-
معرفی و خلاصه کتاب: تأثیرات روانی عملیات هوایی امریکا در طول چهار جنگ (ویتنام ـ کره - خلیج فارس و جنگ جهانیدوم)( معرفی: ابراهیم لطفیان کریمنویسنده: استفان تی.هاسمر( ))
چهارشنبه ۲۳ آذر ۱۳۸۴ ساعت ۱۳:۴۶
معرفی و خلاصه کتاب: تأثیرات روانی عملیات هوایی امریکا در طول چهار جنگ (ویتنام ـ کره - خلیج فارس و جنگ جهانی دوم)( ) نویسنده: استفان تی.هاسمر( ) ناشر: انتشارات رند( ) معرفی: ابراهیم لطفیان کریم تعداد صفحات: 200 مقدمه این کتاب راهکارهایی را در خصوص افزایش اثرات روانی قدرت هوایی در جنگهای آینده ارائه میکند. موضوعات این کتاب که در دوازده فصل به انگلیسی گردآوری شده است، برگرفته از بازجوییهایی است از اسرای جنگی و کسب اطلاعاتی در خصوص جنگهای ویتنام، ک
معرفی و خلاصه کتاب: تأثیرات روانی عملیات هوایی امریکا در طول چهار جنگ (ویتنام ـ کره - خلیج فارس و جنگ جهانی دوم)( ) نویسنده: استفان تی.هاسمر( ) ناشر: انتشارات رند( ) معرفی: ابراهیم لطفیان کریم تعداد صفحات: 200 مقدمه این کتاب راهکارهایی را در خصوص افزایش اثرات روانی قدرت هوایی در جنگهای آینده ارائه میکند. موضوعات این کتاب که در دوازده فصل به انگلیسی گردآوری شده است، برگرفته از بازجوییهایی است از اسرای جنگی و کسب اطلاعاتی در خصوص جنگهای ویتنام، کره و خلیجفارس. این کتاب همچنین به تحلیل تأثیرات روانی عملیات سابق نیروی هوایی امریکا علیه اهداف استراتژیک و مواضع نیروهای دیگر کشورها، میپردازد. هدف از آن، بررسی و شناخت موارد زیر است: 1 ـ شرایطی که تأثیرات روانی عملیات هوایی را افزایش و یا کاهش میدهند. 2 ـ طراحی هرچه بهتر عملیات روانی و استفاده هرچه بیشتر از امکانات بالقوه عملیات روانی درنیروی هوایی. 3 ـ نحوه افزایش قابلیتهای موجود در نیروی هوایی و نقش این نیرو در بعد روانی جنگ. این تحقیق را اداره طرح و برنامه و قرارگاه نیروی هوایی امریکا، با عنوان بخشی از برنامه دکترین و استراتژی نیروی هوایی انجام داده است. هدف از آن، آشنا کردن فرماندهان و سایر کارکنان نظامی وابسته، با طراحی و هدایت عملیات رزمی و طراحان عملیات روانی است؛ همچنین برای مطالعه دانشجویان دورههای عالی علوم نظامی نیز مفید است. پروژه نیروی هوایی پروژهای مشترک که در مرکز تحقیقات و توسعه،( ) مورد تحقیق و تجزیه و تحلیل قرار گرفته است. این پروژه زمینهساز تحلیلهای جداگانه در مورد خط مشیها و متغیرهای مؤثر بر توسعه، به کارگیری، آمادگی رزمی و پشتیبانی از نیروهای حال و آینده هوافضا است و در قالب سه برنامه، تحقیقاتی را ارائه میدهد. الف - استراتژی، دکترین و ساختار نیرویی؛ ب ـ نوآوری و بهکارگیری اندیشههای جدید؛ و ج ـ مدیریت منابع انسانی و تأمین سیستمها. در ابتدا به اختصار به معرفی کتاب و سپس به مباحث مطرح شده در آن میپردازیم و در پایان نیز فصلها و عناوین کتاب به خوانندگان معرفی میگردد. تأثیرات روانی عملیات هوایی تا به حال به نحوی بوده است که عملاًً کوتاه شدن زمان جنگ و کاهش هزینههای نظامی به ویژه هزینههای جاری را در پی داشته است. در برخی از جنگها تأثیرات روانی عملیات هوایی به مراتب بیش از تأثیرات فیزیکی، مشاهده شده است. این گزارش، ارائهکننده راهکارهایی در مورد افزایش کارایی عوامل روانی در جنگهای آینده نیروی هوایی، و حاصل بازجوییها و سیر اطلاعات به دست آمده از اسرای جنگی و نیز از تأثیر عملیات روانی در جنگهای کره، ویتنام و خلیج فارس است که بعد از جنگ جهانی دوم تا به حال، مهمترین جنگهای طول تاریخ بودهاند. دو نوع از عملیات هوایی که تأثیرات روانی مهمی بر کاهش مدت جنگ و مقاومت نیروهای دشمن دارند به شرح ذیل میباشند: الف ـ عملیات هوایی علیه اهداف استراتژیک: مبارزه و از بین بردن تهدیداتی که از سوی کشور هدف، متوجه ما بود و هدف از آن، پایان دادن به جنگ، در حدی است که از نظر ایالات متحده پذیرفته شده باشد. ب ـ عملیات هوایی علیه سازمان رزم کشور هدف: ایجاد جنگ روانی که ممکن است باعث از بین رفتن وحدت و انسجام نیروهای کشور هدف شود و نیز باعث شود روحیه مقاومت در صحنه نبرد را از دست بدهند. تأثیرات روانی عملیات هوایی علیه اهداف استراتژیک کشور هدف تجربه جنگهای گذشته در تمامی جنگهای مهمی که پس از جنگ جهانی دوم تا به حال روی دادهاند، ایالات متحده همواره به اهداف به اصطلاح استراتژیک، حمله کرده است. این اهداف شامل اهداف نزدیک یا حمله به قلب مواضع کشور هدف با هدف ایجاد جنگی روانی بوده است. از میان سایر اهداف، عملیات استراتژیک هوایی با هدف تحمیل اراده خود به کشور آماج برای عقبنشینی از سرزمینهای خودی، پذیرش آتشبس و صلح و در نهایت زمینگیر کردن کشور هدف صورت گرفته است. عملیات نظامی با هدف جلوگیری از هرگونه اقدام نظامی و در ابعاد گستردهتر با هدف براندازی کامل نظام کشور هدف، صورت میگیرند. تجارب جنگهای گذشته، نشان دادهاند زمانی که حملات هوایی