-
جنگ نرم
شنبه ۲۷ فروردین ۱۳۸۴ ساعت ۱۱:۳۵
بعید است در ایالات متحده آمریکا سندی استراتژیک درباره سیاست خارجی یافت شود که در آن مستقیم یا غیرمستقیم به ایران توجه نشده باشد. هدف های استراتژیک ایالات متحده آمریکا عمدتاً به روابط با اتحادیه اروپایی ، حوزه پاسیفیک، روسیه و منطقه بالکان و قفقاز و در نهایت خاورمیانه و شمال آفریقا مربوط می شود که به جز یک مورد (پاسیفیک) همگی با ایران ارتباط دارند. ایران در روابط آمریکا با متحدان ناراضی اروپایی بویژه فرانسه و آلمان و رقیب شبه اروپایی آن کشور یعنی
بعید است در ایالات متحده آمریکا سندی استراتژیک درباره سیاست خارجی یافت شود که در آن مستقیم یا غیرمستقیم به ایران توجه نشده باشد. هدف های استراتژیک ایالات متحده آمریکا عمدتاً به روابط با اتحادیه اروپایی ، حوزه پاسیفیک، روسیه و منطقه بالکان و قفقاز و در نهایت خاورمیانه و شمال آفریقا مربوط می شود که به جز یک مورد (پاسیفیک) همگی با ایران ارتباط دارند. ایران در روابط آمریکا با متحدان ناراضی اروپایی بویژه فرانسه و آلمان و رقیب شبه اروپایی آن کشور یعنی روسیه و ترتیبات منطقه ای پیرامون آن در بالکان، قفقاز و آسیای مرکزی به عنوان نیروی توازن بخش عمل می کند. ایفای نقش توازن بخشی لزوماً به نیروی زیادی نیاز ندارد، اما حتی بدون وجود این الزام و بیرون از حلقه بازیگران مؤثر بین المللی، ایران تأثیرگذارترین کشور در منطقه ای پهناور است که حدود چهارگانه آن از افغانستان تا اعماق خاورمیانه و شمال آفریقا و آسیای مرکزی و قفقاز را در برمی گیرد. این توانایی که در ژئوپلیتیک سرزمین ایران نهفته است، پس از انقلاب اسلامی با ویژگی تازه ای یعنی خصلت ژئواستراتژیک عجین شد و «ایران اسلامی» را به موجودیتی قابل اعتنا و مؤثر تبدیل کرد و توانایی توازن بخشی آن را افزایش داد. وجه ژئواستراتژیک ایران در ترتیبات خاورمیانه ای نقش بارزتری دارد. زیرا منافع ایران در خاورمیانه تا حدود زیادی در پرتو ایدئولوژی انقلاب اسلامی و خصوصاً التزام آن به دفاع از حقوق فلسطینی ها تعریف می شود. این ملاحظات باعث شده است ایالات متحده به سوی هر حوزه ای که سر می چرخاند با واقعیت انکارناپذیر جمهوری اسلامی روبه رو شود. نزاع یک ساله با اروپا بر سر ارجاع پرونده هسته ای ایران به شورای امنیت سازمان ملل و حتی مصالحه اخیر با اروپا در این باره هر دو از کلیدی بودن «عنصر ایران» در روابط آمریکا و اروپا و ناگزیر نظم آتلانتیکی حکایت دارد. آمریکا نتوانست اروپا را بدون پرداختن هزینه سنگین، به همراهی با نظریه ارجاع پرونده ایران به شورای امنیت قانع کند. هزینه ای که آمریکا در این زمینه پرداخت، دست کشیدن از تسلط قطعی، مطلق و نامشروط بر عراق، رقیق کردن نفوذ خود در افغانستان، انعطاف فراوان در مسأله فلسطین و تأخیر در اجرای طرح خاورمیانه بزرگ بود. وزنه ایران بر روابط آمریکا و روسیه هم اثر گذاشت. جورج بوش و همراهان او در کاخ سفید و پنتاگون به علل گوناگون با بسط نفوذ روسیه در مناطق پیرامونی مخالفند و با وجود دوستی با شخص ولادیمیر پوتین، هرگز انتقادهای گزنده از روسیه را کنار نگذاشته اند، اما وقتی که حل بخشی از مسأله هسته ای ایران (نیروگاه بوشهر) به تصمیم مسکو موکول شد، لحن خود را در برابر روسیه تغییر دادند و موضع این کشور را در گروه کشورهای صنعتی (اجلاس تابستان در واشنگتن) تقویت کردند تا روس ها از نزدیک تر شدن به ایران پرهیز کنند. هزینه این کار تشدید رقابت بین آمریکا و اروپا برای همکاری با روسیه شد و هزینه رابطه واشنگتن با مسکو را افزایش داد. رابطه کنونی و آینده ایالات متحده و جمهوری اسلامی در واقع تابعی از این وضع، یعنی تأثیر توانایی