Sorry! your web browser is not supported;

Please use last version of the modern browsers:

متاسفانه، مروگر شما خیلی قدیمی است و توسط این سایت پشتیبانی نمی‌شود؛

لطفا از جدیدترین نسخه مرورگرهای مدرن استفاده کنید:

للأسف ، متصفحك قديم جدًا ولا يدعمه هذا الموقع ؛

الرجاء استخدام أحدث إصدار من المتصفحات الحديثة:



Chrome 96+ | Firefox 96+
عملیات روانی
  • افول قدرت فزاینده آمریکا / میدل ایست آی
    یکشنبه ۲۴ مهر ۱۴۰۱ ساعت ۹:۴۹

    گزارش خواندنی میدل ایست آی از افول قدرت فزاینده آمریکا ایالات متحده هرگز در خارج از کشور تا این حد ضعیف و در داخل تا این اندازه قطبی شده نبوده است.  مارکو کارنلوس (سفیر سابق ایتالیا در عراق و نماینده


    گزارش خواندنی میدل ایست آی از افول قدرت فزاینده آمریکا
    آمریکا

    ایالات متحده هرگز در خارج از کشور تا این حد ضعیف و در داخل تا این اندازه قطبی شده نبوده است.

     مارکو کارنلوس (سفیر سابق ایتالیا در عراق و نماینده ویژه دولت ایتالیا برای هماهنگی روند صلح خاورمیانه) در تحلیلی که میدل ایست آی منتشر کرده، نوشت: ایالات متحده آمریکا آخرین امپراتوری ایدئولوژیک در حال تلاشی ناممکن است تلاشی که دو کشور بزرگ را به طور همزمان شامل می شود که البته نخستین تلاش آمریکا از این نوع نیست. ایالات متحده به مدت سه دهه تلاش کرد تا ایران و عراق را مهار کند، اما هیچ کدام از این موارد به خوبی خاتمه نیافتند. ایران مهار نشد و رژیم سیاسی عراق تغییر کرد، اما آن کشور از دست رفت.

    اکنون در زمانی که ایالات متحده هرگز در خارج از کشور تا این حد ضعیف و در داخل تا این اندازه قطبی شده نبوده و جاه طلبی های بی باکانه اش با مجموعه ای از شکست های مداوم همراه شده هدف همزمان مهار روسیه و چین را در دستورکار خود قرار داده است.

    هنری کیسینجر اخیرا بیان کرد که این هدف تا چه اندازه خطرناک است. او گفته بود ما در لبه جنگ با روسیه و چین در مورد مسائلی قرار داریم که خود تا حدی در ایجاد آن نقش داشته ایم بدون آنکه هیچ تصوری از این که این جنگ ها چگونه به پایان می رسند یا قرار است به چه چیزی منجر شوند داشته باشیم.

    جنگ در اوکراین و افزایش تنش ها بر سر تایوان کانون های این تلاش مجدد هستند که پیامدهای جدی به همراه دارد؛ بحران های جهانی انرژی و مواد غذایی ناشی از تحریم های روسیه، اختلالات زنجیره تامین، تنش های تجاری و مسابقه فناوری که همگی با یک رکود و رکود تورمی در انتظار همراه هستند.

    جنوب جهانی در حال رهایی خود از قیمومیت های سیاسی، اقتصادی و مالی غرب است. این به معنای همسویی خودکار با بلوک اوراسیا نیست، اما مطمئنا به یک سیستم بین المللی سیال تر اشاره می کند. همان طور که جنگ اوکراین و فریادهای غرب علیه روسیه چندان جاذبه ای برای کشورهای دیگر ندارد بازی آینده در برابر چین نیز این گونه خواهد بود حتی می توان گفت جاذبه آن برای سایر کشورها کمتر از رویارویی غرب با روسیه خواهد بود.