امریکا علیه اهداف استراتژیک به عنوان اهرم فشار قرار گیرد، در پرتو این حملات است که اهداف جنگ، خودبهخود، تأمین شده است. ایالات متحده و سایر همپیمانان وی برای وادار کردن دشمن به زمینگیر شدن یا به میز مذاکره کشاندن او و یا الزام به آتشبس، باید کشور هدف را با رفتارشان متقاعد کنند که در صورت مقابله، شکست سختی متحمل، و یا در صورت ادامه جنگ، به مخمصه سختی دچار خواهند شد. از آنجایی که تصمیم کشور هدف به ادامه جنگ و یا توقف آن، به شناخت آنان از نتایج آینده صحنه نبرد بستگی خواهد داشت، طراحان عملیاتی نیروی هوایی امریکا گسترش نیرویی کشور هدف را نیز باید جزء اهداف استراتژیک قلمداد کنند (و برای ایجاد جنگی روانی به آن حمله نمایند). نگاهی به جنگهای گذشته جنگ جهانی دوم (1945-1941): طراحان جنگ جهانی دوم، امید داشتند که بمباران هوایی اهداف استراتژیک در همه جا نتایج مهمی را به بار آورد. برای آلمان این موضوع زمانی اهمیت پیدا کرد که متفقین کارخانجات صنعتی آلمان را هدف بمباران هوایی قرار دادند که در نتیجه تأثیر روانی آن ایتالیا بهدنبال راهی برای انعقاد صلح گشت.همچنین در آن شرایط، هدف متفقین از بمباران، پایان دادن به خصومت میان دو کشور بود. زیرا هر دو طرف شاهد شکستهای پیاپی بودند. جنگ کره(1953-1950م) و جنگ ویتنام(1972-1965م): در جنگ امریکا با ویتنام، حملات هوایی علیه اهداف نظامی و استراتژیک مخصوصا با هدف ایجاد جنگ روانی اجرا شدند. تأثیر مهم این حملات، متقاعدکردن سران ویتنام برای حضور در مذاکرات، در راستای پایان بخشیدن هرچه سریعتر به جنگ و تأمین اهداف امریکا بود. این حملات هوایی، باعث شد که ایالات متحده سه سال در کره وهشت سال در ویتنام، از عملیات هوایی استفاده کند و در شرایط و وضعیتهای مختلف لشکرکشی این دو کشور، تمامی تلاش خود را برای حمله به اهداف استراتژیک به کار گیرد. در غیر این صورت احتمالات زیر ممکن بود: 1- با دسترسی کشور هدف به پشتیبانی قدرتهای خارجی این امکان به آن داده شود که با وجود از بین رفتن بخش عظیمی از تجهیزات جنگیاش بازهم بتواند به جنگ ادامه دهد. 2- کشور هدف به سرعت به اهداف خود دست یابد و علیه ایالات متحده وارد جنگ شود. 3-کشور هدف به سرعت انبوه نیروی انسانی و تدارکات را وارد صحنه نبرد کند. 4- توانایی حفظ وضعیت لجستیکی موجود برای ادامه جنگ و یا حفظ اوضاع امنیت داخلی را برای سرکوب مخالفین به دست آورد. 5- به این نتیجه برسد که منافع آتیاش در صورت تداوم جنگ، بیش از خسارتهای بمباران خواهد بود. پس از ارائه مطالبی در خصوص گفتگوی صلح میان کره و ویتنام، ایالات متحده، بحث تعادل قدرت و یا کاهش تهدیدات را در دستور کار خود قرار داد. در بحث مهم تعادل قدرت و یا کاهش تهدیدات، باید نقاط قوت و ضعف هر دو طرف به خوبی شناخته میشد. در کره، تهدیدات دوگانه جنگ روزافزون با چین و نیز احتمال استفاده امریکا از سلاحهای هستهای تهدیدی ثانویه بود که باعث میشد تقاضای امریکا مبنی بر بازگردانیدن اسرای جنگی به میهنشان با شکست روبهرو شود. در ویتنام نیز واشنگتن مجبور بود از جنگنده بمبافکنهای لیزری ب ـ 52 برای بمباران هانوی و هایپونگ، استفاده کند تا ویتنامیها به پذیرش تنها راه حل باقیمانده یعنی توافق صلح، وادار شوند. جنگ 1991 خلیجفارس: اهداف عمده روانی ازحمله به اهداف استراتژیک عراق در جنگ دوم خلیج فارس، وادار کردن این کشور به تغییر مواضع در قبال حمله به کویت بود. استراتژیستهای نیروی هوایی امریکا، بمباران شدید را تنها راه مؤثر برای رژیم صدام حسین میدانستند که از سیاست اشغالگری کویت دست بکشد و متقاعد شود که از کویت عقبنشینی و قطعنامههای مختلف سازمان ملل متحد را در مورد کویت، قبول کند. نظریهپردازان ائتلاف، همواره امید داشتند تا از راههای زیر بتوانند عمر حکومت صدام را به آخر رسانند: 1-ناتوان ساختن و منزوی کردن صدام و کشورهای حامی وی از صحنه بینالملل؛ 2- تشویق نظامیان عراق و سایر ارکان حکومتی به سرنگون کردن هرچه زودتر صدام؛ و 3 ـ تحریک مردم عراق به قیام و شورش با هدف سرنگون کردن کامل رژیم عراق. برای نیل به اهداف یاد شده، متحدین تمام توان هوایی خود را صرف حمله به مراکز فرماندهی و کنترل و ارتباطات و مسیرهای فرماندهی، کنترل، کامپیوتر، ارتباطات و اطلاعات عراق کردند. بعدها مشخص شد که (در جنگ دوم خلیج فارس) مسائل ناشناخته مهمتر دیگری دربقای رژیم عراق و از دست ندادن کنترل عراق در اثر بمباران شدید وجود داشته است. به نظر میرسید که متحدین از اوضاع عراق اطلاعات کافی، دقیق و به موقعید نداشتند که با استفاده از آن بتوانند قدرت رژیم عراق را خنثی کنند. حملات متحدین که با هدف برانگیختن مردم علیه صدام طراحی شده بود، ابتدا باعث غافلگیری شدید آنان شد ولی در نهایت کاری از پیش نبرد و تعداد کمی نیروی پلیس و نیروی امنیتی محافظ کاخ صدام در اثر بمباران کشته شدند. در