Sorry! your web browser is not supported;

Please use last version of the modern browsers:

متاسفانه، مروگر شما خیلی قدیمی است و توسط این سایت پشتیبانی نمی‌شود؛

لطفا از جدیدترین نسخه مرورگرهای مدرن استفاده کنید:

للأسف ، متصفحك قديم جدًا ولا يدعمه هذا الموقع ؛

الرجاء استخدام أحدث إصدار من المتصفحات الحديثة:



Chrome 96+ | Firefox 96+
عملیات روانی
  • جنگ اطلاعات و عملیات روانی جنگ اطلاعات و عملیات روانی
    شنبه ۱ فروردین ۱۳۸۳ ساعت ۱۲:۰۰

    جنگ اطلاعات و عملیات روانیعلیرضا فرشچیچکیده در این مقاله، تلاش شده است تا با توجه به انواع راهبردها و جنگ‌های تخصصی زیرمجموعه جنگ اطلاعات، بر نقش عملیات روانی و اهمیت آن در طیف جنگ‌های اطلاعاتی تأکید شود. در ادامه، افزون بر ارایه تعریف‌هایی از جنگ‌های هفت‌گانه اطلاعاتی و ارکان شش‌گانه جنگ اطلاعات، نگرش شرقی را با در نظر گرفتن نمونه چین و نگرش غربی را با در نظر گرفتن نمونه امریکا از باب تمرکز راهبردهای جنگ اطلاعات به طور اجمالی مقایسه

    جنگ اطلاعات و عملیات روانیعلیرضا فرشچیچکیده در این مقاله، تلاش شده است تا با توجه به انواع راهبردها و جنگ‌های تخصصی زیرمجموعه جنگ اطلاعات، بر نقش عملیات روانی و اهمیت آن در طیف جنگ‌های اطلاعاتی تأکید شود. در ادامه، افزون بر ارایه تعریف‌هایی از جنگ‌های هفت‌گانه اطلاعاتی و ارکان شش‌گانه جنگ اطلاعات، نگرش شرقی را با در نظر گرفتن نمونه چین و نگرش غربی را با در نظر گرفتن نمونه امریکا از باب تمرکز راهبردهای جنگ اطلاعات به طور اجمالی مقایسه می‌کنیم. سپس، عملیات روانی به عنوان عامل تأثیرگذاری بر روند ایجاد اختلال در روند تصمیم‌گیری در کلیه نگرش‌های موجود، مطرح می‌شود. در پایان نیز، عنصر اطلاعات را به عنوان وجه مشترک کلیه راهبردهای جنگ اطلاعات و عملیات روانی را به عنوان نوعی راهبرد در طیف طولی جنگ‌های اطلاعاتی بیان و بر ضرورت بومی‌سازی چهارچوب‌های راهبردی جنگ اطلاعات تأکید می‌کنیم. مقدمه در طول تاریخ، جنگ به انواع گوناگونی دسته‌بندی و طبقه‌بندی شده است. انواع جنگ و ترکیب دیگر مفاهیم با آن، برای خلق یا تعریف پدیده‌ای جدید در عرصه منازعات انسانی، چنان گسترش یافته است که رسیدن به دریافتی مناسب از همه آنها بر اساس تنها یک نگرش خاص یا یک زاویه دید معین، بعید به نظر می‌رسد. از سوی دیگر روند رو به رشد تولید مفاهیم نو در عرصه موضوعات مربوط به جنگ آینده نیز دشواری دستیابی به درکی به نسبت جامع از انواع جنگ را دو چندان کرده است. با این حال، ملل جهان بر اساس فرهنگ، تجربه‌ها، شرایط، مقدورات و در راستای اهداف و مقاصد خود، انواع جنگ را طبقه‌بندی کرده‌اند. عناصر پیش‌گفته در طبقه‌بندی انواع جنگ و تأکید بر نوع خاصی از جنگ سهم بسزایی دارد. به عبارت دیگر، چنانچه کشوری در چهارچوب حکومت‌های دولت ـ ملی و مفروضات نظری مدرنیته و مبتنی بر ساختار و نظام انفورماتیکی پویا و گسترده، به تبیین اهداف خود در انواع روابط با دیگر ملل جهان (اعم از دوست و متحد، دشمن و بی‌طرف) سرگرم باشد. به نظر می‌رسد جنگ سایبر در طیف جنگ‌های اطلاعاتی برای آن کشور در اولویت قرار خواهد گرفت و کنش به فرصت‌ها و واکنش به تهدیدات را بیش از دیگر انواع جنگ از دریچه عملکردهای سایبر مورد توجه قرار خواهد داد. جنگ اطلاعات نیز بر اساس همین چهارچوب، در تقسیم‌بندی انواع جنگ اغلب جوامع معاصر مورد تأکید قرار دارد. جنگ اطلاعات به منظور دستیابی به برتری اطلاعاتی و در