن مقدس. 5- تبلیغ گستردة حفاظت از تأسیسات و اماکن حساس و حیاتی عراق. 6- تبلیغ در خصوص جلوگیری از غارت آثار باستانی و میراث فرهنگی عراق. 7- نشان دادن تصاویر صدام حسین و فرزندانش که در راحتی و آسایش به سر میبرند و مردم عراق که در فقر و فلاکت زندگی میکنند 8- تبلیغ ارج ننهادن صدام حسین به تمامی ارزشها و آرمانهای مردم عراق. 9- اعلام مکرر کشته شدن صدام حسین و مقامهای ارشد نظامی عراق به منظور ترغیب مردم به مقاومت نکردن و همکاری با نیروهای اشغالگر. 10- پخش تصاویری از اسرا و کشتههای حامیان صدام و حزب بعث.11 فرآیند مقایسه و نتایج همانطور که در رئوس عملیات روانی ایالات متحده علیه دو کشور عراق و افغانستان مشاهده شد ایالات متحده در دو کشور فوق توانسته بود با استفاده از ضعفهایی که در ادامه این مقاله به آن پرداخته میشود به عملیات روانی گستردهای دست بزند. الف) نبود ارتباط مؤثر و مستمر میان شهروندان و دولتمردان ب) آگاه بودن ایالات متحده به نوع حکومت و ابزارهای اعمالی دو کشور ج) نبود فناوری رسانهای قوی به منظور تماس مستمر و مؤثر با مردم د) وجود نارضایتی و شکاف فراوان میان حکومت و عامة مردم هـ) ناتوانی در بسیج مردم، در کوتاه مدت به دلیل نبود راههای ارتباطی مؤثر ط) نبود مرکز تصمیمگیری فوری و مؤثر و ناتوانی حکومت از برآورد توان نظامی به دلیل تصمیمگیریهای شتابزده ی) شخصی بودن طرحهای عملیاتی و اجرایی خ) قطع روابط مؤثر و مداوم با سایر کشورهای فعال در عرصة بینالملل و انزوای کامل سیاسی و ناتوانی از قدرت تأثیرگذاری مستمر و مداوم و) نبود آموزش جمعی و ضعف در عملکردها به دلیل مقطعی بودن تصمیمگیریها در سطوح مختلف ز) ناتوانی در برآورد قدرت کشورهای متخاصم و نیروهای خودی و نیز ناتوانی از اثرگذاری مؤثر بر نیروهای خودی و مردم در حین، قبل و پس از جنگ ایالات متحده و کشورهای متحد توانستند در نبود سازوکارهای رسانهای که امروزه مهمترین راه ارتباط دولتمردان، مردم و نیز جوامع بینالمللی است، عملیات روانی گستردة خود را اجرا کنند. در ادامه ضمن بحث مختصری از ایران، رئوس عملیات روانی ایالات متحده علیه ایران و راههای مقابله با آن را ارائه و بررسی میکنیم. جمهوری اسلامی ایران و عملیات روانی ایالات متحده پس از یازدهم سپتامبر، رهبران ایالات متحده گفتمان 27 ساله خود علیه جمهوری اسلامی ایران را با شدت بیشتری و با تهدید و تحریم پیش بردند. ایران که پیش از این با عنوان یاغی در رأس کشورهای مخالف با ایالات متحده قرار داشت و سیاست مهار نسبت به آن طرح و اجرا میشد، به محور شرارت انتقال یافت و جزء منابع بلافصل تهدید برای امنیت ملی ایالات متحده به شمار رفت. ایالات متحده اکنون به منظور عملیات روانی 27 سالهاش، ایران را با موضوع سلاحهای کشتارجمعی و تروریسم و نیز تلاش برای دستیابی به سلاحهای هستهای مرتبط میسازد که باید مهار شود. این کشور همچنین در تلاش است با محور شرارت خواندن ایران و ایجاد شرایط فشار روانی، افکار بینالملل و نیز مردم ایران را علیه جمهوری اسلامی ایران با خود همراه سازد. کشور ایران و سیاستهای حاکم بر آن به دلایل و شواهد گوناگون با نوع حکومت دست نشانده و سازشگر عراق و افغانستان متفاوت است. رئوس کلی عملیات روانی امریکا علیه ایران عبارت است از: الف) عملیات روانی ایالات متحده علیه ایران در سطوح بینالمللی و منطقهای 1) بزرگنمایی مشکلات داخلی ایران و نیز دامن زدن به مسائل مختلف و طرح مسئله اختلاف میان سران نظام و تبلیغات گستردة رسانهای توسط رسانههای وابسته به سازمانهای اطلاعاتی امریکا 2) کمرنگ جلوه دادن انقلاب و دستاوردهای آن و پوچ معرفی کردن مبارزه با ظلم و ستم و تبلیغ گسترش نظامهای لیبرالی و غربی به منظور ایجاد نارضایتیهای بیشتر در بین مردم ایران 3) بزرگ جلوهدادن ضعفها