-
نگاهی گذرا به محورهای القایی عملیات روانی امریکا در فیلم دستگیری صدام
شنبه ۱ فروردین ۱۳۸۳ ساعت ۱۲:۰۰
نگاهی گذرا به محورهای القایی عملیات روانی امریکا در فیلم دستگیری صدامبهروز اثباتیاشاره چگونگی اعلام خبر دستگیری صدام توسط نظامیان امریکایی در بیست و چهارم آذرماه هشتاد و دو بر اساس یک روند تبلیغاتی برنامهریزی شده و استفاده از ساز و کارهای رسانهای غرب سازماندهی شده بود. امریکاییها، در این سناریوی تبلیغاتی با استفاده از روشهای مختلف سعی در القاء یأس و ناامیدی داشتند تا از این رهیافت، بستر لازم را برای ادامه حضور نظامی خود در عراق
نگاهی گذرا به محورهای القایی عملیات روانی امریکا در فیلم دستگیری صدامبهروز اثباتیاشاره چگونگی اعلام خبر دستگیری صدام توسط نظامیان امریکایی در بیست و چهارم آذرماه هشتاد و دو بر اساس یک روند تبلیغاتی برنامهریزی شده و استفاده از ساز و کارهای رسانهای غرب سازماندهی شده بود. امریکاییها، در این سناریوی تبلیغاتی با استفاده از روشهای مختلف سعی در القاء یأس و ناامیدی داشتند تا از این رهیافت، بستر لازم را برای ادامه حضور نظامی خود در عراق فراهم کنند. ارایه برآوردهای غلط از توانایی فداییان صدام و سایر نیروهای درگیر در جنگ، تنها در راستای توجیه حضور نظامی امریکا در عراق صورت میگیرد و این در حالی است که عدم استقرار نظامیان امریکایی شاید سادهترین راهحل برای کاهش درگیریهای موجود در عراق باشد. این مقاله ضمن بررسی روند شکلگیری دستگیری صدام پس از سقوط بغداد، به تفصیل اهداف تبلیغات نیروهای اشغالگر در نحوه القای پیام دستگیری صدام را بررسی و تجزیه و تحلیل میکند و در پایان به انواع فنون تولید این فیلم در طراحی صحنه، نور و ... و ایفای نقش صدام در این سناریو اشاره مینماید. مقدمه خبر دستگیری صدام حسین همچون صاعقهای در رسانهها پخش شد و به سرعت در سطح جهان به عنوان مهمترین خبر تیتر اول روزنامهها، صفحه تلویزیونها و برنامههای رادیویی را تسخیر کرد. نخستین بار، این خبر را واحد مرکزی خبر صدا و سیما (بعداً مطرح شد خبرگزاری جمهوری اسلامی ایران ـ ایرنا) به نقل از جلال طالبی ـ عضو شورای حکومتی عراق و رهبر اتحادیه میهنی کردستان عراق ـ منتشر شد. اتفاق نادری که معمولاً در امپراتوری خبری و رسانهای دنیا کمتر رخ میدهد. این شیوه اطلاعرسانی میتوانست ضربهای اساسی به برنامههای احتمالی غول تبلیغاتی امریکا در قبال سوژهای با چنین ویژگیهای خبری (که توانایی تبدیل شدن به یک فعالیت برنامهریزی شده تبلیغاتی و عملیات حساب شده روانی داشت) بزند. اما این معجزه اتفاق افتاد و خبر دستگیری صدام، رئیس جمهور و دیکتاتور سابق عراق را جلال طالبی در گفتوگو با خبرگزاری جمهوری اسلامی اعلام کرد. بلافاصله خبرگزاری فرانسه، رویتر و شبکههای تلویزیونی سی.ان.ان، بی.بی.سی، الجزیره، العربیه، المنار و چند شبکه تلویزیونی دیگر به نقل از ایران، این خبر را مخابره کردند. طبق گزارش منابع خبری، صدام 65 ساله که با خبرچینی یکی از اهالی شهر تکریت لو رفته بود در زیرزمین سردابی در منطقه الدوره تکریت، توسط نیروهای کرد عراق دستگیر شد. عبدالعزیز حکیم، رئیس دورهای شورای حکومتی عراق هم که در مادرید به سر میبرد، گفت آزمایشهای D.N.A نشان داده است که فرد دستگیر شده شخص صدام است و از بدلهای او نیست. جوهره خبری سوژه آنچنان پرانرژی و اثرگذار بود که بیشترین توجه جهانیان را به خود جلب و بهترین شرایط را برای صاحبان رسانهها و کارگزاران تبلیغات آماده کرد، به گونهای که مهمترین خبر همه رسانهها از چهاردهم دسامبر 2003 (بیست و چهارم آذر ماه هشتاد و دو) به یک جمله ختم میشد: SADDAM CAPTURED و این، شرایط تبلیغی نبود که اشغالگران عراق آن را نشناسند و یا به راحتی از آن بگذرند. پرواضح است که آنان مدتها پیش از دستگیری صدام، فرآیند برنامهریزی شدهای را برای بهرهبرداری تبلیغی از این پدیده در زرادخانههای رسانهای خود آماده کرده بودند. خاماندیشی است که لحظهای با خود بیندیشیم و یا باور کنیم که سردرمداران امریکا و نومحافظهکاران حاکم بر آن کشور، جستجوی هشت ماهه خود به دنبال صدام را بدون تعمیق در نوع اطلاعرسانی و چگونگی تبلیغ آن انجام داده باشند. این نکتهای است که مقاله حاضر در صدد است با تکیه بر بررسی بخشی از عملیات تبلیغی امریکاییها و متحدانش در اعلام خبر دستگیری صدام حسین به آن بپردازد. صدام و امریکادوستان دیرینه پوشیده نیست که استکبار جهانی با تکیه بر قدرت جهنمی نظامی و اتکا بر قدرت تبلیغی و ساختارهای سازمانیافته عملیات روانی منسجم خود، سودای سلطه بر جهان به ویژه کشورهای اسلامی و خاورمیانه را در سر میپروراند. در این راستا، باید اذعان کرد که آنان از نخستین روزهای اشغال عراق، در صدد بهرهگیری رسانهای از سقوط و دستگیری صدام بودهاند. باید توجه داشت که صدام و رژیم بعثی، به منزله یک عامل مؤثر از مجموعه عوامل امریکا در منطقه، به مدت چند دهه در راستای اجرای سناریوهای امریکا گام برمیداشت. هرچند بررسی سوابق و دلایل وابستگی صدام به سازمان سیا و دولت امریکا ضرورتی ندارد، اما در این زمینه، مشهورترین نظریه، پیشینه تاریخی این وابستگی را از دوران حضور صدام در مصر و پیش از به قدرت رسیدن حزب بعث در عراق جستجو میکند. شواهد بسیاری این مدعا را گواهی میکند که برآیند رفتار (سیاستهای) دیکتاتور طرفدار ناسیونالیسم افراطی عربی همیشه به گونهای بوده که در نهایت در جهت اهداف استراتژیک امریکا تحلیل شده است. در این رابطه، میتوان بدین موارد اشاره کرد: 1) موضعگیری صدام در تمام درگیریهای اعراب و رژیم اشغالگر قدس با ژست همیشگی و با تندرویهای خاص خود، صحنه را به نفع صهیونیستها تغییر میداد (مانند جنگ رمضان اعراب و رژیم صهیونیستی). 