Sorry! your web browser is not supported;

Please use last version of the modern browsers:

متاسفانه، مروگر شما خیلی قدیمی است و توسط این سایت پشتیبانی نمی‌شود؛

لطفا از جدیدترین نسخه مرورگرهای مدرن استفاده کنید:

للأسف ، متصفحك قديم جدًا ولا يدعمه هذا الموقع ؛

الرجاء استخدام أحدث إصدار من المتصفحات الحديثة:



Chrome 96+ | Firefox 96+
عملیات روانی
  • نقش قدرت نرم در پیشبرد استراتژیهای نظامی امریکا نقش قدرت نرم در پیشبرد استراتژیهای نظامی امریکا
    چهارشنبه ۱ مرداد ۱۳۸۲ ساعت ۱۲:۰۰

    نقش قدرت نرم در پیشبرد استراتژی‌های نظامی امریکا (بررسی موردی جنگ سلطه) محمدحسین مقدم ـ جواد جمالی چکیده پیروزی نیروهای ائتلاف در نبرد با عراق، اذهان و افکار ناظران را به چگونگی پیروی و عوامل مؤثر در پیروزی نیروهای ائتلاف معطوف کرد. علل موفقیت نیروهای ائتلاف در نبرد با رژیم بعث چه بود؟ علل موفقیت را در کجا باید جست؟ این پژوهش در صدد آن نیست که به بررسی تمامی ابعاد و زوایای این امر بپردازد، بلکه به بررسی نقش و چگونگی تأثیر قدرت نرم

    نقش قدرت نرم در پیشبرد استراتژی‌های نظامی امریکا (بررسی موردی جنگ سلطه) محمدحسین مقدم ـ جواد جمالی چکیده پیروزی نیروهای ائتلاف در نبرد با عراق، اذهان و افکار ناظران را به چگونگی پیروی و عوامل مؤثر در پیروزی نیروهای ائتلاف معطوف کرد. علل موفقیت نیروهای ائتلاف در نبرد با رژیم بعث چه بود؟ علل موفقیت را در کجا باید جست؟ این پژوهش در صدد آن نیست که به بررسی تمامی ابعاد و زوایای این امر بپردازد، بلکه به بررسی نقش و چگونگی تأثیر قدرت نرم در پیشبرد و موفقیت استراتژی نظامی ایالات متحده و هم‌پیمانانش در این جنگ می‌پردازد. در این پژوهش برای سئوالات بالا از زاویه قدرت ـ قدرت نرم ـ پاسخ زیر ارایه شده است: قدرت نرم در موفقیت استراتژی نظامی ایالات متحده نقش اساسی دارد، البته این نقش بدان معنی نیست که تأثیر سایر عوامل و ابعاد نادیده گرفته شود. این پژوهش ضمن بررسی و مفهوم‌شناسی قدرت نرم به طرح نمودهای این قدرت در صحنه نبرد می‌پردازد. در مبحث پایانی که ترکیب اصلی پژوهش را شامل می‌شود، بررسی جلوه‌های قدرت نرم، تجهیزات مدرن در عرصه نظامی و عملیات روانی و نبرد تبلیغاتی در نبرد سلطه که از سوی نیروهای ائتلاف علیه عراق بکار رفت ارایه می‌شود. طرح مسئله ایالات متحده در طول تاریخ معاصر خود، به ویژه بعد از جنگ جهانی دوم، برای پیشبرد و به ثمر رساندن استراتژی‌های دفاعی ـ امنیتی خود به طور اعم و استراتژی‌های نظامی خود به طور خاص از روش‌ها و منابع متفاوتی بهره‌مند بوده است. قطعاً عامل پیشرفت‌های علمی و تکنولوژیکی سهم بسزایی در این امر ایفا کرده‌اند. رابطه تنگاتنگ، پایدار و مداوم بین صنایع نظامی امریکا و مؤسسات تحقیقاتی و پژوهشی این کشور بر کسی پوشیده نیست و در یک راستا می‌توان به شبکه گسترده جهانی اشاره کرد که هر چند ایده اولیه آن در بیرون از مجموعه نظامی امریکا، یعنی توسط تیم برنرزلی دانشجوی فیزیک لندن مطرح شد، اما پروراننده آن ایالات متحده بود. بدین معنی که اینترنت ابتدا در بخش نظامی ایالات متحده و به عنوان آنتی تزی در برابر حملات موشکی ـ هسته‌ای اتحاد جماهیر شوروی به زیرساخت‌های مخابراتی ایالات متحده، در نظر گرفته شد که پس از فروپاشی نظام دوقطبی زمینه برای فراگیر شدن آن فراهم آمد. با ذکر این مقدمه، به اهمیت دانش و پژوهش در پیشبرد استراتژی‌های نظامی ایالات متحده امریکا پی می‌بریم. اما پس از 11 سپتامبر و بروز جلوه‌هایی روشن و واضح از هژمونی ایالات متحده در عرصه جنگ‌های نظامی ـ سخت‌افزاری، به ویژه در منطقه خاورمیانه و به دنبال آن، موفقیت این استراتژی‌ها، این سئوال به ذهن متبادر می‌شود که علت اصلی این موفقیت‌ها چه می‌تواند باشد؟ برای پاسخ به سئوال فوق، ادبیات موجود در این زمینه بررسی شد. فرضیات مطرح شده برای موفقیت استراتژی‌های نظامی ایالات متحده را بر اساس یک تقسیم‌بندی کلان، در دو سطر می‌توان طبقه‌بندی کرد: سطح اول: فراملی، سطح دوم: فروملی. در سطح فروملی: 1) فناوری برتر نظامی ایالات متحده در چهار بخش زمینی، هوایی، دریایی و فضایی. 