-
عملیات روانی و دیپلماسی رسانه ای
پنجشنبه ۱ بهمن ۱۳۸۳ ساعت ۱۲:۰۰
عملیات روانی و دیپلماسی رسانهایحسن سبیلان اردستانیاشاره برخلاف تصور اولیه، ارتباطات انسانی به هیچ وجه منحصر به ارتباط چهره به چهره انسانها نیست. بیش از دویست سال است که هنر ارتباط جمعی به صورت واقعیت فراگیر جامعه انسانی در آمده و موجب پیشرفت عظیم ارتباطات شده است. وسایل ارتباط جمعی، با در دسترس قرار دادن برنامهها، فرهنگ جدیدی را به وجود میآورند. در کشورهای در حال توسعه، فرهنگ جدید با القاء فرهنگی دولتهای صاحب فناوری ارتباطات همرا
عملیات روانی و دیپلماسی رسانهایحسن سبیلان اردستانیاشاره برخلاف تصور اولیه، ارتباطات انسانی به هیچ وجه منحصر به ارتباط چهره به چهره انسانها نیست. بیش از دویست سال است که هنر ارتباط جمعی به صورت واقعیت فراگیر جامعه انسانی در آمده و موجب پیشرفت عظیم ارتباطات شده است. وسایل ارتباط جمعی، با در دسترس قرار دادن برنامهها، فرهنگ جدیدی را به وجود میآورند. در کشورهای در حال توسعه، فرهنگ جدید با القاء فرهنگی دولتهای صاحب فناوری ارتباطات همراه است و کشورها را در معرض تهاجم فرهنگی قرار میدهد. این امر به تعارض در فرهنگ و هویت اجتماعی، فرهنگی و قومی منجر میشود. در مقاله حاضر ضمن بررسی مفاهیم عملیات روانی و دیپلماسی عمومی و رسانهای به تفاوتهای حوزه علمی آنها پرداخته میشود و دیپلماسی رسانهای به منزله ابزار عملیات روانی مورد بررسی قرار میگیرد. هدف از دیپلماسی رسانهای در عملیات روانی ایجاد تنفر و دشمنی نسبت به حاکمیت آماج، اعمال فشارهای سیاسی، فرهنگی و نظامی کشورهای دیگر علیه کشور آماج، ایجاد رغبت و علاقه در مخاطبان کشور آماج نسبت به کشور کارگزار و مشروعیتبخشی و توجیه اعمال و رفتار کارگزاران عملیات روانی یا دیپلماسی رسانهای است. در پایان برای مقابله با روند دیپلماسی رسانهای دشمن سه راه کار پیشنهاد میشود 1ـ تقویت بنیه اطلاعاتی و خبری؛ 2ـ تقویت بنیه تبلیغاتی؛ و 3ـ استفاده از شیوههای ضد تبلیغ. واژگان کلیدی: عملیات روانی، دیپلماسی عمومی، دیپلماسی رسانهای، ابزارهای عملیات روانی دیپلماسی رسانهای، تبلیغات روانی، اینترنت. مقدمه پیشبرد سیاست خارجی در جهان معاصر بیش از پیش به میزان انگارهسازیهای رسانهای وابسته شده است. یونس شکرخواه با پیشرفت فناوری ارتباطات و از بین رفتن فاصلههای مکانی، جهانی به وجود آمده است که دارای مشخصات، ملاکها و معیارهای متفاوتی نسبت به دوران گذشته است. در جهان کنونی دیگر روابط بین کشورها همچون گذشته نیست که تنها دولتها و حاکمیتها از یکدیگر تأثیر بپذیرند، بلکه در عرصه جدید، علاوه بر دولتها، افکار عمومی کشورها یا به تعبیر بهتر افکار عمومی جهانی نیز به عنوان یک عامل تأثیرگذار شناخته شده و در برنامهریزیهای روابط بینالملل منظور میگردد. بنابراین در عصر کنونی، روابط بین کشورها را تنها حاکمیتها تعیین نمیکنند، بلکه دولتها، افکار عمومی و فناوریهای اطلاعاتی ـ ارتباطی در مجموع معادلات روابط بینالملل را میسازند. در نتیجه تحولات فوق، عملیات روانی بین کشورها نیز نسبت به گذشته کاملاً تغییر کرده است. پیش از بروز چنین تحولاتی عملیات روانی تقریباً بین حاکمیتها جریان داشت و اگر شهروندان نیز در محاسبات منظور میشدند، تنها شهروندان کشور هدف را شامل میشد. اما امروز عملیات روانی تنها به دو کشور درگیر محدود نمیشود؛ بلکه همه دولتها، افکار عمومی جهانی و حتی سازمانهای بینالمللی، در محاسبات عملیات روانی لحاظ میشوند. ملاحظات و محاسبات فوق از چنان اهمیتی برخوردار شده است که حتی اگر کشوری در مقام دفاع بخواهد مقاومت کرده و از ضد عملیات روانی بهره گیرد نیز ملزم به رعایت آنها خواهد بود. در این راستا، کشورها برای شرکت در عملیات روانی یا مقابله با آن به بهرهگیری از ابزارهای جدید یا همان فناوری ارتباطی ـ اطلاعاتی نیازمند هستند. بدیهی است کارگزاران عملیات روانی، به نسبت اشراف خود به ابزارهای نوین خواهند توانست از این فناوری در جهت دستیابی به اهداف خود سود جویند. امروزه روابط بین کشورها (در ترکیب جدید توصیف شده) با عنوان دیپلماسی عمومی و اختصاصاً در حوزه فناوریهای ارتباطی با عنوان دیپلماسی رسانهای تعریف میشود، لذا کارگزاران عملیات روانی برای اینکه بتوانند از همه عوامل پیشگفته، بهره بگیرند، باید به ابزار دیپلماسی مجهز شوند. ترمینولوژی، عملیاتیسازی آنها و در نهایت شیوههای مقابله با این تمهید جدید در زیر بررسی میشود. بخش اول: تعاریف عملیات روانی، امروزه یکی از پیچیدهترین روشهای تبلیغاتی است که با توجه به نوع سوژهها، محیط و شرایط گوناگون دیگر، تعاریف متفاوتی از آن ارائه میشود. به همین دلیل، لازم است که چارچوب واژگان و عبارتها در هر تعریف، تعیین و مشخص باشد. هرچقدر که محدوده تعاریف و واژگان مشخص و محدود باشد، عملیاتیسازی مفهوم عملیات روانی به وسیله پژوهشگران و کارگزاران آسانتر خواهد بود. اما اگر محدوده تعاریف عملیات روانی مشخص نباشد، تداخل بین حوزههای مختلف عملیات روانی پیش میآید و هر کس میتواند تعریفی متفاوت از دیگران ارائه کند و دیگران نیز میتوانند بر اساس سلیقه و دانش خود از عملیات روانی به قضاوت بپردازند. لذا برای جلوگیری از خلط مبحث، در این مقاله سعی شده است تا حد امکان عملیات روانی و سپس دیپلماسی عمومی و رسانهای به روشنی توصیف شود. عملیات روانی عملیات روانی از واژههایی است که