Sorry! your web browser is not supported;

Please use last version of the modern browsers:

متاسفانه، مروگر شما خیلی قدیمی است و توسط این سایت پشتیبانی نمی‌شود؛

لطفا از جدیدترین نسخه مرورگرهای مدرن استفاده کنید:

للأسف ، متصفحك قديم جدًا ولا يدعمه هذا الموقع ؛

الرجاء استخدام أحدث إصدار من المتصفحات الحديثة:



Chrome 96+ | Firefox 96+
عملیات روانی
  • برخورد از نوعی دیگر: عبور از میدان مین
    چهارشنبه ۲۵ آبان ۱۳۸۴ ساعت ۴:۴۷

    ایلان برمان به تازگی مقاله‌ای با عنوان چالش‌های سیاست خارجی آمریکا با ایران را در پایگاه اینترنتی شورای سیاست خارجی آمریکا منتشر کرده است. در این مقاله که آغازی تأمل برانگیز با اشاره به «طرح خاورمیانه بزرگ» دارد و پایانی معنادار با پرسش «این که ایران اتمی تهدیدی برای جهان خواهد بود یا خیر کاملاً وابسته به آن است که حکومت ایران همچنان خود را در جنگ با آمریکا و غرب بداند یا خیر»، نویسنده با مطرح کردن مجموعه‌ای از ادعاها، اتهامات و پیش‌فرض‌های واهی