های ژئواستراتژیک و ژئوپلیتیک ایران بر منطقه و جهان است و به لحاظ منطقی آمریکایی ها برای تصمیم گیری درباره شیوه های برخورد با ایران، این منظومه را از نظر دور نمی کنند. اکنون آمریکایی ها با این پرسش روبه رو هستند که «مسأله ایران را چگونه باید حل کرد که بر اثر پرتوهای ژئواستراتژیک و ژئوپلیتیک آن روابط ایالات متحده با کانون های جهانی تخریب نشود و آمریکا ناگزیر نشود برای رویارویی با ایران درجه انعطاف خود را افزایش دهد؟» راه حل های متصور و تأثیر آن بر منظومه یاد شده به شرح زیر است: ۱- حمله نظامی گسترده: اگر آمریکا بخواهد به قصد تغییر رژیم در ایران به این کشور حمله کند، یا باید رضایت اروپا، روسیه، ژاپن و قدرت های بعدی را به دست آورد و یا این که به صورت یک جانبه اقدام کند. اقدام یک جانبه مطلق حتی در مورد عراق هم رخ نداد و تصور آن بسیار دشوار است. اقدام جمعی هم هزینه ای دارد که بعید است تأمین کننده منافع آمریکا باشد. زیرا این کار، برنامه های استراتژیک آمریکا را در محدوده های نفوذ قدرت های جهانی با دشواری روبه رو می کند. آمریکا برای اقدام جمعی علیه ایران ناگزیر می شود، سرعت گسترش و تعمیق نفوذ ناتو در اروپای شرقی، بالکان و بالتیک را کند و یا متوقف کند و این کار به افزایش نفوذ روسیه و در نتیجه افزایش تقاضای مسکو از قدرت جهانی منجر می شود. همچنین، آمریکا در صورت انجام شدن اقدام جمعی علیه ایران، چاره ای ندارد. مگر اروپا را در نظم پس از جنگ در سطح استراتژیک شریک کند. در آن نظم فرضی، اروپا بیش از سرمایه گذاری خود سود می برد و این نه تنها مطلوب آمریکا نیست بلکه بر قدرت منطقه ای اروپا می افزاید و به صورت زنجیره ای به نفوذ آمریکا اثر کاهنده می گذارد. بزرگترین زیان آمریکا در این زمینه به حوزه انرژی مربوط می شود. آمریکا اگر چه ۲۵ درصد از نفت جهان را مصرف می کند، اما بخش عمده آن را از طریق منابع داخلی یا منابع خارج از خلیج فارس تأمین می کند و در صورت تغییر ژئوپلیتیک عمده در خلیج فارس و کاهش ناگهانی بهای نفت، سود سرشار آن به جیب اروپا، چین و ژاپن می رود و قدرت رقابت اقتصادی آمریکا را در برابر این رقیبان تجاری کاهش می دهد. ۲- حمله نظامی محدود: یکی از گزینه های پیش روی آمریکا در مورد مسأله ایران، حمله محدود و برق آسا برای مختل کردن زیرساخت های نظامی و صنعتی این کشور است. این گزینه می تواند مانند کاری باشد که در سال ۱۹۹۰ در مورد عراق اجرا شد و یا شکل محدودتر آن برنامه باشد. نتیجه چنین کاری به صورت آشکار، ایجاد فرصت طلایی برای رقیبان جهانی آمریکاست. زیرا آمریکا در فقدان رابطه سیاسی با ایران، مراودات اقتصادی رسمی هم با این کشور ندارد و در صورت تخریب زیرساخت های اقتصادی و بقای نظامی سیاسی، بازسازی ویرانه ها به رقیبان آمریکا سپرده می شود و به رونق اقتصادی در این کشورها می انجامد. دو رقیب اصلی آمریکا در اروپا یعنی آلمان و فرانسه در سه سال اخیر به صورت پیوسته با کاهش رشد اقتصادی و رکود مواجه اند و اگر فرصت های تازه سرمایه گذاری به دست آورند، هزینه داخلی بنگاههای اقتصادی آنها کاهش می یابد و در نتیجه آن صادرات این دو کشور رونق می گیرد. چنین تحولی، دستاوردهای سه سال اخیر بانک مرکزی و خزانه داری آمریکا را در زمینه پایین نگه داشتن نرخ برابری دلار با سایر ارزها برای افزایش قدرت صادرات، کاهش می دهد. اگر چین و ژاپن هم به این مجموعه رقابتی اضافه شوند، دشواری وضع آمریکا در تجارت جهانی مشخص خواهد شد. این در حالی است که ایران اکنون بیش از ۱۰ میلیارد دلار در حساب ذخیره ارزی و حدود دو برابر این رقم اندوخته در خارج از کشور دارد و با حفظ بهای نفت در وضع کنونی _ که محتمل به