Sorry! your web browser is not supported;

Please use last version of the modern browsers:

متاسفانه، مروگر شما خیلی قدیمی است و توسط این سایت پشتیبانی نمی‌شود؛

لطفا از جدیدترین نسخه مرورگرهای مدرن استفاده کنید:

للأسف ، متصفحك قديم جدًا ولا يدعمه هذا الموقع ؛

الرجاء استخدام أحدث إصدار من المتصفحات الحديثة:



Chrome 96+ | Firefox 96+
عملیات روانی
  • تعامل صدام شیمیایی و عمو سام هسته‌ای تعامل صدام شیمیایی و عمو سام هسته‌ای
    پنج‌شنبه ۱۷ آذر ۱۳۸۴ ساعت ۴:۳۵

    جورج هرش سایت عملیات روانی- در جنگ سال 1991 خلیج فارس، حتی بعد از بیرون راندن صدام حسین از کویت نیز آمریکا مصمّم به حمله علیه عراق و برکناری صدام از مسند قدرت و رسیدن به اهدافی بود که امروزه نیز برای رسیدن به آنها تلاش می‌کند. برخورداری صدام از تسلیحات شیمیایی و احتمال توسل صدام به چنین تسلیحاتی در صورت حمله نیروهای آمریکایی علیه بغداد، عاملی بود که آمریکا را از رسیدن به بعضی اهدافش باز داشته بود. این فرضیه به اعتقاد نگارنده دارای مستندات منط