2) انعقاد پیمان صلح و دوستی با محمدرضا پهلوی، دیکتاتور مخلوع ایران و تحکیم پایههای قدرت ژاندارمی او در منطقه. 3) حمله به جمهوری اسلامی ایران، در راستای توطئههای امریکا و تحمیل جنگ هشت ساله به دو کشور مسلمان. 4) همکاری با القاعده به ویژه زمانی که غرب به تبلیغ این نوع همکاری نیاز داشت. 5) حمله به کویت و زمینهسازی برای حضور نظامی امریکا و متحدانش در جنگ دوم خلیج فارس. 6) سرکوب انتفاضه شیعیان جنوب عراق با هدایت امریکا و اعدام بیش از صدها هزار شیعه که توانایی مقابله با امریکا و رژیم صهیونیستی را داشتند. 7) چگونگی هدایت جریانهای سیاسی نظامی ـ تبلیغی حاکم بر عراق که در عرض سه هفته به شکست خفتبار و به دور از تصور ارتش بعثی و سقوط عراق منجر شد و تمامی جهان را در بهت فرو برد. 8) چگونگی فرار، مخفی و تسلیم شدن به امریکا، میتواند بخش دیگری از رفتار صدام در جهت منافع امریکا تلقی شود. البته گروه دیگری از صاحبنظران اعتقاد دارند که با توجه به خصوصیات فردی، روحی و روانی صدام، وی از مدتی قبل در مقابل امریکا سر به شورش گذاشته بود که در نتیجه باعث خشم امریکا و سرکوبی او شد. بر این اساس باید سهم بیشتری به استقلال تصمیمات و عملکرد او قائل شد. در صورت قبول این فرضیه باید رفتارهای متفاوتی به ویژه هنگام دستگیری وی شاهد بودیم؛ اما این رفتارها هیچگاه رخ ندادند. او دستکم میتوانست شبیه برخی از دیکتاتورهای مستقل قبلی مانند هیتلر و گورینگ و … خودکشی کند یا مبارزهای در حد قصی و عدی ـ پسرانش ـ که در درگیری مسلحانه کشته شدند، انجام دهد. در مقابل، فرضیه سوم معتقد است او همچنان نوکری خود را باور داشت، اما امریکا وی را از حلقه سرسپردگانش خارج کرده بود. مطابق این فرضیه، امریکا در برنامهای از پیش تعیین شده عملاً او را به موضع کنونی سوق داد. در آغاز این روند، حمله به جمهوری اسلامی و در نهایت با تشویق خود، حمله به کویت را طراحی کرد و با تعهداتی که در قبال حمله و سلطه عراق بر کویت داشت صدام را در این دام گرفتار کرد. باید دقت کرد که در هر سه فرضیه یاد شده، نقش صدام در عملیات روانی امریکا چندان تفاوتی نمیکند. او در این روند، کارکرد مطلوب امریکا را دارد و این نقش همچنان ادامه دارد. این رهیافت باید از منظر دیگری که در آن، روند اجرای برنامههای عملیات روانی از سیری مشخص پیروی میکند، مطالعه شود. دانشمندان علوم ارتباطات و تبلیغات بر این باورند که در نگاه کلان و کلی هر عملیات ارتباطاتی و تبلیغی از سه مرحله مشخص و قابل تفکیک تشکیل میشود: الف) مقدمات و تمهیدات عملیات روانی، شامل مجموعه کوششهای آغازین، زمینهسازی و شروع تبلیغات جهتدار به منظور آمادهسازی شرایط برای اقدام اصلی. ب) اجرای برنامه اصلی، که میتواند از بخشها و مراحل مختلف تشکیل شود. ج) نتیجهگیری و بهرهبرداری، که معمولاً با جهتگیری مناسب تبلیغی، دستاوردهای فرآیند را در جامعه مخاطب یا مخاطبان نهادینه کرده، اهداف خود را تثبیت میکند. این مسیر معمولاً، در تمامی برنامههای تبلیغی طی میشود و مجریان، محققان و منتقدان بر اساس این مراحل با پروژهای القایی یا اقناعی مواجه میشوند. اکنون با در نظر گرفتن سه پیش فرض موجود یعنی: 1) دستگیری صدام از همان آغاز، جزئی از سوژههای اساسی عملیات تبلیغی امریکا بوده است. 2) در این برنامه، صدام خود یکی از بازیگران و مجریان (خواسته یا ناخواسته) طرح تبلیغی و رسانهای امریکا بوده است. 3) امریکاییان مجبور هستند که از اصول کلاسیک و قواعد کلی فرآیندهای القایی تبلیغی بهره گیرند و قادر نیستند این قوانین را به یکباره نفی کنند. میتوان نگاهی گذرا بر آنچه اتفاق افتاد، انداخت و ضمن بررسی تاریخچه تبلیغی سوژه، نکاتی چند را مد نظر قرار داد. در آغاز، کارشناسان و مدیران عالی رتبه عملیات روانی امریکا یک عملیات مناسب رسانهای ـ تبلیغی را با در نظر گرفتن شرایط خاص جهانی ـ منطقهای و به منظور تحکیم اهداف از پیش تعیین شده خود در نظر داشتند. آنان امیدوار بودند که بیهیچ مشکلی این پروژه را به انجام برسانند. اهداف اصلی آنان از طراحی و اجرای چنین طرح حساس تبلیغی ـ طرح حساب شده دستگیری صدام حسین به دست اشغالگران ـ عبارت است از: 1) تثبیت اهداف راهبردی امریکا در خاورمیانه به خصوص طرح خاورمیانه بزرگ و شکست یا ارعاب حکومتها، نظامها و افراد مخالف، براساس تخریب و مخدوش کردن چهره صدام، به منزله رئیس رژیمی منسجم، مقتدر، مسلح و مخالف با اهداف امریکا در منطقه. 2) تثبیت و توجیه دلایل حضور امریکا در منطقه (که با تبلیغ وسیع اشغال عراق و افغانستان آغاز شده و همچنان ادامه خواهد داشت) با به رخ کشیدن وجود دیکتاتوری بالقوه خطرناک برای منطقه. 