-
عملیات روانی
دوشنبه ۱ اردیبهشت ۱۳۸۲ ساعت ۱۲:۰۰
عملیات روانی روبرت ولفرام دکتر حسن درگاهیمقدمه در قرن بیست و یکم، عملیات روانی یکی از مؤثرترین جنبههای جنگهای آینده محسوب میشود. به همین دلیل، کشورهای غربی، با تمام توان کوشیدهاند تا خود را از نظر سیستمهای انسانی و امکانات مادی تا اندازهای مجهز کنند که بتواند جنگ نرمافزاری را که میدان نبرد آن گسترده است و پیامدهای گوناگون آن تمام افراد یک ملت را تحتالشعاع قرار میدهد، توسعه دهند. بدین ترتیب، باید پذیرفت که تمامی افراد یک ک
عملیات روانی روبرت ولفرام دکتر حسن درگاهیمقدمه در قرن بیست و یکم، عملیات روانی یکی از مؤثرترین جنبههای جنگهای آینده محسوب میشود. به همین دلیل، کشورهای غربی، با تمام توان کوشیدهاند تا خود را از نظر سیستمهای انسانی و امکانات مادی تا اندازهای مجهز کنند که بتواند جنگ نرمافزاری را که میدان نبرد آن گسترده است و پیامدهای گوناگون آن تمام افراد یک ملت را تحتالشعاع قرار میدهد، توسعه دهند. بدین ترتیب، باید پذیرفت که تمامی افراد یک کشور ـ اعم ازنظامی و غیرنظامی ـ تحت تأثیر یک جنگ قرار میگیرند و اگر دولتی یا مسئولان آن نسبت به این نوع جنگ و شیوه و ابزار آن آگاه یا به تجهیزات کافی برای مقابله با آن مجهز نباشند، سبب نابودی آن ملت میشوند. مقابله حاضر برای روشن شدن بیشتر افکار و عقاید، درباره عملیات روانی طبق آخرین تکنیکها و تاکتیکهای جنگ روانی غرب است که علیه دیگر دولتها و در راستای منافع امریکا به کار گرفته شده است. 1) امکانات و ابزار جنگ روانی پیشرفت روزافزون فناوری ایجاب میکند که در آینده، جنگ روانی در مراحل آمادگی، اجرا و برنامهریزی عملیات نظامی مورد توجه بیشتری قرار گیرد. این جنگ ویژگیهایی دارد که از طریق آنها میتوان به اهداف خاصی دست یافت و مهمترین آنها به این شرحاند: 1) جنگ روانی، فرصتها و خطرهای جدیدی را برای کشور و دشمنانش فراهم میآورد؛ 2) این جنگ بخش جداییناپذیر هر نبرد است؛ 3) جنگ روانی در ساختار فکری نظامیان و غیرنظامیان تأثیر میگذارد؛ 4) چنین جنگی در ایجاد و حفظ آمادگی جنگی در کشورهای متحد بسیار مؤثر است؛ 5) جلب حمایت بینالمللی از طریق جنگ روانی امکانپذیر است؛ 6) تأثیر جنگ روانی بر روی دشمن و متحدانش احتمالاً باعث توقف عملیات جنگی خواهد شد؛ 7) جنگ روانی آمادگی نیروهای متخاصم را تضعیف میکند؛ 8) تحریک سربازان دشمن به تسلیم، خرابکاری در ارتش خودی با ترک خدمت از جمله نتایج جنگ روانی است؛ 9) جلب حمایت مردم و افکار عمومی اثر مستقیم جنگ روانی در دو سوی نیروهای متخاصم است. 2) تجربههای امریکاییان در زمینه جنگ روانی (امکانات جنگ روانی توسط امریکا) الف) امکانات استراتژیک ـ حملات هوایی امریکا به اهداف استراتژیک یکی از ابزارهای امریکا برای نفوذ روانی در کشورهای مورد تهاجم، حملات هوایی به هدفهای استراتژیک است، امکانی که درجهت جنگهای جهانی دوم، کره، ویتنام و خلیج فارس از آن استفاده شد. دلایل استفاده از این استراتژی، که هدف عمده بهرهبرداری روانی است، به شرح زیر میباشد: 1) کاهش قدت فیزکی دشمن 2) قانع کردن رهبران کشورهای مورد تهاجم، مبنی بر پذیرش خسارتهای سنگین و پرداخت بهای گزاف، در صورت ادامه مخالفت با پیشنهادهای امریکا؛ 3) تضعیف روحیه مردم؛ 4) دادن خسارت به مردم کشورهای مورد تهاجم برای اقدام علیه دولت خود. این تفکر بسیار غیرواقعگرایانه است، زیرا، با توجه به تخریبهای شدید حملات هوایی امریکاییان در آلمان، ژاپن، کره شمالی و ویتنام شمالی، بیشتر مردم ازحمایت دولت خود دست بر نداشتند. البته، شورشهای شیعیان و کردها در شمال عراق، در پایان جنگ دوم خلیج فارس، در این مورد استثناست. تلاشهای امریکا برای پایان