Sorry! your web browser is not supported;

Please use last version of the modern browsers:

متاسفانه، مروگر شما خیلی قدیمی است و توسط این سایت پشتیبانی نمی‌شود؛

لطفا از جدیدترین نسخه مرورگرهای مدرن استفاده کنید:

للأسف ، متصفحك قديم جدًا ولا يدعمه هذا الموقع ؛

الرجاء استخدام أحدث إصدار من المتصفحات الحديثة:



Chrome 96+ | Firefox 96+
عملیات روانی
  • عملیات روانی در صدر اسلام عملیات روانی در صدر اسلام
    پنج‌شنبه ۱ اردیبهشت ۱۳۸۴ ساعت ۱۲:۰۰

    اشاره ظهور اسلام چالش بزرگی را در اردوگاه کفر و نفاق برانگیخت و سران آنها را به تکاپو برای مقابله با این آیین رهایی‌بخش واداشت. تضعیف روحیه، تمسخر، رواج شایعه، دروغ‌پردازی، تطمیع، تهدید و ... از جمله تلاشهایی بود که کفار برای متقاعد کردن پیامبر(ص) و مسلمانان به منظور دست کشیدن از اعتقادات خود به آن تمسک می‌جستند. در این میان، بارش پیام آسمانی وحی از کلام پیامبر(ص) بر کویر جان تشنه انسانها کهف‌الحصین روح آزرده آنان می‌گشت و سپر روانی محکمی در برا

    اشاره ظهور اسلام چالش بزرگی را در اردوگاه کفر و نفاق برانگیخت و سران آنها را به تکاپو برای مقابله با این آیین رهایی‌بخش واداشت. تضعیف روحیه، تمسخر، رواج شایعه، دروغ‌پردازی، تطمیع، تهدید و ... از جمله تلاشهایی بود که کفار برای متقاعد کردن پیامبر(ص) و مسلمانان به منظور دست کشیدن از اعتقادات خود به آن تمسک می‌جستند. در این میان، بارش پیام آسمانی وحی از کلام پیامبر(ص) بر کویر جان تشنه انسانها کهف‌الحصین روح آزرده آنان می‌گشت و سپر روانی محکمی در برابر عملیات روانی مشرکان می‌گردید. عملیات روانی دفاعی رسول اکرم(ص) موضوع مطالعه این جستار است. طرح مباحث عملیات روانی در بستر آموزه‌های دینی و بحث از نسبت میان آنها، ضرورتی است که دغدغه خاطر جامعه اسلامی ما می‌باشد. امید است اندیشمندان و فرهیختگان با بذل عنایت و ارائه آرا و نظرات خود به شکوفایی و بالندگی این بحث بیفزایند. واژگان کلیدی: عملیات روانی تدافعی، واقع‌نگری، جنگ روانی مشرکان، ارتباط جمعی، ارتباط شخصی، صدر اسلام. مقدمه با توجه به اینکه دشمنان اسلام برای مقابله با این آیین رهایی‌بخش و مردمی شیوه‌ها و روشهای گوناگون رزم‌روانی، فرهنگی و تبلیغاتی را در پیش گرفتند، اسلام نیز به مثابه مکتب، راهی جز برخورد و مقابله با این روشها نداشت. البته اسلام برای مقابله و برخورد با عملیات روانی مشرکان و اشراف مکه عالی‌ترین و بهترین روشها را همراه با خنثی‌کردن، مقاومت، ایستادگی، صبر، پایداری، بیداری، هوشیاری، یقین و بصیرت به کار گرفت. این در حالی است که اسلام برای رسیدن به اهداف خود - برخلاف تصور برخی صرفاً آرمان‌گرا نیست بلکه بر واقعیتها و به‌کارگیری آنها برای رسیدن به اهداف خود تأکید دارد. از این رو دینی واقع‌نگر است، بدین معنا که نه تنها نقش و تأثیر واقعیتها را در زندگی بشر انکار نمی‌کند و نادیده نمی‌انگارد بلکه مهم‌تر از آن بر بهینه‌سازی این واقعیتها و به کار گرفتن آنها در چارچوب نگرش اعتقادی خود تأکید دارد. بنابراین برای رسیدن به اهداف خویش به چند امر اساسی توجه دارد: 1) اهداف، ایده‌ها و ارزشهای متعالی خویش که نقشی تعیین‌کننده در اتخاذ تصمیمها و تحقق استراتژیها و راهبردها در مسیر تحقق آنها دارد. برای نمونه توحید، از مهم‌ترین اهداف و ارزشهای اسلام است که برای اتخاذ تصمیم در هر امری آن را به عنوان شاخصی اساسی و تعیین‌کننده در نظر می‌گیرد و بدون توجه به الزامات آن تصمیم نمی‌گیرد. این است که قید فی سبیل الله به عنوان شاخصی اساسی برای جنگ مطرح می‌گردد: «وَ قاتِلوُا فی سَبیلِ اللهِ الَّذینَ یُقاتِلونَکُمْ وَ لاتَعْتَدوُا اِنَّ اللهَ لایُحِبُّ الْمُعْتَدینَ»( ) یعنی «و در راه خدا، با کسانی که با شما می‌جنگند بجنگید و تجاوز ننمایید همانا خداوند یکتا تجاوزکاران را دوست ندارد». رسول خدا (ص) می‌فرماید: «مَنْ قاتَلَ لِتَکُونَ کَلِمَهِ اللهِ هِیَ الْعُلیْا فَهُوَ فی سَبیلِ اللهِ»1 جهاد فی سبیل، جهاد کسی است که بجنگد تا اینکه کلمه الله برتر و پیروز شود. 2) تواناییها و امکانات؛ رسیدن به اهداف در نگاه اسلام از مسیر تواناییها، امکانات و ابزارهای موجود صورت می‌گیرد، از این رو نمی‌توان جدا از امکانات و تواناییها و ابزارهای موجود یا قابل دسترسی برای رسیدن به اهداف و تحقق آرمانها سخن به میان آورد. تکیه اسلام و قرآن بر تواناییها و امکانات از نشانه‌های واقع‌نگری این مکتب در رزم و جهاد است. قرآن واقع‌نگری در تقابل اصل ایمان با اصل کفر را اینگونه مطرح می‌کند: «اِنْ یَکُنْ مِنْکُمْ عِشْروُنَ صابِروُنَ یَغْلِبوُ مِاَتَیْنِ وَ اِنْ یَکُنْ مِنْکُمْ مِاَئهٌ یَغْلِبوُا اَلْفاً مِنَ الَّذینَ کَفَروُا بِاَنَّهُمْ قَوْمٌ لایَفْقَهوُنَ اَلْانَ خَفَّفَ اللهُ عَنْکُمْ وَ عَلِمَ اَنَّ فیْکُمْ ضَعْفاً فَاِنَّ یَکُنْ مِنْکُمْ مِاَئهٌ صابِرُهٌ یَغْلِبوُا مِاَتَیْنِ وَ اِنْ یَکُنْ مِنْکُمْ اَلْفٌ یَغْلِبوُا اَلْفَیْنِ بِاِذْنِ اللهِ وَ اللهِ مَعَ الصّابِرینَ»( ) یعنی: «... اگر بیست نفر نیروی صابر و بردبار از شما باشد بر دویست نفر و اگر از شما یکصد نفر باشد بر هزار نفر از کفار غالب می‌گردند، زیرا آنها گروهی فاقد درک و دانش هستند. [سپس می‌افزاید]، اکنون خداوند [با توجه به وضعیت روحی و جسمی شما] بر شما تخفیف داد و دانست که در وجود شما ضعف راه یافته است [در نتیجه توانایی مقابله با کفار در شما ضعیف گشته است]. پس اگر [در این حال] صد نفر صبور و پایدار باشید بر دویست نفر و اگر هزار نفر باشید به فرمان خدا بر دو هزار نفر پیروز خواهید شد و