2) توانایی لجستیک یا پشتیبانی بالا. در سطح فراملی: ائتلاف و اتحادهای فرامنطقه‌ای ایالات متحده، به حاشیه راندن و منزوی کردن عراق، تضعیف مشروعیت داخلی رژیم بعث، توان لجستیک ضعیف عراق، استقلال صدام حسین به عنوان تصمیم‌گیرنده اصلی، انزوای بین‌المللی و منطقه‌ای عراق، تحریم‌های ایالات متحده، فقدان انگیزه ملی برای مقابله با امریکا در استراتژی داخلی نه در تاکتیک، روی آوردن عراقی‌ها به دفاع سنتی و اتخاذ دفاع سه لایه برای عراق، استراتژی عراق تنها ساز و کار دفاعی داشت و از قابلیت حمل برخوردار نبود. خلاء ادبیات موجود در خصوص علل موفقیت استراتژی نظامی ایالات متحده را غفلت‌ورزیدن از جنبه‌های نرم‌افزاری قدرت نظامی امریکا می‌دانیم. زیرا قدرت نرم و یا به تعبیر جوزف نای نظریه‌پرداز برجسته روابط بین‌الملل، قدرت ناملموس، همگام و هم‌سنگ قدرت سخت‌افزاری ایالات متحده بوده و در برخی برهه‌های زمانی خاص، حتی از اولویت و تقدم نسبت به قدرت سخت‌افزار بهره‌مند بوده است. سئوال اصلی که در این جا مطرح می‌شود، این است که: چه رابطه‌ای میان قدرت نرم و موفقیت استراتژی نظامی ایالات متحده وجود دارد؟ همان گونه که ذکر شد، محققان، فرضیه‌های متعددی را شناسایی کرده‌اند، اما فرضیه اصلی این تحقیق عبارت است از این که: قدرت نرم‌افزار ایالات متحده به عنوان یک متغیر مستقل، نسبت به دیگر متغیرهای رقیب در راستای تحقق اهداف نظامی استراتژیک امریکا وزن بیشتری دارد. محدوده زمانی و مکانی این پژوهش، جنگ سلطه ایالات متحده با رژیم بعثی در عراق است. در ارتباط با موضوع پژوهش مزبور سئوالاتی که مطرح می‌شوند عبارتند از: قدرت نرم ناظر به چه عناصری است؟ این قدرت زمینه و بستر را برای تحقق اهداف استراتژیک امریکا به ویژه در حوزه نظامی و جنگ در عراق چگونه فراهم کرد؟ قدرت نرم و عناصر متشکله آن در این نوشتار، تلاش می‌شود که به صورت مختصر، جنبه‌های سخت و ملموس قدرت از رهیافت رئالیسم به تعبیر هانس مورگنتا، با جنبه‌های نرم و ناملموس قدرت از رهیافت نئولیبرالیسم به تعبیر ژوزف نای و رابرت کوهن را با هم تلفیق کنیم. به این ترتیب می‌توان گفت، قدرت سخت در واقع توانایی وادار کردن دیگران به انجام دادن کاری است که در صورت تهدید یا تطمیع ـ چه با وعده اقتصادی و چه با وعده نظامی ـ انجام نمی‌دهند، در هر حال، توانایی ترغیب یا اجبار همواره عنصر اصلی قدرت بوده است. از سوی دیگر، قدرت نرم، توانایی به دست آوردن نتایج مطلوب است به دلیل آن که دیگران همان چیزی را بخواهند که شما می‌خواهید. قدرت نرم، دیگران را به تبعیت از هنجارها و نهادهای موردنظر یا موافقت با آنها قانع می‌کند. قدرت نرم می‌تواند به توانایی ارایه دستور کار از رهگذر هنجارها و نهادهایی که ارجحیت‌های دیگران را شکل می‌دهند، استوار باشد. این قدرت به طور گسترده‌ای متکی است بر قدرت اقناع اطلاعات آزاد که عامل، در صدد انتقال آن است. تاریخ پیدایی این نوع قدرت را می‌توان به زمان‌های بسیار دور ارجاع داد. اما ادبیات مکتوب در این زمینه، تاریخ دهه 70 و 80 میلادی را نقطه عطف مهمی برای پیدایی این نوع قدرت می‌داند. ژوزف نای یکی از برجسته‌ترین نظریه‌پردازانی بود که پیش از دیگران کوشید تا ضمن پردازش این نظر، آن را بسط دهد؛ از این رو، در مقاله‌ای به نام قدرت نرم در مجله فرین پالیسی (سیاست خارجی) در 1991 به توصیف و تبیین آن پرداخت. قدرت نرم با استفاده از ارتباطات، اطلاعات، انفورماتیک، ماهواره، ابررسانه‌های خبری، امواج رادیویی و تلویزیونی، به تبلیغات در جهت متقاعد کردن رقیب یا دشمن می‌کوشد. آنچه می‌توان به عنوان وجه مشخص و مشترک قدرت نرم با قدرت سخت ذکر کرد، همین متقاعد کردن رقیب است، اما با شیوه‌ای متفاوت. تفاوت در شیوه‌ها و ابزار متقاعدکنندگی، امروزه اهمیت قابل توجهی دارد. به کارگیری قدرت نرم در صحنه‌های نبرد چند دهه اخیر از عصر حاضر، دوره تحولات عمیق و بنیادین در روند تحول بشری است. شاید بی‌دلیل نبود که آلوین تافلر چنین تحولاتی را معلول تغییر شیوه جنگیدن می‌خواند که خود پیامد تغییر شیوه تولید ثروت است. آلوین می‌گوید: امروزه با خروج جهان از عصر صنعت و ورود به قرن جدید، آنچه ما درباره جنگ و ضدجنگ می‌دانیم، از رده خارج شده است. اقتصاد کاملاً تازه‌ای که به جای مواد خام و کار فیزیکی مرسوم، بر دانایی مبتنی است، در حال پیدایش است، این تحول در اقتصاد جهانی، انقلابی مشابه را در ماهیت عملیات جنگی به همراه می‌آورد. محورهای اصلی تحول در جنگ سلطه 1) اتکای روزافزون فعالیت‌های نظامی به پیشرفته‌ترین فناوری‌های ارتباطی ـ اطلاعاتی. همان گونه که در خلیج فارس، بیش از 60 ماهواره و حدود 3 هزار کامپیوتر کنترل و هدایت جنگ را بر عهده داشتند. 2) حذف عامل انسانی از عملیات خطرناک و دقیق و استفاده روزافزون از هواپیماها و تانک‌ها و بالگردهای بدون سرنشین. 3) حذف خونریزی از جنگ و کاهش تلفات با استفاده از سلاح‌هایی که قدرت هدف‌گیری دقیقی دارند و به طور کلی، حرکت در جهت دستیابی به سلاح‌هایی که با دقت کامل تنها یک هدف را نشانه می‌گیرند. 4) اهمیت روزافزون رسانه‌ها در جنگ برای ارایه جنگ‌های تبلیغاتی. 