Sorry! your web browser is not supported;

Please use last version of the modern browsers:

متاسفانه، مروگر شما خیلی قدیمی است و توسط این سایت پشتیبانی نمی‌شود؛

لطفا از جدیدترین نسخه مرورگرهای مدرن استفاده کنید:

للأسف ، متصفحك قديم جدًا ولا يدعمه هذا الموقع ؛

الرجاء استخدام أحدث إصدار من المتصفحات الحديثة:



Chrome 96+ | Firefox 96+
عملیات روانی
  • عملیات روانی و شاخص های جنگ نامتقارن آمریکا علیه ایران
    شنبه ۲۷ فروردین ۱۳۸۴ ساعت ۱۱:۴۵

    هرگونه عملیات نظامی آمریکا علیه ایران، نتایج نامشخص و مبهمی را ایجاد خواهد کرد. گراهام فولر در این باره می گوید: «تصور بر این است که ایرانی ها درباره نقش بیگانگان در فرهنگ و سیاست خود حساسیت دارند. این نگاه به قدرت بیگانه، به نوعی بدبینی به ماهیت قدرت منجر می گردد الگوی رفتار سیاسی آمریکا در برخورد با کشورهای خاورمیانه، تابعی از نتایج جنگ با صدام و اشغال عراق است. این امر، نتایج غیرقابل پیش بینی را در معادله سیاست و قدرت خاورمیانه به وجود می آورد