خداوند با صابران است.» در این آیه ضعف و آثار منفی آن در نبرد با دشمن از عوامل مهم تأثیرگذار در تواناییها و امکانات مسلمانان صدر اسلام به شمار آمده است. 3) واقعیتها و مقتضیات موجود؛ درک واقعیتها و مقتضیات سیاسی و اجتماعی در کنار بهره‌گیری از امکانات و تواناییها، لازمه حرکت به سوی اهداف و ارزشهاست. در واقع برای رسیدن به هر آرمانی واقع‌نگری از ارکان و ضروریات اساسی به شمار می‌رود. هر مکتب یا اندیشمندی که برای تحقق ارزشها و آرمانهای متعالی خود می‌کوشد، چنانچه واقعیتها و شرایط زندگانی انسان و جامعه را در نظر نگیرد نمی‌تواند موفق باشد. مکتب اسلام، مکتبی واقع‌نگر است، بدین معنا که با توجه به آنچه وجود دارد و از درون آنها به سوی اهداف و‌ آرمانهایش حرکت می‌کند و لذا آرمان‌گرایی‌اش بر خلاف تصور غلط بسیاری بر واقع‌نگری( ) مبتنی است. از همین رو مسائل حیاتی که بشر در زندگی با آن مواجه است، مورد توجه اسلام قرار گرفته است، یکی از این مسائل جنگ روانی است. جنگی که گاه آن را جنگ افکار، جنگ اعصاب، جنگ واژه‌ها، جنگ سرد2 و ... نیز نامیده‌اند. این جنگ در قالبها، صور و روشهای گوناگون از سوی سردمداران کفر و شرک و جاهلیت برای مقابله با آیین اسلام، حضرت محمد (ص) و قرآن، به کار گرفته شده است.3 از همین‌رو اسلام از دو زاویه به عملیات روانی توجه کرده است: 2) از زاویه کنش مشرکان در مقابل این آیین با هدف خنثی‌سازی و مقابله؛ و 2) از زاویه ضرورت تاریخی و عقلی مقابله با ستم، کفر و فساد برای تحقق آیین توحید در جامعه بشری با به کارگیری شیوه‌ها و ابزارهای انسانی و بشری. جنگ روانی از این منظر به مثابه کنشها و شیوه‌های بشری است که به طور معمول همه عقلا برای رسیدن به اهدافشان آن را به کار می‌گیرند یا به کارگیری آن را جایز می‌شمارند؛ عقل نیز این مسئله را تصدیق می‌کند. بنابراین، اسلام به‌کارگیری آن را با توجه به دو زاویه فوق مورد توجه قرار داده است. ( ) آنچه در این نوشتار مورد توجه است، بررسی وضعیت عملیات و اقدامات روانی قرآن و پیامبر اکرم(ص) برای خنثی‌کردن جنگ روانی دشمنان از یکسو و رساندن پیام توحید به گوش مردم جهان از سوی دیگر، است. بنابراین در اینجا مقابله پیامبر(ص) با جنگ روانی مشرکان به ویژه با تکیه بر دوران مکه که جنگ روانی در آن از اهمیت خاصی برخوردار است مورد توجه قرار می‌گیرد. پیامبر(ص) و برخورد با جنگ روانی مشرکان پیامبر اسلام(ص) دعوت خویش را مبنی بر تحقق توحید و عدالت در جهان و نفی شرک و ستم، فتنه و فساد آغاز کرد. او بر برابری انسانها و ضرورت رهایی بردگان و آزادی نوع انسانی تأکید کرد. چنین دعوتی با منافع و مصالح سران جاهلیت و سردمداران کفر و شرک سازگاری نداشت در نتیجه از همان آغاز با مخالفت سرسخت سران جهل و رهبران کفر روبه‌رو شد. این رو در رویی و مقابله به تدریج تبدیل به جنگی روانی گسترده‌ای شد که در آن سردمداران کفر و شرک انواع و اقسام روشها و صور عملیات روانی را به کار گرفتند به امید اینکه بتوانند نور حق را خاموش کنند: «یُریدوُنَ اَنْ یُطْفِؤُا نُورَاللهِ بِاَفْواهِهِم ...» ( ) این در حالی است که خداوند نمی‌گذارد این نور خاموش شود بلکه آن را به تمام و کمال می‌رساند، هرچند چنین امری برخلاف خواسته‌ها و امیال مشرکان و ستمگران است. این است که در قرآن در ادامه آیه پیشین می‌فرماید: «وَ یَأبَی اللهُ اِلاّ اَنْ یُتِمَّ نُورَهُ وَ لَوْ کَرِهَ الْکافِروُنَ، هُوَالَّذی اَرْسَلَ رَسوُلَهُ بِالْهُدی وَ دینِ الْحَقِّ لِیُظْهِرَهُ عَلَی الّدینِ کُلِّهِ وَلَوْ کَرِهَ الْمُشْرِکُونَ.» ( ) این بیان نشانگر این است که ارسال پیامبر(ص) همراه با هدایت و دین حق برای چنین منظور والایی است و در تحقق چنین امری به امکانات و تواناییهای پیروان حق و مقتضیات و شرایط رزم توجه دارد و بر همین اساس برای تحقق این هدف بزرگ یعنی مقابله با عملیات روانی اهل شرک و کفر و سردمداران ستم و بیداد، ضروری است. نبرد روانی پاسخ مناسبی است که از نظر قرآن و پیامبر اسلام(ص) به کارگیری آن جایز و رواست و وسعت آن نه تنها میدان رزم که سراسر جامعه و حتی جامعه جهانی را در بر می‌گیرد. به طور کلی بیان قرآن و تاریخ صدر اسلام نشان می‌دهد که در عهد پیامبر(ص) جنگ روانی وجود داشت و کفار با تمام شیوه‌ها آن را به کار بستند و مسلمین نیز برای مقابله با دشمن از آن بهره گرفتند. هرچند که به این نام نامیده نمی‌شد و مفاهیم و شیوه‌های آن به طور مشخص شناخته نبود.4 بنابراین هر چند ظاهراً کاربرد اصطلاح جنگ روانی از سوی مورخ و تحلیل‌گر نظامی بریتانیایی، فولر( ) و در سال 1920 میلادی به کار رفت5 و او نگاشت که وسایل سنتی جنگ ممکن است: «جای خود را به جنگ روانی ناب بدهد که در آن از سلاح استفاده نمی‌شود و به جای آن، زایل کردن خرد انسانی، مغشوش کردن هوش انسانی و مضمحل کردن حیات معنوی و اخلاقی یک ملت به وسیله نفوذ در اراده آنها انجام می‌شود.»6 ولی همانگونه که ویلیام دائرتی می‌گوید این اصطلاح برای مشخص‌کردن فعالیتی که به درازای تاریخ مناقشه سابقه دارد، به کار رفته است.7 بنابراین؛ نخست، یکی از واقعیتهای عصر پیامبر، جنگ روانی گسترده و همه‌جانبه سردمداران شرک و ستم برای مقابله با دین آن حضرت است؛ دوم: برای مبارزه با دشمن معقول‌ترین و انسانی‌ترین روش تأثیر بر ذهن، روان و احساسات است، بنابراین جنگ روانی در مبارزه و کشمکش مقدم بر جنگ مسلحانه است، چه بنیان جنگ روانی را نفوذ برای اقناع، ترغیب و تسلیم روانی تشکیل می‌دهد و زیانها و خسارتهای آن نسبت به جنگ مسلحانه به مراتب کمتر و تأثیرات آن بیشتر و پایدارتر است و در اصل تسخیر قلمرو روان و ذهن