-
عوامل تقویت و کاهش روحیه دفاعی
پنجشنبه ۱ آبان ۱۳۸۲ ساعت ۱۲:۰۰
عوامل تقویت و کاهش روحیه دفاعینعمتا… سلیمانیاشاره روحیه دفاعی یکی از عناصر تعیینکننده موفقیت در هر تلاش بازدارنده یا دفاع در مقابل تهدیدات خارجی و داخلی است. هیچ حکومتی بدون تکیه بر این عنصر مهم، در مقابل تجاوز توانایی دفاع از خود و نیز توانایی مقابله مؤثر در مقابل نیروهای بیگانه را نخواهد داشت. در شرایط حاضر که فناوری، در تمام عرصههای سیاسی، اقتصادی، نظامی و اجتماعی گسترش پیدا کرده است، باز هم، در تحلیل نهایی، این پدیده مهم انس
عوامل تقویت و کاهش روحیه دفاعینعمتا… سلیمانیاشاره روحیه دفاعی یکی از عناصر تعیینکننده موفقیت در هر تلاش بازدارنده یا دفاع در مقابل تهدیدات خارجی و داخلی است. هیچ حکومتی بدون تکیه بر این عنصر مهم، در مقابل تجاوز توانایی دفاع از خود و نیز توانایی مقابله مؤثر در مقابل نیروهای بیگانه را نخواهد داشت. در شرایط حاضر که فناوری، در تمام عرصههای سیاسی، اقتصادی، نظامی و اجتماعی گسترش پیدا کرده است، باز هم، در تحلیل نهایی، این پدیده مهم انسانی را نمیتوان انکار کرد. هیچگاه نمیتوان انسان را از صحنههای فعال اجتماعی حذف کرد و تردیدی نیست که به کارگیری فناوری نیز در نهایت، به کارایی انسانها باز میگردد و همین جا میتوان نقش مؤثر روحیه دفاعی را در میزان کارآمدی فناوری یادآور شد. هدف اصلی مقاله حاضر، شناخت جایگاه روحیه در توان رزم نیروهای مسلح است. برای درک بیشتر از تعامل روحیه با توان رزم، مؤلف سعی دارد این دو عنصر را با یکدیگر در عصر حاضر، مقایسه کند و در نهایت، توصیههایی را در راستای افزایش روحیه در سازمان نیروهای مسلح ارائه میدهد. مقدمه اکنون در کنار سرمایهگذاریهای کلان برای پیشرفت و توسعه صنعتی، تلاشها و سرمایهگذاریهای زیادی نیز برای بالا نگه داشتن روحیه نیروهای مسلح صورت میگیرد. هیچ کشوری را نمیتوان یافت که از این نکته مهم غافل باشد و تنها بر ابعاد ساختاری یا تسلیحاتی تکیه کند. رقم بالای سرمایهگذاریهای کشورهای بزرگ دنیا بر جنبههای تبلیغاتی، در درون مرزهای خود و یا خارج از آن، نشانهای از این توجه است. ویژگیهای خاص جوامع امروزی و نقش بسیار مهم و حیاتی مردم در دفاع از کشور، توجه به روحیه دفاعی در تمامی ابعاد را برای ما ضروریتر کرده است. نقش برجسته مردم، به عنوان مهمترین پشتیبان نظام در دوران جنگ تحمیلی، ما را بر آن میدارد تا در کنار توجه به نیروهای مسلح، به این نیروی عظیم نیز بپردازیم و برای افزایش و حفظ روحیه آنان، برنامهریزیهای لازم را انجام دهیم. ماهیت روحیه و عناصر تعیینکننده آن روحیه، عبارت است از آمادگی برای مشارکت در یک عمل یا حل مشکل و ارزیابی نتیجه آن. روحیه موضوعی کاملاً روانی است و همان گونه که توضیح خواهیم داد، عناصر آن عمدتاً از مؤلفههای درون روانی و نهایتاً اجتماعی ترکیب یافتهاند. روحیه خوب، بر آمادگی فرد برای مشارکت در یک اقدام و نیز ارزیابی مثبت نسبت به نتیجه آن ناظر است؛ حال آنکه روحیه ضعیف، بر عدم تمایل برای مشارکت در یک اقدام و ارزیابی منفی از نتایج مشارکت خویش برای حل آن مشکل نظر دارد. برای دریافت عناصر تعیینکننده روحیه، ابتدا به سه دسته عوامل اشاره میشود، آنگاه، مؤلفههای هر دسته به طور کوتاه شرح داده خواهد شد. این سه دسته عامل را میتوان چنین بر شمرد: 1) عوامل موقعیتی مجموعهای از عناصر که نوع شرایط وابسته به فرد را تعیین میکنند. پدیدههای سیاسی، اجتماعی و اقتصادی را میتوان جزء عوامل موقعیتی دستهبندی کرد. فرد در برخورد با این پدیدهها، آنها را ارزیابی و تجهیزات و امکانات خود را برای سازگاری با آنها بسیج میکند. در این عامل، میتوان مؤلفههای زیر را مطرح کرد: الف) وضوح یا ابهام موقعیت؛ ب) قابلیت پیشبینیپذیری حوادث؛ و ج) وضوح ارتباط موقعیت با سرنوشت فرد. 2) عوامل (عامل) فردی یا روانی این عامل، به مجموعهای از فرآیندها و ارزیابیهای روانی اطلاق میشود که ناظر بر تواناییهای درونی یا نتیجهگیری از مشارکت در موقعیتهاست. برای این عامل میتوان مؤلفههای زیر را بر شمرد: الف) وضوح یا ابهام از نقش فرد در حل مشکل یا نوع مشارکت؛ ب) نوع ارزیابی از محصول مشارکت یا نتیجه اقدام؛ ج) نوع ارزیابی از تواناییها و استعدادهای خود؛ و د) نوع ارزیابی وابسته به ارزشها و هنجارها. 