Sorry! your web browser is not supported;

Please use last version of the modern browsers:

متاسفانه، مروگر شما خیلی قدیمی است و توسط این سایت پشتیبانی نمی‌شود؛

لطفا از جدیدترین نسخه مرورگرهای مدرن استفاده کنید:

للأسف ، متصفحك قديم جدًا ولا يدعمه هذا الموقع ؛

الرجاء استخدام أحدث إصدار من المتصفحات الحديثة:



Chrome 96+ | Firefox 96+
عملیات روانی
  • عملیات روانی و جنگ نامتقارن عملیات روانی و جنگ نامتقارن
    چهارشنبه ۱ مرداد ۱۳۸۲ ساعت ۱۲:۰۰

    عملیات روانی و جنگ نامتقارن علیرضا فرشچی چکیده در این مقاله، پس از بررسی نقش عملیات روانی در جنگ نامتقارن به طور نسبی و با توجه به مشخصه‌های مرتبط با جنگ نامتقارن (مانند هدف قرار دادن اراده دشمن) و انواع عدم تقارن (مانند عدم تقارن هنجاری و عدم تقارن در اراده و پایداری) به اصول غافل‌گیری و فریب به عنوان اصول مورد تأکید در جنگ نامتقارن، به ویژه از نظر تأثیرات مرتبه دوم و سومی (قانون پیامدهای ناخواسته) پرداخته شده و در پایان، بر روند

    عملیات روانی و جنگ نامتقارن علیرضا فرشچی چکیده در این مقاله، پس از بررسی نقش عملیات روانی در جنگ نامتقارن به طور نسبی و با توجه به مشخصه‌های مرتبط با جنگ نامتقارن (مانند هدف قرار دادن اراده دشمن) و انواع عدم تقارن (مانند عدم تقارن هنجاری و عدم تقارن در اراده و پایداری) به اصول غافل‌گیری و فریب به عنوان اصول مورد تأکید در جنگ نامتقارن، به ویژه از نظر تأثیرات مرتبه دوم و سومی (قانون پیامدهای ناخواسته) پرداخته شده و در پایان، بر روند تعامل ساز و کارهای عملیات روانی با الگوی جنگ نامتقارن تأکید شده است. مقدمه در این مقاله، نقش عملیات روانی در جنگ نامتقارن بررسی می‌شود؛ چرا که در محافل کارشناسی نظامی بحث درباره عملیات روانی و جنگ نامتقارن در قالب بررسی انواع تخصصی جنگ و کارکرد آنها در صحنه جنگ آینده به طور جنجال‌برانگیزی همچنان ادامه دارد. دامنه این بحث، به ویژه در رابطه با جنگ نامتقارن، چه به لحاظ نظری و چه از نظر کاربرد در صحنه جنگ ـ به دلیل تازگی و شرایط دنیای پس از جنگ سرد ـ از گستره بیشتری برخوردار است. عملیات روانی و جنگ نامتقارن، هم در ترکیب با سایر انواع جنگ و هم به استقلال، در مقاطع مختلف زمانی صلح، بحران و جنگ کاربرد دارد و ترکیب آنها با یکدیگر، در ابعاد گوناگون جنگ تأثیرات چشم‌گیری دارد. تعارف ارایه شده در مورد جنگ نامتقارن، از نوعی مرزپریشی مفهومی، به علت تشابه تدابیر عملیاتی این نوع جنگ با مفاهیم تثبیت شده قبلی، در حوزه امور نظامی حکایت دارد. این مفهوم با دیگر مفاهیم هم‌خانواده جنگ و درگیری نقاط مشترک بسیاری دارد. دامنه این اشتراکات، گاه، چنان گسترده است که به سختی می‌توان میان این نوع جنگ و انواع دیگر آن تمایز قایل شد. برای مثال، جنگ نامتقارن و جنگ نامنظم، چنانچه جدای از استراتژی ملی یا کلان دفاعی مورد بازاندیشی قرار گیرند، در بسیاری از موارد همانندی‌های بسیاری با یکدیگر دارند؛ بنابراین، این تأکید بر مشخصه‌های جنگ‌هاست که به طور نسبی نوع جنگ را معین می‌کند. در حوزه مفاهیم امور نظامی و امنیت ملی، جنگ نامتقارن با 5 مشخصه اصلی، که در ادامه بدان‌ها پرداخته خواهد شد، عبارت است از: عملیات، سازماندهی، اندیشه‌ورزی متفاوت از دشمن به منظور به حداکثر رساندن برتری‌های خودی و بهره‌برداری از نقاط ضعف دشمن، به دست گرفتن ابتکار عمل یا به دست آوردن آزادی عمل بیشتر. در این نوع جنگ، عدم تقارن می‌تواند سیاسی ـ استراتژیک، نظامی ـ استراتژیک، نظامی ـ عملیاتی و یا ترکیبی از این‌ها باشد. عدم تقارن در جنگ می‌تواند شیوه‌ها، فناوری‌ها، ارزش‌ها، نسبت‌های زمانی و یا ترکیبی از این موارد را شامل شود. جنگ نامتقارن می‌تواند کوتاه مدت یا بلند مدت باشد و به صورت قصوری و غیابی یا سنجیده و حضوری صورت پذیرد. جنگ نامتقارن می‌تواند جدای از نگرش‌های جنگ متقارن و یا به دنبال آنها انجام شود. جنگ نامتقارن، هر دو بعد فیزیکی و روانی جنگ را در بر می‌گیرد. حال، با توجه به تعریف بالا که استیون متز از جنگ نامتقارن ارایه کرده و در آن، به بعد روانی این نوع جنگ توجه شده است و همچنین با اشاره به این مطلب که تمرکز مداوم بر تأثیر استراتژیک با هدف قرار دادن اراده دشمن، که از ویژگی‌های اصلی جنگ نامتقارن است، به تعریف عملیات روانی می‌پردازیم: عملیات روانی، سلسله فعالیت‌های روان‌شناسانه‌ای را شامل می‌شود که در زمان صلح، جنگ و بحران برای تأثیرگذاشتن بر نگرش و رفتار مخاطبان بی‌طرف، خودی و دشمن طرح‌ریزی شده و در روند دستیابی به اهداف سیاسی و نظامی مؤثرند. استفاده از عملیات روانی در جنگ نامتقارن از جمله ویژگی‌های اصلی جنگ آینده است؛ جنگی که افکار، اندیشه‌ها، نگرش‌ها و رفتار سه گروه خودی، بی‌طرف و دشمن در آن تأثیر بسزایی دارد و برای دستیابی بدین تأثیر، عملیات روانی می‌تواند طیف وسیعی از فرصت‌ها را برای دستیابی به تأثیری استراتژیک فراهم کند. عملیات روانی و جنگ آینده عملیات روانی، به طور کلی، از گذشته تا به حال، در تمامی جنگ‌ها نقش مهمی داشته است. میزان تأثیر این نوع عملیات در جنگ، به محیط، شرایط، ابزار و فناوری و اندیشه‌ها و نگرش‌ها بستگی دارد. مقایسه تأثیر نقش عملیات روانی در جنگ‌ها نیز با توجه به متغیرهای بالا و رشد سریع تغییرات در حال اتفاق جامعه امروز بسیار دشوار می‌نماید، اما نکته مشترکی که در بیشتر بررسی‌های انجام شده درباره عملیات روانی وجود دارد، بیانگر این است که عملیات روانی نیز هم‌پا و هم‌زمان با میزان پیچیدگی‌های جنگ چهره‌ای متغیر یافته است. این تغییر چهره در عرصه فعالیت‌های مربوط به عملیات روانی، به دلیل ورود مفاهیم بازپردازی شده دیگر علوم به حوزه جنگ و درگیری است؛ مفاهیمی که سرفراز از میدان آزمون دیگر حوزه‌های رقابتی مانند اقتصاد، به عرصه‌های دیگری راه جسته‌اند که از نظر شرایط و محیط با آنها نقاط مشترکی داشته‌اند. شبیه‌سازی محیطی و یافتن نقاط مشترک عملکردی همان‌گونه که در رابطه با ورود علم روان‌شناسی بر عرصه منازعات انسانی مصداق دارد، در مورد دیگر زمینه‌های علمی نیز صادق است. این روند فزاینده و این نوع مدل‌سازی‌های