-
تحلیلی بر آموزه های ایدئولوژیکی و مفهوم سازی صهیونیستی
شنبه ۱ مرداد ۱۳۸۴ ساعت ۱۲:۰۰
چکیده امروز رژیم صهیونیستی شاهد گسترش نوعی افراطیگرایی عمیق در درون لایههای اجتماعی خود است. پس از گذشت حدود 56 سال از تصرف سرزمینهای اشغالی، این دولت از درون، دستخوش تضادهای چندگانهای گردیده و خاخامهای افراطی روز به روز از قدرت بیشتری برخوردار میشوند. آنها با اتخاذ یک خطمشی افراطگرایانه و ترویج آموزههای بیاساس در میان پیروانشان، در حال نهادینه کردن مفاهیم منحط صهیونیستی مورد نظر خود در سرزمینهای اشغالیاند. البته این عده همواره ادعا د
چکیده امروز رژیم صهیونیستی شاهد گسترش نوعی افراطیگرایی عمیق در درون لایههای اجتماعی خود است. پس از گذشت حدود 56 سال از تصرف سرزمینهای اشغالی، این دولت از درون، دستخوش تضادهای چندگانهای گردیده و خاخامهای افراطی روز به روز از قدرت بیشتری برخوردار میشوند. آنها با اتخاذ یک خطمشی افراطگرایانه و ترویج آموزههای بیاساس در میان پیروانشان، در حال نهادینه کردن مفاهیم منحط صهیونیستی مورد نظر خود در سرزمینهای اشغالیاند. البته این عده همواره ادعا دارند که مفاهیم ساختگی آنها از بطن متون دینی و مضامین تورات و تلمود، برگرفته شدهاند. به هر ترتیب قدرت و نفوذ این گروهها در درون جامعه رژیم صهیونیستی در حال افزایش است و فشارهای آنها برای تحقق مبانی سست ایدئولوژیکی و تعقیب سیاستهای افراطی رژیم صهیونیستی، بیشتر میشود. واژگان کلیدی: رژیم صهیونیستی، نژادپرستی صهیونیستی، سرزمینهای اشغالی، گوش امونیم، ایدئولوژی یهودی، قوم یهود. مقدمه سابقه شکلگیری جریانات افراطی سازمند در درون بسترهای اجتماعی رژیم صهیونیستی، به نوعی با تاریخچه تأسیس این رژیم پیوند دارد. امروز واژه صهیونیسم به گونه تفکیکناپذیری با افراطگرایی عجین شده است و روز به روز بر تعداد افراطگرایان و وسعت دامنه خشونتگرایی در میان اقشار و گروههای تندروی صهیونیستی افزوده میشود. هدف مقاله حاضر این است که آموزههای رهبران یکی از بزرگترین جنبشهای تندروی سیاسی ـ مذهبی در رژیم صهیونیستی، با عنوان گوش امونیم( ) را نقد و بررسی کند. گوش امونیم به معنی گروه مؤمنان است و عمدهترین مشخصه این گروه، اقدام به احداث شهرکهای غیرقانونی در مناطق اشغالی است. رفتهرفته به دنبال افزایش دامنه فعالیت این گروهها، موقعیت جغرافیایی- سیاسی و ساختارهای جمعیتی به نفع یهودیان تغییر کرد. این گروه همچنین تلاش کرد تا در روند تحقق توافقنامههای بینالمللی برای عقبنشینی رژیم صهیونیستی از صحرای سینا و کرانه غربی رود اردن، اخلال ایجاد کند. از جمله ابزارهایی که رهبران این جنبش در پیشبرد اهدافشان به کار میگیرند عبارتند از: خشونتگرایی، شهرکسازی، سخنرانیهای پر التهاب و تحریکآمیز، جعل مضامین بیاساس و انتساب آنها به مضامین دینی، راهپیماییهای تودهای و مانورهای پارلمانی. خاخامهای صهیونیست همچنین تلاش