3) عوامل ابزاری این عوامل بر امکانات و تشکیلاتی دلالت میکنند که فرد، خود را در ارتباط با آنها قرار داده و با استفاده از آنها، خود را برای مشارکت آماده میکند. برای این عوامل، مؤلفههای زیر قابل طرحاند: الف) ارزیابی از تشکیلات، گروه اجتماعی یا سازمان وابسته به آن؛ ب) ارزیابی از ابزار و امکانات؛ و ج) ارزیابی از نوع حمایتهای اجتماعی و میزان توافق اجتماعی. اکنون به صورت دقیقتر میتوان از روحیه سخن گفت: «روحیه برآیندی از مجموعه عناصر درونی و برونی است که میزان آمادگی فرد را برای شرکت در یک موقعیت، تبیین میکند». با این توصیف، روحیه، دیگر یک مفهوم خشک و منجمد نیست که بر یک حالت خاص دلالت کند. روحیه، وضعیتی روانی است که مجموعهای از عناصر را در خود دارد و از روحیه عالی تا روحیه ضعیف را پوشش میدهد. روحیه عالی، عبارت است از وضع روانی که با برخورداری از آن، فرد، برای مشارکت یا اقدام در موقعیت، انگیزه کافی و قوی دارد و نتیجه را با توجه به هدف اقدام، مثبت و مؤثر ارزیابی میکند. برای هریک از مؤلفههای روحیه ـ که پیشتر اشاره شد ـ میتوان پیوستاری در نظر گرفت که از حداکثر تا حداقل یا از قوی تا ضعیف، توزیع شده است. برای مثال، برای وضوح یا ابهام در موقعیت میتوان پیوستار زیر را مطرح کرد: در این مؤلفه، بهترین وضعیت، موقعیت کاملاً واضح است، حال آنکه هر چه به کاملاً مبهم نزدیکتر میشویم، با وضعیت بدتری روبرو هستیم. برای سایر مؤلفهها هم میتوان به تناسب، پیوستاری مطرح کرد. اگر چه یافتههای تحقیقاتی در حدی نیست که بتوان به صورت دقیق، یکایک مؤلفهها را تنظیم کرد، پژوهشهای موجود تا حدی قادر است با در هم شکستن خلاء اطلاعات، ما را نسبت به اهداف مورد نیاز یاری کند. بنابراین، برای ترسیم و تحلیل عوامل تقویت و کاهش روحیه دفاعی مردم یک کشور لازم است تا همین یافتهها را ملاک قرار دهیم و برای تهیه طرحهایی که باعث تقویت روحیه دفاعی در مردم و کاهش عوامل تضعیفکننده روحیه میشوند، باید آنچه در اختیار است مرور شود. ارتباط روحیه دفاعی و پرخاشگری بررسی روحیه به معنی عام و روحیه دفاعی به معنی خاص، از جمله مباحث روانشناسی اجتماعی است. پرسشهای زیر از جمله مواردی هستند که در دوران روانشناسی اجتماعی مطرحاند: - روحیه مردم در یک جامعه، دارای چه ویژگیهایی است؟ - این ویژگیها تحت تأثیر کدام عامل یا عومل تغییر میکنند؟ - کدام عوامل انسجام روح ملی و همکاری در یک جامعه را سبب میشوند؟ - چگونه میتوان روحیه را در تلاشهای جمعی به کار گرفت؟ - عوامل تهدید وحدت ملی کداماند؟ به نظر میرسد آمادگی دفاعی مردم از نظر روانی، به تغییرات در سطح ستیزهجویی ملی در مقابل مخاطرات ایجاد شده از سوی دشمن خارجی یا پارهای از عوامل داخلی، مربوط است. همان گونه که طی مطالعه در این نوشتار خواهید یافت، عدهای از پژوهشگران به منظور بررسی روحیه دفاعی مردم، سطح پرخاشگری را به عنوان شاخص روحیه دفاعی مورد بررسی قرار دادهاند. شایان توجه است که دو مفهوم روحیه دفاعی و پرخاشگری هرگز مترادف و پوشاننده یکدیگر نیستند؛ بلکه پرخاشگری شاخص مطالعه در روحیه دفاعی است. این اندازهگیری سطح پرخاشگری، یکی از راههای مطالعه عینی روحیه دفاعی است. اساساً میتوان پرخاشگری و ستیزهجویی را لازمه زندگی انسان دانست. رابینسون در سال 1971، نتیجه میگیرد که وجود پرخاش بیش از حد در یک فرد، به نسبت هنجارهای اجتماعی، به جنایات خشونتبار منجر میشود و از سوی دیگر، پرخاشگری بسیار کم بالطبع در مقایسه با هنجارهای گروهی که فرد بدان تعلق دارد، به سبب ناتوانی در دستیابی به برتری و کنترل، به سازگاری و تطبیق ضعیف، چه در