نهایت، استیلای اطلاعاتی صورت می‌گیرد. تاکنون، تعریف‌های گوناگونی برای این نوع تخصصی جنگ ارایه شده است. برخی از تعریف‌های ارایه شده به حدی گسترده بوده‌اند که نمی‌توان حدود معینی را برای آنها متصور شد. برای مثال، توماس رونا، یکی از ترویج‌کنندگان اولیه جنگ اطلاعات، تعریف زیر را که تعریف بسیار گسترده‌ای است، ارایه کرده است: «رقابت‌های تاکتیکی، عملیاتی، استراتژیکی در کل طیف صلح، بحران، افزایش بحران، درگیری، جنگ، خاتمه جنگ و مقاطع بازگشت به وضعیت ثبات بین رقبا، متخاصمان یا دشمنان که با استفاده از شیوه‌ها و ابزار اطلاعاتی برای دستیابی به اهداف صورت می‌گیرد». تعریف دیگری که در این زمینه ارایه شده است و بیشتر جوامع نظامی و امنیتی از آن استفاده می‌کنند عبارت است از: «مجموعه اقداماتی که برای تأثیرگذاری بر اطلاعات و سیستم‌های اطلاعاتی دشمن صورت می‌گیرد و در عین حال، از اطلاعات و سیستم‌های اطلاعات خودی محافظت می‌کند». با توجه به تعریف بالا و عنصر تأثیرگذاری بر اطلاعات، این پرسش مطرح می‌شود که ساز و کارهای تأثیرگذاری بر اطلاعات دشمن کدامند؟ و بر چه اساسی می‌توان اطلاعات و سیستم‌های اطلاعاتی دشمن را تحت تأثیر قرار داد؟ پاسخ دادن بدین پرسش‌ها مستلزم آشنایی با طیف انواع تخصصی جنگ‌هایی است که در چهارچوب جنگ اطلاعات قرار دارند. جنگ‌هایی که برآیند آنها می‌تواند موفقیت بعد عملکرد اطلاعات در زمان جنگ، بحران و صلح را موجب شود. انواع جنگ اطلاعات جنگ اطلاعات هفت نوع جنگ تخصصی دیگر را در بر می‌گیرد. این نوع جنگ‌ها یا به تعبیری راهبردها، زیرمجموعه جنگ اطلاعاتی تلقی می‌شوند و هر یک در مقاطع زمانی مختلف و با توجه به امکانات و شرایط، اولویت بیشتری را در بر می‌گیرند. این جنگ‌های تخصصی عبارتند از: جنگ فرماندهی و کنترل، جنگ اطلاعات محور، جنگ الکترونیکی، جنگ روانی، جنگ سارقان سیستم‌های رایانه‌ای، جنگ اطلاعات اقتصادی و جنگ سایبر. وجه اشتراک این هفت نوع جنگ در تعریف جنگ اطلاعات نهفته است. به عبارت دیگر، تحدید، تحریف و اختلال در اطلاعات و سیستم‌های اطلاعاتی دشمن و در عین حال، توسعه و افزایش ضریب امنیت و اطمینان اطلاعات و سیستم‌های اطلاعات خودی بر مبنای جنگ‌های هفت‌گانه‌ای که زیرگروه جنگ اطلاعات قرار دارند، قابل تصور است. جنگ فرماندهی و کنترل جنگ فرماندهی و کنترل راهبردی نظامی است که از طریق جنگ اطلاعات با انهدام فیزیکی در صحنه نبرد پیوند می‌خورد و به اجرا درمی‌آید. هدف از این نوع جنگ جدا کردن سرساختار فرماندهی دشمن از بدنه نیروهای تحت فرماندهی‌اش است. در این راهبرد، با توجه به شرایط موجود، گاه این سر دشمن است که هدف قرار می‌گیرد و گاهی نیز این گردن اوست که هدف مناسبی تشخیص داده می‌شود. به عبارت دیگر، در برخی از مواقع، این فرماندهان عالی‌رتبه یا مراکز فرماندهی‌اند که هدف قرار می‌گیرند و چنانچه این مقصود حاصل نشود، شیوه و ساز و کار ارتباط فرماندهان با نیروهای خودی، ابتدا شناسایی و سپس، قطع می‌شود. زدن هواپیمایی آدمیرال یاماموتو در جنگ جهانی دوم و نظریه هدف‌گیری هسته‌ای استراتژیک، نمونه‌های بارزی از عملیات و نظریه‌اند که برای جداسازی سرفرماندهی از پیکره نیرویی طرح‌ریزی شدند. جنگ اطلاعات محور این نوع جنگ یا به عبارت دیگر، این راهبرد جنگ اطلاعات، زمانی محقق می‌شود که از اطلاعات پردازش شده به جای آن که به عنوان ورودی روند فرماندهی و کنترل و به طور کلی و غیرمستقیم استفاده کنیم، بتوانیم به طور خاص و مستقیم در عملیات‌ها