مفهومی برای استفاده در عرصه‌های مشابه، بر پیچیدگی میزان تعاملات مفهومی امور مرتبط با جنگ افزوده است. تعمیم مفاهیم موفق و بازپردازی آنها در سایر حوزه‌ها در ادامه سیاست کسب پیروزی و یا تسریع آن اما به شیوه‌ای دیگر و یا ابزاری دیگر بوده است. البته این روند، روندی تعاملی است و همان‌طور که از دیگر عرصه‌ها به عرصه جنگ سرازیر می‌شود، از جنگ نیز به دیگر حوزه‌ها می‌ریزد. برای مثال، در حوزه فعالیت‌های اقتصادی، حذف کردن و یا در هم شکستن اراده رقیب، که نوعی ادامه حیات اقتصادی است، مبارزه‌ای جنگ‌گونه، یا به عبارت دقیق‌تر جنگ اقتصادی است، با مدل‌سازی از برخی مفاهیم جنگ و کاربرد آنها در فضایی متفاوت و با ابزاری دیگر، که چنان مؤثر و کارآمد افتاده و از چنان اثر بالایی در زمین‌گیر کردن حریف برخوردار شده که شاید با کمی مبالغه بتوان آن را جایگزین متحدان جنگ‌های نظامی دانست؛ چنان که برخی صاحب‌نظران بر این عقیده‌اند که قرن بیست و یکم، قرن جنگ‌های اقتصادی است. البته، جنگ با استفاده از قدرت‌های نظامی، اهمیت خود را حفظ خواهد کرد، اما متن و نوع آن بی‌تردید تغییر خواهد کرد. حوزه فرهنگ نیز دست‌خوش مفاهیم ناشی از حوزه علوم نظامی است و با آن تعامل نزدیک‌تر از همیشه یافته است. تاکتیک‌های فریب با استفاده از عملیات روانی مداوم در عرصه فرهنگ طرح‌ریزی می‌شود تا اراده ملتی را برای ادامه مقاومت سست کند و با از بین رفتن ارزش‌های فرهنگی یک جامعه، ریشه‌های پایداری ملی را بخشکاند. شکستن عزم و اراده ادامه جنگ و مقاومت، هدف سراب‌سازانی می‌شود که در فضایی آکنده از اطلاعات تحریف‌شده، ذهن و قلب جامعه حریف را با استفاده از عملیات روانی نشانه رفته‌اند. نقش عملیات روانی، با توجه به میزان فزاینده این تعاملات مفهومی در همه انواع تخصصی جنگ، اعم از جنگ منظم، نامنظم، انقلابی، نامتقارن و اطلاعات بیش از پیش مورد توجه طرح‌ریزان امور دفاعی و امنیتی قرار گرفته است. نقش عملیات روانی در جنگ نامتقارن بدین سبب بارزتر می‌شود که در جنگ نامتقارن، هدف، اراده دشمن است و این، اصلی روان‌شناختی در جنگ نامتقارن است. این اصل که با استفاده از عملیات روانی به طور نسبی محقق می‌شود، در جنگ نامتقارن جایگاه در خور توجهی دارد. عملیات روانی را در جنگ نامتقارن می‌توان به عنوان عملیات مستقلی برای مهیا ساختن زمینه‌های مقدماتی جنگ به اجرا گذاشت؛ عملیات روانی را می‌توان در طی جنگ به عنوان مکمل سایر مراحل عملیاتی به کاربست، عملیات روانی قدرت نظامی را در جنگ افزایش می‌دهد؛ و در نهایت، از عملیات روانی می‌توان به عنوان ابزاری برای کنترل پیامدهای جنگ نامتقارن که از جمله انواع جنگ‌های آینده به شمار می‌رود، بهره گرفت. شکست اراده دشمن هدف قرار دادن اراده دشمن از جمله پنج مشخصه اصلی جنگ نامتقارن است. این مشخصه‌ها عبارتند از: ناهمسانی منافع، هدف قرار دادن اراده دشمن، میزان کارآیی و اثربخشی، کسب نتیجه استراتژیک در همه سطوح جنگ و دینامیک تهدید ـ پاسخ. در اینجا با عبور از چهار مشخصه جنگ نامتقارن، مشخصه هدف قرار دادن