فرد را برای رسیدن به پیروزی یا تحقق اهداف و آرمانها مورد توجه قرار می‌دهد. بی‌دلیل نیست که جنگ روانی مقدم بر جنگ متعارف و مورد توجه بسیاری از اندیشمندان و فرماندهان نظامی قرار گرفته است. برای نمونه سون‌تزو می‌گوید: «تمام فوت و فن و ریزه‌کاریهای هنر جنگ بر پایه فریب و اغفال دشمن استوار است و به همین دلیل وقتی شما توانایی دارید، به ضعف و ناتوانی تظاهر کنید و وقتی که فعال هستید، خودتان را بی‌حال و بی‌تحرک نشان دهید ...»8 سوم: در نتیجه، برای مقابله با اقدام روانی و غیرروانی دشمن از دیدگاه اسلام نیز یکی از معقول‌ترین ابزارها و روشها، جنگ روانی و تبلیغاتی بوده است که بارها چه در دوران مکه و پیش از هجرت و چه پس از آن به کار رفته است. آنچه در این مورد حائز اهمیت است عملکرد پیامبر(ص) در مقابل جنگ روانی سردمداران کفر و شرک است( ) که در اینجا می‌توان آن را به دو بخش عمده تقسیم کرد: 1) عملیات دفاعی روانی؛ مجموعه اقدامات روانی پیامبر اسلام در برابر عملکرد سردمداران شرک و کفر بود که با هدف خنثی‌کردن نتایج و آثار عملیات روانی آنها صورت می‌گرفت و موضوع اصلی این نوشتار است. 2) عملیات رهایی‌بخش روانی؛ مجموعه اقدامات روانی و تبلیغی پیامبر اسلام است که برای تحقق رسالت خویش در جامعه آن روز و توسط آن حضرت به کار گرفته شده است و در نوشتار دیگر مورد بحث و بررسی قرار خواهد گرفت. عملیات روانی تدافعی‌ (ضد عملیات روانی) منظور از این دسته عملیات روانی اقداماتی است که در واکنش به عملیات روانی مشرکان صورت می‌گرفت و هدف اساسی آنها نیز خنثی‌کردن نتایج و آثار عملیات روانی دشمن بود. اینگونه اقدامات به ویژه در دوران پیش از هجرت یعنی در دوران حضور سیزده ساله پیامبر(ص) در مکه کاربرد داشت؛ هرچند پس از هجرت نیز نمونه‌هایی از آنها دیده می‌شود. با توجه به هدف و انگیزه اساسی و نیز رویارویی و انطباق این اقدامات با عملکرد مشرکین به عنوان پاسخی درخور و مناسب برای آنها، می‌توان آنها را به نوعی عملیات روانی تدافعی نامید. نمونه بارز عملیات روانی تدافعی پیامبر اسلام(ص)، اقدامی است که آن حضرت در برابر عملیات روانی عتبه فرزند ربیعه از سردمداران بزرگ کفر انجام داد. ماجرا این است که عتبه فرزند ربیعه سخن‌شناس و فصیح و نماینده دارالندوه قریش نزد پیامبر آمد تا مطالبی را به آن حضرت پیشنهاد دهد، بدان امید که بتواند از طریق این پیشنهادات پیامبر(ص) را از دعوت خویش بازدارد. او چنین گفت: 1- آماده‌ایم تا برای تو آن اندازه ثروت و مکنت فراهم آوریم که از همه ما توانگرتر شوی؛ 2- حاضریم در صورتی که از دعوت خود دست برداری تو را به ریاست و سلطنت خود بگماریم و هیچ کاری را بدون رأی و فرمان تو انجام ندهیم. 3- اگر جن‌زده شده‌ای و نمی‌توانی آن را از خود دور کنی، حاضریم برایت پزشک بیاوریم و هزینه وی را بدهیم ...»10-9 واکنش پیامبر در برابر این اقدام روانی سردمداران کفر و شرک چه بود؟ آیا می‌توانست تسلیم شود و از برترین خواسته خویش یعنی دعوت به حق و توحید دست بردارد، طبیعی است که او هرگز نمی‌توانست چنین باشد. ‌بنابراین، باید به واکنشی مناسب و درخور دست بزند که بتواند چنین پیشنهادی (تطمیع) ‌را که مشرکان مطرح کرده بودند خنثی کند. پس از اینکه عتبه پیام قریش را ابلاغ کرد، «در ستایش خود و قبیله‌اش به شیوه نماینده‌ای باتجربه در جنگ روانی وارد صحنه شد که از تهاجم و اظهار دشمنی خودداری می‌کند و به دلجویی دشمن می‌پردازد تا وی را در کنار خود قرار دهد و این همان چیزی است که به شیوه دلجویی موسوم است.»11 پیامبر(ص) در پاسخ او فرمود: «یا اباولید! بگو تا من بشنوم.»12 دیده می‌شود که پیامبر آگاهانه و با تعمد او را با کنیه - که در میان عربها نشانه احترام بوده است - یاد می‌کند و به سخنان او گوش می‌دهد و از او می‌خواهد که هر سخنی دارد بر زبان آورد و چیزی را ناگفته نگذارد. این شیوه خود نوعی تقابل با نبرد روانی مطرح شده از سوی دشمن است و به نوعی می‌توان آن را پیشی‌گرفتن و آماده‌شدن برای دفاع و دفع هجوم روانی دشمن دانست. به ویژه که قطعاً پیامبر از روحیات و خصایص این فرد آگاه بود. افزون بر این، پیامبر با چنین برخوردی زمینه جدیدی را فراهم می‌آورد که نشان دهد، صادقانه با طرف مقابل برخورد خواهد کرد و نشان داد که نیرنگ و مکری برخلاف شیوه‌های روانی رایج مشرکان در میان نیست و این خود به گونه‌ای اخلاقی و انسانی، اقدامی روانی برای جلب احساسات و اندیشه طرف مقابل است. پیامبر در تمام عملیات روانی خود چه عملیات تدافعی و چه غیرتدافعی و آزادیخواهانه این روش را به کار برده است. ( ) پس از این مقدمات پیامبر با انتخاب بخشی از سوره سجده (فصلت) که برانگیزاننده و تکان‌دهنده است و برای مردی خوش‌فهم13 چون عتبه درخور و مناسب، آن را به لحنی زیبا و در عین حال کوبنده قرائت کرد. «بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ، حم، تَنْزیلٌ مِنَ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ» کِتابٌ ...