بهره‌برداری کنیم. جنگ اطلاعات محور در دو طیف عملیات‌های آفندی و پدافندی اجرا می‌شود. در بعد آفندی، بر اطمینان از دقت اطلاعات برای هدف‌گیری، اجرای آتش مؤثر و برآورد خسارت وارد شده تأکید و در بعد پدافندی، به تأثیرگذاری بر سیستم تولید فرآورده‌های اطلاعاتی دشمن در صحنه نبرد، به ویژه در زمینه هدف‌گیری، اجرای آتش مؤثر و برآورد خسارت وارد شده توجه می‌شود. جنگ الکترونیکی این راهبرد نیز یکی دیگر از اشکال جنگ اطلاعات محسوب می‌شود و طیف گسترده‌ای از اقدامات را در بر می‌گیرد که در حوزه ارتباطات با استفاده از امواج الکترونیکی و رمز صورت گرفته، ضامن تسهیل در دریافت اطلاعات مطمئن برای نیروهای خودی و کاهش ضریب اطمینان دریافت اطلاعات مطمئن و به هنگام برای نیروهای دشمن است. عمده اقدامات ضد رادار، ضد رمز و ضد ارتباطات در این حوزه تعریف می‌شود. جنگ سارقان سیستم‌های رایانه‌ای شاید به اختصار بتوان این نوع جنگ را حمله به شبکه‌های رایانه‌ای دانست، اما باید به این نکته اشاره کرد که مراد از این مفهوم زمانی حاصل می‌شود که سیستم‌های اطلاعاتی نظامی هدف حمله قرار گیرند. حملاتی از این دست می‌تواند به عنوان یک قابلیت فزون‌گر توان رزمی محسوب شود. جنگ اطلاعات اقتصادی به تعبیر مارتین لیبیکی، پیوند جنگ اطلاعات با جنگ اقتصادی می‌تواند به دو شکل بینجامد: تحریم اطلاعات و امپریالیسم اطلاعاتی. جنگ اطلاعات اقتصادی سلسله اقداماتی را شامل می‌شود که برای تضعیف یا قطع خطوط ارتباطات اطلاعاتی (دیتای اقتصادی) در زمینه‌های مختلف صادرات و واردات یک کشور متخاصم صورت می‌پذیرد. این نوع اقدامات که گاه، با تحریم‌های اقتصادی نیز رسمیت می‌یابند، باعث می‌شوند کشورهای متکی به سیستم‌های دیتای اقتصادی با رکود اقتصادی روبه‌رو شوند و در عزم و اراده خود برای ادامه نبرد تردید کنند. جنگ سایبر این نوع جنگ، گونه‌ای از جنگ‌های اطلاعاتی است که در فضای سایبر در می‌گیرد. فضای سایبر اصطلاحی نمایانگر همجوشی شبکه‌های ارتباطی، پایگاه‌ها و منافع اطلاعاتی است که همراه با پوشش‌های متنوع، مختلف و گسترده مبادلات الکترونیکی صورت می‌پذیرد. این همجوشی جهانی خلق اکوسیستم شبکه‌ای را باعث می‌شود؛ اکوسیستمی که وجود خارجی ندارد و جهانی کاملاً مجازی است. به تعبیر پیشگامان عصر اطلاعات، جان آرکوییلا و دیوید راند فلت، در هر جایی که سیستم تلفن، کابل کواکسیال، خط فیبر نوری یا امواج الکترونیکی وجود دارد، فضای سایبر نیز وجود خواهد داشت. جنگ روانی این نوع جنگ و رابطه آن با جنگ اطلاعات که موضوع اصلی مقاله حاضر نیز هست، بنا به تعبیر مارتین لیبیکی، بهره جستن از اطلاعات علیه ذهن انسان را شامل می‌شود. لیبیکی جنگ روانی را به چهار دسته تقسیم‌بندی می‌کند: 1) عملیات‌هایی که علیه اراده و عزم ملی اجرا می‌شود (عملیات‌های ضد اراده). 2) عملیات‌هایی که علیه فرمانده دشمن اجرا می‌شود (عملیات‌های ضد فرمانده). 3) عملیات‌هایی که علیه نیروهای دشمن اجرا می‌شود (عملیات‌های ضد نیرو). 