سطح فردی و چه در سطح روابط با دیگران منجر میشود. بنابراین، وجود پرخاش بیش از حد در یک جامعه، به طغیان در روابط داخلی و سوء روابط خارجی میانجامد و از سوی دیگر، سطح پرخاشگری پایین در یک جامعه، به سلطهپذیری در روابط داخلی و خارجی منتهی میشود. واژه پرخاشگری در معنی نخستین خود، به تمایل به پیش رفتن یا نزدیک شدن مربوط میشود. در مرتبه بعد، پرخاشگری به نیرویی گفته میشود که فرد یا گروه، برای دفاع از حقوق خود در برابر محیط یا افراد خاصی که در نظرش، تمامیت او را تهدید میکنند، به کار میگیرد. همان گونه از تعریف واژه و مفهوم پرخاشگری دریافت میشود، این واژه به خودی خود، فاقد هرگونه بار ارزشی است و این، در حالی است که پرخاشگری در برداشتی عامیانه، ضد ارزش تلقی میشود. در حقیقت، ما پرخاشگری را به عنوان معیاری برای بررسی روحیه دفاعی به کار گرفتهایم. انواع رفتار پرخاشگرانه را در مردم ـ که بیشتر به صورت روحیه دفاعی بروز میکند ـ از سه بعد میتوان بررسی کرد. بعد اول، به وسایلی که در رفتار پرخاشگرانه دفاعی به کار میروند، مربوط است. از این دیدگاه، رفتار پرخاشگرانه به دو نوع فیزیکی و کلامی تقسیم میشود. بعد دوم، رفتار پرخاشگرانه به دو حالت فعال یا منفعل، تقسیم میشود. بعد سوم، تقسیمبندی رفتار پرخاشگرانه به دو شکل مستقیم و غیرمستقیم است. بر اساس این سه بعد، وسیله، حالت و شکل و رفتار پرخاشگرانه را میتوان در هشت نوع رفتار پرخاشگرانه زیر، بررسی کرد: 1) لفظی، فعال، مستقیم؛ 2) فیزیکی، فعال، مستقیم؛ 3) لفظی، فعال، غیرمستقیم؛ 4) فیزیکی، فعال، غیرمستقیم؛ 5) لفظی، منفعل، مستقیم؛ 6) فیزیکی، منفعل، مستقیم؛ 7) لفظی، فعال، غیرمستقیم؛ و 8) فیزیکی، منفعل، غیرمستقیم. شناخت و توجه به نوع رفتار پرخاشگرانهای که بین گروههای اجتماعی با یکدیگر، مردم با حکومت و روابط بین دولتها حاکم است از نظر پیشبینی حوادث و رخدادهای احتمالی در آینده، اهمیت بسزایی دارد. پرخاشگری و ستیزهجویی در روحیه ملی که در اثر پارهای فشارها و محدودیتهای خارجی و داخلی ایجاد میشود، معمولاً به میزانهای متفاوت، در روحیه مردم جوامع مختلف ظاهر میشود. افت سطح ستیزهجویی در روحیه ملی، آسیبپذیری در برابر تهدیدات خارجی را افزایش میدهد. بنابراین، افزایش سطح ستیزهجویی در روحیه ملی هر کشوری میتواند هم در امنیت داخلی آن کشور مشکلاتی را ایجاد کند و هم سطح مقاومت در برابر تهدیدات خارجی را افزایش دهد. متغیرهای مربوط به مطالعات روحیه دفاعی روحیه ستیزهجویی در افراد هر جامعه، به میزانهای مختلفی وجود دارد، اما اینکه میزان ستیزهجویی و پرخاشگری ملی، در چه سطحی باشد، به عوامل متفاوت وابسته است. در صورتی که میزان روحیه ستیزهجویی و پرخاشگری را در روحیه ملی، به تمایل به جنگ و صلح مربوط بدانیم، به نظر میرسد که آستانه بالای روحیه ستیزهجویی را روحیه تمایل به جنگ و آستانه پایین تمایل به ستیزهجویی را میتوان به صلح مربوط دانست. بر این اساس، میتوان بر پایه میزان تمایلات ستیزهجویانه، روحیه غالب ملی را جنگجویانه یا صلحجویانه دانست. در مطالعات روانشناسی اجتماعی آنچه از این جهت اهمیت دارد این است که: 1) در روحیه ملی، آیا گرایش غالب، صلحجویانه است یا جنگجویانه؟ 2) ریشههای اجتماعی و تاریخی گرایش غالب چیست؟ در این دسته از مطالعات، مهم این است که نتایج مطالعات، به دلیل تفاوت بودن شرایط فرهنگی، اجتماعی و خصوصاً وضعیت تاریخی متفاوت، در جوامع متعدد، تعمیمپذیر نیست؛ لذا، ضروری است در مورد هر جامعه، تحقیقی اختصاصی صورت پذیرد. نه تنها در مطالعات، مشخصه ملی مربوط به میزان روحیه جنگجویانه و صلحجویانه میتواند بر حسب جوامع و فرهنگهای متفاوت، مختلف باشد، بلکه بر اساس پارهای از متغیرها نیز این نتایج مختلف، تفاوتهایی خواهند داشت. در سالهای 1938-1937 مطالعاتی در ایالات جنوبی امریکا انجام شد. بر اساس یافتههای آن پژوهش، سن، اهمیت زیادی در سطح جنگطلبی نداشت. زنان، پاسخهای جنگطلبانه کمتری