-
دکترین عملیات روانی ناتو
پنجشنبه ۱ آبان ۱۳۸۲ ساعت ۱۲:۰۰
دکترین عملیات روانی ناتوآرمین امینیچکیده پس از واقعه 11 سپتامبر 2001 به مثابه یک نقطه عطف در روند تعاملات بینالمللی، ناتو به عنوان ساز و کار امنیتی ـ راهبردی بر ضد تروریسم بینالمللی، از جایگاهی مؤثرتر نسبت به پیش از یازدهم سپتامبر برخوردار شد. در این راستا، ماهیت تعاملات بینالمللی و سیاستگذاریهای امنیتی از سوی ناتو به گونهای دگرگون شده است که رویکرد ناتو متناسب با تحولات شگرف در امور نظامی به عملیات روانی ـ اطلاعاتی علیه نیروها
دکترین عملیات روانی ناتوآرمین امینیچکیده پس از واقعه 11 سپتامبر 2001 به مثابه یک نقطه عطف در روند تعاملات بینالمللی، ناتو به عنوان ساز و کار امنیتی ـ راهبردی بر ضد تروریسم بینالمللی، از جایگاهی مؤثرتر نسبت به پیش از یازدهم سپتامبر برخوردار شد. در این راستا، ماهیت تعاملات بینالمللی و سیاستگذاریهای امنیتی از سوی ناتو به گونهای دگرگون شده است که رویکرد ناتو متناسب با تحولات شگرف در امور نظامی به عملیات روانی ـ اطلاعاتی علیه نیروهای هدف، متمرکز شده است. نوشتار حاضر در صدد است تا ضمن بررسی ماهیت نامتقارن جنگهای کنونی، جایگاه دکترین عملیات روانی را در سیاستگذاری جامع امنیتی ـ راهبردی ناتو، مورد ارزیابی و تبیین قرار دهد. طرح مسئله( ) سازمان پیام آتلانتیک شمالی (ناتو( در دوران جنگ سرد و نظام دو قطبی( ) در تقابل در پیمان ورشو و سازوکارهای امنیتی ـ راهبردی بلوک شرق قرار داشت و مانند یک سیستم امنیت دسته جمعی( ) نشئت گرفته از سیاستهای فراآتلانتیکی ایالات متحده در صدد کمتر کردن چالهای استراتژیکی شوروی پیشین بود. با سقوط دیوار برلین در نهم نوامبر 1989، منحل شدن پیمان ورشو در آوریل 1991 و فروپاشی شوروی در 25 دسامبر 1991، نظام نوین جهانی خاصی شکل گرفت که در آن تعارضات ایدولوژیکی ـ راهبردی دو ابرقدرت کاهش یافت و مقوله ژئوپلیتیک( ) مدنظر در عرصه تعاملات بینالمللی به ژئواکونومیک( ) تبدیل شد. در این دوران که به دوره پسا جنگ سرد موسوم است، ایالات متحده تلاش زیادی کرد تا روند هژمونیکگرایی خود را بر ساختار بینالمللی حاکم نماید، ولی به دلیل پارهای مقاومتها از سوی نیروها و ساختارهای طرفدار وضع موجود در دوران دو قطبی و نیز پیچیدگیهای قدرت رهبری جهانی،( ) این مقطع زمانی تا حادثه 11 سپتامبر 2001، همانند نقطه عطفی( ) در روابط بینالملل، به عنوان دوران گذار( ) در نظام بینالملل، مطرح میشود. پس از واقعه 11 سپتامبر، ناتو که به تعبیری فلسفه وجودی و ماهیت کارکردی خود را از دست داده بود، به عنوان یک ساز و کار امنیتی ـ راهبردی علیه تروریسم، جایگاه مستحکمتر ـ نسبت به پیش از 11 سپتامبر ـ به دست آورد. در این میان، ماهیت تعاملات بینالمللی و لزوم سیاستگذاریهای امنیتی از سوی ناتو به گونهای است که فناوری نظامی راهبردی ناتو دچار دگرگونیهای ساختاری فراوان شده است. بنابراین، رویکرد ناتو متناسب با انقلاب در امور نظامی، به عملیات روانی ـ اطلاعاتی علیه نیروهای هدف، متمرکز شد، ضرورت بهرهگیری نیروهای ناتو از سازوکارهای عملیات روانی به ماهیت نامتقارن( ) جنگهای کنونی باز میگردد و مکانیسمهای نبردهای کلاسیک دیگر کارایی خود را از دست داده است. نوشتار حاضر بر آن است تا ضمن بررسی مختصر دگرگونیهای رخ داده در درون ناتو بنا به تحولات نظام بینالملل، به این مسئله بپردازد که دکترین (آموزه) عملیات روانی ناتو چه جایگاهی در سیاستگذاری جامع امنیتی ناتو دارد؟ گفتار مقدماتی: ناتو در دوران پسا جنگ سرد با فروپاشی شوروی در 25 دسامبر 1991 و پایان جنگ سرد، بسیاری از تحلیلگران مسائل راهبردی بر این باور بودند که فلسفه وجودی ناتو، به شدت مورد چالش واقع شده است و با توجه به از بین بردن تهدیدهای امنیتی ـ استراتژیکی شوروی و فروپاشی سازوکار ورشو، به وجود ناتو در تعاملات بینالمللی نیازی نیست. در این میان، طرح این گونه نظریهها به تضعیف روابط بین آتلانتیک و اتحادیه ناتو و در نتیجه نگرانی ایالات متحده از به خطر افتادن سطح تأثیرگذاری( ) خود در اروپا منجر شد. بر این اساس، دو دیدگاه مهم در تلاش برای تبیین ادامه فعالیت ناتو در عرصه بینالمللی بودهاند، نظریه واقعگرایی( ) و نهادگرایی( ) بر آنند تا به چرایی حیات ناتو در دوران پسا جنگ سرد بپردازند. الف) نظریه واقعگرایی واقعگرایان معتقدند کاهش آشکار خطر در راستای امنیت و منافع یک ساز و کار امنیتی، به آسیبپذیری( ) و سپس فروپاشی آن میانجامد. در واقع، در صورت وقوع چنین امری، نیروهای تشکیلدهنده اتحاد، تضعیف میشوند و در نتیجه، کارایی اعضا برای فداکاری( ) در راستای اهداف اتحادی از بین میرود. متفکرانی نظیر هالستی،( ) تونس هافمن( ) و جان سولیوان( ) بر این باورند که اتحادها اصولاً در پاسخ به تهدید خارجی پدید آمدهاند و انسجام آنها به گونهای گستردهای به تداوم و شدت تهدید بستگی دارد. در این رویکرد، بر این نکته تأکید میشود که انسجام، به خطر بیرونی ارتباط مییابد و با کاهش تهدید، آن نیز کمرنگ میشود. واقعگرایان بر این عقیدهاند که اتحادیههای نظامی معمولاً واکنشهای کوتاهمدتی هستند( ) که دولتها برای دفاع در مقابل تهدیدات، آن را به کار میگیرند و هنگامیکه تهدیدها، از میان میروند، منافع متحدان دچار واگرایی میشود و اختلاف منافع بین متحدان پیش میآید و اتحادیهها از هم میپاشند. پیروان نظریه واقعگرایی بر این اعتقادند که حفظ یک ترتیب نهادی موجود، از تأسیس یک نهاد جدید آسانتر است. به همین دلیل، ریچارد ک.بیتس( ) معتقد است که اتحادیه میتواند با بازسازی و تجهیز دوباره با شرایط پس از تهدید هماهنگ شود. الگوهای نهادی شده رفتار اعضا میتواند با واقعیتهای متغیر در نظام بینالملل سازگار شود و اعضای یک اتحادیه ممکن است بر اساس درک ذهنی از ماهیت تهدیدها، به اتحادیه هویتی فراتر از ماهیت و ساز و کارهای نخستین آن بدهند. بر این اساس که استفان والت( ) به این نکته اشاره میکند که تهدید ممکن است مستقیم نباشد و خطرهای درک شده اما نامشخص مانند ترس از بیثباتی و ناامنی میتواند عامل هماهنگی بیشتری میان اعضا باشد. اصولاً نظریهپردازان واقعگرا بر این باور هستند که ناتو نمیتواند بدون تهدید و خطر مشترک ادامه حیات دهد. بر این اساس، ناتو در نبود تهدید بلوک شرق، جهت ادامه تأثیرگذاری در تعاملات بینالمللی، باید هماهنگ با چالشهای امنیتی نظیر جنگهای نامتقارن در دوران حاضر، تجدید ساختار شود، در این راستا، ناتو باید توجه ویژه خود را با عملیات روانی ـ اطلاعاتی معطوف نماید. ب) نظریه نهادگرایی نهادگرایان به این مقوله تأکید ویژهای دارند که نهادها به عنوان محور امنیت بینالمللی، افزایش همکاریهای بینالمللی را سبب میشوند، بنابراین میتوانند سطح امنیت جهانی را ارتقا دهند. کارل دویچ( ) یکی از طرفداران این رهیافت به این نکته میپردازد که ناتو ممکن است به تکامل جامعه امنیتی از طریق توسعه مسائل بالقوه اقتصادی ـ اجتماعی بیش از یک اتحادیه نظامی، مدد رساند. البته او در این مورد که فعالیتهای نهادی چگونه به امنیت ارتباط مییابند، نظر خاصی ارائه نمیدهد. نهادگرایان نولیبرال( ) نیز معتقدند که ناتو میتواند هزینههای شکلگیری ائتلافها را برای اقدام در مقابل بحرانها، هنگامی که منافع اعضایشان دچار چالش میشود، تعدیل کند. از دیدگاه امنیت همیاریکننده،( ) امنیت