تاکنون تعاریف متنوع و گوناگونی بر اساس شرایط استفاده از آن ارائه شده است. ارتش امریکا در مارس 1955 در آییننامه رزمی خود تعریفی جالب از جنگ روانی در عرصه بینالمللی ارائه کرد؛ عملیات روانی در آییننامه یاد شده این گونه تعریف شده است: « عملیات روانی استفاده دقیق و طراحی شده از تبلیغات و دیگر اعمالی است که منظور اصلی آن تأثیرگذاری بر عقاید، احساسات، تمایلات و رفتار دشمن، گروه بیطرف و یا گروه دوست است به نحوی که پشتیبانی برای برآوردن مقاصد و اهداف ملی باشد» (شیرازی 1376 ص 14). به اعتقاد ویلیام داواتی عملیات روانی عبارت است از: «مجموع اقداماتی که از طرف یک کشور به منظور اثرگذاری و نفوذ بر عقاید و رفتار دولتها و ملتهای دیگر در جهت مطلوب و با ابزارهایی غیر از ابزار نظامی، سیاسی و اقتصادی انجام میشود». طرفداران این نگرش اغلب بر این باورند که تبلیغات جزء اصلی و اساسی جنگ روانی است نه همه آن. نگرش دیگری وجود دارد که معتقد است عملیات روانی، طیف وسیعی از فعالیتها نظیر ترور و خشونت سمبلیک (که به منظور ارعاب یا ترغیب مخالفان طراحی میشوند) را نیز در بر میگیرد (حسینی 1372 ص 2). پل لاینبرگر تعریف متفاوت از تعریف داواتی مطرح میکند به این معنا که: « عملیات روانی، آن دسته از تبلیغات بر ضد دشمن را شامل میشود که، با اقدامات عملی دارای ماهیت نظامی، سیاسی و اقتصادی همراه باشد (سلطانیفر 1382 ص 120). برآیند تعاریف مذکور را میتوان اینچنین بیان کرد: « عملیات روانی عبارت از مجموعه اقدامات تبلیغی ـ روانی یک کشور یا گروه به منظور اثرگذاری و نفوذ بر عقاید و رفتار دولتها و مردم در جهت مطلوب با اتکا به زمینهها و ابزارهای سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و نظامی است». دیپلماسی عمومی دیپلماسی عمومی( ) در فرهنگ واژگان اصطلاحات روابط بینالملل که در سال 1985 توسط وزارت خارجه امریکا منتشر شده اینچنین تعریف شده است: «دیپلماسی عمومی به برنامههای تحت حمایت دولت اشاره دارد که هدف از آنها اطلاعرسانی و یا تحت تأثیر قرار دادن افکار عمومی در کشورهای دیگر است؛ ابزار اصلی آن نیز انتشار متن، تصاویر متحرک، مبادلات فرهنگی، رادیو و تلویزیون [و اینترنت] است.» (دیپلماسی عمومی امریکا 1381 ص 5). هانس انتاچ ( ) نویسنده کتاب ارتباط برقرار کردن با جهان در سال 1990 در تعریف دیپلماسی عمومی چنین نوشت: «تلاشهای رسمی دولت برای شکل دادن به محیط ارتباطی در کشورهای خارجیای که در آنها سیاستهای امریکا اجرا میشود، تا بدین وسیله از میزان تأثیرات منفی، سوء تعبیرها و سوء تفاهمها در زمینه روابط میان امریکا و کشورهای دیگر کاسته شود». هیئت مأمور برنامهریزی ادغام در وزارت خارجه امریکا نیز در سال 1995، دیپلماسی عمومی را اینگونه تعریف میکند: «دیپلماسی عمومی میکوشد منافع ملی ایالات متحده را از طریق مفاهیم، اطلاعرسانی و تأثیرگذاری بر مخاطبان خارجی ارتقا دهد.» سازمان اطلاعاتی ایالات متحده( ) هم که بیش از چهل سال به صورت تخصصی در زمینه دیپلماسی عمومی فعالیت کرده است، معتقد است: «دیپلماسی عمومی به دنبال آن است که منافع ملی و امنیت ملی ایالات متحده را از طریق شناخت، اطلاعرسانی و تأثیرگذاری بر مردم کشورهای دیگر و گسترش گفتوگو میان شهروندان و نهادهای امریکایی و همتایان خارجی آنها ارتقا دهد» (دیپلماسی عمومی امریکا 1381 ص 6). میان دیپلماسی عمومی و دیپلماسی سنتی( ) تفاوتهای جدی وجود دارد؛ دیپلماسی عمومی صرفاً با دولتها سروکار ندارد بلکه مخاطب خود را در میان افراد و سازمانهای غیرحکومتی میجوید. از سوی دیگر گفته میشود فعالیتهای دیپلماسی عمومی میتواند معرف دیدگاههای متفاوتی باشد که از سوی افراد و سازمانهای خصوصی یک کشور مثل امریکا علاوه بر نظرات دولت امریکا مطرحاند، در حالی که دیپلماسی سنتی با روابط یک دولت با دولت دیگر مرتبط است و مقامات سفارت یک کشور دیگر، معرف آن کشور به شمار میروند در صورتی که دیپلماسی عمومی متضمن مشارکت بسیاری از عناصر غیر دولتی جامعه است (دیپلماسی عمومی امریکا 1381 ص 7 و 8 ). به مفهوم دیگر تفاوت دیپلماسی عمومی و دیپلماسی رسمی در 1ـ غیر رسمی بودن 2ـ مشخص نبودن هدف 3ـ فراگیرتر بودن مخاطبان 4ـ تنوع ابزار و امکانات دیپلماسی عمومی است. فعالیتهای اطلاعرسانی و برنامههای دیپلماسی عمومی امریکا به اشکال مختلف صورت میگیرد که اهم آنها به شرح ذیل است: الف. فعالیتهای اطلاعرسانی: 1ـ فایلهای بیسیم مانند ماهوارهها 2ـ سخنگویان و کارشناسان 3ـ متخصصان مقیم 4ـ برنامه کنفرانس از راه دور 5ـ چاپ و نشر 6ـ مراکز مطبوعاتی خارجی 7ـ مراکز کتاب و منابع اطلاعاتی 8ـ برنامههای رادیو تلویزیونی بینالمللی ب. مبادلات آموزش فرهنگی: 1ـ برنامه تبادل دانشجو، استاد و پژوهشگر 2ـ مبادلات آکادمیک 3ـ مطالعات ایالات متحده، کمک به تأسیس و حفظ کیفیت برنامههای مطالعاتی پیرامون امریکا در دانشگاههای خارجی 4ـ آموزش زبان انگلیسی 5ـ دیدارهای بینالمللی 6ـ توریسم ج. خبرپراکنی بینالمللی: 1ـ صدای امریکا 2ـ خبرپراکنیهای وابسته به صدای امریکا 3ـ خدمات فیلم و تلویزیونهای بینالمللی 4ـ رادیو مارتی و تلویزیون مارتی 5ـ رادیو آزادی (سبیلان A 1382 ش و 10227 ع). دیپلماسی رسانهای دیپلماسی رسانهای( ) به صورت عام به معنای به کارگیری رسانهها برای تکمیل و ارتقای سیاست خارجی است. راماپراساد محقق امریکایی آن را به عنوان نقشی که رسانهها در فعالیتهای دیپلماتیک میان کشورها بازی میکنند تعریف کرده است. برای تشریح دیپلماسی رسانهای از واژههای خاصی مانند دیپلماسی روزنامهای، دیپلماسی رادیو و تلویزیون، دیپلماسی ماهوارهای و دیپلماسی اینترنتی( ) نیز استفاده میشود (بختور 1381 ص 6). دیپلماسی رسانهای در سیاست خارجی هر کشور به دو صورت تحقق مییابد. 