کردهاند تا در میان طرفداران خود شعار همه سرزمین اسرائیل را که شامل محدودهای در حد فاصل رودخانههای نیل تا فرات است، محور تبلیغات قرار دهند. حتی گفته میشود که ترور اسحاق رابین نیز توسط هواداران این تفکر به منظور تحقق چنین آرمانهایی، صورت پذیرفته است. علاوه بر این، برخی از رهبران و اعضای تندروی این گروه در اقدامات مذبوحانهای تلاش کردهاند تا مسجدالاقصی و قبهالصخره را منهدم سازند. در واقع آنچه رهبران این گروه آن را اهداف بنیادین خود معرفی کردهاند عبارتند از: پایان بخشیدن به چیزی که به زعم آنها آلودهکننده مقدسترین مکان یهود خوانده میشود. بنیادگرایان یهودی با پشتیبانی ایدئولوژیک مورد نیاز ارتش این کشور به نوعی آن را نجاتدهندگان نهایی اورشیلم قلمداد میکنند، به اعتقاد این عده، تقویت هر چه بیشتر ارتش این رژیم از لحاظ دینی و معنوی امری حیاتی محسوب میشود و دستکم مترادف با تکریم تورات به حساب میآید. از این رو در این مقاله سعی شده است تا با بررسی نقش خاخامهای صهیونیست در افزایش روند افراطگرایی در سرزمینهای اشغالی، به تجزیه و تحلیل گفتمان و عملکرد ایشان در خصوص تحریک و جهتدهی افکار عمومی رژیم صهیونیستی پرداخت شود. تحلیل مضامین؛ ایدئولوژی و کلام در ساختار سیاسی ـ اجتماعی رژیم صهیونیستی، تا حدود زیادی تبلور بنیادگرایی یهود را میتوان در ارتباط با راست افراطی تجدیدنظرطلب بررسی کرد (رانان،( ) 1980). به واقع میتوان گفت که گروههای تندرو همچون گوش امونیم، نظام نمادین خود را تا حد زیادی مرهون پیشگامان میراث صهیونیستیاند که بعضاً موضعی چپگرایانه داشتهاند. در دوران تصدیگری اسحاق رابین و شیمون پرز، گوش امونیم توانست شالوده سیاست و تاکتیکهای شهرکسازی خویش را ایجاد و الگوهای تشکیلاتی و شیوههای تهاجمی را مشخص کند. در آن هنگام، ایدئولوژی جنبش کاملاً تحول یافته بود و از آن زمان تاکنون نیز تغییر چندانی پیدا نکرده است. گفتنی است که به دنبال کنار رفتن جناح سکولار حزب کارگر از مسند قدرت و به روی کار آمدن دولت دست راستی لیکود به رهبری مناخیم بگین و ژنرال آریل شارون، که هر دو از رهبران و فعالان سازمانهای تروریستی یهودی بودند، افراطیون یهودی مانند اعضای گوش امونیم زمینه فعالیت خود را با توجه به دیدگاههای دولت جدید وسیعتر یافتند (آران؛ 53، 1378). این جنبش، هستهای فعال از یهودیانی است که عمدتاً از مدارس دینی (یشیوا) فارغالتحصیل شدهاند. طی حدود 26 سال، گوش امونیم توانست نقش قاطعی را در تعیین زمینه گفتگوهای اجتماعی در رژیم صهیونیستی ایفا نماید. علاوه بر این، جنبش یاد شده، در حال حاضر یکی از مخالفان سرسخت حل و فصل مسالمتآمیز اختلافات میان اعراب و رژیم صهیونیستی به شمار میآید. این جنبش از همان آغاز با اشاره به نقاط حساس و آسیبپذیر موجودیت رژیم صهیونیستی، تنشهای تهدیدکننده آن را دامن زد. یکی از شعائر ایدئولوژیکی رهبران گوش اموینم عبارت است از