5) اهمیت روزافزون فرماندهی عملیات ویژه و عملیات فضایی ارتش. 6) جایگزینی نیروهای هوشمند و تعلیم‌دیده‌ای که بتواند با مردمان و فرهنگ‌های گوناگون ارتباط بهتری برقرار کنند. 7) تأثیر عمیق انقلاب اطلاعات بر مسائل نظامی، علاوه بر تغییر در شیوه‌های جمع‌آوری و تجزیه و تحلیل اطلاعات و تغییر در فرآیند تصمیم‌گیری در عرصه‌های روابط بین‌الملل و نظامی، تأثیر شگرفی در تغییر شیوه‌های جنگ بر جای گذاشته که از نمودهای بارز قدرت نرم در صحنه نبرد است. 8) شبکه‌های ارتباطات دیتا و فناوری جدید انفورماتیک در حال ایجاد تحولات اساسی در نبردها هم هستند، به طوری که تمامی تشکل‌های نظامی جدید، در حال حاضر، روی فناوری انفورماتیک و ارتباطات سرمایه‌گذاری می‌کنند. دانستن همان طور که کلید اصلی برای تولید است، می‌تواند به کلیدی اصلی برای تخریب تبدیل شود و دقیقاً به همین دلیل تعداد کامپیوترها به زودی می‌تواند از تعداد توپ و تفنگ‌ها در ارتش‌های مدرن جهان پیشی بگیرد. 9) امروزه امریکا می‌تواند از برتری فناوری اطلاعاتی خود برای حفظ موقعیت نظامی خویش استفاده کند، همان گونه که دولت انگلستان موفق شد با اتکا بر نیروی دریایی مسلط بر آبهای بین‌المللی خود و سیاست توسعه‌طلبی‌اش، امپراتوری جهانی را به وجود آورد. 10) در عملیات طوفان صحرا از فناوری اطلاعات کامپیوتر در زمینه‌های زیر استفاده شد: الف) هدایت موشک‌های تام هاوک. ب) ایجاد و توسعه بانک‌های اطلاعاتی در مورد حرکت کشتی‌ها و حرکت پرسنل نظامی عراق. ج) تعیین مسیر پرواز هواپیماها و جت‌های جنگنده امریکایی. د) تحلیل اطلاعات جاسوسی گردآوری شده از طریق ماهواره‌ها و یا منابع دیگر اطلاعاتی. ه) مدیریت فرکانس‌های رادیویی برای برقراری ارتباطات. در مجموع، شبکه‌های کامپیوتری از طریق ارتباطات رادیویی، تلفنی و ماهواره‌ای، اطلاعات حیاتی را در اختیار فرماندهان نظامی امریکا می‌گذارند. سیستم‌های اطلاعاتی پیشرفته، به برنامه‌ریزان امریکایی اجازه داد تا ظرف مدت کوتاهی زیرساخت‌های لازم را برای سربازان امریکایی فراهم آورند و با سرعت قابل توجهی به برنامه‌ریزی و طرح عملیات جنگی بپردازند. همچنین، از کامپیوترها برای طرح مدل‌های شبیه‌سازی شده استفاده شد. آنچه به عنوان نمودهای قدرت نرم در صحنه نبرد نام برده شد، در جنگ سلطه نیز از سوی نیروهای ائتلاف به دفعات به کار رفته است که در این پژوهش، به لحاظ محدودیت بحث، تنها دو نمونه زیر مورد بررسی و تحلیل قرار می‌گیرد: 1) اهمیت روزافزون رسانه‌ها در جنگ و نبرد رسانه‌ای برای ارایه جنگ تبلیغاتی 2) بهره‌گیری از فناوری ارتباطی ـ اطلاعاتی برای جنگ اطلاعاتی. 1) نبرد رسانه‌ای معمولاً دستیابی به نتیجه موفقیت‌آمیز در یک جنگ مستلزم حمایت افکار عمومی جهانی بر کشور در حال جنگ است، تا دولت‌های حاضر در نبرد بتوانند به اقدام نظامی خود مشروعیت و مقبولیت ببخشند. در چنین شرایطی است که اهمیت عوامل منتقل‌کننده وقایع نبرد به افکار عمومی، که همان رسانه‌ها ـ اعم از دیداری و شنیداری ـ هستند، به مراتب بیشتر می‌شود. هر یک از طرفین نبرد در تلاشند به فراخور امکانات و توانایی خود، از این راهبرد بهره گیرند. تسلیحات نظامی، تنها 50% موفقیت در جنگ‌های جدید را تأمین می‌کنند و 50% دیگر آن از سوی عملیات روانی تأمین می‌شود که بخش عمده آن توسط رسانه‌های مختلف اجرا می‌شود. عملیات روانی ـ که در مبحث بعدی مورد بررسی قرار می‌گیرد عبارت است از: مجموع اقدامات یک کشور به منظور اثرگذاری و نفوذ بر عقاید و رفتار دولت‌ها و مردم یک کشور در جهت مطلوب که با ابزار سیاسی، اقتصادی، روانی و فناوری ارتباطی، تحقق‌پذیر است. در مورد عملیات روانی از سوی ایالات متحده، اولین مورد جالب توجه، شباهت بیش از حد بیانیه جرج واکربوش به بیانیه ناپلئون بناپارت است. این دو، بر ظالم بودن رژیم‌های مصر و عراق و طرف‌داری آنان از مذهب، تفکیک میان مردم و حاکمیت و رفاه آتی تأکید کرده‌اند. این، نشان می‌دهد هر چند روش‌های عملیات روانی به علت ورود فناوری‌های اطلاعاتی و ارتباطاتی ـ خصوصاً رسانه‌ها ـ تغییر کرده است، اما استراتژی‌های آن همچون گذشته و تقریباً در اکثر جنگ‌ها مشابه هستند. در حالی که شبکه‌های خبری رسانه‌های غربی در تصاویر تلویزیونی خود از جنگ در عراق، بارها بینندگان را با صحنه‌هایی چون شلیک سلاح‌های پیشرفته، بمباران‌های سنگین دشمن و تسلیم شدن نیروهای عراقی، جولان سربازان و افسران به ظاهر شاداب نیروهای ائتلاف در عقبه خطوط مقدم، پرتاب تکه شکلاتی برای کودکان منطقه تصرف شده و عبور و مرور آزاد مردم مناطق اشغالی می‌کردند، هیچ‌گاه تصویری از نبردهای سنگین خط مقدم، کشته‌ها و مجروحان قطع عضو شده نیروهای امریکایی و انگلیسی برای مخاطبان خود به نمایش نگذاشتند. فاکس نیوز در اولین روز حمله به نقل از منابع نظامی انگلیس اعلام کرد: 