1ـ به مدیریت سازمانهای دیپلماتیک رسمی کشور؛ 2ـ به صورت خودجوش و در راستای سیاستهای کلان کشورها. در شیوه اول، دولتها یا اقدام به تأسیس رسانههای ویژه دیپلماسی میکنند و یا اینکه رسانههای موجود را به انجام اقداماتی در راستای سیاستهای خارجی خود موظف میکنند. تأسیس رادیوهای برونمرزی مانند VOA و BBC از نوع اول است و در نوع دوم با سانسور خبرها، محدودکردن خبرنگاران و غیره در حوزههای خارجی به منویات خود دست مییابند. بانی هدایت رسانهها در امر دیپلماسی کشور امریکا در زمان جنگ جهانی اول ودرو ویلسون، رئیس جمهور وقت امریکا، بود که در هنگام ورود به جنگ، کمیتهای به نام کمیته کریل را برای هماهنگی بین وزارت امور دفاع و امور خارجه با مطبوعات وقت تأسیس کرد. البته اوج دیپلماسی رسانهای مربوط به پس از جنگ جهانی دوم است ولی ریشه تاریخی آن به جنگ جهانی اول بر میگردد. یادآوری این نکته لازم است که در این شیوه، برنامهریزی دستگاه حاکمه برای هماهنگی تمامی بخشها با رسانهها ضروری است و در صورت عدم برنامهریزی شکست آن قطعی خواهد بود. شیوه دوم همگامی و همراهی رسانهها با اهداف و سیاستهای خارجی کشور متبوعشان است. در این شیوه هرچند که رسانهها دستورات خاصی از طرف حکومت دریافت نمیکنند ولی به علت بلوغ حرفهای و همچنین مسئولیتپذیری حرفهای در جهت سیاستهای کلان نظام خود در سطح جهان عمل میکنند و چون مستقل از دولت و حاکمیت هستند تأثیرگذاری آنها بیشتر است. رسانههای همگانی در نقش دیپلماتیک خود میتوانند در موقعیتهای طیفی [از مثبت تا منفی] ذیل قرار گیرند. جدول شماره 1: طیف وضعیتهای دیپلماسی رسانهای دیپلماسی رسانهای مثبت منفی غیر رسمی تقویت دیپلماسی رسمی بهینهسازی افکار عمومی جهان نسبت به کشور متبوع عامل تغییرات در روابط بینالملل حوزه جغرافیایی وسیع بازنمایی تصویر واقعی از ملل دیگر تحکیم تفاهمات بینالمللی عینیتگرایی خبری بینالمللی تساویگری با دیگران رسمی تضعیف دیپلماسی رسمی بدبینسازی افکار عمومی جهان نسبت به کشور متبوع عامل خنثی در روابط بینالملل حوزه جغرافیایی محدود بازنمایی تصویر مخدوش از ملل دیگر تشدید تخاصمات بینالمللی جریانسازی خبری بینالمللی مرعوبسازی دیگران با توجه به جدول شماره 1، ملاحظه میشود رسانهها در هر یک از مؤلفهها روی یک طیف قرار میگیرند و امری مطلق در خصوص نقش دیپلماتیک آنها وجود ندارد. برای مثال یک رسانه میتواند کاملاً دولتی باشد ولی به علت کمی دانش و آگاهی مسئولان رسانهای، برنامههایی مغایر اهداف سیاستهای خارجی کشور خود پخش نماید و یا اینکه سازمان دیپلماسی کشور به اهمیت نقش رسانهها واقف نبوده و هماهنگیها و برنامهریزیهای لازم را برای بهرهبرداری از رسانهها نداشته باشد. بنابراین اهداف و سیاستهای دیپلماسی یک کشور وضعیت رسانهها را در طیف مذکور مشخص میکند و نداشتن هدف و سیاست جامع و واقعبینانه، دیپلماسی رسانهای را به سمت خنثی بودن سوق میدهد اما بدیهی است کشورهایی میتوانند بیشرین بهره را از دیپلماسی رسانهای ببرند که اولاً صاحب رسانههای فراملی باشند و ثانیاً از دانش و تخصص لازم در عرصه فعالیتهای رسانهای برخوردار باشند. در این راستا کشورهای غربی و به خصوص امریکا و انگلستان از رسانهها در جهت مقاصد دیپلماتیک خود در سطح جهانی به خوبی استفاده میکنند. بخش دوم: دیپلماسی به منزله ابزار عملیات روانی امروزه به مدد فناوری ارتباطات، شهروندان جهان از وقوع رخدادها، پس از واقعه آگاه نمیشوند بلکه در زمان وقوع رخدادها، آنها به صورت مستقیم و بلاواسطه (و ظاهراً) در جریان موضوع قرار میگیرند. این دنیای جدید، شیوههای عملیات روانی را نیز بالطبع با دگرگونی همراه ساخته است؛ به این مفهوم که اگر کشوری بخواهد علیه کشور دیگری اقدام کند اول باید دولتها و حاکمیتهای دیگر کشورهای جهان را متقاعد سازد که این عمل یک عمل مشروع قانونی و اخلاقی و به نفع بشریت است. دوم افکار عمومی جهانیان یا همان شهروندان جهانی را برای فعالیت خود آماده کند تا رفتار وی عملی مداخلهجویانه و جنگافروزانه تلقی نشود و مرحله سوم استفاده از ابزارها و فناوریهای ارتباطی و اطلاعاتی به مثابه ابزارهای عملیات روانی است که در ادامه با عنوان دیپلماسی رسانهای در عملیات روانی توصیف میشوند. ابزارهای عملیات روانی عملیات روانی به عنوان پشتیبان عملیات واقعی به کار گرفته میشود؛ وقتی ساختارها و زمینههای لازم برای تغییرات شکل نگرفته باشد، به کار بردن عملیات روانی به یک بلوف توخالی تبدیل میشود. با این استدلال میتوان نتیجه گرفت که فعالیتهای تبلیغی ـ روانی به تنهایی کارساز و مؤثر نیست بنابراین در عملیات روانی دو بخش وجود خواهد داشت. الف. ایجاد عملیاتی واقعی و عملی برای به بحران کشاندن حریف؛ ب. بهرهبرداری از موارد بحرانی در عملیات روانی برای رسیدن به مقصد. بنابراین برای عملیات روانی دو ابزار متفاوت [نه منفک از یکدیگر] لازم است که عبارتند از: 1ـ ابزارهای فشارهای عملی 2ـ ابزارهای فشارهای تبلیغی ـ روانی ابزارهای فشار عملی در عملیات روانی فراملی به چهار دسته اقتصادی، نظامی، دیپلماتیک