    سه گانه ذکر شده غربی در تلاش است تا قلب ها و ذهن ها را در جنوب جهانی تسخیر کند، اما استانداردهای دوگانه سرسخت و نظم جهانی مبتنی بر قوانین در هم پیچیده آن بسیار بیش از جنایات روسیه در اوکراین یا قاطعیت چین در امتداد مرزهای خود آزاردهنده به نظر می رسد. تاکنون چارچوب های سیاسی غیر غربی مانند بریکس (برزیل، روسیه، هند، چین و آفریقای جنوبی) و سازمان همکاری شانگهای (SCO) برای کشورهای دیگر جذاب تر به نظر رسیده اند.

    یک دیپلمات ارشد بریتانیایی یک بار به من گفت: «دوستی با ایالات متحده بسیار دشوارتر از دشمنی آن است». بنابراین، دو بلوک اقتصادی و تجاری رقیب می توانند ظهور کنند. نیویورک، لندن و دلار آمریکا ممکن است دیگر مقر و ابزار انحصاری سیستم مالی جهان نباشند.

    چین و روسیه در حال کار بر روی جایگزین هایی برای دلار آمریکا، سیستم پرداخت جهانی سوئیفت و بورس های نیویورک و لندن هستند. شرکت های دولتی چین از بورس های آمریکا خارج می شوند و همزمان چین میزان اوراق قرضه خریداری شده از خزانه داری آمریکا را کاهش می دهد. این اقدامات هنوز در مرحله ابتدایی به سر می برند، اما در زمان مناسب می توانند برای بسیاری از کشورهای جنوب جهانی جذاب شوند به ویژه اگر غرب در تلاش احمقانه اش در استفاده از دلار و اولویت های مالی به عنوان یک سلاح پافشاری کند.

    به زودی زمان تصمیم گیری برای قدرت های بزرگ منطقه ای در خاورمیانه فرا خواهد رسید. آیا این منطقه همانند قرن بیستم دوباره به میدان جنگ میان قدرت های بزرگ تبدیل خواهد شد؟ ثبات منطقه ای آن در صورت وجود حول محور کدام الگوی سیاسی می تواند ساخته شود: توافق نامه ابراهیم با میانجی گری ایالات متحده، تفاهم های غیررسمی ضدغربی مانند محور مقاومت (متشکل از ایران- عراق- سوریه- حزب الله) یا گروه های غیرغربی مانند بریکس پلاس و سازمان همکاری شانگهای؟

    آیا چارچوب اقتصادی منطقه بیشتر به سمت طرح تریلیون دلاری کمربند و جاده چین متمایل خواهد شد یا به سوی مشارکت جدید جی-۷ برای زیرساخت ها و سرمایه گذاری جهانی به ارزش ۶۰۰ میلیارد دلار حرکت خواهد کرد؟

    علی رغم چشم انداز جهانی در حال تحول متاسفانه نقشه ایالات متحده برای خاورمیانه تغییر نکرده است. سفر اخیر بایدن به اسرائیل، فلسطین و عربستان سعودی نیز از این قاعده مستثنی نبود. اسرائیل مشارکت استراتژیکی را با ایالات متحده تضمین کرد که عمدتا با هدف مقابله با ایران بود در حالی که فلسطینیان انبوهی از گلوله های اسرائیلی را در کنار آرمان های مشروع خود برای حق تعیین سرنوشت شان دریافت کردند.

    سیاست واقع گرایانه اولویت های خود را تحمیل کرده است. رئیس جمهور ایالات متحده با یک معضل شدید روبه رو شده است: پایبندی به ارزش های اخلاقی ادعایی خود که می خواهد دستوردهنده قتل خاشقجی یک یاغی در عرصه بین المللی باقی بماند یا اولویت دادن به مصرف کنندگان آمریکایی با تلاش برای کاهش قیمت نفت.

    جای تعجبی نیست که بایدن دومی را انتخاب کرد. تورم فزاینده هم قدرت خرید مصرف کننده آمریکایی و هم شانس حزب دموکرات را در انتخابات میان دوره ای نوامبر کاهش داده است. سریع ترین راه حل پر کردن بازار نفت با نفت خام است.