3) در هم شکستن ابهت صدام (که القاب بسیاری را در جهان عرب برای او فراهم ساخته بود) به منزله سمبل مقاومت و مبارزه پانعربیسم و نماینده رهبران رادیکال و قدرتمدار عربی. 4) القای شکست صدام و تسری آن به مقاومتهای اسلامی و محکوم به شکست نشان دادن حرکتهای آنان بر اساس مقایسه مبارزه آنان با سرانجام صدام و بنلادن؛ همچنین معرفی القاعده، به عنوان نماد اصلی مبارزه اسلامی در جهان و به انزوا کشاندن جریان اصیل مقاومت اسلامی که پیرو اصول اساسی و اسلام ناب محمدی(ص) است. 5) توجیه سرکوبگری و قساوتهای پلیسی و امنیتی عوامل خود در سطح منطقه و جهان به عنوان یک ضرورت. این توجیه ضروری، از تهدیدهای ضدامنیتی عناصری چون صدام و افرادی چون بنلادن، ملاعمر، ابراهیم الدوری و ... که هنوز دستگیر نشدهاند یا شاید دستگیریشان اعلام نشده است، نشئت میگیرد. 6) تثبیت اهداف تبلیغی رژیم صهیونیستی در منطقه با بهرهگیری از فرصت هیاهوی تبلیغی بر سر دستگیری صدام و ایجاد جریان موازی تبلیغی برای پوشش تبلیغی آن رژیم، به ویژه کماثرکردن تبلیغات مردم فلسطین، انتفاضه و نظامهای مستقل که توجه خود را به حقایق فلسطین، سرکوبگریها و تروریسم دولتی صهیونیسم معطوف کردهاند. 7) تأمین منافع حزب حاکم بر کاخ سفید؛ با انتشار خبر دستگیری و محاکمه صدام با هدف بهرهبرداری تبلیغاتی در مبارزات انتخاباتی. 8) تحقیر مسلمانان و القای توهم شکست ابهت اسلام به عنوان یک مکتب، فرهنگ و تمدنی قابل اعتنا و جهان شمول با سمبلسازی و نمادتراشی از صدام به مثابه رهبر مسلمان برخاسته از این جریان. 9) حمایت تبلیغی از همپیمانان (شامل انگلیس، استرالیا، اسپانیا و پرتغال و ...) و همراهان (کشورهایی که نیروی نظامی، کمک مالی و مستشار اعزام کردهاند) در اشغال برای توجیه و مشروعیت بخشیدن به نوع حضور و کمک آنان در اشغال سرزمین عراق. 10) ضربهزدن و اعمال فشار تبلیغی بر مخالفان حمله نظامی و اشغال؛ از جمله فرانسه، روسیه، آلمان و کشورهای مخالف منطقه مانند ایران، سوریه، لبنان، عربستان و … با استفاده از وجود صدام به عنوان دلیل القایی حضور امریکا در منطقه. 11) القای وجود دوستی و نوعی احساس مشترک و همسویی بین اشغالگر و مردم عراق اشغال شده؛ با توجه به نفرت عمومی از صدام و تضمین ایجاد دوران جدید و شرایط نوین پس از به بند کشیدن صدام به ویژه در شرایط کنونی برای حمایت از دولت انتقالی عراق. 12) توجیه دلایل حمله به عراق؛ به خصوص پس از آن که امریکا و متحدانش نتوانستند دلایل اصلی خود مبنی بر ضرورت حمله به عراق (به ویژه به بهانه وجود سلاحهای کشتار جمعی و سلاحهای هستهای و …) را به اثبات برسانند. آنان در صدد بوده و هستند که با بزرگنمایی وجود صدام در رأس رژیمی منحوس، دلایل تازهای را بتراشند. در این زمینه، بوش، بلر، پاول، رایس، رامسفلد و … تلاش بسیاری کردهاند. 13) القای یأس و ناامیدی در توده مردم عرب؛ که سمبل قدرت عربی را سرنگون یافته میدیدند. به ویژه معدود طرفداران رژیم بعثی در عراق که هنوز بازگشت حکومت بعثی را انتظار میکشیدند و باور داشتند که صدام یک بار دیگر حکومت بعث و دوران طلایی (به زعم آنان) آقایی عربی را سازمان خواهد داد. 14) القای پایان دوران منطق مقابله و مبارزه مسلحانه؛ که بر اساس روند تبلیغی از پیش تعیین شده، دشمنان اشغالگری و مبارزه را محدود به طرفداران و فدائیان صدام معرفی میکردند. عوامل مؤثر بر روند تبلیغات امریکا اهداف از پیش تعیین شده، برنامهریزیهای دقیق و تمهیدات سنجیده با در نظر گرفتن قدرت تبلیغی، تدوین مجموعه عملیات بیدردسر اقناعی را برای نظریهپردازان و برنامهریزان عملیات روانی امریکایی نوید میداد، اما چند عامل سبب شد، نه تنها این خواب خوش برای امریکاییان تعبیر نشود بلکه آنان را مجبور کرد تا تغییرات زیادی در برنامه خود به وجود آورند. به طوری که سلسله برنامههایی که قرار بود در یک منحنی طبیعی از تمهید، گسترش، اوج و فرود منطقی شکل گیرد، با گرفتار شدن در یک سیکل غیرطبیعی زمینگیر شد. پارهای از عوامل مؤثر در تغییر روند تبلیغ سرنوشت صدام عبارتند از: 1) چگونگی سقوط رژیم، عملکرد تبلیغی و نحوه فرار صدام، آن گونه رقم خورد که از پارهای توافقات، هماهنگیها و همکاریها بین او و امریکا حکایت میکرد. این روند، نوع حساسیتهای جهانی را نسبت به سرنوشت صدام تغییر داد، به تعبیر دیگر، اصل خبر از سرنوشت یک رهبر مستقل به رهبر وابسته تغییر کرد. 2) مقاومت و خیزش استقلالطلبی مردمی در عراق و شکلگیری جریانهای اسلامی ـ ملی و رشد شعار ضد اشغالگری، امریکاییان را در بهت و حیرت فرو برد. آنان که پروژه سرنوشت صدام را برای شرایطی طراحی کرده بودند که در آن اشغالگران بر فرش قرمز پهن شده توسط مردم عراق برنامههایشان را اجرا میکردند، اکنون مجبور بودند تغییرات عمدهای در این برنامهها اعمال کنند که بخشی از آن، شامل حال این پروژه تبلیغی بود. 3) انعکاس نفرت عمومی مردم عراق از رژیم بعثی و صدام، با توجه به عکسالعمل اکثریت جامعه عراق و افشای جنایات وی، در سطح منطقه و جهان، سبب تنفر افکار عمومی جهان از او و حامیان سنتیاش شد. این مسئله، حسن نیت امریکا و متحدانش را به دلیل مشارکت در بسیاری از جنایات صدام به سرعت زیر سئوال برد. انتشار اخبار حمایتها، همکاریها و مشارکتهای امریکا از صدام ـ به ویژه در دوران دفاع مقدس مردم ایران ـ آنچنان قوت گرفت که سردمداران تبلیغی