    هرگونه عملیات نظامی آمریکا علیه ایران، نتایج نامشخص و مبهمی را ایجاد خواهد کرد. گراهام فولر در این باره می گوید: «تصور بر این است که ایرانی ها درباره نقش بیگانگان در فرهنگ و سیاست خود حساسیت دارند. این نگاه به قدرت بیگانه، به نوعی بدبینی به ماهیت قدرت منجر می گرددالگوی رفتار سیاسی آمریکا در برخورد با کشورهای خاورمیانه، تابعی از نتایج جنگ با صدام و اشغال عراق است. این امر، نتایج غیرقابل پیش بینی را در معادله سیاست و قدرت خاورمیانه به وجود می آورد. الگوی رفتار و برخورد آمریکا با ایران نیز در چارچوب فضای سیاسی خاورمیانه مورد ارزیابی قرار می گیرد. به هر میزان که جدال های سیاسی و استراتژیک ناشی از عملیات در عراق افزایش بیشتری پیدا کند، مطلوبیت عملیات سخت افزاری و جدال های نظامی کاهش می یابد. در این روند، آمریکایی ها تلاش قابل توجهی برای بهره گیری از الگوهای جدید رفتار استراتژیک انجام می دهند. این امر را می توان بازتاب شرایطی دانست که براساس آن، زمینه های قدرت سازی از طریق عملیات نظامی را مورد پرسش قرار و سودمندی اقدامات نظامی و عملیات جنگی برای نیل به هدف را کاهش می دهد. در ساختار سیاسی آمریکا، رویکرد ابزار محور برای نیل به برتری ژئوپلتیکی و هژمونی بین المللی کاهش یافته است. در این روند، حمله آمریکا به عراق را می توان به عنوان نقطه عطف جدیدی در اقدامات مداخله گرایانه ایالات متحده دانست. در این جنگ، آمریکایی ها موفق شدند ساختار نظامی و امنیتی صدام حسین را نابود سازند. جنگ در شرایطی شکل گرفت که نیروهای عراقی فاقد انگیزه و اراده مناسب برای مقاومت بودند. در این شرایط، نیروهای نظامی ارتش عراق در زمان محدودی تسلیم شدند. جنگ آمریکا علیه عراق نشان داد که عملیات نظامی در دوران کوتاهی شکل می گیرد و به نتایج عملیاتی می رسد. پیامدهای سیاسی و امنیتی هرگونه عملیات نظامی دارای مخاطرات ویژه ای برای امنیت ملی کشورهاست. تجربه عراق برای ساختار نظامی و امنیتی این کشور بی نهایت سودمند بوده است. علت این امر را می توان در کاهش موفقیت عملیات نظامی آمریکا برای نیل به قدرت سیاسی دانست. ۱- فعال سازی عملیات روانی و بهره گیری از قدرت نرم علیه ایران در روند جدید، عملیات روانی و اقداماتی که مبتنی بر جلوه هایی از جنگ نامتقارن است از اهمیت و مطلوبیت بیشتر و فراگیرتری برخوردار شده است. استراتژیست های آمریکایی شکل جدیدی از معادله قدرت را طراحی کرده اند. آنان معتقدند ویژگی های جنگ بزرگ (Grand war) با تغییراتی همراه گردیده است. در شرایط بعد از جنگ عراق، مطلوبیت های ناشی از منازعات نظامی و امنیتی را براساس نتایج حاصل از فرایندهای عملیاتی مورد بررسی قرار می دهند. در این باره، یکی از نظریه پردازان روابط بین الملل در آمریکا تعریف جدیدی از امنیت، پیروزی و جنگ بزرگ ارائه می کند؛ «جوزف نای» این پرسش ها را مطرح می کند که مشخصه پیروزی در عملیات نظامی و اقدامات امنیتی کدام است؟ آیا می توان حجم آتش مورد استفاده در جنگ را نمادی از جنگ بزرگ دانست؟ وی در پاسخ به این سئوالات می گوید، مشخصه پیروزی بزرگ آن نیست که کشوری در اقدامات نظامی خود بتواند ارتش کشور دیگری را مغلوب و یا آن که مجموعه ابزارها و ساختارهای نظامی را نابود کند. مشخصه جنگ بزرگ را باید در این امر دانست که عملیات نظامی علیه کشوری خاص چه نتایجی را به وجود می آورد و چه موقعیت هایی را می آفریند؟ ۲- شاخص های فرهنگ سیاسی ایران در برابر اقدامات هجومی و عملیات نظامی براساس پرسش های یاد شده، این موضوع مطرح می شود که مدت زمان زیادی لازم است تا نتایج واقعی جنگ علیه عراق مشخص شود. این جنگ در زمان کوتاهی به پیروزی نظامیان آمریکا منجر شد. اما هیچ گونه مطلوبیت استراتژیک مشخصی برای اهداف منطقه ای آمریکا به وجود نیاورد. جنگ عراق صرفا معادله امنیت و قدرت در خاورمیانه را با ابهام بیشتری همراه ساخت. این جنگ نشان داد که زمان طولانی برای تفسیر واقعی دست آوردهای آمریکا در عراق مورد نیاز است. رویکرد نای بیانگر آن است که آمریکا به نتایج و مطلوبیت های مناسبی در روند عملیات نظامی علیه صدام نایل نشده است. عملیات نظامی را نیروهای آمریکایی انجام دادند. هزینه های بعد از عملیات نظامی نیز متوجه نیروهای نظامی و دولت آمریکا بوده است. درحالی که نتایج و مطلوبیت های حاصل از عملیات نظامی آمریکا در عراق متوجه شیعیان و سایر گروه های اپوزیسیون گردید. در این روند، نیروهای دیگر، به سودمندی بیشتری در مقایسه با آمریکا