و نارساییهای اقتصادی، سیاسی و فرهنگی احتمالی و نسبت دادن آن به سران نظام و فسادهای مالی 4) راهاندازی شبکههای مختلف رسانهای و ماهوارهای به منظور تأثیرگذاری بر قشر جوان و تحصیل کرده از طرق مختلف و ارائه اطلاعات غلط به منظور مدیریت ادراک جوانان 5) حمایت از گروههای اپوزیسیون و سرخورده به دلیل ایجاد نوستالوژی (حسرت نسبت به گذشته) 6) دامن زدن به اختلافات قومی و مذهبی و تبلیغ گستردة آن در سطوح مختلف به منظور ایجاد نارضایتی در مناطق مختلف کشور و ایجاد تفرقههای گروهی برای ناامن جلوه دادن امنیت جمهوری اسلامی ایران 7) ایجاد تفرقه و نیز بزرگنمایی اختلافات درون گروهی احزاب و سایر گروههای سیاسی، اجتماعی و … به منظور دامن زدن به نارضایتی 8) تصویب طرحهای مختلف و بودجههای کلان در کنگره امریکا به منظور تأثیرگذاری بر گروههای داخلی و ایجاد ناامنی و یأس در میان آحاد مردم 9) ایجاد ترس و دلهره در بین مردم ایران با تهدیدات گوناگون 10) اِعمال و گسترش تحریمهای گوناگون و نیز تهدید به تحریم، به منظور ایجاد یأس و ناامیدی در بین مردم 11) تأکید بر نقض حقوق اقلیتها و نبود آزادی بیان و سرکوب آزادیخواهان و وجود حجم زیاد زندانیان و دیگر گزارشهای خلاف واقع. 12) بزرگنمایی مسائل و اختلافهای منطقهای ایران با سایر کشورهای منطقه، نظیر امارات بر سر جزایر سهگانه و حمایت آشکارا و نیز ضمنی از کشورهای عرب بر ضدایران 13) کمک به ایجاد شبکههای ماهوارهای در منطقه و برانگیزاندن افکار عمومی عرب و تقویت غرور ملی آنان در مقابل جمهوری اسلامی ایران 14) ارائة برنامههای مختلف روانی به منظور اثرگذاری بر مردم کشور عربزبان، با استفاده از کوچکترین وقایع اتفاق افتاده در ایران (حتی ناکامیهای ورزشی و نیز میزان حضور ایرانیان در کشورهای عرب منطقه و میزان مهاجرتها به منظور ناامن جلوه دادن شرایط اقتصادی و امنیتی ایران) برای تیره و تار جلوهدادن وضعیت فعلی ایران در این کشورها 15) تبلیغات وسیع رسانهای به منظور ناامن جلوهدادن جمهوری اسلامی ایران و ناتوانی این کشور در ایجاد شرایط امنیت ملی، تبلیغ و اعلام هشدارهای زیاد به اتباع کشورهای مختلف، مسافران و جهانگردانی که قصد سفر به ایران را دارند 16) طرح مسائل مقطعی همچون حضور گروههای تروریستی و پناه دادن ایران به آنها 17) توسل به گروههای اپوزیسیون، حمایتها و دعوت از آنان برای تشکیل کنفرانسها و جلسات متعدد در خصوص مسائل ایران 18) اندازی سناریوهای وسیع رسانهای و خبری به منظور جعل، تکذیب و بزرگنمایی اخبار. ب) عملیات روانی ایالات متحده علیه مردم ایران 1) انجام تبلیغات شدید در سطوح بینالمللی از طریق ابزارهای رسانهای، برای بزرگنمایی دستیابی ایران به سلاحهای هستهای، شیمیایی و کشتار جمعی و نیز تأکید بر تهدیدات احتمالی کشورهای مختلف در صورت استفادة ایران از سلاحهایش و نیز بزرگ جلوهدادن مسائل و خطرات ایران هستهای 2) طرح مسائل نقض حقوق بشر و تشویق و ترغیب سازمانهای بینالمللی حمایت از حقوق بشر، در سطح اروپا به منظور محکوم کردن ایران با ارائه اسناد و شواهد جعلی و بزرگ جلوه دادن مسائل داخلی ایران، در سطوح جهانی و نیز مسئله آزادیهای سیاسی و دمکراسی 3) تلاش برای مخدوش کردن چهرة جمهوری اسلامی ایران از طریق تبلیغهای مختلف در خصوص دخالت ایران در مسائل داخلی سایر کشورهای منطقه و ممانعت این کشور از پروژة دمکراتیکسازی کشورهای منطقه 4) بزرگنمایی مسئله اعراب و رژیم صهیونیستی و مخالفت شدید ایران با این رژیم و طرح آن با عنوان کمکهای ایران به مسئله تروریسم، دامن زدن این کشور به جنگ در مسائل خاورمیانه، کمک به تشدید بح
مقالات مجله
نام منبع: Scientific - Research Quarterly on Psychological Operations
شماره مطلب: 10496
دفعات دیده شده: ۴۵۶۳ | آخرین مشاهده: ۳ روز پیش