یک دولت با امنیت کشورهای دیگر پیوند خورده است. وابستگی متقابل امنیتی، موجب آسانتر شدن همکاری میشود، ضمن آنکه در امنیت همیاریکننده نیز، ناتو مانند یک سازوکار امنیتی مؤثر باید منطبق با تهدیدهای فراملی و فروملی، راهبرد متناسب را در پیش گیرد که با توجه به ماهیت مسائلی نظیر تروریسم شبکهای( ) و بیوتروریسم،( ) این مهم چیزی نیست جز آموزه عملیات روانی و نرمافزاری از سوی ناتو بر ضد دشمن. گفتار نخست: یازدهم سپتامبر؛ نقطه عطف در امنیت بینالمللی اصولاً امنیت بینالمللی متأثر از دگرگونیهای خاص ناشی از تعاملات بینالمللی است. پس از فروپاشی جنگ سرد، بسیاری بر این باور بودند که نظام بینالمللی بر اثر پیشرفت ارتباطات، علوم، فناوریها به ویژه فرآیند جهانی شدن،( ) تحول اساسی یافته است و مقوله امنیت از شکل سختافزاری ژئوپلیتیک به گونه نرمافزاری ژئواکونومیک تغییر یافته است. این روند تا حدودی در دوران گذار به چشم میخورد و بسیاری، ماهیت اتحادیههای نظامی نظیر ناتو را متزلزل و بدون فلسفه وجودی ارزیابی میکردند، در این مقطع زمانی، تلاش ایالات متحده در مورد تعریف کارکردهای نوین برای ناتو عملاً کارایی چندانی نداشت، هر چند در این دوران، شاهد تهدیدهای امنیتی ناشی از گسترش تسلیحات کشتارجمعی،( ) آلودگی زیست محیطی، مسائلی مانند تشعشعات و گازهای گلخانهای بودیم، ولی در عمل، ناتو کارکرد ویژهای برای خود متصور نبود. حادثه 11سپتامبر در این زمینه، قدرت مانور خاصی را برای ناتو ـ حداقل از نظر مشروعیتبخشی به فلسفه وجودی آن ـ به ارمغان آورد. واقعه 11 سپتامبر جامعه بینالمللی را با سطح جدیدی از تهدیدهای امنیتی روبرو کرد و آن، تأثیرگذاری افراد یا گروههای غیردولتی بر امنیت ملی و بینالمللی است، به گونهای که در شرایط کنونی، بازیگران فروملی یا فردی مانند بن لادن یا گروهی همچون القاعده میتوانند بر سطوح در هم تنیده امنیتی جهانی تأثیر بگذارند، در حالی که در گذشته این چنین نبوده است. از سوی دیگر، ناتو که پس از یازدهم سپتامبر کارکردهای نوینی چون مبارزه با تروریسم و بنیادگرایی اسلامی را برای خود تعریف کرد، با چالشهای بسیاری مواجه است. اصولاً ماهیت تهدیدهای امنیتی علیه امریکا و ناتو، در شکل بازیگران غیردولتی فروملی و فراملی، قابل انطباق با سازوکار ناتو از دیدگاه ساختار( ) و کارکردها( ) نیستند، لذا ناتو برای مقابله با آنها باید از جنگ نامتقارن،( ) بهره گیرد. به عنوان نمونه از تشکیل گروههای متخصص در زمینه مقابله با تهدیدهای شبکهای دشمن میتوان یاد کرد. مهمترین راهکار ناتو در زمینه جنگ نامتقارن اتخاذ اصول عملیات روانی ـ اطلاعاتی است که البته در جریان عملیات ناتو در کوزوو (در سال 1999)، نیز چنین روندی مشاهده شد. طی نشست سران کشورهای عضو پیمان آتلانتیک شمالی (ناتو) در روزهای 21 و 22 نوامبر 2002 در شهر پراگ که مهمترین نشست ناتو در طول نیم قرن گذشته بوده است، رهبران نوزده کشور عضو ناتو و مقامات بلندپایه 27 کشور عضو برنامه مشارکت برای صلح ناتو،( ) حضور داشتن که در این گردهمایی سران ناتو کوشیدند با توجه به تحولات بینالمللی، تعریف نوینی را از مأموریتهای این سازمان در فضای خاص بینالمللی ارائه و با بازنگری در استراتژی، ساختار و توانمندیهای موجود، ضمن مطرح کردن ناتو به عنوان سازمانی کارآمد، محدودیتهای حقوقی و جغرافیایی را برطرف کنند. در این تعریف جدید، موضوع مبارزه با تروریسم و گسترش تسلیحات کشتارجمعی به عنوان استراتژی جدید ناتو در نظر گرفته شده است و در پی تصویب این موارد به عنوان دستور کار ناتو در سده 21، پیگیری سیاست درهای باز و پذیرش اعضای جدید، این سازمان میتواند