دارند. جمهوریخواهان، جنگطلبتر از دموکراتها بودند. مردانی که تجربه جنگی داشتند یا مقداری تعلیم نظامی دیده بودند یا عضو جامعه افسران بازنشسته بودند، بیشتر از افرادی که هیچ آموزش نظامی ندیده بودند و عضو یک واحد کارگری بودند، تمایل به جنگطلبی داشتند. مطالعات پینتز،( ) تورتل تاپ،( ) لند برگ،( ) اسمیت،( ) دروبا،( ) پیل بلاد،( ) فرانسورت،( ) جونز،( ) استامپ،( ) لویس،( ) وپیگ( ) و بسیاری دیگر، نتایج مشابه را نشان داد: در پاسخدهندگان، این تمایل عمومی وجود دارد که خود را به جای جنگطلب، صلحطلب نشان دهند. والدین بیشتر از کودکان تمایل به نظامیگری دارند و آموزش دانشگاهی به استثنای دانشکدههای نظامی میل به جنگ را کاهش میدهد. جمهوریخواهان امریکایی بیشتر از دموکراتهای این کشور و هر دوی آنها بیش از سوسالیستها جنگطلب هستند. نیوکامب( ) و سولا( ) دریافتند که روابط والدین و فرزندان در نگرش به جنگ، بیشتر از وضعیت اجتماعی ـ اقتصادی و کمتر از سن تأثیر میپذیرد. آنها همچنین دریافتند که همبستگی والدین و فرزندان در نگرش نسبت به جنگ، در طبقه کارگر، نسبت به طبقه متوسط، بالاتر است. کوششی که از طرف لاسول،( ) کروت( ) و استانگنر( ) برای کشف تأثیر اجتماعی تجربیات عاطفی دوران کودکی، بر روی نگرش بزرگسالان انجام شد نشان داد، افرادی که پرخاشگریشان را در مقابل پدر سرکوب کردهاند، نسبت به طغیان در برابر نهادهای تأسیس شده، نگرشهای مطلوبی دارند. این همان رابطه والدین ـ کودک است که در خانواده محافظهکاران امریکایی تا این حد مشاهده نمیشود. به همین ترتیب، در مورد خانوادههای سختگیر احساس طرد شدن مکرر از طراف والدین و وجود ناراحتیهای بیشتری در دوران کودکی به چشم میخورد. مطالعات دیگر نیز همبستگیهای معنیدار را بین سختگیری و خصومت نسبت به پدر نشان میدهد. استانگنر با ارائه مقیاسهایی به گروههای مختلفی از دانشآموزان نگرش آنان را نسبت به جنگ، ارتش، ملیگرایی، فاشیسم، تعصب، سرمایهگذاری و نیز نسبت به خصومت پدر و رضایت دوران کودکی سنجید. نتایج نشان داد که در کل، خصومت نسبت به والدین با همه نگرشهای پرخاشگری اجتماعی ذکر شده، همبستگی منفی دارد. تفسیر مفصل دادهها نشان داد، افرادی که پدرشان را دوست داشتند، ولی مادر را دوست نداشتند، در بیشتر مقایسهای پرخاشگری بالاترین نمره را گرفتند. همچنین از میان دانشآموزان، در آن دسته که از دوران کودکی خود راضی بودند، نسبت به گروه دیگر که از دوران کودکی خود ناراضی بودند، تمایل بیشتری به ملیگرایی و سرمایهداری به چشم میخورد. تفسیر این نتایج مشکل است چون همه از یک الگوی فرهنگی واحد، که همان جامعه سرمایهداری امریکاست استخراج شدهاند. در این مورد، مسئله اساسی این است که آیا تکرار و آزمایش، در کشوری با نظام غیرسرمایهداری، میتواند به همین نتایج منجر شود؟ بر همین اساس، عمدتاً روانشناسان اجتماعی توصیه میکنند که برای شناخت پدیدههای روانی ـ اجتماعی در هر جامعه باید به تحقیق در آن جامعه اتکا داشت و از تعمیم نتایج، از یک جامعه به جامعه دیگر خودداری کرد. این نتیجهگیری، ما را به این نکته اساسی میرساند که برای شناخت روحیه دفاعی مبتنی بر سنجش و معیار ستیزهجویی و پرخاشگری و بررسی گرایشات جنگجویانه و صلحجویانه، باید به نتایج مطالعه در جامعه هدف تأکید ورزید. این امر، ما را به ضرورت پژوهش درون فرهنگی رهنمون میشود. در این مورد ضرورت انجام پژوهش روانشناختی اجتماعی برای شناسایی سطح روحیه دفاعی در مردم، کاملاً ضروری و با اهمیت است. اما آنچه که بیش از آن اهمیت دارد، این است که روحیه دفاعی در مردم، با توجه به متغیرهایی همچون سن، جنس، تحصیلات، شهرنشینی در مقابل روستانشین و عشایری، فارسزبان در مقابل سایر زبانهای مرسوم و اقوام مختلف در ایران، شیعه در مقابل سنی و نیز گرایشهای سیاسی و جناحبندیهای آن، در چه سطحی است. مثلاً، عشایر و مرزنشینان ما، تحت تأثیر چه نوع فشار و تهدیدی، حداکثر روحیه دفاعی و ستیزهجویی را در خود به نمایش میگذارند؟ آیا برجستگیهای خبری مبنی بر تخریب آثار علمی و هنری در جنگ و به دست دشمن، میتواند روحیه دفاعی دانشجویان را افزایش دهد؟ آیا آزادگان از روحیه دفاعی و ستیزهجویی بالاتر از نظامیان برخوردارند؟ فرزندان شهدا تحت تأثیر چه نوع تهدید خارجی یا داخلی، حد بالای روحیه دفاعی را به نمایش خواهند گذاشت؟ یا مثلاً بین نوع تبلیغات و روحیه دفاعی توده مردم چه رابطهای وجود دارد؟ با تکرار در اجرای آزمون میتوان بررسی کرد و دریافت که کدامیک از رخدادهای سیاسی مانند: بحران خلیج فارس، کنفرانس مادرید، سرکوب مردم عراق به دست نظامیان امریکا، تجزیه عراق از سوی امریکا، همسو شدن رژیمهای همسایه ایران با امریکا، فشار امریکا و غرب به ایران در مورد حقوق بشر، N.P.T و … موجبات افزایش روحیه دفاعی و ستیزهجویی را در مردم فراهم کرده است. به این دسته از سؤالات و دهها سؤال بنیادی دیگر به روحیه دفاعی این کشور مربوط میشود، با کمک پژوهشهای انجام شده در سایر کشورها، قادر به پاسخگویی نخواهیم بود، بلکه ضروری است که با بررسی درون فرهنگی به گرفتن پاسخ مناسب در این زمینه مبادرت ورزید. عوامل مؤثر بر تغییرات روحیه دفاعی روحیه دفاعی در هر ملت، گروه و دستهای تحت تأثیر عواملی تغییر میکند. این عوامل، ممکن است جنبه مثبت داشته باشد، همانند برخی مطبوعات که افزایش روحیه دفاعی را سبب میشوند و برخی حوادث طبیعی نظیر زلزله و سیل که موجبات افت روحیه را فراهم میکنند. اینکه دقیقاً چند عامل در تغییرات روحیه مؤثر است و آنها کدامند، به تفاوتهای فرهنگی جوامع مختلف بستگی دارد، چنانکه در مثالهای بالا حوادثی مثل سیل و زلزله، در برخی موارد حتی میتوانند باعث افزایش روحیه و هبستگی و تشکیل نگرشهای مثبت جمعی گردند بنابراین نوع برخورد و تبلیغات از سوی مسئولان و قشرهای مؤثر در جامعه میتواند به هرکدام از این دو تأثیر مثبت یا منفی منجر شود. عوامل احتمالی زیر میتوانند در تغییرات روحیه دفاعی مؤثر باشند: 1 – نگرش مردم نسبت به تهدیدهای خارجی همان طور که بیان شد روحیه دفاعی را بر اساس میزان ستیزهجویی و پرخاشگری ـ که از فشارها و تهدیدهای خارجی سرچشمه میگیرد ـ میتوان شناسایی کرد. در این عامل (تهدید خارجی)، بیش از آنکه میزان فشارهای بینالمللی بر یک ملت، مؤثر باشد برداشت و نگرش مردم از میزان فشار وارده اهمیت دارد. در این مورد، میزان فشاری که مردم یک جامعه از طریق اهرمهای خارجی بر روی خود ملی احساس میکنند، عمدتاً با میزان فشار واقعی متفاوت است. بر پایه این عامل، میزان فشار مردم بر روی خود ملی و شخصیت ملی در میزان روحیه دفاعی مؤثر است. به همین دلیل، عمدتاً سیاستمداران ترجیح میدهند که تهدیدها و فشارهای خارجی را در نگرش مردم بیش از پیش وارد کنند و بدین ترتیب، امکان سازماندهی مردم را در مواقع ضروری فراهم سازند و روحیه دفاعی را در مقابل تهدیدهای خارجی بالا نگه دارند. 2- نگرش نسبت به دشمن علاوه بر میزان تهدیدها و فشارهای روانی احساس شده از طرف مردم، نگرشی که مردم نسبت به دشمن و عقاید و ارزشهای آن دارند نیز، در تغییرات روحیه دفاعی مردم مؤثر است. اینکه دشمن کافر است، ضد خداست، شیطان است، ضد مردم است، خونآشام است، به حقوق زنان و کودکان و سالمندان تجاوز میکند، به مردم رحم خود ندارد، ترسو است، تجاوزگر است، پایبند به ارزشهای انسانی و بینالمللی نیست و در نتیجه از سلاحهای مخرب و کشتار جمعی استفاده میکند یا بالعکس، همه به نحوی در این موضوع مؤثرند. غالباً از این قبیل پیامها، به خصوص با توجه به شواهد عینی و تاریخی، برای افزایش روحیه مردم و نظامیان بهره گرفته میشود. از آنجایی که از یک سو، ویژگیهای نگرش، معمولاً قالبی است و به کندی ایجاد میشود و به کندی تغییر میکند و از سوی دیگر، به نظر میرسد که تودههای مردم کمتر امکان تماس مستقیم با دشمن را داشتهاند، لذا، این پیامها به سهولت میتوانند به گرایشات فرهنگی، اجتماعی و تاریخی مبدل شوند و در مواقع ضروری، به