-
ناتوانی غرب در برابر ارتش دمکراتیک یک میلیارد نفری اسلامگرایان
شنبه ۷ خرداد ۱۳۸۴ ساعت ۱۰:۵۹
به نقل از سایت «بازتاب» رئیس مصری مرکز مطالعات «وودرا ویلسون» واشنگتن و کاندیدای ریاستجمهوری مصر، با نوشتن مقالهای در «نیویورکتایمز»، به دولتهای غربی هشدار داد که اکنون، حدود یک میلیارد نفر از مسلمانان، تحت مدیریت گروههای اسلامگرا قرار دارند و غرب نمیتواند این حقیقت را نادیده بگیرد. «سعدالدین ابراهیم» تصریح کرده است، برخلاف تبلیغات رسانههای غربی، در اکثر قریب به اتفاق کشورهای اسلامی که امکان برگزاری انتخابات آزاد را داشتهاند، گروههای اسل
به نقل از سایت «بازتاب» رئیس مصری مرکز مطالعات «وودرا ویلسون» واشنگتن و کاندیدای ریاستجمهوری مصر، با نوشتن مقالهای در «نیویورکتایمز»، به دولتهای غربی هشدار داد که اکنون، حدود یک میلیارد نفر از مسلمانان، تحت مدیریت گروههای اسلامگرا قرار دارند و غرب نمیتواند این حقیقت را نادیده بگیرد. «سعدالدین ابراهیم» تصریح کرده است، برخلاف تبلیغات رسانههای غربی، در اکثر قریب به اتفاق کشورهای اسلامی که امکان برگزاری انتخابات آزاد را داشتهاند، گروههای اسلامگرا توانستهاند از طریق دمکراتیک به قدرت دست یابند و شکستهای پیاپی سکولارها در جوامع اسلامی، حقیقتی است که غربیها از پذیرش آن وحشت دارند. این فعال سیاسی مصری، با تأکید بر اینکه «طالبان» و «القاعده»، نتیجه حمایت غرب از حکومتهای استبدادی در افغانستان و عربستان سعودی هستند، نوشت که نظامیان سکولار در الجزایر و ترکیه، گروههای اسلامگرا را که از طریق انتخابات به قدرت رسیده بودند، حذف کردند. بر پایه مقاله مذکور، خیزش دمکراتیک گروههای اسلامگرا در غرب، مشابه نهضت دمکراتهای مسیحی در اروپا پس از جنگ جهانی دوم است و مخالفت با به قدرت رسیدن اسلامگرایان از طریق دمکراسی، نشاندهنده دورویی و تزویر غرب در حمایت از شعارهای آزادی و دمکراسی است. در این مقاله آمده است: فرای جنگ تبلیغاتی که در کشورهای افغانستان، ایران، فلسطین و عربستان سعودی برپاست و موضوع تسلط گسترده اسلامگرایان افراطی که مورد نفرت دو اصل «آزادی» و «دمکراسی» هستند، هند در هراس است که جنبشهایی از این قبیل برای به وجود آوردن تنش در جوامع آزاد همچون هند، راه خود را به این کشور باز کنند. دنیای اسلام به دلایل نادرست، تیتر اخبار سراسر دنیا را از آن خود کرده است. سعد به گروه عظیمی از جمعیت مسلمانی اشاره کرده است که به جای اقدامات افراطی و عملیاتهای انتحاری، سخت در تلاشند تا راه دمکراسی را بپیمایند؛ منظور او کشورهایی چون هند، اندونزی و ترکیه هستند. وی معتقد است، دگرگونی قابل ملاحظهای در دنیای اسلام پدید آمده است. مهمترین نگرانی غرب درباره دنیای اسلام، اعمال رو به رشد عوامل افراطی متعصب است که میل به خشونت دارند و علت این پدیده این است که حکومتهای مستبد مورد حمایت غرب، داشتن یک رقابت منصفانه و جوانمردانه را برای دستیابی به قدرت نادیده گرفتهاند. حاکمان مطلق در عربستان سعودی و دیگر کشورهای خاورمیانه، نظارت آهنین خود را با مورد توجه