4) عملیات‌هایی که در درگیری‌های فرهنگی اجرا می‌شود (درگیری‌های فرهنگی). در تقسیم‌بندی لیبیکی، جوامع هدف، از منظر اطلاعات تفکیک شده‌اند، اما این تقسیم‌بندی فاقد جامعیت تفکیک جوامع هدف در تعریف عملیات روانی است: «عملیات روانی، سلسله فعالیت‌های روان‌شناسانه‌ای را شامل می‌شود که در زمان صلح، جنگ و بحران برای تأثیرگذاری بر نگرش و رفتار مخاطبان بی‌طرف، خودی و دشمن طرح‌ریزی شده و در روند دستیابی به اهداف سیاسی و نظامی مؤثرند.» همان طور که در تعریف بالا مشاهده می‌کنید، علاوه بر تقسیم‌بندی جوامع هدف به سه جامعه بی‌طرف، خودی و دشمن، به تقسیم‌بندی مقاطع زمانی نیز در سه مقطع جنگ، صلح و بحران اشاره شده است. مقاطع زمانی مختلف، همانند جوامع هدف، مستلزم کارکردهای اطلاعاتی ـ روانی متفاوتی‌اند. قرار گرفتن این کارکردها در فرا متن عصر اطلاعات، بروز تفاوت‌های کارکردی در این حوزه را موجب شده و در عین حال، همپوشانی‌ها و اشتراکات حوزه‌های مختلف کارکردی با مقاطع زمانی گوناگون به نوعی گونه‌زایی در طیف عملیات‌های روانی در عصر اطلاعات، انجامیده است. تازه‌گونه‌های پدیدآمده در تمامی طیف‌های عملیات روانی عصر اطلاعات با شتابی فزاینده روبه افزایش‌اند. بدین ترتیب، شاید دیری نپاید که هفت نوع جنگ یا راهبرد جنگ اطلاعات لیبیکی متعددتر شوند و اشکال جدیدی از جنگ اطلاعات را مانند جنگ شبکه محور، جنگ خاموش و جنگ در فضای مجاز، که به تدریج در عرصه جنگ‌های اطلاعاتی وارد می‌شود، نیز در بر گیرند. اطلاعات؛ وجه اشتراک هفت راهبرد جنگ اطلاعات اطلاعات وجه اشتراک تمامی اشکال جنگ اطلاعاتی و از جمله جنگ روانی است. اطلاعات عبارت است از: داده‌هایی که از محیط مورد نظر جمع‌آوری و سپس به شکل قابل استفاده‌ای پردازش شده باشد. اطلاعات نتیجه حیاتی سیستم اطلاعاتی است. طرح‌ریزی عملیات‌ها، اجرای مأموریت‌ها و به کارگیری نیروها در صحنه جنگ مستلزم در اختیار داشتن اطلاعات دقیق و به هنگام است، اطلاعاتی که به عنوان عامل فزونگر توان رزمی می‌تواند فرماندهان را در طرح‌ریزی سلسله عملیات‌ها و تأمین اهداف و مقاصد یاری رساند. بدین ترتیب، اطلاعات به عنوان شریان حیاتی سازمان‌ها جزء جدایی‌ناپذیر روند تصمیم‌گری و اجرا در سلسله مراتب فرماندهی و مدیریت است. اطلاعات همان قدر که می‌تواند شرایط عملکردی صحیح و به هنگام را فراهم آورد و متضمن دستیابی به ابتکار عمل شود، چنانچه دقت لازم را نداشته باشد یا با تأخیر دریافت شود یا از جانب سیستم اطلاعاتی دشمن مخدوش و تحریف شده باشد، می‌تواند تأثیرات بسیار مخربی را برای کاربران خودی به همراه داشته باشد. اطمینان یافتن از جریان سالم اطلاعات مستلزم اتخاذ تدابیر پدافندی و تأثیرگذاری بر جریان سیستم اطلاعات دشمن مستلزم اتخاذ تدابیر آفندی است. تدابیر آفندی و پدافندی در جنگ اطلاعات از ابعاد گوناگونی مورد توجه قرار می‌گیرند. برای مثال، از راهبرد جنگ اطلاعات محور، به منظور تأثیرگذاری بر دقت آتش دشمن و افزایش میزان دقت آتش خودی استفاده می‌شود، در حالی که راهبرد جنگ روانی برای تضعیف و تخریب نگرش، عزم و اراده دشمن و تثبیت و تقویت نگرش و عزم و اراده نیروهای خودی و در صورت امکان، تأثیرگذاری بر ناظران بی‌طرف مخاصمه مورد استفاده قرار می‌گیرد. تأکید مقاله حاضر بیشتر به این راهبرد جنگ اطلاعات معطوف است؛ راهبردی که دشمن را در حساس‌ترین لحظه با تردید روبه‌رو و عزم و اراده او را در سرنوشت‌سازترین مقاطع درگیری، متزلزل می‌کند. جنگ روانی، علاوه بر این که در صحنه جنگ در چهارچوب فرآیندهای ارتباطات، نظارت و تحلیل داده‌های جنگ اطلاعات می‌تواند تأثیرگذار باشد و به عنوان فزونگر توان رزمی، پشتیبانی رزمی و پشتیبانی خدمات رزم به خدمت گرفته شود، در مقاطع بحران و صلح نیز می‌تواند در چهارچوب راهبردهای بازدارندگی و دستیابی به اهداف بدون استفاده از قوه قهریه، مورد بهره‌برداری قرار گیرد. عملیات روانی در زمان جنگ، زمینه تحقق اصولی چون غافل‌گیری، تمرکز قوا و