-
عراق و ویتنام: روانشناسی جنگ
شنبه ۱ فروردین ۱۳۸۳ ساعت ۱۲:۰۰
عراق و ویتنام؛ روانشناسی جنگدانیل اسمیت دکتر سعید میرترابیاشاره در سپیده دم 29 اسفندماه 1381، ارتش امریکا به دومین معرکه نظامی خود در قرن بیست و یکم وارد شد. در این نبرد نابرابر، نیروهای امریکایی با بهرهگیری از فناوری برتر، بر ارتش صدام پیروز شدند اما این پیروزی دیر زمانی نپایید. ساختار روانی مردم عراق و زمینههای تاریخی این کشور، موج حرکتهای خودجوش و مردی را علیه نیروهای اشغالگر به راه انداخت. هرچند در آغاز، مردم عراق از سقوط دیک
عراق و ویتنام؛ روانشناسی جنگدانیل اسمیت دکتر سعید میرترابیاشاره در سپیده دم 29 اسفندماه 1381، ارتش امریکا به دومین معرکه نظامی خود در قرن بیست و یکم وارد شد. در این نبرد نابرابر، نیروهای امریکایی با بهرهگیری از فناوری برتر، بر ارتش صدام پیروز شدند اما این پیروزی دیر زمانی نپایید. ساختار روانی مردم عراق و زمینههای تاریخی این کشور، موج حرکتهای خودجوش و مردی را علیه نیروهای اشغالگر به راه انداخت. هرچند در آغاز، مردم عراق از سقوط دیکتاتور بغداد خوشحال بودند اما تمایل به داشتن حکومتی مستقل و نظامی مردمسالار آنها را همانند دوران مبارزه علیه انگلیسیها به حرکت درآورد و عرصه را بر اشغالگران تنگ کرد. مقاله حاضر، شباهتها و تفاوتهای ساختاری و روانی دو نبرد اشغالگرایانه امریکا را در ویتنام و عراق بررسی میکند. هر چند این مقایسه در برخی مواضع خالی از اشکال نیست ولی تأکید نویسنده بر زمینههای ظهور ویتنامی جدید در قرن بیست و یکم به دلیل رفتار نابهنجار امریکاییها شایان توجه است. بوش در ماه مه سال 2003، عملاً اعلام کرد جنگ در عراق پایان یافته است. با این حال تصاویر [دریافت شده از عراق] داستان دیگری را بیان میکند و دولت امریکا میکوشد از آگاهی مردم این کشور نسبت به واقعیات تحولات عراق جلوگیری کند. روزنامههای نیویورک تایمز و واشنگتن پست در 7 آوریل 2004، تصاویری را در صفحات نخست خود منتشر کردند که نشان میدهند سربازان امریکایی در حال حمل اجساد همرزمان هستند که در تازهترین دور تشدید خشونتها در عراق کشته شدهاند. سناتور دموکرات ادوارد کندی دو روز پیش از این تاریخ، پرسشی را مطرح کرده بود که تصاویر غمانگیز و ساکت درج شده در این روزنامهها در واقع همان پرسش را در بر داشت، آیا عراق به ویتنام جورج بوش تبدیل خواهد شد؟ سخنان کندی در واشنگتن دی.سی. پس از یکی از خونینترین روزهای آخر هفته در عراق مطرح شد که طی آن دست کم، 61 امریکایی، السالوادوری و عراقی در درگیریهای میان نیروهای اشغالگر و نیروهای تحت رهبری مقتدی صدر کشته شدند. درعین حال، حوادث خونین دیگری نیز در رمادی، فلوجه، بغداد، کربلا، عماره، ناصریه، کوت، موصل و کرکوک به وقوع پیوست. در 7 آوریل، 22 امریکایی دیگر به همراه دو سرباز نیروهای ائتلاف کشته و دست کم، 50 نفر دیگر نیز مجروح شدند. شمار نامشخصی از عراقیها نیز در همین روز کشته یا مجروح شدند. طبق گزارشی، حتی کودکان در ایجاد راهبندانها [در مسیر نیروهای اشغالگر] شرکت دارند و این امر نشانهای بر آن است که مقاومتی همچون انتفاضه [مردم فلسطین] در عراق در حال شکلگیری است. در ماه نوامبر سال گذشته، زمانی که 82 سرباز امریکایی در عراق کشته شدند، همین پرسشها در مورد تشبیه عراق به ویتنام مطرح شد. در نگاه نخست، در مقایسه میان ویتنام و عراق رشته واقعیاتی به همراه شمار نیروهای نظامی اعزام شده به این دو کشور، از آن حاکی است که مسئله عراق کاملاً با ویتنام تفاوت دارد. ویتنام جنوبی کشوری