اینکه: «عقبنشینی از سرزمین مقدس تنها از روی اجساد ما امکانپذیر است.» (آران؛ 53، 1378). علاوه بر این رهبران گوش امونیم طی بیانیهای رسماً اهداف جنبش را «ایجاد بیداری بزرگ در میان قوم یهود برای اجرای کامل بینش صهیونیستی [دانسته که] تحقق این بینش از میراث یهودی اسرائیل سرچشمه میگیرد و هدفش رهایی و رستگاری کامل اسرائیل و همه جهان است». نگاهی به بخش نخست این بیانیه نشانگر این مطلب است که اساساً رهبران تندروی جنبش گوش امونیم در انزوای بیمارگونه تاریخی خود گرفتارند و ذهنیت جزمگرایانه آنها قدرت درک و دریافت تحولات عمیق، جهان معاصر را ندارد. بنیان ایدئولوژیک و فلسفی صهیونیسم و گروههایی همچون گوش امونیم، هجونامه تحقیر قومی است که بقای خود را در پیروی و متابعت از مراکز قدرت جهان یافته است و در این میان احساسات دینی را دستآویز آمال پنهانی خود قرار داده است. در بخش دیگر این بیانیه آمده است؛ «قوم یهود هم اکنون درگیر مبارزهای وحشتناک بر سر بقا در سرزمین خود و برای به دست آوردن حق کامل حاکمیت بر آن است.» (آران، 56). در واقع، سراسر تاریخ قوم یهود آکنده از تقلایی بیپایه برای بقای قومی نژادپرست و خودستایی بیریشهای است که حاصل آن جز گرفتاری و مکافات برای خود و دیگران نبوده است. امروز آنچه مطالبه وطن یهود و حاکمیت بر سرزمین موعود تبلیغ میشود، چیزی بیش از دستاورد ترفندهای استعماری برای کنترل و تسلط بر منطقه خاورمیانه و کشورهای اسلامی نیست. جالب است که کشور فلسطین تنها پس از بحث و تبادل نظرهای فراوان در خصوص اسکان یهودیان به عنوان گزینه نخست سرزمین موعود انتخاب شد. با وجود این، بیانیه مدعی است که از منظر افراطیون صهیونیست نه تنها حاکمیت کامل بر فلسطین حق مسلم یهودیان قلمداد میشود، بلکه از منظر آنها فلسطینیان غاصبان سرزمین یهود تلقی شدهاند و مبارزه تا شکست کامل آنها ادامه خواهد یافت. صهیونیستها در این بیانیه بر چهار اصل اساسی تأکید کردهاند؛ 1 ـ پیوند عمیق خود با تورات و اخلاق یهودیت، 2 ـ عشق به قوم یهود و سرزمین اسرائیل، 3 ـ تأکید بر لزوم آگاهی صهیونیستی و بینش نجاتبخش، و 4 ـ لزوم تحقق حاکمیت کامل قوم یهود در سراسر سرزمین اسرائیل. رهبران گوش امونیم، هدف اصلی خود را بازگرداندن دستاوردهای صهیونیستی و رستاخیز دینی، معرفی میکنند. به زعم آنها، این دو جنبه نوزایی یهود (مذهبی و ملی) مسبوق به خودداری از عقبنشینی از سرزمینهایی است که به اعتقاد آنها از دست دشمن آزاد شدهاند. در واقع افراطگرایان، به شدت مخالف شکلگیری هرگونه پروژه صلحی میان اعراب و رژیم صهیونیستیاند. از دیگر اقدامات جنبش گوش امونیم این است که بلافاصله پس از اشغال سرزمینهای فلسطینیان، نامهایی توراتی برای آن مناطق انتخاب میکنند. این امر تا حدودی از آموزههای نخستین بنیانگذاران معنوی گوش امونیم نشئت گرفته است: «سرزمین اسرائیل در چارچوب مرزهای توراتی خود اهمیت ذاتی والایی