حقیقت، وضعیت فیزیکی کاخ رهبر عراق از نظر مسائل امنیتی، اطلاعاتی طوری بود که به نظر میرسید در این جنگ، آسیب چندانی ندیده است. نیروی هوایی متحدین درمیان کردها و شیعیان عراق نفوذ بسیار زیادی داشت، همانهایی که نسبت به رژیم عراق احساسات ضددولتی داشتند هر چند بعدها شورش کردها به شدت سرکوب شد. در نخستین اقدام، گارد ریاست جمهوری عراق هدف حملات هوایی و زمینی متحدین قرار گرفت. صدام در اثر این حملات، تاب مقاومت را از دست داد و مجبور شد قطعنامه سازمان ملل را بپذیرد. صدام در محاسبات خود، علیه متحدین، دچار اشتباه شده بود و سرانجام علیرغم میل خود، مجبور به عقبنشینی از کویت گردید، زیرا وجهه او در داخل کشور و مجامع در بینالمللی کاملاً از بین رفته بود و غیر از این راهی نداشت. صدام زمانی که گارد ریاست جمهوری را وارد عمل کرد فکر میکرد که بازهم میتواند مقاومت کند، اما آنان نیز شکست سختی را متحمل شدند. درسهایی برای فرماندهان به احتمال زیاد در جنگهای آینده، دشمنان امریکا نیز به دنبال تداوم رزم و تحمیل تلفات انسانی به ایالات متحده باشند تا در این راستا، ایالات متحده از پذیرش تلفات خودداری، و از جنگ با آنان اجتناب نماید و به پذیرش قطعنامههایی در خصوص پایان دادن به جنگ، مجبور شود. به منظور جلوگیری از سوء استفاده از تداوم جنگ فرسایشی، اتخاذ یک راه حل و استراتژی منطقی و شناخت نحوه مقابله با تهدیدات کشور هدف، برای پایان دادن به جنگ در مراحل اولیه آن ضروری است. تجزیه تحلیلهایی که در مورد اثرات روانی عملیات هوایی بر اهداف استراتژیک در جنگهای گذشته انجام گرفته است، بیانگر این است که صحنه رزم هوایی در گذشته چگونه بوده و در جنگهای آینده، فرماندهان چه طرحهایی را باید برای هدایت عملیات استراتژیک، آماده کنند. انجام تک تجربه نشان داده است که بمباران اهداف استراتژیک، به تنهایی نمیتواند اهداف جنگی امریکا را تأمین کند، زیرا عوامل متعدد و مختلفی در داخل کشورها وجود دارند که باعث مقاومت ملتها در مقابل اینگونه فشارها و بروز مشکلاتی برای امریکا شدهاند. پس ما باید این توان را در خود داشته باشیم تا برای تحقق عملیات هوایی درآینده، نواقص را مرتفع تا بتوانیم بیشترین تلفات را به طرف مقابل خود، واردکنیم. فرماندهان ما باید بدانند که دشمنان آینده ما تلاش دارند تا ابعاد جنگ را از طریق تلویزیون و سایر رسانهها پوشش و نشان دهند که میزان تلفات طی بمباران هوایی، ناچیز بوده است. آنان از مسائل بشردوستانه و نیز افراد با نفوذ در توقف جنگ، بهره خواهند گرفت. برای محدودکردن واکنشهای سیاسی که بعدها ممکن است متوجه واشنگتن گردد، فرماندهان ما در صحنه نبرد باید آماده ارائه هرگونه توضیح و قضاوت در مورد حملات هوایی امریکا در صحنه داخلی و خارجی به افکار عمومی باشند. لازم است بگوییم، فرماندهان ما باید به قدری پخته باشند که از انجام هرگونه حمله که خطرات مهمی را برای ساکنان غیرنظامی فراهم آورد، اجتناب کنند. واکنشهای منفی که در اثر حملات ناشیانه امریکا صورت میگیرد، برانگیخته شدن افکار عمومی علیه امریکا توسط کشور هدف را به دنبال خواهد داشت. این موضوع، باعث کمارزش شدن اهداف خواهد شد و حتی آزادی عمل را در بمبارانهای آتی از فرماندهان امریکایی خواهد گرفت. وارد آوردن فشار مضاعف در راستای تأمین اهداف جنگی در گذشته، ترکیبی از فشارهای مختلف نظامی و سایر شرایط برای مجبور کردن کشور هدف به توقف جنگ و یا توافق قابل قبول با ایالات متحده، صورت میگرفت. شرایطی که کشور هدف وادار به مذاکره گردد. انجام حملات تهدیدآمیز علیه مواضع استراتژیک این حملات موجب اعمال فشار بر سران کشور هدف، به منظور خاتمه جنگ با شرایط مورد پذیرش ایالات متحده گردیدهاند. این موضوع وقتی است که سران کشورهدف مسائل زیر را به خوبی دریافتهاند: الف ـ آنان حتما با شکست روبهرو شدهاند و یا در آینده در صحنه نبرد، دچار مخمصه شدیدی خواهند شد. ب ـ در صورت تداوم جنگ در آینده نیز، حتما به این نتیجه خواهند رسید که صلح مورد پذیرش ایالات متحده را قبول نمایند. ج ـ ارزش خسارات و یا تهدیدات علیه منافع استراتژیک آنها بیش از ارزش پذیرش مذاکره با ایالات متحده خواهد بود. د ـ هیچگونه پدافند عاملی را برای جلوگیری از حمله به مناطق استراتژیک خود نداشته و نیز امکان انجام پاتکی که بتواند ایالات متحده را از مسیر اصلی جنگ خارج کند، نیز وجود نداشته باشد. شرایط لازم برای تسلیم شدن کشور هدف علاوه بر چهار شرط یاد شده که برای وادار کردن دشمن به تسلیم شدن لازم است. ، تجربه ثابت کرده است که شرط اصلی برای وادار کردن دشمن به تسلیم، حذف رهبر آنان از اریکه قدرت و یا سرانی است که جنگ را شروع کردهاند. فرماندهان و استراتژیستها باید دقت نمایند زمانی که در شرایط مساوی، منزوی کردن کشور هدف نتواند کارساز باشد باید تواناییهای داخلی سران کشور هدف (پشتوانه مردمی) را