Sorry! your web browser is not supported;

Please use last version of the modern browsers:

متاسفانه، مروگر شما خیلی قدیمی است و توسط این سایت پشتیبانی نمی‌شود؛

لطفا از جدیدترین نسخه مرورگرهای مدرن استفاده کنید:

للأسف ، متصفحك قديم جدًا ولا يدعمه هذا الموقع ؛

الرجاء استخدام أحدث إصدار من المتصفحات الحديثة:



Chrome 96+ | Firefox 96+
عملیات روانی
  • نقدی بر استراتژی جدید ایالات متحده در مورد کشورهای اسلامی
    پنج‌شنبه ۲۲ اردیبهشت ۱۳۸۴ ساعت ۱۳:۴۵

    نگاه دولت بوش به خاورمیانه و خلیج فارس فرسنگ‌ها از اهداف اعلام شده این دولت مبنی بر براندازی رژیم‌های ضد آمریکایی از منطقه فاصله گرفته است. طبق تحقیق چهار ماهه‌یی که از سوی دیوید کاپلن روزنامه نگار روزنامه US news انجام شده «واشینگتون ده‌ها میلیون دلار به تاثیرگذاری بر جوامع مسلمان اختصاص داده است.» طبق این گزارش دولت آمریکا از دوران جنگ سرد برای رسیدن به این هدف مبارزه‌ای را با ابزارهای سیاسی نامتناسب با استفاده از تیم‌های تخصصی عملیات روانی،