دارد. به گفته تورات هر مشت خاک و هر وجب زمینش، قدسالاقداس است. این تقدس در ضمن از ماهیت نجاتبخش آن ناشی میگردد. نجات، یعنی حاکمیت بر تمامی سرزمین موعود. بنابراین، هر نوع اعلام نظر یا اقدام هر دولت در جهان و از جمله دولت اسرائیل که بخواهد ما را از سرزمین آزاد شده در جنگ مقدسمان جدا سازد، بیاعتبار است و به منزله هیچ و پوچ تلقی میگردد. برعکس، هر جنگافزار ارتش که سرزمینمان را تسخیر و از آن دفاع کند، ارزش معنوی دارد و همچون اشیای مقدس دینی با ارزش محسوب میشود. یک سلاح وزارت دفاع اسرائیل و یک تانک ارتش آن به اندازه ردا و پیشانیبند نمار (عصابه) ارزش دارد؛ سربازان ارتش همپایه مدرسان و مفسران تلمودند و شهرکنشینان، گروهی قدیس محسوب میشوند.» (آران، 58). گفتار فوق شامل چند مطلب مهم است. در اینجا برای تجزیه و تحلیل اظهارات نژادپرستانه و خودستایانه فوق آن را به بخشهای مختلفی تفکیک مینماییم؛ 1 ـ سرزمین رژیم صهیونیستی در چارچوب مرزهای توراتی خود اهمیت ذاتی والایی دارد. 2 ـ هر وجب زمینش به گفته تورات قدسالاقداس است. 3 ـ این تقدس از ماهیت نجاتبخشی آن ناشی میشود. 4 ـ نجات، یعنی حاکمیت بر تمام سرزمین موعود. 5 ـ هر اقدامی که ما را از سرزمین آزاد شده در جنگ مقدسمان جدا سازد، بیاعتبار است. 6 ـ هر جنگافزار ارتش که سرزمینمان را تسخیر و از آن دفاع کند، ارزش معنوی دارد و همچون اشیای مقدس دینی محسوب میشود. 7 ـ سربازان ارتش همپایه مدرسان و مفسران تلمودند. 8 ـ شهرکنشینان، گروهی قدیس محسوب میشوند. پیش از بررسی هر یک از بخشهای 8 گانه، لازم است تا به این نکته اشاره کنیم که تا سال 1967 میلادی، حتی یک یهودی در سرزمینهای اشغالی غره ساکن نبود، تا اینکه در سال 1972، 1500 یهودی در این مناطق ساکن شدند، روند اسکان یهودیان با به روی کار آمدن حزب لیکود روندی صعودی پیدا کرد به طوری که در سال 1977، سه هزار نفر؛ 1981، 15 تا 20 هزار و در 1985 به میزان 50 هزار یهودی در این مناطق اسکان داده شدند (بنونیستی، 1988).( ) اهداف خاخامهای بنیادگرای صهیونیست این است که تا قبل از هر چیز، حضور یهودیان در سرزمینهای اشغالی را در چارچوب متون دینی مجهول، توضیح دهند. به زعم آنان، مرزهای سرزمین رژیم صهیونیستی را تورات تعیین کرده بود و این امر خود نشاندهنده قدسی بودن این سرزمین است. آنها بعد از تأکید بر مقدس بودن این سرزمین این تقدس را مایه نجاتبخشی قوم یهود معرفی میکنند. به اعتقاد آنها، حضور در فلسطین، پشتوانههای محکم دینی داشت و خاخامهای صهیونیست به عنوان ناجیان قوم یهود، ناگزیر به بازگرداندن این سرزمین به صاحبان اصلی آن یعنی قوم یهوداند. «هر اقدامی که ما را از سرزمین آزاد شده در جنگ مقدسمان جدا سازد، بیاعتبار است»، رهبران صهیونیست بارها در سخنان خود به پیروانشان اینگونه القا میکنند که سرزمینهای اشغالی، حق مسلم یهودیان بود و آنها در حال بازپسگیری آن از دست