و فشارهای فرهنگی - اجتماعی تقسیم میشود. [برای مطالعه بیشتر به فصلنامه شماره 5 عملیات روانی ص 31 مراجعه کنید.] فشارهای عملی در عملیات روانی باعث اختلال در اداره مطلوب جامعه موردنظر میشود و این اختلال پس از مدتی بحرانهای خاصی را با توجه به شرایط آن جامعه و نوع فشار وارد آمده به وجود میآورد که کارگزار عملیات روانی میتواند از این بحرانها در جهت عملیات روانی بهره گیرد. ابزار فشارهای روانی، کلیه ابزارهای ارتباطی را شامل میشود که میتواند از سادهترین شکل آن یعنی ارتباطات میان فردی همچون زبان شفاهی و ارتباط مستقیم برای ایجاد شایعه شروع شود و سپس در حوزه ارتباطات گروهی( ) همانند استفاده از بلندگو در مناطق جنگی ادامه یافته و در نهایت به حوزه پیچیده ارتباطات جمعی و همگانی همچون رادیو تلویزیون و اینترنت ختم شود. (برای آگاهی از فشارهای روانی به فصلنامه شماره پنج عملیات روانی صفحه 34 مراجعه شود). به طور اجمال هماهنگی بین دو فشار عملی و روانی شکلدهنده عملیاتهای روانی خواهند بود. دیپلماسی رسانهای در عملیات روانی دیپلماسی را به عنوان فن اداره سیاست خارجی و یا تنظیم روابط بینالمللی و همچنین حل و فصل اختلافات بینالمللی از طریق مسالمتآمیز تعریف و توصیف کردهاند. اگرچه در بسیاری از مواقع دیپلماسی تنها یکی از ابزارهای اجرای سیاست خارجی در میان دیگر عوامل (اقتصادی، نظامی و فرهنگی) به شمار میرود، در روند بهرهگیری از حربههای اقتصادی، فرهنگی و حتی نظامی نیز کاربرد آن ضرورت پیدا میکند. برای نمونه، در خلال جنگ جهانی دوم شاید بیش از هر زمان دیگر از دیپلماسی استفاده میشد، تعیین حوزه منافع ملی، راههای پایان دادن به جنگ، شیوههای برقراری اتحاد و ائتلاف با واحدهای سیاسی گوناگون، نحوه اعمال تحریمهای اقتصادی، مشخص ساختن حریم امنیتی، کسب امتیاز، تعیین حوزه نفوذ و بالاخره تشویق، تنبیه، تهدید و پاداش همه از ویژگیهای دوران جنگ به حساب میآیند (قوام 1380 ص 208). دیپلماسی همانند کوه یخ دارای دو قسمت آشکار و غیرعلنی است. بخش آشکار و رسمی آن شامل گفتهها و سخنان مقامات رسمی، سخنگویان و مطالب نشریات و رادیو تلویزیونهای دولتی است که بخش کوچکی از دیپلماسی را تشکیل میدهند. بخش دیگر دیپلماسی غیرعلنی است که قسمت اعظم دیپلماسی را در بر میگیرد، عملیات روانی میتواند در خدمت این بخش قرار گیرد. در میان ابزارهای مختلف دیپلماسی غیرعلنی، دیپلماسی رسانهای به خصوص به علت نقش دوگانه خود از اهمیت بیشتری در عملیات روانی برخوردار است. به عبارت دیگر دیپلماسی رسانهای دارای دو عنصر ذاتی است. 1- دیپلماسی که جزو فشارهای عملی سیاسی محسوب میشود. 2- بخش رسانهای که اصلیترین ابزار تبلیغی روانی در عملیات روانی است. هدف از دیپلماسی رسانهای در عملیات روانی فراملی، ایجاد تنفر و دشمنی نسبت به حاکمیت آماج، اعمال فشارهای سیاسی، فرهنگی و نظامی کشورهای دیگر علیه کشور آماج، ایجاد رغبت و علاقه در مخاطبان کشور آماج نسبت به کشور کارگزار و مشروعیتبخشی و توجیه اعمال و رفتار کارگزاران عملیات روانی یا دیپلماسی رسانهای است. برای دسترسی به این اهداف، رسانهها مهمترین ابزار این عرصه به شمار میروند. هر یک از رسانهها با توجه به نوع نشانگاهها میتواند کارایی خاصی داشته باشد، لذا در توضیح نوع رسانهها در دیپلماسی رسانهای در مرحله اول باید نشانگاههای عملیات روانی را برشمرد که این نشانگاهها به همراه نوع ابزار رسانهای و اهداف آن در جدول شماره 2 ترسیم شدهاند. جدول شماره 2: نشانگاههای عملیات روانی در دیپلماسی رسانهای نشانگاههای عملیات روانی 1-1 کشور مبدأ 1-1-1 افکار عمومی ابزار (رسانههای بومی مانند مطبوعات، رادیو تلویزیون ملی و اینترنت) اهداف (اقناع افکار عمومی برای عملیات روانی جذب نیرو، توجیه هزینهها) 1-2 کشور هدف 1-2-1 افکار عمومی ابزار (رادیوهای موج کوتاه، تلویزیونهای ماهوارهای، اینترنت، اعلامیه) اهداف (بدبینسازی نسبت به حاکمیت، منجی بودن کارگزار بالا بردن توقعات مردم، آشوبگری، تهاجم فرهنگی) 1-2-2 حاکمیت ابزار (اینترنت، رسانههای فراملی، رادیوهای برونمرزی، خبرگزاریهای فراملی) اهداف (تهدید و تطمیع مسئولان، الزام به پاسخگویی جهانی، القا چنددستگی در حاکمیت و ...) 1-3 سازمانهای بینالمللی ابزار (رسانههای فراملی مانند سی.ان.ان، بی.بی.سی، خبرگزاریهای فراملی، گزارشهای ویژه) اهداف (تصویب قطعنامه علیه کشور هدف) 1ـ4 جهان 1-4-1 دولتها و افکار عمومی منطقهای ابزار (رادیوهای منطقهای (سوا) تلویزیونهای منطقهای (الحره) خبرگزاریها و اینترنت) اهداف (ایجاد وحشت از کشور هدف، فشار عملی آنها به هدف، کمک از کارگزار برای مقابله با هدف) 1-4-2 دولتها و افکار عمومی فرامنطقه ابزار (خبرگزاریها و تلویزیونها و مطبوعات فراملی و اینترنت) اهداف (اقتناع افکار عمومی جهانی، توجیه رفتار کارگزار، فشارهای عملی بر کشور هدف، فشار بر سازمانهای بینالمللی) در توصیف جدول یاد شده باید گفت که نخستین حوزه دیپلماسی رسانهای برخلاف انتظار، کشور مبدأ است. به این مفهوم که کارگزار عملیات روانی در مرحله اول باید افکار عمومی کشور خود را همراه و همگام سازد تا بتواند در عملیات پیشبینی شده موفق باشد، بنابراین ملاحظه میشود که امریکا در مبارزه علیه عراق در یک فرایند زمانی سعی میکند افکار عمومی امریکا را موافق حمله به عراق سازد که در این کار نیز بر اساس جدول شماره 3 موفق شده است. جدول شماره 3: میزان موافقت افکار عمومی امریکا با حمله به عراق (الیاسی 1382 ص16) زمان نظرسنجی موافق مخالف بینظر سه ماه قبل از جنگ 54 43 3 20 روز قبل از جنگ 68 28 4 یک روز قبل از جنگ 72 25 2 در این راستا رسانههای بومی از توانایی و کارایی بالایی برخوردارند زیرا رسانههایی چون رادیو تلویزیون و مطبوعات کشور مبدأ مهمترین ابزار هستند. البته با توجه به اینکه از نمونه امریکا صحبت به میان آمده است باید گفت در این کشور اینترنت نیز جزو رسانههای بومی محسوب میشود. حوزه نشانگاهی دوم: کشور آماج است. این نشانگاه به دو بخش تقسیم میشود: الف. افکار عمومی و شهروندان ب. حاکمیت. کارگزاران عملیات روانی برای شهروندان کشور آماج، چند هدف میتوانند داشته باشند. 