شکست خورده در جنگ نبود، بلکه متحدی برای امریکا به شمار میرفت. این کشور ارتشی کارآمد در اختیار داشت که علیه نیروهای ویتنام شمالی وارد عمل میشد. در جدول زیر، شمار سربازان خارجی و نیروهای امنیتی بومی در دو کشور ویتنام و عراق بر اساس نوع واحد نظامی با یکدیگر مقایسه شدهاند: عراق ویتنام عنوان نیرو (134 هزار امریکایی) 159000 (200 هزار امریکایی) 204000 نیروهای امریکا و نیروهای ائتلافی یا متفق 3000 275000 ارتش ملی 85300 (1962) 15000 پلیسوپلیسمرزی/واحدهایدفاعینامنظمشهری 70000-60000 137000 نیروی منطقهای ـ شبهنظامیان مستقل 70000 185000 نیروی مردمی ـ واحد حفاظت از تأسیسات 31000 ----- واحدهای دفاع شهری 419300-409300 812000 مجموع نیروها جدول مقایسه تعداد نیروهای خارجی و نیروهای امنیتی بومی در دو جنگ ویتنام و عراق در نوامبر سال 1963، شمار تأیید شده نیروهای مخالف بومی در ویتنام، در حد 30 هزار نفر تخمین زده شده است. (در این ماه، پرزیدنت دی یم، رئیس جمهور ویتنام جنوبی ترور شد.) در جولای سال 1965، شمار نیروهای مخالف بومی به 212 هزار نفر افزایش یافت و تخمین زده شده بود که هر ماه، هزار ویتنامی از طریق مرز به داخل ویتنام جنوبی نفوذ میکنند. در تابستان سال 2003، منابع مختلف شمار نیروهای مخالف اشغال عراق را بیش از 5 هزار بعثی به همراه هزار تا دو هزار نفر جنگجوی خارجی تخمین زده بودند. پنتاگون شمار جنگجویان خارجی را در حد اعلام شده در بالا تخمین زده بود. در حالی که فرماندهان نظامی امریکا در مرزهای عراق شمار این جنگجویان را در حد چند صد نفر اعلام کرده بودند. با وجود این اختلافها [در زمینه شمار نیروهای هر دو طرف در ویتنام و عراق] برخی از شباهتهای نگرانکننده میان وضعیت این دو کشور دیده میشود که عبارتند از: اعطای چک سفید امضا: هر دو قطعنامه کنگره امریکا، یعنی قطعنامه خلیج تونکین در ارتباط با ویتنام و قطعنامه مربوط به مجاز شمردن توسل به زور علیه عراق به رؤسای جمهور امریکا اجازه دادند تمام اقدامات لازم را اتخاذ کنند یا نیروهای مسلح را برای حفاظت از امنیت ملی امریکا به کار گیرند. این در حالی است که رؤسای جمهور امریکا در هر دو موقعیت، به کارگیری نیروهای نظامی را ضروری و مقتضی میدانستند. کنگره در هر دو زمان، حق قانونیاش را در زمینه اعلام جنگ از خود سلب کرد. آموزش و تجهیز: در ویتنام، تقریباً نیمی از کل توان رزمی اسمی ارتش در نیروی بسیج مردمی خلاصه شده بود. بدین ترتیب، این نیروها از نظر آموزش، تجهیزات و فرماندهی تخصصی، خدمات ضعیفی دریافت میکردند. نیروهای ائتلافی در عراق برای همه واحدهای نظامی بومی خدمات آموزشی ارائه کردهاند. با این حال، بسیاری از افراد، از جمله خود آموزشدهندگان معتقدند این واحدها به صورت شتابزده و ناکافی آموزش دیدهاند. برای نمونه، آموزش نظامی اعضای این واحدها از هشت هفته به شش هفته کاهش یافته است. پنتاگون در 20 فوریه 2004، در گزارش وضعیت، اعتراف کرد تنها حدود چهار هزار نیروی پلیس به طور کامل آموزش دیدهاند و در عین حال، 47 هزار نیروی پلیس دیگر اساساً هیچ آموزشی ندیدهاند. این امر تردیدهایی جدی را در مورد صحت آمار ادعا شده [در مورد آموزش نیروهای پلیس در عراق] ایجاد میکند. همچنین، واحدهای پلیس و دفاع شهری در عراق به میزان زیادی از کمبود تجهیزات اولیه و اساسی همچون تجهیزات ارتباطی، خودرو و سلاحهای گرم رنج میبرند، ضمن آنکه با توجه با خطیر بودن نقش این نیروها، کمبود لباسهای محافظ برای آنها مشهود است. طی یازده ماه گذشته، بیش از ششصد مأمور پلیس عراق