اراده دشمن را مورد بررسی قرار می‌دهیم. اراده دشمن را می‌توان با دو روش مستقیم و غیرمستقیم تحت تأثیر قرار داد. در روش مستقیم، با استفاده از خلاقیت و نبوغ جنگی و ابتکار عمل در تعیین صحنه جنگ می‌توان استراتژی جنگی برتر دشمن را با ناکامی روبه‌رو و درنتیجه، از نظر سخت‌افزاری یأس و ناامیدی را به اردوگاه دشمن تحمیل کرد. تأثیر چنین روشی، بر افکار عمومی جامعه حامی نیز به طور طبیعی، غیرمستقیم و معتبر خواهد بود. در روش غیرمستقیم بافت نرم‌افزاری دشمن مورد هدف قرار می‌گیرد و بر اثر تأثیرات حاصل از آگاهی‌بخشی جهت‌مند، به هنگام، گزینشی، برجسته‌سازی‌های مناسب، سوژه‌های جذاب و رسانه‌های فراگیر در چهارچوب عملیات روانی، می‌توان نگرش جمعیت هدف را تغییر داد، تقویت یا اصلاح کرد. میزان موفقیت در عملکرد این روش، تحت تأثیر قرار خواهد داد. با هدف قرار دادن اراده دشمن در جنگ نامتقارن می‌توان بر بسیاری از کاستی‌های مادی غلبه کرد، حتی اگر اقدامات صورت گرفته جنبه تاکتیکی داشته باشد، تأثیرات روانی آنها را باید در سطح استراتژیک جست و جو کرد. برای مثال، تأثیر روانی اقدامات تاکتیکی مانند فریب و غافل‌گیری در الگوی نبرد نامتقارن که در آن دستیابی به ثأثیر نامتناسب اهمیت فراوانی دارد، برای دستیابی به تأثیر استراتژیک بسیار فراتر از محیط سخت‌افزاری ـ تاکتیکی خود عمل می‌کند. به عبارت دیگر، بر خلاف آنچه در صحنه جنگ متقارن مرسوم است و در آن تأثیرات روانی جنبه ثانوی دارد، در جنگ نامتقارن، صحنه جنگ و اقدامات سخت‌افزاری آن در پی دست یافتن به تأثیرات روانی طرح‌ریزی می‌شود و شاید به همین دلیل باشد که در جنگ نامتقارن می‌توان از اقدامی تاکتیکی که در محیطی محدود صورت گرفته و یا حتی با ناکامی روبه‌رو شده است، نتایج استراتژیکی به دست آورد. در جنگ نامتقارن، از هر دو شیوه مستقیم و غیرمستقیم برای هدف قرار دادن اراده دشمن استفاده می‌شود؛ اما، نکته شایان توجه این که در پاسخ به این شیوه‌ها بنا به مشخصه دیگر جنگ نامتقارن، یعنی میزان تأثیرگذاری، مدافع نباید تنها از قوه شم ذاتی خود کمک بگیرد، چرا که پیامدهای غیرمنتظره بودن یک اقدام و واکنش طبیعی نسبت به آن ممکن است همان طرح‌ریزی دشمن برای دریافت پاسخی مبتنی بر شم ذاتی باشد و در نهایت به وخامت اوضاع بینجامد. به هر حال، در رویکردهای جنگ نامتقارن، از طریق به کارگیری ماهرانه عامل روانی، افزون بر تأثیرگذاری قدرتمند می‌توان مستقیماً اراده دشمن را هدف قرار داد. عملاً این ذهن و به ویژه اراده دشمن است که هدف قرار می‌گیرد. این مسئله تأکید مجددی است بر این اصل کلاوزویتس که جنگ اقدامی است قهر‌آمیز که دشمن را وادار به پذیرش خواست ما می‌کند. در این مورد، سه نمونه تاریخی را مورد توجه قرار می‌دهیم. نمونه نخست از جنگ جهانی اول و ماجرای لنین و قطار مهر و موم شده اوست. تزار روسیه در مارس 1917 از قدرت کناره‌گیری کرده بود، اما آلمان‌ها هنوز در دو جبهه متفاوت سرگرم جنگ بودند؛ زیرا، دولت کرینسکی تلاش کرد تا همچنان آلمان‌ها را تحت فشار قرار دهد. برای ستاد کل ارتش