-
میراث مسیح یا سنگر لوسیفر؟ نگاهی به فیلم «Exorcism of God»:
جمعه ۲۹ تیر ۱۴۰۳ ساعت ۲۳:۲۷
نگاهی به فیلم «Exorcism of God»: «خدازُدایی»، یک اعتراف بی سابقه درباره ی کلیسا/ واتیکان: میراث مسیح یا سنگر لوسیفر؟ +تصاویر کلیسای کاتولیک با تحمیل رهبانیت و تجرّد، باب بزرگ ترین انحرافات اخلاقی و
نگاهی به فیلم «Exorcism of God»:
«خدازُدایی»، یک اعتراف بی سابقه درباره ی کلیسا/ واتیکان: میراث مسیح یا سنگر لوسیفر؟ +تصاویر
کلیسای کاتولیک با تحمیل رهبانیت و تجرّد، باب بزرگ ترین انحرافات اخلاقی و جنسی را برای کشیشان و راهبه ها گشود و خود بزرگ ترین تسهیل گر سلطه ی لوسیفر در همان کلیسای کاتولیک شد.
فیلم «خدازدایی» ، به کارگردانی کارگردان ونزولایی تبار، آلحاندرو ئیدالگو از فوریه ۲۰۲۲ اکران جهانی خود را آغاز کرد. عنوان اصلی فیلم «The Exorcism of God» است. اگزورسیزم را در فارسی به «جن گیری» ترجمه کرده اند، اما در پیوند با این فیلم خاص و محتوای آن، ترجمه ی «جن گیری خدا» نارسا و ناسازگار و البته گمراه کننده است. منظور از این اصطلاح «خارج ساختن یا اخراج یا پاکسازی وجه الهی» از وجود کاراکتر اصلی فیلم، «پیتر» (ویل بِینبرینک) به درخواست روح شیطانی حاضر در فیلم، «بالبا» است. از این رو، «خدازدایی» ترجمه ی رساتر و گویاتری است.
فیلم در سال ۲۰۰۳، در منطقه ی «نمبره دِ دیوس» (نام خدا) در مکزیک آغاز می شود. «پدر پیتر ویلیام» (ویل بِینبرینک)، کشیش آمریکایی که در مکزیک به امور خیریه و رسیدگی به ایتام مشغول است، در نیمه شبی از طرف خانواده ی یک راهبه به نام «ماگالی» (ایرَن کاستیو) فراخوانده می شود. او علی رغم این که اجازه مرجعیت دینی(واتیکان) را ندارد و توسط دوست و کشیش ارشد، «پدر مایکل» (جوزف مارسل) در لندن، منع می شود، اقدام به جن گیری دختر راهبه می کند.
در نهایت، همگان گمان می برند که دختر نجات می یابد و روح شریر(بالبا) از وجودش خارج می شود. این ماجرا، باعث شهرت پدر پیتر به عنوان یک قدیس زنده می شود و واتیکان هم البته از این شهرت او در مکزیک ناخشنود نیست. اما رازی تاریک در جریان آن جن گیری ایجاد می شود که کل زندگی پدر پیتر را تحت تاثیر قرار می دهد. هجده سال بعد، پدر پیتر همچنان به عنوان کشیشی محبوب، به کار خیر و رسیدگی به ایتام مشغول است تا این که دوباره از طرف مسوولان یک زندان، برای جن گیری از یک دختر دیگر، «اسپرانزا» (ماریا گابریلا دو فاریا)، فرا خوانده می شود. در کمال ناباوری پیتر، این مورد با مورد ۱۸ سال پیش پیوند اساسی دارد و راز تاریک او را برملا می کند.
در یک سوم ابتدایی فیلم، چنین به نظر می رسد که «خدازدایی» هم قصد دارد همان تصویر قراردادی و معمول از کلیسا و واتیکان را به مخاطب القاء کند، یعنی ملجاء و پناه مومنین مسیحی در برابر ارواح شریر و شیطان.
پدر مایکل، در همان جن گیری اول، به پیتر می گوید اگر گناهی در وجودت داری، نباید دست به این اقدام بزنی:
" اگر شیطان یک رخنه در تو پیدا کند تا عمق جانت نفوذ پیدا خواهد کرد. "
در نگاه اول، به نظر می رسد که کارگردان قصد دارد کشیشان ارشد و مسوولان کلیسای کاتولیک را چنین باتقوا و ملاحظه کار نشان دهد، اما هر چه فیلم پیشتر می رود، این معادله معکوس می گردد.