1- بدبین ساختن آنها نسبت به حاکمیت 2- بالا بردن توقعات آنها نسبت به حاکمیت 3- ایجاد بحرانهای ساختگی (آجیتاسیون یا شورشگری) 4- ترویج فرهنگهایی که مغایر منویات حاکمیت است 5- منجی نشان دادن خود. برای رسیدن به این مقاصد بهترین ابزار دیپلماسی رسانهای در مرحله اول رادیوهای موج کوتاه است (مانند رادیو امریکا و رادیو فردا). مزیت رادیوهای موج کوتاه قابلیت دسترسی برای تمام شهروندان است و کمتر ملاحظه میشود کشوری استفاده از رادیوهای موج کوتاه را ممنوع ساخته باشد، افزون بر آن ارسال پارازیت روی این امواج به علت هزینههای گزاف، تنها در شهرهای پرجمعیت امکانپذیر است و به این ترتیب دسترسی به آن برای اقشار پایین جامعه نیز میسر است. دومین ابزار؛ استفاده از تلویزیونهای ماهوارهای مانند VOA Persian است. با توجه به اینکه امروزه شهروندان عادت به استفاده بیش از حد از تلویزیون دارند و کمتر از برنامههای رادیویی بهره میگیرند، در دیپلماسی رسانهای با آگاهی از این ویژگی، با تأسیس شبکههای مخصوص و یا تقویت مالی و برنامهای شبکههای تلویزیونی ماهوارهای مخالف حکومت آماج، سعی در تأثیرگذاری بر مخاطبان هدف دارند. سوم استفاده از اینترنت است که در این راستا سایتهای خبری یا سیاسی مخصوص برای کشور آماج تهیه میشود در نتیجه شهروندان فرهیخته و با تحصیلات بالای جامعه که از اینترنت برای دسترسی به اخبار و اطلاعات بهره میبرند، با استفاده از این سایتها به منویات کارگزاران صورت تحقق بخشیده و تحت تأثیر تبلیغات حرفهای آنها قرار میگیرند. نشانگاه حاکمیت در دیپلماسی رسانهای کمی حساستر و مشکلتر است چون حاکمیتها به نسبت شهروندان و دیگر نشانگاهها از اطلاعات و آگاهی بیشتری برخوردار هستند و کمتر با شیوههای معمول تحت تأثیر قرار میگیرند. لذا کارگزاران عملیات روانی برای این نشانگاهها از تمهیدات و ترفندهای پیچیدهتری بهره میگیرند. نخستین ترفند، تولید و انتشار اطلاعات کذب و تحریف شده است. در صورتی که حاکمیت این اطلاعات را باور کند باعث ایجاد تصویری غلط از واقعیت و بالطبع برنامهریزیهای غیرمنطقی در راستای آن خواهد شد. دومین شیوه در دیپلماسی رسانهای ارسال ایمیلهای مخصوص برای مسئولان است که دو خاصیت دارد. نخست، با تهدید و تطمیع باعث دودلی و کمکاری مسئولان میشوند و دوم، حاکمیت را نسبت به مسئولان خود بدگمان و ظنین میسازند، لذا اعتماد و اطمینان در حاکمیت نسبت به یکدیگر متزلزل شده و این جو سازمانی کارایی حاکمیت را به حداقل کاهش میدهد. سومین تمهید استفاده از رسانههای بینالمللی است، به این نحو که با انتشار اخبار کذب و تحریف شده از کشور آماج در سطح جهان، حاکمیت آن به چالش کشیده میشود و به این ترتیب حاکمیت مربوطه انرژی فراوانی را برای رفع این گونه شبهات در سطح فراملی صرف میکند. برای دو نشانگاه 1- افکار عمومی و دولتهای غیر منطقهای و 2- سازمانهای بینالمللی؛ در عملیات روانی از روشهای مشابهی بهره گرفته میشود. هر چند که اهداف برای این دو نشانگاه متفاوت باشد، به این مفهوم که در نشانگاه سازمانهای بینالمللی تصویب قطعنامههایی علیه کشور آماج در نظر گرفته میشود و پشتیبانی این فعالیت 1- جریانسازی خبری 2- پشتیبانی افکار عمومی جهانی و 3- دیپلماسی رسمی است که در مورد اول و دوم رسانهها نقش اصلی را ایفا میکنند. اما هدف کارگزاران عملیات روانی در خصوص افکار عمومی و دولتهای فرامنطقهای 1- بدبینسازی افکار عمومی و دولتها علیه حاکمیت آماج 2- اعمال فشارهای عملی (سیاسی، اقتصادی، نظامی و فرهنگی) علیه کشور آماج توسط دولتهای جهان 3- عدم مبادلات فرهنگی بین کشور آماج و دیگر کشورها و 4- توجیه رفتارهای کشور کارگزار علیه کشور هدف است. برای این دو نشانگاه، کارگزاران دیپلماسی رسانهای از خبرگزاریهای جهانی و شبکههای خبری تلویزیونی جهانی بهره میگیرند که در بخش خبرگزاریها میتوان به چهار خبرگزاری رویتر، فرانسپرس، آسوشیتدپرس و یونایتدپرس اشاره کرد و از شبکههای تلویزیونی جهانی به فاکس نیوز، سیانان، بیبیسی، یورونیوز( ) اشاره داشت. هر گونه اطلاعات و خبری را که این خبرگزاریها و شبکههای خبری پخش کنند به عنوان رسانههای نخبه( ) مورد استفاده تمامی رسانههای جهانی حتی کشور هدف قرار میگیرد و به عنوان اخبار مهم پخش میشود. در نهایت نشانگاه منطقهای است. برای دسترسی به این اهداف از رسانههای ویژه در آن منطقه مانند رادیوهای موج کوتاه (سوا) و تلویزیونهای منطقهای (الحره) و همچنین سایتهای خبری اینترنتی ویژه کشورهای منطقه استفاده میشود البته در این راستا رسانههای جهانی، رسانههای منطقهای را پشتیبانی میکنند. بخش سوم: ابزارهای دیپلماسی رسانهای در عملیات