صرفه‌جویی در نیرو را فراهم می‌آورد. هدف غایی جنگ اطلاعات، تأثیرگذاری بر روند تصمیم‌گیری و دیگر اقدامات مرتبط با روند تصمیم‌گیری دشمن است، به نحوی که نتایج به دست آمده ما را در وضعیت برتری نسبت به دشمن قرار دهد. جنگ اطلاعات می‌تواند دشمن را در وضعیتی قرار دهد که در آن، تصمیمی غلط یا دیرهنگام بگیرد یا اصلاً در بی‌تصمیمی محض باقی بماند. البته، این مهم زمانی محقق می‌شود که سیستم اطلاعاتی خودی به خوبی بتواند از برآیند راهبردهای هفت‌گانه علیه دشمن استفاده کند، در غیر این صورت، این روند تصمیم‌گیری خودی است که ممکن است با اختلالات تصمیم غلط، دیرهنگام و بی‌تصمیمی روبه‌رو شود. همان طور که اشاره شد، اطلاعات، قلب جنگ اطلاعات است و عنصر مشترک و پایه راهبردهای گوناگون و ارکان جنگ اطلاعات محسوب می‌شود. اطلاعات راهنمای تصمیم‌گیری در همه سطوح (استراتژیک، عملیات و تاکتیک) و در زمان جنگ و صلح است. برای مثال، در سطح استراتژیک، تصمیم اعلان جنگ؛ در سطح عملیات، تصمیم اعزام یک لشکر به جلو برای حمله و در سطح تاکتیک، تصمیم صدور دستور درگیر شدن یک فروند جنگنده، همگی به هدایت اطلاعاتی نیازمند است. دقت، سرعت و سلامت اطلاعات دریافتی، ضریب اطمینان اخذ تصمیمی درست و به هنگام را افزایش می‌دهد، دایره پیامدهای ناخواسته روند تصمیم‌گیری را محدودتر و امکان پیش‌بینی سنجیده را فراهم می‌کند. راهبرد روانی جنگ اطلاعات می‌تواند در بروز هر سه اختلال تصمیم غلط، تصمیم نابهنگام و بی‌تصمیمی مؤثر باشد. نشر اطلاعات تحریف شده، به ویژه اطلاعاتی که در قالب طیف تبلیغات خاکستری منتشر می‌شود، مرحله پردازش سیستم اطلاعاتی دشمن را با نوعی سردرگمی روبه‌رو می‌کند و سلب تمرکز پردازشی دشمن را موجب می‌شود یا برای مثال، سوژه‌سازی و نشر سوژه‌های تازه و غیرواقعی که تنوع موضوعی فراوانی هم داشته باشند می‌تواند بخش اعظمی از توان و قابلیت‌های سیستم اطلاعاتی دشمن را به خود جذب و روند تصمیم‌گیری او را با مشکل روبه‌رو کند. علاوه بر این، تعداد سوژه‌ها تقسیم نقاط تمرکز را در کانون‌های متعدد سیستم اطلاعات دشمن موجب می‌شود. مائوتسه یانگ معتقد بود: «برای کسب پیروزی باید تا جایی که امکان دارد، با مهر نهادن بر چشم و گوش دشمن او را کر و کور و حواس فرماندهانش را با ایجاد سردرگمی‌های ذهنی پرت کنیم». توشی یوشی هارا در تحقیق خود با عنوان جنگ اطلاعات چین بر این اصل مجدداً تأکید کرده است که برای موفقیت در جنگ اطلاعات باید نسبت به دشمن صاحب برتری اطلاعاتی شد. بنا به تعریف‌های ارایه شده در ادبیات نظامی غرب، به ویژه امریکا و اسناد مربوط به نگرش مشترک 2010 و 2020 برتری اطلاعاتی عبارت است از: قابلیت جمع‌آوری، پردازش و نشر جریان اطلاعات تفسیر نشده و در عین حال، بهره‌برداری از توانایی (سیستم اطلاعاتی) دشمن و محروم کردن او از انجام این کار. به عبارت دیگر، آنچه از برتری اطلاعاتی برداشت می‌شود، عدم موازنه به نفع خودی در حوزه اطلاعات است. دستیابی به این برتری یا ایجاد عدم موازنه به نفع خود، در حوزه اطلاعات، از یکسو در گرو هماهنگی، همسویی و تعامل همه ساز و کارهایی است که در قالب قابلیتی نظام‌مند در اختیار ما قرار دارند و از سوی دیگر، به میزان شناخت ما از نحوه عملکرد ساز و کارهای دشمن و همچنین، میزان اثرگذاری سیستم و ساز و کارهای اطلاعاتی ما بر دشمن وابسته است. جنگ اطلاعات؛ چین و امریکا در یکی از بررسی‌هایی که اخیراً درباره تفاوت‌های جنگ اطلاعات در غرب و شرق با تمرکز بر