اقدامات گستردهای را در سراسر جهان به عمل آورد. در همین زمینه، طرح تشکیل نیروی واکنش سریع ناتو که با استقبال گسترده کشورهای عضو ناتو روبرو شده و در نشست پراگ، تصمیم نهایی در مورد آن صورت گرفته است، تحول بسیار مهمی است که راه را برای گسترش قلمرو کارکرد ناتو هموارتر میکند. اصولاً با تدوین راهبرد مبارزه با تروریسم، گسترش سلاحهای کشتارجمعی و تشکیل نیروی واکنش سریع ناتو به منزله ابزار پیاده کردن این استراتژی، ناتو خواهد توانست در هر منطقهای از جهان و بر ضد هر کشوری که بخواهد، اقدام کند. به این ترتیب با فراهم آمدن امکان خروج ناتو از اروپا و گسترش حوزه کارکردی آن به دورترین نقاط جهان، باید منتظر دگرگونیهای اساسی در حوزه بازیگران صحنه امنیت بینالمللی شد. هرچند مقامات ناتو همواره اعلام کردهاند که این سازمان نمیتواند به عنوان سازمانی با کارکرد ویژه مبارزه با تروریسم در سطح جهانی عمل کند، اما در نشست سران ناتو در پراگ تدبیری اندیشیده شد تا کارایی و مشارکت این سازمان در مبارزه با تروریسم افزایش یابد. تصویب طرحی با عنوان برنامهریزی برای شرایط اضطراری در مورد حمایت از شهروندان در برابر تروریسم و افزایش همکاریهای اطلاعاتی در میان اعضا از اقدامات مهمی است که سران ناتو در پراگ درباره آن تصمیمگیری کردند. هرچند در حال حاضر، کشورهای عضو ناتو اطلاعات نظامی ـ امنیتی خود را در اختیار دیگر اعضا قرار میدهند، اما سطح اطلاعات مبادله شده، گزینشی و محدود است و بیشترین میزان اطلاعات معادله شده، اطلاعات پردازش شده به جای اطلاعات خام است. طی چند ماه اخیر، کشورهای عضو ناتو در مورد مبارزه با به کارگیری و گسترش سلاحهای کشتارجمعی نیز به دنبال توافق در زمینه طرحی بودهاند که بر اساس آن تمامی اعضا موظف خواهند شد در مورد استفاده از سلاحهای کشتارجمعی (شامل سلاحهای بیولوژیک شیمیایی و هستهای)، از سوی هر کشور یا گروهی، واکنش مشترک از خود نشان دهند. اعلام آغاز به کار طرح مطالعه جدید دفاع موشکی ناتو، با هدف پشتیبانی سرزمینی، مراکز استقرار نیروهای نظامی و نیز شهروندان کشورهای عضو در مقابل تهدیدهای موشکی از مصوبات سران ناتو در پراگ در این زمینه بود. در همین راستا، سران ناتو با هدف مبارزه با گسترش و به کارگیری تسلیحات کشتارجمعی و افزایش توانمندیهای دفاعی این سازمان در مقابله با تهدیدهای ناشی از استفاده از این نوع سلاحها، تمهیدات خاصی را در نظر گرفتند. گفتار دوم: ناتو و آموزه عملیات روانی ـ اطلاعاتی پس از یازدهم سپتامبر، ناتو با مسائل خاص امنیت پسامدرن( ) در نظام بینالمللی مواجه شد که شاید به این وسعت اهمیت و حساسیت در هیچ دورانی از تعاملات بینالمللی، به چشم نخورده است. در این راستا، ناتو میباید اهداف و ساز و کارهای امنیتی ـ راهبردی خود را با الزامات امنیتی جدید، سازگار میکرد، ولی به دلیل ماهیت نامتقارن چالشهای امنیتی که عموماً برخاسته از بازیگران غیردولتی و گروههای فروملی و فراملی بودند، این سازمان در صدد تعریف نوینی از کارکردهای خود برآمد، به گونهای که به ویژه با عملی شدن تدریجی تصمیمهای راهبردی نشست پراگ، ناتو که در اصل سازمانی با ماهیت دفاعی بوده است، نقش سازمانی تهاجمی را به خود خواهد گرفت و مفهوم جدیدی را از مأموریتهای خود در فضای نوین بینالمللی ارائه خواهد کرد. در این زمینه اموزه عملیات روانی ـ اطلاعاتی، امری است که تحلیلگران راهبردی ناتو به آن توجه ویژهای دارند. واقعیت آن است که انقلاب در امور نظامی، رابطه میان حمله و دفاع، مکان و زمان و جنگ واقعی و رزمایشی را تا حد زیادی دگرگون کرده است. فناوریهای پردازش اطلاعات و تشخیص شیوههای متناسب، امکاناتی