عنوان ابزاری برای ارتقای روحیه دفاعی مردم، مورد استفاده قرار گیرند. در این مورد، استفاده از برچسبهای فرهنگی دیرینهتر و در عین حال، عینیتر، میتواند کارآیی بیشتری داشته باشد. تاریخ دو دهه اخیر در ایران ثابت کرده است که استفاده از مفهوم شیطان بزرگ برای امپریالیسم امریکا، بیش از سایر مفاهیم، افزایش خصومت مردم ایران با امریکا را موجب شده و ارتقای روحیه دفاعی را در مقابل این ابرقدرت زیادهطلب و جنگافروز، فراهم آورده است. 3- تغییرات مربوط به افکار عمومی تغییرات در افکار عمومی اگر جزء عوامل اصلی تأثیرگذار در تغییرات روحیه دفاعی مردم نباشد، دستکم انعکاسی از آن است. از آنجا که تغییرات در افکار عمومی میتواند نشانهای از نگرش عمومی باشد، میتوان نتیجه گرفت که نمایش قدرت دفاعی و انعکاس آن به صورت افکار عمومی، موجب افزایش روحیه دفاعی میشود. نمایش ضعف آمادگی دفاعی، ضمن تقویت سستی در افکار عمومی، کاهش روحیه دفاعی را به دنبال دارد. بر این اساس، حتی میتوان نتیجه گرفت که افکار عمومی، فقط انعکاسی از روحیه دفاعی نیست، بلکه اثرات کاهش یا افزایش در روحیه دفاعی را نیز در بر میگیرد؛ لذا، حفظ فضای تبلیغاتی در حد بهینه یا قابل قبول، از ضروریات حیات اجتماعی است. در واقع، افکار عمومی در یک حکومت، یکی از شاخصهای تجلی قدرت آن حکومت است. در این مورد نقش رسانههای گروهی و ارتباط جمعی واضح است. رسانههای گروهی یعنی مطبوعات و رادیو و تلویزیون، در کنترل و هدایت افکار عمومی نقش عمده و مهمی را بازی میکند. سیاستگذاری صحیح تبلیغاتی در این رسانهها، بر اساس شناخت صحیح از روحیه دفاعی مردم، میتواند در افزایش آن مؤثر باشد. در این مورد، باید این پرسش مهم را در نظر گرفت که: تبلیغات تا چه میزانی، چه نوع عقایدی و چه مردمانی را تحت چه شرایطی میتواند تغییر دهد؟ این پرسشها در مورد رسانههای گروهی مورد بررسی قرار گرفتهاند. با تبلیغات میتوان شخصیتها را بر اساس برنامه آن گونه که لازم است شکل داد. به طور مثال در امریکا تبلیغاتی صورت گرفت که راکفلر، مهربان و دست و دل باز است، چون میلیونها دلار برای امور خیریه از قبیل تحقیقات پزشکی و آموزش و پرورش صرف کرده است. این نوع تلقی مخاطب از راکفلر به هیچ وجه نشاندهنده شخصیت واقعی وی نیست، بلکه ما بر اساس اطلاعات رسانهها این قضاوت را داریم و دچار نوعی خطای بنیادی اسناد شدهایم. 4- افت خود به خودی روحیه جنگجویانه در زمان صلح بعد از پایان جنگ، در هر جامعهای، تغییرات تدریجی در فضای تبلیغاتی و افکار عمومی، اجتنابناپذیر خواهد بود. بدیهی است مجموعه ساعاتی که رادیو و تلویزیون به بسیج و حفظ آمادگی برای تداوم جنگ اختصاص میدهند، بعد از جنگ کاهش مییابد و مجموعه صفحاتی که در سطح مطبوعات، به مسائل پیرامونی جنگ اختصاص دارد نیز، با کاهش روبهرو میشود. این امر به تدریج کاهش روحیه دفاعی مردم را به دنبال دارد. ابتکارهای سیاسی بیش از طرحها و راههای نظامی، توجه افکار عمومی را به خود جلب میکند. این فضای کمرنگ دفاعی، پس از پایان جنگ به طور معمول نگرانی نسل مبارزهگر و میداندیده را فراهم میکند؛ بنابراین، سیاستمداران را نیز در برآورد میزان آمادگی دفاعی، به اشتباه میاندازد؛ زیرا، از افت خود به خودی روحیه جنگجویانه و ستیزهگرانه در زمان صلح، هرگز نمیتوان میزان مشارکت دفاعی مردم را در صورت بروز جنگ مجدد، تعیین و پیشبینی کرد. قبل از جنگ جهانی دوم، مطبوعات انگلیسی اعلامیه معروف دانشجویان دانشگاه اکسفورد را مبنی بر این که آنها تحت هیچ شرایطی، برای کشور و ملکه نخواهند جنگید با آب و تاب به چاپ رساندند. این تهدید، هیتلر را درباره روحیه جنگی انگلیسیها فریب داد و در طول جنگ جهانی دوم روشن شد که بر خلاف انتظار، پیشبینی سیاستمداران و هیتلر نیز درست نبوده است. بنابراین، درباره افت خود به خودی روحیه جنگجویانه در زمان صلح نباید از روی یأس و ناامیدی برخورد کرد و در عین حال تدابیر ویژهای برای رزمندگانی که در جبهههای نبرد حضور داشتند نیز، ضروری است تا آنها این افت خود به خودی را برنامهریزی شده قلمداد نکنند. 