آلمان، مقاومت و پایداری روسیه با وجود شکست‌های متحیرکننده، مشکل بزرگی بود. آلمان‌ها در تلاش برای فعال کردن انقلابیون ستیزه‌جویی که دولت موقت را در پتروگراد احاطه کرده بودند و نیز برای بی‌ثبات کردن دولت روسیه، تصمیم گرفتند یک انقلابی افراطی، سنگدل و کاملاً وفادار به کمونیست را وارد صحنه سیاسی روسیه کنند. این انقلابی کسی نبود جز لنین که به تعبیر وینستون چرچیل همچون طاعون از سوئیس به روسیه منتقل شد. البته، نباید فراموش کنیم که لنین سودای براندازی همه دولت‌های غیرکمونیست را در سر می‌پروراند و همین امر به وضوح نشان می‌دهد که آلمان‌ها تا چه قدر مستأصل بودند اقدام جسورانه آنها در کوتاه‌مدت نتیجه داد. لنین به کمونیست‌ها قدرت بخشید و در انقلاب اکتبر 1917 بلشویکها قدرت را از دولت موقت گرفتند و سرانجام به جنگ خاتمه دادند. آلمان‌ها به هدف کوتاه‌مدت خود یعنی ایجاد بیشترین حد هرج و مرج در روسیه دست یافتند اما، تأثیر درازمدت تزریق تفکرات کمونیستی به روسیه تغییر مسیر تاریخ جهان را به همراه داشت و در نهایت، روسیه در هیأت کشور قدرتمند اتحاد شوروی (سابق) دوباره در مقابل آلمان ظاهر شد. در تاریخ مدرن، هیچ نمونه روشن‌تری وجود ندارد که از قدرت تفکر به عنوان سلاح استفاده شده باشد. اگر آلمان‌ها لنین را از تبعید به وطن باز نمی‌گرداندند، بعید بود بلشویکها بتوانند قدرت را به این شکل به دست گیرند و احتمالاً تاریخ مسیر دیگری را می‌پیمود. دومین‌ نمونه‌ از تلاشهای انجام‌شده برای عملیات مستقیم علیه اراده دشمن، با توجه به عدم تناسب جدی تجهیزاتی و عملیاتی، تدبیر ژاپنیها برای دفاع از جزایر خود در سال 1945 در مقابل حمله احتمالی متحدین بود.پس از سقوط اوکیناوا، ستاد فرماندهی امپراتوری ژاپن کار بر روی طرحهای دفاع از جزایر این کشور را در مقابل حملات آبخاکی آغاز کرد. آنها به درستی پیش بینی کردند که حمله اولیه متحدین، به کیوشو(جنوبی‌ترین جزیره این کشور) خواهد بود و این نبرد را نبردی تعیین کننده برای دفاع از وطن خود قلمداد کردند. در آن برهه از جنگ، برنامه ریزان ژاپنی درک روشنی از قدرت برتر پشتیبانی هوایی امریکا داشتند. طرح دفاعی آنها که کتسو- گو نام گرفت، در واقع، بسیج همگانی مردم ژاپن برای دفاع از خاک وطن بود. هدف آن در هم شکستن قدرت آتش و برتری مانور امریکا بود، البته نه از راه پدافند در سواحل، بلکه از راه دفاع درون مرزی و جلوگیری از تحرک نیروهای ذخیره که در برابر قدرت هوایی امریکاآسیپ‌پذیر بودند. آنها امیدوار بودند با تحمل نبردهای نزدیک ومداوم ومعانعت از ایفای نقش کامل قدرت هوایی امریکا، با وارد کردن تلفات بسیار بر آنها، روحیه ملی دشمن را تضعیف کنند. اصولاً هدف این حملات شکست کامل نیروهای امریکا نبود(به جز آنها که نگرش افراطی داشتند)؛ بلکه،محاسبه ای بود منطقی برای اینکه بتوانند با تحمیل تلفات زیاد به دشمن در جنگهای کیوشو، از حمله آنها به هونشو پیشگیری کنند. سومین نمونه، اجرای تاکتیک کامیکازتوسط ژاپنیها بود.