را برای ایجاد سیستمهای تصمیمگیری خودکار پدید آورده است. ساختار دیجیتالی( ) تشخیص هدف، کمتر شدن زمانبندی نبرد را موجب میشود و بر اساس تئوری برتری فناوری،( ) بمبهای هوشمند، موشکهای دوربرد، گیرندههای الکترونیکی، تأمین ارتباطات و فناوری رایانهای پیشرفته، سطح تأثیرگذاری بازیگر درگیر جنگ را به شدت افزایش میدهد ولی وقایعی چون حملههای انتحاری،( ) تروریسم میکروبی (استفاده از عوامل میکروبی و سمی سیاه زخم، بوتولینیوم، طاعون، آبله، تولارمیا و ویروس ابولا از سوی گروههای تروریستی)، از مواردی هستند که گاه کارآیی تئوری برتری فناوری را کاهش میدهد و در این راستا، تئوری هوش سرشار( ) مطرح میشود که طبق آن میتوان هرگونه مانع تکنولوژیکی را با اتکا به هوش سرشار و ذهنیتی راسخ از پیش روی برداشت. به عنوان نمونه، هرچند دولتها و جامعه بینالمللی قاطعانه با تروریسم مبارزه میکنند و برای مقابله با هرگونه تحرک تروریستی هزینههای بسیاری را میپردازند و حتی از سیستمهای الکترونیکی بسیار پیشرفته استفاده میکنند، ولی در نهایت، گروههای تروریستی میتوانند راه گریزی بیابند. بر اساس این تئوری، دفاع مؤثر از یک واحد ملی، نیازمند تقویت تواناییهای ذهنی و ارائه آموزرشهای پیشرفته است، زیرا در این حالت، هم نیروهای نظامی توانایی انجام عملیاتی طولانی و مبارزه با دشمن را پیش از انجام هرگونه عمل تهاجمیخواهند داشت و هم امنیت مردم غیرنظامی تأمین میشود. در این راستا، تئوری دیگری مبتنی بر تلفیق و گزینش مطرح است که تأکید عمده آن، انتخاب عناصر برتر هریک از دو تئوری پیشین و ترکیب آنها به گونهای است که گزینههای نوین، توانایی برطرف کردن ناکاراییهای تئوریهای یاد شده را داشته باشد. تحلیلگران راهبردی ناتو با توجه به تئوریهای نوع دوم و سوم در صددند ابزارهای عملیات روانی ـ تبلیغاتی را در راستای مقابله با تهدیدهای امنیتی نامتقارن در عرصه تعاملات بینالمللی به کار گیرند. در این میان ناتو بر مدیریت ادراکی( ) از روندهای( ) موجود در صحنههای نبرد تأکید میورزد. کارشناسان نظامی ناتو بر این باور هستند تاکتیکی که به منظور ضربه زدن به فکر و ذهن دشمن طراحی شود بسیار مؤثر خواهد بود. به دلیل دگرگونی ماهیت جنگها، تاکتیک بسیار مهم است و در واقع، جنگهای نامتقارن مانند استفاده نامتعارف از یک نیروی غیرمتعارف، عرصه رقابت تاکتیکها خواهد بود. ناتو در سال 1999، بخشی از سازوکارهای عملیات روانی ـ اطلاعاتی خود را بر ضد نیروهای صرب به کار گرفت، ولی واقعیت آن است که این امر صرفاً اقداماتی را در بر میگرفت که شامل امور تأخیری، تحریف و از بین بردن اطلاعات نیروهای مدافع در راستای نظارت بر جریان اطلاعات و پیشبینی اقدامهای بعدی دشمن بر اساس برتری نسبی اطلاعاتی بود، چرا که استراتژیستهای ناتو معتقد بودند که برتری نسبی اطلاعاتی پیش از اینکه طرف مقابل بر ضد دشمن خود چالش ایجاد کند یا حتی شواهدی در مورد افزایش اطلاعات دشمن در دست باشد، حیاتی به نظر میرسد، ضمن آنکه میتوان اطلاعات انتخاب شده را به گروههای مسئولی مانند سیاستگذاران، مشاوران و فرماندهان سطوح متفاوت نظامی ارائه کرد. پس از یازدهم سپتامبر 2001، ناتو برای پیشبرد کارکردهای بازتعریفشده امنیتی ـ راهبردی خود بر ضد هدفهای نامتقارن برهمزننده ثبات استراتژیک( ) نظام بینالمللی، به موازات گسترش عمومی ـ افقی فناوریهای نظامی خود کوشید تا بر اساس اهداف جامع راهبردی ایالات متحده سیاست منسجم عملیات جنگ روانی را تدوین کند. در این راستا با توجه به برخورداری ناتو از سیستمهای مدرن اطلاعاتی، تلاش میشود تا هماهنگی همهجانبهای میان نیروهای متحد برای انسجام سیاسی در