Sorry! your web browser is not supported;

Please use last version of the modern browsers:

متاسفانه، مروگر شما خیلی قدیمی است و توسط این سایت پشتیبانی نمی‌شود؛

لطفا از جدیدترین نسخه مرورگرهای مدرن استفاده کنید:

للأسف ، متصفحك قديم جدًا ولا يدعمه هذا الموقع ؛

الرجاء استخدام أحدث إصدار من المتصفحات الحديثة:



Chrome 96+ | Firefox 96+
عملیات روانی
  • جنگ فرهنگی علیه اسلام سال‌هاست کلید خورده است جنگ فرهنگی علیه اسلام سال‌هاست کلید خورده است
    یکشنبه ۲۰ آذر ۱۳۸۴ ساعت ۱۰:۳۷

    مهر عدالتخواه سایت عملیات روانی- با فروپاشی کمونیسم از اواخر دهه 80 و پایان رسمی دوران جنگ سرد، تصور جهانیان بر این بود که سال‌های آرامش و صلح فرا رسیده است و خطری جهان از بند گریخته را تهدید نمی‌کند. رفاه، عدالت و مشارکت ملل از اولین مؤلفه‌های عصر جدید به شمار می‌آمد و فرو ریختن دیوار برلین نماد پیوستگی ملل. سیاست ورزان جامعه شناس چنین پدیده‌ای را که همزمانی آن با ابداعات و نوآوری‌های مکرر در عرصه چرخش و گردش اطلاعات همراه بود، مرهون نیاز