، ( ) برخی از روایات تاریخی مطرح می‌کند که پیامبر(ص) همچنان ادامه داد تا به آیه سجده (وَ مِنْ آیاتِهِ ...) ( ) رسید و آورده‌اند: «در این حال پیامبر به سجده افتاد و عتبه بن ربیعه نیز با وی سجده کرد. پس از قرائت قرآن رو به عتبه نموده و فرمودند: ای ابا ولید، شنیدی، حال این تو و این آیات الهی.»14 بدین سان دیده می‌شود که عملیات تدافعی روانی رسول خدا (ص) به گونه‌ای حساب شده و منطقی به اجرا درمی‌آید و دشمن را متقاعد می‌کند. حتی برخی از مورخین نگاشته‌اند هنگامی که پیامبر (ص) به این آیه رسید: «فَاِنْ اَعْرِضوُا فَقُلْ اَنْذَرْتُکُمْ صاعِقَهً مِثْلَ صاعِقَهِ عادٍ وَ ثَمُودَ»( ) یعنی: «اگر آنها روی گرداندند، پس آنان را بگو شما را از صاعقه‌ای همچون صاعقه عاد و ثمود بیم دادم.» در برخی از آثار تاریخی آمده است که: «در این حال عتبه دست خود را بر دهان پیامبر گذاشت و او را به پیوند خویشاوندی سوگند داده و گفت‌: «فرزند برادرم! تا همین جا بس است و دیگر طاقت شنیدن نداشت و این به دلیل هراسی بود که به خاطر تهدید و لحن شدید آیات در او پیدا شده بود.»15 پس از آنکه قرائت پیامبر(ص) به پایان رسید عتبه فرزند ربیعه، سفیر دارالندوه، برخاست و نزد یارانش که در گوشه‌ای از مسجدالحرام در انتظار او بودند رفت. روحیات او به خوبی نشان می‌داد که در این مبارزه شکست خورده است و بازی را باخته است، هرچند آغازکننده مبارزه او بوده است. بنابراین، در پاسخ آنان که از او پرسیدند چه خبر شد، گفت: «به خدا سخنانی شنیدم که مانند آن را هرگز نشنیده بودم. به خدا نه شعر است، نه سحر و نه کهانت، ای گروه قریش! مرا اطاعت کنید. کار را به عهده من واگذارید. این مرد را به حال خود رها کنید و از او کناره بگیرید. سوگند به خدا سخنانی که من از او شنیدم خبر از حادثه‌ای بزرگ می‌دهد: اگر عرب بر او پیروز شوند هدف شما تحقق یافته است و بار این زحمت از دوش شما برداشته شده است و اگر او بر عرب پیروز گردد پادشاهی او پادشاهی شماست و عزت او عزت شما خواهد بود و آنگاه سعادتمندترین مردم خواهید بود.»16 این نمونه‌ای از عملیات روانی تدافعی پیامبر اسلام(ص) بود که بر اساس وحی آسمان و تشخیص رسول خدا(ص) در برابر اقدامات روانی و گسترده مشرکین صورت می‌گرفت. برخی از مهم‌ترین اقدامات روانی دفاعی پیامبر(ص) به اختصار عبارتند از: 1) ایستادگی در استمرار دعوت نفی دعوت پیامبر و تلاش همه‌جانبه برای خنثی‌کردن پیام و رسالت آن حضرت مهم‌ترین رکن جنگ روانی شرک در برابر او بود. از همین روی پیامبر خدا (ص) در مقابل اقدامات و عملیات روانی دشمن همچون یاوه‌پراکنی، اتهامات متعدد در برابر ساحت قرآن و آیات وحی، طعن‌‌زدن به حقایق و ارائه گونه‌های تبلیغی - روانی جایگزین،17 ایستادگی، ثبات قدم، پایداری، استمرار دعوت و تحقق رسالت خویش را به عنوان اقدام روانی بازدارنده و خنثی‌کننده در پیش گرفت. بررسی آیات قرآن و شأن نزول آنها نشان می‌دهد که دعوت و پی‌گیری رسالت و پیام - که در قرآن در چند مورد به آن اشاره شده است - با وجود تلاش مشرکان برای رد پیام و دعوت ایشان با قدرتی خاص ادامه یافته است و هر چه بر شدت انکار، اتهام، طعن و یاوه‌پراکنی سردمداران کفر افزوده شده است، بر نفی این ادعاها و اثبات دعوت و بیان حقایق، تأکید بیشتری شده است. نمونه‌ای از این معنی بیان می‌شود: ابی فرزند خلف، برای نفی دعوت پیامبر و تلاش در جهت سست‌کردن ایمان مردم و جلوگیری از گرویدن دیگران به آن حضرت، دست به اقدام تجربی و ملموسی زد. او در حالی که استخوانهای پوسیده‌ای را در دست داشت وارد مسجدالحرام شد و در حضور جمع استخوانها را در دست خود سایید و گرد و غبارش را بر باد داده و گفت: «ای محمد! فکر می‌کنی که خدا این را برمی‌انگیزد ...» پیامبر اکرم (ص) در پاسخ او با قاطعیت چنین فرمود: «آری، من چنین می‌گویم، خداوند او را برمی‌انگیزد و تو را نیز پس از آنکه استخوانی پوسیده شدی، برمی‌انگیزد. سپس تو را به آتش دوزخ وارد خواهد ساخت.»18 - در این حال خداوند با نزول آیات زیر دعوی او را نفی و رد کرده و به تأیید دیدگاه و منطق پیامبر (ص) پرداخت: «وَ ضَرَبَ لَنا مَثَلاً وَ نَسِیَ خَلْقُهُ قالَ مَنْ یُحْی الْعِظامَ وَ هِیَ رَمیمٌ، قُلْ یُحْییهَا الَّذی اَنْشَاَها اَوَّلَ مَرَّهٍ وَ هُوَ بِکُلِّ خَلْقٍ عَلیمٌ، اَلَّذی جَعَلَ لَکُمْ مِنَ الشَّجَرِ الْاَحْضَرِ ناراً فَاِذا اَنْتُمْ مِنْهُ تُوقَدوُنَ.» ( ) یعنی: «و او برای ما مثالی آورد در حالی که آفرینش خود را فراموش کرده است. گفت چه کسی این استخوانهای پوسیده را زنده می‌کند؟ بگو همان کسی آنها را زنده می‌کند که در آغاز ایجادشان کرد و او به هر گونه آفرینشی داناست. آن کس که برای شما از درخت سبز آتشی قرار می‌دهد که شما در پرتو آن گرم می‌شوید؟» 2) روش ارتباط جمعی ارتباط جمعی در اصل مجموعه‌ای از روشهایی است که برای بیان رسالت و هدف و گسترش پیام در درون جمع و مجامع مردمی به کار می‌رود. امروزه ابزار ارتباط جمعی در رسانه‌های عمومی یا رسانه‌های ارتباط جمعی همچون رادیو، تلویزیون، اینترنت، ماهواره، خبرگزاریها، خطابه (سخنرانی) برگزاری کنفرانس، همایش، کنگره، مصاحبه، مجادله، مبادله و نظایر آن به کار برده می‌شود. این روش به طور کلی بر تسلط بر ذهن و روان انسان از طریق واژه‌ها و عبارات تأکید دارد. در این خصوص دانشهایی چون معانی، بیان و بدیع به وجود آمده است. امروزه در مورد روش ارتباط جمعی در مبارزه به ویژه مبارزات انتخاباتی پژوهشهایی چند صورت گرفته است که مهم‌ترین آنها توسط هارولد لاسول( ) دانشمند علوم سیاسی، پل لازار سفلد( ) جامعه‌شناس و کورت لوین( ) روان‌شناس صورت گرفته است.19 مهم‌ترین روشهای ارتباط جمعی در قرآن در سوره نحل به شرح زیر آمده است: «اُدْعُ اِلی سَبیلِ رَبِّکَ بِالْحِکْمَهِ وَ الْمَوْعِظَهِ الْحَسَنَهِ وَ جادِلَهُمْ بِالَّتی هِیَ اَحْسَنُ ...» ( ) یعنی: «(ای پیامبر، مردم را) با حکمت (برهان) و موعظه نیکو (خطابه) به راه پروردگارت دعوت کن و با بهترین شیوه با آنها مجادله (مناظره) نما...». بر اساس این آیه مهم‌ترین روشهای ارتباط جمعی که پیامبر(ص) می‌تواند آنها را برای مقابله با اقدامات و عملیات روانی دشمن به کار گیرد عبارتند از: 1) حکمت یا برهان عقلی 2) موعظه نیکو یا پند و ارشاد و ... 