امریکا به عنوان نمونه‌ای غرب و چین به عنوان نمونه‌ای از شرق انجام شده، کیت فاریس چنین استدلال کرده است: «امریکایی‌ها بیشتر بر بعد حملات شبکه‌ای رایانه‌ای (CNA) متمرکز شده‌اند، در حالی که چینی‌ها بر ارکانی، مانند عملیات روانی، تحریم و فریب تأکید می‌کنند». البته، فاریس در بررسی خود معتقد است که جنگ اطلاعات در چین در حال تکامل است و در حال حاضر، آنچه در این مورد محل ابهام است چگونگی ترکیب راهبردهای جنگ اطلاعات با دکترین و استراتژی نظامی چین است. چین بیشتر بر مقولات نرم‌افزاری جنگ اطلاعات تأکید دارد. اما امریکایی‌ها در اسناد نظامی خود از زاویه دیگری جنگ اطلاعات را منعکس کرده‌اند. نگاه آنها بیشتر متوجه ابعاد سخت‌افزاری جنگ اطلاعات است و اغلب در چهارچوب آرا و نظریه‌های فن‌سالارانه شکل گرفته است، هر چند مسائل نرم‌افزاری نیز در این نگاه چندان نادیده انگاشته نشده است. در حالی که نگاه شرقی به مقوله جنگ اطلاعات، بیشتر ابعاد نرم‌افزاری جنگ اطلاعات را شامل می‌شود و تأکید بر نگرش‌های انسان‌مدار در جنگ‌های انسانی را تداعی می‌کند. توشی یوشی هارا در مقاله خود با عنوان جنگ اطلاعات چین معتقد است که از نظر نظامی و در سطح استراتژیک جنگ اطلاعات می‌تواند به عنوان قابلیتی نامتقارن نیروهای نظامی متعارف چین را در مصاف با نیروهای فن‌مدار امریکا یاری دهد. فناوری‌های اطلاعاتی، قابلیت‌های نامتقارنی را برای نقش‌آفرینان دولتی و غیردولتی به ارمغان می‌آورند. یوشی هارا بر این باور است از آنجا که چین نمی‌تواند نسبت به جنگیدن به شیوه امریکایی چندان امیدوار باشد، باید شیوه دیگری را برای بازدارندگی و شکست دادن امریکا برگزیند و این جنگ اطلاعات است که می‌تواند ظرفیت لازم برای دست یافتن به سرزمین امریکا را که خارج از حد قابلیت‌های اعزام نیروی نظامی چین است، به طور مستقیم برای پکن فراهم آورد. امریکایی‌ها نیز در نگرش خود نسبت به جنگ اطلاعات قابلیت‌های نامتقارن را از نظر دور نداشته‌اند. برای مثال، اخیراً ریچارد مایرز، رئیس ستاد ارتش امریکا، طی سخنانی در سطح کارشناسان تک‌نت به تاریخ 11 مه 2004 به قابلیت‌های نامتقارن امریکا در چهارچوب جنگ اطلاعات با تأکید بر راهبرد جنگ فرماندهی و کنترل اشاره کرد و از آن به عنوان مزیت نامتقارن امریکا در صحنه جنگ‌های اطلاعاتی یاد کرد. امریکایی‌ها برای جنگ اطلاعات در اسناد نظامی خود شش رکن قائل شده‌اند. این ارکان شش‌گانه، که تا حدی شبیه انواع جنگ‌های اطلاعاتی یا انواع جنگ‌های اطلاعاتی ذکر شده در تقسیم‌بندی لیبیکی‌اند، عبارتند از: 1) انهدام یا حمله فیزیکی: در این نوع جنگ اطلاعاتی، استفاده از نیروی حرکتی مانند موشک‌های کروز برای وارد آوردن خسارت به سیستم‌ها یا نیروهای دشمن به حدی که آنها را از حرکت بازدارد، مورد توجه است. از این نوع جنگ اطلاعات می‌توان برای پیشگیری از اقدامات آفندی جنگ اطلاعات دشمن در قالب پدافند بهره‌برداری کرد. 2) جنگ الکترونیکی: این نوع جنگ اطلاعات به منظور کنترل طیف الکتروماگنتیک برای تضعیف قابلیت‌های جنگ الکترونیک دشمن است که از طریق انرژی الکتروماگنیک، انرژی هدایت شده و جنگ‌افزارهای ضد تابش اجرا می‌شود. 3) حمله شبکه‌ای رایانه‌ای: این نوع جنگ اطلاعات به معنی استفاده از رایانه‌ها و تجهیزات ارتباطات مخابراتی است که با هدف مختل کردن، فرسودن، بی‌ارزش و تخریب کردن رایانه‌ها، شبکه‌های رایانه‌ای و اطلاعات ارسالی از جانب دشمن به کار برده می‌شود. 4) فریب نظامی: در این نوع جنگ اطلاعات، دستکاری، تحریف و جعل اطلاعات برای گمراه کردن و فریب فرمانده نظامی دشمن و بدین طریق، واداشتن دشمن به انجام دادن یا انجام ندادن اقدامی است که در نهایت، به ضرر وی بینجامد. 