امریکا را در انتخاب نوع تبلیغ دستگیری و محاکمه صدام دچار سردرگمی کرد و عاملی شد تا در روند قبلی تجدید نظر کند. 4) سرنوشت رهبران القاعده، به ویژه بنلادن و ملاعمر و عدم توفیق (یا تبلیغ عدم توفیق) امریکا در دستگیری آنان ـ که بنا بر سیاستهای امریکا همچنان ادامه دارد ـ با توجه به سیاست تبلیغی همانندسازی بین بعثیها و القاعده که امریکاییان مجبور شدند انجام دهند، سایه سنگینی بر توجیه سرنوشت صدام باقی گذاشت و آنان به راحتی نتوانستند عملیات تبلیغی خود را ـ به خصوص در بخش ضد اسلامی ـ گسترش دهند. 5) ناکامی در دستیابی به اهداف عمومی اشغال عراق، تثبیت اهداف عمومی امریکا در منطقه و به دنبال آن گسترش روبه رشد مخالفتهای سیاسی، اجتماعی و فرهنگی ـ که در ذهن آنان نمیگنجید ـ موجب شد تا در فواصل زمانی مختلف مأموریتهای تازهای به پروژه سرنوشت صدام بیفزایند. 6) مخالفت افکار عمومی جهان با جنگ که از همان روزهای آغاز یورش سراسری به عراق، به عنوان یک چالش جدی در مقابل سیاستهای تبلیغی امریکا شکل گرفت و بوش پسر را از مقام یک فاتح به یک جنایتکار جنگی تبدیل کرد، همچنان به عنوان جریان عمومی مخالفت با عملکرد اشغالگران باقی ماند و هر چند بسیاری از رهبران و سیاستمداران در سطح منطقه و جهان، به منظور حفظ منافع، خود را با امریکا همراه نشان دادند، اما توده مردم و وجدانهای آگاه همچنان هوشمندانه تحولات عراق را پی گرفتند و نسبت به آن عکسالعمل نشان دادند. در نتیجه امریکا به تغییر روند تبلیغی مجبور شد. 7) بر خلاف روند تبلیغی امریکا در عملیات توفان صحرا در سال 1990 که تسلط بیچون و چرای امریکا بر رسانهها را به تصویر میکشید و رسماً در رسانهها اعلام میشد که جهان جنگ را آن گونه میبیند که امریکاییان میخواهند، این بار برخی از جریانهای خبری و رسانهای مستقل و نیمهمستقل و حتی وابسته به مخالفان امریکا، جریانهای اطلاعرسانی جداگانهای را در عراق طراحی و اجرا کردند. این رویداد مهم، نیروی تازهای در عرصه تعامل رسانهای وارد کرد. امریکا در برآوردهای اولیه به این مسئله کمتر توجه کرده بود. شبکههایی چون العالم، المنار، العربیه، الجزیره و روزنامههای جریانهای مختلف سیاسی عراق، هر یک از منظر سیاست تبلیغی خاصی فعالیت رسانهای مطلوب خود را در عراق ادامه میدادند و عدم تسلط بر آنان میتوانست ضربهای اساسی به این پروژه بزند که با انتشار خبر دستگیری صدام توسط ایران این گونه هم شد. 8) کاهش شدید محبوبیت بوش، به خطر افتادن موقعیت جمهوریخواهان در انتخابات و نزدیک شدن دوران مبارزات انتخاباتی امریکا از سه ماهه چهارم سال 1382 (آغاز سال 2004) حاکمان امریکا را مجبور کرد که بخشی از موضوعات ساخته و پرداخته خود را فعال کنند که برنامه سرنوشت دیکتاتور فراری عراق از مهمترین آنها بود. 9) ترس از درخواست افکار عمومی برای محاکمه حقیقی و عادلانه صدام که بدون تردید به افشای بسیاری از اطلاعات مهم منجر میشد، (به ویژه اطلاعاتی که امریکا و اسرائیل به هیچ وجه به طرح و نشر آن مایل نبوده و نیستند) همچون کابوسی سردمداران کاخ سفید را نگران کرد. تناقض بین تبلیغ عدالتخواهی و ظلمستیزی و مبارزه با تروریسم با انتشار حقایق پشتپردهای که چهره پلید و دستان آلوده آنان را روشن کند برایشان قابل تحمل نبود. بنابراین، باید پروژه سرنوشت دیکتاتور، به ویژه بخش سوم آن را (بخش شیب تبلیغاتی اثرگذاری ـ نتیجهگیری ) به طور کامل تغییر میدادند. عملیات روانی امریکا در بخش دوم نظام عملیات روانی امریکا در بخش نخست فرآیند دستگیری صدام، هشت ماه وقت صرف کرد. حتی اگر در طراحی اولیه، زمان این دوره از دویست و چهل روز، بیشتر نبود ـ تحلیل درست این است که قرار بود بیشتر هم باشد ـ ما را به این حقیقت رهنمون میسازد که آنان برای مرحله دوم و سوم نیز باید زمانهای طولانی، کافی و فرصتهای القایی مناسبی را تدارک دیده و برای هر یک به فراخور کشش خبر و سوژه ـ که البته کشش بسیاری هم دارد ـ زمان مناسبی را طراحی کرده باشند. امریکاییها در این هشت ماه، هرگاه که لازم میدیدند توسط یکی از عوامل جریانساز خود تلاش میکردند بحث حضور صدام در عراق، ردیابی او و عواملش و لزوم دستگیری قریبالوقوع وی را مطرح کنند و از آنها به عنوان محورهای القایی در جهت اهدافشان استفاده کنند. اما به دلایلی که ذکر شد روند یاد شده دیگر قابل تداوم نبود و آنان باید هر چه زودتر تغییرات لازم را به وجود میآوردند. بنابراین، برنامهریزان جنگ روانی امریکا مرحله دوم را به طور کامل تغییر داده و عملیات تفصیلی و پرحجم تبلیغی را به عملیات محدود، مختصر و مؤثر تبدیل کردند. این مرحله باید طی چند روز به اجرا در میآمد تا بتوانند مرحله سوم را نیز با شرایط نوین هماهنگ کنند. محاکمه عادلانه، به ویژه محاکمه به دست قضات صالح بینالمللی و مستقل یا عراقی، با شنیدن دفاعیات حقیقی صدام و نشر اطلاعات واقعی، مورد نظر امریکا نخواهد بود. بنابراین، هماهنگ کردن شرایط محاکمه فرمایشی و به تأخیر انداختن محاکمه و حتی نامشخص کردن سرنوشت صدام و تبدیل این اسیر به یک تهدید برای مردم عراق که همگی محملهای تبلیغی و خواستهای امریکا هستند، باید در مرحله سوم (بخش شیب القایی تبلیغ) تأمین شود. در نهایت، مرحله سوم از یک فرآیند روشن از پیش تعیین شده