-
عملیات روانی و مقابله با تروریسم/حمید نیکرو/ابراهیم لطفیان
چهارشنبه ۲۳ آذر ۱۳۸۴ ساعت ۱۳:۴۴
عملیات روانی و مقابله با تروریسم حمید نیکرو ابراهیم لطفیان چکیده تروریسم به اشکال مختلف زندگی عادی و روزمره افراد جامعه را تحت تأثیر قرار میدهد. در حالی که مسائل پیرامون تروریسم فراوان است و در بعضی از کشورها با روندی تصاعدی افزایش مییابد، این قبیل مسائل عموماً نسبی هستند؛ یعنی شاید آنچه برای جامعهای به عنوان مسئله امنیتی ظاهر میگردد، برای جامعه دیگر اهمیت نداشته باشد. نسبی بودن تروریسم نیز ناشی از این حقیقت است، که مردم و مسئولان کشورها در
عملیات روانی و مقابله با تروریسم حمید نیکرو ابراهیم لطفیان چکیده تروریسم به اشکال مختلف زندگی عادی و روزمره افراد جامعه را تحت تأثیر قرار میدهد. در حالی که مسائل پیرامون تروریسم فراوان است و در بعضی از کشورها با روندی تصاعدی افزایش مییابد، این قبیل مسائل عموماً نسبی هستند؛ یعنی شاید آنچه برای جامعهای به عنوان مسئله امنیتی ظاهر میگردد، برای جامعه دیگر اهمیت نداشته باشد. نسبی بودن تروریسم نیز ناشی از این حقیقت است، که مردم و مسئولان کشورها در شرایط عینی مختلفی به سر میبرند. ظهور، ایجاد و روند تروریسم در قالب چهار مرحله طبقهبندی میشود: 1- مرحله اول، آگاهی تروریستها از مسئله و تجهیر برای مبارزه با آن است. 2- اقدام عملی و رسمی نسبت به مسئله به عمل میآورند 3- در مرحله سوم واکنش نشان میدهند 4- در صورت شکست مرحله سوم به طرح راهکارها و استراتژیهای جایگزین، به منظور پرداختن به مسئله اقدام میکنند. در هر حال عملیات روانی شیوه و راه بیان خواستههای تروریستها در مرحله چهارم را که مرحله جایگزین خشونت است ارائه میکند یعنی وضعیتی که منافع دو طرف درگیر را فراهم نماید تا خشونت از جامعه حذف و مذاکره جایگزین آن شود. افزون بر این، درمان اساسی تروریسم مستلزم تجزیه و تحلیل مسائل اجتماعی رفتارهای نامتعارف و نابهنجار است. عملیات روانی با آسیبشناسی معضل تروریسم، سیاستهای اصلاح رفتار مناسب را پیشنهاد مینماید. این مقاله به بررسی تروریسم از دیدگاه عملیات روانی میپردازد و عوامل پیدا و پنهان را معرفی و نحوه مقابله با آن را به اختصار توضیح میدهد. واژگان کلیدی: عملیات روانی، تروریسم، روشهای مقابله با تروریسم، گروه، دیپلماسی عمومی مقدمه طبق نظریه سون تزو، استراتژیست معروف چینی که اثر معروفش هنر جنگ پس از گذشت 2000 سال، زمینهساز تفکر استراتژی سیاسی نظامی گردید: «آنچه در جنگها اهمیت بسیار دارد، به ترتیب عبارت است از: حمله به استراتژی دشمن، تار و مار کردن متحدان وی و حمله به ستون نظامی دشمن؛ بدترین تدبیر در جنگها حمله به شهرها است.» سون تزو به درستی دریافته بود که پنج عامل در تداوم جنگ تأثیر به سزایی دارند: نخستین عامل، تأثیر اخلاق فرمانده است، یعنی چیزی که باعث میشود افراد با فرمانده خود به قدری یکدل و یکرنگ باشند که در همه مراحل زندگی و حتی تا دم مرگ، بیآنکه از خطر مرگ بهراسند، در کنار رهبر و فرمانده خود ایستادگی