روانی و شیوههای مقابله با آن همانطور که از عنوان دیپلماسی رسانهای نیز برمیآید، رسانهها مهمترین عامل و ابزار در فعالیتهای دیپلماتیک به شمار میآیند، به عبارت دیگر در دیپلماسی رسمی مسئولان هر کشور، دیپلماتها و رسانههای دولتی به صورت آشکار در صدد تحقق اهداف و منویات حکومت متبوع خود هستند، اما در دیپلماسی رسانهای، حاکمیتها از طریق رسانههای همسو و البته به صورت نامرئی و غیرعلنی در صدد تأثیرگذاری بر نشانگاهها برای مطلوبسازی افکار آنها نسبت به خود هستند. زمانی که دیپلماسی رسانهای از هدف کلی مطلوبسازی افکار جهانیان نسبت به خود خارج شده و وارد عرصه عملیات روانی میگردد، بالطبع، این اهداف نیز تغییر کرده و تبدیل به ترسیم تصویر زشت و ناهنجار از حاکمیت دشمن در سه سطح کشور مبدأ، کشور آماج و جهان است که به توجیه اعمال خود در سطح داخل و مشروعیتبخشی و همچنین همگامی و همیاری کشورهای دیگر در سطح جهانی با اقدامات خود علیه کشور آماج است که در این میان رسانهها نقش اصلی و اساسی را ایفا میکنند. در ادامه به نقش رسانهها به عنوان ابزارهای دیپلماسی رسانهای در عملیات روانی و شیوههای مقابله با این دیپلماسی پرداخته میشود. ابزارهای دیپلماسی رسانهای رسانههای مورد استفاده در این دیپلماسی به پنج دسته عمده 1- تلویزیون 2- رادیو 3- خبرگزاریها 4- مطبوعات (نوشتاری) و 5- اینترنت تقسیم میشود که جدول ذیل بیان کننده آن و نوع نشانگاه هر یک از آنهاست. نمودار شماره 3: ابزارهای دیپلماسی رسانهای در عملیات روانی ابزارهای دیپلماسی رسانهای تلویزیونها تلویزیونهای عادی (برای نشانگاه مبدأ) تلویزیونهای خبری (برای تمامی نشانگاهها) تلویزیونهای ویژه (برای نشانگاه آماج مانند VOA و نشانگاه منطقه) رادیوها رادیوهای عادی (برای نشانگاه مبدأ) رادیوهای ویژه (برای نشانگاه هدف مانند VOA و آزادی) و نشانگاه منطقه سوا خبرگزاریها استفاده مستقیم (تمامی نشانگاهها) استفاده غیر مستقیم (نشانگاه کشور هدف) مطبوعات مطبوعات ملی (نشانگاه مبدأ) مطبوعات فراملی (تمامی نشانگاهها) اینترنت سایتهای خبری (تمامی نشانگاهها) سایتهای ویژه (کشور هدف info USA persian, VOA) موتورهای جستوجوگر (تمام نشانگاهها) پست الکترونیک، فیلترشکن و هککردن (نشانگاه هدف) همانطور که در جدول شماره 4 نیز ملاحظه میشود تلویزیونها مهمترین ابزار هستند، تلویزیونها به عادی، خبری و ویژه تقسیم شدهاند. تلویزیونهای عادی تلویزیونهای ملی یا فراملی هستند که کمتر به صورت علنی به مسائل سیاسی میپردازند اما این نوع رسانهها زمینهساز یا مکمل رسانههای سیاسیتر هستند به این معنا که آنها بدون پرداختن به موضوع و مصداق اصلی، تفکر مخاطبان را پیرامون موضوع شکل میدهند و زمانی که مصداقها مطرح میشود، مخاطبان بعداً نتیجهگیری موردنظر رسانه را انجام میدهند. به طور مثال تلویزیونهای معمولی، فیلمها و سریالهایی پخش میکنند که موضوع اصلی آنها وحشیگری تروریستها است به این ترتیب ذهن مخاطب را آماده مقابله با هر گونه تروریست میکند و زمانی که عنوان تروریست به فرد یا گروه یا کشوری زده شود مخاطب بدون توجه به صدق و کذب عنوان مربوطه، طرف مقابل را محکوم میکند. اما تلویزیونهای خبری با برجستهسازی و در دستور کار قرار دادن بعضی از موضوعات در جهان، میتوانند افکار عمومی را معطوف یک مسئله ساخته و به این ترتیب با برجستهسازی بیش از حد موضوع، جوی نامطلوب علیه آماج ایجاد کنند. تلویزیونهای ویژه همچون تلویزیون ماهوارهای الحره و VOA که اولی برای عراق و دومی برای ایران توسط امریکا ایجاد شده است میکوشند افکار عمومی آماج را به سمت خود جلب کنند. رادیو نیز به دو دسته عادی و ویژه یا موج کوتاه تقسیم میشود، رادیوهای عادی و با طول موج بلند برای همگام و همراهسازی افکار عمومی کشور مبدأ برای اقدامات بینالمللی است و رادیوهای موج کوتاه که بیشتر نیز در جهان سوم مرسوم است برای تحت تأثیر قرار دادن شهروندان کشور آماج است و هر چقدر یک کشور کمتر به نیازهای شهروندان خود توجه داشته باشد، تأثیر رادیوهای موج کوتاه بیشتر خواهد بود و بالعکس. خبرگزاریهای معروف عبارتند از رویتر، فرانسپرس، آسوشیتدپرس و یونایتدپرس که تقریباً تمامی رسانههای جهان به صورت مستقیم یا غیر مستقیم از این خبرگزاریها استفاده میکنند. این خبرگزاریها نیز میتوانند با تأکید و تکمیل بعضی خبرها جریانهای خبری در سطح جهان به وجود آورند و کشور آماج نیز برای اینکه اتهام سانسور یا خلأ خبری نخورد مجبور به استفاده و همگامی غیرمستقیم با این خبرگزاریها خواهد بود و به این ترتیب بدون اینکه نام منبع را بیاورد، شهروندان کشور خود را تحت تأثیر خبرگزاریهای بیگانه قرار میدهد. مطبوعات به صورت مستقیم بر کشورهای آماج تأثیر ندارد. ولی در مرحله اول مهمترین عامل در ساختن افکار عمومی کشور مبدأ برای دخالت در کشور آماج است و در مرحله دوم کشورهای خاصی همچون امریکا، انگلیس و فرانسه و آلمان دارای مطبوعاتی در سطح جهان هستند که گزارشهای این مطبوعات مانند نیوزویک( ) میتواند بر افکار عمومی نخبگان و مسئولان جهان که رهبران فکری جوامع خود هستند تأثیر بگذارد و این به معنای تأثیر نامطلوب علیه کشور ثالث است. اینترنت هرچند پدیدهای جدید است که عمر آن حتی به دو دهه نیز نمیرسد ولی رسانهای تأثیرگذار در عملیات روانی و دیپلماسی رسانهای شده است. اینترنت به عنوان یک رسانه متکثر شناخته میشود که صدها هزار سایت در