قرار دادن اسلامگرایان و کشاندن آنان به سمت خشونت، حفظ کردهاند. برای درک بیشتر این مطلب که این گروهها چگونه از متن کشورهای اسلامی برخاسته و شهرتی اینچنین کسب کردهاند، بهتر است نگاهی به روش کار حکومتهای استبدادی در خاورمیانه بیندازیم که به مدت چند دهه، فضای محدودی را برای عموم مردمی که خواهان ساختن جامعه مدنی هستند، به وجود آوردهاند. در این کشورها، هیچگونه آزادی بیان، همکاری و مشارکت در اجتماعات وجود ندارد. ناکامیهای سیاسی و اقتصادی حاکمان این کشورها، باعث شد تا افراد مستبد و افراطی از وضع موجود شاکی شده به روش خود برای ارائه خدمت به طبقه فقیر جامعه، تلاشهای وسیعی را به انجام برسانند. آنان در آغاز به شکل کارکنان اجتماعی دوفاکتوری، ظهور کرده و سپس در قالب سیاستمداران محلی درآمدند و در نهایت نیز، برخی از آنان به شکل گروههای متعصب افراطی و با نامهایی چون «القاعده» و «طالبان» بروز پیدا کردند. برخی از این گروهها در سال 1991شروع به جذب اعتبار در کشور الجزایر کرده و اکثریت مجلس را در اختیار خود گرفتند؛ مشابه این قضیه هم یازده سال گذشته در ترکیه رخ داد. امروزه دوسوم جمعیت تقریبا 4/1 میلیارد نفری مسلمان دنیا، تحت حکومتهای دمکراتیکی منتخب، زندگی میکنند که در آنها اسلامگرایان، نقش اصلی را ایفا میکنند؛ نمونه این کشورها بنگلادش، مراکش و ترکیه هستند. در انتخابات شهرداری ماه پیش عربستان که نخستین تجربه دمکراسی واقعی این کشور بود، خیلیها نگران شدند، چون فعالان اسلامی بر رقبای سکولار خود پیروز شدند. شبیه چنین تحرکی را در ترکیه، مراکش و عراق دیدهایم و انتظار وقوع آن را در انتخابات لبنان و فلسطین و مصر هم داریم. این روند در عین اینکه نمیتواند نادیده گرفته شود، نباید مایه هراس و وحشت سیاستگذاران و صاحبنظران غربی نیز گردد. سعد در ادامه میگوید: بر پایه تحقیقات سی ساله من در مورد این گروههای افراطی که شامل مشاهدات چهارده ماهه من در زندان مصر نیز بوده است، شاهد دگرگونی قابل توجهی در بخش سیاسی دنیای اسلام بودهام. من معتقدم که خیزش این گروهها به مثابه دمکراتهای مسیحی اروپای غربی پس از جنگ جهانی دوم است. واضح است که غربیها از حیث نظری و عملی نمیبایست، حتی فکر اینکه احزاب مذهبی، اجازه ظهور در ساختارهای سیاسی جهان عرب را پیدا کنند، به ذهن راه دهند، اما اسلامگرایان نیز حقوق خاص خود را دارند؛ بنابراین فراخوانی این کشورها به داشتن دمکراسی، همزمان با نادیده گرفتن گروههایی که میخواهند به روش صلحجویانه در اداره کشور نقش داشته باشند، کمی مزورانه مینماید؛ اگرچه برخی از این احزاب چون «حزبالله» لبنان و «جهاد اسلامی» فلسطین در راستای مقابله با دشمنان خارجی یا حکومتهای سلطهطلب خود، سازمانی نظامی برای خود تشکیل دادهاند، نوعی گرایش نه چندان آشوبطلبانه بنیادگرایی دیده میشود. همچنین، جلوگیری از ورود این احزاب مذهبی به جریانهای سیاسی، نیز خطر قدرتمند کردن شاخههای نظامی را در پی دارد. تلاش موفقیتآمیز شاهحسین، پادشاه اردن، بعد از شورشهای همهجانبه سال 1989 که بر سر کمبود مواد