واقعیت این است که کلیسای کاتولیک با تحمیل رهبانیت و تجرّد، باب بزرگ ترین انحرافات اخلاقی و جنسی را برای کشیشان و راهبه ها گشود و خود بزرگ ترین تسهیل گر سلطه ی لوسیفر در همان کلیسای کاتولیک شد. از نظر تاریخی، بعد از اتحاد ایجاد شده میان تشکیلات کلیسا و امپراتوری رم در دوران کنستانتین یکم (که منجر به اعلام مسیحیت به عنوان دین رسمی امپراتوری در ۳۱۳ میلادی شد)، بسیاری از اعتقادات و سنت های پاگانی پیشامسیحی رمی، با تغییراتی در شکل، وارد نظام اعتقادی و مناسکی مسیحیت شد.
فیلم در واقع مضحکه ی اعتقادات شیطانی خود کلیسای کاتولیک، از جمله خوردن شراب و فطیر به مثابه خون و گوشت مسیح نیز هست. ما از زبان دختر جن زده مرتب این تمسخر را می شنویم:" بدون من خوشمزه تر از بدن پسر خداست. "
اما پدر مایکل، که بار طنز را در فضای جدی و خشونت احساسی و فیزیکی فیلم بر دوش دارد، جمله ای کلیدی و در واقع اذعانی تلخ و کوبنده می کند. او خطاب به پیتر می گوید:
"قرن هاست که واتیکان استراتژی خودش را در برابر شیطان تغییر نداده. گاهی فکر می کنم شیطان در صفوف واتیکانه...شاید خود واتیکان. "
و البته پدر مایکل خود ظاهرا تحت القائات شیاطین مستقر در واتیکان، دچار کفر ته نشین شده گشته است، چنان که عرق سگی مکزیکی را «بهترین آب مقدس» می نامد! اما نقطه ی اوج معنایی فیلم را همین پدر مایکل رقم می زند، وقتی در شروع مناسک «جن گیری»، توصیه ای به شدت عجیب (از زبان یک مثلا مرد خدا) به پیتر می کند: " موقع جن گیری، نمی تونی خدا رو به یاری بطلبی، بلکه باید حس کنی خودت خدایی! "
این جا، دقیقا نقطه ای است که مرزهای بین «خیر» «شر» فرو می ریزد. آیا ابلیس/لوسیفر که به خاطر غرور خود حاضر نشد به انسان خاکی سجده کند (با این توجیه که جز خدا به کسی سجده نخواهد کرد)، شیطان تر است یا کشیشی که خود را خدا بپندارد؟ غرور و تفرعن کدام یک بیشتر است؟ کفر کدام یک، عمیق تر و بزرگ تر است؟ قرائن در ادامه ی فیلم نشان می دهد که کارگردان و نویسنده ی همکارش، کاملا آگاهانه این مرزها را مخدوش کردند، چرا که تصویر «مرجعیت» اخلاقی و اعتقادی واتیکان، تا آخر فیلم به نحوی فزاینده زیر سوال می رود.
به علاوه، زن(ماگالا)، طفل نامشروعی را که تحت القاء شیطان، در حین مناسک جن گیری باردار شده(اسپرانزا)، معجزه الهی و هدیه ی خدا می داند! این گونه، مرز بین عشق و هوس شیطانی هم در فیلم گم می شود.
قدرت ابلیس را لایزال و سلطنت او را ابدی نشان می دهد، چنان که روح شریر سر به فرمان او، این قابلیت را دارد که به هیات حضرت «میکائیل»، فرشته ی مقرب پروردگار، «عیسی» (ع) و مریم(س) درآید. بزرگ ترین جن گیر عالم(به دعوی فیلم)، یعنی مایکل، دروغگو و مسخر شیطان از کار در می آید. آیا این خودزنی به سبک واتیکان و مرتبطین آن در هالیوود است؟
از لحاظ هراس آوری، فیلم ارزش افزوده ی ترسناکی نسبت به سایر فیلم های گونه ی تسخیر و جن گیری ندارد. همان شیوه های مثلا غافلگیرکننده ی حضور روح شیطانی(بسته شدن شدید در پست سر، راه رفتن وارونه روی سقف، پیچ و تاب های تند و وحشیانه ی بدن تسخیر شده، سردی و تیره شدن فضا در هنگام حضور «شریر» و...).
اما فیلم در زیرلایه ی خود، بسیار دقیق و ظریف، زیرآب تعاریف پذیرفته شده ی اعتقادی در مسیحیت را می زند. وسوسه در برابر ایمان...هوس و کشش جنسی کشیشی که ازدواج بر او حرام است به سمت خواهر روحانی که قرار است مظهر معصومیت و پاکی باشد اما به همان اندازه ی کشیش زیر بار فشار غریزه ی سرکوب شده به دام افتاده و در نهایت همه ی این ها قرار است مواجهه ی تجرد مسیح در برابر شهوت زناشویی را نمادین بسازد. کما این که فرقه های رازآمیز مسیحیت، با گرایش های آشکار و پنهان به سمت کابالیسم و گنوسی گری، معتقدند که افسانه ی «جام مقدس» اشاره به فرزند عیسی از رحم مریم مجدلیه دارد. به عبارت دیگر، آنان عیسی را به داشتن رابطه ی نامشروع با مریم مجدلیه و داشتن فرزند از او نسبت می دهند. در فیلم هم، «پدر پیتر» که دیگرانش «قدیس» می پندارند، رازی تاریک در گذشته دارد که همانا برقراری ارتباط جنسی با راهبه ی جن زده در حین جن گیری(با القاء شیطان) و داشتن طفلی نامشروع از اوست.