به فرآیندی ابهامی تبدیل شد و آن شیب آشکارسازی القایی به عملیات ابهامی تغییر ماهیت داد تا یک بار دیگر سرنوشت صدام دستگیر شده به بنلادن دستگیر نشده گره بخورد و هر زمان که لازم شد آنان در عرصه تبلیغات امریکا ظاهر شوند. با توجه به تغییر روند مرحله سوم و محدودیت و ناکامیهای مرحله نخست (روند هشت ماهه) و با در نظر داشتن لزوم اجرای عملیات سریع، قاطع و موفق تبلیغی در مرحله دوم، نظام عملیات روانی امریکا بیشترین کوشش خود را در مرحله دوم عملیات به کار بست. این مرحله برای لحظه اعلام خبر دستگیری صدام تا فرود تبلیغی خبر در محیط ابهام ـ به شرط آن که بیش از چند روز طول نکشد ـ طرحریزی شده بود. کارشناسان تبلیغی امریکا هر آنچه داشتند به کار بستند که از این فرصت در جهت رسیدن به اهداف خود ـ که بخشی از آن بازخوانی شد ـ بهره گیرند؛ بدون آن که به اهداف مرحله سوم (ایجاد فضای ابهام در مورد صدام) ضربهای وارد آید. بر این اساس، آنان برنامه خود را در مرحله دوم پروژه سرنوشت صدام به سه بخش مشخص تقسیم کردند: الف) اعلام خبر و بهرهگیری از آن. ب) اثبات خبر و بهرهگیری از آن. ج) زمینهسازی انتقال خبر به محیط مطلوب مرحله سوم. با این که این برنامه بسیار دقیق طراحی شده بود اما در مرحله اعلام خبر (الف) در کمال ناباوری با مشکل انتشار خبر از طریق واحد مرکزی خبر صدا و سیمای جمهوری اسلامی ـ یا خبرگزاری جمهوری اسلامی ـ مواجه شدند. این رویداد امریکاییها را از موقعیت فعال و برتری که در نظر داشتند دور کرد و کاملاً در موضع انفعال قرار داد. افزون بر انتشار زودهنگام خبر، پخش آن از زبان کشوری دیگر، ضربه سختی به برنامه آنان وارد کرد. از همه ناگوارتر این که منبع منتشرکننده خبر متعلق به کشوری بود که اساساً به عنوان مخالف حضور آنان در منطقه مشهور است. هر چند جمهوری اسلامی ایران بنا بر دلایل خاصی نتوانست این موقعیت را حفظ کند، اما امریکا هم در بهرهبرداری کافی از بخش نخست ناکام ماند و این فشار مضاعفی بر بخش دوم از مرحله دوم برنامه بود. نشست خبری دستگیری صدام سناریوی از پیش طراحی شده امریکاییها برای ساماندهی بخش دوم از یک فرآیند ترکیبی بهره بردند. این فرآیند بر یک نشست خبری که باید به یک برنامه ویژه تلویزیونی ـ مطبوعاتی تبدیل میشد، متکی بود. همچنین پخش یک فیلم القایی (که اساس فعالیت این بخش را تشکیل میداد) حاوی مصاحبه با مسئولان و فرماندهان امریکایی، رهبران عراقی و اعضای شورای انتقالی، رهبران سیاسی، موضعگیری سران کشورهای متحد، انعکاس رفتار مردمی، پخش محدود و قطرهچکان از حالات صدام در اسارت و … از دیگر عناصر تشکیل دهنده این فرآیند بود. بر اساس این برنامهها، بخش سوم مرحله دوم و انتقال روند تبلیغی به مرحله سوم شکل میگرفت. با بررسی دقیق موقعیت تبلیغی و امکانات باقی مانده امریکا مشاهده میشود که تمامی پروژه سرنوشت صدام در یک فیلم خلاصه میشود؛ فیلمی که باید از یک سو اهداف امریکا و از سوی دیگر نقاط ضعف این کشور را پوشش دهد. از این رو آنان تمام امکانات خود را بسیج کردند تا به فیلمی القایی با چنین توانمندی دست یابند و تا حدود زیادی نیز موفق شدند. با یادآوری اهداف امریکا، میتوان گفت که این فیلم بسیار دقیق و حرفهای انتخاب و تولید شد. شاید بتوان گفت آنها یکی از مؤثرترین و القاییترین پوششهای تصویری ـ خبری جهان را که تأثیرات مستقیم و غیرمستقیم در حافظه اجتماعی و افکار عمومی جهانیان داشت، به نمایش گذاشتند. باید یادآور شد که فیلم با تمام قدرت القایی، کاربری جزئی از یک ترکیب تبلیغی را داشت. بخش عمدهای از القائات آن با بزرگنماییها و تأکیدهای تبلیغی نخستین محیط پخش فیلم به جهانیان عرضه شد. پس از آن هم چندین عکس و فیلم کوتاه از محیط دستگیری و اختفای صدام در اختیار رسانهها قرار گرفت و دیگر هیچ. برخی از محورهای تبلیغی ـ القایی پخش نخستین فیلم دستگیری صدام که از حدود صد ثانیه بود، عبارت است از: 1) فیلم در یک نشست خاص مرکب از نمایندگان امریکا (برمر، ژنرال سانچز، چند نفر نیروی مسلح)، چند نفر از اعضای شورای انتقالی عراق با محوریت عدنان پاچهچی و از نزدیکان دولت امریکا، گروهی از خبرنگاران رسانههای خارجی و داخلی عراق و … پخش شد. این فیلتر عملیات روانی، اطمینان لازم را برای سیستم خبری امریکا فراهم کرد تا نگران اثرگذاری جریانهای خبری ـ تبلیغی رسانههای قریب و مستقل نباشد. 2) تمام دنیا، فیلم تهیه شده توسط امریکا را نه از طریق سیستم رسانهای و به عنوان یک فیلم خبری بلکه از طریق مونیتورهای بزرگ رنگی دوگانهای که در محیط نصب شده بود و برمر و سانچز نیز دقیقاً در بین جمعیت تماشاگر حاضر و در نقطه مرکزی تصویر قرار داشتند، ملاحظه کردند، تا به همگان تسلط و برتری امریکاییها القاء شود. این در حالی بود که نخستین خبرها از دستگیری صدام توسط چریکهای کرد با همکاری سربازان امریکایی حکایت میکرد. بدین ترتیب، در طرح عملیات روانی یاد شده، با حذف متحدان امریکا، یعنی اکراد، همه افتخارات به امریکا رسید. 3) دوربینی که فضای محیط را پوشش میداد در سناریویی کاملاً حرفهای میدانست که از کدام زاویه و با کدام چرخشهای حرفهای و پس و پیش رفتن (زوم و تله کردن) محیط را به تصویر بکشد و چه چیزی را مطرح کند و چه امری را مورد تأکید قرار دهد. سراسر فیلم از این فن بهره گرفته و بدین ترتیب فیلم دو بار کارگردانی شده بود. 4) جالب این که در فیلم مزبور خبرنگاران بسیاری دوربین به دست و در حال گرفتن تصویر دیده میشوند اما سیستم رسانهای به گونهای طراحی شده بود که فیلمهای آنان یا پخش نشد یا مورد توجه قرار نگرفت و تنها فیلم دوربین مورد بحث، بارها در جهان پخش شد، همان فیلمی که امریکاییان میخواستند. 