این تاکتیک، رویکردی نامتقارن بود که نیروی دریایی امریکا هرگز از عهده حل کامل آن بر نیامد. کامیکازها در واقع اجداد موشکهای کروز امروزی بودند. آنها ارزان قیمت، فراوان و مرگبار بودند. نیروی دریایی امریکا در خارج از اوکیناوا و در فلیپین با این تهدید مواجه شد. ژاپنیها 3389 کشته بر امریکاییان تحمیل کردند و به طور متوسط، در هر پرواز کامیکاز، تعداد 178 نفر امریکایی کشته شدند. این تاکتیک، تنها، زمانی مؤثرترشد که نیروهای امریکا به جزایر سرزمین ژاپن نزدیک شدند. طرح امریکا برای کاهش حملات کامیکاز بر حمله به پایگاههای هوایی، سیستم هشدار اولیه، رهگیری مؤثر جنگنده ها وپدافند نقطه ای ژاپنیها استوار بود. بر اساس برآوردهای آن زمان، ژاپنیها قادر بودند حدود 7500 سورتی پرواز کامیکاز را از کیوشو انجام دهند و این حجم پرواز می توانست یک سوم ناوگان مهاجم را منهدم کند. این سه نمونه، ارزش- و دشواری- انمجام عملیات بر ضد اراده ملی دشمن را نشان می دهد. ماجرای لنین و قطار مهروموم شده‌اش، به عملیاتهای اطلاعاتی امروزی شبیه است. طرح ژاپنیها برای دفاع از جزایر داخلی شان، امروزه جز متداول ترین شیوه ها به حساب می‌آید، اما در هر سه مورد به جای نیروهای عملیاتی دشمن، اراده وی مورد هدف قرار گرفته بود. انواع عدم تقارن مشخصه های جنگ متقارن به طور اجمالی بیان شد؛ از میان مشخصه مورد اشاره، بر هدف قرار دادن اراده دشمن و نقش عملیات روانی در آن، تأکید شد؛ حال، با توجه به نوع عدم تقارن، به نقش عملیات روانی پرداخته می شود. انواع عدم تقارن در حوزه امور نظامی و امنیتی عبارت‌اند از: 1- عدم تقارن در شیوه 2- عدم تقارن در فناوری 3- عدم تقارن در اراده 4- عدم تقارن هنجاری 5- عدم تقارن در سازمان 6- عدم تقارن در پایداری. در این تقسیم بندی از انواع عدم تقارن، عدم تقارن در اراده، عدم تقارن هنجاری و عدم تقارن در پایداری پیش از دیگر موارد مستلزم کارکردهای عملیات روانی در محیطهای عملیاتی خود هستند. برای مثال، در محیط عدم تقارن هنجاری، متخاصمان درگیر جنگ، اصول و معیارهای اخلاقی و حقوق متفاوتی دارند. استفاده از تروریسم و پاک سازی نژادی که رژیم اشغالگر قدس در مقابل نقاط قوت اراده و تفکر اسلامی از آن استفاده می کند، در این نوع از عدم تقارن قابل بررسی است؛ یعنی زمانی که در مقابل منطق و ادعای محکم نتوانست قرینه سازی کند و منطق آورد، حذف صاحب منطق و ادعا در دستور کار قرار می‌گیرد. البته، چنین اقدامی بدون آمادگی روانی نیروهای عامل برای به شهادت رساندن کودکان و زنان مسلمانان میسر نمی‌شود. عدم تقارن در اراده، میل به خطر پذیری دشمن را افزایش می‌دهد و ممکن است عامل جنگ نامتقارن در محیط عدم تقارن در اراده، به اقداماتی دست بزند که طرف مقابلش از چنین خواست و اراده ای برخوردار نباشد و به دلایل حقوقی و اخلاقی از انجام آن پرهیز کند. البته این نوع از عدم تقارن، بیشتر، به سطح کلان استراتژی مربوط می‌شود؛ اما، معادل سطح عملیاتی و تاکتیکی عدم تقارن، در اراده، عدم تقارن در روحیه است که این مبحث نیز در حوزه مباحث مربوط به عملیات روانی، تقویت نگرش خودی،مورد توجه قرار