کنند. چنین فرماندهی در هر کجا که اراده کند، دشمن را پیش از آنکه لشکرش از پادگانها به حرکت در آید، با قدرت نفوذ روانی خود، مغلوب میکند. در حقیقت، سون تزو، نفوذ روحی در دل دشمنان را، عاملی مهم و معتبر میداند. عملیات روانی و تروریسم عملیات روانی به صورت ذیل تعریف شده است: «طرحریزی به منظور استفاده از ابزار ارتباطی برای نفوذ بر اعمال و رفتار انسانی.» ابزار ارتباطی شامل عوامل سیاسی، ایدئولوژی و نظامی مؤثر در انحراف رفتار گروهها، کاهش انگیزهها و تغییر رفتارهایی است که در پناه آن، دستیابی به اهداف ملی، آسانتر میشود.1 واژه عملیات روانی، مخصوصاً زمانی که با جنگ سیاسی همراه باشد، به معنای سلسله عملیاتی است که در سطوح تاکتیکی و یا استراتژیکی، در صحنه رزم یا صحنه عملیات، در زمان صلح و یا در زمان جنگ، با هدف منحرف کردن دشمن از اهداف اصلی خود صورت میگیرد تا به جای ضربه زدن بر پیکر دشمن، بر روح و ذهن او ضربه نهایی و مؤثر را وارد آورند.2 در طول تاریخ، عملیات روانی در زمان جنگ، بیشتر در سطوح تاکتیکی اجرا و به قابلیتهای استراتژیکی عملیات روانی توجه کمتری شده است. در عملیات روانی استراتژیکی پیش از آنکه دشمن آماده رزم گردد، از هدف اصلی (جنگ) منصرف میشود. کنترل ویژه، همراهی و توجه به تمامی اصول کاربرد نیرو و بهرهگیری از همه امکانات برای طرحهای استراتژیک، امری الزامی است.3 هنوز هم به دلیل اینکه طراحان عملیاتی همواره بر برتری فناوری تأکید و توجه کمتری به مسائل روانی دشمن میکنند، مسائل روانی در اولویت دوم قرار دارد. لیکن عملیات اطلاعاتی که بر اساس واقعیات صحنه رزم، تهیه گردد، باید از ابتدا کاملاً با مسائل رزمی منطبق باشد و نه تنها به سطوح تاکتیکی بلکه با سطوح استراتژیکی عملیات روانی نیز همخوانی داشته باشد. روحیه مقاومت دشمن را هیچگاه نمیتوان با فشار یک دکمه الکترونیکی از بین برد، بلکه برای تضعیف روحیه جنگی دشمن، باید در رفتار و کردار او نفوذ کرد. در این صورت، منظور از عملیات روانی، شناخت عناصر ساختاری و عوامل تشکیل دهنده قدرت و راههای نفوذ در دشمن است. تروریسم از پیچیدهترین اقسام عملیات روانی با بهرهگیری از واسطهها است. در این صورت، باید قبول کنیم که مبارزه با تروریسم از طریق بمب و یا موشکهای هوشمند امکانپذیر نیست. زیرا هیچگاه نمیتوان حتی با سلاحهایی که به فناوری پیشرفته مجهزاند به عملیات روانی دشمن رفت. تحقیقاتی که در خصوص عوامل مؤثر بر نحوه مقابله با تروریسم توسط آریل مریل( ) با حمایت مالی مؤسسه تحقیقات صلح امریکا صورت گرفته است، نشان میدهد که هدف اصلی مبارزه با تروریسم، جنبه فلسفی دارد، یعنی همان مفهومی که هر دولتی مدافع آن است. در سه نمونهای که این مؤسسه بررسی کرده است مطلبی واقعی وجود ندارد که با استناد به آن بتوان، نحوه مقابله با واحدهای تروریستی در دهه 70 را به طور مؤثر نشان داد، بلکه در موارد بسیاری به ارائه طرحهایی برای تضعیف گروههای تروریستی اکتفا شده است. در نتیجه، راهحل مقابله با عملیات روانی، عملیات روانی متقابل است، عملیات