بررسی کرد. حتی اگر از نظر نظامی، به نظر آید که به موفقیت کشور هدف در صحنه نبرد دیگر امیدی نیست. در نظر گرفتن گسترش نیرویی کشور هدف به عنوان اهداف استراتژیک از آنجایی که در معادلات کشور هدف، شناخت صحنه رزم برای خاتمه دادن به جنگ از نظر استراتژیستهای آنان حائز اهمیت است، پس فرماندهان باید بدانند که وضعیت نیرویی کشور هدف نیز از اهداف استراتژیک است. تجربه نشان داده است که انجام بمباران و سایر حملات (موشکی، توپخانه و...) به آرایش نیرویی کشور هدف ممکن است توان حیاتی آنان را کاهش دهد و یا به سران کشور هدف فشار آورد تا جنگ را خاتمه دهند. در جنگهای مهمی که پس از جنگ جهانی دوم، به وقوع پیوستهاند، زمانی که مخالفان امریکا به طور جدی در صحنه رزم، دچار مخمصه شدهاند یا صلح را پذیرفتهاند و یا تسلیم شدهاند. در جنگهای آینده نیز، سران کشور هدف در زمان نوسان قدرت، مجبور به تسلیم و یا خاتمه جنگ خواهند شد. برای آنکه در آینده، سران کشور هدف مجبور به ترک استراتژی جنگی قبلی خود شوند، امریکا و همپیمانان او باید طوری وانمود کنند که موازنه قدرت در صحنه رزم، همچنان در دست آنهاست و در صورت ادامه جنگ، توان رزمی دشمن نیز به شکست خواهد انجامید. توسعه قابلیتهای ایالات متحده به منظور حمله به اهداف بسیار ارزشمند حملات شدید هوایی برای اثربخشی هر چه بیشتر، باید بر اهدافی متمرکز باشد که برای سران کشور هدف، حائز اهمیت است. در برخی وضعیتهای ناشناخته، تعیین اهدافی که برای سران کشور مقابل، بسیار با اهمیت باشد، مشکل است. علاوه بر آن، تقریباً تمامی سران کشور مقابل نیز به منظور تجدید قدرت و بقاء نفرات خود همواره در صدد کسب برتریاند. به منظور ایجاد زمینه بحث مقابله با اهداف استراتژیک ، در آینده، نیروی هوایی باید طوری عمل نماید که به سران کشور هدف تفهیم نمایند که یا کشته خواهند شد و یا حکومت آنان سرنگون خواهد شد. شاید آنان در خصوص پایان دادن به جنگ، به زودی پاسخ مثبتی به ایالات متحده ارائه ندهند. احتمال اینکه سران کشور هدف چنین خطری را بپذیرند، به شناخت آنان از مقاصد ایالات متحده، قابلیتهای ما و آزادی عملی بستگی دارد که تهدیدات را برای آنان واقعیتر نشان دهند. با انجام حملهای مؤثر یا نشان دادن قاطعیت در توانایی حمله به سران کشور مقابل، طراحان عملیات هوایی لازم است از اطلاعات واقعی و به موقع در مورد نحوه اطلاعرسانی و اهداف، با خبر شوند. شاید مشکل باشد که بتوان انواع سیستمهای بسته و ناشناخته امنیتی را که با ایالات متحده مشغول جنگاند، دقیقاً شناسایی کرد. داشتن اطلاعات دقیق و به موقع برای استفاده در حملات هوایی میتواند باعث دقت و سهولت ما در سرنگونی داخلی رژیم کشور مقابل شود و انجام این کار به کمک ستون پنجمها نیز تا حدی مشکل است. انجام حملات هوایی به یک موضع خوب دفاعی، غالباً مشکلاتی را در میان آنان به وجود میآورد. بارها دیده شده است که جمعیتی از ساکنان غیرنظامی کشور آماج در اثر بمبارانهای عظیم به ستوه آمده، و علیه دولت خود تظاهراتی به راه انداختهاند، هر چند در سرنگونی آنان ناکام ماندهاند. در جنگ آینده توجه به ملاحظات انسانی حتی به صورت حمله محدود به ساکنان غیرنظامی، باعث ممنوعیت حمله به مناطق غیرنظامی خواهد شد. یکی از مهمترین راهکارها برای تهدید کشور هدف، اعلام سرنگونی در خارج از کشورشان است سران کشور آماج نیز درشرایط ذیل نسبت به احتمال سرنگون شدن توسط قدرت خارجی واکنش نشان میدهند: الف. در شرایطی که با مذاکرات نتوان به اهداف جنگی دست یافت. ب. ترتیب نیروی هوایی، زمینی، دریایی امریکا و عملیات نظامی علیه مواضع نیروها با هدف نیل به پیروزی نهایی و اشغال سرزمین کشور آماج، صورت گیرد. ج. الگوی عملیات هوایی علیه مناطق استراتژیک مناطق عقبه کشور آماج نیز نشانگر احتمال نفوذ در قلب کشور هدف و به دنبال آن اشغال نظامی را در پی داشته باشد. عملیات روانی با انجام حمله هوایی به مناطق استراتژیک در چنین عملیاتی، اهداف مورد حمله باید از طرحهای عملیات روانی پشتیبانی نماید. محتوای موضوعی عملیات روانی برگههای اعلامیه و پخش صداهایی باشد که مستقیم یا غیرمستقیم باعث تقویت پیامهایی روانی گردند و یا پیامهایی که طی عمل بمباران، افسران نیروی هوایی از آن به منظور برنامهریزی و هدایت لشکر هوایی و کل نفراتی که مسئولیت طراحی و انتشار پیامهای روانی را دارند، استفاده شود. تأثیرات روانی عملیات هوایی علیه مواضع نیروها تجارب جنگهای گذشته تاریخ نشان داده است که عملیات هوایی میتواند به صورت مهم و بسیار قاطع، تأثیرات روانی مهمی در روحیه و رفتار نیروها در صحنه نبرد بر جای گذارد. حملات هوایی میتوانند قابلیتهای کشور هدف را در جنگ، کاهش دهند. همچنین باعث زمینگیر شدن کشور آماج، تضعیف روحیه، تسلیم شدن و یا فرار از صحنه رزم شوند و یا در انجام وظایف نظامی آنها اختلال ایجاد کنند. تضعیف روحیه در