ذکر این نکته بسیار مهم است که کمپانی تهیه کننده و توزیع کننده ی فیلم، «سابان فیلمز» وابسته به شرکت سرگرمی سابان است که به «حییم سابان»، یکی از بزرگ ترین لابی گران سیاسی رژیم اسراییل در آمریکا تعلق دارد. حییم سابان مرکز سابان برای سیاست گذاری خاورمیانه را جهت تهیه خوراک راهبردی برای سیاست خارجی آمریکا تاسیس کرده و رهبری می کند. این شهروند دوگانه ی اسراییلی-آمریکایی که مثل ۹۹ درصد سرمایه داران یهودی آمریکا در حوزه سرویس های مالی، ثروت خود را به دست آورده، یک شبکه از سرگرمی، مدیا، فیلمسازی، انیمیشن و مسابقات حرفه ای ورزشی ایجاد کرده که قدرت و نفوذ فوق العاده ای برایش فراهم کرده است.
یک یهودی متعصب(مثل سابان)، البته نه تنها مسیحیت و شخص مسیح را قبول ندارد و او را صرفا یک یهودی مدعی «مسیحایی» و کذاب می داند، بلکه به فساد کشیدن جامعه مسیحی(جامعه میزبان) را، بر اساس دستورالعمل های صریح و آشکار تلمود، یک رسالت برای خود می داند. این که روح شیطانی، هر از چندی، به صورت عفریت بر پدر پیتر ظاهر می شود، کاملا مبتنی بر چنین عقایدی است. یهودیان، عیسای ناصری را کافر به دین یهود و مستوجب لعن می دانند.
جمله کلیدی پدر مایکل: هرگز با او معامله نکن. اگر یک بار معامله کنی، همیشه در برابر تو برنده خواهد بود. جایی برای خدا و شیطان در یک بدن نیست!
غرور مقدسین و اهل تقوا، بزرگ ترین نقطه ی ضعف آنان در برابر شیطان است. حکایت شیخ صنعان و دختر ترسا و هفتاد سال عبادتی که بر باد رفت، در فرهنگ کهن ایرانی به خوبی این موضوع را نشان می دهد. «خدازدایی» هم به خوبی روی این نکته دست می گذارد و البته پازل غرور، با لذت «قدیس» جلوه کردن در چشم عوام مردم، کامل می شود و راه را برای لغزش به سوی ابلیس می گشاید.
یکی از هولناک ترین سکانس های فیلم، صحنه ی «جن گیری معکوس» روح شریر و تسخیرشدگان او از پدر پیتر هستند و نام فیلم هم از همین جا می آید. آن ها به نام شیطان(نعوذ بالله) به خدا دستور می دهند از بدن کشیش خارج شود!
فیلم اما با یک نکته تفسیرپذیر تمام می شود. طبق گفته های پدر مایکل، «بالبان»، روح شریر فیلم، از تباری اشرافی از شیاطین است که تحت امر مستقیم ابلیس قرار دارد و هدفش از تسخیر پدر پیتر، این است که او را برای نقشه هایش نیاز دارد. با توجه به تقدیر پیتر در انتهای فیلم، می شود این را پرسید که چند درصد از اولیای کلیسای کاتولیک «تسخیر» شده اند؟ به جمله ی پایانی فیلم روی تصویر پدر پیتر در پس زمینه ی کلیسای سنت پیترو در واتیکان(که دقیقا این ترادف نام کشیش با نام کلیسای معروف و معنای جملات، آگاهانه است)، دقت کنید:
"حالا، شیاطین وارث پادشاهی خداوند نخواهند بود. آنان وارثان زمین خواهند بود. "
آیا فیلم قرار است، نه چندان پوشیده، این پیام را انتقال دهد که در واتیکان، تحت سلطه ی فرقه ی به شدت مشکوک، بدنام و شیطانی «یسوعی» (Jesuits)، سال هاست که مرز بین امر الهی و امر لوسیفری مخدوش شده و «قدیسان» واتیکان، نه مردان «خدا»، که سربازان «شهریار تاریکی» هستند؟
**سهیل صفاری
گزارش فیلم
شماره مطلب: 24929
دفعات دیده شده: ۵۸ | آخرین مشاهده: ۳ دقیقه پیش