نایل گردیدند. این امر نشان می دهد که آمریکا به مطلوبیت نهایی درباره عراق دست پیدا نکرده است. بنابراین بعید به نظر می رسد که آمریکا الگوی مشابهی را در مواجهه با جمهوری اسلامی ایران مورد استفاده قرار دهد. در چنین شرایطی، آمریکا ترجیح می دهد از الگوهای کم هزینه تری در مواجهه با ایران استفاده کند، به طور کلی هزینه های سیاسی و امنیتی اشغال ایران بی نهایت گسترده و فراگیر است. شاخص های رفتاری ایران در سال های گذشته نشان داده است که خطرپذیری مقامات و جامعه ایرانی گسترده و فراگیر است. بنابراین هرگونه عملیات نظامی آمریکا علیه ایران، نتایج نامشخص و مبهمی را ایجاد خواهد کرد. گراهام فولر در این باره می گوید: «تصور بر این است که ایرانی ها درباره نقش بیگانگان در فرهنگ و سیاست خود حساسیت دارند. این نگاه به قدرت بیگانه، به نوعی بدبینی به ماهیت قدرت منجر می گردد. در چنین شرایطی ممکن است اشغال نظامی ایران کار ساده ای باشد، اما آرام سازی و ثبات سازی آن کار دشوار و پرمخاطره ای تلقی می شود... به قول معروف، بلعیدن ایران آسان، اما هضم آن دشوار است. تاخت و تازهای یونانیان به فرماندهی اسکندر مقدونی، فتوحات اعراب، هجوم های مغولان و ترکان و تهاجم غرب در قرن نوزدهم و بیستم همگی به تعبیری در فرهنگ سیاسی ایران جذب شده و یک فرهنگ کاملا پیچیده را به وجود آورده است... به گفته یک ایرانی، شکست ما را سخت تر می کند.» آنچه که گراهام فولر در باب رفتار سیاسی و امنیتی ایرانیان بیان داشته است، مبتنی بر تجارب تاریخی و الگوهای رفتاری است که ایرانیان طی سال های گذشته از خود به نمایش گذاشته اند. چنین رویکردی مورد توجه زمامداران امریکایی قرار گرفته است و در نتیجه الگوی عملیات نظامی علیه ایران را در دستور کار قرار نداده اند. این روند تا پایان سال ۲۰۰۵ تداوم خواهد داشت. در سالهای آینده نیز جلوه های متفاوتی از فضای سیاسی و استراتژیک ایجاد می گردد که بر شکل بندی تعامل ایران و آمریکا تاثیر به جای خواهد گذاشت. به این ترتیب شواهد موجود منطقه ای و بین المللی بیانگر آن است که آمریکا به ایران حمله نظامی نخواهد کرد. حتی در سال ۱۹۸۰ که اوج تعارض ایران و آمریکا بود و از سوی دیگر قابلیت های منطقه ای آمریکا بیشتر از دوران موجود بوده است، این کشور از عملیات نظامی پردامنه استفاده نکرده و برای محدودسازی قدرت ایران از ابزارهای غیرمستقیم و جنگ نیابتی (Proxy war) بهره گرفته است. در این روند ، کشور عراق به عنوان نیروی مهاجم در صدد موازنه سازی قدرت منطقه ای ایران برآمد و مورد حمایت واحدهای سیاسی منطقه ای و بین المللی قرار گرفت. در شرایط موجود نیز آمریکایی ها ترجیح می دهند ک از الگوی جنگ نامتقارن و عملیات روانی علیه ایران استفاده کنند. دیپلماسی عمومی به عنوان ابزار قدرت سیاسی و امنیتی آمریکا در برخورد با ایران تلقی می شود. ۳- عملیات نامتقارن آمریکا علیه جمهوری اسلامی ایران عملیات نامتقارن دارای ویژگی های مشترکی با جنگ کم شدت است. این گونه اقدامات مبتنی بر نبرد غیرمستقیم است و در نتیجه آمریکایی ها در سطح فراگیر خود را درگیر اقدامات نظامی و عملیاتی نمی کنند. الگوی رفتاری آمریکا در شرایط موجود مبتنی بر بهره گیری از تکنیک های نرم افزاری است. کشورهایی که از قابلیت نظامی موثر برخوردارند، اما بهره گیری از این ابزارها منجر به ظهور چالش هایی برای آنان می شود، از نبردهای نامتقارن استفاده و در نتیجه تلاش می کنند تا هزینه های عملیاتی خود را کاهش دهند. در این روند، آمریکا تمایلی به بهره گیری از ابزارهای نظامی نشان نمی دهد و در نتیجه تلاش می کند تا اهداف خود را در روند طولانی تری تحقق بخشد. در چارچوب عملیات نامتقارن علیه ایران می توان اجرایی سازی طرح «دمکراسی در ایران» را مورد ملاحظه قرار داد. این طرح را سازمان های اجرایی آمریکا از جمله وزارت امور خارجه و سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا مورد حمایت و نظارت قرار می دهند این امر بیانگر جلوه هایی از ایجاد تعادل در رفتار استراتژیک آمریکا محسوب می گردد و از سوی دیگر مخاطرات امنیتی فراگیرتری را برای کشورهایی از جمله ایران به وجود می آورد. الگوی عملیات نامتقارن مبتنی بر همکاری غیرمستقیم در حوزه هایی است که ایران و آمریکا از منافع یکسان و مشترکی برخوردارند. آمریکایی ها ترجیح می دهند در شرایط جدال و جنگ نامتقارن، ضرورت های همکاری سازنده را نیز در دستور کار قرار دهند. این امر به مفهوم آن است که می توان