می‌گیرد. عدم تقارن در روحیه می‌تواند در روحیه می‌تواند در انواع جنگ سرنوشت ساز باشد، همچنان ناپلئون گفته است: در جنگ نسبت روحیه به تجهیزات سه به یک است . عدم تقارن در پایداری در مقاطع زمانی مختلف بسیار مهم است. این نوع از عدم تقارن با عدم تقارن در اراده به لحاظ نظری مرتبط هستند. عدم تقارن در پایداری، به ویژه در بعد عدم تقارن نسبتهای زمانی، بستگی فراوانی به فرهنگ و پیشینه جنگی کشورها دارد. این عدم تقارن، زمانی رخ می‌دهد که یکی از طرفین مخاصمه مایل باشد وارد جنگی شود که برای مدت زمان طولانی ممکن است ادامه داشته باشد، در حالی که طرف دیگر، فقط به مدت کوتاهی می‌تواند اراده خود را حفظ و در جنگ پایداری کند. فریب و غافل‌گیری سون تزو، نظریه پرداز نظامی، که 500 سال قبل از میلاد مسیح می‌زیست، معتقد بود که فریب نیز مانند غافل گیری از جمله اصول جنگ به شمار می رود. غافل گیری و فریب ارتباط تنگاتنگی با یکدیگر دارند؛ زیرا، هر دو از جمله مهم ترین ارکان جنگ نامتقارن به حساب می‌آیند. مبنای این دو اصل، داشتن اطلاعات مناسب از دشمن و دریغ کردن اطلاعات واقعی از وی است. انحراف توجه دشمن از کانون توجه و هدف جنگ نامتقارن و غافل‌گیر کردن او در محیطی که انتظار آن را نداشته است، موجب سلب ابتکار عمل از دشمن می شود. از دست رفتن ابتکار عمل به عدم انسجام در استراتژی دشمن منجر می شود. پریشانی و عدم اطمینانی که در نتیجه گسست در استراتژی دشمن به اردوهگاه وی منتقل می‌شود، آسیب پذیری های وی را به طور چشم گیری افزایش می‌دهد و فرصتهای مطلوبی را فرا روی عامل غافل گیری قرار می‌دهد. نقش عملیات روانی در مورد فریب دادن دشمن ودست یافتن به غافل گیری در انواع جنگهای تخصصی اهمیت بسیار دارد؛ اما، این نقش، در پشتیبانی از فریب وغافل گیری جنگ نامتقارن – که بنا به مشخصه بارز خود در پی رسیدن به نتایج و تأثیر استراتژیک است. به عبارت دیگر، ابعاد سخت افزاری نظامی این نوع جنگ با توجه به تأثیر روانی استراتژیک طرح ریزی می‌شوند. بیشتر اقدامات نظامی دارای تأثیرات مرتبه دوم و سومی( قانون پیامدهای ناخواسته) است؛ فرصت در پیامدهای ناخواسته با عدم قطعیت افزایش می‌یابد، و در برخی مدلهای غیر خطی، بر این اساس، غافل گیری و فریب نیز در قالب اقدامات نظامی از تأثیرات و پامدهای ناخواسته فراوانی برخوردارند. عملیات غافل‌گیری و فریب، بنا به ماهیت، در فضایی نسبی ناشی از تأثیرات عملکردهای متفاوت، پیامدهای ناخواسته بسیاری را در مراحل مختلف به وجود می‌آورد که حوزه عمل و محیط پیرامونی متأثر خود را در بر می‌گیرد. کنترل تأثیرات و پیامدهای ناخواسته مستلزم فراهم‌کردن سازمان،ابزار و روشهایی است که در قالب طرح‌ریزی، تدبیر و دستور عملیات، آمادگی بهره‌برداری از فرصت‌های پیش‌آمده و مقابله با تأثیرات منفی را ایجاد کند. از جمله مهم‌ترین اقداماتی که در این رابطه توسط نیروهای نظامی صورت می‌گیرد، نهادینه‌کردن جایگاه عملیات روانی در کنترل پیامدهای ناخواسته ناشی از اقدامات و عملیات‌های نظامی است. برای مثال، تأثیرات ناخواسته یک