3) جدل و مناظره‌. به علاوه یکی دیگر از روشهای خاص اقناعی از دید قرآن برای پیامبر(ص) مباهله می‌باشد که در آیه زیر آمده است: «فَمَنْ حاجَّکَ فیهِ مِنْ بَعْدِ ما جائَکَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ‌تَعالَوا نَدْعُ اَبْنائَنا وَ اَبْنائَکُمْ وَ نِسائَنا وَ نِسائَکُمْ وَ اَنْفُسَنا وَ اَنْفُسَکُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ، فَنَجْعَلْ لَعْنَهَ اللهِ عَلَی الْکاذِبینَ.» ( )20 یعنی: «پس هر کس درباره آن، پس از آنچه که از علم بر تو آمده است، با تو احتجاج نماید، بگو بیایید تا بخوانیم پسرانمان و پسرانتان و زنانمان و زنانتان و خودمان و خودتان را، پس رو به نیاز و دعا آوریم و نفرین خدا را بر دروغگویان قرار دهیم.» بر اساس این آیه پیامبر(ص) در برابر احتجاج و محاجه دشمن امر به مباهله با آنان برای نفی و رد مجاجه و احتجاج دروغ آنان و اثبات حقانیت و صداقت خویش شده است. مباهله، روی آوردن دو طرف برای اثبات حق و ابطال باطل با علم و معرفت یقینی، اخلاص و انقطاع کامل به خداست تا از او خواسته شود اعجاز نماید و ضربه لعن و رسوایی را بر لجوج دروغ‌پرداز وارد کند.»21 چه «ابتهال در مقابل خصم لجوج و برای احقاق اینگونه حق حیاتی، نیروی اللهی را برمی‌انگیزد و به سوی کاذب و مکذب می‌کشاند و بر او تثبیت می‌کند ...»22 در تفاسیر آمده است: «چون این آیه نازل شد، حضرت رسالت(ص) وفد نجوان را طلبید و گفت هر چند در صحبت می‌افزاییم شما در عناد و منازعه می‌افزایید، کنون بیایید تا به مباهله مشغول شویم تا حق تعالی محق را از مبطل و صادق را از کاذب متمایز گرداند....»23 روشهای ارتباط جمعی پیامبر(ص) در قالب سخنرانیها و خطابه‌ها و در انجمنها و تجمعات گوناگون به کار گرفته می‌شد و این امر به ویژه در دوران پس از هجرت و در مدینه کاربرد داشت. 3) ارتباط شخصی چهره به چهره ارتباط شخصی بیانگر رابطه فردی و معنوی شخص در برخورد با مردم و اجتماعات و افراد است و می‌تواند به عنوان منبع اطمینانی برای پذیرش رسالت و اهداف عملیات روانی مثبت به کار گرفته شود. این موضوع به ویژه در مورد پیامبران و حکیمان حائز اهمیت است. پیامبر اسلام(ص) با توجه به سابقه درخشانی که در میان مردم داشت به خوبی می‌توانست از این روش برای تحقق اهداف و ‌آرمانهای متعالی خویش استفاده کند. به بیانی: «پیامبر به خوبی می‌دانست که قومش در همه امور وی را تصدیق می‌کنند و به او در زمان جاهلیت و قبل از نزول وحی لقب امین داده بودند، لذا بر اساس این قاعده محکم و استوار ارتباط خود را آغاز کرد و آنگاه که خداوند وی را به علنی‌کردن دعوت مأمور ساخت، بر فراز کوه صفا ایستاد و همه قبایل مکه را فراخواند و گفت: آیا هرگز شنیده‌اید من دروغی بگویم؟ همگی یکصدا پاسخ دادند که جز صدق و امانت از او نشنیده‌اند. پیامبر پرسید آیا اگر به شما خبر دهم که قافله‌ای در پشت این کوه است باور می‌کنید؟ گفتند آری تو نزد ما متهم نیستی، ما هرگز از تو دروغی نشنیده‌ایم…»24 این سرآغاز حرکت و زیباترین اقدام پیامبر(ص) برای مقابله با تهاجم روانی دشمن در جهت احقاق رسالت خویش است و می‌تواند تکیه‌گاه مطمئنی برای اقدامات بعدی به شمار آید، بدین معنا که پیامبر با ایجاد رابطه‌ای معنوی و اخلاقی با افراد سعی می‌کند حقانیت دعوت و رسالت خویش را با توجه به چنین ارتباطی بیان کند. از همین رو پس از این گفتار کوتاه خطاب به آنان چنین می‌فرماید: «... موقعیت من همان موقعیت دیده‌بانی است که دشمن را از نقطه دوری می‌بیند، فوراً برای نجات قوم خود، به سوی آنها شتافته آنان را از این پیش‌آمد باخبر می‌سازد.»25 این روش از آن پس با قاطعیت از سوی رسول خدا(ص) ادامه می‌یابد. طارق بن عبدالله المحاری نقل می‌کند: «بر من بگذشت، و حله سرخ پوشیده بود و بلند آواز ندا می‌داد که: ای مردمان بگویید: لا اله الا الله تا فلاح یابید و یک مرد در پی او افتاده بود و او را به سنگ می‌زد ....»26 ارتباط شخصی پیامبر با مردم به گونه‌ای بود که برخی از اعراب به تعبیر قرآن او را اذن - گوش - می‌نامیدند و قرآن این شیوه او را به نفع اهل ایمان می‌داند، در سوره توبه در این مورد چنین آمده است: «... یَقُولُونَ هُوَ اُذُنٌ قُلْ اُذُنُ خَیْرٍ لَکُمْ یُؤمِنُ بِاللهِ وَ یُؤمِنُ لِلْمُؤمِنینَ وَ رَحْمَهٌ لِلَّذینَ امَنوُا مِنْکُمْ وَالَّذینَ یُؤَذوُنَ رَسوُلَ‌اللهِ لَهُمْ عَذابٌ اَلیمٌ.» ( ) رسول خدا (ص) ارتباط شخصی خود را ابزاری برای تهاجم روانی علیه مشرکان و ستمگران قرار داد که تأثیر زیادی در گرایش افراد به اسلام داشت؛ اهمیت این امر به گونه‌ای بود که او در جان و دل اهل ایمان نفوذ یافته و در برابر چشمان آنان بس عزیز و گرامی می‌نمود. در جریان فتح مکه، روابط و انس شخصی حضرت با بزرگ‌ترین دشمنان خود به گونه‌ای بود که چون چشم حضرتش بر ابوسفیان افتاد فرمود: «آیا وقت آن نشده است که بدانی جز خدای یگانه خدایی نیست؟ ابوسفیان در پاسخ وی ‌گفت: پدر و مادرم فدای تو باد چقدر بردبار و کریمی و با بستگان خود مهربانی؟ من اکنون فهمیدم که اگر خدایی جز او بود تاکنون به سود ما کاری انجام می‌داد، پیامبر چون دید که وی به یگانگی خدا گواهی داد، افزود که آیا وقت آن نشده که بدانی من پیامبر خدا هستم، ابوسفیان جمله قبلی را تکرار کرده گفت: چقدر تو بردبار و کریمی و با خویشاوندان مهربانی، من در رسالت شما فعلاً در فکر و اندیشه هستم ...»27 در مورد این ارتباط - و اوج آن - پیامبر نسبت به جان اهل ایمان نیز اولویت و برتری می‌یابد: «النبی اولی بالمؤمنین من انفسهم ...» پیامبر برای بیان پیام و رسالت خویش در غدیرخم نیز ابتدا از همان روش ارتباط شخصی و تکیه بر عزت انسانی و اخلاقی خویش استفاده نموده و مطرح می‌کند: «... الست اولی بکم من انفسکم ...» و سپس: به معرفی حضرت علی(ع) مبادرت می‌کند: «من کنت مولاه فهذا علی مولاه ...» حضرت علی (ع) در مورد ارتباط آن حضرت با مردم می‌فرماید: «و یُؤَلِفُهُمْ وَ لا یُنْفرهم»28 یعنی: «او با مردم مأنوس بود و آنها را از خود فراری نمی‌داد.» و یا در بیانی دیگر آمده است: «قَدْ وَسِعَ النّاسُ مِنْهُ خُلْقَهً فَصارَ لَهُمْ اَباً وَ صاروُا عِنْدَهُ فِی الْخَلْقِ سَواءً»29 یعنی: «خلق پیامبر برای مردم آنچنان گسترده و کریمانه بود که مردم او را برای خویش چونان پدر می‌دانستند و همه در نزد او برابر بودند». 4- از وحدت تا اخوت (از همبستگی تا برادری) یکی از مهم‌ترین روشهای مقابله پیامبر با تهاجم روانی دشمنان، تلاش برای ایجاد همبستگی و وحدت میان اهل ایمان بود. او بدین‌سان به اتحاد مسلمانان همت گماشت تا اینکه به راحتی بتواند سد استواری از مسلمانان در برابر تهاجم روانی دشمن ایجاد کند و به تقویت جبهه داخلی در برابر دشمن بپردازد. بدین‌سان پیامبر(ص) جامعه کوچکی را به وجود آورده و آنها را با یکدیگر برادر نمود و روح جاهلیت را که با تکبر و تعصب قومی همراه بود از جان آنان زدود و بنیانی پی افکند که بر اساس آزادی و مساوات و همبستگی و برادری با یکدیگر ایجاد و استمرار یافت. او همچنین افراد را در پذیرش مسئولیت سیاسی و اجتماعی جامعه جدید مشارکت داده و بارها در امور با آنان به مشورت و تبادل نظر می‌پرداخت. یکی از مهم‌ترین ارکان چنین تربیتی این است که افراد تحت تأثیر عملیات روانی دشمن قرار نگیرند، به علاوه باعث احترام دیگران به عظمت و بزرگی چنین مکتبی خواهد شد، چه اگر پیروان مکتب یا دیدگاهی یا اهل جامعه‌ای به لحاظ سیاسی و اجتماعی تربیت لازم را در جهت جامعه‌پذیری و نحوه معاشرت با دیگران، وحدت و همبستگی انسانی درنیابند، از درون متلاشی خواهد شد و بیشتر از همه عملیات روانی دشمن بر اذهان و افکار آنان مؤثر واقع خواهد شد. این است که گفته‌اند. «یک عقیده سیاسی که به پیروان خود الگوی مناسب تربیتی بدهد، مردم را نسبت به آن دسته از پیروان مؤمن و علاقمند می‌سازد.»30 او همچنین پیروانش را به گونه‌ای پرورش می‌داد که هرگز در برابر اقدامات دشمن متزلزل نشوند و سازش و نرمش را نپذیرند؛ همین عامل بود که روحیه دفاعی آنان را برای تحمل شکنجه‌ها و آزار مشرکان از یک سو و برای بذل مال و جان در راه رسالت و دعوت از سوی دیگر بالا می‌برد به گونه‌ای که برای فداکاری در راه قرآن و پیامبر(ص) از یکدیگر سبقت می‌گرفتند و طبیعی است که کاربرد چنین سلاح روانی به مراتب مؤثرتر از سلاح و ابزار نظامی است. چه اگر یک فرد نظامی کشنده‌ترین و مجهزترین سلاح را داشته باشد اما به سلاح روانی تزلزل‌ناپذیر و قاطعیت و روحیه بالای معنوی مجهز نباشد، در برابر دشمن به راحتی از پا در می‌آید. عبدالله بن عمر گوید: پیامبر خدا(ص) هرگاه نماز صبح می‌خواند رو به مردم می‌کرد و می‌فرمود: آیا در میان شما بیماری هست تا او را عیادت کنیم؟ پس اگر می‌گفتند نه، می‌فرمود: آیا جنازه‌ای هست که او را تشییع کنیم؛ پس اگر پاسخ می‌دادند نه، می‌فرمود: پس اگر کسی خوابی دیده برای ما نقل کند.»31 برتر و بالاتر از وحدت و همبستگی، برادری (اخوت) و برابری است که پیامبر این دو را به مثابه دو رکن اساسی حیات سیاسی و اجتماعی جامعه اسلامی به کار گرفت. پس از مرحله مودت و همبستگی نوبت اخوت و برادری و پس از آن برابری و مساوات در همه امور می‌رسد. پیامبر هرچند از همان دوران حضور خود در مکه بنیان برادری و برابری را در میان مسلمانان ریخته بود، اما به ویژه با ورود به یثرب (مدینه) و تشکیل دولت اسلامی پیمان برادری را رسماً میان مسلمانان به مثابه قراردادی اجتماعی منعقد کرد. نویسنده‌ای در این مورد می‌نویسد: «توفیق پیامبر در این راستا شگفت و معجزه‌گونه است ... پیامبر ... بر آن بود تا با بهره گرفتن از قالبهای همبستگی سنتی و ریختن محتوای جدید در آن قالبها، هم در راستای زدودن سنتهای جاهلی قدم بردارد و هم از شکل و صورت برخی از آن سنتها در راستای تعمیق همبستگی، میان مسلمانانی که علی‌رغم مسلمان‌شدن همچنان به تعصبات قومی وابسته بودند و یا در اسارت آنها به سر می‌بردند، سود جوید. عقد اخوت یکی از بارزترین سیاستهای حضرت رسول در این زمینه بود ... این الفت در رابطه با جماعات بیرونی خصوصاً مشرکین استوار و عمدتاً خلل‌ناپذیر بود ...»32 نتایج انعقاد پیمان برادری میان مسلمانان در حوزه احساس همبستگی و مسئولیت شامل موارد زیر بوده است: 1) مساعدت و یاری همدیگر در دشواریهای سیاسی، اقتصادی و اجتماعی؛ 2) مراقبت متعصبانه از یکدیگر در میدانهای جنگ؛ 3) احساس مسئولیت و تعصب شدید نسبت به خانواده‌های یکدیگر پس از شهادت یا مرگ طبیعی یکی از طرفین؛ 4)‌تلاش و کوشش و یاری متقابل به هنگام بیماری یا تنگدستی؛ 5) کوشش متعصبانه نسبت به آزادی یکدیگر به هنگام اسارت؛33 6) احساس همبستگی متقابل در مقابل عملیات روانی دشمن؛ 7) احساس همبستگی سیاسی در حوزه دولت پیامبر اسلام در مدینه؛ 8) احساس همبستگی دینی و مذهبی در ذیل توحید و عدل الهی؛ و 9)‌احساس مسئولیت در برابر یکدیگر در جهت ظلم‌ستیزی و عدالت‌خواهی و احقاق حق ...» اهمیت اخوت و برادری در اسلام به گونه‌ای است که اساساً مصالح عمومی بر مصالح فرد مقدم می‌شود و مفهوم اسلام که در اصل به معنای تسلیم حق و خدا بودن و نادیده گرفتن خویش در جهت مصالح دین و مصالح عمومی است این مسئله را به وضوح آشکار می‌کند. به بیان ژان دیسلر: «... هنگامی که اسلام آمد نیروهای نهفته