5) عملیات روانی: این نوع جنگ اطلاعات بر استفاده از ارتباطات (مانند تبلیغات) و اقداماتی که به منظور گمراه کردن دشمنان با نفوذ بر ادراکات، انگیزه‌ها و احساسات آنها صورت می‌گیرد، مبتنی است. 6) امنیت عملیات: امنیت عملیات نیز در ادبیات نظامی امریکا گونه دیگری از جنگ اطلاعات محسوب می‌شود که عبارت است از مجموعه اقدامات امنیتی که به منظور بازداشتن دشمن از جمع‌آوری و تجزیه و تحلیل اطلاعاتی که امکان دارد به سودش باشد، صورت می‌گیرد. همچنان که مشاهده شد، هم در تقسیم‌بندی جنگ‌های هفتگانه لیبیکی و هم در تقسیم‌بندی اسناد نظامی امریکا در مورد جنگ‌های شش‌گانه جنگ اطلاعات، به جز عنصر ذاتی اطلاعات، عملیات روانی وجه مشترکی است که در هر دو دیدگاه انسان‌مدار چینی و فن‌مدار امریکایی در قالب طیف وسیعی از راهبردها، اقدامات و تدابیر در تمام مقاطع زمانی وجود داشته و از جمله قدیمی‌ترین کارکردهای جنگ و جنگ اطلاعات به شمار می‌رود. نقش پایدار و بی‌بدیل این کارکرد مرهون تجربه‌های بشری در طول تاریخ بوده، بنا به سابقه طولانی حضور در عرصه منازعات انسانی بیش از دیگر کارکردها تکامل یافته است و بخش جدایی‌ناپذیر انواع تقسیم‌بندی از جنگ اطلاعات تلقی می‌شود. ترکیب انواع جنگ‌های اطلاعاتی و استفاده از برآیند تأثیر آنها متضمن اعمال نفوذ بیشتر بر سیستم‌های جمع‌آوری، پردازش و نشر اطلاعات دشمن است، اما در صورت فراهم نبودن بستر اتخاذ راهبردهای دیگر (مانند حملات شبکه‌ای رایانه‌ای) می‌توان راهبرد عملیات روانی را به تنهایی در قالب جنگ اطلاعاتی تمام عیاری مورد استفاده قرار داد و نسبت به نتایج حاصل از اخذ این راهبرد امید فراوان بست. طیف‌های جنگ اطلاعات در عصر اطلاعات در این قسمت، با استفاده از مقاله راندل بودیش به بررسی اجمالی ارتباط طیفی جنگ اطلاعات و عملیات روانی، می‌پردازیم. بودیش در مقاله خود با عنوان عصر اطلاعات و عملیات روانی دو طیف نمونه از جنگ اطلاعات و جنگ فرماندهی و کنترل و جنگ اطلاعات را در سه مقطع زمانی صلح، درگیری و جنگ در قالب شکل‌های شماره 1 و 2 ارایه کرده است. همان طور که در شکل‌های 1 و 2 مشاهده می‌کنید، عملیات روانی به تنهایی می‌تواند فرصتی را ایجاد کند تا دشمن حتی بدون درگیری، به صورت افقی و عمودی در طیف جنگ اطلاعات به خواسته‌های ما تن بدهد. بودیش معتقد است که سه تحول عمده در عصر اطلاعات شرایط افزایش نقش عملیات روانی را در طیف جنگ‌های اطلاعاتی فراهم آورده است. این سه تحول عبارتند از: 1) فناوری‌های عصر اطلاعات و پیدایی شبکه‌های پیچیده. 2) رشد و دسترسی آن به رسانه‌های گروهی. 3) پیشرفت‌های علوم اجتماعی و روان‌شناسی در درک رفتار انسانی. حال چنانچه این سه تحول عمده را در پیش‌زمینه تثلیت کلاوزویتس، یعنی مراکز ثقل سه‌گانه جمعیت (مردم)، حکومت و نیروی نظامی در نظر بگیریم، اهمیت نقش عملیات روانی در طیف جنگ اطلاعات در عصر اطلاعات بیش از پیش روشن می‌شود. شکل شماره 3 مراکز ثقلی را که ممکن است به طور مستقیم یا حین تعامل با یکدیگر هدف حمله قرار گیرند، با استفاده از پیش‌زمینه تثلیت کلاوزویتس نشان داده است. کلاوزویتس هدف را مرکز ثقل، یعنی مرکز کلی قدرت و تحرک که هر چیزی به آن بستگی دارد و نقطه‌ای که تمام نیروها باید بدان سمت هدایت شود، معرفی