دادن جنگ از طریق تخریب اهداف نظامی یا شبهنظامی یا حمله به مردم، موفقیتآمیزتر بود. برای نمونه، پرتاب بمب اتم در هیروشیما و ناکازاکی و حملات هوایی به هدفهای استراتژیک در یوگسلاوی به پایان سریعتر جنگ کمک کرد. به همین دلایل، تجربه نشان میدهد که دولتها حاضر به پذیرش پیشنهاد مهاجمین هستند، اگر: 1) شکست آنها اجتنابناپذیر و حتمی به نظر آید؛ 2) پذیرش صلح با شرایط بهتر ناممکن باشد؛ 3) چشماندازی برای دفاع مؤثر یا وارد آمدن ضربه متقابل به هدفهای استراتژیک جناح مقابل وجود نداشته باشد؛ 4) به این باور برسند، که تخریبهایی که تا به حال ایجاد شده است یا تداوم تهدید حملات هوایی به مراتب از پذیرش قرارداد صلح و پیامدهای آن سنگینتر است. تسلیم بدون شرط، تاکنون تنها در مواقعی وجود داشته است که از طرف آغازگر جنگ، دیگر در رأس قدرت نبوده است. ب) امکانات تاکتیکی امریکا 1) عملیات روانی - وسعت بخشیدن به درخواست تسلیم، ازطریق ارسال پیامهای رادیویی و پرتاب اعلامیه از هواپیما که با هدف شکستن مقاومت نیروهای مورد تهاجم انجام میشود؛ - تداوم ارسال و پخش پیام با اهداف روانی از پیش تعیین شده، برای تحریک سربازان به فرار از خدمت، خرابکاری یا تسلیم؛ (بسیاری از اسیران جنگی اعتراف کردهاند، که تحت تأثیر عملیات روانی قرار گرفتهاند). 2) به کارگیری روشهای مؤثر - ایجاد این باور در سربازان کشور مورد تهاجم، که امریکا در جناح حق واقع شده است؛ - تضمین رفتار مناسب با سربازان. تاریخ نشان داده است که آمار تعداد افرادی که تسلیم میشوند یا از خدمت میگریزند، با کیفت و کمیت عملیات روانی امریکاییان رابطه مستقیمی ندارد. 3) حمله به نیروهای دشمن تهاجم به نیروهای دشمن بزرگترین ضربه روانی را وارد میکند. مطالعات تطبیقی درباره تأثیر عملیات روانی در جنگهای کره، ویتنام و خلیج فارس، سه شرط را برای تضعیف شدید نیروهای آماده رزم دشمن، مشخص میکند: - تحمیل شکستهای سنگین به نیروهای دشمن؛ - حملات هوایی یا تهاجم متفقین در محدوده زمانی چند هفتهای؛ - قطع تدارک نیروها (کمبود مواد غذایی). در جنگ کره، آمار بالایی از تسلیم نیروها در دو محدوده زمانی مختلف وجود داشت: الف) عقبنشینی نیروهای کره در پاییز سال 1950؛ ب) عقبنشینی نیروهای چین در اوایل سال 1951. در هر دو حادثه، نیروهای کشورهای یاد شده، مدتهای طولانی در حال پیشروی بودند. در جنگ دوم خلیج فارس نیز، حملات هوایی شدید متفقین ـ که 38 روز طول کشید ـ موجب شد تا روحیه مبارزهطلبی نیروهای عراقی تنزل یابد به طوری که: - حدود 160 هزار سرباز عراقی (تقریباً40 درصد) از خدمت گریختند. - بسیاری از نیروهایی که باقی مانده بودند، پس از پایان جنگ اقرار کردند که خود را آماده فرار کرده بودند؛ - آمادگی و روحیه جنگی وجود نداشت؛ - حدود 62 هزار اسیر عراقی، تنها 640 نفر به کمکهای پزشکی نیاز داشتند. در حالی که جنگ ویتنام نقطه مقابل جنگ خلیج فارس بوده است: - نیروهای ویتنام به ندرت در برابر حملات هوایی متفقین سر تسلیم فرود آوردند؛ - بیشتر نیروهای ویتکنگ و ارتش ویتنام شمالی، فقط چند بار در سال، در درگیریها شرکت میکردند؛ - ویتکنگها و ارتش ویتنام شمالی قادر بودند پس از درگیریها، عقبنشینی کرده و خود را در جنگلهای سر پوشیده پنهان کنند؛ - مجروحان میتوانستند جراحتهای خود را مدوا کنند و با تجدید روحیه، مجدداً آماده رزم شوند. طبق دلایل مزبور، نیروهای امریکایی و ویتنام شمالی هرگز توانایی شکست روحیه یکدیگر را نداشتند. امکانات جنگ روانی دشمنان امریکا 1) امکانات استراتژیک دشمنان امریکا، به دلیل برخوردار نبودن از امکان تهاجم مستقیم به ایالات متحده، از امکانات دیگری استفاده میکنند. 