20% از نیروهای گارد ریاست جمهوری عراق خود را تسلیم کرده‌اند یا قصد تسلیم شدن را دارند. این شبکه، بدون استفاده از منابع موثق و به طور گسترده، از تسلیم شدن نیروهای گارد ریاست جمهوری عراق خبر داد. در روز سوم حمله، همین شبکه خبری که نزدیک‌ترین منبع به پنتاگون محسوب می‌شود، به نقل از منابع امریکایی اعلام کرد که پس از بمباران پناهگاه‌های زیرزمینی در بغداد، صدام در حالی که بر روی یک برانکارد حمل می‌شد، دیده شده است. بدون شک هدف هر یک از این هدف‌ها در جهت تشدید عملیات روانی علیه عراقی‌ها بوده است. قدرت رسانه‌ای نیروهای ائتلاف، به ویژه ایالات متحده در این زمینه نسبت به عراق برتری محسوسی داشت. علاوه بر آن که نیروهای ائتلاف به عملیات روانی علیه عراقی‌ها دامن می‌زدند، با بمباران و حمله‌های موشکی به مراکز رادیو و تلویزیون بغداد از پاسخ عراق به این نبرد گسترده رسانه‌ای مانع می‌شدند؛ تا جایی که حتی به دفاتر خبری شبکه‌های جهانی همچون الجزیره و مقر خبرنگاران در هتل فلسطین بغداد نیز حمله موشکی شد. در هر صورت، نبرد رسانه‌ای را که در صحنه جنگ سلطه و یا قبل و بعد از شروع جنگ علیه عراق صورت گرفت، می‌توان در عناوین مشخص زیر بررسی و تفکیک کرد: 1) استفاده از چهارچوب فکری خاص برای جهانیان با به کار بردن واژه‌ها و عباراتی همچون عملیات آزادسازی عراقی که به این ترتیب، کلیه برنامه‌های خبری در قالب این موضوع قرار می‌گیرد و از کشیده شدن ذهن مخاطبان جهانی و عراقی به سوی اشغال کشور و ... پیشگیری می‌شود؛ به طوری که تنها در چهارچوب فکری تعیین شده به تفسیر اطلاعات جنگ می‌پردازند. 2) کنترل خبرنگاران، برای دست‌کاری اذهان جهانیان؛ رژیم‌های امریکا و انگلیس به صورت غیرعلنی و غیرمستقیم اکثر خبرنگاران را کنترل می‌کردند و در بین نیروهای مهاجم (ائتلاف) خود برای اولین بار در یک جنگ از 600 خبرنگار همراه از سراسر جهان بهره بردند. در عین حال، اطلاعات ارسالی آنها نیز کنترل می‌شد در این میان، قوانینی برای تصویربرداری و تهیه گزارش از جبهه‌ها به آنها تحمیل می‌شد و اکثر تصاویر ارسالی آنها نیز در جهت اهداف نیروهای ائتلاف بود. 3) آگاهی کاذب یکی دیگر از شیوه‌های عملیات روانی، به خصوص در حوزه نبرد رسانه‌ای است. در این شیوه اکثر اطلاعات عرضه شده در تفکر مخاطبان قابل استفاده نیست و بیشتر جنبه صوری و ظاهری دارد. در نبرد نیروهای ائتلاف علیه عراق نیز این امر محقق شد و اکثر اطلاعات و خبرهای پخش شده در مورد نمایش نظامیان، شلیک گلوله و حرکت رو به جلوی نیروهای ائتلاف بدون نشان دادن مکان‌ها، برای مخاطبان قابل استفاده نبوده و در راستای شناخت علل جنگ، پیامدها و عوارض جانبی آن برای مردم عراق و جهانیان هیچ گونه امتیازی نداشته است، اما هیچ یک از رسانه‌ها نیز متهم به سانسور خبری نشده‌اند. 4) تصویرسازی یا انگاره‌سازی یکی دیگر از شیوه‌های عملیات روانی است که در نبرد رسانه‌ای استفاده شد: در این روش، نیروهای مهاجم سعی می‌کنند با ایجاد تصویری مطلوب از خود، تصویری مخدوش و ناموجه از نیروهای مدافع در اذهان مخاطبان ایجاد کنند. برای این منظور، در این مقطع با پخش کمک‌های ارتش امریکا و انگلیس به مردم عراق ـ اعم از رساندن مواد غذایی و کمک‌های پزشکی ـ و همچنین شادمانی مردم عراق از حضور امریکاییان در ایجاد تصویری موجه از خود سعی کرده‌اند و در مقابل، با نشان دادن گورهای دسته‌جمعی و غیره خشونت عراق و رژیم بعثی حاکم بر آن را به تصویر کشیده‌اند. 5) استفاده گسترده از رادیوهای برون مرزی، به خصوص شش رادیوی ویژه در این عملیات با طول موج‌های کوتاه و متوسط یکی دیگر از شیوه‌های عملیات روانی امریکا و انگلیس در نبرد رسانه‌ای علیه ملت عراق بوده است. از شیوه‌های تبلیغات سیاه در این دوره می‌توان به رادیو تکریت اشاره کرد که تا قبل از شروع رسمی جنگ برای گمراه کردن مردم خود را طرفدار رژیم بعثی عراق معرفی می‌کرد، ولی در زمان حمله نظامی نشان داد که صد در صد وابسته به رژیم امریکاست. البته در این راستا پخش برنامه‌های تلویزیونی از طریق هواپیما یا ارسال پست‌های الکتریکی برای فرماندهان عراقی نیز مؤثر بودند. 