اشغالگراناند و هر اقدامی که موجب از دست دادن سرزمینهای آزاد شده شود، به شدت با آن مخالفت خواهد شد. آنان همچنین به روند نظامیگرایی و تشدید خشونت علیه فلسطینیان، نیز هالهای از تقدس نژادپرستانه بخشیدهاند و آن را تشویق میکنند. به گونهای که به زعم ایشان، تجهیزات نظامی ارتش صهیونیستی دارای ارزش معنوی بوده و سربازان نظامی همپایه مفسران تلمود و شهرکنشینان یهودی افرادی مقدس در نظر گرفته میشوند. به اعتقاد این عده، تسخیر و اسکان در سرزمین موعود، امری الهی قلمداد میشود. علاوه بر این، خاخامهای افراطگرا به هواداران خود این طور القا کردهاند که اهمیت دینی تمامی سرزمین رژیم صهیونیستی ناشی از ارزش قدسی آن است و تسخیر و اسکان به مثابه گامهایی اساسی برای رسیدن به کمال دینی لحاظ میگردد. به اعتقاد آنها از آنجایی که بر اساس گفتههای تورات سرزمین اسرائیل به دلیل ماهیت نجاتبخشیاش، سرزمینی مقدس معرفی شده است و این رسالت میسر نخواهد شد مگر به واسطه حاکمیت کامل قوم یهود در این سرزمین، بنابراین برای رسیدن به رستگاری چارهای جز استقرار کامل حاکمیت دولت صهیونیستی در آن وجود ندارد. از این رو هر آنچه مانع تحقق این امر مهم شود، باید با آن مقابله و آن را منکوب کرد. به هر ترتیب این آموزهها نشاندهنده این مسئلهاند که جریانات صهیونیستی در درون لایههای اجتماعی رژیم صهیونیستی از مضامین دینی به عنوان پوششی برای موجه جلوهدادن سیاستهای افراطی خود، استفاده میکنند. بنابر مفاهیم مسیحایی متداول در درون جنبش نژادپرستانه گوش امونیم، تغییرات ساختاری در سطح ملی، بسترساز ایجاد تحولات اساسی در سطح جهانی خواهد بود. از این رو اقدامات فعالان این جنبش در سطح ملی، محور انقلاب فراگیر جهانی خوانده میشود. در همین خصوص خاخام لوینگر اظهار میدارد: «اسکان قوم یهود در تمامی سرزمین اسرائیل، رحمتی برای همه جهانیان و از جمله عربهاست. اسکان یهودیان در قلب مراکز جمعیت محلی، به انگیزه احساس احترام و توجه به آینده فلسطینیها صورت میگیرد. بنابراین، اگر اعراب از ما بخواهند عقبنشینی کنیم و ما چنین کنیم با این کارمان تنها به انحطاط و زوال اخلاقی آنها کمک کردهایم، اما اگر اراده ملی اسرائیل را به اعراب تحمیل کنیم، نیروی دینی را در میان آنها زنده کردهایم و تجلی نهایی این امر در بیان خواست خود فلسطینیها در امر بازسازی معبد سوم (یهودیان) خواهد بود. ما اسرائیلیها باید به قصبهها و شهرهای یهودا و شومرون رخنه کنیم و از قدرت خویش در راهی که خیر خود اعراب در آن است بهره گیریم.» (آران، 60). اظهارات فوق از حوزه مرزهای رژیم صهیونیستی فراتر رفته و برای قوم یهود رسالتی جهانی در نظر گرفته است. در اینجا قوم یهود رحمتی است برای رستگاری همه جهانیان. اسکان صهیونیستها در سرزمینهای اشغالی صرفاً به دلیل احترام و اهمیتی است که قوم صهیونیستها برای آینده اعراب و فلسطینیها قائل هستند! و خروج یهودیان از