جلوه هایی از تعارض و جدال استراتژیک را به همراه نمادهایی از همکاری مرحله ای و مقطعی انجام داد. طبعا در چنین شرایطی، میزان سازگاری بیشتری بین اهداف و ابزارهای آمریکا ایجاد می گردد و در نتیجه، هزینه های رفتار امنیتی و استراتژی آن کشور در برخورد با ایران کاهش می یابد. آنچه را که برژینسکی در شورای روابط خارجی آمریکاییان و همچنین آنچه را که مارک پالمر در کمیته خطر اعلام کرد، می توان جلوه هایی از عملیات نامتقارن آمریکا در برخورد با ایران دانست. آنان بر این امر تاکید داشتند که هیچگونه ضرورتی در بهره گیری از ابزارهای نظامی علیه ایران وجود ندارد. آنان بر ضرورت بکارگیری ابزارها و روشهایی تاکید کردند که از ظهور شرایط پرمخاطره و غیرقابل پیش بینی اجتناب کند. در چارچوب عملیات نامتقارن علیه ایران می توان اجرایی سازی طرح «دمکراسی در ایران» را مورد ملاحظه قرار داد. این طرح را سازمان های اجرایی آمریکا از جمله وزارت امور خارجه و سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا مورد حمایت و نظارت قرار می دهند. در چنین شرایطی می توان نشانه هایی از گسترش تعارض در نهادهای اجتماعی ایران را مورد توجه قرار داد. این الگو براساس رهیافت های ارائه شده مجریان طرح دموکراسی در ایران طراحی و سازماندهی شده است. یکی از مراکزی که در چارچوب عملیات نامتقارن علیه ایران فعالیت می کند، موسسه آمریکایی اینترپرایز است. در این موسسه افرادی همانند مایکل لدین، برنارد لوئیس و سام براون بک فعالیت می کنند. افراد یادشده بر ضرورت تعارض با ایران تاکید دارند اما در شرایط موجود بهره گیری از ابزارهای نظامی را غیرمطلوب و غیرموثر می دانند. موسسه یادشده در صدد طراحی انقلاب مخملی در ایران است. گفتمان مسلط در اجرایی سازی انقلاب مخملی در ایران براساس طرح ملی همه پرسی است. در این گفتمان جلوه هایی از نقد اصلاحات از داخل ارائه شده است. بنابراین، مجموعه های فعال در طرح دموکراسی در ایران، تمایل چندانی برای فعال سازی اپوزیسیون داخلی ندارند. آنان بر این اعتقادند که اپوزیسیون در ایران موقعیت خود را از دست داده است. به این ترتیب باید موجی ایجاد شود که نیروهای تاثیرگذار آن از خارج الهام بگیرند و به دست نیروهای اپوزیسیون طراحی شود. در این شرایط، اپوزیسیون درون ساختاری، کارویژه خود را از دست می دهد و در نتیجه زمینه های تعامل بین اپوزیسیون داخل و خارج فراهم می شود. بهره گیری از اپوزیسیون به عنوان ابزار سیاست خارجی آمریکا با هدف ایجاد دگرگونی های ساختاری تلقی گردیده و این امر در فرایند طولانی مدت برنامه ریزی شده است. زیرا از ویژگی های جنگ کم شدت و عملیات نامتقارن می توان به طولانی شدن فرایندهای دگرگونی سیاسی و ساختاری اشاره کرد. برنامه ریزان عملیات نامتقارن اعتقاد دارند که هرگونه اقدام سرعتی و عملیات سریع منجر به شکل گیری فرایندهایی می شود که امکان مهار آن وجود نخواهد داشت. بنابراین اقدامات نامتقارن، بر خلاف عملیات نظامی برای دوران طولانی، سازماندهی شده است. هرگونه تعجیل در اقدامات امنیتی می تواند نتایج مخاطره آمیزی را به وجود آورد. به این ترتیب آنچه را که سیمور هرش در مطبوعات آمریکایی منتشر کرد، با واقعیت های اجرایی و عملیاتی آمریکا همخوانی و هماهنگی ندارد. هرش طرحی را فاش ساخت که منجر به ایجاد موج خصمانه تری علیه ایران گردید. وی در مقاله خود بر ضرورت اجرایی سازی عملیات پیش دستی کننده تاکید کرد و آن را به مثابه تنها گزینه موفقیت آمریکا در خاورمیانه دانست. وی درصدد القاء این موضوع بود که آمریکا در حال آماده سازی نیروهای خود برای عملیات علیه نهادهای نظامی و استراتژیک جمهوری اسلامی ایران است. مقاله سیمور هرش موجی از نگرانی در گروه های اجتماعی ایران به وجود آورد. حتی برخی از تحلیل گران بر این اعتقادند که مقاله نیویورکر به عنوان نمادی از رفتار استراتژیک آمریکا علیه ایران محسوب می شود. در چنین شرایطی آنان موج های معطوف به ابهام در ایران را گسترش دادند. در حالیکه واقعیت های رفتار استراتژیک آمریکا در چارچوب عملیات نامتقارن بیانگر آن است که چنین مقالاتی دارای کارویژه غیرخبری است و صرفا به عنوان ابزاری برای عملیات روانی در ایران تلقی می گردد. عملیات روانی و جنگ نامتقارن مبتنی بر فریب است و در نتیجه زمینه ابهام سیاسی در مورد ایران به وجود می آورد.



    مقاله
    نام منبع: همشهری دیپلماتیک
    شماره مطلب: 215
    دفعات دیده شده: ۵۱۷۹ | آخرین مشاهده: ۲ ساعت پیش