    ایلان برمان به تازگی مقاله‌ای با عنوان چالش‌های سیاست خارجی آمریکا با ایران را در پایگاه اینترنتی شورای سیاست خارجی آمریکا منتشر کرده است. در این مقاله که آغازی تأمل برانگیز با اشاره به «طرح خاورمیانه بزرگ» دارد و پایانی معنادار با پرسش «این که ایران اتمی تهدیدی برای جهان خواهد بود یا خیر کاملاً وابسته به آن است که حکومت ایران همچنان خود را در جنگ با آمریکا و غرب بداند یا خیر»، نویسنده با مطرح کردن مجموعه‌ای از ادعاها، اتهامات و پیش‌فرض‌های واهی و امتزاج آن با برخی از دلمشغولی‌‌ها و نگرانی‌های آمریکا در منطقه، جبهه‌ی تقابلی فراگیری را متصور می‌شود و می‌کوشد با توسل به همان سیاست معروف چماق و هویج خود را از میدان مینی که خود ساخته است نجات بخشد. 1- در بخش نخست، نویسنده به چالش هسته‌ای اشاره کرده و با تکرار مواضع پیشین آمریکا مبنی بر حرکت ایران به سمت فناوری تسلیحات هسته‌ای، یکی از دلایل آن را رفتار آمریکا و بحث‌محور شرارت می‌داند. در این بخش برمان ابتدا موضوع تسلیحات هسته‌ای را مسلّم فرض می‌کند و سپس دنبال علل آن می‌رود. اصلی که اساساً مطرود و فرضیه‌ای غلط بوده و دولت جمهوری اسلامی ایران با شفافیت آن را در آژانس انرژی هسته‌ای پیگیری می‌کند و بنابراین هرگونه تحلیلی بر مدار آن غیرقابل پذیرش است. 2- در بخش دوم که نویسنده به چالش تروریسم می‌پردازد، مجدداً همان روش اتخاذ شده و شروع تحلیل‌ها بر پایه‌ی قطعیت ادعاها شکل می‌گیرد. نویسنده با این پیش‌فرض که «افکار تروریستی ایرن هم‌اکنون در سطحی مساوی –یا حتا فراتر از- تهدید القاعده قرار دارد.» حزب‌ا... لبنان را عامل اصلی آن شناخته و پس از آن می‌کوشد با القای رابطه‌ی ایران و القاعده و حتا بدتر، ابومصعب‌زرقاوی که سبب صدها جنایت علیه شیعیان عراق است بپردازد. در واقع نگرشی که بر پایه‌ی ایجاد اختلاف بین ایران و شیعیان عراق و ایجاد شرایط سرکوب حزب‌ا... در حاشیه‌ی منافع استراتژیک رژیم صهیونیستی قرار دارد. جالب آن که نویسنده در این بحث به بحران فلسطین و اسرائیل با لفظ جنگ اشاره کرده و اذعان می‌کند «خلاء سیاسی در فلسطین به وسیله ایران به صورت مستقیم و غیرمستقیم پر شده است» این که بر حجم طرفداران انقلاب اسلامی در اقصا نقاط جهان افزوده شده و از آفریقا تا آمریکای لاتین و اروپا ملل جهان فریاد حق‌طلبی سرداده‌اند شکی نیست و جای تعجب نیز ندارد که رشد انقلاب اسلامی مانع زورمداری‌های آمریکا و منافع سلطه‌جویانه صهیونیست‌ها است. اما به واسطه این اقبال جهانی نمی‌توان اعمال تروریستی به ایران و اسلام نسبت داد و در جهت امیال جهان‌خوارانه به تحلیل و توجیه و سیاست‌سازی پرداخت. 3- در این مقاله نویسنده حتا در امور خلیج فارس نیز موقعیت ایران را با این جمله که «جنگ آمریکا علیه تروریسم، ایران را تبدیل به یک ابر قدرت منطقه‌ای در خلیج فارس کرده» مورد سنجش قرار می‌دهد و آن را موجب نگرانی منافع آمریکا می‌داند. نخست باید گفت که استراتژی تقویت و تحکیم مواضع جمهوری اسلامی در خلیج فارس امری اجتناب ناپذیر و لازم الاجراست، دوم آن که چگونه است آمریکاییان از فرسنگها دورتر نگران منافع ملی‌شان هستند و ما در منطقه خود و آبهای ساحلی خود نگران حضور بیگانگان نباشیم. از سوی دیگر تناقص در این گفتار به حدی است که ای کاش نویسنده هر بخش را در جایی متفاوت می‌نوشت. یک بار در بخش تروریسم ایران را متهم به حمایت از زرقاوی در کشتار شیعیان می‌کند و یک بار ما را متهم به تقویت «حمایت از شیعیان و نفوذ سیاسی در گروه‌های طرفدار شیعه». جالب است که تحلیل‌گر در دام تحلیل خود گرفتار آید. 4- کار آمریکایی‌ها به جایی رسیده است که تصور می‌کنند تعیین تکلیف داخلی ما و مراودات همسایگان نیز در اختیار آنهاست. نویسنده مسائلی چون همکاریهای جدید ایران با گرجستان، اوکراین و فعال شدن و حضور جدی در منطقه دریای خزر را برای آمریکا مایه نگرانی می‌داند و از لابلای آن گسترش تعامل ایران را موجب بر هم خوردن توازن قدرت محسوب می‌کند. معلوم نیست بر اندیشه سیاستمداران جاهل نومحافظه‌کار چه می‌گذرد که این گونه از سویی احساس تکلیف می‌کنند و از سوی دیگر مرعوب شده‌اند! به راستی همکاری‌های منطقه‌ای ایران چرا برای آمریکا چالش محسوب می‌شود؟ و باید پرسید آسیای میانه و منطقه قفقاز چرا نباید برای ایران که در جوار آن قرار دارد، مهم نباشد؟ باز هم در پی این نگرانی‌ها، اتهامات و ادعاهای واهی ادامه می‌یابد و باز به پروژه تروریسم و بازی القاعده ختم می‌شود. نویسنده در سطور پایانی این بخش مثلث ایران، القاعده و جنبش اسلامی ازبکستان را عینیت می‌بخشد و همکاری منطقه‌ای ایران را برای «سیاست جنگ علیه تروریسم» زیانبخش می‌داند! 5- در پایان مقاله ایلان برمان در گردابی که تولید کرده است گرفتار می‌شود و باز در چنبره‌ی مین‌گذاری‌های بیهوده و ادعاهای تمسخرآمیز سبقت «ساعت اتمی» ایران بر ساعت تغییر رژیم را یادآور می‌شود و زیرکانه تقاضای ارتباط بین ایران و آمریکا را مطرح می‌کند. آیا با دشمنی اینچنین می‌توان به نتیجه رسید؟



    خبر
    نام منبع: arnet
    شماره مطلب: 1157
    دفعات دیده شده: ۴۷۹ | آخرین مشاهده: ۲ هفته پیش