روانی به منزله سلاحی مهم در مقابله با تروریسم است. در عملیات روانی چهار راهکار برای مقابله با تروریسم پیشبینی شده که عبارتند از: 1- تفکیک تروریستهای رسمی از تروریستهای غیررسمی، 2- ایجاد تفرقه در میان گروههای تروریستی، 3- فراهم آوردن زمینه جدایی افراد از گروههای تروریستی، و 4- قطع حمایت از گروهها و رهبران تروریستی. راهکارهای یاد شده، بخشی از برنامههای عملیات روانی استراتژیک است که طی قرنها تجربهاندوزی به دست آمدهاند، اما اگر رفتارها و گرایشهای تروریستی در افراد و گروهها ریشه دوانیده و درونی شده باشد دیگر نمیتوان آن را تغییر داد. ولادیمیر لنین، بنیانگذار حزب کمونیست شوروی سابق، معتقد بود: «هدف تروریسم، ترور کردن همگان است.» این فرضیه اصل پنجم عملیات روانی و مبنای راهکاری دیگر به شمار میآید. از آنجایی که اهداف کلی تروریستها، انجام عمل ترور است، یگانهای عملیات روانی باید به راهکارهای یاد شده توجه بیشتری کنند. تفکیک تروریستهای رسمی از تروریستهای غیررسمی ویژگی بسیار مهم تروریستهایی که جدای از سازمانهای تروریستی رسمی فعالیت میکنند، مخفیکاری بیش از حد آنها است. زمانی که فردی مستقل و خارج از گروه خاصی در قالب مبارزات زیرزمینی فعالیت میکند اهداف روانی گروهی را تحقق میبخشد. این افراد به تدریج بر اساس ارزشهای اجتماعی موجود در میان گروههای تروریستی، مخصوصاً در راستای مسائل اساسی مبارزه، وارد تشکیلات سازماندهی شده میشوند. در پروژه تحقیقاتی که زیر نظر بنیاد اسمیت ریچارد سون و با همکاری دانشمند برجستهای به نام اسپرینزک( ) بر روی 35 تن از تروریستها انجام شد نتایج به زیر دست آمد: «از ابتدا مشخص بود که افراد صاحب نفوذ در جامعه، باعث پیدایش این گروهها شدهاند. همچنانکه یکی از تروریستها میگفت: «هر کسی میتواند به این گروهها ملحق شود.» افراد افراطی، زمینههای خوبی برای تشکیل این گروهها بودهاند. خواه عقاید سکولار داشته باشند و خواه طرفدار یکی از فرقههای مذهبی باشند. افراد صاحب نفوذ، غالباً این سوژهها را جذب میکنند. محیط اجتماعی برای افراد سکولار به مدارس و دانشگاهها محدود است. در حالی که گروههای مذهبی نهادهای بیشماری را در اختیار دارند. طی گزارشی از یکی از گروههای فعال در جامعه 60% اعضای آنان سکولار و 40% از آنان مذهبی بودهاند. بیش از نیمی از گروههای سکولار از میان شهرها و یا باشگاههای جوان، جذب شدهاند. در حالی که گروههای مذهبی از مراکز ویژه و سایر گروههای صاحب نفوذ مهم، جذب شدهاند و 20% از آنها از طریق دانشگاهها و یا آموزشگاههای فنی جذب شدهاند. 30% از افراد سکولار و 20% از اعضای گروه مذهبی به خانواده خویش گفتهاند که زیر نفوذ عقاید شدید، جذب این گروهها شدهاند.» چطور میتوان این افراد را متقاعد کرد که از عقاید تروریستی دست بردارند؟ در کشور پاکستان با هدایت امریکا دولت بودجهای هشتاد دلاری را برای هر دانشجو تخصیص داده است تا آموزش سکولاریسم را طی کنند. این افراد را مبلّغ اندیشههای غربی در مکاتب بنیادین، میپندارند. جوانان به توصیه رهبران خود به فکر افتاده و این اندیشه را به عنوان راهحلی برای خروج از بنبست خشونتهای آتی و جلوگیری از سرخوردگی در آینده، انتخاب کردهاند. آیا این تدبیر راهحل مناسبی برای نسل جوان گرفتار بحران هویت و جامعه آنان است؟ در واقع ترویج سکولاریسم نه تنها راهکار مناسبی برای مبارزه با تروریسم و ریشهکنی آن نمیباشد، چنانچه هنوز شاهد حضور تروریستهای برخاسته از متن جامعه در جوامع سکولار غربی و سایر نقاط جهان هستیم، بلکه اشاعه این تفکر، مشکل مضاعفی را بر گرده فرهنگ، سیاست، اقتصاد و سایر شئون جوامع اسلامی میافزاید. حمایت از برنامههای فرهنگی موجب رشد اقتصادی و اجتماعی جوانان و ورود آنان به دنیای بزرگتر میشود. اقدامات مربوط به پشتیبانی فرهنگی و برنامههای اقتصادی، نیاز به سرمایهگذاری بخشهای دولتی و سازمانهای غیردولتی دارد. لیکن انجام سرمایهگذاری در این امر، راهی طولانی را با هدف کاهش نفرات تروریستها، در بر خواهد داشت. ایجاد تفرقه در میان گروههای تروریستی راهکار دوم، ایجاد اختلاف بین گروهها است. سازمانهای تروریستی غالباً کانون بحران و تنشهای فزایندهاند. زمانی که حملهای صورت میگیرد، تنشهای داخلی بروز میکند و مشکلاتی را در سطح جهانی به همراه میآورد. چه عواملی باعث افزایش تنشها، بیاعتمادی و پیدایش رهبران و یا مدعیان جدید و یا باعث کاهش میزان جو تشنّج و کمشدن فعالیت گروهها میشوند؟ اعمال چنین نفوذی در ساختارهای بسته، چندان ساده نیست اما این نفوذ کاهش انسجام و کارایی گروههای تروریستی را در پی دارد. فراهم آوردن زمینه جدایی افراد از گروههای تروریستی راهکار سوم، فراهم آوردن زمینهای برای خروج افراد از این گروهها و بیان پیامدهای خطرناک ادامه حضور در این تشکیلات برای آنان است. باید به آنان تفهیم شود که بازگشت به سایر گزینهها، بسیار مشکلآفرین است و مجازاتهای قانونی شدیدی برای آنان در اجرای اقدامات تروریستی وجود دارد. هنوز هم تعداد زیادی از دولتها برای مقابله با تروریسم، برنامههای عفو و پذیرش توبهکنندگان از تروریسم را در دست اقدام دارند. فیلیپین از جمله کشورهایی است که در برنامههای خود، اجازه بازگشت اینگونه افراد را به درون جامعه، در صورت همکاری و دادن اطلاعات لازم، فراهم کرد. این معامله سودمندی است که حمایتهای مالی از این افراد برای بازگشت دوباره به زندگی - که در بسیاری کشورها صورت گرفته است - و حتی جراحی پلاستیک رایگان چهره آنها را شامل میشود. اخیراً نیز یکی از مسئولان اسپانیا برای این افراد، اعطای آزادی و حقوق شهروندی و اسکان در مناطق دلخواهشان را فراهم آورده است. برنامههای کشور ایتالیا در این خصوص، باعث بازگشت سریع و داوطلبانه بسیاری از افراد از یگانهای تروریستی شده است. افزون بر این، توسعه اطلاعرسانی همراه با رفع موانع موجود برای آنها، میتواند باعث تقویت بازگشت این افراد از گروههای تروریستی به جامعه و به دنبال آن ایجاد اختلاف و جدایی هر چه بیشتر در میان گروههای تروریستی شود. قطع حمایت از گروهها و رهبران تروریستی راهکار چهارم، اجرای عملیات