جنگ ایجاد شود. ناتو در این زمینه با بهرهگیری از روشهای روانسنجی و شیوههای برهمزدن نظم ساختاری عینی ـ ذهنی طرف مقابل میکوشد تا به اهداف نظامی خود دست یابد. ناتو در این راستا بر پایه فناوری اطلاعات، مواردی چون استفاده از نرمافزارهای اینترنتی، فرستادن پیغامهای الکترونیکی تحریککننده برای عموم مردم کشور هدف، ایجاد مراکز اطلاعاتی برای آموزش مسائل فرافکنانه را مطرح میکند. آزادی و انتشار دیدگاههای ناتو در سیاسی اختصاصی سازمان با پوشش رویکردهای حقوق بشری، خلع سلاح و گسترش آزادیهای سیاسی فردی، در برخی موارد میتواند به یک بسیج سیاسی ذهنی منجر شود که در نهایت، اهداف مدنظر ناتو را تأمین خواهد کرد. در واقع، سیاست عملیات روانی ناتو( ) به تئوری آلوین تافلر( ) در زمینه سه موج جنگ تکیه دارد، تافلر معتقد است در موج سوم کنونی، اطلاعات، مهمترین منبع افزایش کاراییها در نبرد است و نوع نوین جنگها در پی جستجوی راههایی برای پیشرفتهای جاری در عصر اطلاعات نظامی است تا توانایی دستیابی بهاهداف سیاسی ـ نظامی نیروهای درگیر جنگ کشورها را به آنها بدهد. ماهیت جنگها در دورههای تکاملی مانند دیگر رفتارهای پیچیده انسان به تدریج تغییر میکند. حرکت مستقیم در جهش فناوری اطلاعات، دایره تغییرات را تا حد زیادی محدود و فشرده کرده و از دیدگاه سیاسی نیز انگیزه برای گسترش فناوری نظامی کاهش یافته است ولی از آنجا که فناوری اطلاعات تأثیر مستقیمی بر جنگها دارد، پیشرفت آن با شتاب بسیار انجام میگیرد. پیدایش فناوریهای شناسایی کامل، نظارت و یافتن اهداف متناسب از جمله نکتههای کلیدی در سیاست عملیات روانی ناتو محسوب میشود. ساختار دفاع هوشمند یکی دیگر از ارکان سیاست یاد شده است. ساختار دفاعی هوشمند بر این مبنا قرار گرفته است که ناتو برای بازداشتن نیروهای معارض از ضربه زدن به اهداف و منافع اساسی خود، باید قابلیت ابتکار تهاجمیخود را به گونهای تنظیم و جهتدهی کند که دشمن از ابتدا تحت کنترل اطلاعاتی ناتو درآید و دشمنی که از ابتدا کنترل شود، به ندرت خطرناک خواهد بود، ضمن آنکه این مسئله ذهن منظم فرماندهان نظامی یا رهبران نیروهای چریکی را آشفته میکند، همچنین، ساختار دفاع هوشمند موجب میشود که دشمن نتواند به غافلگیری استرتژیک دست یابد، زیرا در ساختار دفاعی هوشمند، فناوری موفق همهجانبه اطلاعاتی و نرمافزاری، سیستمهای کلیدی جنگ اطلاعاتی و ماهوارههای جاسوسی اهمیت زیادی دارند. در دکترین عملیات روانی ناتو به مفاهیمی همچون مدیریت ادراکی عملیات اقناعسازی، حفاظت اطلاعاتی و جنگ اطلاعاتی و عملیات نفوذ به منزله یک کل به هم پیوسته نگریسته میشود. عملیات روانی ناتو به سطوح تاکتیکی، عملیاتی( ) و راهبردی (استراتژیک) طبقهبندی میشود. حوزههای تاکتیکی و عملیاتی دنبالهرو بخش استراتژیکی عملیات روانی است که خود، برخاسته از سیاستهای کلان راهبردی ناتو ارزیابی میشود. فعالیتهای استراتژیک عملیات روانی،( ) درجههای متفاوتی را در بر میگیرد: در هنگام صلح و ثبات بینالمللی که این فعالیتها بیشتر در تعامل با سطح دولت ملی است، ضمن آنکه در بحرانها، بیثباتی، جنگهای متقارن و نامتقارن نیز دستورالعملهای خاصی دارد؛ اصولاً فناوری استراتژیک ناتو بر جنگ رایانهای، تقویت مرکز عملیات روانی ـ اطلاعاتی با به کارگیری تعدادی از متخصصان روانشناسی و مسائل راهبردی، آزمایشگاه جنگی و گردان جمعآوری اطلاعات متمرکز است. در عملیات روانی ناتو، بر مقوله اطلاعات جایگزین، شیوههای نفوذ به سیستم ارتباطات و شبکههای رایانهای دولتها و سازمانهای بینالمللی، امکان ایجاد اختلال در شبکههای رایانهای نیروهای هدف، سانسورهای خبری، تبلیغاتی و جعل