    اکنون کاملا واضح است که در حالی که بایدن نتوانست از ضربات تحقیرآمیز «محمد بن سلمان» ولیعهد سعودی چشم پوشی کند ریاض به هیچ گونه افزایشی در تولید نفت متعهد نشده و می گوید ظرفیت مازاد آن کشور به حد مجاز نزدیک شده است. به طور خلاصه، دیدار بایدن با محمد بن سلمان یک فاجعه سیاسی بود.

    نشست سه جانبه تقریبا موازی ایران، روسیه و ترکیه در تهران می تواند پیامدهای بسیار مهم و ماندگارتری برای منطقه داشته باشد.

    آمریکا

    ایالات متحده هرگز در خارج از کشور تا این حد ضعیف و در داخل تا این اندازه قطبی شده نبوده است.

    به گزارش مشرق، روزنامه کیهان در ستون اخبار ویژه خود نوشت: مارکو کارنلوس (سفیر سابق ایتالیا در عراق و نماینده ویژه دولت ایتالیا برای هماهنگی روند صلح خاورمیانه) در تحلیلی که میدل ایست آی منتشر کرده، نوشت: ایالات متحده آمریکا آخرین امپراتوری ایدئولوژیک در حال تلاشی ناممکن است تلاشی که دو کشور بزرگ را به طور همزمان شامل می شود که البته نخستین تلاش آمریکا از این نوع نیست. ایالات متحده به مدت سه دهه تلاش کرد تا ایران و عراق را مهار کند، اما هیچ کدام از این موارد به خوبی خاتمه نیافتند. ایران مهار نشد و رژیم سیاسی عراق تغییر کرد، اما آن کشور از دست رفت.

    اکنون در زمانی که ایالات متحده هرگز در خارج از کشور تا این حد ضعیف و در داخل تا این اندازه قطبی شده نبوده و جاه طلبی های بی باکانه اش با مجموعه ای از شکست های مداوم همراه شده هدف همزمان مهار روسیه و چین را در دستورکار خود قرار داده است.

    هنری کیسینجر اخیرا بیان کرد که این هدف تا چه اندازه خطرناک است. او گفته بود ما در لبه جنگ با روسیه و چین در مورد مسائلی قرار داریم که خود تا حدی در ایجاد آن نقش داشته ایم بدون آنکه هیچ تصوری از این که این جنگ ها چگونه به پایان می رسند یا قرار است به چه چیزی منجر شوند داشته باشیم.

    جنگ در اوکراین و افزایش تنش ها بر سر تایوان کانون های این تلاش مجدد هستند که پیامدهای جدی به همراه دارد؛ بحران های جهانی انرژی و مواد غذایی ناشی از تحریم های روسیه، اختلالات زنجیره تامین، تنش های تجاری و مسابقه فناوری که همگی با یک رکود و رکود تورمی در انتظار همراه هستند.

    جنوب جهانی در حال رهایی خود از قیمومیت های سیاسی، اقتصادی و مالی غرب است. این به معنای همسویی خودکار با بلوک اوراسیا نیست، اما مطمئنا به یک سیستم بین المللی سیال تر اشاره می کند. همان طور که جنگ اوکراین و فریادهای غرب علیه روسیه چندان جاذبه ای برای کشورهای دیگر ندارد بازی آینده در برابر چین نیز این گونه خواهد بود حتی می توان گفت جاذبه آن برای سایر کشورها کمتر از رویارویی غرب با روسیه خواهد بود.

    سه گانه ذکر شده غربی در تلاش است تا قلب ها و ذهن ها را در جنوب جهانی تسخیر کند، اما استانداردهای دوگانه سرسخت و نظم جهانی مبتنی بر قوانین در هم پیچیده آن بسیار بیش از جنایات روسیه در اوکراین یا قاطعیت چین در امتداد مرزهای خود آزاردهنده به نظر می رسد. تاکنون چارچوب های سیاسی غیر غربی مانند بریکس (برزیل، روسیه، هند، چین و آفریقای جنوبی) و سازمان همکاری شانگهای (SCO) برای کشورهای دیگر جذاب تر به نظر رسیده اند.