در این کشور کشته شدهاند. برنامهریزی نیروهای امریکایی: در ویتنام در سال 1962، حتی در شرایطی که تلاشهای مستشاری نظامی امریکا در حال افزایش بود، بر اساس برنامههای بلند مدت در حال تدارکات، چنین تصوری میشد که نیروهای ویت کنگ در سال 1964 شکست خواهند خورد. این تصور سبب شد که طراحان نظامی امریکا شمار نیروهای امریکایی مستقر در ویتنام را به میزان هزار نفر کاهش دهد. در این زمان، یک گروه سه هزار نفره از مستشاران نظامی امریکا در ویتنام باقی ماندند، اما در عراق، بر اساس روند چرخشی جابهجایی نیروها، کاهش چهارده هزار نفری نیروهای امریکایی تا پایان ماه ژوئن مدنظر قرار گرفته است. در این صورت، شمار نیروهای امریکایی مستقر در عراق به 110 هزار نفر کاهش خواهد یافت. با این حال فرماندهی مرکزی نیروهای امریکایی هم اکنون، سرگرم بررسی طرحهای احتمالی برای افزایش و نه کاهش مجموع نیروها در عراق است. بخشی از علت این امر به ناآرامیها در مناطق شیعهنشین عراق باز میگردد. قابل اتکا بودن نیروهای بومی: در ویتنام، ترک خدمت نیروهای بومی یکی از گرفتاریهای مداوم مربوط به نیروهای امنیتی دولتی به شمار میرفت. در فاصله سالهای 60 - 1959 شمار در خور توجهی از پرسنل در حال خدمت ارتش ویتنام جنوبی و نیروهای منطقهای کاهش یافت. در عین حال، کاهش در خور توجهی در شمار سربازان در سال 1967 در نیروهای مردمی و دوباره در ارتش در سالهای 72ـ1971 مشاهده شد. در عراق تقریباً نیمی از اعضای نخستین گردان آموزشدیده ارتش جدید عراق از خدمت فرار کردند یا پس از پایان دوره آموزش، دیگر به واحد نظامی خود باز نگشتند. همچنین، گروهی از مأموران پلیس عراقی مراکز محل خدمت خود را ترک کردهاند و گزارش شده است که برخی از این نیروها در تظاهرات علیه نیروهای اشغالگر شرکت کردهاند. وفادری به آمریت مرکزی: (یکی دیگر از ابعاد مربوط به قابل اتکا بودن نیروهای بومی): در ویتنام جنوبی، بیشتر تغییراتی که در دولت صورت میگرفت، از کودتاهای نظامی ناشی میشد که طی آن، واحدهای نظامی وفادار به یک فرد یا شورای نظامی، کنترل مراکز حساس در سایگون و منطقه پایتخت را در دست میگرفت. در عراق، این امکان بالقوه برای یک یا تعداد بیشتری از گروههای شبه نظامی به شدت ملیگرا وجود دارد که به رویارویی با نیروهای امنیتی ملی یا نیروهای ائتلافی بپردازد. ایالات متحده اعلام کرده است که تمامی گروههای شبه نظامی باید منحل شوند؛ مسئلهای که در قانون انتقالی، که به عنوان قانون اساسی موقت بدان استناد خواهد شد، تأیید شده است، هر چند همین سند قانونی، به دولت منطقهای کردها اجازه میدهد کنترل نظم و امنیت داخلی منطقه کردنشین عراق را در اختیار داشته باشند. این امر به معنای استمرار وجود یک گروه پنجاه هزار نفره از پیشمرگهای کرد عراقی است. گروههای وابسته به مجلس اعلا با در اختیار داشتن ده هزار جنگجو در جنوب شیعهنشین عراق فعال است. گروههای کوچکتری از شبه نظامیان و محافظان شخصی در واکنش به اوضاع نامشخص امنیتی در عراق ظاهر شدهاند. برجستهترین این گروهها، سپاه تحت رهبری مقتدی صدر است. شمار نیروهای این گروه بین سه تا ده هزار نفر تخمین زده شده است. زمانی که تشکیلات اداری ائتلافی موقت عراق بر خلاف توصیه شورای حکومتی منصوب امریکا در عراق نشریه هفتگی متعلق به صدر را توقیف و یکی از یاران نزدیک وی را بازداشت کرد، این روحانی هواداران خود را به مقاومت در برابر اشغالگران فراخواند. روانشناسی برد ـ باخت: امریکا ویتنام را به عنوان بخشی از رقابت مبتنی بر حاصل جمع صفر بین دو ابرقدرت مبتنی بر