غذایی انجام شده بود، نشان داد که وی نیاز به دخالت مستقیم مردم را در تصمیمگیریهای اقتصادی لازم دانسته است. وی تمامی نیروهای سیاسی کشور را در یک کنگره ملی گرد هم آورد، به نحوی که قوانین بازی دمکراتیک در یک اساسنامه ملی جای گرفت و اسلامگرایان نیز آن را امضا کردند. حال به آنچه در عراق رخ داد توجه کنید که چگونه آیتالله سیستانی، محبوبترین روحانی شیعه در عراق، منجی سیاستهای بوش از زمان سقوط صدام حسین در این کشور بوده است. بدون پشتیبانی غیرمتزلزل این روحانی از انتخابات ژانویه، جهان عرب نمیتوانست، شاهد تصاویر پرشور مرد و زن عراقیای باشد که به رغم تهدیدات عوامل انتحاری، در انتخابات شرکت کردند. منظور این نیست که حزبالله یا حماس، یک شبه به سبک گروههای دمکراتیک غربی عمل کنند یا بالعکس، بلکه مسئله احترام به قوانین اساسی و نقش قانون است که شامل استقلال کامل قوه قضائیه میباشد. مسئله مهم، تشخیص اصل گردش قدرت بر پایه انتخاباتی عادلانه و با حضور ناظران بینالمللی است. دولتها باید متعهد شوند که در بالا آمدن یک گروه و کسب قدرت توسط آن، ساخت و پاختی صورت نگیرد و همچنین در این مسئله که اقلیت غیرمسلمان باید از حقوق کامل فرهنگی و شهروندی خودشان برای رقابت در انتخابات برخوردار شوند، باید توافقی صورت گیرد. زنان نیز باید از حق یکسان و کامل در زندگی اجتماعی خود بهرهمند شوند. وقتی تمامی احزاب و گروهها، تحت این شرایط با یکدیگر به توافق برسند، در آن صورت است که آنها راهی طولانی را به سمت کاهش نگرانیهای خود برای مشارکت سیاسی در داخل و خارج در پیش خواهند گرفت. برای مثال، ترکیه، نیروهای مسلح خود را حافظ قانون اساسیاش قرار داد و ایمان و مذهب جای خود را در سیستم حفظ کرده است. در این میان باید پرسید که نقش قدرتهای غربی، ملل متحد، بانک جهانی و دیگر سازمانهای بینالمللی در تقویت اصلاحات دمکراتیک چیست؟ مثلا؛ در توافق سال 1995 بارسلونا که بین اروپاییان و چند کشور عربی از قبیل مصر، سوریه، اردن، مراکش و تونس بسته شد، این کشورها برای برداشتن گامهایی مؤثر در راه استقرار یک جامعه مدنی، حفظ حقوق بشر و اصلاحات کمک خواسته بودند. اروپاییان نیز از دادن کمکهای اقتصادی و ضمانتهای امنیتی و تجاری دریغ نکردند، اما متأسفانه دولتهای عربی به جز مراکش از آن برای اصلاحات داخلی خود بهره نبردند. شاید در این برهه از زمان، قدرتهای خارجی بتوانند مهمترین نقش خود را با دریغ کردن حمایتهای تجاری و تکنولوژیکی خود از کشورهای مستبد، ایفا کنند. حال، آیا ما میخواهیم شاهد بهار عرب باشیم یا سرابی که در آن ایستادهایم؟ هماکنون در بسیاری از نقاط جهان، افراد زیادی در کشورهایی چون مصر، ایران و لبنان و دیگر جاها به سرپیچی از فرامین حاکمان خود میپردازند و برای کسب آزادی، دست به خطر میزنند. بوش و رایس نیز به تازگی اشاره کردهاند که ایالات متحده، نتیجه یک انتخابات عادلانه و آزاد را میپردازند، حتی اگر اسلامگرایان به قدرت رسیده باشند.
گزارش
نام منبع: بازتاب
شماره مطلب: 442
دفعات دیده شده: ۱۲۹۵ | آخرین مشاهده: ۳ ساعت پیش