سرزمینهای اشغالی به انحطاط اخلاقی اعراب منجر خواهد شد. در واقع خاخامهای یهودی اذعان میدارند که آنها بهتر از اعراب، سود و زیان آنان را میدانند و به اعتقاد آنها سعادت اعراب در تداوم حضور قوم یهود در سرزمینهای اشغالی است. اظهارات فوق در واقع بیش از هر چیز نشاندهنده اوج تمامیتخواهی صهیونیستها است که منویاتشان حتی در چارچوب مرزهای فلسطین نیز خلاصه نمیشود. به زعم آنها قوم یهود، قومی برگزیده و مقدس است و رسالتی جهانی برای رستگاری تمام جهانیان دارد و این، آن چیزی است که خاخامهای یهودی به پیروانشان القا میکنند. در حال حاضر، پیروان فرقه گوش امونیم، خرابکاری و کشتار انسانها را در مورد عربهایی اعمال میکنند که به زعم خودشان، داوطلبانه در راه رستگاری ایشان گام برمیدارند. هانا پورانت، یکی از رهبران نژادپرست و تندرو گوش امونیم خطاب به پیروانش، اعلام داشت؛ «ای مردم، همگی دست بزنید. نزد خدا بانگ شادی برآورید. زیرا خداوند متعال و مهیب است. خدای ما تمامی جهان را مغلوب ما خواهد ساخت.» (آران،62). بنابراین طبق گفتههای پورانت، این خواست خداست که سراسر جهان را مغلوب قوم یهود گرداند، زیرا نفوذ و گسترش سلطه قوم یهود به زعم وی، به رستگاری بشر منجر خواهد شد. به اعتقاد او، اقوام دیگر باید از اینکه مغلوب قوم بنیاسرائیل میشوند، شادمان باشند، «تابع سلطنت اسرائیل شدن، موجب سعادت و برکت در تمامی سرزمین اسرائیل خواهد شد». بنابراین رهبران نژادپرست صهیونیستها در میان پیروان خود در حال نهادینه کردن این مفاهیماند که قوم یهود آرمانی مقدس و الهی دارد و هدفش به اصطلاح رهایی و رستگاری بشریت است و این رسالت خود دلیل بر اصرار آنها برای برتریطلبی بر اقوام دیگر است. از این رو در زیر سلطه دولت صهیونیستی بودن، سعادت و برکت را برای همگان در پی خواهد داشت. بنابراین تکرار این مضامین و القای آنها در میان پیروان تندرو، پیش از هر چیز اقدامات این گروهها را در سرکوب قیام فلسطینیها موجه جلوه میدهد. فرقه گوش امونیم به بازدارندگی، تلافی، تحقیر، شکنجه و حتی کشتار مردم متوسل میشود و نیز، در صدد است موافقت یهودیان و رضایت دولت و ارتش رژیم صهیونیستی را برای سرکوب هر چه شدیدتر مبارزان فلسطینی، کسب کند. در حال حاضر نوع تازهای از ناسیونالیسم و رویکرد تازهای به مذهب در رژیم صهیونیستی ایجاد شده است و سرزمینهای اشغالی به عرصهای برای افراطیگرایی در هر دو حوزه ناسیونالیسم و مذهب مبدل گردیده است. به واقع گوش امونیم تجسم و نمونه بارز گرایش به سمت ناسیونالیسم رو به رشد و مذهبی شدن شتابان است. این جنبش تلاش میکند تا تجاوزطلبیهای صهیونیستی را از طریق مفهومسازیهای مذهبی بیاساس و جعل مضامین به اصطلاح مقدس از لابهلای متون دینی، در میان پیروان مذهبی خود، موجه جلوه دهد. به عبارتی دیگر میتوان گفت که جنبشهای نژادپرستی همچون گوش امونیم، محصول احیای یهودیت به شیوه کنشباوری فراصهیونیستی