3) نبرد اطلاعاتی ـ ارتباطی جنگ اطلاعاتی و تکوین آن در نتیجه پیشرفت‌های سریع در فناوری اطلاعاتی و ارتباطاتی جدید مانند شبکه‌های الکترونیک و حضور جامعه اطلاعاتی است. جنگ اطلاعاتی عبارت است از استفاده از شبکه‌های الکترونیکی برای تخریب یا از کار انداختن اطلاعات دیجیتالی و غیرعملیاتی کردن زیرساخت‌های اطلاعاتی که می‌تواند علیه یک جامعه با نیروی نظامی به کار گرفته شود. جنگ اطلاعاتی را می‌توان به دو گونه تقسیم کرد: 1) جنگ شبکه‌ای. 2) جنگ سایبرنتیکی. جنگ شبکه‌ای: جنگ‌های اطلاعاتی است که بین افراد جوامع و ملت‌ها جاری می‌شود یا جهت‌گیری آن به سوی جامعه و اهداف غیرنظامی است. هدف این جنگ، تخریب و فروریختن اندیشه‌ها و تصورات موجود در جامعه و جایگزین کردن انواع جدیدی به جای آنها است. جنگ شبکه‌ای به دو صورت هدف‌گیری می‌شود، یکی افکار عمومی مردم و دیگر عقاید نخبگان. این نوع از جنگ، طیف وسیعی از دیپلماسی تبلیغات و مانورهای روانی و فریب با استفاده از رسانه‌های ملی و رخنه در شبکه‌های کامپیوتری و پایگاه‌های اطلاعاتی را شامل می‌شود (مصادیق و نمودهای این نبرد در مبحث عملیات روانی به تفصیل بررسی شده است). جنگ سایبرنتیکی: این جنگ، با هدف ازهم گسیختن سیستم‌های اطلاعاتی و مخابراتی، سیستم‌های کنترل و فرماندهی، ارتباطات، خبرگیری و جاسوسی نیروهای دشمن و غیرعملیاتی کردن آنها در صحنه نبرد یا در حالت عادی، صورت می‌گیرد. فرمانده پدافند موشکی بغداد در مورد نیروهای ائتلاف، چنین گفته است: «من با خدمه موشک‌های سام مکالمه می‌کردم که ناگهان امریکاییان روی خط آمدند، آنها به عربی صحبت می‌کردند و می‌گفتند: ناصریه را فتح کرده و نجف را به محاصره درآورده‌ایم و اکنون در بغداد هستیم»، او می‌افزاید: «این عملیات روانی بود که بیشترین ضربه را به ما زد، امریکاییان تمام فرکانس‌های ما را می‌دانستند من می‌توانستم مستقیماً به آن صداها پاسخ دهند، اما دستور داشتیم که چنین نکنیم و من به خاطر حفظ جان خود اطاعت می‌کردم.» نقش قدرت نرم در جنگ سلطه تجلی قدرت نرم را در جنگ امریکا و عراق در دو سطح می‌توان بررسی کرد: 1) در سطح تجهیزات پیشرفته نظامی مبتنی بر پردازش اطلاعات و فناوری‌های اطلاعاتی و ارتباطی، رسانه‌های خبری و چندجانبه‌ای. 2) در سطح عملیات روانی: قبل از شروع و در جریان نبرد. 1) تجهیزات پیشرفته نظامی در ساعت پنج و سی و چهار دقیقه بامداد بیستم مارس (29 اسفند 81) به وقت بغداد، نیروهای ایالات متحده و بریتانیا، آتش جنگ را با پرتاب چهل موشک کروز و پرواز دو فروند هواپیمای اف ـ 117 از هشتمین اسکادران جنگنده نیروی هوایی شعله‌ور کردند. در این عملیات که به شوک و وحشت مرسوم بود، باید حملات هوایی و موشکی آغازین با چنان قدرت و گستردگی انجام می‌شد که امکان هر گونه واکنش منطقی از نیروهای عراق سلب شود. آن چه این امر را تسهیل می‌کرد، فناوری و پیچیده‌ای بود که در صنعت نظامی ایالات متحده جایگاهی ویژه دارد. با حملات هوایی دامنه‌دار نیروهای متحد که به کمک فناوری مدرن با دقت بالایی انجام می‌شد، نیروی زمینی عراق نیز همچون نیروی هوایی آن زمین‌گیر شد و عملیات شوک و وحشت انتظارات را برآورده ساخت. با نگاهی موشکافانه به وقایع این جنگ 21 روزه، برتری نیروی ایالات متحده و متحدانش به روشنی دیده می‌شود و هر روز که از آغاز جنگ می‌گذرد، با مقاومت کمتر نیروهای عراقی، مواجه می‌شویم. در جنگ ویتنام نیروی هوایی ایالات متحده طی 20 سال میلیون‌ها بمب بر سر دشمنان امریکا فرو ریخت، اما نتیجه مورد نظر را به دست نیاورد. نیکسون می‌گوید: ما طی این سال‌ها در خاک ویتنام، تنها گودال‌های بی‌شماری حفر کردیم. ولی در جنگ سلطه، نیروهای ائتلاف، هم در عرصه سخت‌افزار نظامی و هم در صحنه برنامه‌های نرم‌افزاری، برتری خود را نشان دادند. موشک‌ها و بمب‌های هوشمند، بمب‌های اورانیوم ضعیف‌شده با قدرت بالایی تخریب استحکامات نظامی، بمب‌های مادر با نفوذ و تخریب زیاد، بمب‌های الکترومغناطیسی برای ایجاد اختلال در امواج رسانه‌ای و هواپیمای بدون سرنشین 1ـRQ که با استفاده از موشک (آتش جهنمII) K114 ـ AGM، پدافند هوایی متحرک عراق را نابود کرد، فقط گوشه‌ای از تجهیزات نیروهای ائتلاف بود که به برتری قطعی آنها انجامید. برای اولین بار در جنگ سلطه، بمب‌های 105 ـ CBU که شش سال پیش ساخته شده بود، مورد استفاده قرار می‌گرفت. روز دوم آوریل، نیروهای هوایی امریکا در جریان حمله به واحدهای زرهی گارد جمهوری از این سلاح ـ موسوم به بمب‌های خوشه‌ای هدایت دقیق ـ استفاده کردند که به برتری زودهنگام ائتلاف منجر شد. در رابطه با قدرت نرم‌افزاری نیروی ائتلاف در صحنه عملیات می‌توان به موارد زیر که در جنگ 1990 هم استفاده شد، اشاره کرد: 1) استفاده از فناوری اطلاعات (رایانه) با اهداف: الف) ایجاد و توسعه بانک‌های اطلاعاتی در مورد حرکت پرسنل نظامی عراق. ب) طرح بازی‌های جنگی مورد نیاز فرماندهان در صحنه عملیات. ج) هشدار فوری در مورد پرتاب موشک‌های اسکاد عراقی. د) اطلاعات لحظه به لحظه از وضع نیروها و لجستیک امریکایی. ه) طرح مدل‌های شبیه‌سازی برای نظامیان و فرماندهان. و) استفاده در هدایت ترافیک سنگین در مسیرهای پرواز هوایی پرازدحام. 