آن وجود دارد که دسترسی به همه آنها برای همگان وجود دارد ولی فضای اینترنت به نحوی است که شهروندان جهان از سایتهای جهانی همچون سیانان، بیبیسی، الجزیره و غیره که برای همگان شناخته شده است بهره میگیرند. بنابراین سایتهای خبری میتوانند به عنوان یک عامل تأثیرگذار جهانی شناخته شوند و در عملیات روانی، اطلاعاتی به نفع کشور مبدأ و به ضرر کشور مقصد منتشر ساخته و جهانیان را به سمت موردنظر سوق دهند. ایجاد سایتهای ویژه برای کشور آماج یکی دیگر از تمهیدات رسانهای در دیپلماسی رسانهای است. به طور مثال BBC Persian یا VOA Persian یا info USA Persian سایتهای خبری است که ویژه شهروندان ایرانی ساخته شده است و این سایتها میتوانند هر گونه تفکری را به استفادهکنندگان ایرانی خود القا کنند. موتورهای جستوجوگر مانند Yahoo و googler و غیره که مقر اصلی آنها در امریکا است میتوانند در هنگام پیدا کردن مطالب موردنظر استفاده کننده، مطالبی به نفع خود و به ضرر کشور آماج جستوجو کنند و یا اطلاعات مربوط به کشور آماج را در انتهای لیست قرار دهند که کمتر مورد استفاده کاربران است. استفاده علنی از اینترنت مانند ارسال پست الکترونیک برای مسئولان، فیلترشکنی فیلترهای حکومتی روی اینترنت و یا هک کردن سایتهای خاص، از موارد دیگر سوء استفاده از اینترنت در عملیات روانی است که به علت وضوح بیش از حد از توضیح آنها صرفنظر میشود (سبیلان D 1382). به این ترتیب ملاحظه میشود که در دیپلماسی رسانهای تمامی رسانهها نقش دارند و در عملیات روانی نیز اگر برنامهای وجود داشته باشد میتوان از همه آنها در جهت رسیدن به مقصد بهره گرفت. شیوههای مقابله با دیپلماسی رسانهای در عملیات روانی مطالب گفته شده تا به حال مؤید این بود که هر کشوری که از امکانات و تجهیزات رسانهای قوی و برنامهریزی کارآمدی برخوردار باشد در امر عملیات روانی فراملی نیز نسبت به کشور فاقد این دو مؤلفه، موفقتر است. اما سؤال اینجا است که آیا کشورهایی که توانایی رسانهای آنها به اندازه کشور کارگزار نیست محکوم به شکست حتمی در عملیات روانی فراملی هستند؟ پاسخ به این سؤال منفی است مشروط بر اینکه کشور مقصد به صورت آگاهانه و فعال در این فرآیند وارد شود و به مقابله بپردازد که در ادامه در سه محور آورده میشود. الف. تقویت بنیه اطلاعاتی و خبری کشور آماج یکی از نشانگاههای دیپلماسی رسانهای در عملیات روانی، کشور هدف است به این منظور کارگزاران عملیات روانی سعی میکنند خلأها و کاستیهای ارتباطی کشور هدف را شناسایی کنند و سپس بر اساس آن برنامهریزی دیپلماسی رسانهای خود را استوار سازند. بنابراین تعیین استراتژی در این بخش، با وضعیت کشور هدف، ارتباط مستقیم دارد و نمیتوان برای تمامی شرایط نسخهای واحد تجویز کرد. لذا با توجه به عملیات روانی امریکا علیه عراق به عنوان یک نمونه: دیپلماسی رسانهای امریکا در مورد عراق مورد بررسی قرار میگیرد. امریکا در این زمینه از سه ابزار رسانهای 1- رادیوهای موج کوتاه؛ 2- اینترنت و پشتیبانی از سایتهای مخالف صدام؛ و 3ـ تلویزیونهای ماهوارهای بهره گرفت. در تحلیل سه وسیله مذکور با دو رویکرد میتوان برخورد کرد. الف. خلأهای اطلاعاتی ب. عقبماندگی فناوری. امریکا به خوبی واقف است که اخبار سیاسی داخلی عراق (احزاب و گروهها) از رادیو تلویزیون دولتی عراق پخش نمیشود و شهروندان عراقی برای دسترسی به اینگونه اطلاعات که حجم زیادی از اخبار سیاسی عراق را نیز شامل میشود باید از: 1- مطبوعات داخلی 2- رادیوهای برونمرزی 3- تلویزیونهای ماهوارهای و 4- اینترنت استفاده کنند. علاوه بر اخبار در زمینه سرگرمی و نیز در حوزه موسیقی رسانههای داخلی عراق برنامهریزی ندارند و کمتر مخاطبی را میتوانند ارضا کنند. بنابراین سرمایهگذاری روی رادیو تلویزیون و اینترنت برای دیپلماسی رسانهای در راستای عملیات روانی جزو ارکان اصلی قرار گرفته است. در خصوص ضعف فناوری به علت نبود برنامهریزی جامع در عرصه اینترنت در بسیاری از کشورهای اسلامی، عرصه به سردمداران اینترنت یعنی امریکا و کشورهای غربی محول گشته و آنها نیز به خوبی در راستای اهداف خود از آن بهره میگیرند. با چند راهحل ساده اما منطقی میتوان بر این مشکلات فائق آمد. اول: در مورد اخبار سیاسی داخلی احزاب و گروهها، پیشنهاد میشود که بخشهای ویژهای در برخی از شبکههای تلویزیونی برای اینگونه اخبار راهاندازی شود تا مخاطبان خاص این نوع اخبار که از فرهیختگان و رهبران فکری جوامع نیز هستند به استفاده از رسانههای بیگانه مجبور نشوند. دوم: تهیه نظام جامع شبکه اطلاعاتی و ارتباطی که باید مؤلفههای ذیل در آن رعایت شود. 1- تهیه موتور جستوجوگر با قابلیت تخصصی 2- همسانسازی تمامی سایتهای اینترنتی سازمانها 3- تهیه سایتهای اینترنتی ویژه اقشار مختلف جامعه (از فرهیختگان تا افراد کمسواد) 4- تهیه نرمافزار ترجمه اینترنتی برای تعامل با کشورهای دیگر 5- استفاده از سیستمهای ارتباطی برای سرعت بیشتر اینترنت 6- ملزم ساختن سازمانهای کشور متبوع برای اینترنتی کردن تمامی اسناد و مدارک موردنیاز جامعه در بخش دولتی. ب. تقویت بنیه تبلیغی کشور هدف برنامه استراتژیک تبلیغی به معنای برنامه کلان و بلندمدت در عرصه ملی و فراملی است، این برنامه مشخص میکند هر یک از بخشهای تبلیغی جامعه چه وظایفی را بر عهده دارند و باید به چه اهدافی برسند، این برنامهریزی کلان امکان برنامهریزیهای خرد و کوچکتر را در سطوح