حد شدید و یا تسلیمشدن ، کاری بس مشکل است، زیرا به علت ساختار اخلاقی مؤثر و کنترل مکانیسمی که گاهی در میان یگانهای نظامی وجود دارد و در اثر ترس، مسائل زیر رخ میدهند: ـ ترس از اینکه فرار و یا تسلیمشدن او بازتاب منفی در میان خانوادهاش یا برای خودش داشته باشد. ـ مسائل ذیل طی پنج سال تجزیه و تحلیل در مورد جنگهای کره، ویتنام و خلیج فارس به دست آمده است. در مورد هرکدام، عده زیادی از نظامیانی که در شرایطی از صحنه نبرد، یکی از مسائل زیر برایشان پیش آمده بود. مجبور به فرار از جنگ و یا تسلیم شده بودند. الف ـ در سپتامبر تا دسامبر 1950 در کره: زمانی که نیروهای کره شمالی، روحیه مقاومت را از دست دادند و بیشتر آنان به اسارت در آمدند. ب ـ در دسامبر1951 و ژولای 1953 در کره شمالی: زمانی که کمونیستها هیچگونه مقاومتی نکردند و بسیاری از نیروهای چینی و کرهای، صحنه جنگ را ترک کردند و یا به اسارت در آمدند. ج ـ در سالهای 1972-1963 در ویتنام: که نیروهای کمونیست هیچگونه مقاومتی نکردند و تعداد کمی از نیروهای ارتش ویتنام شمالی و نیروهای اصلی ویتکنگ( ) در صحنه نبرد، باقیماندند و الباقی پا به فرار گذاشتند. د- ژانویه 1991: تعداد زیادی از نیروهای عراقی، صحنه رزم را ترک، و به سوی میهنشان فرار کردند. شرایط لازم برای ایستادگی نیروها در صحنه نبرد و تسلیم نشان برخی شرایط ذیل در کاهش روحیه نیروها مؤثر است اما کمتر باعث فرار از جنگ و یا تسلیم شدن در برابر دشمن، شود: الف ـ روحیه اولیه: هنگامی که وضعیت روحی دشمن در ابتدای جنگ، قوی و فاقد ضعف اخلاقی باشد، در مراحل بعدی، کمتر ضعف روحیه در آنان رخ میدهد. وجود تفرقه و نبودانگیزه در تداوم جنگ، بسیار مؤثر است. ما دیدیم که چگونه ستون نظامی عراق، از هم پاشیده شد. لیکن، به خاطر اتحاد میان نیروهای ویتکنگ و ارتش ویتنام، جنگ در جنوب ویتنام تا مدتها ادامه داشت. و نیز، شروع یک جنگ با انگیزه قوی، نمیتواند ثابت کند که چرا در پاییز 1950 نیروهای کره شمالی و در بهار 1951 یگانهای چین، شکست خوردند. زیرا هردو ارتش با انگیزههای قوی وارد جنگ شده بودند. ب- تلفات: وقتی آمار تلفات، زیاد باشد نمیتوان تعداد کشتهها، فراریها و اسرا را یکسان فرض کرد. برای نمونه در جنگ خلیج فارس که تعداد زیادی از هردو طرف کشته شدند اما تعداد اسرا و فراریان عراق، از تعداد کشتهها بیشتر بود. اما در جنگل ویتنام دیدیم که حجم بسیار زیادی از تلفات را آمار کشتگان تشکیل میداد حال آنکه تعداد کمی ازنیروهای ارتش ویتنام شمالی و ویتکنگ به اسارت در میآمدند. مورد دیگر مربوط به کره شمالی و یگانهای چینی بود که این جنگ، طی یکسال، تلفات زیادی را به همراه داشت و نیمی از نیروها فراری گشتند و یا به اسارت نیروهای سازمان ملل، درآمدند. شدت و کیفیت عملیات روانی شدت عملیات روانی در جنگهای مختلف، حائز اهمیت بوده است. انتشار بیش از پنجاه میلیون برگه تبلیغاتی در جنگ کره و عراق، تأثیر به سزایی در پیشبرد جنگ، داشته است. هنوز هم، کسی نتوانسته است تحلیل دقیقی در مورد مقاومت ویتنامیها ارائه دهد. اجرای عملیات روانی در جنگ خلیج فارس سبب شد تعداد زیادی از نیروهای عراقی از صحنه رزم، فرارکنند و یا به اسارت متحدین درآیند. هنوز هم در مورد کیفیت عملیات روانی، تفاسیر مختلفی ارائه میگردد. هنگامی که یگانهای عملیات روانی متحدین علیه نیروهای عراق، وارد عمل شدند، به نظر میرسید که طراحی و اجرای اینگونه عملیات با الهام از جنگهای کره و ویتنام، بسیار کارساز بود زیرا عده زیادی از عراقیها مجبور به ترک کویت شدند. شرایطی که موجب فرار یا به اسارت درآمدن تعداد زیادی از نیروها میگردد تجارب به دست آمده از چهارجنگ کره، ویتنام و خلیج فارس، سه شرط مهم را برای ایجاد تفرقه شدید در میان نیروهای کشور هدف به منظورکسب روحیه مقاومت و در نهایت، تصمیم به فرار از جنگ و یا تسلیم شدن، به ما آموخته است: الف ـ تشدید حملات هوایی و سایر حملات نظامی مؤثر: در مورد جنگهای کره و خلیج فارس، دیدیم که تشدید حملات هوایی علیه ستون نظامی، موجب فرار و یا اسارت عدهای از آنها به صورت ذیل گردید: 1ـ فرار یا به اسارت درآمدن عده زیادی از آنان. 2ـ از دست رفتن قابلیتهای رزمی سران کشور هدف و از بین رفتن روحیه جنگی در میان نیروها. 