2) استفاده از شبکه‌های ارتباطات دیتا و فناوری جدید انفورماتیک، برای جمع‌آوری اطلاعات حیاتی در صحنه نبرد نیروها. به هر حال، اولین صحنه زشت جنگ در هزاره سوم، از لحاظ فناوری چشم‌گیر بود. 2) عملیات روانی تسخیر قلوب و اذهان عراقی‌ها، به عنوان بستر موفقیت استراتژی نظامی ایالات متحده، نقطه اتکای بحث در این پژوهش محسوب می‌شود. در این راستا، استفاده از قدرت نرم گام اول است و هدف تمامی این گونه عملیات، ایجاد شرایط به گونه‌ای است که فرضاً اگر مردم عراق از ورود امریکا حمایت نکردند و به استقبال آنها نرفتند، حداقل مقاومت نکنند ـ و به ویژه نظامیان ـ و به شکل ناظری بی‌طرف عمل کنند. این وضعیت از بزرگ‌ترین موفقیت‌های نبرد قدرت نرم پیش از شروع جنگ سلطه بود. آن چه که هیبلزگری در قالب جنگ‌های پست مدرن ارایه می‌کند، تأییدی بر این ادعاست که: اینک دیگر جنگ بدون بازنمایی و تسلیحات پیشرفته بدون تأثیرگذاری روانی معنا ندارد. سلاح به همان اندازه که از خصیصه ویران‌گری برخوردار است، با قوه ادراک نیز پیوند دارد. تأکید بر عنصر روانی به عنوان یک عامل قطعی در جنگ، حتی در آرای استراتژیست‌های گذشته نیز نمود عینی می‌یابد. از نظر آندره بوفر و لنین عامل روانی، عامل قطعی و نهایی در جنگ و معارضه است. در جنگ سلطه نیز یکی از ژنرال‌های امریکایی که طراح عملیات جنگی است، به صراحت می‌گوید: «در هر یک از صحنه‌های جنگ اخیر عراق و جنگ علیه تروریسم، عملیات روانی نقش بسیار مهمی دارد.» همین نکته، یکی از موارد مورد توجه رهبران ارشد نظامی ایالات متحده بود، یعنی پیروزی بر قلب‌ها و اذهان. جیمز پارکر مدیر مرکز جاسوسی و عملیات اطلاعاتی در ستاد عملیات ویژه ایالات متحده می‌گوید: توانایی واشنگتن جهت فتح قلوب و اذهان، فضای بسیار مناسبی برای پیشبرد و عملیات نظامی فراهم کرد، در همین راستا، از ماهواره‌ها در سطح وسیع برای انتشار امواج رادیویی و تلویزیونی بر روی آنتن‌های ساده و معمولی عراق استفاده شد. اگر بخواهیم از اهداف استراتژیک بحث کنیم، فتح قلوب مقدمه موفقیت استراتژی نظامی است. چرا که به باور لوک دوباروش: هر کلمه و تصویر به ابزاری برای رسیدن به یک هدف استراتژیک تبدیل شده است. الن هدف عبارت است از: فتح دل و روح مردم. در بحبوحه جنگ در عراق، نبرد تبلیغاتی همان قدر اهمیت دارد که تلاش برای فتح سرزمین‌ها. در جنگ عراق (20 مارس 2003) عملیات روانی و نبرد تبلیغاتی از طرف نیروهای ائتلاف در دو سطح عمده اجرا شد که به عنوان راه‌گشای استراتژی نظامی آنها، عمل کرد و نتایج مطلوب را برای امریکا در پی داشت. این نتایج بر دو بخش تقسیم می‌شود: 1) در سطح جهانی. 2) در سطح کشور عراق. 1) نبرد تبلیغاتی در سطح جهانی و بین‌المللی: هدف از آن توجیه و اقناع افکار عمومی جهانی و منطقه‌ای (اعراب) برای پشتوانه ساختن حمایت سایر کشورها از نیروهای ائتلاف بود، در این سطح از تبلیغات، ایالات متحده با توسل به ادبیات سیاسی رایج جهانی در زمینه مبارزه علیه تروریسم، خلع سلاح کشتار جمعی عراق، ارتباط رژیم بعث با بن لادن و نیروهای القاعده، نقض مکرر قطعنامه‌های شورای امنیت از سوی رژیم عراق، حمایت رژیم صدام از تروریسم بین‌المللی و سرکوب اقوام و نیروهای مختلف عراقی از سوی رژیم حاکم در صدد برآمد که به توجیه افکار عمومی مخالفین جنگ در کشورهای مختلف بپردازد تا ضمن کاستن فشار مخالفان جنگ بر دولت‌هایشان، حمایت کشورهای مختلف را در حمله به عراق جلب کند و بر مشروعیت حمله نظامی بیفزاید. سخنان پاول در شورای امنیت به عنوان رکن مهم و مؤثر سازمان ملل، در این راستا قابل ارزیابی و تأییدی بر این ادعاست: خواست جامعه جهانی از عراق، عمل به قطعنامه و خلع سلاحج است. عملکرد و رفتار مقامات عراق نشان داده است که عراق تمایلی به خلع سلاح ندارد. نمایندگان عراق در افغانستان با بن لادن دیدار داشته و برای نیروهای القاعده امکانات آموزش فراهم کرده‌اند. جاه‌طلبی و دشمنی با امریکا عامل پیوند عراق و القاعده شده است. صدام مدت 30 سال از حربه ایجاد وحشت استفاده کرده است. امریکا نمی‌تواند خطری را که بقای صدام برای مردم امریکا دارد، قبول کند. در جنگ عراق، بزرگ‌ترین پیروزی امریکاییان این بود که پیش از شروع جنگ، همه دنیا را به پیروزی خود در جنگ متقاعد کردند. 