اعراب را متشکل ساخت و تخیلات مردان صحرانشین را تعهد بخشید و بیم و امیدشان را جهت داد و نظام فردی و اجتماعی را که از طریق احکام ثابت بدان نیاز داشت به آنها آموخت. در حقیقت این آیین هسته ملتی متشکل و منظم و شکست‌ناپذیر را ایجاد کرد.»34 5- عدالت و مساوات یکی از مهم‌ترین روشهای پیامبر اسلام(ص) و قرآن کریم در مقابل موج تهاجم روانی دشمن به کارگیری اصل عدالت و مساوات در میان انسانها بود. اصلی که همگان تشنه تحقق آن بودند و این امر به ویژه برای عربهای جاهلی اهمیتی به سزا داشت چرا که آنان در جامعه‌ای می‌زیستند که آلوده به انواع ستم و تبعیض بود از همین‌رو تأثیر این اقدام پیامبر(ص) بسیار زیاد و شگفت‌انگیز بوده است. زیرا که پیامبر(ص) تبعیض میان انسانها را که اصلی اساسی و مورد پذیرش سردمداران کفر و شرک عرب جاهلی بود و متکی بر اصولی چون وراثت، اصل و نسب و تعصب قبیلگی بود از میان برد. از نظر پیامبر اسلام انسانها با هم برابرند و هیچ‌کس در بنیانهای سیاسی و اجتماعی و حقوقی و فرهنگی هیچ‌گونه برتری بر دیگران ندارد. او به صراحت اعلام کرد: « کُلُّکُمْ لِآدَمَ وَ آدَمَ مِنْ تُرابٍ ... وَ لَیْسَ لِعَربی عَلی عَجَمی فَضْلٌ ... اِلّا بِالتَّقْوی ...»35 «... همه شما مردم از آدم هستید و آدم نیز از خاک است ... و هیچ عربی بر هیچ عجمی برتری ندراد مگر به تقوی ...» در حضور او سلمان فارسی، ابوذر ربذه‌ای، بلال حبشی و صهیب رومی به لحاظ حقوق سیاسی و اجتماعی و انسانی همانند بزرگان قریش هستند. آنگاه که کفار و سردمداران و اشراف مکه از همنشینی با ضعیفان و بردگان سرباز زدند و آنها را مردمی ناتوان و ضعیف خواندند که پیروی پیامبر(ص) نموده‌اند، خداوند خطاب به پیامبرش چنین فرمود: «وَاصْبِرْ نَفْسَکَ مَعَ الَّذینَ یَدْعوُنَ رَبَّهُمْ بِالْغَداوَهِ وَ الْعَشِیِّ یُریدُونَ وَجْهَهُ ... وَ لا تُطِعْ مَنْ اَغْفَلْنا قَلْبَهُ عَنْ ذِکْرِنا وَ اتَّبَعَ هَویهُ وَ کانَ اَمْرُهُ فُرُطاً»( ) (ای پیامبر) با آنان که خدایشان را صبح و شام می‌خوانند و خشنودی او را می‌طلبند، دمساز باش ... و از آن کس که قلبش را از یاد خود غافل ساخته‌ایم و پیرو هوای نفس خویش است و کارش به تبهکاری کشید، پیروی مکن. و در جامعه عرب جاهلی که بر مبنای ستم و تبعیض استوار شده است چنین می‌فرماید: «اِنَّ اللهَ یَأمُرُ بِالْعَدْلِ وَ الْاِحْسانِ وَ ایتاء ذِی الْقُرْبی ...» ( ) یعنی: «خداوند به عدالت و دادگری و نیکی و حق خویشاوندان فرمان می‌دهد.» رسول خدا(ص) بارها و بارها بر عدالت و مساوات به عنوان دو پایه بنیادین برای ایجاد و بقای جامعه‌ای سالم تأکید می‌کند و بهتر از آن اساس هستی را بر عدل مبتنی می‌داند: «وَ بِالْعَدْلِ قامَتِ السَّمواتُ وَ الْاَرْضُ.»36 و آن را میزان و معیار خدایی در زمین می‌داند که همه چیز بر اساس آن سنجیده می‌شود و تحقق آن و تمسک به آن عامل نجات و رهایی آدمیان است: «اَلْعَدْلُ میزانُ اللهِ فِی الْاَرْضِ فَمَنْ اَخَذَهُ قادَهُ اِلیَ الجَنَّهِ وَ مَنْ تَرَکَهُ ساقَهُ اِلیَ النّارِ ...»37 یعنی: «عدالت میزان و ملاک خداوند در زمین است. پس هر آن کس که آن را دریابد، او را به بهشت راه می‌برد و هر آن کس که رهایش سازد، به سوی دوزخ رهنمونش می‌سازد» حاصل کوشش پیامبر(ص) در جهت تحقق عدالت و مساوات افرادی را به وجود آورده که مصالح عامه را بر منافع شخصی خود ترجیح می‌دادند و ایثار نسبت به دیگران را شعار خود می‌ساختند. افرادی که خداوند در وصف آنان می‌فرماید: «وَ یُؤثِروُنَ عَلی اَنْفُسِهِمْ وَ لَوْ کانَ بِهِمْ خَصاصَهٌ.» ( ) یعنی: «و آنان دیگران را بر خود ترجیح می‌دهند هر چند خود بدان نیاز دارند». و یا در شأن حضرت علی (ع) و انسانهای از خود گذشته می‌فرماید: «وَ مِنَ النّاسِ مَنْ یَشْری نَفْسَهُ ابْتِغاءَ مَرَضاتِ اللهِ وَ اللهُ رَؤُفٌ بِالْعِبادِ.» ( ) یعنی: «و از مردم کسی است که از جان خویش در راه خشنودی خداوند می‌گذرد و خداوند نسبت به بندگان دارای رأفت و مهر است». در شأن نزول آن از امام محمدباقر(ع) روایت شده است که فرمودند: «این آیه درباره امام علی مرتضی(ع) نازل شده هنگامی که در بستر پیامبر به جای او خوابید وقتی که قریش قصد کشتن پیامبر(ص) را داشتند. در این هنگام رسول خدا شبانه از خانه خویش بیرون آمده ... و از میان مشرکین عبور فرمود چنانکه عمر بن شبه ذکر نموده است.»38 به طور کلی در پیشگاه خداوند اصول عدالت و مساوات بر برابری انسانها و نفی ستم و تبعیض نسبت به آنان تأکید دارد و این امری است که اولاً با فطرت سلیم انسانی هماهنگی دارد و ثانیاً برای انسانهایی که تمام عمر خود را تحت ستم و تبعیض و بی‌عدالتی بوده‌اند دارای جذابیتی خارق‌العاده است. از همین‌رو تکیه بر آن و طرح آن در چنین جامعه‌ای در واقع می‌تواند برای خنثی‌کردن ادعاهای سردمداران کفر به کار آید و مؤثر واقع گردد. 6- تأکید بر آزادی و رهایی یکی دیگر از ارکان مبارزاتی رسول خدا(ص) در برابر موج تهاجم روانی دشمن، تأکید بر رهایی انسانها از ستم و آزادی آنان بود. بر همین اساس رسول خدا(ص) دو حرکت موازی و هماهنگ را پی‌ریزی کرد. نخست بر اساس برنامه‌های حساب شده به نفی رابطه مبتنی بر سلطه و بردگی در جامعه پرداخت. قرآن به صراحت اعلام کرد: «... وَ یُحِلُّ لَهُمُ الطَّیِّباتِ وَ یُحَرِِّمُ عَلَیْهِمُ الْخَبائِثَ وَ یَضَعُ عَنْهُمْ اِصْرَهُمْ وَ الْاَغْلالَ الَّتی کانَتْ عَلَیْهِمْ ...» ( ) یعنی: «و بر آنان هر چیز پاکیزه و گوارایی را حلال می‌گرداند و هر پلید و آلودگی را برایشان تحریم می‌کند و هر چیز رنج‌آور و ناگواری را و بندها و اسارتهایی را که بر دوش آنان است، از