    نگاه دولت بوش به خاورمیانه و خلیج فارس فرسنگ‌ها از اهداف اعلام شده این دولت مبنی بر براندازی رژیم‌های ضد آمریکایی از منطقه فاصله گرفته است. طبق تحقیق چهار ماهه‌یی که از سوی دیوید کاپلن روزنامه نگار روزنامه US news انجام شده «واشینگتون ده‌ها میلیون دلار به تاثیرگذاری بر جوامع مسلمان اختصاص داده است.» طبق این گزارش دولت آمریکا از دوران جنگ سرد برای رسیدن به این هدف مبارزه‌ای را با ابزارهای سیاسی نامتناسب با استفاده از تیم‌های تخصصی عملیات روانی، عملیات سری سیا، متفکران و رسانه‌های آمریکایی آغاز کرده است. استراتژی واشینگتون در تاثیرگذاری بر تفکر مسلمانان در طرح «حوزه پوشش جهان اسلام» منعکس شده است. این طرح عظیم که از حمایت جرج بوش، رییس جمهور آمریکا، برخوردار است به کلیه شاخه‌های دولت توزیع شده است. هدف این استراتژی انتشار «ارزش‌های» آمریکایی در زمینه «دمکراسی، حقوق زنان و بردباری» به کل جهان اسلام و تقویت سبک زندگی غربی است به نحوی که مسلمانان اصولگرا از میانه‌رو جدا شوند. در همین حال سیا به تضعیف و بی‌اعتبار کردن رهبران دینی و احزاب اسلامی مخالف این رویه می پردازد. به نظر نگارنده چنین استراتژی‌یی کاملاً اشتباه است. گرچه احساسات ضد آمریکایی در سرتاسر جهان اسلام فراگیر شده است، اما علت آن چندان مرتبط با عقاید اصولگرایانه نیست بلکه به سیاست خارجی تهاجمی آمریکا، اشغال مداوم کشورهای اسلامی و استانداردهای گستاخانه آن در روابط فلسطین – اسراییل باز می‌گردد. حقیقت این است که اکثر مسلمانان مدت‌هاست پی به جاه طلبی‌های آمریکا درتغییر افکار و عقاید خود برده‌اند، همین امر باعث افزایش نارضایتی و تحکیم عقایدشان شده است. بیشتر مخاطبان شبکه‌های تلویزیونی الهورا و ساوا که با بودجه دولت آمریکا در منطقه راه‌اندازی شدند، فقط به دلیل کنجکاوی نسبت به ارزش‌های تفریحی غربی به تماشای آن می‌پردازند نه هیچ چیز دیگر، اعراب هنوز ترجیح می‌دهند اخبار را از شبکه های اسلامی دریافت کنند. علاوه بر این، سیاست‌های اینگونه آمریکا مداخله جویانه و حتی به نحو وقیحانه ای توهین‌آمیز است. برای مثال، عرب‌های معمولی زیادی هستند – نه افراطیون – که از برخی جنبه‌های جوامع غربی متنفرند از جمله خشونت، رفتار بی پرده جنسی که در فیلم‌ها و ویدیوهای موسیقی نمود دارد، و تمجید از مشی لذت‌جویی فردی که باعث از بین رفتن پیوندهای خانوادگی در غرب شده است. حقیقت این است که از لحاظ برخی شعائر خاص و ارزش‌های کلیدی، شرق همچنان شرق است و غرب همان غرب و مطمئناً همین‌گونه نیز باید باشد. چه دنیای خسته کننده یکنواختی داشتیم اگر همه ما دقیقاً به یک نحو فکر می‌کردیم. ممکن است تعجب‌آور باشد که رویای آمریکایی اغلب کابوسی بدون نوآوری به نظر می رسد. اگر جهان عرب متحد می‌شد و میلیون‌ها دلار صرف استراتژی به اصطلاح «حوزه پوشش دنیای غرب» می‌کرد تا بر مدارس و کلیساهای غربی تأثیر گذارد، چه می‌کردیم؟ اگر آنها رسانه‌های ماهواره ای راه‌اندازی می‌کردند که غربی‌ها را هدف قرار می داد و برای تغییر شخصیت بینندگان و شنوندگانشان از تکنیک‌های القا، و حتّا پیام‌های نهفته استفاده می‌کردند، چه می‌کردیم؟آیا می توانید برآشفتگی متعاقب آن را تصور کنید؟ تهیه کنندگان فاکس نیوز سکته خواهند کرد واعظان مسیحی ضد اسلام همچون جری فالون، فرانکلین گراهام و پت رابرتسون احتمالاً دعوت به جنگ صلیبی خواهند کرد. در واقع سیاست خارجی واشینگتون نه تنها عمیقاً شکست خورده است بلکه اوضاع وخیم‌تر از این است. پیش از غوغای انتقام جویی آمریکا به بهانه 11 سپتامبر، اکثریت جوانان منطقه، آمریکا را نیروی مثبتی می‌دانستند و دموکراسی را تنها مسیر پیش روی خود می‌دیدند. مطمئناً آنها از طرفداری آمریکا از اسراییل ناراضی بودند اما در دوران ریاست جمهوری کلینتون دیدند که ایالات متحده تقریباً میانجی صادقی است. اشتباه واشینگتون نوع واکنش آن به حملات 11 سپتامبر بود. 19 نفر حمله کننده و حامیان آنها دیوانگانی بودند که در اغلب جوامع یافت می‌شوند و اسامه بن لادن، شخصیتی غیر عادی، مبارزی باقی مانده از دوران اشغال افغانستان از سوی شوروی سابق بود که خانواده و کشورش او را طرد کرده بودند. فعالیت‌های آنها جنایت‌آمیز بود و به جای این که مسلمان خوانده شوند، عنوان »قاتل» برایشان مناسب‌تر بود. دولت آمریکا در مقابل دیدگان همه، 5/1 میلیارد مسلمان جهان را اصولگرا و تروریست بالقوه فرض کرد. مسلمانان آمریکا تا مدت ها در محافل عمومی ظاهر نمی شدند؛ افعانستان و عراق اشغال شد و هزاران نفر مسلمان در زندان های اقصی نقاط جهان از جمله گوانتانامو، بگرام و ابوغریب محبوس شدند که تحت سؤ رفتار ، شکنجه و حتی قتل قرار می‌گرفتند. به نظر می رسد این نوع تفکر از سوی اعضای جنگ طلب دولت آمریکا که پس از فروپاشی شوروی سابق به دشمنی احتیاج داشتند تا مردم آمریکا را تحت پرچم ملی متحد کنند و راه را برای اجرای سیاست های بلند مدت نئوامپریالیستی هموار کنند، ترویج می شد. به رغم تلاش های دولت آمریکا در به اصطلاح مبارزه اش با تروریسم، طبق گزارش الگوی تروریسم جهانی که اخیراً منتشر شده تعداد تروریست‌ها چند برابر شده است و اکثر قربانیان آن نیز خود عرب‌ها بوده‌اند. این گزارش نتیجه‌گیری می‌کندکه از سال 1985 تاکنون که چنین گزارشی سالانه منتشر می‌شود، تعداد حملات تروریستی در سال 2004 بیش از همه سال‌ها بوده است. مدارک ارایه شده در این گزارش مبنی بر شکست بوش در مبارزه با تروریسم آنقدر نگران کننده بود که وزارت امور خارجه تصمیم گرفت انتشار آن را در سال‌های آتی متوقف کند. به طور خلاصه باید گفت به جای صرف میلیاردها دلار از مالیات شهروندان روی سیاست‌هایی که نتیجه مطلوبی به بار نمی‌آورند، تحت تأثیر قرار دادن قلب‌ها و افکار مردم منطقه به مرور زمان بسیار ساده‌تر و ارزان‌تر است. از این رو ایالات متحده باید به سمت اجرای طرح صلحی بدون هواداری از صهیونیست ها گام بردارد. در غیر این صورت باید کنار بکشد و به کشورهای دیگر اجازه دهد که به میانجی‌گری بپردازند. امریکا باید به دنبال خاورمیانه عاری از تسلیحات هسته‌ای باشد و اسراییل نیز شامل آن شود. ایالات متحده باید برنامه‌ای زمانی برای خروج از عراق تهیه کند که در آن کلیه مبناها مورد توجه قرار گیرند و جبران خسارات کلیه قربانیان جنگ را بنماید. در عین حال باید به گسترش پایگاه های نظامی‌اش در سرتاسر منطقه پایان دهد. دست از تهدید سوریه و ایران بردارد و در عوض سیاست ربودن قلب‌ها و افکار را در مورد این دو کشور با شیوه ای واقعاً آشتی جویانه در پیش گیرد و سرانجام، ایالات متحده باید به دخالت در امور داخلی سایر کشورها پایان دهد و دست از شکل دادن به عقاید و مذهب دیگران در چارچوب معیارهای خود بردارد. این راهی است که باید دنبال کند اگر واقعاً در پی موفقیت است. بیایید شمشیر را کنار بگذاریم و دوباره به گفتگوی آزاد و احترام متقابل روی آوریم. منبع: onlinejournal 5 می 2005 نویسنده: لیندا اس.هرد – کارشناس خاورمیانه برگردان : واحد ترجمه فرازسیستم



    مقاله
    نام منبع: onlinejournal
    شماره مطلب: 365
    دفعات دیده شده: ۱۸۵۶ | آخرین مشاهده: ۳ هفته پیش
jpg   نقدی بر استراتژی جدید ایالات متحده در مورد کشورهای اسلامی | حجم فایل: 40.87 KB