به شمار میآیند. جنبشهای مذهبی که به گونهای افراطگرایانه از سیاست ملیگرایی قومی حمایت میکنند و به نوعی خواهان شکلگیری یک نوزایی صهیونیستیاند. این جنبشها، مفاهیم بدیعی از دین را عرضه میکنند که از راستکیشی نیز فراتر میرود و یا حتی رویاروی آن قرار دارد. از این رو، گسترش دامنه فعالیت چنین جریاناتی در رژیم صهیونیستی، علاوه بر موجودیت فلسطینیها، تهدیدکننده هویت خود اسرائیلیها نیز است. در واقع، در نگاهی کلی میتوان گفت که دغدغههای اصلی فرقه گوش امونیم، دغدغه مرزهاست. مرزهای جغرافیایی دولت صهیونیستی و مرزهای یهودیت. از این رو رهبران نژادپرست این جنبش برای دستیابی به مفهومی تازه از یهودیت و نهادینهکردن آن در میان یهودیان، تلاش میکنند. الحاق سرزمین تنها ابزاری برای تشخیص ارزشهای دنیوی ملی و تلاش در جهت کنترل سرنوشت یهودیت و یهودیان است. از این رو رهبران تندرو صهیونیست در تلاشاند تا از طریق دست بردن در متون دینی و جعل مفاهیم تازهای از یهودیت و تأکید بر رسالت جهانی قوم یهود برای رستگاری و تکامل بشری، روند توسعهطلبی و جاهطلبیهای دولت صهیونیستی را تشدید کنند. بحث بر سر تعریف مرزهای سال 1948 و 1967، همزمان با اختلاف نظرهایی در خصوص تعریف مرز میان سرزمین رژیم صهیونیستی و دولت اسرائیل همچنان ادامه دارد. این دو مفهوم به ترتیب، نماد خصوصیتهای جمعی یا تعریف اولیه و نیز نماد مدنی و جهان شمول بودن آن است (کیم مرلینگ 1985).( ) این تقسیمبندی به نظر میرسد که نشاندهنده مرز میان دو مفهوم جداگانه از یهودیت است، یکی راستکیشی که غیرصهیونیستی یا ضدصهیونیستی است و دیگری صهیونیسم مذهبی تندرو. در حال حاضر جریانات افراطی همچون گوش امونیم، برای گسترش فعالیتهای آبادسازی رژیم صهیونیستی و بسط حاکمیت آن بر سرزمینهای اشغالی، به شیوهای اساسی درصدد جذب قلبها و فکرها هستند و میخواهند یهودیان بیشتری را به مدار یهودیت مورد نظر خود بکشانند. رهبران این جنبشها هماکنون از طریق استدلالهای دینی تلاش میکنند، آرمانهای تازهای برای قوم یهود تنظیم کند. به طور اساسی میتوان گفت که جریانات نژادپرستی همچون گوش امونیم، بر سه محور تأکید دارند: نادیده گرفتن حقوق و منافع مسلمانان و اقدام به شهرکسازی، تحمیل دین و مضامین نوین دینی به اقشار غیردینی جامعه و تلاش برای اعمال نفوذ بر دولت و جامعه رژیم صهیونیستی و همراه کردن آنها با هنجارهای مورد نظر خود و نهایتاً بسط جهانبینی و برداشتهای افراطی خود از یهودیت. به علاوه فعالان تندروی این گروهها بر این باورند که «هر چه ستیزهگرتر باشید، یهودیترید». از منظر ایشان، افراطگرایی و تجاوزطلبی لازمه یهودیت اصیل محسوب میشود. از این رو، از دیدگاه فرقه گوش امونیم، هیچ اهمیتی ندارد که طرف صلح با رژیم صهیونیستی مصر است یا فلسطین. در هر دو صورت، دعاوی طرف مقابل، بیاعتبار است و حقوقش بیتوجه به محتوای آن به رسمیت شناخته نمیشود و صلح