2) در سطح عراق: در کشور عراق، ایلات متحده یا دو طیف از مخاطبان عملیات روانی تبلیغاتی روبه‌رو بود: الف) نظامیان عراقی. ب) غیرنظامیان عراقی. نحوه عملیات روانی و تبلیغاتی ایالات متحده برای هر یک از طیف‌های مزبور، با توجه به جایگاه و شرایط و خواسته‌های هر کدام به شکلی متفاوت، ارایه می‌شد. نظامیان مجبور به اطاعت از رژیم بودند و غیرنظامیان از رژیم بعث نفرت داشتند. الف) عملیات روانی ایالات متحده در سطح نظامیان عراقی: چنانچه به شرایط اجتماعی ـ سیاسی جامعه عراق قبل از سقوط صدام دقت کنیم، درک و فهم موفقیت عملیات روانی ایالات متحده برایمان آسان می‌شود. در جامعه‌ای که فردی مدت 30 سال زمام تمامی امور را به دست داشته باشد و با فجیع‌ترین وضع مخالفان را سرکوب کند، زمینه برای اجرای عملیات روانی به شدت، مهیاست، به همین منظور، در طراحی استراتژی نظامی برای جنگ علیه عراق، مقامات ارشد نظامی ایالات متحده، متقاعد کردن و خلع سلاح روانی نیروهای مسلح بغداد را مطرح کردند که بر اساس آن هیچ نظامی آسیب نخواهد دید. از جمله پیام‌های عملیات روانی ایالات متحده به نیروهای عراقی این بود که در صورت حمله نکردن به نیروهای امریکایی و پرهیز از به کارگیری سلاح‌های کشتار جمعی به آنها اجازه داده خواهد شد که آزاد و در امان باشند. این پیام‌ها از طریق میلیون‌ها اعلامیه در سراسر کشور و همچنین از طریق امواج رادیویی و تلویزیونی پخش می‌شد. قبل از شروع جنگ نیز مقامات ایالات متحده به اجرای عملیات روانی علیه نظامیان عراقی پرداختند. از جمله عملیات روانی زیر علیه نظامیان به اجرا درآمد: تهدید محاکمه نظامیان بعد از جنگ به عنوان جنایتکار جنگی، عفو نظامیانی که دست از مقاومت بردارند و ... . ب) اجرای عملیات روانی بر علیه غیرنظامیان عراق: سوژه این نبرد، اذهان و قلوب مردم عراق بود. عملیات روانی امریکا در رویارویی با مردم عراق، به دلیل ماهیت این رژیم نتایج رضایت‌بخش و موفقیت‌آمیزی را در پی داشت. استعداد بالای پذیرش این عملیات از سوی مردم عراق به دلیل مهیا بودن زمینه پذیرش، موجب شد که دولت ایالات متحده 24 میلیون دلار برای تحقق و توسعه ارتقای عملیات روانی، صرف کند. در واقع، می‌توان گفت که عملیات روانی امریکا پیش از شروع جنگ آغاز شده بود. امریکاییان، عراق را با اعلامیه‌های تبلیغاتی، برنامه‌های رادیویی به زبان عربی و ارسال پیام‌های الکترونیک به آدرس‌های عراق، بمباران کردند. در جریان جنگ 2003 امریکا هشتاد میلیون نسخه اعلامیه تبلیغاتی در عراق توزیع کرد. در برخی از این اعلامیه‌ها می‌توان تصویر صدام را دید که در ناز و نعمت زندگی می‌کند در حالی که، مردم کشورش از آب و غذا محروم هستند. از سوی دیگر، عملیات روانی را می‌توان در اخبار مربوط به جنگ دید که در جریان جنگ به آن دامن زده شد. از نظر استراتژیست‌ها واقعی بودن اخبار جنگ اهمیت چندانی ندارد؛ آن چه مهم است، این است که مردم، این اخبار را باور کنند؛ چرا که صحت خبرهای هیچ کدام از طرفین تضمین نمی‌شود و در بحبوحه جنگ هیچ کس قادر به تشخیص صحت اخبار منتشر شده نیست؛ بنابراین، هر طرف نبرد در انتشار اخبار به نفع خود تلاش می‌کند و از آن، برای تضعیف روحیه مردم و نظامیان طرف درگیر با خود بهره می‌گیرد. در مورد جنگ عراق، نبرد تبلیغاتی در سه جبهه جریان پیدا کرد: الف) اولین جبهه عملیات روانی بر سر سرنوشت صدام حسین بود. به محض شروع درگیری در سپیده دم بیستم مارس 2003 که امریکاییان تلاش کردند با ایجاد شک و تردید، در صفوف عراقی‌ها، رژیم این کشور را بی‌ثبات کنند. البته این عملیات روانی وقتی با عملیات موسوم به شوک و وحشت همراه شد، بر عمق اثربخشی عملیات روانی افزود. مقامات انگلیسی پس از اولین سری حملات اعلام کردند که دیکتاتور عراق کشته یا دست‌کم زخمی شده است. هدف از اعلام این خبر آشکار است: القای این مطلب به نیروهای ارتش عراق که مقاومت بی‌فایده است، زیرا رژیم صدام در حال سقوط است. در کشوری همچون عراق که ارتش و گارد جمهوری تحت نفوذ صدام است، چنین جنگ روانی نتیجه‌بخش است. ب) جبهه دوم عملیات روانی مربوط به وضعیت اسرای جنگی است: این جنگ را ابتدا امریکایی‌های آغاز کردند، آنها تصاویر ده‌ها عراقی را در حال تسلیم شدن به نمایش گذاشتند که البته با ضدحمله تبلیغاتی عراقی‌ها ـ که اسرای امریکایی را با دست و پای لرزان نشان می‌داد ـ روبه‌رو شدند. ج) جبهه سوم در عملیات روانی: تلفات جنگ و قربانیان نیز در تبلیغات جایگاه مهمی داشتند. نیروهای ائتلاف امریکا و انگلستان در پی القای این تصور بودند که این جنگ کمترین آمار تلفات غیرنظامی را دارد. در این میان، هر چیزی می‌تواند بهانه تبلیغات دو طرف شود؛ مثلاً به غنیمت گرفتن تجهیزات دشمن و ساختن داستان‌هایی شبیه داستان‌های هزار و یک شب، از جمله داستان کشاورزی به نام علی عبید که در کربلا مدعی شد با تفنگ خود یک بالگرد آپاچی امریکا را ساقط کرده است و یا تبلیغات ایالات متحده درباره نجات اسیر امریکایی به دست کماندوهای این کشور (جسیکا لینچ) که در بیمارستان بستری شده بود. امریکاییان و نیروهای ائتلاف، برای متقاعدکردن مردم عراق، سعی کردند با استفاده از ادبیات سیاسی رایج جهانی، پذیرش نیروهای ائتلاف را از سوی مردم عراق امکان‌پذیر