3ـ ایجاد زمینه برای نیروهای کشور هدف برای فرار از جنگ و یا تسلیم شدن. نیروهای کرهای در پاییز 1950 و بهار 1951 و نیز یگانهای عراقی که در عملیات آزادسازی کویت در فوریه 1991 به اسارت در آمدند در اثر تشدید حملات هوایی و سایر حملات نظامی (از زمین، هوا، دریا) ستون نظامیان آنان از هم متلاشی شده بود. بیست ماه جنگ کره، تعداد زیادی نیروی فراری و اسیر را به دنبال داشت، زیرا نیروهای کرهای غیر از زمانهایی که در حالت آفند بودند، در حالت پدافندی درون پناهگاههای زیرزمینی، سنگرها و تونلهای مقاوم در برابر حملات هوایی و توپخانه بودند. در اثر عملیات روانی تعداد زیادی از آنان مجبور به فرار و یا تسلیم شدند. نیروهای ویتنام کمتر در معرض حملات هوایی، توپخانه و … قرار میگرفتند. چرا که فرماندهان آنها دقیقاً به آنان آموخته بودند که در کدام محل و در چه زمانی باید جنگ را شروع کنند. به دنبال این آموزشها بود که چریکهای ویتنامی آموخته بودند که چگونه وضعیت رزمی خود را حفظ، و از تلفات زیاد جلوگیری نمایند. در واقع بیشتر یگانهای ویتنامی، فقط مدتی از سال را میتوانستند جنگ کنند. پس از درگیری با نیروهای امریکایی، نیروهای کمونیست به مناطق عقبه، عقبنشینی (تاکتیکی) کردند یعنی همان جایی که در اثر حملات متعدد هوایی امکان تعقیب و گریز بیشتری را داشتند چرا که در پوشش جنگلهای بارانی به سادگی میتوانستند تغییر موضع دهند و از دید و حملات هوایی مصون بمانند. ب) شرایط ناشی از کمبود غذا: شرط دیگری که به نظر میرسد برای از دست رفتن روحیه مقاومت و تسلیم شدن عده زیادی از آنان کارساز باشد، کمبود مواد غذایی بود که در اثر بمباران شدید خطوط مواصلاتی و خودروهای تدارکاتی صورت میگرفت. بسیاری از موفقیتهایی که در 1950 و بهار 1951 در کره و در اوایل سال 1991 در جنگ خلیج فارس به دست آمد در اثر نرسیدن مواد غذایی کافی به نیروهای در حال نبرد بود. علت فرار زیاد نیروها در هر دو جنگ یاد شده، کمبود غذا بود که علت ضعف روحیه در یگانها به شمار میآید. در اوضاع جنگی که برنامه غذایی درستی برای نیروها پیشبینی شده باشد، وحدت بین نیروها همچنان پابرجا است و کمتر نیرویی روحیهاش را ازدست میدهد. زمانی که در خطوط رزمی ویتنام، برنامه غذایی درستی پیشبینی شده بود، چریکهای ویتکنگ و یگانهای ارتش ویتنام با استفاده از منابع غذایی پیشبینی شده در جنوب ویتنام، توانستند تا مدتهای طولانی در تمام خطوط نبرد به مبارزه خود ادامه دهند. ج -انجام حملات به موقع زمینی، با هدف تضعیف روحیه: آخرین راهی که بعد از انجام مراحل یاد شده برای درهم شکستن روحیه مقاومت یگانها در سطح وسیع، مطلوب به نظر میرسد، تشدید حملات زمینی است. نمونه این کار در سال 1950 در منطقه اینچن( ) و مورد دیگر در منطقه پوسان( ) (بندری درشمال کره) و مورد سوم تضعیف روحیه چینیها در عملیات تهاجمی مه 1951 توسط نیروهای سازمان ملل بود، که ضربات سختی را به چینیها وارد آوردد. در مورد نیروهای عراقی اشغالگر کویت، متحدین در فوریه 1991 با صد ساعت عملیات تهاجمی با یگانهای هوایی، ضربات سختی را به عراقیها وارد کردند و این عملیات تهاجمی به شدت، روحیه ارتش صدام را ضعیف کرده. در جنگ ویتنام، بارها شاهد تلاش ایالات متحده به منظور تضعیف روحیه ویتنامیها بودیم؛ ابتدا نیروهای امریکایی به جای حملات زمینی، حملات هوایی و توپخانه را در دستور کار خود قرار دادند تا کار ویتنامیها را یکسره کنند. در مراحل بعدی چون حملات هوایی و توپخانه (در جنگ چریکی)کاری از پیش نبرد، ایالات متحده تهاجم شدید زمینی را شروع کردند اما چون نیروهای مردمی ویتنام در اثر حملات هوایی عقبنشینی(تاکتیکی) کرده و به مناطق امن جنگلی، پناه برده بودند، علاوه بر استقرار در آنجا توانستند توان نظامی خود را بازسازی و روحیه جدیدی برای جنگیدن پیدا کنند. درسهایی جدید برای فرماندهان تجزیه و تحلیلهای صورت گرفته در مورد اثرات روانی عملیات هوایی و سایر عملیات علیه گسترش نیروها در کره، ویتنام و خلیج فارس، نشان میدهد که در صحنه نبرد، مسائل زیر برای فرماندهان بسیار حائز اهمیت بوده است: الف ـ نحوه طراحی عملیات: برای بهرهبرداری کامل از توان نظامی علیه نیروها، لازم است تا فرماندهان در هدایت عملیات خود، به ابعاد روانی جنگ توجه بیشتری بنمایند. فرماندهان، باید در همه جا وحدت نظر داشته باشند و از عملیات روانی، بهرهبرداری مطلوب را برای ضربه زدن به کشور هدف، به عمل آورند. فرماندهان باید بدانند که نتایج به دست آمده از پیامهای روانی بسیار مهم است، زیرا اثری به مراتب مخربتر از خسارتهای فیزیکی بر دشمن دارد. تأثیر عملیات رزمی با تشدید حملات هوایی و توپخانه، بیشتر نمود پیدا میکند، زیرا تفرقه و از همگسیختگی نیروها را در پی دارد. همچنانکه در جنگهای کره و خلیج فارس، با از بین رفتن روحیه جنگی کشور هدف، راه پیروزی سریعتر و با هزینهای کمتر، گشوده شد. کارساز بودن عملیات روانی را میتوان با وارد آوردن فشارهای مضاعف بر کشور هدف، چند برابر کرد. فرماندهان باید به دنبال راهی برای کاهش توان رزمی در صحنه رزم باشند. برای نمونه به جای بمباران شهرها و روستاها، باید مناطق پشتیبانی دشمن را بیشتر ، هدف بمباران شدید خود، قرار دهند. برای شناسایی کامل و دقیق ابعاد روانی جنگ، فرماندهان و طراحان باید تأثیر آن را در موارد مختلف، بررسی، و حتی دروس عملیات روانی را به عنوان یکی از دروس مهم دانشکدههای فرماندهی و ستاد، مطرح نمایند. ب - تصویب استراتژی کلی نظامی