دوششان برمی‌دارند...» قرآن در بیانی دیگر بر آزادسازی بردگان و رهایی آنان تأکید و توصیه می‌کند و از بندگی‌کردن انسانها در برابر بندگان باز می‌دارد و به پیروان خود می‌آموزد که آزادکردن بردگان عبور از عقبه یعنی صراط و موانع ورود به بهشت را آسان می‌سازد. «فَلاْ اقْتَحَمَ الْعَقَبَهَ وَ ما اَدْریکَ مَاالْعَقَبَهُ فَکُّ رَقَبَهٍ»( ) یعنی: «پس عقبه را طی کرد و تو چه دانی که عقبه چیست، عقبه همانا آزادکردن بنده است.» بدین‌سان روحیه معنوی انسانها را افزایش می‌دهد و به آنها می‌آموزد که آزاد باشند و انسانهای دیگر را از بند ستمگران آزاد کنند. به علاوه رسول خدا(ص) در جریان این حرکت خویش آزادی معنوی، اخلاقی، سیاسی، اجتماعی و آزادی اندیشه و عقیده را مطرح می‌کند. از منظر او هیچ‌کس مجبور به پذیرفتن دین نیست و در عین حال به مشورت و حفاظت حقوق افراد و امنیت اهتمام می‌ورزد.»39 شاگرد بزرگ رسالت حضرت علی(ع) نیز درباره آزادی و ابعاد گسترده آن توصیه می‌کند. او می‌فرماید: «وَ لا تَکُنْ عَبْدُ غَیْرکَ وَ قَدْ جَعَلَکَ اللهُ حُرًّا.»40 یعنی: «و برده دیگری مشو که خداوند البته تو را آزاد آفریده است.» در حرکت دوم، رسول خدا(ص) و به پیروی از او، جانشینان راستینش، آزادسازی بردگان را در سرلوحه سیره و رفتار خود قرار دادند و با برنامه‌ای اساسی نه تنها بر ثواب و ارزش و اهمیت آزادسازی بردگان تأکید نمودند بلکه بالاتر از آن در بسیاری از امور عبادی آن را به عنوان کفاره و جریمه برخی از ترک عبادتها یا عدول از فرامین الهی مطرح کردند. برای نمونه، در مورد کفاره روزه آمده است: «کسی که کفاره روزه رمضان بر او واجب است، باید یک بنده آزاد کند ...»41 یا: «چنانچه در آن روز عمداً روزه خود را باطل کند، باید یک بنده آزاد نماید، یا ...»42 و: «اگر روزه رمضان را عمداً نگیرد، باید قضای آن را به جا آورد و برای هر روز دو ماه روزه بگیرد، یا به شصت فقیر طعام دهد، یا یک بنده آزاد کند ...»43 آن حضرت خود در این امر پیشتاز بوده است. برای نمونه برده‌ای را که خدیجه به او بخشید یعنی زید بن حارثه را آزاد کرد. این دو حرکت تأثیر شایانی در توجه مردم به اسلام و بی‌تأثیرماندن تهاجم روانی مشرکان و اشراف مکه برجای گذاشت. همچنین پیامبر(ص) حرکت سومی را نیز در این میدان مطرح کرد و آن طرح ضرورت رعایت و اجرای حقوق انسانی بردگان بود. آن حضرت می‌فرمود: «بردگان شما برادران شما هستند که خدا در اختیار شما نهاده، کسی که برادر او زیردست اوست باید از آنچه خود می‌خورد به او بخوراند و از آنچه می‌پوشد به او بپوشاند و کار بیش از حد توان به او تحمیل نکند ...»44 7- صبر و استقامت مظهر دفاع روانی در پایان به یکی از مهم‌ترین شیوه‌های مقابله با تهاجم روانی دشمنان اسلام توسط پیامبر اسلام(ص) می‌پردازیم و آن شیوه صبر، استقامت و پایداری در برابر اقدام و عملیات دشمن است. این روش حاصل ایمان، خرد و درایت پیامبر اسلام برای مقابله آشکار و علنی - به ویژه در حوزه نظامی و جنگ - با دشمن بود و در خنثی‌کردن روش شکنجه و آزار آنان که می‌توانست مانع پیشرفت اهداف پیامبر و رسالت اسلام شود، به صورت معجزه‌آسایی مؤثر بود. بنابراین، از سویی برای جلوگیری از تحریک دشمن - به ویژه در دوران مکه - برای برخورد نظامی با مسلمانان و از سوی دیگر برای نشان‌دادن مظلومیت اسلام و پیروانش در برابر تهاجم روانی مشرکان، ناملایمات و سختیها را به جان می‌خرید و از شدت تألم ذوب می‌شد و جز در برابر آنچه خدایش فرمان می‌داد، واکنش نشان نمی‌داد.»45 همانطور که در نوشتاری دیگر46 بیان شد سردمداران شرک و کفر در ادامه عملیات روانی خویش در برابر پیامبر و یارانش، از ابزار آزار و شکنجه بهره گرفتند و در این راستا انواع و اقسام روشهای آزار و شکنجه را به کار بردند و از هیچ‌کاری که در توان آنان بود مضایقه نکردند. آزار و اذیت منحصر به یاران آن حضرت نبود، بلکه خود حضرتش را نیز تحت شکنجه‌ها و آزارهای شدید قرار دادند که نمونه بارز آن انداختن شکمبه شتر بر سر و روی آن حضرت بود و بدتر از شکنجه‌های جسمانی آزار و شکنجه‌های روحی بود. برای نمونه: «روزی رسول اکرم از کنار اجتماع قریش می‌گذشت یک مرتبه قریشیان از هر طرف او را احاطه نمودند و هر کدام به عنوان تمسخر سخنان پیامبر را درباره بتان و روز رستاخیز، بازگو می‌کردند و می‌گفتند که تویی چنین می‌گویی ... [ولی] رسول اکرم در پاسخ آنها می‌فرمود: نَعَمْ اَنَا الَّذی اَقُولُ ذلِکَ، آری گوینده اینها من هستم، از آنجا که قریش میدان را از هر گونه موانع خالی دیدند، تصمیم گرفتند که او را بکشند، لذا مردی پیش آمد، اطراف لباسهای او را گرفت ...»47 به طور کلی در برابر شکنجه‌ها و آزار و اذیتهایی که اعمال می‌شد صبر و استقامت خود را به چند‌گونه مجسم می‌ساخت؛ نخست: پیامبر بدون در نظر گرفتن شکنجه‌ها قاطعانه راه خود را ادامه می‌داد و بی‌توجه به عملکرد مشرکان پیام خود را بر سر هر کوی و برزن اعلام می‌کرد. بنابراین شکنجه و آزار و اذیت نه تنها نمی‌توانست خللی در رسالت پیامبر ایجاد کند بلکه او را مصمم‌تر می‌ساخت. دوم: پیامبر در برابر سختیها، آزار و شکنجه‌های مشرکان امر به تحمل و بردباری می‌کرد و در برابر این بردباری وعده بهشت و رهایی این جهان و شکست کفر و شرک را می‌داد. او نه تنها خود بار سنگین شکنجه را به راحتی تحمل می‌کرد بلکه از یارانش نیز می‌خواست که در برابر این سختیها به امید پاداش اخروی و رهایی این جهان و پیروزی حق بر باطل صبر پیشه کنند



    مقالات مجله
    نام منبع: دکتر محمد حسین جمشیدی
    شماره مطلب: 2262
    دفعات دیده شده: ۲۷۷۸ | آخرین مشاهده: ۲ هفته پیش