غرب و کمونیسم تلقی میکرد، به گونهای که ویتنام نخستین مهره دو مینو این رقابت ـ که با افتادن آن دیگر مهرهها نیز سقوط میکردند ـ محسوب میشد. با وجود آن که در حال حاضر، ایالات متحده ابرقدرت رقیبی را پیش روی خود ندارد، باز هم همان طرز تفکر مربوط به دوره قبل [در ذهن زمامداران امریکا] به چشم میخورد. شاهد این مدعا اظهارات بوش در این باره است که شما یا با ما هستید یا بر ضد ما. در عراق تحت اشغال گزینه سومی قرار دارد، گزینهای که ایالات متحده در ویتنام در شناخت آن ناکام ماند. این گزینه در روانشناسی مربوط به یک ملیگرایی عمیقاً مستقر وجود دارد که بر اساس آن، عصیان علیه نیروهای نظامی خارجی صورت میپذیرد. این نوع خاص روانشناسی طی چندین دهه سلطه استعماری، هم در ویتنام هم درعراق رشد کرده است. همچنین، این ملیگرایی با مخالفت رهبران مذهبی با نهاد حکومتی بومی که دستپرورده نیروهای خارجی تلقی میگردد، تقویت میشود. در ویتنام، زنان و مردان راهب بودایی خودسوزی میکردند. در عراق، آیتالله سیستانی از حمایت شورای حکومتی عراق و قانون اساسی انتقالی خودداری کرده است و دیگر روحانیون بر جسته همچون عبدالعزیز حکیم، در اظهاراتی خطاب به مقامهای نیروهای اشغالگر گفتهاند که کشتن و مجروح کردن مردم بیگناه را نمیتوان توجیه کرد. همچنین، روحانیون و مردم عادی عراق در مصاحبه با خبرنگاران علیه تلاشهای نیروهای ائتلافی برای دستگیر کردن چهرههای مذهبی یا ورود به حریم مساجد و دیگر اماکن مذهبی هشدار دادهاند. دولت بوش قول داده است در عراق، به شیوه جنگ و گریز عمل نکند. همچنین [باید توجه داشت] که به نظر میرسد اوضاع عراق از نظر شمار نیروهای دو طرف درگیر تماماً به نفع امریکاست. در ویتنام نسبت اسمی امریکاییان به ویتنامیها 5/3 به 1 نفر بود، در حالی که اگر در عراق، آمار ارائه شده از جانب تشکیلات اداری ائتلافی موقت عراق و پنتاگون را دقیق بررسی کنیم، نسبت امریکاییان و نیروهای ائتلاف به نیروهای ضد اشغالگر 58 به یک نفر است و میتوان تصور کرد اختلاف میان آنها زیاد است، حتی اگر شمار 10 هزار نفر را برای گروه تحت رهبری صدر در نظر بگیریم، باز هم نسبت امریکاییان به عراقیان در عراق 24 به 1 نفر خواهد بود. [با این حال باید توجه داشت] در اینجا، آشکارا، اشتباهی دیده میشود. ممکن است نیروهای امریکا و ائتلاف خشونت این هفته را در عراق را مهار کنند. با این حال، این پرسش مطرح است که مهار این خشونت با چه هزینهای صورت خواهد گرفت؟ در ویتنام، در سال 1968، تهاجم تت به شکستی تمام عیار برای ویت کنگها و نیروهای ویتنام شمالی تبدیل شد. با این حال، نبرد مزبور به شکستی روانی و در نهایت، شکستگی استراتژیک برای مردم امریکا و دولت جانسون تبدیل شد. ارتشها ممکن است در جنگها پیروزی به دست آورند یا شکست بخورند، اما سرنوشت نهایی جنگها به افکار وخواستههای افرادی بستگی دارد که مستقیماً در آن درگیرند یا حتی در حاشیه تحت تأثیر آن قرار گرفتهاند، به نظر میرسد برخی از عراقیها تصور میکنند اگر اقدامات بسیار بیشتری علیه نیروهای امریکا و ائتلاف در عراق صورت پذیرد، امکان تبدیل پیروزیهای این نیروها به شکست وجود دارد. در شرایطی که مردم امریکا درباره عملکرد دولت بوش در جنگ با تروریسم به طور کلی و جنگ در عراق به طور اخص، تردیدهای زیادی دارند، خشونتها در عراق ممکن است از نظر روانشناختی، تأثیر [منفی] شدیدی بر دیدگاه آنها در این زمینهها در بر داشته باشد.
مقالات مجله
نام منبع: دانیل اسمیت
شماره مطلب: 2144
دفعات دیده شده: ۳۹۶۴ | آخرین مشاهده: ۱ هفته پیش