5) افکت صدا (پوشش و ترکیب صداها) در فیلم کاملاً کنترل شده و از فراز و نشیب حرفهای و هیجان و آرامش حسابشدهای برخوردار است. زمینه اصلی فیلم بر صدای ژنرال سانچز (به نقش تبلیغی یک فرمانده عالی دقت شود) که آموزشهای لازم را دیده است تا مانند یک مجری تلویزیونی عمل کند، متکی است. او آرام، شمرده و البته در لحظاتی خاص هیجانی و بر اساس متنی از پیش نوشته شده میخواند و هر جا که لازم است سکوت طولانی میکند. صداهایی همچون مرگ بر صدام عراقیان، صدای سرباز زن امریکایی که به آرامش دعوت میکند، زیرصدای حاکم بر فیلم هنگام نشان دادن صدام و صدای خبرنگاران ودوربینهای عکاسی و ... به گونهای حرفهای طراحی شده است. این مجموعه صوتی، فضای روانی خاص مورد نیاز مدیران تبلیغی امریکا را فراهم میکند. 6) با این که سوژه فیلم کاملاً روشن است و باید تبیین کننده چهره صدام باشد که هشت ماه هیچ تصویری از او پخش نشده است. فیلم به عنوان یک تمهید روانی در یک فضای ابهام آلود که هیچ نقطه مشخص تصویری برای مخاطب ندارد آغاز میشود و کاملاً از مکتب کلاسیک تولید فیلم داستانی پیروی میکند، با این تفاوت که این بار ماحصل کار فیلم سینمایی چند ثانیهای و البته ساخته شده در استودیوهای عظیم تبلیغی امریکا است و البته این تعلیق به خوبی توانسته بود تأثیر روانی ناشی از نشان دادن ناگهانی صدام را چند برابر کند. 7) صدام نه در سرداب مشهور، بلکه در یکی از دو اتاق محل اختفایش در حال استراحت بر روی تخت دستگیر شده بود، اما برای شکستن ابهت و تحقیر او دوربین به سراغ سرداب رفته و اذهان مخاطبان را بدان سو سوق میدهد. جالب است که این فیلم هیچ نشانی از اتاق، حیاط و محیط دستگیری به دست نمیدهد جز یک حفره تاریک و نمور دروغین؛ به بزرگی امریکا. 8) در سراسر فیلم، نورپردازی پارادوکسیکال در القای مفاهیم مورد نظر نقش کلیدی دارد. نور چراغ قوه و تأکید بر ظلمانی بودن مخفیگاه و نوع زندگی صدام، در تقابل با روشنایی محل حضور نیروهای امریکایی، به خصوص زمانی که سرداب نشان داده میشود مخاطب را وامیدارد تا چند لحظه خود را جای صدام (همزادپنداری) گذاشته و چگونگی زندگی در آن محیط را در ذهن خود تجربه کند. در این هنگام سوسوی نور یک چراغ قوه با او سخنهای بسیار دارد. 9) حرکت دوربین در بخش اول از بالا به پایین به گونهای طراحی شده است که افزون بر القای قدرت، برتری و تسلط امریکا بر محیط زندگی صدام، نوع زیست او را تا سرحد حیات جانوری تنزل دهد. 10) با این که عمق سرداب زیاد نیست اما در یک حرکت تصویری یعنی با نورپردازی خاص و حرکت از بالا به پایین دوربین، مجموعهای از مربعهای متداخل که به سمت عمق زمین ترتیب میشوند شکل میگیرند که عمقی بیش از واقع و خواری بیش از اندازه صدام را القا میکند. در واقع، با بهرهگیری از فن پرسپکتیو (نمای بالا) اما این بار از طریق لنز و نور، حقیقت را تغییر میدهند. 11) از آنجا که برای امریکا نشان دادن شرایط خفتبار محیط اختفای صدام مهم است، از چند نشانه دیگر القای تصویری بهره میگیرد که عبارتند از: الف) دریچه کوچک سرداب که انسان به سختی و با رنج میتواند از آن عبور کند. ب) به کارگیری نشانه پای سربازی که داخل سرداب میشود به عنوان شاخص عمق. ج) تکیه بر ناموزون و کثیف بودن سرداب به ویژه دیوارها که یادآور طعنهآمیز کاخهای هشتگانه صدام است. د) تأکید بر لوله انتقال هوا و وابسته بودن زندگی صدام به یک مجرای محدود تنفس که البته به دست امریکاییها بسته شده است. 12) در فیلم، از روانشناسی رنگ و قدرت آن به دقت بهرهبرداری شده است. در بخش نخست (ابهام و القای حقارت) از رنگ آبی چرک که القاکننده نوعی وهم آلودگی و واسطه انتقال تاریکی و روشنایی است، استفاده شده است. پیام دوم این بخش از فیلم، رنگ آبی را که مبین آرامش و معنویت است به طور جدی مورد تأکید قرار میدهد، همان تأکیدی که برای القای آرامش به عراق پس از صدام و برای شرایط گذار از این مرحله مورد نیاز است. این همان رنگی است که در تمام مدت پخش برنامه ترکیبی، پشتسر ژنرال سانچز که در حال سخنرانی و توضیح فیلم است، حضور دارد. در ادامه، فیلم بر رنگهای دیگر با تأثیرات القایی متفاوت، تأکید میکند. 13) در فیلم هیچ تصویری از نمای کلی محل اختفای صدام، خانه یا اتاقها و ... نشان داده نشد و تنها به نمایش همان سردابی که اساساً صدام در آن دستگیر نشده بود، اکتفا شد. این امر از دو دلیل مشخص نشئت میگیرد: نخست، شکستن ابهت صدام و دستیابی به اهدافی که پیش از این ذکر شد. دوم، انتشار این فیلم، مخاطبان را که با انتشار خبر دستگیری صدام، منتظر دریافت اخبار و فیلمهای تکمیلی بودند، از لحاظ روانی آماده پذیرش موضوعات جدید کرد و تا حدودی عطش افکار عمومی را که با انتشار فیلم نخست منتظر اخبار و فیلمهای زیادی بودند کنترل کرد. صدام؛ چهره مطلوب امریکا پس از پخش نخستین بخش فیلم که معرفی دروغین و غیرواقعی محیط دستگیری صدام بود، باید او نشان داده میشد. بنابراین، بر اساس آن مقدمهچینیها، فیلم چهره صدام را به نمایش میگذارد. نمایش چهره صدام، محورهای زیر را القا میکرد: 1) در آغاز، چهره صدام از روبهرو ـ که در مدت بیست و پنج سال، به طور معمول از آن زاویه نشان داده میشد و مخاطب جهانی با آن آشناست ـ نشان داده نمیشود، بلکه از یک زاویه خاص، نمای نیمرخ او به تصویر کشیده میشود. 