    یک دیپلمات ارشد بریتانیایی یک بار به من گفت: «دوستی با ایالات متحده بسیار دشوارتر از دشمنی آن است». بنابراین، دو بلوک اقتصادی و تجاری رقیب می توانند ظهور کنند. نیویورک، لندن و دلار آمریکا ممکن است دیگر مقر و ابزار انحصاری سیستم مالی جهان نباشند.

    چین و روسیه در حال کار بر روی جایگزین هایی برای دلار آمریکا، سیستم پرداخت جهانی سوئیفت و بورس های نیویورک و لندن هستند. شرکت های دولتی چین از بورس های آمریکا خارج می شوند و همزمان چین میزان اوراق قرضه خریداری شده از خزانه داری آمریکا را کاهش می دهد. این اقدامات هنوز در مرحله ابتدایی به سر می برند، اما در زمان مناسب می توانند برای بسیاری از کشورهای جنوب جهانی جذاب شوند به ویژه اگر غرب در تلاش احمقانه اش در استفاده از دلار و اولویت های مالی به عنوان یک سلاح پافشاری کند.

    به زودی زمان تصمیم گیری برای قدرت های بزرگ منطقه ای در خاورمیانه فرا خواهد رسید. آیا این منطقه همانند قرن بیستم دوباره به میدان جنگ میان قدرت های بزرگ تبدیل خواهد شد؟ ثبات منطقه ای آن در صورت وجود حول محور کدام الگوی سیاسی می تواند ساخته شود: توافق نامه ابراهیم با میانجی گری ایالات متحده، تفاهم های غیررسمی ضدغربی مانند محور مقاومت (متشکل از ایران- عراق- سوریه- حزب الله) یا گروه های غیرغربی مانند بریکس پلاس و سازمان همکاری شانگهای؟

    آیا چارچوب اقتصادی منطقه بیشتر به سمت طرح تریلیون دلاری کمربند و جاده چین متمایل خواهد شد یا به سوی مشارکت جدید جی-۷ برای زیرساخت ها و سرمایه گذاری جهانی به ارزش ۶۰۰ میلیارد دلار حرکت خواهد کرد؟

    علی رغم چشم انداز جهانی در حال تحول متاسفانه نقشه ایالات متحده برای خاورمیانه تغییر نکرده است. سفر اخیر بایدن به اسرائیل، فلسطین و عربستان سعودی نیز از این قاعده مستثنی نبود. اسرائیل مشارکت استراتژیکی را با ایالات متحده تضمین کرد که عمدتا با هدف مقابله با ایران بود در حالی که فلسطینیان انبوهی از گلوله های اسرائیلی را در کنار آرمان های مشروع خود برای حق تعیین سرنوشت شان دریافت کردند.

    سیاست واقع گرایانه اولویت های خود را تحمیل کرده است. رئیس جمهور ایالات متحده با یک معضل شدید روبه رو شده است: پایبندی به ارزش های اخلاقی ادعایی خود که می خواهد دستوردهنده قتل خاشقجی یک یاغی در عرصه بین المللی باقی بماند یا اولویت دادن به مصرف کنندگان آمریکایی با تلاش برای کاهش قیمت نفت.

    جای تعجبی نیست که بایدن دومی را انتخاب کرد. تورم فزاینده هم قدرت خرید مصرف کننده آمریکایی و هم شانس حزب دموکرات را در انتخابات میان دوره ای نوامبر کاهش داده است. سریع ترین راه حل پر کردن بازار نفت با نفت خام است.

    اکنون کاملا واضح است که در حالی که بایدن نتوانست از ضربات تحقیرآمیز «محمد بن سلمان» ولیعهد سعودی چشم پوشی کند ریاض به هیچ گونه افزایشی در تولید نفت متعهد نشده و می گوید ظرفیت مازاد آن کشور به حد مجاز نزدیک شده است. به طور خلاصه، دیدار بایدن با محمد بن سلمان یک فاجعه سیاسی بود.

    نشست سه جانبه تقریبا موازی ایران، روسیه و ترکیه در تهران می تواند پیامدهای بسیار مهم و ماندگارتری برای منطقه داشته باشد.



    خبر
    شماره مطلب: 24790
    دفعات دیده شده: ۱۲۶ | آخرین مشاهده: ۴ هفته پیش