    مهر عدالتخواه سایت عملیات روانی- با فروپاشی کمونیسم از اواخر دهه 80 و پایان رسمی دوران جنگ سرد، تصور جهانیان بر این بود که سال‌های آرامش و صلح فرا رسیده است و خطری جهان از بند گریخته را تهدید نمی‌کند. رفاه، عدالت و مشارکت ملل از اولین مؤلفه‌های عصر جدید به شمار می‌آمد و فرو ریختن دیوار برلین نماد پیوستگی ملل. سیاست ورزان جامعه شناس چنین پدیده‌ای را که همزمانی آن با ابداعات و نوآوری‌های مکرر در عرصه چرخش و گردش اطلاعات همراه بود، مرهون نیاز بشر به دهکده جهانی برمی‌شماردند و در این بین ساختار شکنیِ فناوران با ظهور پدیده‌ی اینترنت و رایانه‌های خانگی را آغازگر عصر انفجار اطلاعات نامیدند. آنان که از بحث‌های دانشجویی فضای دهه‌ی هشتاد میلادی در کمپ‌های دانشجویی چون شیکاگو، ییل، کلمبیا و ... زمینه‌ساز فرضیه دسترسی سریع، آسان و ارزان به تارنمای گسترده جهانی بودند از جنس همانانی بودند که جنبش اعتراض دانشجویی دهه شصت، دوران بین دو جنگ جهانی، عصر طلایی ویکتورین‌ها، انقلابیون فرانسوی، معترضان لوتری و آفرینندگان رنسانس را شکل بخشیدند. اگر نماد متقدمان موتور بخار، کریستال پالاس و سینماتوگراف بود، فلسفه اینان نیز در جامعه شناسی پست مدرن و تقابل جامعه باز و بسته خلاصه می‌شد. در واقع فرزندان کسانی که روزگاری از بیزانس و خاکستر جنگ‌های صلیبی سر برآورده بودند، آمده بودند تا مفهوم جدیدی از نقش انسان، آزادی نوع بشر و بیان شفاف جامعه را بدست دهند. حکومت ایسم‌ها یکی پس از دیگری به افول می‌گرایید و با خط بطلان بر کمونیسم، نوید آفتابی دیگر، با حرارت خاص خود دل نوازی می‌کرد. اما تبارشناسی دهه نود نشان می‌دهد، با روی هم غلطیدن ثانیه‌ها، جهان می‌رود تا دوباره از زیر آوارها، دیکتاتوری دیگر اما در قالبی بسیار شبیه انسان را تجربه کند. با فرو ریختن دیوار برلین کسی نپرسید برنده نهایی‌ این اتفاق کیست و در چرایی آن تردید نکرد. آیا بهترین گزینه برای تضعیف آلمان غربی که قدرت اول اقتصادی جهان شده بود، وصله زدن آن به کشور فقیری چون آلمان شرقی نبود؟ از اواخر دهه‌ی80 به این سو آمریکاییان به عنوان دارنده گواهینامه دخالت در امور جهان هر ترفندی را تمهید کردند تا دشمنان فرضی خود را گسترش دهند. از تکه تکه کردن کشورها گرفته تا وصله پینه کردن سرزمین‌ها. ولی آیا کفایت می‌کرد؟ محیط جهان نیاز به دشمنان بالقوه داشت. دشمنانی که بتوان روی حماقتشان حساب باز کرد. و این آغاز داستان دیگری شد. نو محافظه‌کاران دوباره ظاهر شدند و چون جغد شومی سر برآوردند. اینان آمدند تا با استثمار نوین خود زیر سایه نوآوری‌های فناورانه‌ی اندیشمندان مصلح، اهداف شنیع خود را جامه عمل پوشانند. خطر، امریکای قدرت طلب را تهدید می‌کرد. انقلاب اسلامی ایران به رهبری امام خمینی (ره) بسیار سریع‌تر از حتا تصور این رهبر فرزانه مرزهای جغرافیایی را در نوردید و جهان را تحت تأثیر خود قرار داد. باید اتفاقی می‌افتاد. کاری صورت می‌گرفت. بوش پدر و محفل تجسسی او با همراهی کسانی چون پرل، کریستول و دیگران پایه‌های نرونی دیگر را پی ریزی کردند. سالها پیش شایعه‌ای در گرفت که به نقل از مایکل براون عنصر وازده‌ی سیا می‌گفت در اواخر دهه 80 طرح مبارزه با تشیع و جان نثاری معنوی مسلمانان در این سازمان مخوف تدوین شده است. مهم نبود چقدر این شایعه صحت داشت، مهمتر تحقق این شایعه بود. جنبش جنگ طلب و جهانخوار نو محافظه‌کاری زمان را مناسب دید. زمینه‌های تشکیل و تقویت طالبانی‌گری را طرح‌ریزی نمود. ملایان افراطی و سنگ صفتی که آمده بودند تا چهره‌ای مخوف از اسلام ترسیم کنند. سناریویی که بر مبنای آن می‌توانستند دشمن شماره یکی برای امریکا بتراشند. طالبان رشد نمود و