اطلاعات تأکید میشود و بر این اساس ناتو نه تنها در گسترش افقی ـ عمودی سلاحهای متعارف خود میکوشد، بلکه بر برتری نسبی اطلاعاتی خود نسبت به دشمن و ضرورت از کار انداختن شبکه اطلاعاتی هدف نیز تکیه دارد. ناتو در واقع بر این باور است که در عصری که اطلاعات ماهیت جنگها را تعیین میکند، نه تنها نابودی پایگاههای جنگی دشمن لازم است، بلکه ساختار اطلاعاتی دشمن نیز که جزو اهداف حملههای نخستین هستید، باید شناسایی و نابود شوند. در دکترین نظامی ناتو، شیوهای جنگی به کار گرفته میشود که بر خلاف گذشته، هرچه متعلق به دشمن و قابل دیدن است، هدف قرار نمیگیرد، بلکه با محوریت حمله به مراکز کنترل و فرماندهی، ارتباطات، با تکیه بر اطلاعات رایانهای و ماهوارهای، صرفاً به مراکز ویژهای حمله میشود، که البته این شیوه جنگی در رسیدن به هدف اصلی میدان نبرد، یعنی شکست دشمن و به دست آوردن پیروزی کاملاً مؤثر است. ناتو هماینک به اهمیت شدت ضربه اول و پیامدهای روانشناختی آن توجه کرده است. بر اساس دکترین نظامی ناتو، طرف نخست باید به گونهای به سرکوبی دیگری بپردازد که در نتیجه آن، طرف اخیر روحیه خود را ببازد و ادامه نبرد را بیفایده تلقی کند. ناتو بر اساس دکترین نظامی خود، یک گروه تخصصی شامل ده تا پانزده نفر از کارشناسان را تشکیل خواهد داد. این گروه مشاوران فرماندهان ناتو در مورد چگونگی رویارویی با آثار تهاجم دشمن مسلح به سلاحهای کشتارجمعی خواهند بود و درباره موضوعاتی چون روشهای مراقبت از مجروحان و سلاحهای کشتارجمعی، نظرات پزشکی و تخصصی خود را ارائه خواهند کرد، همچنین، ایجاد یک آزمایشگاه تجزیه و تحلیل سلاحهای نامتعارف نیز در دستور کار دکترین نظامی قرار دارد. مهمترین وظیفه این آزمایشگاه ـ که قابلیت استقرار در مناطق مختلف را خواهد داشت ـ شناسایی مواد شیمیایی، ترکیبات و اجزای تشکیلدهنده سلاحهای کشتارجمعی و ارائه نظرات کارشناسی به تیم تخصصی مقابله با این تسلیحات است. کارشناسان این آزمایشگاه با جمعآوری و انجام آزمایشهای دقیق و پیشرفته بر روی نمونههایی که احتمالاً ترکیب اصلی سلاحهای کشتارجمعی را تشکیل میدهند، نظرات خود را به گروه تخصصی مقابله با سلاحهای کشتار جمعی ارائه خواهند داد. سرعت عمل و انجام امور در کوتاهترین زمان ممکن، اساسیترین نکته درباره این آزمایشگاه است که آن را از مراکز مشابه در جهان متمایز میکند. بدیهی است این مرکز با داشتن چنین ویژگی، امکان ارائه واکنش سریع و نجات جان تعداد بیشتری از نیروهای خودی را به ناتو خواهد داد. کارشناسان، زمان لازم برای شکلگیری این مرکز و نیز تشکیل تیم تخصصی مقابله با سلاحهای کشتارجمعی را یک سال پیشبینی میکنند. مرکز مزبور، قرار است از نوامبر 2003 در کشور ترکیه شروع به کار کند و در صورت تصویب رهبران ناتو، تیم تخصصی مقابله با تسلیحات کشتارجمعی و نیز آزمایشگاه یاد شده، فعالیت خود را به گونه رسمی از سال 2004 میلادی آغاز خواهد کرد. ایجاد سیستم شناسایی بیماریهای ناشی از سلاحهای کشتارجمعی نیز یکی دیگر از موارد مدنظر در دکترین عملیات روانی ناتوست که در قالب این طرح، نشانهها و انواع بیماریهای مربوط به سلاحهای کشتار جمعی در یک پایگاه اطلاعرسانی جمعآوری میشود و برای بررسی بیشتر از طریق ماهواره به سیستم مرکزی انتقال مییابد. انجام طرح یاد شده این امکان را فراهم میکند که فرماندهان ناتو در همان مراحل نخستین و در کوتاهترین مدت، از انجام عملیات با استفاده از سلاحهای بیولوژیکی آگاه شوند و اقدامهای ضروری را برای حمایت از شهروندان و نیروهای نظامی به عمل آورند. از همه مهمتر، ایجاد مراکز مجازی (الکترونیکی) دفاع در برابر سلاحهای کشتار