5- تهدید واقعی از آنجا که تهدید واقعی همانند تجاوز، فشار عمیقتری را در مردم ایجاد میکند و شکلگیری نگرش مردم را نسبت به فشارهای خارجی فراهم میسازد، شاید از مهمترین عوامل افزایش یا کاهش روحیه دفاعی در مردم باشد. تهدیدهای واقعی بر حسب شدت وضوح، بر روحیه مردم تأثیرات متفاوتی میگذارند. تهدیدهای فرهنگی، اگر چه ضربات جبرانناپذیر زیادی بر روحیه دفاعی و هویت ملی ایجاد میکنند، متأسفانه از شدت وضوح کمی برخوردارند. در همین مورد، تحقیقات نشان داده است که روحیه دفاعی مردم یهودی فلسطین اشغالی در جنگ 1967 و 1973 به دلیل در معرض تهدیدهای واقعی قرار گرفتن رژیم صهیونیستی بالا بوده است ولی در تجاوز رژیم صهیونیستی به لبنان، روحیه دفاعی مردم رژیم اشغالگر قدس با جنگهای قبلی، قابل مقایسه نبود. در این باره، یک روزنامهنگار صهیونیست مینویسد: «در 1970 وقتی که ما از حمله به لبنان باز میگشتیم، با مردم خندان شمال اسرائیل که گل و قهوه تعارف میکردند مواجه شدیم. الان، وقتی که از لبنان برگشتیم، حتی یک نفر هم به ما نگاه نکرد، چون از مرزهای خود فراتر رفته بودیم. پس از جنگ 1967 تا زمان جنگ 1973، سرودهای بسیاری در وصف و تمجید از نیروهای اسرائیلی و سرودهای ویژهای نیز برای واحدهای خاص سروده شده بود ولی هیچ سرودی برای سربازان به لبنان رفته گفته نشد و از نمایشهایی که هنرمندان برای واحدهای خط مقدم جبهه ترتیب میدادند خبری نبود». در این مورد، به نظر میرسد تهدید واقعی و برجسته نظیر تجاوز، بیش از تهدیدهای ظاهراً غیرملموس نظیر تهدیدهای فرهنگی و مواد مخدر و همچنین تهدیدهای کاذب، روحیه دفاعی را در هر ملت افزایش میدهد؛ بر همین اساس حفظ روحیه دفاعی در زمان تجاوز نیز دشواریهای ویژهای دارد. 6- حوادث طبیعی زمان وقوع حوادث طبیعی نظیر سیل، زلزله، آتشفشان و پیشروی آب دریا، از این جهت که در زمان افت خود به خودی روحیه دفاعی زمان صلح و پشتسر گذاشتن دشواریها و مشقات زمان جنگ، نظیر بمباران هوایی، موشکی و تورم باشد یا خیر، اهمیت ویژهای دارد. وقوع این قبیل حوادث در زمان صلح، میتواند افت خود به خودی روحیه دفاعی مردم را در زمان صلح تشدید کند. 7- عامل اقتصادی عموماً مردم بعد از پایان جنگ، انتظار دارند در کوتاهمدت نارساییهای اقتصادی و مالی ـ که در وضعیت جنگی از شدت بسیاری برخوردار بودند ـ در راستای رفع نیازها و مایحتاج عمومی، برطرف شود. بنابراین، به نظر میرسد دستیابی به حدی از انتظارات قادر است بر روحیه دفاعی اثر بگذارد و مردم را در مقابل خطرات احتمالی، انگیخته نگه دارد. در غیر این صورت، ناکامیها، ناکارآمدیها و از همه مهمتر و مخاطرهآمیزتر، تصور ناتوانی در حل مشکلات، موضوع را به کلی تغییر میدهد و اشتغالات ذهنی جدیدی جایگزین دفاع میشود. از این رو، مانورهای اقتصادی، یکی از عناصر مهمی است که مخصوصاً پس از پایان جنگ نقش تعیینکنندهای در ارزیابی میزان آمادگی دفاعی در هر کشوری دارد. 8- نگرش مردم نسبت به خود ملی این که مردم یک جامعه، چه قضاوتی از عملکرد خود دارند و برپایی آن از چه برچسبهایی، یعنی از چه پندارهای قالبی برای خود استفاده میکنند، از نگرش نسبت به خود ملی نشئت میگیرد. در زمان جنگ و دفاع، عموم مردم بر حسب روحیه دفاعی بالا، خود را کارآ، مؤثر و بالنده و مبتکر میدانستند. در زمان صلح، پدیده برگشت را در نگرش مردم نسبت به خود ملی شاهد هستیم. از این رو، ضروری است که بر پایه پارهای از مفاهیم، سطح نگرش مردم نسبت به خود ملی، بازسازی و در حد قابل قبولی نگه داشته شود در غیر این صورت، پدیده برگشت نگرش منفی نسبت به خود ملی میتواند موجبات تضعیف دفاع ملی را فراهم کند. 9- سایر عوامل افزون بر عوامل یاد شده، عوامل متعدد دیگری میتوانند در روحیه دفاعی مردم، تغییراتی را فراهم کنند. پدیده نقض قانون، تصور حذف رزمندگان قدیمی در میان مردم، نگرش شیوه ارسال