عملیات نظامی ویژه ممکن است به ایجاد نگرشی منفی در جوامع تأثیرگذار بینجامد و جو سنگین روانی و سیاسی علیه عامل عملیات ایجاد کند؛ به طوری که اصل عملیات که به ظاهر به اهداف خود دست یافته است، مورد پرسش قرار گیرد. چنانچه کنترل این پیامد ناخواسته در قالب پیوست عملیات روانی در تدابیر عملیات درج نشده باشد، پس از عملیات نظامی، این دشمن است که از دستاوردهای عملیات بهره خواهد برد و نیروی عمل‌کننده باید نظاره‌‌گر تخریب تأثیرات ناشی از عملیات خود باشد. پیامدهای ناخواسته در طیف عملیات‌های جنگ نامتقارن شدت و کمیت بیشتری دارند؛ از این رو و شاید به دلیل قانون پیامدهای ناخواسته، این شدت و کمیت در افزایش اهمیت نقش عملیات روانی در محیط جنگ‌های نامتقارن به طور مستقیم مؤثر است. نتیجه‌گیری عملیات روانی به طور نسبی در کلیه جنگ‌های تخصصی گذشته نقش بسزایی داشته است و در آینده نیز، با توجه به پیچیدگی‌های پیش‌بینی شده در محیط نبرد از اهمیتی فزاینده برخوردار خواهد بود. عملیات روانی در جنگ نامتقارن بنا به ماهیت ذاتی عدم تقارن و مشخصه‌ها و انواع آن در مراحل آمادگی برای جنگ، حین جنگ و پس از جنگ در قالب کنترل پیامدهای ناخواسته نقشی حیاتی دارد. در جنگ نامتقارن، دست‌یافتن به تأثیر استراتژیک، که اغلب ابعادی روان‌شناختی دارد، تا حد زیادی به موفقیت عملکرد عملیات روانی بستگی دارد. به عبارت دیگر، اغلب، منظور از اقدامات نظامی تاکتیکی صورت گرفته در چهارچوب الگوی جنگ نامتقارن، دست‌یافتن به نتایج روانی استراتژیک است که به دو شیوه مستقیم و غیرمستقیم از طریق اجرای عملیات روانی مکمل جنگ محقق می‌شود. از جمله اقدامات نظامی مؤثر و بسیار حیاتی در جنگ نامتقارن، بهره‌جستن از اصل غافل‌گیری و فریب است. تحقق این اصول نیز به برخورداری از دریافتی صحیح از دشمن (اطلاعات مناسب) و محروم کردن وی از اطلاعات واقعی (ضداطلاعات) بستگی دارد. بستر اجرایی این فنون را به ویژه در رابطه با تصویر کردن اهداف مجازی و اطلاعات تحریف شده عملیات روانی مهیا می‌کند و بر مینای این بستر اجرایی، کانون توجه دشمن از اهداف اصلی منحرف و به سوی اهداف مصنوعی و مجازی معطوف می‌شود. در پایان، با توجه به نقشی که عملیات روانی در صحنه جنگ نامتقارن دارد به نظر می‌رسد تدوین دکترین عملیات روانی در جنگ نامتقارن ضرورتی حیاتی است؛ چرا که عدم توجه به انسجام ابعاد روانی عملیات‌ها می‌تواند علاوه بر حدر رفتن نتایج حاصل از اقدامات نظامی، تأثیرات استراتژیک روانی منفی‌ای را نیز به همراه داشته باشد. به عبارت دیگر، همزمان و هم‌پای با تدابیر عملیاتی آفندی نامتقارن باید ابعاد پدافندی نیز مورد تجزیه و تحلیل قرار گیرد و از طریق قانون پیامدهای ناخواسته هر دو بعد آفندی و پدافندی در غالب فلسفه عملیاتی منسجم و انعطاف‌پذیر بر مبنای عملیات روانی، به عنوان عصر فزون‌گر توان رزم، در چهارچوب دکترین عملیات روانی جنگ نامتقارن ارایه شود



    مقالات مجله
    نام منبع: علیرضا فرشچی
    شماره مطلب: 2105
    دفعات دیده شده: ۳۶۳۷ | آخرین مشاهده: ۲ ساعت پیش