2) وارد آمدن بیشترین صدمه به سربازان امریکایی تغییر افکار عمومی در راستای منافع خود، با مجروح کردن و کشتن تعداد معینی از نیروهای امریکا یکی از عوامل مؤثر در پیروزی است که در موارد زیر قابل ارزیابی است: - ژاپنیها با دفاع سرسختانه خود در سال 1941 در مناطق دریایی، میکوشیدند تا افکار عمومی را به نفع خود تغییر دهند؛ - مائوتسه تونگ امیدوار بود که با کشته شدن 100 هزار امریکایی؛ افکار عمومی در جهان متحول شود (در جنگ کره، تعداد واقعی کشتگان امریکایی به 150 هزار نفر رسید)؛ - رهبری جنگ در ویتنام اطمینان داشت که جنگ در واشنگتن به پیروزی خواهد رسید. (شورشهای دانشجویان در سانفرانسیسکو)؛ - صدام حسین نیز قصد داشت با استفاده از این تاکتیک، در جنگ پیروز شود. صدام در یکی ازسخنرانیهای خود قبل از عملیات طوفان صحرا گفت: ما یقین داریم، که اگر بوش جنگی را علیه ما آغاز کند … به محض اینکه ما 5 هزاز نفر سربازان او را بکشیم، مطمئناً، او دیگر در موقعیتی نخواهد بود که این جنگ را ادامه دهد. 3) تبلیغات هدف اصلی تبلیغات این است که این باور را در شهروندان امریکایی و متفقین آنها ایجاد کند که: - نیروهای دشمن (نیروهایی که در مقابل امریکا میجنگند)، در طرف حق واقع شدهاند و امریکا و متحدانش در طرف باطل؛ - امریکا هرگز پیروز نخواهد شد، زیرا، دشمن (نیروهایی که در مقابل امریکا میجنگند)، هرگز تسلیم نخواهد شد؛ - جنگ امریکا ناعادلانه است. (مانند سرزنش شوروی، چین و کره شمالی)؛ - سرزنش امریکاییان نسبت به استفاده از سلاحهای بیولوژیکی در جنگ کره؛ - استفاده سربازان امریکایی از حشرات و صدفهای آلوده به انواع باکتری، در جنگ علیه کره؛ - پخش نوارهای ویدئویی به صورت قاچاق در میان سربازان امریکایی برای نشان دادن رضایت دولت آنها نسبت به ادامه جنگ، به رغم آگاهی از آمار کشتگان و مجروحان آنها؛ - استفاده از رسانههای عمومی در یوگسلاوی و روآندا برای تحریک مردم نسبت به تبعیض نژادی؛ و قتل عام مردم در روآندا، پیامد جنگ روانی امریکا بود. 4) امکانات تاکتیکی جنگ روانی - تحریک سربازان به فرار ازخدمت، و خرابکاری از طریق ارسال پیامهای رادیویی و پخش از طریق بلندگو یا پخش اعلامیه با هواپیما. 5) تقویت وحفظ روحیه علیه امریکا - استفاده از افسران ارشد ازتأثیرات روانی مثبت و منفی برای جلوگیری از فرار سربازان، خرابکاری و تسلیم آنها؛ - اعمال قانون به منزله متداولترین روش در زمان جنگ؛ - ایجاد خوف در سربازان، در ارتباط با سوءرفتار امریکاییان و حتی کشتهشدن آنان در صورت اسارت (در آلمان، ویتنام شمالی و عراق، نمونههایی وجود داشته است). - مراقبت شدید افسران از نیروهای زیردست و تلاش برای جلوگیری از مطالعه اعلامیههای هوایی یا شنیدن رادیوهای دشمن؛ - تلاش افسران و درجهداران، با صرف وقت بسیار، برای تقویت و حفظ روحیه نیروهای خودی؛ - اعزام سربازان به نبرد با روحیه بالا؛ - برگذاری جلسات انتقاد از خود و از دیگران در فواصل نظامی مشخص، برای کشف ضعف روحیه در سربازان و از بین بردن آن، - سرمایهگذاری در ارتباط با روحیهسازی و ایجاد انگیزه در غیرنظامیان؛ - استفاده از رسانههای عمومی برای تقویت روحیه مردم و اینکه کشور آنها در جبهه حق واقع شده و پیروزی، بسیار محتمل و نزدیک است؛ - تکریم قهرمانی سربازان؛ - مورد انتقاد قرار دادن و محکوم کردن انگیزههای دشمن؛ در پایان، نتیجهگیری میشود که هر چند اهداف جنگ روانی به تبع ماهیت دولتی که در برابر آن از این استراتژی استفاده میشود، مختلف است، اما شیوههای به کار گرفته شده از سوی امریکا در جنگهای اخیر، با توجه به ماهیت متفاوت آنان، تقریباً یکسان بوده است.
مقالات مجله
نام منبع: روبرت ولفرام
شماره مطلب: 2093
دفعات دیده شده: ۲۲۰۶ | آخرین مشاهده: ۲ ساعت پیش