اطلاعاتی هدایت شده در گروههای تروریستی با هدف کاهش حمایت افراد از گروه موردنظر است. نمونهای از تحقق این هدف را میتوان در مورد گروه القاعده مشاهده کرد. برای چندین سال، اسامه بنلادن محل چالش و برخورد عقاید افراطی و غربی مطرح شده بود. در محاکمه سال 2001 سران القاعده در دادگاه فدرال نیویورک، به خاطر بمبگذاری در سفارت امریکا در تانزانیا و نایروبی، رئیس دادگاه برای به حرف در آوردن آنان از شدیدترین شکنجهها استفاده کرد و پس از طی چندین جلسه توانست عاملین اصلی بمبگذاری در دارالسلام را شناسایی کند. این راهکار برای مقابله با تروریسم، بر کاهش میزان توجه افراد به گروهها و مقابله با هر گونه وحدت درونگروهی تأکید دارد. تأکید بر منافع و سودجویی سران گروههای تروریستی و استفاده ابزاری از افراد با تحریک باورهای آنان، ضمن تضعیف همگرایی گروهی بر سرعت واگرایی این نوع تشکیلات میافزاید. تغییر افکار نکته پنجم و از همه مهمتر، مقابله با هدف اصلی تروریسم یعنی ترورکردن است. اگر بتوان به جای اعمال تروریستی در افکار نسل جوان، حرکتی را در خصوص گفتگو و صلح و آشتی جای داد، تروریسم خود به خود از بین میرود. در این زمینه توجه به صیانت انسانها، بسیار مهم است. وضعیت دیپلماسی عمومی باید به نحوی باشد که ساختار داخلی هر کشوری به جای عملیات روانی بر اطلاعرسانی به موقع و هدایت مبتنی باشد. ایجاد یک سیستم بزرگ بوروکراسی، برای انسجام و هماهنگی واحدهای اطلاعاتی از جمله عناصر دولتی برای دستیابی به اهداف یاد شده، مستلزم نظارت دقیق و کارشناسانه اوضاع، توسط وزارت امور خارجه و سایر نهادهای دستاندرکار است. برای مقابله با تهدیدات در محیط داخلی، بهرهگیری از تکنیکهای پیشرفته سازمانها میتواند کمک شایانی کند. نتیجهگیری به طور کلی در جایی که نبرد اطلاعاتی کاری از پیش نبرد، اما به ناچار تنها ابزار مقابله با تروریسم، قلمداد شود، میتوان از تغییر افکار و هدایت دیپلماسی عمومی که از اهداف استراتژیک عملیات روانی است، بهره جست. سالها طول میکشد تا بتوان رفتار آدمی را تغییر داد زیرا که رسوخ در روح و روان آدمی بسیار مشکل است. به منظور هدایت عملیات روانی استراتژیک، باید تجزیه و تحلیلهای مختلف و تحقیقات زیادی در خصوص تاریخ، اوضاع سیاسی و فرهنگهای موجود در میان دشمنان، به ویژه آشنایی دقیق از نحوه مدیریت و رهبری آنان و فرهنگ استراتژیک آنان، به عمل آورد. یادداشت 1. Alfred Paddock Jr.,”Military Operations” in Political Warfare and Psychological Operations, edittedby Carnes Lord and Frank R.Barnett (Washington, D,C,: National Defense University Press, 1989), 45. 2. Alvin H Bernstein “Political strategies In Coercive Diplomacy and Limited war” in Lord and Barnett, Political Warfare and Psychological Operations, 145. 3. Ibid., 45. 4. Jerrold M.Post “Psychological Operations and Counter terrorism”
مقالات مجله
نام منبع: Anti War
شماره مطلب: 10777
دفعات دیده شده: ۲۱۷۵ | آخرین مشاهده: ۲ ساعت پیش