پایینتر امکانپذیر میسازد و این موقعیت را فراهم میکند که تمامی بخشهای جامعه برای رسیدن به هدف اصلی هماهنگ و منسجم عمل کنند. برای این منظور مؤلفههای ذیل باید مورد توجه قرار گیرد. 1- مشخص بودن هدف کلان برنامه برای تمام برنامهریزان 2- مشخص بودن خط مشیهای رسیدن به هدف 3- انطباق برنامه با امکانات و ابزار 4- در نظر گرفتن نیروهای متخصص و حرفهای 5- انعطافپذیری برنامه در مواجهه با اقدامات حریف 6- برخورداری از سیستم بازخوردی و برنامه سایبرنتیکی برای اصلاح برنامه 7- تمرکز تمامی امکانات در جهت تحقق هدف و پرهیز از پراکندگی. ج. استفاده از شیوههای ضد تبلیغی ضد تبلیغات عبارت از تبلیغاتی خاص به منظور تکذیب یا خنثی کردن تبلیغات دشمن و یا بهرهبرداری از همان تبلیغ علیه دشمن است. برای ضد تبلیغ دو رویکرد وجود دارد: 1- تبلیغ و رفتار دشمن علیه کشور آماج 2- امکانات ضد تبلیغ قابل بهرهبرداری توسط کشور آماج. نظر به اینکه در تبلیغات از تمهیدات و ترفندهایی همچون تحریف، بزرگنمایی، دروغ و غیره استفاده میشود کشور آماج میتواند با افشاگری حرفهای ترفندهای تبلیغاتی حریف، تأثیر تبلیغات آنها را به صفر نزدیک کرده و در بعضی مواقع حتی حریف را مجبور به عقبنشینی کند که این ضد تبلیغات بر اساس رفتار دشمن است. برای مثال، امریکا در جنگ عراق ادعا میکرد بغداد تصرف شده ولی سعید الصحاف وزیر اطلاعرسانی صدام با آمدن جلوی دوربین و نشان دادن فضای بغداد، تبلیغات امریکا را خنثی میکرد. در ضد عملیات روانی علاوه بر استفاده از امکانات و تجهیزات کشور خود، باید از رسانهها و امکانات کشورهای دیگر نیز سود برد. به این مفهوم که رسانههای جهانی حداقل ادعای بیطرفی را دارند و میتوان با فشار آوردن بر آنها، دیدگاههای خود را (البته به صورت حرفهای و زیرکانه) از طریق این رسانهها در سطح جهان انعکاس داد و به این ترتیب ترفندها و تمهیدات دیپلماسی رسانهای دشمنان را خنثی ساخت. البته این امر زمانی محقق میشود که ارتباط با این رسانهها تسهیل و همچنین حرفهایگری مصاحبهکنندگان کشور مقصد حل شده باشد. علاوه بر رسانههای جهانی میتوان از رسانههای کشورهای دیگر نیز در عملیات روانی بهره برد که نمونه آن در جنگ 2003 خلیجفارس مشاهده شد. در این جنگ صدام از تمامی رسانههای جهان دعوت کرد که برای انعکاس جنگ به عراق بیایند. در این راستا 2700 خبرنگار به عراق اعزام شدند و توانستند صحنههایی از کشته و زخمی شدن غیرنظامیان به خصوص کودکان و نوجوانان و زنان را به تصویر کشند و ادعای پوچ امریکا و انگلیس مبنی بر درگیری با نظامیان را خنثی کنند. بنابراین در ضد تبلیغات باید روی همه رسانهها در جهان اعم از جهانی و ملی با توجه به استراتژی تبلیغاتی حساب ویژهای باز کرد. نتیجهگیری دیپلماسی رسانهای به معنای به کارگیری رسانهها برای تکمیل و ارتقا سیاست خارجی است. دیپلماسی رسانهای در عملیات روانی به معنای استفاده از رسانههای رادیو، تلویزیون، مطبوعات، خبرگزاریها و اینترنت در ایجاد افکار موردنظر در نشانگاههای موردنظر در راستای اهداف عملیات روانی است. برای تحلیل دیپلماسی رسانهای در عملیات روانی سه محور مورد توجه قرار میگیرد 1- نشانگاه 2- هدف 3- ابزار. نخستین نشانگاه افکار عمومی کشور مبدأ است که هدف اقناع افکار عمومی برای توجیه هزینهها و جذب نیرو، است. در این راستا رسانههای ملی و بینالمللی تحت حاکمیت آن کشور مورد استفاده قرار میگیرد. دومین نشانگاه کشور هدف است که این نشانگاه به دو دسته افکار عمومی و حاکمیت تقسیم میشود. هدف از تأثیرگذاری بر افکار عمومی کشور هدف، بدبینسازی آنها نسبت به حاکمیت، ایجاد شورش، بالا بردن انتظارات از حاکمیت و منجی نشان دادن خود است که در راستای آن از ابزارهای رسانهای رادیوهای موج کوتاه، تلویزیونهای ماهوارهای و اینترنت بهره گرفته میشود. هدف از تأثیرگذاری در حاکمیتها گرفتن امتیاز برای ایجاد جو ملی و بینالمللی علیه حاکمیت است که برای تحقق آن از رسانههای فراملی از جمله شبکههای تلویزیونی خبری، خبرگزاریها و اینترنت بیشترین سود برده میشود. نشانگاه سوم و چهارم افکار عمومی و حاکمیت جهان و همچنین سازمانهای بینالمللی است که هدف اصلی ایجاد تصویری مخدوش از کشور آماج و توجیه رفتار کشور مبدأ در تقابل با کشور مربوطه است که در این راستا رسانههای فراملی و منطقهای حداکثر تأثیرگذاری را دارند. برای مقابله با روند یاد شده، کشور آماج سه عمل را باید سرلوحه فعالیتهای خود قرار دهد 1- تقویت بنیه اطلاعاتی و خبری خود، به این مفهوم که هیچگونه خلأ خبری برای سوء استفاده بیگانگان فراهم نکند. 2- تقویت بنیه تبلیغاتی خود، به این مفهوم که تمامی امکانات و تواناییهای خود را در یک مسیر خاص و آن هم با استراتژی واقعبینانه به کار گرفته و از پراکندهکاری و تعدد و تنوع بیمورد بکاهد؛ یعنی داشتن یک شبکه کارآمد، خیلی بهتر از دهها شبکه بیتأثیر خواهد بود. 3- استفاده از شیوههای ضد تبلیغ که در این راستا میتواند تمامی تبلیغات دشمنان را رصد کند و سپس برای یکایک آنها جوابیه یا عکسالعملی ارائه دهد و دوم استفاده از ظرفیتهای رسانههای ملی و فراملی کشورهای دیگر در جهت احقاق حق خود و تصحیح نگرشهای منفی و کاذب علیه خود.یادداشت - الیاسی، محمدحسین؛ (1382) افکار عمومی امریکا و عملیات روانی دستگاه
مقالات مجله
نام منبع: حسن سبیلان اردستانی
شماره مطلب: 2186
دفعات دیده شده: ۲۱۶۰ | آخرین مشاهده: ۱ ساعت پیش