این غده سرطانی عمق افغانستان را بلعید. حال هنگام نقطه اوج فیلم دلخواه امریکایی فرا رسیده بود. یک نفر باید کلید را فشار می‌داد و 11 سپتامبر این گونه آفریده شد. از 11 سپتامبر 2001 به این سو امریکا هر چه خواست کرد و برای پیشبرد مقاصد زورمدارانه خود تا توانست رعب و وحشت از اسلام را ریشه‌دار کرد. به افغانستان هجوم برد، طرح‌های صلح خاورمیانه را که از پیمان اسلو شروع شده بود، تا شرم الشیخ و ژنو و... در دستور کار قرار داد، نقشه‌ی راه مطمئن بود، بدون هیچ توجیهی عراق را در نوردید و جای پای خود را در خاورمیانه، نقطه‌ی حساس جهان محکم و محکم‌تر نمود. امریکایی‌ها که روزی آرزوی قدم گزاردن در آبهای خلیج فارس را رویایی بیش نمی‌پنداشتند، به بهانه‌ی حراست از ملل جهان و امنیت و ثبات منطقه‌ای، موقعیت خود را در این خلیج همیشه فارس تثبیت کردند. طی بیش از 4 سال هر جا که نیاز به فتح داشتند واژه‌ی تروریسم و خطر جهانی را به میان آوردند و هر کسی را که خواستند با این دستاویز به بند کشانیدند. اینان در یک دست تی ان تی و در دست دیگر گلهای کاغذی را فشردند و هر تنگنایی را به یک انفجار و التهاب به نقطه دلخواه مبدل ساختند. ولی هنوز نفرت لازم به دنیا تزریق نشده بود. باید بیشتر تلاش می‌کردند و بنابراین قرائت خشونت طلبی از اسلام بدست دادند. زمان گذشت و باز گذشت، باید بیشتر می‌کوشیدند، پس راه مبارزه فرهنگی را در پیش گرفتند، درست بسان جنگ سرد. اما اینبار هدف اسلام بود! جنگ صلیبی کفار از استراتژی انگلیسی «تفرقه بینداز و حکومت کن» به راهبرد آمریکایی «تفرقه بینداز و نابود کن» تغییر یافت، چه راهی بهتر ازاین. مستندات چنین رویکردی بسیار است. جنگ غرب علیه اسلام چند سالی است که می‌رود با یاری ابر رسانه‌ها به جنگی تمام عیار تبدیل شود. فیلم‌ها، کتاب‌ها رویدادهای سیاسی و... همه نشان از گستردگی این هجمه ناروا دارند. چماق بدستان استراتژی جنگ، تهاجم و حضور در سرزمین‌های مقدس اسلام را پیش گرفته‌اند و هویج بدستان استراتژی «ذهن‌ها، قلب‌ها و دلارها» را پیشه کرده‌‌اند. یک روز کنگره امریکا بودجه چند صد میلیارد دلاری برای تقویت حضور نظامی خود تصویب می‌کند و روز دیگر بودجه‌ای آنچنانی برای به خدمت درآوردن ذهن اندیشمندان و نفوذ در درون جوامع اسلامی و جلب اذهان عمومی تصویب می‌شود. یک روز به بهانه‌ی دموکراسی و صلح در خاورمیانه طرح می‌ریزند و یک روز به بهانه تروریسم هجوم می‌آورند. سال‌هاست هر چه جوامع اسلامی بیانیه می‌دهند و نفی خشونت می‌کنند انعکاس نمی‌یابد و به گوش کسی نمی‌رود و هر چه قطعنامه تصویب می‌کنند رسانه‌های مدعی پوشش نمی‌دهند. این بار سران سازمان کنفرانس اسلامی حتا صدور فتاوای خشونت بار و افراطی را منع کردند، حتا اصلاحات در کتاب‌های درسی اسلامی را تصویب نمودند. بر تساهل و تسامح صحه نهادند و اتحاد مسلمانان را توصیه کردند. و این آخری، اتحاد، همین نکته‌ی اضطرارآمیز غربی‌هاست. آنان از اتحاد مسلمانان هراس دارند. اما به راستی جهان اسلام در این جنگ تمام عیار چه راهبردی را باید اتخاذ کند؟ پاسخ به این سؤال واضح است: قدرت رسانه‌ای. ایجاد شبکه رسانه‌ای قوی جهت نمایش ذات انسانی اسلام و روح حقیقت طلب، عدالتخواه و صلح طلب نهفته در آن. این که نگرش افراط گرایانه جنگ طلبان نو محافظه‌کار نسبت به اسلام از کجا ریشه می‌گیرد، تنها با یک سؤال پاسخ دادنی است، سؤالی که پاسخ آن حل چالش‌های جهان معاصر را در پی دارد: چه کسی رونوشت نامه‌ی مرد شماره 2 القاعده، ایمن الظواهری، خطاب به ابومصب الزرقاوی را به آقای دیک چنی داده است!؟



    مقاله
    نام منبع: arnet
    شماره مطلب: 1177
    دفعات دیده شده: ۲۴۷۷ | آخرین مشاهده: ۳ ساعت پیش