2) بر ریش بلند او که مخاطب با این وضعیت هیچ زمینه آشنایی ندارد، تأکید میشود. جالب است که صدام نیز با دست کشیدن به ریش خود همچون یک بازیگر تئاتر بر آن تأکید میورزد. از جمله تأکیدات تبلیغی مهم نمایش چهره صدام عبارتند از: الف) از چهره همیشگی صدام استفاده نشد. ب) صدام که پیشتر جوان و سرزنده نشان داده میشد، با توجه به ریش بلند و سفید شدن موی سر و صورت و پف چشم و ... کاملاً پیر و فرسوده شده بود. ج) در این صحنه، تأکید بر مسلمان نشان دادن صدام و تشبیه کردن چهره او به چهره مسلمانان با هدف ضربه زدن به اسلام، مشهود است. د) القای وجود ارتباط بین صدام با طالبان و القاعده، با توجه به این که آنان نیز از این نوع آرایش سر و صورت استفاده میکنند و بهرهبردای از فضای تبلیغی ضد طالبانی. هـ) فیلم با غیربهداشتی و کثیف تصویر کردن صدام و محل زندگی او به گونهای شیطنتآمیز سعی دارد تشابه آن را با زندگی عموم مسلمانان در اذهان یادآوری و القا کند تا دلایل کافی برای توجیه حضور امریکاییهای بسیار متمدن! در سرزمین عقبمانده اعراب فراهم آید. 3) دقیقاً مانند یک فیلم سینمایی زمانی که سانچز اعلام میکند که این صدام حسین است، چهره صدام در چرخشی نود درجهای از نیم رخ به تمام رخ کامل میشود. در این سکانس، او مانند بازیگری حرفهای درست زمانی که مانیتورها او را از روبهرو نشان میدهند، حرکت میکند و اوج حقارت و ذلت خود را برای جهانیان به تصویر میکشد. در این هنگام فریاد مرگ بر صدام چند عراقی هیجانزده در سالن پخش میشود و ضربه نهایی تبلیغی را وارد میکند. 4) در این لحظه، دوربین همراه با سکوت سانچز، عقب میآید و تصویر تمام سالن نشان داده میشود. چند عراقی اشک میریزند و چند جوان نیز با شعارهای خود فضای احساسی و هیجانزدهای مطابق خواستهها و اهداف امریکاییها میآفرینند. در حالی که خبرنگاران همچنان در جنب و جوش هستند، زن سرباز امریکایی در میان کادر و جلوی دوربین حاضر شده و ضمن دعوت به آرامش، القای جانبی نقش زن در ارتش امریکا و سلطهپذیری مردان عرب از زن اجنبی، همچنین ایجاد زمینه برای ادامه سخنرانی سانچز و ... را ایفا میکند. 5) تضاد و تقابل بین صدام و سرباز جستجوگر امریکایی که ادعا میشود یک پزشک است، اوج تهاجم تبلیغی فیلم است. سرباز نماد بهداشت و نظافت و تمدن مسلط و برتر غربی و صدام دستاورد تمدن شرقی، عربی ـ اسلامی که ژولیده، کثیف، در هم فرو ریخته، بیهویت و تابع مینماید. دستکش سفید فرو رفته در موهای سیاه صورت، چنان تضاد رنگی در تصویر را به نمایش میگذارد که تأثیر آن انکارکردنی نیست. صدام همچون موجودی رام و کاملاً مطیع اجازه میدهد تا به او یاری رسانند و معاینهاش کنند و بدین ترتیب، بهترین نقش تصویری خود را در جهت القائات روانی امریکا اجرا میکند. 6) این فیلم در زمانی کمتر از دو دقیقه از روانشناسی رنگ به خوبی بهره برده است. انعکاس نور چراغ قوه در دهان صدام، بر حقیر، کثیف و غیربهداشتی بودن وی تأکید میکند. همچنین کارگردان با کمک فیلترهای مخصوص، نور سفید چراغ قوه را به زرد تبدیل میکند تا هم از قدرت پرتوافکنی رنگ زرد که بسیار بالاتر از رنگ سفید است بهره گیرد، هم از القای روانی آن که مفهوم تهاجم و تجاوز را به ذهن تداعی میکند، استفاده کند. دیوارهای سالن سخنرانی سانچز هم زرد رنگ بودند. در مرحله بعد، رنگ زرد در دهان صدام به طور کامل و در چند دهم ثانیه به رنگ قرمز تبدیل میشود که یادآور خونخواری، ددمنشی و آغشته بودن دهان صدام به خون انسانها است. 7) چگونگی همکاری با سرباز و اطاعت او، به گونهای طراحی شده بود که مهر تأییدی بر اتمام دوران دیکتاتوری صدام باشد و تسلیم وی در برابر نظام سلطه حاکم بر سرزمین عربی ـ اسلامی که خود، آن را آقای جهان عرب میدانست، به شکلی بود که فداییان و علاقهمندان او هم باور کنند که سرنوشت صدام پایان یافته است. 8) دوربین چند ثانیه بر چهره در هم کوفته صدام که مات و مبهوت است و ظاهراً در پاسخ به سئوالی، چند کلمهای بر زبان میراند، توقف میکند. صدام ناامیدانه و ترسان از آینده به ریش بلندش دست میکشد، چشم از دوربین برمیدارد و زاویه نود درجهای صورتش را به 170 درجه تغییر میدهد، سپس تصویر بدون این که صدایی داشته باشد، ثابت باقی میماند تا نظام تبلیغی امریکا همچنان ابتکار عمل را در دست داشته باشد. 9) سانچز جلسه را با نشان دادن یک اسلاید از چهره اصلاحشده صدام و مقایسه آن با چهره ژولیده وی پس از دستگیری ادامه میدهد. در این دو عکس، تمام عناصر عملیات روانی و اهدافی که در فیلم مطرح شده، منعکس شده است. این اسلاید تمهید مناسبی برای آغاز بخش سوم از مرحله دوم عملیات روانی امریکا است. 10) آخرین اسلاید، مقایسه چهره بدون ریش و در هم کوفته صدام با عکسی از دوران جوانی وی همراه با آرایش نظامی