می‌کند. برای هر مرکز ثقلی عناصر عملیاتی بسیاری را می‌توان متصور شد. برای مثال، رهبر یک حکومت می‌تواند مستقیماً مورد هدف باشد یا اراده جمعی یک حکومت در قالب پارلمان و مجلس می‌تواند مورد هدف قرار گیرد و چنانچه مردم یا همان اراده مردم به عنوان مرکز ثقل در نظر گرفته شود، عملیات روانی را می‌توان از طریق رسانه‌های گروهی علیه آن به کار گرفت. عناصر عملیاتی اساساً بین کشورها متفاوت است و این از تفاوت نوع حکومت‌ها ناشی می‌شود. مردم یا جمعیت از نظر مذهب، وضعیت اقتصادی، فرهنگی، قومی و نژادی با یکدیگر متفاوتند. درک این تفاوت‌ها و روابط بین عناصر عملیاتی متصور بر هر کدام در هدایت عملیات روانی نقش بسزایی دارد. نتیجه‌گیری مفهوم جنگ اطلاعات در چهارچوب نظام‌مند امروزین خود در سال‌های میانی دهه 90، وارد ادبیات نظامی امنیتی شد. این مفهوم در تمام تقسیم‌بندی‌هایی که ملل مختلف از انواع جنگ‌های تخصصی زیرمجموعه جنگ اطلاعات در طیف طولی مفاهیم منازعه داشتند، یک عنصر مشترک ذاتی و یک طبقه راهبردی ثابت را دارا بوده است. عنصر مشترک ثابت، همان اطلاعات به عنوان خروجی و نتیجه منتشر شده یک سیستم اطلاعاتی است و طبقه راهبردی ثابت که به یکی از کارکردها یا یکی از انواع جنگ‌های تخصصی زیرمجموعه جنگ اطلاعات، عملیات روانی نامیده می‌شود. عملیات روانی چه بر اساس نگرش شرقی نسبت به جنگ اطلاعات با در نظر گرفتن نمونه چین، که در آن، عملیات روانی یک اولویت به حساب می‌آید و چه بر اساس نگرش غربی با در نظر گرفتن نمونه امریکا، یکی از راهبردهای اصلی جنگ اطلاعات محسوب می‌شود. این راهبرد به دلیل داشتن سابقه طولانی، پیشرفت در علم و فناوری، یافته‌های جدید از نحوه درک و رفتار انسان و جوامع انسانی، سادگی مفاهیم مبنا، قدرت فراوان در غلبه بر موانع و در نهایت، داشتن تأثیرات چشم‌گیر به گونه‌ای فزاینده مورد توجه طراحان نظامی و امنیتی است. جنگ اطلاعات مختص یک مقطع زمانی خاص نیست؛ راهبردهای جنگ اطلاعات، مانند راهبردهای هفت‌گانه لیبیکی که به هفت نوع جنگ اطلاعاتی نیز معروفند، در مقاطع بحران و صلح نیز متضمن تأمین اهداف در هر یک از سطوح استراتژیک، عملیات و تاکتیک‌اند. اما در میان این راهبردها، نقش راهبرد عملیات روانی اهمیت ویژه‌ای دارد. شاید به تعبیری بتوان گفت که عملیات روانی بستر پیدایی و ظهور دیگر راهبردهاست. با بررسی ظرایف و پیچیدگی‌های کارکردی عملیات روانی می‌توان باز هم از این بستر پیدایی و ظرفیت ظهور راهبردهای تازه، به راهبردی جدیدتر دست یافت و گونه جدیدی از منازعه را تعریف کرد که با اهداف و اولویت‌ها و مقدورات ما تناسب بیشتری داشته باشد. عملیات روانی درباره مفاهیم مرتبط با اختلال روند تصمیم‌گیری، یعنی فراهم کردن وضعیتی برای دشمن که در آن یا تصمیمی غلط بگیرد یا تصمیمی دیرهنگام بگیرد یا اصلاً نتواند تصمیم بگیرد، نتایج و آثار شگفت‌انگیزی را می‌تواند به همراه داشته باشد، اما باید به این نکته نیز توجه کرد که چهارچوب‌های علمی مورد اشاره این مقاله را نمی‌توان بدون در نظر گرفتن نگرش‌ها، ارزش‌ها و امکانات و مقدورات بومی به عنوان مجموعه واقعیت‌های تأثیرگذار، به خدمت گرفت. شرط اساسی استفاده از هر یک از این تقسیم‌بندی‌ها (تقسیم‌بندی هفت‌گانه لیبیکی و تقسیم‌بندی شش‌گانه غرب) در اجرا، بومی‌سازی آنها بنا بر واقعیت‌های تأثیرگذار است.



    مقالات مجله
    نام منبع: علیرضا فرشچی
    شماره مطلب: 2136
    دفعات دیده شده: ۲۷۵۴ | آخرین مشاهده: ۲ هفته پیش