که باعث افزایش اثربخشی حملات هوایی گردد: فرماندهان باید با تصویب استراتژی خاصی را تصویب که نیروهای دشمن را به عکسالعملهای لحظهای وادارکنند به گونهای آنان از نظر روانی، لحظهای خود را از حملات هوایی و…. ایمن نبینند. برای تضعیف هرچه بیشتر روحیه جنگی، لازم است تا هواپیماها چندبار در طول هفته بمباران خود را تشدید کنند. عملیات هوایی و زمینی جنگ کره در پاییز 1950و بهار1951 به قدری شدید بود که سربازان کرهای بیش از چندماه تاب تحمل نیاوردند. بمباران شدید مواضع عراقیها در جنگ (دوم)خلیجفارس نیز به قدری شدید بود که در عرض 38 روز ،روحیه جنگی و مقاومت آنان را نابودکرد. ج ـ تشدید حملات هوایی با هدف تضعیف روحیه نیروهای مقابل:در جنگهای گذشته به اثرات روانی حملات هوایی، توجه کافی نمیشد. ولی امروز یگانهای هوایی باید حداکثر توان خود را به جای توجه به خسارات فیزیکی، بر اثرات روانی بمباران، متمرکز کنند. برای توجه هرچه بیشتر به این نکته باید به دو موضوع، توجه کرد: 1 ـ فرماندهان یگانهای هوایی، باید اولویت کاری خود را بر محور تخریب روحیه جنگی، متمرکز سازند. 2 ـ در واحدهای طراحی عملیات، باید از وجود کارشناسان خبره عملیات روانی و روانشناسان مجرّب، استفاده لازم و کافی به عمل آید. د- استفاده از اهداف عملیاتی مؤثر برای افزایش اثرات روانی جنگ: فرمانده یگانهای هوایی باید از طرحهایی استفاده نماید که تأثیرات روانی قدرت هوایی را افزایش دهد . برای تحقق این منظور باید اقدامات زیر صورت گیرد: 1 ـ نیروهای کشور مقابل باید همواره در معرض حملات مداوم و تهدیدآمیز قرار گیرند . تداوم این حملات در شبانه روز و در تمامی قسمتهای صحنه نبرد، به امکانات نیرویی فراوان نیاز دارد. از آنجایی که حضور پرتلاش نیروهای خودی در صحنه نبرد، کاهش شدید روحیه کشور مقابل را به دنبال دارد، پس باید با تمرکز تمامی امکانات و نیروها شدیدا با کشور آماج مقابله کنند و فرصت را از او بگیرند تا روحیه از دست رفته خود را نتوانند باز یابند. 2 ـ از بین بردن جیره غذایی کشور هدف با حمله به انبار تدارکات، قطع خطوط مواصلاتی و حمله به خودروهای تدارکاتی. تجربه نشان داده است که انجام پروازهای شناسایی به منظور بررسی امکانات آمادی و خطوط مواصلاتی دشمن میتواند این ترس را در آنان به وجود آورد که شاید در آینده در تأمین جیره کافی خود نیز، دچار مشکل شوند. 3- تشدید بمباران برای ایجاد رعب و وحشت: در جنگهای ویتنام و خلیج فارس، جنگندههای لیزری ب ـ 52 رعب و وحشت در دل نیروهای مقابل انداخته بودند، به طوری که هر لحظه میترسیدند مواضع مهم آنها هدف بمباران قرار گیرد. بمباران حساب شده و دقیق مواضع کشور هدف، تأثیرات روانی شدیدی به جای گذاشته است به طوری که هر لحظه واهمه دارند که پناهگاههای زیرزمینی و سایر تأسیسات آنها هدف حمله مستقیم هواپیما و راکت قرار گیرد. هـ ـ تحمیل این باور به کشور مقابل که پدافند هوایی او ناتوان است: تجربه نشان داده است زمانی که نیروهای مقابل در مقابل شدیدترین حملات هوایی قرار گیرند، به سرعت روحیه خود را از دست میدهند. و چون تمامی فرماندهان کشور مقابل، موظفاند روحیه نیروهایشان را حفظ کنند پس باید نیروی هوایی به نحوی عمل کند که دشمن، خود را ناتوان حس کند. استفاده از گیرندههای قوی و قابلیتهای هواپیماهای استراتژیک، هواپیماهای تعقیب و گریز و مدلهای ضربهای دقیق، این اهداف را محقق میسازند. و- ایجاد شرایطی که دشمن نتواند از سلاحها و تجهیزات خود، به خوبی استفاده نماید: باید از طریق تبلیغات روانی به کشور مقابل، تفهیم کرد که هرگونه اقدام نظامی و هرگونه حرکت خودروها، شلیک توپ یا گلوله ضدهوایی، استفاده از بیسیم، رادار و سایر وسایل ارتباطی به قیمت از دست دادن جانشان تمام خواهد شد. برای این منظور میتوان پیامهایی با مضامین زیر برای ایجاد جنگ روانی در میان دشمنان پخش کرد: اگرپروازی صورت گیرد، مرگتان حتمی است. اگر گلولهای شلیک شود، مرگ در انتظار شماست. اگر سرو کلهتان پیدا شود، خطر مرگ در کمین شماست. اگر با خودرو حرکت کنید، به استقبال مرگ رفتهاید. اگر سلاح را از خود دور نکنید، مرگ به شما نزدیک خواهد شد. توسعه سلاحهایی که تأثیرات روانی قدرت هوایی را بیشتر نشان دهند: باید همواره سعی کرد قدرت هوایی را در دید کشور مقابل، بزرگتر از آنچه هست، به نمایش گذاشت.