جمعی است که در دکترین عملیات روانی ناتو جایگاه ویژهای دارد. این مرکز با ایجاد سایتی در شبکه جهانی اینترنت، تمامی اطلاعات مربوط به سلاحهای کشتار جمعی و نیز روشها و راهکارهای مقابله با این نوع سلاحها را با هدف اطلاعرسانی در اختیار اعضای ناتو قرار میدهد. با آغاز به کار این سایت، تمامی کشورهای عضو ناتو این امکان را خواهند یافت تا اطلاعات و دانستههای خود را در این زمینه در شبکه یاد شده وارد کنند و بدین ترتیب، درباره سلاحهای کشتار جمعی با دیگر اعضا به تبادل نظر بپردازند. از دیگر موارد قابل ذکر در دکترین عملیات روانی ناتو، توجه به عملیات روانی ـ اطلاعاتی از طریق ایجاد رسانههای گروهی منسجم و فراگیر است. ایجاد مشروعیت برای فعالیتهای نظامی ناتو از همراه کردن دیگر کشورها و برقراری تعاملی میان ذهنی، کارا و مؤثر( ) برای رسیدن به اهداف بسیار اهمیت دارد، از این روست که سازمان پیمان آتلانتیک شمالی به استفاده از شبکههای اینترنتی ـ ماهوارهای و بعد مثبت دادن به کارکردهای امنیتی ـ راهبردی خود گرایش فراوان دارد. انتشار بخشی دستنوشتهها و کتابچههای مرتبط با فعالیتهای امنیتی ناتو که در آن بر تلاش این سازمان برای حفظ ثبات و امنیت بینالمللی و جلوگیری از جنگهای شبکهای و تروریسم شبکهای تأکید میشود، جو مناسبی را برای ادامه تعاملات راهبردی ناتو فراهم آورده است. حملات تروریستی شبکهای در گستره امنیت شبکهای و ساختارهای اطلاعاتی، مشکلات پیچیده نوینی را ایجاد کرده که به طرح موضوعات پیچیدهای انجامیده است. در این میان، بر اساس دکترین عملیات روانی ناتو، ناتو به خود حق میدهد که در راستای مبارزه با تروریسم و گروههای طرفدار تغییر وضع موجود یا دولتهای پشتیبان آنها، از اصل غافلگیری استراتژیک استفاده کند و زیرساختهای اساسی آن دولتها یا منابع اطلاعاتی ـ اقتصادی گروههای تروریستی فروملی و فراملی را هدف حملههای سریع و برقآسای خود قرار دهد. نظارت دقیق بر شبکههای اطلاعات کشورهای عضو ناتو برای مصون ماندن از تهدیدهای شبکهای و هک کردن از موارد بسیار مهم مدنظر در دکترین عملیات روانی ناتوست، به گونهای که ناتو با کمترین هزینه، بیشترین منافع استراتژیکی را به دست آورد. جمعبندی و نتیجهگیری - سازمان پیمان آتلانتیک شمالی (ناتو) به عنوان یک سازوکار امنیتی ـ راهبردی مؤثر در عرصه تعاملات بینالمللی، پس از واقعه 11 سپتامبر به منزله نقطه عطفی در نظام بینالملل، قدرت مانور فراوانی را ـ حداقل از منظر مشروعیت یافتن کارکردی ـ به دست آورد. - مبارزه با تروریسم، سلاحهای کشتار جمعی و بنیادگرایی افراطی که در نشست پراگ به تاریخ 21 و 22 نوامبر 2002 به عنوان کارکردهای اساسی سازمان ناتو مطرح شد، چشمانداز روشنی را در راستای تعاملات امنیتی ـ راهبردی این اتحادیه، به تصویر کشید. - ناتو با توجه به وجود تهدیدهای نامتقارن تروریسم میکروبی ـ شبکهای، به تدوین رهیافت منسجم امنیتی ـ نظامی تحت عنوان دکترین عملیات روانی پرداخت که ناتو در آن خود را به عنوان عاملی برای حفظ ثبات بینالمللی مطرح میکند و میکوشد تا ضمن ایجاد مصونیتهای امنیتی برای خود، از هرگونه اقدام نظامی و مداخلهگرانه در جهت ضربه وارد کردن به زیرساختهای اقتصادی ـ اطلاعاتی دولتهای معارض یا گروههای فروملی و فراملی طرفدار تغییر وضع موجود خودداری نورزد. - بر این اساس، ناتو ساز و کارهای خاصی را در دکترین عملیات روانی خود پیشبینی و ایجاد کرده است که به افزایش جایگاه و کارکردهای امنیتی ـ راهبردی آن در عرصه تعاملات پیچیده بینالمللی میانجامد.
مقالات مجله
نام منبع: آرمین امینی
شماره مطلب: 2123
دفعات دیده شده: ۳۲۶۷ | آخرین مشاهده: ۳ هفته پیش