است که پایان حکومت او را اعلام میدارد. نتیجهگیری تأکید میشود این فیلم با مدت زمانی کمتر از دو دقیقه آنچنان زبردستانه و دقیق و محکم طراحی شده است که میتواند موضوع تحقیق قرار گیرد؛ نیز از انسجام قدرت تبلیغی دستگاه عملیات روانی امریکا به عنوان دشمن اصلی حق و حقیقت حکایت میکند. بخش سوم از مرحله دوم نیز سوژه تحقیقی و مطالعه موردی مناسبی است. این بخش رابطی بین اعلام رسمی دستگیری صدام و مرحله سوم بود که ابهام سرنوشت صدام در جنگ امریکاییها را القا میکرد. امریکا چند محور را برای این بخش طراحی کرده بود: 1) کنترل هیجانات مردم عراق، منطقه، اعراب و افکار عمومی جهانی؛ در این راستا کوشش بسیاری شد تا چنین القا شود که وابستگان به بیگانه (همراهان امریکا) بسیار خوشحالتر از دیگران هستند. بنابراین، بلافاصله فیلم شادی چند کمونیست را که در حال رقص و پایکوبی بودند و در بین آنها پرچم قرمز رنگی با نام حزب العشیوعین العراقی و زنان بیحجاب با ریتم رقص و آواز عربی، عکسهای رهبران با کراوات، … برای القای ضد دین بودن این شادیها پخش شد. درست در همان ساعات، تبلیغات حاکی از این بود که مناطق شیعهنشین ساکت و به دور از تحرک و هیجان به سر میبرند. در نهایت، پس از پخش فیلم شادی کمونیستها و ناسیونالیستها نوبت پخش تصاویری از مردم میرسد که به لطف حضور نیروهای امریکا در آرامش به سر میبرند، به خصوص در قهوهخانهها، هتلها که در آرامش فیلم دستگیری را میبینند و ابراز شادی میکنند. … و تنها چندین ساعت بعد جمعیت کوچکی از مردم شیعه در میدان فلسطین عراق آن هم سردرگم و نامنسجم البته با عکس حضرت آیتالله سیستانی به تظاهرات میپردازند. 2) کنترل سخنرانیها و مصاحبهها؛ بیان دیدگاهها محدود و در حد اظهارنظرهای فردی کمعمق حفظ میشد و تلاش بر این بود تا منابع اطلاعرسانی و خبررسانی همچنان در کنترل امریکاییها باقی بماند. حتی به وزیران و اعضای شورای حکومتی عراق نیز وظایفی بسیار محدود و کماثر داده شد. 3) اطلاعرسانی قطرهچکانی و کاستن از جوهره خبری موضوع، وظیفه مهمی بود که نظام تبلیغی امریکا بر عهده داشت تا زمینه ابهامسازی مرحله آتی را به انجام برساند، لذا هر روز کمتر روز قبل خبر منتشر میشد. 4) بهرهگیری از موضوعات مختلف در جهت اهداف طرح شده (در آغاز مقاله) همچنان اساس کنترل عملیات بود. 5) فیلم دوم که در پاسخ به افکار عمومی تهیه شده است، منطقه دستگیری را به طور نسبی مشخص و آن را خانهای در منطقه الدوری در نزدیکی شهر تکریت معرفی میکند. این فیلم که حدود بیست و چهار ساعت بعد، از طریق رسانههای وابسته به امریکا پخش شد (ظاهراً مبین حضور چند خبرنگار غربی و عربی است که با بالگرد به محل دستگیری صدام منتقل شدهاند و وظیفه اطلاعرسانی تکمیلی را بر عهده دارند.) نیز نقش مهمی در رسیدن به اهداف دارد. در این فیلم نیز محورهای تبلیغی پیشین، مورد تأکید است. با این تفاوت که این بار اتاق اصلی ـ که صدام در آن بود ـ نشان داده میشود. پارهای محورهای تبلیغی فیلم دوم عبارت است از: الف) القای سقوط و حقارت صدام با تأکید بر نمایش سرداب، کوچکی اتاق، حیات خانه و ... . ب) فیلم بر نمادهای اسلامی تأکید میکند؛ برای مثال بر سر در اتاق با خطی نه چندان زیبا آیه بسم الله الرحمن الرحیم نوشته شده است. در صحنه دیگری سرباز راهنمای خبرنگاران اتاق را توصیف میکند در حالی که در پشت سر او یک پوستر اسلامی رنگ و رو رفته بر روی دیوار دیده میشود. ج) تأکید بسیار بر کثیفی خانه، میوههای گندیده، انباشت زباله، نامرتب بودن اتاقها، ظروف انباشته شده، کمد زنگ زده، تخت نامرتب و ... برگزیدههای عامدانهای هستند که در تقابل تضاد تعنهآمیز خود، زندگی در آپارتمانهای شیک غربی را یادآوری میکند. د) فیلم با نمایش چهرههای خندان سرباز امریکایی و به تصویر کشیدن روحیه بالا و سرمست از پیروزی، آنان را آماده مقابله و ادامه حضور نشان میدهد. هـ) با معرفی ناروای وضعیت نابسامان و ناسالم خانه و محیط زندگی صدام به منزله نمادی از محیط بومی و عربی ساکنان عراقی، تلاش شده است تا سطح زندگی و محیط زندگی اعراب در مقایسه با سایر نقاط جهان نامطلوب نشان داده شود. و) کشف 750 هزار دلار وجه نقد از اتاق صدام به منزله دلیلی بر سلطه اقتصادی و دزد بودن وی تبلیغ شده که با توجه به ضعف اقتصادی و شرایط ناگوار زندگی و مشیت مردم عراق محور تبلیغی مناسبی بود و البته حرکت دقیق دوربین و چگونگی ضبط جعبه حاوی پولها هم قابل توجه است. ز) تأکید بر اسلحه که هیچگاه صدام از آن بهره نبرد یعنی کمترین کاری که بسیاری از جوانان عراق آن را انجام دادند؛ از دیگر محورهای تبلیغی فیلم بود. نیز دهها محور تبلیغی دیگر که میشود در فیلم سراغ گرفت. در این مرحله که تقریباً ده روز طول کشید، شرایط کافی برای کنترل تبلیغات جهانی، تبدیل خبر روز به خبر نیمهسوخته، کنترل هیجانات عمومی و ... فراهم شد و بدین ترتیب سومین مرحله پروژه عملیات روانی، یعنی سرنوشت دیکتاتور رقم خورد. مرحلهای که از آن زمان تاکنون ادامه دارد و باید منتظر بازیهای جدید نظام تبلیغی امریکا با محوریت موضوع صدام بر اساس اهداف نامشروع آنان در سطح منطقه و جهان بود.
مقالات مجله
نام منبع: بهروز اثباتی
شماره مطلب: 2139
دفعات دیده شده: ۱۹۰۳ | آخرین مشاهده: ۲ ساعت پیش