توانمندیهای زیر تأثیرات بسیارمهم روانی برجای میگذارند: 1 ـ استفاده از گیرندههای رهگیری و سلاحهای حمله مؤثر بر دشمن 2 ـ حمله به نفرات و تجهیزات داخل پناهگاهها انجام عملیات زمینی تجربه ثابت کرده است که وجود تفرقه میان نیروها و ضعف روحی، باعث تحلیل رفتن نیروها میشود و با استفاده از این نقاط ضعف و آسیبپذیریهای روانی است که میتوان ضربات جبرانناپذیری بر پیکر کشور مقابل، وارد آورد. اجرای حملات زمینی در فرصت مناسب، باعث میشود که از نظر روانی برتری نبرد با ما بوده (زیرا ابتکار عمل از کشور مقابل، سلب میشود) و در این موقع است که با بمباران شدید هوایی میتوان تلفات زیادی از کشور هدف گرفت و شوک روانی جدیدی به آنان وارد کرد. اجرای عملیات روانی با انجام حملات هوایی علیه ستون نظامی: استراتژیستها باید با طراحان جنگ روانی همیشه در تماس باشند و هماهنگیهای لازم را درخصوص ایجاد پیامهای روانی به موقع به عمل آورند. نمونهای از ناهماهنگیها در جنگهای خلیج فارس دیده شده است. تداوم عملیات روانی را باید با یافتن دیدگاهها و استفاده کردن از آنها پیش از حمله هوایی، انجام داد. شناخت قدرت روانی کشور آماج و نقاط آسیبپذیری او از آنجایی که کسب اطلاع از وضعیت قبلی کشور هدف برای ارزیابی تأثیر عملیات نظامی بر روحیه آنان اهمیت خاصی دارد، پس برای ارزیابی پیامهای روانی، فرماندهان باید اطلاعات دقیقی از کشور مقابل داشته باشند. این اطلاعات را میتوان با انجام گشت شناسایی و یا بازجویی از زندانیان جنگی، به دست آورد. نیروی هوایی باید گروهی از متخصصان عملیات روانی و روانشناسان متخصص در امور اطلاعاتی از جمله بازجویان مجرّب را، برای همکاری با کارکنان نظامی در امر کنترل و ارزیابی زندانیان و بازجویی از فراریان و نیز طراحی پیامهای عملیات روانی و طراحی عملیات روانی و سایر عملیات، تربیت نماید. اعمال توانمندیهای روانی در زمان جنگ نیروی هوایی و سایر ادارات نظامی به دلایل متعددی باید توانمندیهای روانی خود را اعمال نمایند. مخصوصا نیروی هوایی که با ایجاد نمایشهای هوایی و آموزشهای زمان صلح، همواره در برپایی مانورهای نظامی تلاش میکند باید از فرصتهای مناسب برای نشان دادن توانمندیهای برتر فناوری پیشرفته ضد هوایی و سیستم سلاحهای موجود نیز استفاده نماید. فهرست مطالب مقدمه بخش اول: تأثیرات روانی عملیات هوایی علیه اهداف استراتژیک فصل اول: استفاده از حملات هوایی استراتژیک برای تحقق اهداف روانی جنگ فصل دوم: جنگ جهانی دوم(1945-1941): الف ـ آلمان ب ـ ژاپن ج ـ ایتالیا د- سایر کشورهای در حال جنگ فصل سوم: کره(1953-1950): الف ـ فشارهای روانی ناشی از جنگ هوایی ب ـ عملیات روانی، متضمّن حمله به مناطق استراتژیک ج ـ تهدید به استفاده از سلاحهای هستهای و گسترش جنگ تا کشور چین د- دلایل موافقت چینیها با پایان دادن به جنگ فصل چهارم: ویتنام(1972-1965): الف ـ یگان بمبافکن تندر( ) ب ـ یگان یکم بمبافکن( ) ج - یگان دوم بمبافکن( ) د- وجوه تشابه میان ویتنام و کره فصل پنجم: جنگ 1991 خلیجفارس: الف ـ تلاش برای تغییر دولت عراق ب- تلاش برای تغییر سیاستهای عراق فصل ششم: درسهایی برای فرماندهان: الف ـ محدودیتهای مورد نظر در مورد تأثیرات حمله به مناطق استراتژیک ب ـ طرحریزی در مورد اعمال فشار مضاعف بر دشمن، برای تأمین اهداف جنگی ج ـ در نظر گرفتن گسترش نیرویی دشمن به عنوان یکی از اهداف استراتژیک د ـ توسعه توانمندیهای امریکا برای حمله به اهداف بسیار ارزشمند ه ـ انجام عملیات روانی در کنار حمله هوایی به مناطق استراتژیک بخش دوم: تأثیرات روانی عملیات هوایی بر گسترش نیرویی دشمن: فصل هفتم: چگونه عملیات روانی میتواند بر روحیه و رفتار نیروها در صحنه رزم، تأثیر بگذارد؟ الف ـ تجارب جنگهای کره، ویتنام و خلیج فارس ب- پیشبینیهایی با بهرهگیری و مقایسه تجربه های جنگهای کره، ویتنام و خلیج فارس فصل هشتم: کره الف ـ نحوه استفاده و نقش سازمان ملل در ایجاد عملیات روانی ب ـ فشارهای نظامی سازمان ملل که باعث شد عده زیادی از صحنه رزم فرار کنند. فصل نهم: ویتنام الف ـ نحوه استفاده و تأثیرات عملیات روانی ب ـ دلایل کم بودن آمارپناهندگان و اسرای ویتنامی فصل دهم: خلیجفارس الف ـ نحوه استفاده و تأثیرات عملیات روانی ب ـ تأثیر بمباران هوایی بر رفتار عراقیها در صحنه رزم ج ـ انگیزه اولیه و روحیه نظامیان عراقی د ـ نقش یگانهای هوایی در ایجاد انگیزه و روحیه ه ـ سایر عوامل روانی مربوط به بمباران و عملیات هوایی فصل یازدهم: خلاصهای از تجارب جنگهای کره، ویتنام و خلیج فارس: الف ـ شرایطی که الزاما باعث فرار از رزم و تسلیم شدن نیروهای دشمن نمیگردند. ب ـ شرایطی که باعث فرار و اسیر شدن عده زیادی از نیروهای دشمن، در صحنه رزم میگردند. ج ـ پایداری رفتارآلمانیها در جنگ جهانی دوم فصل دوازدهم: درسهایی برای فرماندهان: الف ـ تأکید بر جنبههای روانی آموزش، برنامهریزی و عملیات ب ـ تصویب استراتژی کلی نظامی که جنبه روانی حملات را تقویت نماید. ج ـ تضعیف روحیه دشمن، هدف یگانهای هوایی د- استفاده از مفاهیم عملیاتی که جنبههای روانی قدرت هوایی را تشدید میکند. ه ـ بهرهبرداری از اثرات روانی جنگ هوایی همگام با انجام عملیات زمینی و ـ اجرای عملیات روانی از طریق حمله هوایی ز ـ شناخت قدرت روانی و نقاط آسیبپذیری دشمن
مقالات مجله
نام منبع: Anti War
شماره مطلب: 10778
دفعات دیده شده: ۱۷۶۲ | آخرین مشاهده: ۱ هفته پیش