نظر می رسد- جمع اندوخته ارزی ایران در یک سال آینده حدود ۴۰ میلیارد دلار خواهد شد و این رقم برای بنگاههای غربی، ژاپنی و چنی بسیار وسوسه کننده است. در واقع ضربه محدود آ مریکا به ایران، موضوعی است که رقیبان بین المللی آمریکا آرزوی آن را دارند. ۳- تهدید تا آستانه جنگ: براساس آنچه گفته شد می توان احتمال داد که گزینه مطلوب برای آمریکایی ها پیگیری برنامه ای است که هدف های این کشور را محقق کند و در عین حال در صورت بندی کنونی جهان از نظر تقسیم قدرت جهانی، تغییر محسوس ایجاد نکند. این برنامه تنها در صورتی محقق می شود که ایران به این باور برسد که آمریکا آمادگی پرداختن همه هزینه های مذکور در بندهای اول و دوم این نوشتار را دارد و شاید برای رهایی از خطر ایران، از منافع ملی خود تعریف تازه ای ارائه کند. بنابراین ممکن است آمریکایی ها به عنوان اقدامی پیشگیرانه بکوشند توجه رقیبان بین المللی خود را به یک موضوع کلیدی یعنی تفکیک دو وجه قدرت ایران یعنی ویژگی ژئوپلیتیک و ژئواستراتژیک جلب کنند. مبنای چنین تفکیکی، ارائه تعریف تازه از منافع مشترک آمریکا و رقیبان بین المللی است. آمریکا برای انجام دادن این تفکیک کوشش می کند وظیفه مهار قدرت ژئواستراتژیک ایران را با بهره گیری از حضور نظامی در عراق و افغانستان به عهده بگیرد و وظیفه بی اثر کردن قدرت ژئوپلیتیک ایران را با همکاری رقیبان خود انجام دهد. آمریکا برای این کار خود به یک توجیه سیاسی و اخلاقی نیاز دارد که مواد آن به صورت بالقوه موجود است. ماده سیاسی این توجیه، تأثیر تروریسم بر منافع مشترک آمریکا و رقیبان بین المللی است. آمریکا با این توجیه که هیمنه ایران بنیادگرا- و نه لزوماً اقدام آن- به تقویت روحیه اسلامگرایان مخالف نظام جهانی می انجامد، می کوشد بازیگران بین المللی را متقاعد کند که ایران در دراز مدت منافع ملی و امنیت ملی آنان را تهدید می کند. ماده اخلاقی مورد تمسک آمریکا نیز مسأله فلسطین است. این کشور می تواند با استناد به تحولات ماههای اخیر در فلسطین رقیبان بین المللی خود را در این تنگنای اخلاقی قرار دهد که صلح بین اسرائیل و فلسطینی ها، مستلزم در هم شکستن اراده جمهوری اسلامی در زمینه حمایت از گروههای فلسطینی طرفدار براندازی اسرائیل است. اروپا که در دو دهه اخیر در زمینه دفع چند خطر بزرگ امنیتی در جهان از جمله اتحاد شوروی سابق، جنگ بوسنی، سرکوب طالبان و القاعده و سرنگونی رژیم صدام حسین نتوانسته است به اندازه آمریکا مؤثر باشد برای جبران این نقیصه زمینه همکاری سیاسی و همراهی اخلاقی با آمریکا در قضیه ایران را دارد. آمریکایی ها با بهره گیری از این احساس شکست اخلاقی اروپا امیدوارند بتوانند این قاره را علیه ایران بشورانند و با سنگین کردن ثقل تقابل با ایران، روسیه، چین و ژاپن را به سکوت همدلانه وادار کنند. اگر این اجماع حداقلی رخ دهد، آن خطری که آمریکا می خواهد به رخ ایران بکشد شکل عینی به خود می گیرد و میدان تصمیم گیری از واشنگتن، بروکسل، مسکو، پکن و توکیو تغییر مکان می دهد و وارد تهران می شود. آمریکایی ها به تجربه آموخته اند که نظام ایران بر خلاف آنچه غالباً پنداشته می شود، نظامی واقعگراست که خطرات امنیت ملی را به سرعت تشخیص می دهد و منطبق با آن انعطاف نشان می دهد. پذیرش قطعنامه ۵۹۸ در جریان جنگ عراق با ایران، همکاری محدود با آمریکا در افغانستان و عراق و بالاخره انعطاف در مذاکرات هسته ای هر یک پاره ای از واقع گرایی جمهوری اسلامی است که گزینه آمریکایی «تهدید تا آستانه جنگ» با نگاه به آن طراحی شده است و یا خواهد شد.
مقاله
نام منبع: همشهری دیپلماتیک
شماره مطلب: 213
دفعات دیده شده: ۲۲۵۴ | آخرین مشاهده: ۳ ساعت پیش