خدمات حمایتی به آسیبدیدگان جنگ و نگرش همراه با اضطراب مبتنی بر قطع حمایت از آنها؛ تفسیر و نگرش مردم به افراد جبههرفته در مورد نحوه اتمام جنگ، از جمله این عوامل است. شایان توجه است که در این مورد، پیامد منفی عوامل بالا در زمان صلح، بیش از زمان جنگ است. بر این اساس، طرد یک رزمنده قدیمی در تشکیلات اجرایی در زمان صلح، بیش از زمان جنگ، پیامد منفی در نگرش رزمندگان و اعتماد مردم به حکومت را به دنبال دارد. در این زمان، کوچکترین نارسایی در حمایت از فرزندان کشتهشدگان جنگ در هر کشوری، به راحتی به عنوان سیاست قطع حمایت از سوی دیگران تلقی میشود. به نظر میرسد که بار شناختی موجود در نگرش مربوط به حذف رزمندگان قدیمی، بیش از طرد چند نفر میتواند کاهش روحیه دفاعی را در مردم سبب شود. در این مورد، افت خود به خودی توجه رسانههای گروهی و ارتباط جمعی به رزمندگان قدیمی در زمان صلح، در مقایسه با زمان جنگ، سهمی تعیینکننده دارد. به همین شکل، بار شناختی کاذب یا واقعی موجود، در نگرش مردم و خانوادههای رزمندگان، بیش از نگرش شناختی واقعی مبتنی بر نحوه ارسال خدمات، میتواند به تضعیف روحیه دفاعی مردم بیانجامد. از چندین عامل مؤثر در روحیه دفاعی مردم ـ که تاکنون مطرح شده است ـ دستهای از علل، علت به معنی واقعی کلمه، در تحقیقات مربوط به تحلیل عوامل در روانشناسی اجتماعی تلقی میشوند. دسته دیگر از علل، ممکن است به علت همپوشی مفهومی با دیگر علل، قابل ادغام در آنها باشند. همچنین، بعضی از علل یاد شده، ممکن است از اهمیت معنیدار یا بالایی برخوردار نباشند. از سوی دیگر، ضروری است که برنامهریزیهای اجتماعی بر پایه علل واقعی و مؤثر انجام پذیرد. بنابراین، به نظر میرسد راهی غیر از بررسی و انجام پژوهش در زمینه تحلیل عوامل مؤثر و روحیه دفاعی وجود نداشته باشد. افزون بر این، آنچه در برنامهریزیهای اجتماعی و امنیت ملی اهمیت دارد، این است که مردم هر جامعه از یک الگوی دفاعی خاص تبعیت میکنند. مجموعه فشارها و سختیها در زندگی اجتماعی و در سطح ملی، مقداری انرژی ستیزهجویانه را در مردم ایجاد میکند. مردم ممکن است روحیه ستیزهجویانه را در روابط خارجی بر روی موضوعاتی همچون مقابله با تجاوز و مواد مخدر به نمایش درآورند و یا در روابط داخلی در مقابل موضوعاتی نظیر گرانی، افت اهمیت ارزشها، رانتخواری (افزونهخواه) و ... به ستیز برخیزند. در این مورد، به نظر میرسد که اولاً، انرژیها عمدتاً متوجه مسائل خارجی یا مسائل و روابط داخلی است؛ ثانیاً، با برنامهریزی صحیح اجتماعی در مورد مسائل داخلی، انرژی ستیزهجویانه را میتوان به میدانهایی مثل ورزش، حوادث طبیعی، مبارزه با بیماریها و مواد مخدر متوجه ساخت. پس از بررسیهای اولیه به نظر میرسد که در مطالعه الگوی دفاعی، الگوی سکوت و پرخاش را میتوان به عنوان الگوی پیشنهادی مورد بررسی قرار داد. بر اساس این الگو، تغییرات اجتماعی و انرژی پرخاشگرانه در ارتباط با مسائل داخلی، دیر آغاز میشود؛ و در صورت آغاز شدن، بحران در روابط داخلی، زودگذر و کوتاهمدت خواهد بود. در این مورد، اگر چه تعیین الگوی دفاعی مردم ایران با توجه به این که این کشور در طول تاریخ دستخوش تغییرات شدید و پیچیده اجتماعی شده است، چندان آسان نخواهد بود، اما ضروری است بر اساس مطالعهای علمی، روش و طرح روشنی برای تعدیل روحیه دفاعی مردم در مسائل داخلی تنظیم کرد تا به موجب آن، حداکثر روحیه ستیزهجویی در روابط خارجی بگنجد و باقیمانده انرژی ستیزهجویی در درون، متوجه سازندگی شود. بر این اساس، مکانیزمی از عناصر اجتماعی که در روابط خارجی، آستانه بالای جنگجویی را متجلی کند، ضروری است. شایان توجه است که از نتایج تحقیقات مربوط به سایر کشورها در مورد روش مؤثر در افزایش روحیه ستیزهجویی در روابط خارجی و کاهش سمتگیری آن به سوی مسائل داخلی، نمیتوان بهره گرفت.
مقالات مجله
نام منبع: نعمت الله سلیمانی
شماره مطلب: 2128
دفعات دیده شده: ۲۳۰۴ | آخرین مشاهده: ۳ ساعت پیش