    جورج هرش سایت عملیات روانی- در جنگ سال 1991 خلیج فارس، حتی بعد از بیرون راندن صدام حسین از کویت نیز آمریکا مصمّم به حمله علیه عراق و برکناری صدام از مسند قدرت و رسیدن به اهدافی بود که امروزه نیز برای رسیدن به آنها تلاش می‌کند. برخورداری صدام از تسلیحات شیمیایی و احتمال توسل صدام به چنین تسلیحاتی در صورت حمله نیروهای آمریکایی علیه بغداد، عاملی بود که آمریکا را از رسیدن به بعضی اهدافش باز داشته بود. این فرضیه به اعتقاد نگارنده دارای مستندات منطقی خاصی برای وقایع حادث شده است که حتّی سوابق و مدارک تاریخی ممکن است فاقد چنین مستنداتی باشد. این مستندات تکمیل دکترین هسته‌ای آمریکا از آن زمان به بعد را به بخوبی به تصویر می‌کشد و وقایع مربوط به ایران را نیز آشکارا بیان می‌کند. تاریخ نشان می دهد که جورج بوش شخصاً تمایلی برای حمله به عراق و بر کناری صدام از مسند قدرت نداشته است. حال باید دید که چرا بوش چنین تمایلی نداشته است؟ قدرت نظامی صدام در سال 1991 به مراتب از اقتدار او در سال 2003 بیشتر بود و به همین خاطر عراق در سال 1991 تهدید جدی‌تری برای منطقه محسوب می‌شد. اهم دلایل قابل تصوّری که برای حمله سال 2003 به عراق ارائه شده است نیز در مقایسه با ادّله شروع جنگ خلیج فارس (1991) بسیار ضعیف‌تر بوده است: اهم دلایل شروع این جنگ مواردی نظیر انهدام سلاح‌های کشتار جمعی عراق، برقراری دموکراسی در عراق، انتفاع شرکت‌های آمریکایی، کنترل نفت: گسترش سلطه آمریکا، و کاهش تهدیدات موجود علیه اسرائیل بوده است. خطر احتمالی شروع این جنگ نیز به مراتب بیشتر از خطر مشابه برای آغاز جنگ خلیج فارس بوده است (مشکل ثبات عراق، خطر جنگ داخلی و گسترش آن در سطح کشور، فراهم شدن بستر مناسب برای گسترش نفوذ منطقه‌ای ایران از جمله خطرات احتمالی جنگ اخیر بوده است). استفاده صدام از سلاح‌های کشتار جمعی علیه ایران و مردم عراق در اوایل دهه 1990بسیار تازه‌تر و ترساننده‌تر از ابعاد این خاطره در دهه بعد یعنی زمان شروع جنگ اخیر(2003) بود. آمریکا در جنگ خلیج فارس با نیم میلیون نیروی نظامی اقدام صدام در حمله به کویت را دفع کرد و طبعاً مجامع بین‌المللی در زمان جنگ اول خلیج فارس رویکرد و انگیزه بیشتری برای حمایت از خلع صدام حسین داشتند. این رویکرد مجامع بین‌المللی در جنگ اول خلیج فارس از رویکرد مشابه در جنگ دوم خلیج فارس نیز قوی‌تر بود. بدیهی است که بعد از 12 سال و در اثر تحریم‌های سازمان ملل، عراق به شدّت تضعیف شده است. از طرفی بازرسان سازمان ملل نیز جای جای این کشور را برای یافتن سلاح‌های شیمیایی بازرسی ‌کردند. مهمتر از همه اینکه در خلال سال های بعد از جنگ خلیج فارس صدام حسین عملاً هیچ کشوری را در منطقه تهدید نکرده بود. حتّی بعد از وقوع حملات 11 سپتامبر نیز هیچ مدرکی دالّ بر همکاری و ارتباط عملی یا نظری رژیم صدام با القاعده به دست نیامد. پس چرا به جای سال 1991 خلع صدام حسین از مسند قدرت در سال 2003 مطرح شد؟ یکی از پاسخ‌هایی که برای این سوال ارائه شده است وجود تفاوت‌های شخصیتی بین بوش پدر و جورج بوش پسر است که البته این استدلال نیز چندان متقاعد کننده نیست. در حقیقت فقط یک تفاوت اساسی بین سال 1991 و 2003 وجود داشت: در سال 1991 صدام سلاح شیمیایی در اختیار داشت. در سال 2003 آمریکا به طور حتم می‌دانست که صدام حسین هیچگونه سلاح کشتار جمعی برای مقابله با نیروهای آمریکایی مهاجم به کشورش در اختیار ندارد. در حقیقت دولت آمریکا در سال 1991 این مسأله را برای صدام روشن کرد که هرگونه استفاده از سلاح شیمیایی را با سلاح هسته‌ای پاسخ خواهد گفت واین هشدار، اصلی‌ترین عاملی بود که صدام حسین را از کاربرد سلاحهای شیمیایی بازداشت. با این حال شکی نیست که تسلیحات شیمیایی همواره آخرین حربه صدام حسین محسوب می‌شد. کاملاً منطقی بود که صدام در کویت به چنین سلاح‌هایی متوسل نشود؛ امّا با اینحال آماده بود تا در صورتی که بقاء دولتش به خطر بیفتد حتی بدون توجه به تهدید هسته‌ای موجود، از سلاح شیمیایی استفاده کند. تسلیحات شیمیایی اساساً ابزاری دفاعی محسوب می‌شوند و صدام حسین نیز در دهه 1980 یعنی در جنگ ایران و عراق از کاربرد آن برای مقابله با حملات ایران، تجارب موفقیت‌آمیزی داشت. اگر در سال 1991 ارتش آمریکا به بغداد حمله می‌کرد و صدام به سلاح شیمیایی متوسل می‌شد، قطعاً هزاران سرباز آمریکایی کشته می‌شدند؛ امّا حتی در چنین حالتی هم، کاربرد سلاح هسته‌ای از سوی آمریکا قطعاً از سوی جهانیان محکوم شمرده می‌شد. آمار و خاطرات واقعه هیروشیما بر هیچکس پوشیده نبوده و نیست. جهان به هیچ وجه گسترش و کاربرد تسلیحات هسته‌ای یک ابر قدرت مهاجم علیه کشور غیر هسته‌ای را نادیده نمی‌گرفت. بنابراین می‌توان گفت که در آن زمان بیش از آنچه صدام حسین تحت تاثیر بازدارندگی سلاح اتمی آمریکا قرار گرفته باشد، آمریکا متاثر از بازدارندگی سلاح‌های شیمیایی صدام بوده است. ضعف سیاستگزاران و تصمیم‌سازان آمریکایی در آن مقطع زمانی به حدّی فاحش بود که از آن به بعد سردمداران آمریکایی همواره برای بازیافت و اصلاح این نقص خود در تلاش بوده‌اند. تصور کنید: بزرگترین قدرت نظامی جهان در رسیدن به اهداف نظامی خود مغلوب کشوری شد که قوای نظامی اندکی در اختیار داشت. این در حالی است که آمریکا علاوه بر داشتن برترین تسلیحات متعارف نظامی از سلاح اتمی نیز برخوردار بود. مهمتر اینکه صدام حسین برای انجام این مهم نه چیزی گفت و نه اقدامی کرد. شاید صدام حسین تلویحاً به آمریکا فهمانده بود که در صورت حمله به کشورش از سلاح‌های شیمیایی استفاده خواهد کرد و یا شاید سازمانهای اطلاعاتی آمریکا به این نتیجه رسیده بودند؛ امّا به هر ترتیب این مسأله نقش بسیار مهمی در تصمیم بوش رای حمله نکردن به عراق ایفا کرد. سیاستگزاران و تصمیم‌گیرندگان نظامی آمریکایی از همان سال 1991 تلاش می‌کردند تا قواعد این بازی را اصلاح کنند تا سناریوی به اصطلاح «داوود و جالوت» دیگر هرگز تکرار نشود. اهم تلاش این تصمیم‌گیرندگان را می‌توان به شرح زیر برشمرد: 1- دولتمردان و مقامات ارشد نظامی از طریق بازرسان سازمان ملل و تحریم‌های اعمالی این مسأله را محرز و قطعی کردند که عراق همه سلاح‌های کشتار جمعی خود را منهدم کرده است و آمریکا در صورت حمله به عراق با خطری مواجه نخواهد شد و در غیر این صورت باید به دنبال تناقض منطقی دیگری می بود. عراق در حمله علیه کویت از سلاح شیمیایی یا هرگونه سلاح کشتار جمعی دیگری استفاده نکرد. عراق حتّی در جنگ خود با ایران نیز از سلاح شیمیایی فقط با اهداف دفاعی استفاده کرد و به همین خاطر در آن زمان سازمان ملل هیچ تلاشی برای اعمال تحریم علیه این کشور انجام نداد. بنابراین چرا باید تحریم سازمان ملل علیه عراق، انهدام تسلیحاتی باشد که هیچگونه نقشی در حمله عراق به کویت نداشته‌اند؟ امّا اگر این تسلیحات نقش مهمّی در جنگ خلیج فارس ایفا کرده بود قطعاً در این فرضیه نیز قابلیت تأمل و بررسی بیشتری می‌داشت. 2- سیاستگزاران و تصمیم‌گیرندگان دولت آمریکا هر سال تصویر جدیدتری از مسأله سلاح‌های کشتار جمعی را رقم زده‌اند. به طوری که این موضوع علاه بر سلاح‌های اتمی و شیمیایی، سایر تسلیحات غیرمتعارف را نیز شامل می‌شود. این در حالی است که سلاح‌های اتمی، میلیون‌ها بار قوی‌تری از تسلیحات شیمیایی یا هر گونه سلاح دیگری هستند. این تسلیحات (اتمی) در واقع حیات بشریت را تهدید می‌کنند. بنابراین نباید سلاح‌های شیمیایی و هسته‌ای را در یک مقوله دسته‌بندی کرد. البته آمریکا توانسته بود غالب کشورهای جهان را از سال 1991 و با بهره‌گیری از ابزار تبلیغاتی، مجاب کند که سلاح‌های شیمیایی و هسته‌ای از جهاتی قابل مقایسه هستند. البته هدف اصلی از چنین استدلالی توجیه هر گونه واکنش علیه سلاح‌های شیمیایی (حداقل آمریکا یا چنین سلاح‌هایی نداشته و یا قصد بکارگیری آنها را ندارد) با استفاده از تسلیحات اتمی است. 3- دولت آمریکا عملاً سعی داشت با غیرقانونی اعلام کردن کاربرد سلاح‌های شیمیایی و میکروبی، به تحکیم و تقویت توافقنامه‌های بین‌المللی کمک کند؛ امّا در این تلاش هیچگاه اشاره‌ای به مسأله تسلیحات هسته‌ای نمی‌کرد (برای اطلاعات بیشتر می‌توان به کنوانسیون تسلیحات شیمیایی و میکروبی رجوع کرد). البته این مسأله عملاً با مفهوم تسلیحات کشتار جمعی مغایرت دارد و به نوعی می‌توان آن را کاملاً ریاکارانه دانست؛ با این حال جهان آن را پذیرفت. 4- طراحان نظامی آمریکا آستانه استفاده از تسلیحات اتمی را محدودتر کردند. به طوری که در حال حاضر اسناد سیاسی این کشور مبیّن آن است که آمریکا برای مقابله علیه هر گونه کاربرد سلاح‌های کشتار جمعی، از تسلیحات اتمی استفاده خواهد کرد و به هیچ وجه مهم نیست که توسل به سلاح‌های کشتار جمعی ماهیت تدافعی یا تهاجمی داشته باشد. از این گذشته، آمریکا معتقد است که این کشور همچنین، مستعد حمله اتمی به تسهیلات زیر زمینی و یا مقابله با هر گونه قصد استفاده از تسلیحات کشتار جمعی است. به تعبیری، آمریکا بدون توجه به شرایط و صرفاً با هدف مورد نظر خود برای پایان دادن به جنگ از سلاح اتمی استفاده خواهد کرد. همانطور که می‌بینیم استفاده از تسلیحات اتمی به عنوان «آخرین حربه» با زمانی که کاربرد این سلاح فقط منوط به در خطر افتادن بقاء کشور و دول هم‌پیمان آمریکا می‌شد، کاملاً فرق کرده است. امروزه آمریکا، آشکارا از بکارگیری تسلیحات اتمی به عنوان یک «عامل بازدارنده» حمایت می‌کند و معتقد است که این عامل می‌تواند دیگر کشورها را از هر گونه اقدام علیه آمریکا که ممکن است به بروز یک جنگ غیر هسته‌ای بیانجامد نیز باز بدارد. با این حال، با وجود همه این تلاشها آخرین راهکار هسته‌ای بازدارنده پنتاگون نیز هنوز تهدید پوچی بیش نیست که خود آمریکا هم به آن واقف است. در سندی موسوم به «منطق و نیازمندیهای نیروهای هسته‌ای آمریکا و کنترل تسلیحاتی» نیز صریحاً به این مشکل اشاره شده است. گفتنی است که این سند در «بررسی موضع هسته‌ای آمریکا در سال 2001» به عنوان پیش طرح مورد استفاده قرار گرفت: آیا تهدید متعارف یا هسته‌ای آمریکا از نظر دشمنان این کشور قابل قبول هستند و واقعاً عوامل بازدارنده محسوب می‌شوند؟ آیا مخالفان اینگونه رویکردها، اعتبار سیاست‌های بازدارنده آمریکا را ضعیف ارزیابی نمی‌کنند؟ در واقع در شرایط و بستر عرصه بین‌المللی امروز که با شفاف‌سازی فزاینده‌ای همراه است، جواب قاطعی برای این سؤالات وجود ندارد. دقیقاً همینطور است. چون بازدارندگی اتمی راهکار مناسبی برای مقابله با کشورهای شرور غیر هسته‌ای نیست، چون هیچکس قبول ندارد که آمریکا در سناریوهایی که در طرح‌های نظری و سیاستهای خود تدوین کرده است، از سلاح هسته‌ای استفاده خواهد کرد. سیاستها و کلمات سیاسی این کشور پوچ و بیهوده‌اند و تنها راه اثبات صحت تئوریهای سیاسی آمریکا آن است که این کشور حداقل یک بار مرتکب چنین اقدامی بشود و نشان بدهد که آمریکا واقعاً مایل و مستعد کاربرد تسلیحات اتمی علیه کشورهای غیرهسته‌ای هست. در حقیقت آمریکا قصد دارد چنین طرحی را برای اجرا در جنگ احتمالی علیه ایران مهیّا کند. البته در صورت بروز چنین جنگی و بر خلاف جنگ عراق، آمریکا قطعاً یک مإموریت صرفاً هوایی در پیش خواهد داشت که به صورت عملیات مشترکی با همکاری اسراییل انجام خواهد شد. در این صورت با توجه به اینکه نیروهای آمریکایی مستقر درعراق و شهروندان اسرائیلی در معرض حملات شیمیایی تلافی جویانه ایران قرار خواهند گرفت، طبعاً حمله اتمی اصلی‌ترین راهکار در دکترین آمریکا خواهد بود و این راهکار آمریکا را به یک کشور «شکست‌ناپذیر» و در عین حال «مشروع» مبدّل می‌کند که می‌تواند تسلیحات اتمی خود را در قالب یک عامل بازدارنده، علیه تأسیسات زیرزمینی سلاح‌های کشتار جمعی و تسهیلات موشکی زیرزمینی ایران به کار بگیرد. وقتی «آستانه هسته‌ای» در قانون حمله علیه یک کشور غیر هسته‌ای پررنگ‌تر شد، یقیناً تردیدی در مورد ارزش «بازدارندگی» زرادخانه اتمی آمریکا برای مقابله با دشمنان احتمالی باقی نخواهد ماند. بنابراین وجود پاسخ‌های قطعی در این زمینه نیز متحمل خواهد بود. از اینرو قدرت‌هایی نظیر صدام حسین هیچگاه نخواهند توانست با بهره‌گیری از تسلیحات شیمیایی یا هر سلاح دیگری مانع از حمله آمریکا بشوند. در واقع قبل از آنکه حتّا تهدید خود را به زبان بیاورند، گرفتار حمله اتمی خواهند شد. میلیاردها دلار سرمایه نقدی و میلیونها ساعت کاری که صرف ساخت و توسعه زرادخانه هسته‌ای آمریکا شده است هیچگاه از سوی دشمن بلااستفاده تلقّی نخواهد شد. احتمالاً کره شمالی نیز در آینده و بدون واگذاری هرگونه امتیاز از سوی آمریکا، خلع سلاح خواهد شد. از نظر سیاستگزاران و دولتمردان آمریکایی، جهان ما دنیای امن‌تری است. البته نظر مردم معقول و صاحبنظران منطقی درست برعکس است. آمریکا نیز بر این باور است که تنها عاملی که ممکن است شوک شدیدی به این کشور وارد کند، انجام حمله اتمی علیه این کشور است. به همین خاطر بسیاری از کشورها احتمالاً در جهت بهره‌گیری از توانمندی هسته‌ای حرکت خواهند کرد و به این ترتیب خطر بروز جنگ جهانی اتمی به شدّت افزایش خواهد یافت. بر این اساس تروریست‌هایی که حامی و همدرد کشورهای قربانی این رویکرد هستند اهم تلاش خود را برای انجام اقدامات تلافی‌جویانه به کار خواهند بست و سرانجام در این کار پیروز خواهند شد.



    مقاله
    نام منبع: Antiwar
    شماره مطلب: 1146
    دفعات دیده شده: ۱۹۱۱ | آخرین مشاهده: ۱ هفته پیش