رژیم صهیونیستی با اعراب و مسلمانان در خصوص سرزمینهای اشغالی بیمعنی است، چرا که آنها معتقدند صلح در واقع نوعی خرابکاری در امنیت، غرور و اخلاقیات رژیم صهیونیستی به حساب میآید (آران، 109-108). افراطیگری در حوزه سیاست درصدد است تا پیامهای دینی خود را به گوش مردم رژیم صهیونیستی برساند و در صورت لزوم در تحمیل آنها، به زور متوسل شود. گوش امونیم آماده رستگار کردن جامعه از راه اجبار است. به واقع صهیونیستها تلاش میکنند تا از طریق مفهومسازی دینی، افزایش سلطهگرایی و اجبار، جامعه را به کمال برسانند. ارزیابی و جمعبندی اگر بنا باشد آنچه را که در این مقاله در خصوص افراطیگرایی صهیونیستی گفته شده است جمعبندی کنیم، باید بگوییم که شالوده فعالیت جریانات افراطگرا در درون جامعه صهیونیستی بر چند اصل استوار است؛ یکی القای این مطلب که اساساً قوم یهود قومی، قدسی تلقی شده است و آرمانی جهانی، برای رستگاری نوع بشر بر عهده دارد و تحقق این امر مستلزم احراز کامل حاکمیت رژیم صهیونیستی در سرزمینهای اشغالی است. آنها برای نشاندادن درستی این مطلب از مضامین و متون دینی بهره میگیرند. رهبران نژادپرست از هر ابزاری برای تحقق مالکیت انحصاری قوم یهود در سرزمینهای اشغالی استفاده میکنند. دیگر اینکه آنها تلاش میکنند تا با افزایش نفوذ و سلطه خود بر دولت و جامعه رژیم صهیونیستی، نفرت از مسلمانان و اتخاذ سیاستهای خصمانه علیه فلسطینیها را تشدید کنند. از هنگامی که در سال 1990، موج گستردهای از مهاجران یهودی از شوروی سابق، عازم سرزمینهای اشغالی شدند، این جنبش دریافت که اگر سرزمینهای اشغالی جنبه یهودیت پیدا کنند و بعد هم به خاک این سرزمین ملحق شوند، مهاجرت میتواند گرهگشای معضلات رژیم صهیونیستی باشد، از این رو به طور روزافزونی ضمن تشویق یهودیان سراسر جهان برای مهاجرت به فلسطین، روند شهرکسازی غیرقانونی را نیز تسریع کرد. افزون بر این، گسترش فعالیت جریانات افراطی، مشکلات عدیدهای را برای دولت اسرائیل به وجود آورده است. اقدامات خودسرانه این گروهها، سیاستهای دولت را به چالش فراخوانده و جامعه رژیم صهیونیستی را دستخوش چندپارگیهای اجتماعی کرده است که البته این مسئله خود در بلندمدت میتواند بسترساز ایجاد تضادهایی میان جامعه و حکومت در رژیم صهیونیستی شود.منابع ـ گیدیون، آران، بنیادگرایی صهیونیستی یهود؛ ترجمه احمد تدین، تهران: هرمس، 1378. - B. Kimmerling. ″Between the primordial and civil Definitions of the Israeli Collective Identy″ , In E. Cohenet al. edc. , Comparative Social Dynamics (Boulder, Colo: Westview, 1985). - M. Benvenisti, ″The West Bank Data Project Report″ , Boulder, Colo: Westview, 1988. - Z. Ranaan, ″ Gush Emunim″ , Tel Aviv: Sifiryat Poalim, 1989.
مقالات مجله
نام منبع: سید قاسم منفرد
شماره مطلب: 2285
دفعات دیده شده: ۳۳۴۱ | آخرین مشاهده: ۱ هفته پیش