کنند. آزادی، حقوق بشر، دموکراسی و مبارزه با تروریسم، هر کدام به تنهایی قابلیت خلع سلاح کردن مخالفان حضور نظامی بیگانه در خاک عراق را داشتند، چرا که با استناد به این ادبیات شایع مخالفان حضور امریکاییان در عراق، مخالف آزادی و دموکراسی و … محسوب می‌شوند و نیروهای ائتلاف می‌توانند با آنها برخورد کنند. اینجاست که شعار معروف جرج بوش هر کس با ما نیست، علیه ماست نمود عینی می‌یابد. در راستای عملیات روانی، شایعاتی نیز پراکنده می‌شوند که هیچ تضمینی در مورد صحت و سقم آن وجود ندارد. به عنوان نمونه، شایع بود که نیروهای امریکایی یک کارخانه تولید سلاح‌های شیمیایی را در خاک عراق کشف کرده‌اند. البته عملیات روانی نیز، دارای محدودیت‌های است، هر چه نبردها طولانی‌تر و جنگ خونین‌تر شود و هر چه تعداد قربانیان غیرنظامی بالاتر رود، تأثیر عملیات روانی و اطلاعاتی کمتر و کمتر می‌شود؛ اتفاقی که هم‌اکنون با گسترش اعتراضات مردم عراق، در حال وقوع است. در هر صورت، ایالات متحده در جنگ سلطه به این بعد جنگ بسیار امید بسته بود؛ چرا که بودجه هنگفتی را برای ارتقای عملیات روانی اختصاص داده بود. نتیجه‌گیری زمانی که گراهام فولر از آموزه‌ای مرسوم به جنگ بدون خونریزی نوشت، شاید امکان چنین پدیده‌ای به ذهن کمتر کسی خطور می‌کرد و حتی امروزه هم درک و پذیرش آن، امری قریب به محال می‌نماید. اگر چه تحقق آن مشکل و زمان‌بر است، اما محال نیست، چرا که تحولات تکنولوژی و تسلیحاتی سال‌های اخیر و گذر زمان بر باورپذیری چنین امری افزوده است. قدرت که در مباحث علوم سیاسی، در جایگاه مهم سیاست می‌نشیند، در روابط بین‌الملل ـ در رویکرد رئالیستی ـ به عنوان مفسر معادلات نظامی نیز عمل می‌کند. قدرت موجب اعمال قدرت می‌شود. با روند رو به رشد تحولات جهانی و علوم بشری، ابعاد و زوایای مختلف مرتبط با حیات بشری، با سرعت دیوانه‌وار از این فناوری‌ها تأثیر پذیرفته است. یکی از این عرصه‌ها، مفهوم قدرت و لوازم و تبعات آن بوده که اغلب خود، به عنوان موتور محرکه این تحول، عمل کرده است. اما آنچه پدیده قدرت را برای پژوهش‌گران جذاب‌تر می‌کند، تحول هم‌زمان آن با تحولات زوایای مختلف دنیای سیاست بوده است، قدرت نرم یکی از گونه‌های قدرت است که در این پژوهش نقش آن را در ارتباط با پیشبرد استراتژی نظامی ایالات متحده در نبرد علیه عراق بررسی کردیم. با قرار گرفتن جنبه‌های ناملموس قدرت در معادلات ذهنی استراتژیست‌های نظامی و پیدایش شیوه نوین جنگ، بدون شک جنگ مبتنی بر دانایی است. در نحوه وقوع و مدت زمان جنگ و دستاوردهای آن تغییر و تحول شگرف به وجود آمده است. جنگ‌های اطلاعاتی یا مبتنی بر دانش که به دنبال انقلاب اطلاعات ظهور می‌کند، از نمودهای بارز قدرت نرم است که به دنبال انقلاب اطلاعات و پیدایش شیوه تولید مبتنی بر دانش و اطلاعات، تمامی ارکان جامعه را دگرگون کرده است. از جمله این حوزه‌ها، حوزه جنگیدن است که بی‌شک بیش از تمام عرصه‌های دیگر از شیوه تولید مبتنی بر دانایی تأثیر پذیرفت. مهم‌ترین ثمره و دستاورد جنگ دانش‌محور، قرار گرفتن قدرت ناملموس و مبتنی بر دانایی در معادلات ذهنی استراتژیست‌های نظامی، برای تعیین راهبرد برای جنگیدن به شیوه‌ای نوین است. جنگ عراق و ایالات متحده بیان‌گر چنین تحول و تطوری در سیر تکامل استراتژی‌های نظامی است و به خوبی نحوه تأثیرپذیری شیوه جنگیدن از شیوه تولید را نشان می‌دهد. عملیات تبلیغاتی و روانی بهره‌گیری از نرم‌افزار در جریان نبرد و تسلیحات نظامی که در پژوهش یاد شده به اختصار بررسی شد، تنها مؤلفه‌هایی از قدرت نرم به حساب می‌آید که در ارتباط با استراتژی نظامی ایالات متحده در جنگ با عراق مطرح می‌شود، نه تمامی آنچه که در مباحث قدرت نرم موضوعیت داشته و قابل بررسی است. موارد اشاره شده در فرضیه این پژوهش، در روند مباحث به گونه‌ای محرز تعیین می‌شود و در به ثمر نشستن استراتژی نظامی امریکا در این جنگ، در کنار سایر عوامل مؤثر، قدرت نرم و مؤلفه‌های مرتبط با آن جلوه و نمود بیشتری دارد. شاید برخی از مؤلفه‌های مورد بررسی قدرت نرم در این پژوهش، همچون عملیات روانی، از قدیم‌الایام در استراتژی‌های نظامی رایج بود و سابقه‌ای دیرینه دارد، اما در سال‌های اخیر، این پدیده وقتی با فناوری برتر در عرصه ارتباطات و اطلاعات و در عرصه نظامی، همراه می‌شود، میزان تأثیر و کارآیی به مراتب بالاتر می‌رود. این چنین است که قدرت نرم ـ همان گونه که مصادیق آن در متن پژوهش ذکر شد ـ زمینه‌ساز و راه‌گشای موفقیت استراتژی نظامی نیروهای ائتلاف در عراق شد.



    مقالات مجله
    نام منبع: محمد حسین مقدم- جواد جمالی
    شماره مطلب: 2109
    دفعات دیده شده: ۲۰۴۸ | آخرین مشاهده: ۷ روز پیش